(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 3 اسفند 1390- شماره 20150

اولين تجربه حزب فراگير اسلامي
كوشش هاي ناصر فكوهي،مصطفي ملكيان،خشايار ديهيمي و نشرماهي براي گسترش فلسفه هانا آرنت
ناشران سكولار و رنسانس صهيونيسم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اولين تجربه حزب فراگير اسلامي

مرتضي صفار هرندي
اسلام گرايان تا پيروزي انقلاب اسلامي يك تشكيلات حزبي نداشتند. پس از پيروزي انقلاب، دو تجربه مشخص در اين زمينه (حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) به رغم كاميابي هاي اوليه، استمرار چنداني نيافت. با اين حال حزب جمهوري اسلامي در عمر كوتاه دو ساله خود، نقشي كليدي و مثبت در تحولات سياسي داشت. شهيد آيت الله سيدمحمد حسيني بهشتي را بايد مؤسس حزب جمهوري اسلامي دانست. او پس از مشاهده تجربه تلخ فقدان يك تشكل گسترده اسلامي در نهضت نفت، وقتي در سال1340 گروه نهضت آزادي (متشكل از افرادي با سلوك فردي مذهبي و داراي تفسيري پوزيتيويستي از اسلام) تأسيس شد، ابتدا با اميدواري به سمت آن رفت، اما عدم ذكر اسلام به عنوان يك مكتب تمام عيار در اساسنامه اين گروه، بهشتي را از اين تجربه نوميد ساخت. چند سال پس از آن، مأموريت شهيد بهشتي و سه عالم روحاني ديگر (شهيد مرتضي مطهري، آيت الله محي الدين انواري و حجت الاسلام احمد مولايي) از سوي امام براي هدايت «هيئت هاي مؤتلفه اسلامي» نيز با زنداني شدن اعضاي اصلي اين تشكل در سال1343 و در پي اعدام انقلابي حسنعلي منصور نخست وزير رژيم ستم شاهي ناتمام ماند.
آنچه شهيد بهشتي به طور مشخص درباره انگيزه تأسيس حزب جمهوري اسلامي ذكر كرده است، حوادث سال1354 از جمله ارتداد سازمان مجاهدين خلق است؛ چيزي كه به گفته آن شهيد: همه را نگران كرد و براي ما هوشيار باش بود كه حركت متشكل بايد از يك نوع هدايت و رهبري متعهد واجد شرايط فقاهت پويا و ارزنده اسلامي برخودار باشد1.
تأسيس حزب جمهوري اسلامي با شكل گيري «جامعه روحانيت مبارز» منشأ مشتركي دارد. تابستان 1356 با حضور اتفاقي همزمان تعدادي از عالمان مبارز در مشهد، بحثي درباره لزوم برنامه ريزي براي مبارزه ميان آيت الله سيدعلي خامنه اي با تعدادي از اين علما طرح شد. تأكيد حضرت آيت الله خامنه اي بر نقش مهم آيت الله شهيد بهشتي براي بنيانگذاري يك تشكل روحاني و حضور آنان به اتفاق شهيد باهنر در اقامتگاه شهيد بهشتي در مشهد، اولين طليعه اين حركت بود. از آن زمان رفت و آمد علماي مبارز بين تهران، قم و مشهد براي اين هدف در شرايط سيطره ساواك افزايش يافت و در كنار فعال شدن شبكه روحانيت مبارز براي بسيج انقلابيون در جهت براندازي نظام ستم شاهي، مقدمه تشكيل يك حزب فراگير اسلامي را در همان ماه هاي اوج گيري انقلاب اسلامي فراهم ساخت2.
بدين ترتيب در خرداد1357 يعني در شرايطي كه چهلم هاي متوالي، دامنه نهضت امام خميني(ره) را به مناطق مختلف كشور كشانده بود، تشكيلاتي كه بعدها حزب جمهوري اسلامي نام گرفت، شامل افرادي از جامعه مدرسين حوزه علميه قم، جامعه روحانيت مبارز، هيئت هاي موتلفه اسلامي و ... به وجود آمد.3
امام تا پيروزي انقلاب اسلامي بسيج عمومي و هدايت مبارزات مردمي را تنها در قالب ساختار يكپارچه روحانيت تعريف كرده بودند. بنابراين در مواردي طرح ايده تشكيل حزب از سوي آيت الله طاهري خرم آبادي در نجف و سپس توسط شهيدبهشتي و حبيب الله عسكراولادي در پاريس، همراهي قابل توجهي از سوي امام را به دنبال نداشت، اما وضعيت كشور در اولين روزهاي تشكيل نظام حكومتي جمهوري اسلامي نشان داد كه حزب، براي مجموعه اسلام گرايان يك نياز قطعي است. دولت موقت انقلاب در تركيب اوليه تقريباً هيچ عضوي را كه به طور كامل با انديشه سياسي امام يعني حكومت اسلامي بر مبناي ولايت فقيه همراه باشد، به كابينه راه نداد. خلأ كادرسازي- به عنوان يكي از كاركردهاي احزاب سياسي- سبب شده بود تا فقيهي مثل مرحوم حسينعلي منتظري در آن مقطع به فرد لائيكي مثل دكتر كريم سنجابي (دبيركل جبهه ملي) التماس كند كه عضويت در دولت بازرگان را بپذيرد!4
در اولين روزهاي نظام نوپا، فضاي آزاد كشور مملو از گروه هاي سياسي بود. اين گروه ها با در اختيار داشتن افراد تحصيل كرده و بعضاً داراي تجربه مديريتي يا تشكيلاتي، ادعاهاي پرطمطراقي مثل توانايي در اداره كشور و بلكه ساختن يك نظام پيشرو، عادلانه و آزاد داشتند، اما رهبري مبارزه يعني روحانيت كه مورد اعتمادترين تكيه گاه مردم در جريان مبارزه براي رسيدن به حكومت اسلامي بود حتي يك تشكل سياسي منسجم نداشت. بدين گونه وقتي در اولين روزهاي پيروزي انقلاب ايده تشكيل «حزب جمهوري اسلامي» با امام مطرح شد، ايشان برخلاف قبل نه تنها آن را پذيرفت، بلكه حتي پس از آن، دوباره از آقاي هاشمي رفسنجاني جوياي علت عدم اعلام موجوديت آن شدند او اولين كمك مالي را از محل وجوهات شرعيه در اختيار مؤسسان آن قرار دادند. در شب هاي سرد ولي پرهيجان و پرمشغله زمستان 1357 منزل شهيد صادق اسلامي (در نزديكي كميته استقبال از امام خميني) مكاني بود كه شهيد دكتر محمد جواد باهنر و آيت الله سيدعلي خامنه اي، بي سروصدا در آن به كار تدوين اساسنامه حزب جمهوري اسلامي مشغول بودند. به گفته شهيدبهشتي در همان روزهاي اقامت حضرت امام در پاريس، اين اساسنامه براي انجام اصلاحات احتمالي از طريق حاج احمد آقا به ايشان تقديم شد.
روز 28 بهمن 1358 شهيد آيت الله دكتر سيدمحمد بهشتي، آيت الله سيدعلي خامنه اي، آيت الله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، شهيد حجت الاسلام والمسلمين دكتر محمدجواد باهنر و حجت الاسلام والمسلمين اكبر هاشمي رفسنجاني، به طور رسمي تأسيس حزب جمهوري اسلامي را اعلام كردند. كانون توحيد تهران در آن روزها، شاهد صفي طولاني از افراد سرشناس روحاني و غيرروحاني براي عضويت در اين حزب بود. به گفته شهيدبهشتي در ابتدا خود او و چهار عضو هيئت موسس حزب شخصا به نام نويسي اعضا و مصاحبه با آن ها مشغول بوده اند. به تدريج مساجد و مراكز فرهنگي متعددي در كشور كار عضوگيري براي حزب را آغاز كردند. احساس ضرورت تشكيل حزب جمهوري اسلامي در حدي بود كه بزرگاني در حوزه علميه قم مثل آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي كه تا آن زمان سابقه فعاليت علني سياسي- تشكيلاتي نداشتند، در اولين فرصت براي پر كردن فرم عضويت حزب به سوي مراكز ثبت نام شتافتند. در مدت كوتاهي ده ها هزار نفر به عضويت آن درآمدند. تا آنجا كه شهيدبهشتي در اولين سالگرد شكل گيري حزب جمهوري اسلامي به توسعه كمي حزب و نبودن مجال تغذيه آموزشي، كاري و سياسي و تشكيلاتي در آن، نگاهي نقادانه دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- آيت الله سيدمحمدحسيني بهشتي، عملكرد يك ساله حزب جمهوري اسلامي، ص9.
2- اسدالله بادامچيان، خاطرات منتظري و نقد آن، تهران، انديشه ناب، ارديبهشت1385، ص.483
3- گفتاري از آيت الله خامنه اي درباره نحوه تأسيس حزب جمهوري اسلامي، رمز عبور1، صص109تا .111
4- همان، ص.498

 



ارتش سري روشنفكران -43 / فصل سوم
كوشش هاي ناصر فكوهي، مصطفي ملكيان، خشايار ديهيمي و نشرماهي براي گسترش فلسفه هانا آرنت
ناشران سكولار و رنسانس صهيونيسم

نويسنده: پيام فضلي نژاد
ناشران سكولار و رنسانس صهيونيسم
با ورود نيروهاي اپوزيسيون برانداز به فاز «مبارزه مدني» از سال 1384، ايالات متحده با اظهار تاسف از «وضع وخيم ترجمه در كشورهاي در حال توسعه» دستورالعمل هاي جديدي را براي حلقه مترجمان سكولار انتشار مي داد.116 اين نسخه جديد، يكي از اركان ساخت «جامعه مدني فرهيخته» را ترجمه آثار كلاسيك و فلسفه سياسي غرب در خاورميانه مي دانست.117 اصلاح طلبان در پيروي از سياست جديد آمريكا چنان شتاب داشتند كه فصلنامه پل فيروزه (سخنگوي مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها) به سردبيري محمد حسن خوشنويس بلافاصله با انتشار ويژه نامه اي در بهار 1384 اعلام كرد «ترجمه، يگانه شكل حقيقي تفكر براي ماست.»118 وانگهي در اين زمان، آگنش هلر و مايكل ايگناتيف نيز به افزايش ترجمه تئوري هاي سياسي آرنت در ميان ايرانيان مي انديشيدند؛ تئوري هايي با ظاهر آكادميك كه راه براندازي «نظام هاي ضدسرمايه داري» را ترسيم مي كرد. گرچه 16 ترجمه فارسي از آثار و كتاب هايي درباره آرنت به همراه 50 مقاله بيوگرافيك از او تا سال 1384 منتشر شده بود و در صدها نوشتار رد پايش به چشم مي خورد، اما دوباره عزت الله فولادوند همراه علي دهباشي، سردبير مجله بخارا و خشايار ديهيمي، مشاور نشر ماهي و طرح نو به ميدان آمد تا تبليغ فلسفه سياسي صهيونيسم را شدت بخشد؛ البته اين بار با دفاع بي پرده از رژيم صهيونيستي و همزمان با ظهور پديده «رنسانس آرنت در اسرائيل» كه پائيز 1385 و مصادف با صدمين سالگرد تولدش رخ داد.119 صدها مقاله در ژورنال هاي جهان درباره او منتشر شد و سمينارهاي بين المللي براي بزرگداشت آرنت برگزار گشت. بنياد هاينريش بل كه پيوندهاي استواري با صهيونيست هاي راديكال دارد،120 متولي بخش مهمي از اين برنامه ها بود و هر سال، جايزه اي 7500 يورويي را براي «ترويج سنت فكري هانا آرنت در جهان» اهداء مي كرد. اين بنياد كه تجربه برگزاري كنفرانس 3 روزه «ايران پس از انتخابات» (موسوم به كنفرانس برلين) را با دعوت از چهره هايي چون چنگيز پهلوان، عزت الله سحابي، اكبر گنجي، حميدرضا جلايي پور، جميله كديور، مهرانگيز كار، شهلا شركت، محمود دولت آبادي، شهلا لاهيجي، پرويز كردواني، فريبرز رئيس دانا، حسن يوسفي اشكوري و... را در كارنامه خود داشت،121 اين بار مي كوشيد تا با اهداء اين جايزه، مترجمان ايراني را به مشاركت بيشتر در پروژه خود فراخواند. فولادوند، ديهيمي، دهباشي و... مي خواستند با يك تير دو نشان بزنند: هم ماموريت ترويج نظريه هاي آرنت را براي تكميل پازل كودتاي ايدئولوژيك به سرانجام رسانند و هم صاحب جايزه بنياد هاينريش بل شوند. هدف جايزه آرنت «تامين مالي» و «تقويت اعتبار» كارگزاران پروژه جنگ نرم بود:
اين جايزه مي خواهد افراد را تشويق كند كه «شيوه عمل» و انديشه «هانا آرنت» را در سياست امروزي مطرح كنند. 122
از اين رو، سال 1385 ديهيمي به سرعت ترجمه دو كتاب با موضوع فلسفه هانا آرنت را توسط انتشارت طرح نو و نشر ماهي به بازار فرستاد.123 همان هنگام، فاطمه ولياني توسط نشر هرمس اثري را درباره آرنت به فارسي برگرداند كه در آن از مبارزات صهيونيستي او عليه فلسطيني ها تجليل شده بود.124 ناصر فكوهي، استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران و از نظريه پردازان فرهنگستان هنر (دوره رياست ميرحسين موسوي) پرونده اي را براي «يادبود آرنت» انتشار داد125 و آثار او را به عنوان اولين مرجع در رشته هاي «جامعه شناسي سياسي» و «انسان شناسي» معرفي كرد.126 در همين ايام كه گفتمان «نابودي اسرائيل» دوباره در جهان طنين انداز شد، فكوهي در روزنامه سرمايه به معرفي آثار آرنت در دفاع از صهيونيسم پرداخت و از اين فرمانده عمليات اشغال فلسطين به عنوان «فيلسوف رنج انساني» ياد كرد.127 محسن ثلاثي نيز كوشيد تا روايتي عملگرايانه از نظريه هاي آرنت را براي سرنگوني جمهوري اسلامي به دست دهد. او كه هنگام برگزاري بزرگداشت خود در سازمان ميراث فرهنگي128 يك برنامه پژوهشي كاربردي را درباره «نيروي سازمان براندازي نرم» در بنياد باران (به رياست سيدمحمد خاتمي) پيش مي برد،129 با اتكاء به تئوري هاي هانا آرنت از «سرمايه داران» خواست تا با «روشنفكران» براي سرنگوني حكومت ايران متحد شوند:
حكومتي كه مانع جريان آزاد سرمايه باشد، به نفع «سرمايه داران» و «جامعه» رفتار نمي كند. پس علاوه بر نويسندگان و اهالي كتاب و روشنفكران، نيروهاي بزرگ اقتصادي هم بايد دست به دست هم دهند تا از به وجود آمدن حكومت ديكتاتوري جلوگيري كنند... در ايران بايد نيروهاي اجتماعي مشخص شود و بزرگترين مشكل ما اين است كه نيروهاي اجتماعي ما شكل و شمايل مشخصي ندارد. البته وقتي كه يك حكومت ديكتاتوري وجود دارد، همين نيروهايي كه شكل و شمايل مشخصي ندارند، بر اساس يك نوع حوادث و هيجان هاي خاصي مي آيند و وارد صحنه مي شوند و ممكن است كه از «غافلگيري حكومت» استفاده كنند و حكومت را سرنگون كنند.130
زيرساخت هاي عملياتي پروژه ناكام «كودتاي سبز» كه در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران به ائتلاف «روشنفكران سكولار» و «سرمايه داران ليبرال» با كارگزاران «اسلام آمريكايي» انجاميد، به تدريج از لابه لاي اين گفتارها خود را نشان مي داد و نقش تزهاي آرنت نيز در تحقق آن روشن تر مي شد. كلكسيون سكولارها ديگر تكميل به نظر مي رسيد. مجله بخارا با همكاري نشر ماهي فاز جديد تبليغ هانا آرنت را آغاز كرد. نشر ماهي به مديريت زهرا زركش فرد نقشي كليدي در اين پروژه پيچيده داشت. اين ناشر از سال 1380 فعاليت خود را در حوزه «ادبيات كودك و نوجوان» كليد زد و با برگزيدن خشايار ديهيمي به عنوان مشاور عالي و پيوند با مترجماني چون عبدالحسين آذرنگ، عزت الله فولادوند و ژاله آموزگار خيلي زود تبديل به مركز نشر آثار جاسوسان ليبرال مانند س رآيزايا برلين شد و در جغرافياي پروژه جنگ نرم جاي گرفت. سياست اين انتشارات يك حركت تدريجي براي «صيد مخاطب از ميان نوجوانان ايراني» و «تربيت آنان به عنوان كتابخوان هاي بزرگسال» بود.131 به گفته مديران نشر ماهي «سياست گذاري ما فقط ترجمه بوده است. دنبال مولفه ايراني نرفته و نمي رويم. چارچوب كاري ما فقط ترجمه بوده و خواهد بود.»132 اين سياست يادآور اساسنامه انتشارات آمريكايي فرانكلين در دهه 1340 است كه خود را فقط موظف به ترجمه و نشر تاليفات غربي در ايران مي دانست. اگرچه فرانكلين با بودجه وزارت خارجه آمريكا تغذيه مي شد، با اين حال به صراحت از سياست حذف «مولفه ايراني» سخن نمي گفت، اما نشر ماهي مي كوشيد تا رويكردهاي غربگرا و صهيونيستي را به رخ مخاطبانش بكشد و يك نقطه كانوني در گسترش «علوم انساني سكولار» به حساب آيد.
اين انتشارات ابتدا در دوم ارديبهشت 1385 با همكاري انجمن علمي- دانشجويي فلسفه دانشگاه تهران «نشست آراء و افكار هانا آرنت» را با حضور خشايار ديهيمي برگزار كرد.133 سپس دوم اسفند 1385 نشر ماهي و مجله بخارا «شب هانا آرنت» را به عنوان اولين «شب فلسفه» در خانه هنرمندان ايران با حضور عزت الله فولادوند، احسان نراقي، خشايار ديهيمي، محمد علي موحد، داريوش شايگان، محمد قائد، مصطفي ملكيان، محمود دولت آبادي، فرزانه طاهري و ترانه مسكوب سامان دادند.134 هر كدام از شركت كنندگان، يك طيف سياسي اپوزيسيون را نمايندگي مي كردند. نراقي مشاور شاه مخلوع و رابط جاسوسان موساد با محافل اصلاح طلب، شايگان نماد برجسته روشنفكران سكولار و دولت آبادي هم از اعضاء مركزيت كانون نويسندگان ايران به شمار مي رفت. مصطفي ملكيان از رهبران جناح «روشنفكري ديني» نيز در ابتداي اين مراسم و در حالي كه برخي حاضران دورش حلقه زده بودند، در گفت وگويي اختصاصي با خبرنگار راديو زمانه از «جايگاه آرنت در پروژه روشنفكران ديني» گفت:
آرنت امروزه نيز ما را از خشونت اطرافمان آگاه مي كند و آثارش راه هاي مبارزه با خشونت موجود را به ما مي آموزد. من در «پروژه معنويت و عقلانيت» از «هانا آرنت» الهام گرفته ام. من معتقدم او و «آلبر كامو» دو شخصيتي هستند كه بيشترين تاكيد را بر دخالت اخلاق در سياست داشته اند و الهام بخش من بوده اند.135
گفتارهاي ملكيان نشان مي داد كه 2 جناح «روشنفكران ديني» و «روشنفكران سكولار» در بستر يك ائتلاف استراتژيك با يكديگر براي مبارزه با جمهوري اسلامي قرار دارند؛ استراتژي اي كه فولادوند و ديهيمي در مقام سخنرانان آن شب، معنايش را بيشتر شكافتند. آنان كوشيدند تا از نگاه آرنت «مسئوليت ها و تكاليف فردي و جمعي» نيروهاي اپوزيسيون را در مبارزه با جمهوري اسلامي يادآور شوند. سپس در لابه لاي گفتارهايشان به دفاع بي پرده از اسرائيل پرداختند و ضمن مقايسه جمهوري اسلامي با رژيم هيتلري، اساس گفتمان اصول گرايي را نشانه رفتند؛ چون آن هنگام يكي از گفتمان هاي برجسته اصول گرايان افشاي روايت هاي جعلي صهيونيست ها پيرامون «افسانه هولوكاست» (قتل عام يهوديان در آلمان نازي) و احياء تفكر «نابودي اسرائيل» بود كه مباني اش از بطن انديشه سياسي امام خميني (ره) برمي خاست.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14