(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 30 آذر 1390- شماره 20102

غوطه ور شدن بهائياندر منجلاب فساد
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
بزرگ ترين كار نهضت اسلامي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




غوطه ور شدن بهائياندر منجلاب فساد

به خلاف قرآن كريم كه صريحاً مي فرمايد خداوند از مثل زدن به موجود ناچيزي چون مگس حياء نمي كند و بارها قوم لوط را شديداً سرزنش و توبيخ و به عذاب ايشان تصريح مي فرمايد و آنها را غير رشيد مي شمرد و عمل آنها در كلام امام علي عليه السلام به منزله ي كفر تلقي شده است ، با اين حال جناب حسينعلي نوري حكم آن را مسكوت گذاشته و گفته كه از بيان آن خجالت مي كشد! اين حياء در مقام هدايت، كاملاً با سيره ي انبياء خدا عليهم السلام و روش خود خداوند متعال تباين دارد و معلوم است كه موجب ضلالت پيروان فريفته ي وي شده و مي شود. در حالي كه تمام دين و نبوت براي هدايت انسانهاست و حكمت و معنايي جز اين ندارد. اين چه دين پيشرفته اي است كه بشر را به حال خودش وا مي گذارد تا هر روز بيشتر در منجلاب شهوات و اوهام فرو رود وتازه احكامي هم (مثل كشف حجاب و اختلاط و تساوي زن و مرد) دارد كه بشر را تحريك به شهوت كنند؟! در حالي كه نسخ آيات و شرايع و نبوتها با هدف هدايت بيشتر و بهتر و تأمين بهينه ي سعادت بشر صورت مي گيرد. همچنان كه جايگزيني و تبديل( نسخ) اجزاي طبيعت و جهان هم كه آيات حق تعالي هستند، براي ادامه ي هستي كائنات و حفظ نظام آن در جهت هدف يا اهداف آفرينش صورت مي گيرد و اين مطلبي است كه تصور آن موجب تصديق مي شود.
بايد دانست كه به سبب نسخ، چيزي از دست بشر نمي رود و هر نسخ آيه اي ، تفضّل و لطفي الهي براي انسانهاست.
در نسخ، تطوير و دگرگوني اسلوب و شكل حكم است كه متناسب با تطوّر زندگي صورت مي گيرد و خود حكم ذاتاً باقي مي ماند.
مانند تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالاقصي يا تغيير شكل روزه و توبه و امثال آن. البته برخي از محرّمات بني اسرائيل كه مبتني بر وضع و عهد شخصي اسرائيل(حضرت يعقوب عليه السلام) بود نه با وضع و تشريع حق تعالي، در اسلام اساساً و كلاً لغو و نسخ گرديد.
به هر حال، هر ناسخ در نظام تكوين و تشريع و در امور ديني و دنيوي، همواره احسن از منسوخ است( در حلال و حرام، امر و نهي، وعده و وعيد يا تهديد) و نسخ كردن توسط خدا، به معني تغيير و تبديل علم و نظر نيست ( زيرا جهل و تدريج و نقصان در ذات اقدس او راه ندارد) بلكه به مفهوم به انتها رسيدن كاربرد و مدت منسوخ و آغاز كار كرد و مدت ناسخ است كه اين امد و مدت در مورد شريعت اسلام و كتاب قرآن، بر پا شدن قيامت است. درحالي كه در مورد اديان و كتب و شرايع آسماني ديگر، بعثت پيامبر اولي العزم بعدي بود( حلال محمّد- ص- حلال الي يوم القيامه و حرام محمّد- ص- حرام الي يوم القيامه ) و اسلام و قرآن و اهل البيت(ع) تا قيامت براي كامل كردن نفوس انسانها و تدبير دين و دنيايشان كافي هستند و به قدر كافي الگوي تربيتي در همه ي زمينه ها براي اصلاح در زمين ارائه داده اند.
نكته ي مهم ديگري هم كه به كار نقد بهائيت مي خورد، اين است كه در آيه ي مورد بحث(106 سوره ي مباركه ي بقره) تضمين فرموده كه پس از نسخ هر آيه اي، بهتر از آن يا مثل آن به مؤمنان داده مي شود و در تفاسير روائي شيعه هم اين ضمانت بر ائمه دوازده گانه ي شيعه تطبيق شده كه هر يك از آنها پس از وفات امام قبل به امامت مي رسد و پيداست كه پس از امام حسن عسكري عليه السلام حتماً بايد امام ديگري يعني امام عصر عليه السلام بوده باشند. چون بهائيان قائل به ظهور ايشان در سال 1260 هـ . ق در كالبد مير علي محمد شيرازي هستند ( البته گاهي هم اصل وجود حضرت مهدي عليه السلام را انكار كرده و قائل به مهدويت نوعيّه شده اند ومنكر روايات مربوطه و مدعي نبوت علي محمد مذكور گشته اند.) سؤالي كه بايد جواب دهند اين است كه چرا سنّت ثابت الهي كه در آيه ي مورد بحث بر آن تأكيد شده، پس از حسينعلي نوري و پسرش عباس عبدالبهاء و نوه ي او شوقي افندي، انقطاع يافت و دينشان (اگر الهي است) باقي ماند، اما قيّم و برپا دارنده ي آن به دليل عقيم بودن ابتدا علي محمد شيرازي و سپس شوقي افندي، بكلّي معدوم ماند و كسي مثل يا بهتر از رهبران اوليه شان براي ايشان تعيين نشد؟!! معلوم است كه رهبران ايشان و كتب و دستوراتشان آيات الهي نيستند كه در قاعده ي آيه ي مورد بحث و سنت ثابت الهي نمي گنجند. البته آنهادر سنت ديگر الهي مي گنجند كه تضمين نسخ القاي شيطان در اميد و امنيّه و آرزوي هر پيامبر و استحكام بخشيدن خدا به آياتش است، چنان كه در آيه ي 52 از سوره ي مباركه حج به آن تصريح شده و ما قبلاً آن را توضيح داده ايم.
آيه ي ناسخ بايد در تأثيرگذاري، سودمندي، اقناع انسانها، اصلاح گري، تذكّر دهندگي، تأمين مصالح و سعادت و پاداش اخروي، برتر از منسوخ يا مثل آن باشد و آيه ي بداء (39 سوره ي مباركه ي رعد) و بطور كلي اعتقاد به بداء از مصاديق نسخ است كه مستلزم پذيرش علم و قدرت و مالكيت و حكومت مطلقه و حكمت بالغه خداوند فعّال لمايشاء مي باشد و به واسطه ي همين باور ناشي از اعتقاد به بداء، يهوديان بر مسلمانان گيري مي كردند( زيرا آنها بنا به آيه ي 64 مائده، قائل به تفويض امور به بشر پس از ايجاد بودند).
در حالي كه لازمه ي قدرت تامّه ي ازلي واجب الوجود، اين است كه او مانند غير خود نباشد كه چون عمل يا كلامي از او صادر شود، از حيطه ي اقتدار و تصرفش هم خارج شود. بلكه او مي تواند هر چه را كه صادر كرده، برگرداند؛ محو كند يا تبديل به چيز ديگري فرمايد.
نكته ي جالبي كه قبلاً اشاره شد و حتما بايد به آن توجه كرد، اينست كه لازمه ي بهتري يا مثل چيزي بودن، آن نيست كه ناسخ از منسوخ سبك تر و آسان تر باشد! بلكه در مواردي مثل حدّ زانيه كه از حبس در خانه به شلاق و سنگسار تبديل شد و برخي از نمازها كه دو ركعتي بودند و به چهار ركعت در حضر تبديل شدند، ناسخ از منسوخ سنگين تر است. زيرا تحمل تكليف پذيري و تكامل يابي و تربيت و رشد نفس بيشتر شده است ( همانند دروس مقاطع بالاتر نسبت به مقاطع پايين تر تحصيلي) . گاهي هم سبك تر شده، مثل نسخ عده ي زن از يك سال به چهار ماه و ده روز و نسخ وجوب نماز شب به تخيير . و گاهي نيز به چيزي همسنگ خود تبديل شده، مثل تبديل قبله.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
بزرگ ترين كار نهضت اسلامي

ارزش پيشرفتها در گرو ديانت و معنويت
دانشهاي جديد، خيلي خوب است. ما جوانهايي را كه در دانشگاه ها درس مي خوانند، به علم و تحقيق و پژوهش تشويق مي كنيم. مي شنويد و مي بينيد؛ من به دانشگاه ها مي روم و با جوانهاي دانشجو و اساتيد صحبت مي كنم و آنها را به شكستن مرزهاي دانش ترغيب مي كنم؛ از مرزها عبور كنند، دانش جديد به دست آورند و علم توليد كنند؛ اينها كارهايي است كه بايد بشود. مديران و بازوان فعال كشور را به كار فناوري و صنعت و كشاورزي و توليد و تكثير ثروت ملي تشويق و ترغيب مي كنيم؛ در اين كار تلاش و سرمايه گذاري مي كنيم؛ همه ي اينها لازم است؛ به شرطي كه به بهترين وجه انجام بگيرد. اما اگر شما كه براي روشن نگه داشتن فروغ معنويت و فضيلت و دين كمر بسته ايد، غايب باشيد، همه ي اين پيشرفتها بي ارزش خواهد شد؛ بلكه به ضد ارزش تبديل خواهد شد. اهميت حوزه هاي علميه، اين جا معلوم مي شود. با اين نگاه، كار شما از همه كارهايي كه انجام مي گيرد، مهم تر است. وجود يك مجموعه ي روحاني عالم، روشن بين، روشنفكر، شجاع، پارسا، پاكدامن، داراي آگاهي وسيع و برخوردار از خشيت الهي، در جامعه يي كه در حال پيشرفت است، نويدبخش اين است كه اين پيشرفتها در جهت گمراهي و ضلالت هر چه بيشتر، و در فرآيند تاريخي در جهت سقوط به كار نخواهد رفت؛ اين نقش شما جوانهاي طالب علم و محصل علوم ديني است؛ اين را قدر بدانيد؛ خيلي مهم است. البته مشكلاتي در سر راه شماها وجود دارد. امروز طلاب و روحانيون ما مشكلات بسياري دارند؛ مشكلات مادي دارند ، مشكلات حيثيتي دارند، سختي هاي گوناگون دارند، محروميتهايي دارند؛ منتها اينها در راه اين هدف بزرگ صفر است. هيچ مجموعه يي بدون دست و پنجه نرم كردن با مشكلات نتوانسته است يك نقش اثرگذار و ماندگار ايفا كند و به وجود بياورد. طبيعت بشر اين طور نيست كه با راحت طلبي و برخورداري از آسايش مطلق بتواند به جاي والايي دست پيدا كند؛ سختي ها را بايد تحمل كرد؛ اين همان سمت گيري به سوي رضاي الهي و نقش آفريني در سعادت يك جامعه است. حوزه هاي علميه امروز مي توانند خود را آن چنان بسازند كه به معناي حقيقي كلمه نقش آفرين باشند.
بيانات در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ي
علميه ي آيه الله مجتهدي ـ 21/3/83
دشمني رژيم پهلوي با حوزه ي علميه قم
حوزه ي قم در سال 1340 قمري- يعني تقريباً هشتاد و پنج سال قبل- توسط مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري به وجود آمد و در سال 1355 قمري - يعني پانزده سال بعد - با درگذشت مؤسس آن حوزه، به ظاهر متلاشي شد؛ يعني در اوج اقتدار و اختناق رضاخاني. وقتي مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حائري از دنيا رفت، همان چند صد طلبه يي هم كه در قم بودند، متفرق شدند. گرسنه و بي پول و بي منشأ درآمد و ترسان، روزها بيرون شهر قم مي رفتند و در باغهاي اطراف قم مباحثه مي كردند؛ شب به مدرسه ي فيضيه يا به خانه هايشان برمي گشتند. اما در ميان همان طلاب آواره ي پراكنده ترسان مرعوب از اقتدار دستگاه و زير فشار شديد اقتصادي و حيثيتي و سياسي، كسي مثل امام خميني بيرون آمد. چهل سال بعد از تشكيل حوزه ي قم - يعني در سال 1381 قمري - نهضت روحانيت شروع شد؛ اينها خيلي معنا دارد. تازه از اين چهل سال، چندين سالش با اين شدت گذشته بود. در فروردين سال 1342 شمسي كه حوادث مدرسه ي فيضيه و زدن طلاب و انداختن آنها از بالاي پشت بام پيش آمد، همان روز ما منزل امام رفتيم. بنده آن وقت طلبه ي جواني بودم در سن الان شماها. دستگاه اختناق محمّدرضا عليه حوزه ي علميه، شمشير را از رو بسته بود. در خيابان ارم قم طلبه جرأت نمي كرد
-اين را من به چشم خودم ديدم - از اين طرف خيابان به آن طرف برود! كماندوهاي دستگاه شاه مثل شمر مي ريختند سرش، كتكش مي زدند، عمامه اش را برمي داشتند و لباسش را پاره مي كردند. در چنين حالت رعب آوري، آن روز امام (رضوان الله عليه) بعد از نماز مغرب و عشا به خانه شان رفتند - همين خانه يي كه الان هم در قم هست - طلبه ها هم رفتند، بنده هم بودم. ايشان خاطره ي اختناق دوران رضاخاني و رفتن طلبه ها به بيرون از قم را يادآوري كردند و گفتند آن روز ما اين طور زندگي كرديم؛ آنها رفتند و ما مانديم؛ حالا هم اينها خواهند رفت و شما خواهيد ماند. اين پيشگويي امام بود؛ پيشگويي مبني بر وعده ي الهي. خداي متعال وعده كرده است كه اگر جماعتي در راه او مجاهدت و ايستادگي كنند و داراي ايمان باشند، قطعاً به هدف خواهند رسيد. وعده ي الهي دروغ نيست. خداي متعال راه را جلوي پاي انسان مي گذارد و قدم به قدم دست انسان را مي گيرد. وقتي هدف، خدا بود، «والذّين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»88. عمده، وجود اين انگيزه و اين ايمان است؛ وارد ميدان شدن و تلاش كردن است. هر جا اين باشد، موفقيت بدون ترديد حاصل خواهد شد.
بيانات در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ي
علميه ي آيه الله مجتهدي ـ 21/3/83
انقلاب و نهادينه كردن آزادي و استقلال
انقلاب اسلامي دو موضوع را در اين كشور نهادينه كرد: يكي، آزادي و ديگري، استقلال. آن جامعه يي كه دو هزار و پانصد سال دچار ديكتاتورزدگي و استبدادزدگي بود - جامعه ي بزرگ ايراني ما، كه واقعاً عادت كرده بوديم به استبداد - امروز ديگر به بركت انقلاب اين طوري نيست و اگر كسي هم خداي نخواسته يك وقت به ذهنش خطور كند كه با مردم مستبدانه برخورد كند، مردم ديگر قبول نمي كنند. حالا شما ببينيد درباره حضور استبداد در نظام جمهوري اسلامي، چقدر اينها تبليغ مي كنند. اين حرف، مثل اين است كه بگويند اين روز، شب است!
استقلال را هم نظام جمهوري اسلامي در ايران نهادينه كرد. اين ملّت ديگر به هيچ قيمتي وابستگي به قدرتهاي بزرگ را نخواهد پذيرفت - توجه كنيد! آن كه معلوم است؛ «مرگ بر امريكا» كه هست ان شاءالله - آنچه كه من مي خواهم به شما جوانهاي عزيز و به همه بسيجيان و به همه ي جوانهاي متعهد كشور بگويم، اين است كه آنچه تا امروز كرده ايم، خيلي ارزشمند است؛ همين نهادينه كردن آزادي و استقلال در كشور از لحاظ اهميت و ارزش و دستاوردهاي مادي و معنوي كه در طول اين بيست وپنج سال به بركت نظام جمهوري اسلامي به دست آمده، قابل توصيف نيست، ليكن اينها پايان كار نيست؛ اينها آغاز كار است.
بيانات در ديدار اعضاي بسيج و پرسنل اداره كل
اطلاعات استان همدان ـ 16/4/83
بيداري انسانها، بزرگ ترين كار نهضت اسلامي
كشور ما و ملّت بزرگ ما و بخصوص طبقه ي جوان ما آن روز به طور عام - فقط استثناءها بيرون بودند - دچار غفلت بود. در ميان اين غافلين آدمهاي متدين و متورع هم بودند، آدمهاي بي دين و لاابالي هم بودند؛ كساني هم بودند كه اهل گناه نبودند، جوانهاي پاكي بودند؛ اما در غفلت عمومي جوانها همه همراه بودند. بزرگ ترين كاري كه نهضت اسلامي در ايران انجام داد، تلنگر زدن به ما ايراني ها بود تا از خواب غفلت و بي تفاوتي و بي اعتنايي به آينده خارج شويم. سعدي در گلستان
- داستان دوم يا سوم باب اول- حكايت مجموعه ي دزداني را ذكر مي كند؛ مي گويد اينها مي خواستند به افرادي حمله كنند؛ اما «اولين دشمني كه بر ايشان تاخت، خواب بود»؛ قبل از اين كه دشمن بيروني بيايد، يك دشمن از درون خودشان بر آنها غلبه كرد؛ آن دشمن عبارت بود از خواب. ما خواب بوديم، انقلاب ما را بيدار كرد. من خودم وقتي از سه هزار و صد سال تاريخ همدان ياد مي كنم، احساس افتخار مي كنم. همدان خانه ي من هم هست. سه هزاروصد سال شهري سر پا بماند، آدم احساس افتخار مي كند؛ اما اين يك بعد قضيه است. بعد ديگر قضيه اين است كه در اين سه هزار و صد سال تاريخ ايران - كه نماد آن، همدان است- ما مردم ايران آيا آن چنان كه پيغمبران الهي و اديان الهي و بعثت الهي از انسان خواسته است، بر سرنوشت خود حاكم بوده ايم؟ خودمان را يافته ايم؟ براي آينده ي خودمان طراحي كرده ايم؟ بهترين دوره هاي اين تاريخ طولاني و كهن، دوره هايي است كه پادشاه ديكتاتور باعرضه يي سر كار بوده؛ او براي ما تصميم گرفته؛ او براي ما آينده را طراحي كرده؛ او كشورگشايي كرده.
بيانات در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاه هاي استان همدان ـ 17/4/83
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
88. سوره ي عنكبوت، آيه ي 69.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14