(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 29 بهمن 1390- شماره 20146

رئيس دانشگاه تهران: باب شهادت در عرصه علم و دانش باز شده است
مخبردزفولي:اميدواريم تا هفته آينده رئيس جديد دانشگاه آزاد فعاليت خود را آغاز كند
اعطاي دكتراي افتخاري به شهيدان احمدي روشن و رضايي نژاد
امكان پذيرش سالانه 16 هزار دانشجوي دكتري
حمايت مالي از فعاليت تمام وقت دانشجويان دكتري در پروژه هاي علمي
در نشست تخصصي با دكتر عبدالحسين خسروپناه مطرح شد
اسلامي سازي علوم يا دانشگاه!؟
مطلوب ما، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهت گيري درست است
ولايت فقيه فراتر از يك كاريزماست
به بهانه نزديكي چهلمين روز ترور شهيد احمدي روشن
ترور هميشه موفقيت آميز نيست



رئيس دانشگاه تهران: باب شهادت در عرصه علم و دانش باز شده است

رئيس دانشگاه تهران گفت: با شهادت مصطفي احمدي روشن و داريوش رضايي نژاد از دانش آموختگان دانشگاههاي كشور، باب شهادت در عرصه علم و دانش باز شده است.
به گزارش مهر، دكتر فرهاد رهبر در جلسه اهداي دكتراي افتخاري شهيدان رضايي نژاد و احمدي روشن افزود: جلسه امروز كه با حضور وزراي علوم، تحقيقات و فناوري و دفاع و روساي دانشگاههاي كشور برگزار شده به پاس قدرداني از زحمات اين دو شهيد است.
وي از اين دو شهيد به عنوان شهداي راه علم و دانش ياد كرد و گفت: شهادت اين دو دانش آموخته افتخاري براي دانشگاهيان و اساتيد، دانشجويان و محققان كشور با صلابت هر چه بيشتر راه آنها را ادامه خواهند داد.
رئيس دانشگاه تهران با اشاره به ترور دانشمندان كشور خاطرنشان كرد: پيشرفت كشور موجب خشم دشمنان شد از اين رو آنها با حركت هاي رذيلانه خود در صدد متوقف ساختن شتاب علم و فناوري در كشور شدند.
وي با تاكيد بر اينكه دشمنان فلسفه شهادت را درك نكرده اند، يادآور شد: خون شهدا موجب خواهد شد تا محققان و اساتيد دانشگاه ها با صلابت بيشتري در راه علم و فناوري و توسعه آن گام بردارند.

 



مخبردزفولي:اميدواريم تا هفته آينده رئيس جديد دانشگاه آزاد فعاليت خود را آغاز كند

دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي از ارائه گزارش هيئت 5 نفره شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه با آيت الله هاشمي در خصوص رئيس جديد دانشگاه آزاد اسلامي داشتند، خبر داد و گفت: اميدواريم تا هفته آينده رئيس جديد دانشگاه آزاد فعاليت خود را آغاز كند.
به گزارش خبرگزاري ها، دكتر مخبر دزفولي افزود: شوراي عالي انقلاب فرهنگي تدابيري را در اين زمينه پيشنهاد كرد و به تصويب رسيد كه با همراهي هايي كه رئيس و اعضاي هيئت امناي دانشگاه آزاد خواهند داشت به زودي شاهد اجرايي شدن مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي خواهيم بود.
عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران خاطرنشان كرد: اميدواريم تا هفته آينده اين مسير تسهيل شود و رئيس جديد دانشگاه آزاد فعاليت خود را آغاز كند.
در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي هيچ تبصره اي به اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامي اضافه نشده و قرار شده تا يك هفته آينده حكم فرهاد دانشجو امضا شود.
همچنين در جلسه مقرر شد كه هيچ مذاكره ديگري با آيت الله هاشمي رفسنجاني صورت نگيرد.
يكي از اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در گفتگو با مهر با بيان اينكه قرار شد درباره اخبار دانشگاه آزاد اسلامي كه امشب
(90/11/25) مورد بحث اين شورا بود، موردي اعلام نشود، اظهار داشت: اتفاقات خوبي در جلسه امشب شوراي عالي افتاد.
از سوي دانشگاه تهران و خواجه نصيرالدين طوسي صورت گرفت

 



اعطاي دكتراي افتخاري به شهيدان احمدي روشن و رضايي نژاد

در مراسمي كه امروز در دانشگاه تهران برگزار شد، دكتراي نانو بيوتكنولوژي از سوي دانشگاه تهران به شهيد مصطفي احمدي روشن و دكتراي افتخاري برق دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي به شهيد داريوش رضايي نژاد اعطا شد.
به گزارش فارس، مراسم اعطاي دكتراي افتخاري به شهيدان مصطفي احمدي روشن و داريوش رضايي نژاد امروز در دانشگاه تهران برگزار شد.
در اين مراسم دكتراي نانو بيوتكنولوژي از سوي دانشگاه تهران به شهيد مصطفي احمدي روشن و دكتراي افتخاري برق دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي به شهيد داريوش رضايي نژاد اعطا شد.
در اين مراسم نيز نشان دانشگاه تهران از سوي كامران دانشجو وزير علوم، تحقيقات و فناوري به همسر شهيد احمدي روشن و نشان دانشگاه تهران از سوي سردار احمد وحيدي وزير دفاع به خانواده شهيد داريوش رضايي نژاد اهدا شد

 



امكان پذيرش سالانه 16 هزار دانشجوي دكتري

مشاور عالي وزير علوم گفت: امكان پذيرش سالانه 100هزار نفر دانشجوي كارشناسي ارشد و 16 هزار دانشجوي دكتري در كشور وجود دارد.
به گزارش مهر، عباس طائب افزود: اگر فقط 25 درصد اعضاي هيات علمي دانشگاهها با مرتبه استاديار دانشگاه ها دانشجوي دكتري داشته باشند، اين اتفاق مهم محقق مي شود.
وي اظهار داشت: در صورتي كه 5 هزار دانشجوي دكتري پژوهش محور داشته باشيم كه هزينه تحصيل آنها را كارفرما و سازمان ذي نفع پروژه متقبل شود مي توانيم 16 هزار دانشجوي دكتري جذب كنيم.
مشاور عالي وزير علوم گفت: با توسعه تحصيلات تكميلي در كشور ديگر دانشجويان ما مجبور نخواهند بود براي ادامه تحصيل به دانشگاه هاي سطح پايين خارج از كشور بروند.
طائب با اشاره به فرمايشات مقام معظم رهبري مبني بر اينكه 90درصد پروژه هاي تحقيقاتي دانشگاه ها بايد كاربردي شوند، اظهار اميدواري كرد كه در آينده نزديك زماني كه دانشگاه ها گزارش كار مي دهند يكي از گزارش ها درصد كاربردي شدن مقالات و پروژه هاي تحقيقاتي آنها باشد.
وي تاكيد كرد: علاوه بر انتشار مقاله، مهم اين است كه علم وارد حوزه كاربرد شود و مشكلات جامعه را رفع كند و اين موضوعي است كه در استراتژي دانشگاههاي معتبر دنيا هم وجود دارد.

 



حمايت مالي از فعاليت تمام وقت دانشجويان دكتري در پروژه هاي علمي

قائم مقام ستاد راهبري نقشه جامع علمي كشور گفت: يكي از اقدامات ملي نقشه جامع علمي كشور كه در سال جاري در حال اجرا است، فعاليت تمام وقت دانشجويان دوره دكتري در پژوهش هاي علمي خود است.
منصور كبگانيان قائم مقام ستاد راهبري نقشه جامع علمي كشور در گفت وگو با فارس، با اعلام اين خبر گفت: درخصوص حمايت مالي براي فعاليت تمام وقت دانشجويان دوره دكتري اقدامات بسيار خوبي انجام شده و سياست هاي اجرايي آن در حال نهايي شدن است.
وي افزود: يكي از اقدامات ملي نقشه جامع علمي كشور، فعاليت تمام وقت دانشجويان دوره دكتري در فعاليت هاي پژوهشي و علمي خود است.
كبگانيان خاطرنشان كرد: نقشه جامع علمي كشور 224 اقدام ملي دارد كه تك به تك اين اقدامات در حال اجراست. بخشي از اين اقدامات ملي براي اجرا در سال 90 انتخاب شده بود و يكي از اين اقدامات ملي در سال جاري، فعاليت تمام وقت دانشجويان دوره دكتري در پژوهش هاي علمي خود بود.
عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصريح كرد: دانشجويان دوره دكتري همواره اين گله را داشتند كه به دليل مشكلات مالي مجبور بودند بيرون از فضاي دانشگاه به فعاليت هاي ثانويه بپردازند. بسياري از اين دانشجويان ازدواج كرده اند و با دانشجويان كارشناسي و كارشناسي ارشد تفاوت دارند و در شأن آنها نيست منابع مالي خود را از خانواده هايشان دريافت كنند.
قائم مقام ستاد راهبري نقشه جامع علمي كشور اظهار داشت: در تمامي كشورهاي پيشرفته جهان براي دانشجويان دوره دكتري راهكارهايي مشخص شده است و در ايران اين موضوع بلاتكليف بود كه خوشبختانه در نقشه جامع علمي كشور ديده شد و در جهت اجرايي كردن حمايت مالي براي فعاليت هاي تمام وقت دانشجويان دكتري در پروژه هاي علمي سياست هايي با همكاري وزارتخانه هاي علوم و بهداشت و ساير دستگاه ها در حال تدوين است.

 



در نشست تخصصي با دكتر عبدالحسين خسروپناه مطرح شد
اسلامي سازي علوم يا دانشگاه!؟

اسلامي شدن علوم ضرورتي است كه علم توليد شده را در خدمت اهداف متعالي انسان قرار مي دهد و مي تواند خلأ هاي تئوريك ناشي از حاكم نبودن اسلام ناب را در اين سال ها پر كند اما سؤالي كه در اين باره مطرح مي شود اين است كه براي رسيدن به اين هدف آيا ابتدا بايد در جهت اصلاح فضاي فرهنگي دانشگاه قدم برداريم يا علوم؟در اين راستا نشستي تخصصي با حضور حجت الاسلام والمسلمين دكتر «عبدالحسين خسروپناه» استاد حوزه و دانشگاه و رئيس مؤسسه ي پژوهشي حكمت و فلسفه ي اسلامي برگزار شد كه در ادامه به شرح آن پرداخته مي شود:
در زمينه ي اسلامي سازي علوم انساني رويكردهاي علمي مختلفي وجود دارد و حتي سوءاستفاده هاي سياسي نيز از آن مي شود. به طور مشخص در صورت امكان، در رابطه با اين موضوع در خدمت شما باشيم كه براي اين هدف، ابتدا بايد دانشگاه اسلامي شود يا اين كه دانشگاه در اين ميان فقط ظرف يا ابزار است و علوم بايد از راه مبادي، اسلامي شوند يا اين كه هر دو با هم ديگر؟ همان طور كه مستحضريد، اين اختلاف در سطوح اجرايي، مثل وزارت علوم وجود دارد ، حتي در سطوح علمي و بين بزرگواراني كه در اين رابطه اظهار نظر كرده اند.
«حقيقت ايمان» بحثي است كه در كلام سنتي و جديد مطرح است. آيا معرفت مقدم بر ايمان است يا عمل صالح مقدم بر ايمان است؟ آيا معرفت ايمان ساز است يا عمل صالح؟ اهل فن در اين باره به اين نتيجه رسيده اند كه حقيقت ايمان يك باور قلبي است. شرط آن معرفت است و عمل صالح از لوازم آن است؛اگر نسبت به خدا معرفت صحيح داشته باشيم، مي توانيم ايمان و باور درستي به خدا پيدا كنيم و نتيجه ي عملي اين ايمان و باور ديني نسبت به خداي سبحان اين است كه نماز بخوانيم، روزه بگيريم و آن را در بعد عملي اجرا كنيم. اين نكته را هم اضافه مي كنند كه عمل صالح در تقويت ايمان هم مؤثر است؛ يعني، از يك جهت جزو لوازم ايمان است و از جهت ديگر مقوّم ايمان است.
وقتي انسان تقيد پيدا كند، نماز بخواند، روزه بگيرد، عمل خالص انجام دهد، از نظر ايماني هم تقويت مي شود و در واقع مؤمن تر مي گردد. «يا ايّها الذين آمنوا آم نوا»؛ يعني، يكي از راه هاي ايمان، عمل صالح است. هدف من از اين بحث كلامي، وارد شدن به سؤال شما است. در واقع سؤال شما به اين معنا باز مي گردد كه آيا فرهنگ نقش اول را در اسلامي سازي دانشگاه ها و دانش دارد و نقش اساسي را بازي مي كند يا تحولي كه در خود دانش اتفاق مي افتد. اول ما بايد دانش را اسلامي كنيم تا دانشگاه اسلامي شود يا اول بايد فرهنگ دانشگاه را اسلامي كنيم تا دانشگاه اسلامي شود.
پاسخ اجمالي اين سؤال اين است كه، به لحاظ معرفتي، دانش مقدم است و عملكرد و فرهنگ، نتيجه ي دانش است؛ يعني، وقتي دانش اسلامي شد، فرهنگ دانشگاه هم اسلامي مي شود. در واقع اگر دانشجويي با دانش اسلامي سروكار داشته باشد، خود به خود اين دانش بر روي رفتار او هم اثر مي گذارد و فرهنگ ارتباطات او تغيير پيدا مي كند. به عنوان مثال اگر دانشگاه اسلامي مالزي را ببينيد، نوع ارتباطات دانشجوها با دانشگاه «يو-ا ن» تفاوت دارد، زيرا تلاش كرده اند دانشي كه در دانشگاه تدريس مي شود، اسلامي باشد. يكي از مهم ترين علت هايي كه در حوزه هاي برادران و خواهران، فضاي معنوي حاكم است، اين است كه در آنجا دانش اسلامي تدريس مي شود و به دنبال آن يك فضاي معنوي و ديني نيز در آنجا شكل مي گيرد.
خود همين فرهنگ اسلامي و رفتار اسلامي هم تأثيرگذار است. براي اين كه دانش اسلامي تقويت شود و توسعه پيدا كند؛ يعني، از يك جهت فرهنگ اسلامي بر دانش تأثيرگذار است. به تعبير هرمنوتيست ها، يك نوع دور هرمنوتيكي بين دانش اسلامي و فرهنگ اسلامي وجود دارد كه هر دو بر يكديگر تأثيرگذارند.اما مسأله اين جاست كه در اين بين بايد از كجا شروع كرد و توجه و سرمايه گذاري را روي كدام يك متمركز كرد. قاعدتاً بايد از دانش شروع كنيم. در حالي كه مديريت فرهنگ كشور 80 يا 90 درصد هزينه ي اسلامي سازي دانشگاه را روي فرهنگ اسلامي متمركز كرده است. به عنوان نمونه، اعتكاف، همايش ها، نماز جماعت، مراسم ايام محرم و صفر، ماه رمضان و مقوله هاي اين چنيني را تقويت مي كند.
حدود 10 درصد و يا كمتر هم براي اين كه دانش اسلامي شود، سرمايه گذاري مي كند. به نظر بنده، بايد اين معادله را تغيير دهيم؛ يعني، حدود 60 درصد اين هزينه را بايد صرف دانش اسلامي كنيم. به عنوان مثال كسي كه فيزيك يا شيمي مي خواند، بداند كه با چه مباني اسلامي بايد فيزيك و شيمي بخواند و به طور كلي با چه مباني طبيعت شناسي كند، چون طبيعت شناسي بدون مباني امكان پذير نيست.فن آوري و علوم مهندسي هم مبتني بر مباني هستند. مباني هستي شناسي و طبيعت شناسي مي تواند الهي باشد و در اين صورت طبيعت شناسي حاصل از آن ها هم الهي مي شود؛ اما اگر آن مباني سكولار باشد، طبيعت شناسي هم سكولار مي شود.
علوم انساني هم مبتني بر مباني هستي شناسي، انسان شناسي، معرفت شناسي، ارزش شناسي و روش شناسي است. اين مباني اگر اسلامي و الهي شوند، علوم انساني هم اسلامي مي شود و اگر اين مباني اسلامي نباشد و سكولار باشند، اين علوم هم سكولار مي شوند. وقتي اين دانش اسلامي يا سكولار در دانشگاهي رواج پيدا كند، به دنبال آن
دست آوردهاي رفتاري و فرهنگي آن ها هم اسلامي يا سكولار مي شود.در فتنه ي 88، كشورهاي استعمارگر و توطئه گر خارجي نقش داشتند و به هر حال آمريكا، اسراييل و ضدانقلاب هاي بيرون از ايران در اين باره سرمايه گذاري كردند. در اين موضوع شكي نيست. اگر كسي بخواهد اين ها را انكار كند، در واقع واقعيت را انكار كرده است. ولي يك ظرفيت اوليه وجود داشت كه آن عوامل خارجي توانستند تأثير بگذارند.
آن ظرفيت اصلي كه پذيراي اين سياست ها و اصول راهبردي ضدانقلاب و جريان هاي خارج از كشور بود، در كساني وجود داشت كه عمدتاً بچه هاي انقلاب بودند، در اين انقلاب رشد كرده و حتي دوران دفاع مقدس را درك كرده بودند. در واقع آن ها نيروهاي نظام و انقلاب بودند كه خروج پيدا كردند و جزو خوارج و به تعبير فقهي، اهل بغي شدند.چرا آن ها خوارج شدند تا بستر و ظرفي براي دشمن بيروني شوند؟ وقتي تحليل مي كنيم، متوجه مي شويم، دانش و علوم انساني منشأ انحراف آن ها شد؛ يعني، انديشه هاي كساني مثل «ماركس وبر»، «هاور مارس»، «گيدنز»، »پارسونز» را در عرصه هاي جامعه شناسي، علوم سياسي و علوم اجتماعي خواندند و از آن ها تأثير پذيرفتند. در واقع آن ها ديدگاه «پوپر»، «آيزا برلين» و به طور كلي ديدگاه انديشمندان تأثيرگذار در عرصه ي سياست را خواندند و پذيرفتند.
به اين ترتيب، هر چند ممكن است نماز بخوانند، روزه بگيرند و تقيد هم داشته باشند؛ ولي به لحاظ فكري سكولار شده اند و رفتارشان هم به گونه اي شده است كه نتيجه اش پيروي از صهيونيست، آمريكا و عوامل بيروني است و در واقع سخنگوي فتنه ي 88 شده اند.به نظر بنده، با توجه به اين مسأله، بايد اولويت را بر توليد دانش اسلامي بگذاريم. همان طور كه معرفت مقدم بر ايمان است و عمل دست آورد ايمان است، بايد دانش اسلامي را براي ايجاد دانشگاه اسلامي مقدم بداريم. اگر اين مقدم شود، فرهنگ اسلامي هم دست آورد آن خواهد بود. من نمي خواهم بگويم كه تمام فعاليت هاي فرهنگي مان را تعطيل كنيم و به نماز جماعت، اعتكاف و امثال اين ها اهميت ندهيم و روي دانش اسلامي سرمايه گذاري كنيم. به آن ها هم بايد توجه كنيم. به عنوان مثال، بنده اگر بخواهم ايمان و دينم را تقويت كنم، آيا بايد بيش تر مباحث اعتقادي و معرفتي ام را تقويت كنم يا به لحاظ عملي هم بايد تقيد داشته باشم؟
اسلام مي گويد بايد به هر دو توجه كرد؛ يعني، بايد هم تقيد به نماز، روزه، حج، زكات و به طور كلي اعمال ديني داشت و هم معرفت ديني را تقويت نمود. اما اولويت با كدام است؟ اگر جمعي در مسجد مشغول تقويت معرفت ديني باشند و جمعي ديگر مشغول عبادت و نماز، امام صادق
-عليه السلام- آن هايي را كه مشغول معرفت ديني هستند، ترجيح مي دهد. البته آن ها هم وقت نماز، نمازشان را مي خوانند، وقت روزه، روزه شان را مي گيرند و عبادتشان را انجام مي دهند و اهل سحرخيزي هم هستند. در جمع بندي نهايي، بايد عرض كنم كه به نظر مي رسد براي اسلامي كردن دانشگاه، به خصوص در حوزه ي علوم انساني، بايد حدود
60 - 70 درصد روي دانش اسلامي تأكيد كنيم و حدود
30 - 40 درصد هم روي فرهنگ اسلامي سرمايه گذاري كنيم.
خواهش بنده اين است كه دانشگاه را از حيث ديگري هم نسبت به اين سؤال تحليل بفرماييد. همان طور كه مي دانيد، دانشگاه علاوه بر حيث فرهنگي اش، يك مركز توليد علم نيز هست. در اين شرايط، آيا دانش اسلامي را بايد گروهي از بيرون دانشگاه توليد كنند و به آن تزريق نمايند يا اين كه بايد اين علم از خود دانشگاه بجوشد؟
به طور قطع، دانش بايد از دانشگاه توليد شود و بجوشد. اصلاً دانشگاه زماني دانشگاه است كه مولد دانش باشد. اگر قرار باشد فقط دانشجو از آن فارغ التحصيل شود، اين كه دانشگاه نيست. بايد در آن دانش توليد شود. اساساً اول بايد دانش توليد شود و بعد به رشته هاي آموزشي تبديل گردد. هميشه پژوهش مقدم بر آموزش است، بر خلاف آنچه در كشور ما اتفاق مي افتد. به عنوان مثال تا بحث يك دانش ميان رشته اي مطرح مي گردد، به سرعت مي گويند كه بايد رشته ي آن را تأسيس كنيم، در حالي كه هنوز دانش آن را تأسيس نكرده ايم.
پژوهش مقدم بر آموزش است. اول بايد عده اي از نخبگان در مورد آن دانش فكر و پژوهش كنند و سپس محتوا توليد كنند و بعد رشته ي آموزشي مربوط، به وجود آيد. تقدم و تأخر پژوهش و آموزش بسيار مهم است. البته زماني كه مي خواهند توليد دانش كنند، پژوهش به اين معنا نيست كه عده اي در دانشگاه حصاري دور خودشان بكشند و در اتاق دربسته بنشينند و محتوا توليد كنند. به طور قطع بايد با دنيا ارتباط داشته باشند. بدون شك بايد بدانند در زمينه ي آن بحث ديدگاه يا نظر ديگري وجود داشته يا نداشته است و يا شخصيت هاي علمي ديگري در اين باره اظهار نظر كرده اند يا نكرده اند و يا پژوهش ها و تحقيقات ديگري انجام شده يا نشده است.
در واقع، وقتي ما سخن از اسلامي سازي علوم به ميان
مي آوريم، به اين معنا نيست كه به ديدگاه هاي سكولار توجهي نداشته باشيم، بلكه بايد آخرين دست آورد ها علمي را بشناسيم. ضعفي كه امروز در دانشگاه هاي ما وجود دارد، تنها اين نيست كه دانش آن ها اسلامي نيست، بلكه ضعف ديگرشان اين است كه حتي در آموزش دانش هاي سكولار هم روزآمد نيستند و با جديدترين آرا و نظريه هاي دنياي معاصر آشنايي ندارند.
اگر اين وضع در تمامي رشته ها صادق نباشد، لااقل در بعضي از آن ها اين گونه است؛ يعني، در بعضي از رشته ها كاملاً اين موضوع قابل مشاهده است. بنابراين به طور حتم بايد با دنيا ارتباط داشته باشيم، جديدترين انديشه ها و نظريه ها را بدانيم، آن ها را شناسايي و درباره ي آن ها تحقيق و پژوهش كنيم تا به اين ترتيب بتوانيم با مباني و روش شناسي اسلامي به توليد جديدي برسيم. آن وقت مي توان ادعا كرد كه اين دانشگاه يك دانشگاه اسلامي است.
بحث مفهوم سازي اسلامي چه جايگاهي در اسلامي كردن دانشگاه ها دارد؟
اين نكته بسيار مهم است. در جامعه شناسي فرهنگ مي گويند، نمادهاي فرهنگي در ترويج جريان هاي فرهنگي بسيار مؤثر است؛ يعني، هرچه يك جريان فرهنگي نمادهاي بيشتري داشته باشد، تأثيرگذارتر است. به عنوان نمونه، جريان شيطان پرستي هيچ مباني درست و حسابي ندارد و محتوايش بسيار پيش پا افتاده و ضعيف است، اما با نمادها به جمعي از جوانان نفوذ مي كند و بر آن ها تأثير مي گذارد.بهائيت و امثال آن هم همين طور هستند. نمادها نقش بسيار مؤثري در ترويج فرهنگ دارند. بنابراين بر اساس ديدگاه جامعه شناسي فرهنگ اگر بخواهيم فرهنگ اسلامي را ترويج كنيم، بايد مرتب نمادهاي جديد توليدكنيم.
مثلاً مسجد يا پرچم نماد هستند. به نظر بنده، بعضي از نمادها كه مي گويند از اينجا و آنجا آمده اند، وقتي جنبه ي اسلامي پيدا كنند، اشكالي ندارند.به لحاظ جامعه شناسي، كثرت نمادها مي تواند خيلي مفيد و مؤثر باشد. يكي از علت هايي كه قيام امام حسين-عليه السلام- هنوز زنده است و پيام خودش را منتقل مي كند به خاطر همين نمادهاست. به عنوان نمونه، سينه زني يك نماد است، هرچند ممكن است بدعت هاي غلط يا انحراف هايي در آن ايجاد شده باشد كه بايد آن ها را اصلاح كرد. در واقع در نمادها هم ممكن است آسيب هايي پديد آيد كه بايد آن ها را اصلاح نمود.
در جامعه شناسي دانش و جامعه شناسي معرفت هم گفته مي شود كه مفاهيم نقش نمادها را دارند؛ يعني، هرچه شما مفهوم هاي بيشتر و جديدتري توليد كنيد، بيشتر جا مي افتيد. مثلاً در بحث هاي فلسفه ي علم «كانت» واژه ي پارادايم را مطرح مي كند، «لاكاتوش» واژه ي برنامه ي پژوهشي يا هسته ي سخت را مطرح مي كند و يا «فوكو» در بحث گفتمان مسأله ي مفصل بندي و دال مركزي و دال هاي پيراموني را مطرح مي كند.
هيچ استدلالي هم عقبه ي اين ها نيست، ولي با مفهوم سازي يك دفعه مشاهده مي كنيد ديدگاه هاي كانت، لاكاتوش يا فوكو جاي خودشان را در يك جامعه باز مي كنند. بنابراين اگر ما بخواهيم به اسلامي سازي علوم بپردازيم، بايد واژه سازي و مفهوم سازي كنيم. مفاهيم اند كه علوم را توليد مي كنند و البته مفاهيم مبتني بر مباني هستند. مباني اند كه معاني نظريه ها را تأمين مي كنند.بنابراين اين نكته به لحاظ جامعه شناسي معرفت خيلي مهم است كه هرچه مفاهيم حداكثري و بيشتر شوند، آن دانش سريع تر گفتمان پيدا مي كند و در يك جزيره ي علمي جايگاه و پايگاه خودش را پيدا مي كند.

 



مطلوب ما، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهت گيري درست است

من به نظرم مي رسد يكي از كارهاي لازم، تشكيل جلسات فكري وسيعي است كه مجموعه ي دانشجويي، همراه با مجموعه ي حوزوي، با برنامه ريزي خوب، مي تواند به وجود بياورد تا بنشينند درباره ي مسائل گوناگون فكر كنند. گسترش فكر و پراكندن فكر درست و صحيح مي تواند همان ثمراتي را ببخشد كه ما در زمينه هاي مسائل علم و فناوري و پيشرفت علوم از دانشجو توقع داريم؛ يعني شكوفائي، آوردن حرف نو به ميدان انديشه، با يك حركت صحيح و جهتگيري درست. يكي از كارها اين است .
بيانات مقام معظم رهبري
در ديداردانشجويان 7/7 / 87

 



ولايت فقيه فراتر از يك كاريزماست

كبري نظري - دبير سياسي انجمن اسلامي
مستقل دانشگاه محقق اردبيلي
با فرا رسيدن بهمن سال 90، انقلاب اسلامي ايران 33 ساله شد. در همه جهان نظير چنين انقلابي وجود نداشته است و معمولا انقلاب ها و رهبران آنها دولت مستعجل بوده اند و همين امر باعث شده است كه نظريه پردازان غربي، براي انقلاب ها قوانين ثابتي را قائل شوند از جمله اين قوانين «ترميدور» است مبني بر اينكه هر انقلابي بعد از يك مدت بخصوص كه معمولا ده سال بيشتر نيست ثبات خود را از دست داده و جامعه مذكور در جهت برعكس آن متحول مي شود و در واقع در طي اين مدت كوتاه ارزش هاي جوامع تغيير مي كند و دوره هاي فشار و اضطرار فيزيكي، اقتصادي، اخلاقي و سياسي برطرف مي شود.
از طرف ديگر اين جنبش هاي اجتماعي را غير عقلاني و بر اساس احساسات مقطعي تصور مي كنند كه توسط رهبران آنها ايجاد مي شوند. رهبران اين انقلاب ها نيز افراد كاريزماتيكي فرض مي شوند كه جاذبه خاصي داشته و به سبب قدرت شخصيتي والاي خود توان ايجاد حس اطاعت در مريدان خود را دارا مي باشند و با ترسيم يك جامعه آرماني براي طرفداران خود آنها را وادار به اطاعت بي قيد و شرطي مي كنند.
اين تعاريف براي افرادي كه همه چيز را با خط كش ماترياليستي خود اندازه مي گيرند ، يك مسئله قابل قبول است. اما انقلاب اسلامي ايران تمام اين محاسبات و تعاريف را زير سوال برده و تعجب اين افراد را برانگيخت . انقلابي كه براي سالهاي متمادي و هر سال پرشور تر از سال پيش مورد قبول ملت و جامعه است و كاريزماي رهبر آن قابل قياس با امثال چگوارا نمي باشد.
اين رهبري متفاوت ازرهبران ديگر و سطح بالاتر از سطح فكري اين افراد است. به طوري كه تصور رهبري معنوي و واقعي ولايت فقيه براي ذهنهايشان غير قابل هضم است. بي شك اگر انقلاب ايران نيز منشا گرفته از تمايلات مادي و سودهاي دنيوي بود، سير قهقرايي طي كرده و سرانجام در عرض مدت كوتاهي فراموش شده بود.
ارزش هاي والا و معنوي اين انقلاب و برقراري حكومت اسلامي كه هدف نهايي آن بود موجب شد انقلاب ايران اينگونه به اوج عظمت برسد كه اكنون كشورهاي متعدد از آن الگو بگيرند و بيداري اسلامي منطقه را فرا بگيرد بنابراين تفاوت اين انقلاب روشنگر از سايرين، واضح است.
عمده ترين تفاوت همان هدف بزرگ و استقرار حكومت اسلامي و دين الهي بوده است و در درجه دوم بزرگ ترين مشخصه اين انقلاب رهبر آن بوده است كه با وجود رحلت اين رهبر بزرگوار مسير انقلاب ادامه يافت و دچار توقف و ركود نشد. يعني آن كاريزمايي كه امثال «ماكس وبر» از آن سخن مي گويند و با مرگ رهبر كاريزماتيك پايان مي يابد، اينجا ديگر معنا ندارد.
زيرا مفهوم ولايت فقيه كه مي تواند به رهبر بعدي انتقال يابد فراتر از جاذبه شخصي است. همين اعتقاد باعث شده است كه مردم، امام خامنه اي را همچون امام خميني (ره) اطاعت نمايند و انسان هاي آزاد انديش، شيعيان و مسلمانان، ايشان را ولي امر مسلمين جهان قلمداد كنند.

 



به بهانه نزديكي چهلمين روز ترور شهيد احمدي روشن
ترور هميشه موفقيت آميز نيست

سيد مهدي موسوي دانشجوي رشته رياضي كاربردي
تمام كارشناسان و تحليل گران بر اين نكته اذعان دارند كه بر اثر جنگ نظامي با كشوري كه پايه هاي حكومت آن براساس مذهب و دين استوار است، تمامي مردم حتي با اختلافات سياسي و فرهنگي در مقابل جبهه ي ظلم بسيج خواهند شد. حضور اكثر اعضاي اين جامعه در برهه هاي مختلف زماني در گردهمايي هاي مذهبي و سياسي ـ كه وفاداري خود را به دين و به كشور خود به اثبات مي رسانند ـ بخشي از دلايل اين مدعاست. اين مسئله به خوبي و به روشني در 8 سال جنگ تحميلي براي دشمن به اثبات رسيده است.
اما دشمن براي مواجه نشدن با اين مسئله چه راهبردي را در پيش مي گيرد؟ بازخواني ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا زمان حال، پاسخي به اين پرسش خواهد بود.
اولين ترورها
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، گروه هاي انحرافي و منافقين با اين تصور كه امام خميني(ره) قادر نخواهد بود در برابر قدرت تشكيلاتي و نظامي آن ها دوام بياورد با اعتماد به نفسي ويژه سعي در اخلال سياسي و جذب مردم به سمت خودشان را داشتند. اين گروه ها در اوايل كار ـ يعني در زمان دولت بازرگان ـ دست به اقدام صريح خشونت آميز نمي زدند اما پس از مدتي شرايط كاملا تغيير مي كند.
گروهك فرقان به سركردگي فردي به نام گودرزي، اولين ترورها را كليد زدند و با ترور سپهبد قرني و بعد از آن استاد مطهري عملاً دست به عمليات مسلحانه زدند. اين گروه با افتخار، دليل ترور استاد مطهري را اين گونه اعلام كرد: «فكر به قدرت رسيدن آخونديسم و آماده سازي تشكيلاتي آن، از مدت ها قبل، حتي قبل از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود.»
فاصله ي بسيار كم بين ترورهاي ديگر اشخاص و متفكران نظام نوپاي اسلامي اين تصور را در گروه هاي معاند به وجود آورده بود كه بزودي قادر خواهند بود تا قدرت را به دست بگيرند اما برخلاف تصور آن ها نه تنها قدرت جمهوري اسلامي شخصي و متكي به آدم ها نبود بلكه ريشه در اعتقادات مردم و لايه هاي عميق اجتماعي داشت. لذا پس از مدتي دست به اقداماتي وحشيانه و كشتار دسته جمعي مردم بي گناه زدند و البته اين مرحله مختص به گروه خاصي نبود و با هدف ايجاد رعب و وحشت در دل مردم صورت مي گرفت. مثل ترور پاسدارها، مسجدي ها، بازاري ها، هر كسي كه ريش دارد! و... كه در مجموع تعداد افراد ترورشده در سال 60 به 300 نفر هم مي رسد.
ديگر مهم نبود كه
گروهك هاي فرقان و
مجاهدين خلق ( منافقين ) چه انگيزه اي را براي اين ترورها بيان كنند، زيرا مشخص بود كه كوچك ترين سوءظن يا حتي سوءتفاهم اين گروه نسبت به اشخاص موجب ترورشان در اولين فرصت ممكن خواهد شد.
موفقيت در اين ترورها، ديگر گروه هاي معاند مثل فدائيان خلق را نيز به اقدامات تروريستي تشويق كرد. اين گروه ها سه ويژگي كلي داشتند: اول آنكه از اعتماد به نفس كاذبي برخوردار بودند و فكر مي كردند كه در كوتاه ترين زمان و كوتاه ترين فرصت قادر خواهند بود كه قدرت را در دست بگيرند. دوم اينكه قادر به توانايي اداره كشور هستند و سوم؛ از جايگاه اجتماعي و پايگاه مردمي برخوردارند.
همان طور كه اشاره شد اين گروه ها با اعتقاد به اينكه امام خميني(ره) و افراد مذهبي توانايي اداره كشور را ندارند سعي بر اين داشتند كه با گرفتن انديشمندان و متفكران و رهبران جامعه ي اسلامي هر چه زودتر قدرت را در دست بگيرند. ترورهاي بعدي از جمله ترور حضرت آيت الله خامنه اي-مدظله العالي- و انتشار علني دلايل ترور توسط همان افراد خيلي زود چهره ناپاك اين گروه ها را براي مردم آشكار نمود. در اين ميان نبايد از نقش آمريكا و ديگر دشمنان در حمايت از اين گروه ها غافل شد و حمايت هاي مستقيم و رسمي دولتمردان آمريكايي از ترورها و منافقين گواهي بر اين مدعاست كه براي نمونه مي توان فرار منافقين به فرانسه و سپس ايجاد پايگاه نظامي در عراق را عنوان كرد كه توضيح آن در اين يادداشت كوتاه نمي گنجد.
حضرت امام(ره) نقش بسيار موثري در خنثي كردن نقشه هاي ترور داشتند. «نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ايران، باز زندگي از سر گرفت. اگر يك سستي، ضعفي پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش، اين تأييد نمي شد. اين موج برنمي خاست. الآن موجي در همه ي دنيا، همه ي دنيا، همه ي دنيايي كه به اسلام علاقه دارند، اين موج بلند شد. ساير كشورها هم. برادران من نترسيد از موج.» -سخنراني امام خميني(ره) در مدرسه ي فيضيه ي قم به مناسبت شهادت استاد مطهري 14ارديبهشت 1358- صحيفه ي امام؛ ج 7؛ صص 5- 183
يا اين پيام امام كه فرمودند: «اينان در اين عمل غيرانساني به جاي برانگيختن و رعب، عزم ميليون ها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداي اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان برحذر دارند؟ -پيام امام خميني(ره) پس از ترور آيت الله خامنه اي-مدظله العالي-، صحيفه ي امام؛ ج 14؛ ص 504-
اقدامات تروريستي گسترده و روشنگري هاي افرادي چون حضرت امام(ره) خيلي زود افراد فريب خورده را از آن ها جدا نمود و موج نفرت بوجود آمده سبب پيوستگي و اتحاد بيشتر مردم و حكومت شد. به نحوي كه در خاطرات نمايندگان دوره ي اول مجلس شوراي اسلامي نيز اين اتحاد و همدلي در برابر جبهه ي استكبار به چشم مي خورد.
افراد باقيمانده از اين جريانات و گروه ها خيلي زود از صحنه سياسي كنار رفتند و بسياري از آن ها نيز در درگيري با نيروهاي سپاه و كميته كشته و يا دستگير شدند و برخي از منافقين نيز از ايران فرار كردند.
در دوره اي بلند و پس از شكست پيش بيني هاي صورت گرفته غرب از ترورهاي اشخاصي كه عمدتاً نيروهاي فكري و تاثيرگذار جامعه بودند، شرايط جديدي به وجود آمد. اين شرايط با تهاجم هاي فكري و فرهنگي آغاز شد و با حضور مخفيانه برخي از چهره هاي سياسي در محافل غربي و تحليل اين نكته كه در ايران زمينه براي انقلاب هاي مخملي آماده است، وارد فاز جديدي شد. در اين زمان هم سيستم امنيتي ايران بسيار قوي شده بود و هم اقدامات فرهنگي مخرب غرب دليلي براي عدم گرايش آن ها به ترور افراد بود.
مرحله دوم ـ ترور دانشمندان هسته اي:
پس از آنكه تلاش غرب براي متوقف كردن فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران ناكام ماند، موج دوم ترورها شكل گرفت. اولين ترور مربوط به دكتر مسعود علي محمدي در 22 دي ماه 1388 است و پس از آن چندين ترور ديگر دانشمندان هسته اي در 2 سال اخير كه آخرين آن به شهادت رساندن دكتر مصطفي احمدي روشن مي باشد.
بر كسي پوشيده نيست كه حذف نخبگان علمي شايد ضربه هاي جبران ناپذيري به روند روبه رشد علمي ايران بزند اما سبب توقف اين حركت علمي نخواهد شد.
با بررسي موشكافانه تر تمامي ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا كنون، به نتايج قابل توجه ديگري هم خواهيم رسيد.
1. تبيين مفهوم شهيد و شهادت در جامعه باعث ايجاد يك انرژي مثبت در افراد جامعه شده و سنگر متسحكم تري را در مقابل جبهه ي استكبار تشكيل مي دهد كه در اين ميان وظيفه نخبگان براي گسترش اين مفاهيم در جامعه و روشنگري براي دلايل اين ترورها بيش از پيش معلوم مي گردد.
2. با تحليل فرمايش مقام معظم رهبري كه «العلم سلطان؛ علم، اقتدار است. هر كسي كه داراي علم و داراي اين اقتدار شد، طبق روايت مي تواند بر محيط جهان حكمفرمايي كند، يعني اهداف خودش را دنبال كند و هر كسي مالك آن نشد، بر او حكمفرمايي خواهد شد.»- ديدار با جمعي از دانشجويان كشور- مورخ 19/5/90-، هدف ترور اشخاص علمي يك جامعه مشخص خواهد شد.
3. يكي از دلايل ترور تئوريسين ها در اوايل انقلاب نقش علمي آن ها در آگاهي بخشيدن به افراد و پاسخ شبهات فكري گروه هاي مختلف مردم بود و امروز جلوگيري از پيشرفت هاي علمي در حوزه هاي مختلف. به عبارتي ديگر اگر امروز نخبگان علمي ما مورد سوء قصد قرار مي گيرند اين سنگر و اين جبهه به دانشگاه منتقل شده است و نشان از انقلابي بودن اين سنگر دارد.
4. در هر حوزه اي ما بايد يك خطر براي آمريكايي ها و صهيونيست ها باشيم. نه فقط در انرژي هسته اي. حتي بايد در حوزه فرهنگ و سينما هم يك خطر براي آن ها حساب شويم. نه اينكه موضع گيري سياسي حتما داشته باشيم بلكه نوع كار ما در حدي باشد كه براي دشمنان يك خطر جدي به حساب بياييم. اين دقيقاً يكي از اهداف جبهه ي فرهنگي انقلاب اسلامي است كه هر فرد با هر شغل و جايگاهي كه دارد بهترين باشد نه اينكه فعاليت ما آن طور باشد كه دشمنان برايمان كف و سوت بزنند و مورد تشويق محافل ضد ايراني و ضد اسلامي باشيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14