(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 13 بهمن 1390- شماره 20134

پروژه مشترك سلطنت طلبان و چپ نماها براي مصادره انقلاب اسلامي
ژست راديكالي ماهيت ليبرالي
انتشار اسناد عضويت «جان فورد»، «جان اشتاين بك» و «ارنست همينگوي» در سازمان جاسوسي آمريكا
روشنفكران بزرگ در CIA

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




پروژه مشترك سلطنت طلبان و چپ نماها براي مصادره انقلاب اسلامي
ژست راديكالي ماهيت ليبرالي

وقتي اعتصاب روزنامه نگاران مطبوعات كثيرالانتشار مثل كيهان اوج گرفت، سناتور مصطفي مصباح زاده (مالك سابق كيهان) يك نويسنده كمونيست به نام رحمان هاتفي (مسئول شاخه مخفي حزب توده و نشريه زيرزميني نويد حزب توده) را هم به سردبيري روزنامه برگزيد. (1) آثار اين انتخاب را در خط مشي چپ گراي روزنامه كيهان تا مدتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مي توان ديد. در كنار چهره سازي از شخصيت هاي سازشكار ملي گرا، گزارش هاي خيال پردازانه كيهان از عمليات مردم در آزادسازي مراكز نظامي در 21 تا 23 بهمن هم اكنون در دسترس همگان است. در اين گزارش ها وانمود مي شد كه گروه هاي منهدم شده اي مثل سازمان چريك هاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق، در آن 3 روز تاريخي نيروهاي خط شكن در حمله به پادگان ها و مراكز انتظامي- امنيتي رژيم سابق بوده اند! حال آن كه در چنان شرايطي دستيابي ناگهاني عموم مردم به سلاح، فرصت هيچ گونه تقسيم كار نظامي و چريكي را به كسي نمي داد. بيشترين تلاش براي هدايت مبارزه مسلحانه مردم، به يك فعاليت شنود بي سيم هاي ارتش در مدرسه علوي خلاصه مي شد. با حملات مردم به مراكز نظامي و حضور انبوه آنها، پيكر فرسوده دستگاه نظامي و امنيتي در زمان بسيار كوتاهي توان دفاعي خود را از دست داد. بسياري از نويسندگان مطبوعات، ماركسيست هايي بودند كه از چند سال قبل تر و پس از به زانو درآمدن در برابر فشارهاي ساواك، به اجزاي دستگاه فرهنگي رژيم مبدل شدند. خلأ قدرت در ماه هاي آخر رژيم سلطنت، اين افراد را مجددا به ژست هاي پوشالي گذشته و محافل چپ گرا بازگرداند؛ حال آن كه سررشته اين چپ گرايي نيز بعضا در دست ايادي رژيم بود. امام اين واقعيت را در پيام خود به مناسبت آغاز سال تحصيلي 1357 چنين يادآوري كردند:
مي خواهند گروهي از دست نشاندگان و ماموران شاه را وادار كنند و در دانشگاه ها شعارهاي كمونيستي بدهند، تا مردم را از خطرات آن بترسانند. (2)
هفته نامه درباري
در همان روزهايي كه مردم عاشقانه ساعت ها در پشت درهاي مدرسه علوي براي ديدن چهره رهبرشان لحظه شماري مي كردند و منتظر يك اشارت او براي به سر دويدن بودند، هفته نامه درباري تهران مصور (به سردبيري مسعود بهنود) كه در اين روزها ژست چپ گرايي مي گرفت، روز 20بهمن 1357 در مقاله اي به قلم حسين مهري خطاب به امام خميني نوشت:
اكثريت خاموش واقعي هوادار هواداران شما نيست. بسا كه شما را بستايد اما چارچوب حكومت پيشنهادي شما، طرح نامفهوم جمهوري شما سازگار با همه طبايع نيست. (3)
صاحب امتياز اين مجله عبدالله والا عضو كلوب روتاري و نماينده مجلس فرمايشي شاه و يك كاباره دار معروف تهران بود كه نشريه زرد خود را در اختيار گروهي از كمونيست هاي پيوسته به رژيم قرار داد تا آن را در چهره يك نشريه سياسي چپ راديكال منتشر كنند.
نحوه اعلام پيروزي انقلاب اسلامي از راديو سراسري در 22 بهمن 1357 نيز از زاويه متفاوت نگاه دست اندركاران صداوسيما به اهداف عموم مردم و رهبري آنان خبر مي داد. ساعتي پس از آن كه شهيد فضل الله محلاتي از يك فرستنده با برد محدود، پيروزي «انقلاب اسلامي» را اعلام كرد، راديو سراسري خبر اين پيروزي را چنين پخش كرد: «اين صداي انقلاب مردم ايران است، صداي راستين انقلاب». حتي بعد از آن كه آيت الله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي پيام امام را در راديو قرائت كرد، گويندگان راديو همچنان از به كار بردن قيد اسلامي براي انقلاب خودداري مي كردند. اما سرانجام اعمال نظر حضرت امام كاركنان غيرمذهبي حاكم بر راديو را به پذيرش «اسلاميت» انقلاب مردم ايران واداشت. (4) در خلأ توليد سرودها و موسيقي هاي مبتني بر نگاه اسلامي تا چند روز، اغلب سرودهاي كمونيستي با مضاميني اين گونه از صداوسيما پخش مي شد:
به هر كجا نشان زثروت است، كه حاصل تلاش كارگر است، زمين همين ز رنج برزگر، بپا كنيم قيام مردمي...
پـخش اين سرود با موسيقي متعلق به احزاب چپ گراي آمريكاي لاتين با هدف تزريق تئوري «ارزش اضافي» ماركس به اذهان كارگران ستمديده اي صورت مي گرفت كه از اولين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، گروه هاي كمونيستي آنها را به غلط طعمه لذيدي براي اهداف سياسي خود يافته بودند. 7 اسفند 1357، درست دو هفته پس از سرنگوني رژيم ستمشاهي، امام خميني در جمع روحانيون غرب تهران از اين وضعيت خبر مي دهند:
الان هم يك آشفتگي هاي زيادي هست كه مفسدين افتاده اند توي مردم و پخش اكاذيب مي كنند و مي روند در اين كارخانه ها، به آنها مي گويند كه ببينيد هيچ چيز نشده... هركس مي تواند برود در اين كارخانه ها و براي مردم صحبت كند، بفهماند كه اينها مي خواهند باز اوضاع سابق و آن قلدري هاي سابق را برگردانند به صورت ديگر، البته شاه برگشتني نيست لكن مي خواهند با وضع ديگر، همان بساط را درست كنند. (5)
تحليل امام از منشأ راست گرايانه اين تحركات چپ نما حكايت از دريافت دقيق ايشان از آرايش جريان هاي سياسي آن دوره دارد. روز 27 بهمن، حضرت امام در ديدار گروهي از اساتيد دانشگاهها با اشاره به افراطي گري چپ گرايان و سوء استفاده آنان از وضعيت اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي مي فرمايد:
«منزل هاي مردم را دارند غارت مي كنند. اين براي اين است كه مي خواهند شلوغي به پا كنند... و از اين شلوغي استفاده كنند براي ارباب ها و من احتمال مي دهم كه آمريكا باشد نه شوروي. چون اينها در دربار هم بودند. همين كساني كه طبل كمونيست را مي زنند، سران بزرگشان توي دربار خدمتگزار بودند»! (6)
1- دفتر پژوهشهاي موسسه كيهان، انقلاب و روشنفكران، نيمه پنهان جلد 10 (تهران، انتشارات كيهان، چاپ هفتم، 1387) ص 52
2- صحيفه امام، جلد 3، (تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ چهارم، 1385) ص 487
3- دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان، مطبوعات و انقلاب، نيمه پنهان جلد 10(تهران، انتشارات كيهان، 1385) ص34
4- خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، (تهران، سازمان اسناد انقلاب اسلامي، 1376) صص 114و 115
5- صحيفه، امام، جلد 6، صص 251 و 252
6- همان، صص 161 و 162
پاورقي

 



انتشار اسناد عضويت «جان فورد»، «جان اشتاين بك» و «ارنست همينگوي» در سازمان جاسوسي آمريكا
روشنفكران بزرگ در CIA

نويسنده: پيام فضلي نژاد
فرمان «توسعه جنگ هاي سياسي» ترجمه و نشر كتاب را «سلاح تبليغات استراتژيك» مي دانست. در نيمه دهه 1940.م سرويس خدمات استراتژيك OSS ) و 3 پروژه عظيم را اجرا كرد. يكي از آن ها «طرح بزرگ كتاب» نام داشت و ديگري، «پروژه ترجمه» بود كه نسب از نسخه هاي سياسي- امنيتي س رآيزايا برلين و جرج كنان مي برد.147 همزمان با اجراي اين پروژه ها در سرويس OSS، بنياد فورد نيز انجام برنامه «انتشارات ميان فرهنگي» را در دستور كار خود گذاشت و تاكيد مي كرد كه هدف اين طرح «مغلوب ساختن روشنفكران ضدليبرال و چپ گرا در يك نبرد جدال برانگيز نيست، بلكه هدف آن است كه از طريق روش هاي اصولي و منطقي، اين افراد را به كناره گيري از ايدئولوژي شان اغوا سازيم.»148 چون به قول جوزف ناي، نظريه پرداز قدرت نرم، «هميشه اغوا موثرتر از اكراه است.»149 يكي از توليدات طرح «انتشارات ميان فرهنگي» چاپ مجله درمونات با حمايت صندوق محرمانه كميسيون عالي آمريكا بود كه به مهم ترين مجله روشنفكري و بين المللي عصر خود تبديل شد.150
شوراي امنيت ملي آمريكا كه يك سال پيشتر در 14 دسامبر 1947 براساس دستورالعمل A4 وظيفه انجام «عمليات مخفي سياسي» را برعهده سازمان جاسوسي سيا گذاشته بود،151 اين بار نيز اجراي قانون 10/2 را به سيا سپرد و دپارتمان هماهنگي سياسي ( OPC ) براي پيشبرد آن تاسيس گشت تا به شكار جاسوس از ميان فيلسوفان و روشنفكران بپردازد.152 همزمان، دستور دو «اقدام فوري» در MI6 نيز صادر شد. سال 1948، براي پيوستن متفكران به سيستم جاسوسي و استفاده از آنان در جنگ هاي سياسي، دپارتمان پژوهش اطلاعاتي IRD ) در اينتليجنس سرويس انگلستان به راه افتاد. اسم رمز پروژه اين دپارتمان «عمليات ارشاد واقعي در جهان» بود153 و براي براندازي ايدئولوژي هاي ضدليبراليستي كوشيد تا رهبران مذهبي، روشنفكران، داستان نويسان و روزنامه نگاران مشهور را به خدمت گيرد. 154 انگليسي ها دومين قدم را در بهار 1949 برداشتند. دايره تحقيقات وزارت دفاع انگليس كميته اي ويژه را با حضور نمايندگان رهبران امنيتي كشور براي بررسي عضويت دانشمندان در آژانس اطلاعات و امنيت داخلي ( MI5 ) تشكيل داد.155 س ر فردريك بروندرت، رئيس كميته، معتقد بود كه آژانس بايد به اجتماعي براي نخبگان علمي بدل گردد، چون تنها با استفاده از آنان مي توان «جنگ جاسوسان» را پيش برد.156
نخستين نمونه «عمليات مخفي سياسي» 2 دپارتمان تازه تاسيس در CIA و MI6 دخالت در انتخابات آوريل 1948 مجلس نمايندگان ايتاليا با هدف ممانعت از پيروزي قريب الوقوع كمونيست ها به شمار مي رفت؛ يك الگوي عملياتي موثر كه به «كودتاي انتخاباتي» مشهور است و با حمايت از حلقه هاي روشنفكري و انتشار يك مجله سياسي آغاز گشت.157 طي 6 ماه (نوامبر 1947 تا آوريل 1948) سيا دلارهاي خود را خرج حمايت از حزب دموكرات مسيحي ايتاليا كرد.158 در طول اين مدت، اعضاء بلندپايه شوراي امنيت ملي آمريكا تمام وقت خود را به شبكه سازي از روشنفكران و سياستمداران ليبرال، سوسيال دموكرات و محافظه كار ايتاليا گذراندند تا يك «سازمان راي» منسجم عليه كمونيست ها پديد آيد.159 به روايت روي گودسن، مورخ تاريخ عمليات سري سيا، تا اين زمان هيچ كشوري مثل آمريكا با نقض همه اصول ديپلماتيك، وارد كارزار انتخاباتي در يك كشور اروپايي نشده بود.160
روشنفكران بزرگ در CIA
وقتي از من راجع به شغلم مي پرسند، دست و پايم را گم مي كنم. صورتم سرخ مي شود و زبانم مي گيرد. آن هم مني كه در ساير موارد، اعتماد به نفسم معروف است.
هاينريش بل در «شغل من: خنديدن»
در اسناد عمليات PSB به عنوان بزرگ ترين عمليات جاسوسي قرن بيستم، از «علوم انساني» به مثابه «الهيات جنگ سرد» ياد مي شود و فيلسوفان و روشنفكران نيز «الهه هاي پاسدار » كشتي طلايي ليبراليسم هستند،161 اما در ادبيات جاسوسي آن را به «جنگ هاي كثيف» تعبير مي كنند و از كارگزارانش به عنوان «افسران عمليات مخفي» نام مي برند.162
بازخواني تاريخ عمليات PSB، 6 فاز به هم پيوسته را نمايان مي سازد كه گرچه تفكيك آن ها از يكديگر دشوار است، اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي سكانس به سكانس در ايران بازسازي گشت. فاز اول اين عمليات، «ساخت حلقه هاي روشنفكري» زير چتر سرويس هاي جاسوسي ليبرال است كه يك دهه پيش از تاريخ تاسيس رسمي شوراي برنامه ريزي رواني در ايالات متحده آغاز گشت؛ يعني از سال 1942.م (1320ه .ش) كه سرويس خدمات استراتژيك ( OSS ) در قامت اولين سازمان متمركز اطلاعاتي ايالات متحده فعاليتش را آغاز كرد و تا سال 1983.م (1362ه .ش) به يك قدرت تئوريك بزرگ بدل گشت. در طول اين 42 سال بزرگ ترين فلاسفه، جامعه شناسان، اقتصاددانان و هنرمندان غرب به خدمت سازمان هاي جاسوسي اروپا و آمريكا درآمدند. سرلشگر ويليام داناوان، رئيس كل OSS دوست داشت كه آن را به حياط خلوت روشنفكران تبديل كند و نام همه آن ها را در ليست جاسوسان حقوق بگير خود ببيند.163 براي همين تنها با گذشت 5 سال، سرويس خدمات استراتژيك توانست چهره هاي برجسته اي را تحت نام «ارتش سري روشنفكران» گردهم آورد.164 در سال 1320 ارتش سري روشنفكران OSS شامل سه حلقه فلسفي- سياسي، هنري و اقتصادي بود.165
ما هميشه اين پندار را در ذهن داريم كه هنرمندان اولين قربانيان نقشه هاي جاسوسي و سياست هاي حكومتي هستند، اما به روايت آلفرد هيچكاك در فيلم طناب، گاهي ميان «قدرت خلاقه هنرمند» با «قدرت خلاقه جنايت» رابطه مستقيمي برقرار است. نمونه اين «رابطه مستقيم» را مي توان زير پوست ديگر بازيگران عمليات PSB ديد؛ اسطوره هاي هنر مدرن. اين نسل گرچه شعار «هنر براي هنر» مي دادند، اما مانند متفكران ليبرال سرمايه داري آثار خود را در چارچوب هدف گذاري هاي امنيتي بلوك غرب آفريدند. از سال 1942 تا امروز، فقط بيش از 20 رمان نويس برجسته به استخدام سرويس جاسوسي آمريكا و اينتليجنس سرويس انگلستان درآمدند166 و 9 حلقه هنري- ادبي را در كشورهاي شوروي، چكسلواكي، روماني، لهستان، مجارستان، آلمان، آمريكا، انگلستان و فرانسه رهبري كردند. ارنست همينگوي، جان اشتاين بك و جان فورد، از معروف ترين اعضاء حلقه هنري سرويس خدمات استراتژيك بودند. همينگوي (1961- 1898) در آن هنگام يك «جاسوس دوجانبه» به شمار مي رفت و يك سال پيش از پيوستن به سرويس، در سال 1941 با اسم رمز آرگو جذب سازمان امنيت شوروي ( KGB ) گشت؛167 يعني همان زمان كه او را با رمان زنگ ها براي كه به صدا در مي آيند مي شناختند. جان اشتاين بك (1968- 1902) كه از پيشروان مكتب ادبي «سوسيال رئاليسم آمريكايي» و «نويسنده محرومين» لقب گرفته بود، سال 1939 رمان خوشه هاي خشم را منتشر كرد و به همراه جان فورد از هنگام تاسيس OSS به استخدام آن درآمد.168 فورد در سال 1940 نسخه سينمايي خوشه هاي خشم را ساخت و دومين جايزه اسكار را به كارنامه اش افزود. در سال 1942 با ساختن فيلم مستند نبرد ميدوي براي سرويس خدمات استراتژيك توجه سرلشگر ويليام داناوان را به خود جلب كرد و باز هم با اهداء جايزه اسكار بهترين فيلم مستند از او تقدير شد. سپس رئيس كل سرويس، بي درنگ جان فورد را به سمت مدير «بخش سينمايي» سازمان اطلاعات نظامي آمريكا برگزيد.169 او رابط OSS با هاليوود شد تا به شناسايي و شكار فيلمسازان براي سرويس جاسوسي اش بپردازد.170 خدماتش چنان ارزشمند بود كه سرلشگر داناوان او را در كنار ريچارد هلمز به سمت مشاور ارشد در امور جنگ رواني منصوب كرد.171 به سبب همين فعاليت ها و خصوصاً حمايت از جنگ ويتنام، ريچارد نيكسون چند روز قبل از مرگ جان فورد در سال 1973 مدال آزادي را به فورد داد.172
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14