(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 23 فروردین 1391- شماره 20180

ده فرمان براندازي (بخش دوم)
آمريكا و كابوس رويارويي با ايران
چنين بود تا بود و اين تازه نيست
در گفت وگوي كيهان با عضو هيئت علمي مركز مطالعات فضاي سايبري مطرح شد
چرا شوراي عالي فضاي مجازي تشكيل شد؟



ده فرمان براندازي (بخش دوم)

محمد عبداللهي
سياست ها و راهبردهاي براندازي از ناحيه غرب:
فرمان نخست: عمليات فروپاشي از درون
عمليات فروپاشي از درون، تشديد اختلاف هاي داخلي و تبديل آن به مخاصمه هاي فرسايشي است. در همين برهه «زلماي خليل زاد» مشاور رئيس جمهور آمريكا در ايران، عراق و افغانستان و سفير وقت آمريكا در عراق طي مصاحبه اي با «بي.بي.سي»، ايجاد پاره اي از تغييرات در سياست هاي كاخ سفيد نسبت به ايران را قطعي اعلام كرد. وي در اين مصاحبه اظهار داشت كه ايران در معرض خطر اختلاف هاي داخلي است و بايد تمامي تلاش ها براي بي ثبات سازي ايران صورت گيرد. پروژه بي ثبات سازي سياسي جمهوري اسلامي به گونه اي مهندسي شد كه اصل اساسي «مديريت هوشمند» و سرمايه گذاري بر اقتضائات هر مرحله از شرايط داخلي كشور در آن لحاظ گردد.
در اين ارتباط دامن زدن به اختلاف هاي داخلي و تبديل تفاوت سليقه اي به جنگ دروني و تخاصم هاي فرسايشي با هدف ايجاد تشنج درون نظام حكومتي و در نهايت ناكارآمد كردن نظام، هر چند در يك دهه اخير در صدر برنامه هاي مجموعه دستگاه هاي سياسي، امنيتي، تبليغاتي و حقوقي غرب قرار گرفته اما اين روند طي 3 سال گذشته با جديت و شدت تمام برضد جمهوري اسلامي به كار گرفته شد. آنچه كه تحت عنوان تقسيم بندي جريان هاي سياسي به مخالف و موافق اصلاحات و قطب بندي جامعه به موافق و مخالف دموكراسي و آزادي، دامن زدن به جو بدبيني، سوءظن و بي اعتمادي ميان نيروهاي داخل ساختار حاكميت و ايجاد بحران هاي مختلف براي مشغول كردن كشور و قواي سه گانه حول محور مسايل كم اهميت مشاهده مي شود، مجموعه راهبردهايي بود كه در اين محور قابل تعريف است و اوج آن را در دوره اصلاحات شاهد بوديم. خروجي عملياتي اين سلسله از طراحي ها، اقدام هايي نظير تقديم «لوايح دوقلو» يا «قانون مطبوعات» به مجلس بود كه در نهايت تضاد داخل حاكميتي را در سطوح بالا رقم زد.
دومين فرمان: ايجاد گسل ميان
حكومت و مردم
مقبوليت يك حكومت در نظر ملت ها مهم ترين پايه اقتدار و امنيت ملي به شمار مي رود. به عبارت ديگر به هر اندازه كه حمايت مردمي از يك حكومت بيش تر باشد، قوت و ثبات سياسي آن حكومت در بعد داخلي و خارجي به همان تناسب بالا خواهد رفت. در راهبرد اتخاذ شده از ناحيه غرب در سال هاي اخير مجموعه روش هاي نرم براي ايجاد بحران هاي اجتماعي و تمركز بر مسايل اختلافي و سليقه اي نظير مسائل قوميتي در ايران همواره موضوعي بوده كه با تاكيد فراوان دنبال شده است.«هاله اسفندياري» از جمله عوامل پروژه براندازي نرم در ايران طي اعترافات تلويزيوني در خصوص عملكرد «بنياد سوروس» و ايجاد شكاف در حاكميت مركزي اين گونه مي گويد: «هدف درازمدت بنياد سوروس اين است كه بين حاكميت و ملت شكاف ايجاد بشود و از طريق اين شكاف آن قسمت هاي جامعه مدني كه بر مبناي جامعه باز شكل گرفته و توانمند شده- روي آن حاكميت به منظور تغيير رفتارش فشار اعمال كند.»(2)
فرمان سوم: توهم خواندن توطئه و ايجاد خوش بيني افراطي نسبت به دشمن
انگيزه اصلي از اين گونه تحركات، كاستن از حساسيت ها، تطهير دشمن و سپس دوست جلوه دادن بدخواهان كشور در اذهان عمومي جامعه است تا به اين وسيله هم ارتباطات با بيگانگان و دشمنان خارجي توجيه شود و هم استراتژي و اهداف بدخواهان در محيطي آرام و بدون دغدغه محقق گردد. پايين آوردن سطح حساسيت هاي عمومي نسبت به نيروي متخاصم و پايين آوردن سطح مقاومت ملي دقيقا همان مدلي است كه در دوران جنگ سرد توسط آمريكايي ها در شوروي رقم خورد. پيشرفت چنين راهبردي شوروي را كه روزگاري در آن ارتباط با آمريكايي ها جرم محسوب مي شد به نقطه اي رساند كه بسياري از مسئولان حكومتي و مقام هاي اين كشور از سازمان هاي جاسوسي آمريكا پول دريافت مي كردند.
فرمان چهارم: ايجاد تحير و تشكيك ذهني در بين اقشار جامعه به وسيله حمله به عقايد جمعي آن ها
در اين راهبرد سعي مي شود كه با طرح حجم عظيمي سؤال، مخاطب در باورهاي خود به ترديد بيفتد. اين مسئله يكي از شيوه هاي متداول در عمليات رواني محسوب مي شود. به عنوان مثال ارائه يك باره حجم عظيمي سؤال درخصوص ولايت فقيه يا دفاع مقدس، هدفي جز ايجاد شك و شبهه و در نهايت تشكيك ذهني و سست شدن باورهاي عمومي را دنبال نمي كند. در اين ارتباط مأموريت اصلي و مستقيم، به عهده رسانه ها نهاده شده است.
«اكبر گنجي» به عنوان يكي از تئوريسين هاي گفتمان اصلاحات، فرآيند اصلاحات را در يك مثلث تعريف كرد كه سه ضلع آن، بخش توليدكننده، بخش مصرف كننده و در نهايت بخش توزيع كننده بود. در اين تعريف توليدكننده ها همان روشنفكران و اساتيد سكولار بودند. مطبوعات و كتب نيز در اين ميان نقش توزيع كننده را ايفا نموده و مصرف كننده ها نيز عموما اقشار جوان و دانشجويان بودند. اين پروسه دقيقا همان چيزي است كه در هدف گذاري اين محور راهبردي به صورت جدي لحاظ شده است.
«جيمز ولسي» رئيس سابق سازمان سيا در ميزگردي در واشنگتن در اين خصوص تاكيد مي كند: «ما نبايد با استفاده از اقدام هاي نظامي وارد ايران شده و با اين كار موجب وحدت ميان ايرانيان شويم. راه هاي نه چندان علني نيز براي تأثيرگذاري بر رويدادهاي جاري وجود دارد. هم اكنون دولت آمريكا طرح هايي را براي سرنگوني رژيم ايران در دست دارد كه البته امكان شرح جزييات آن در يك جلسه عمومي وجود ندارد.
من فكر مي كنم شرايط ايران در حال حاضر شبيه اتحاد شوروي در اواسط دهه 80 است. وقتي من صحبت از تغيير در ايران مي كنم، منظورم دانشجويان و سردبيران شجاع روزنامه هاست. منظورم افرادي است كه حاضرند به زندان بروند. منظورم بعضي از ملاهاي شجاع قم هستند كه حاضر هستند از رژيم انتقاد كنند.
اگر ما راهي براي ايجاد رابطه با دولت ايران پيدا كنيم زماني كه براي ايجاد تغيير در ايران نياز خواهد بود بسيار كمتر از چهل سالي است كه براي سرنگوني اتحاد جماهير شوروي صرف كرديم.»(3)
فرمان پنجم: تبليغات ضدديني
طبيعي است كه دشمنان جمهوري اسلامي ايران، محور ثبات در اين نظام را اسلام مي بينند. بنابراين براي مقابله با انقلاب اسلامي كه از ديد آن ها يك پديده حيرت انگيز تلقي مي شود، تمام توان خود را به كار گرفته تا با سلاح تبليغات، از كارآمدي ركن اساسي ثبات در جمهوري اسلامي كاسته شود. ركني كه در قالب آموزه هاي ديني و شرعي تعريف مي گردد. تحليل غرب از جايگاه معنويت خواهي در ايران هر چند از حقيقت فاصله بسياري دارد اما با اين وجود شواهد بسياري وجود دارد كه غربي ها را متوجه «معنويت خواهي» مبتني بر آموزه هاي مكتب تشيع به عنوان نقطه كانوني قدرت نرم جمهوري اسلامي نموده است. از جمله اين شواهد، توصيف «فرانسوا توال» در كتاب «ژئوپليتيك شيعه» است. وي پس از تحليل وضعيت كنوني شيعه مي نويسد: «شيعه به قدرتي تبديل شده است كه نمي توان با روش هاي سخت افزارانه آن را حذف كرد بلكه در اين صورت شيعه مقاوم تر مي شود.» وي در ادامه تاكيد مي كند: «تنها راه از پاي درآوردن شيعه، تهي سازي از درون است.
جمهوري اسلامي ايران با عنوان يگانه كشوري كه در مراحل چهارگانه نهضت يعني جنبش، انقلاب، نظام سازي- مبتني بر دين- و تمدن سازي وارد فاز تمدن سازي گرديده، اصلي ترين رقيب گفتمان مدرنيسم- به مثابه گفتمان مادي گرا- محسوب مي شود. گذران سه دهه از عمر نظام ديني در ايران، روند تثبيت آن را به گونه اي تعميق نموده كه مواجهه غرب با اين گفتمان را مرتب سخت تر نموده است. اين مقوله بارها از سوي ايدئولوگ هاي مغرب زمين تصريح شده است. از اين روست كه «مارك پالمر» از مقام ها و نظريه پردازان آمريكايي مي گويد: «جمهوري اسلامي به قدرتي شكست ناپذير تبديل شده كه با روش هاي سخت نمي شود آن را از پاي درآورد. تنها راه سرنگوني جمهوري اسلامي فروپاشي از درون است.»اين رويه در رويكردي خصمانه تر از سوي «كنت پولاك» استراتژيست مطرح آمريكايي بدين شكل مطرح شده است: «ما با يك قدرت شيطاني روبه رو هستيم كه 30سال، 5 رئيس جمهور آمريكا را با شكست مواجه كرده است.»
تمامي اين شواهد و بسياري ديگر، از عزم جزم دشمنان جمهوري اسلامي خبر مي دهند كه سرمايه گذاري محوري آن بر دين زدايي و معنويت ستيزي قرار گرفته است. امام خميني(ره) در اين رابطه مي فرمايند: «برنده ترين سلاح، سلاح تبليغات است»[4] و غربي ها در سست كردن باورهاي عمومي نسبت به معارف ديني از سلاح تبليغات و ابزار رسانه بيش ترين استفاده ها را در طول اين سه دهه برده اند.

 



آمريكا و كابوس رويارويي با ايران

رضا سراج
برخي رسانه ها و محافل ديپلماتيك وابسته به آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي با استناد به گزاره هايي چنين وانمود مي كنند كه شرايط در حال تغيير مي باشد و اين تغييرات نيل به استفاده آمريكا از گزينه نظامي برضد ايران دارد.
رهبري در نخستين روز سال جديد در مشهد، با اشاره به تهديدهايي كه بر ضد جمهوري اسلامي وجود دارد، فرمودند: «ما در همان سطحي كه دشمن حمله كند به آن ها حمله خواهيم كرد.» در ادامه ستاد كل نيروهاي مسلح، ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران با صدور بيانيه هايي آمادگي خود را براي جنگ و تلافي حملات احتمالي اعلام نمودند. «اوباما» نيز گفته است كه پنجره ديپلماتيك پيش روي ايران در حال بسته شدن است. روزنامه «نيويورك تايمز» از عمليات شبيه سازي حمله نظامي اسرائيل به ايران براي سنجش مخاطره هاي احتمالي جنگ خبرداده است. با اين توصيف، سؤال اين است كه شرايط چه تغييري كرده كه مجدد بحث احتمال حمله نظامي در برخي محافل ديپلماتيك و رسانه اي شنيده مي شود؟ حال آن كه سخن از گزينه نظامي تا قبل از اين كمتر مورد توجه بود و بعضاً نيز تلاش براي حذف گزينه نظامي صورت گرفته بود.
در پاسخ بايد گفت شرايط تغيير خاصي نكرده است بلكه برخي رسانه ها و محافل ديپلماتيك در چارچوب يك سناريوي جنگ رواني و در آستانه نشست (1+5) و همچنين تأثيرگذاري بر روي فضاي سياسي داخل ايران مجدد موضوع در دستور كار قرارگرفتن گزينه نظامي را مورد توجه قرارداده اند. اين محافل چهار گزاره زير را به عنوان قرائن براي جا انداختن و القاي سناريوي جنگ رواني پررنگ مي نمايند:
1- طرح موضوع سپر موشكي آمريكا و كشورهاي حوزه خليج فارس؛
2- اظهارنظرهاي اخير اوباما مبني بر بسته شدن پنجره ديپلماتيك؛
3- انتشار اخبار شبيه سازي عمليات نظامي از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي بر ضد جمهوري اسلامي ايران؛
4- اعزام ناو جديد آمريكا به منطقه خليج فارس و رزمايش هاي نظامي در منطقه
يگان هاي جنگ رواني غرب و محافل ديپلماتيك وابسته به آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي با استناد به گزاره هاي ياد شده چنين وانمود مي كنند كه شرايط در حال تغيير مي باشد و اين تغييرات نيل به گزينه نظامي دارد. حال آن كه وقتي گزاره هاي ياد شده را دقيقاً بررسي نماييم از يك سو متوجه خواهيم شد كه تغييري در شرايط مشاهده نمي شود و از سوي ديگر اهداف دشمنان از سناريوي جنگ رواني بر ضد جمهوري اسلامي ايران هويدا مي گردد.
موضوع اول، بحث تشكيل سپر موشكي كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس است كه اين بحث جديدي نيست و اين موضوع به اواخر اكتبر سال گذشته ميلادي بازمي گردد، يعني زماني كه آمريكايي ها مي خواستند از عراق خارج شوند. آن ها براي پر كردن خلأ قدرت و كنترل نظامي در منطقه، موضوع سپر موشكي در خليج فارس را در دستور كار قرار دادند.
در اين راستا نيويورك تايمز در 30 اكتبر 2011م.(8 آبان 1390) نوشت: «هم اكنون وزارت دفاع آمريكا براي راه حل هاي جايگزين خروج نيروهاي نظامي از عراق تلاش مي كند.» اين روزنامه تصريح كرد؛ دولت آمريكا ايجاد پيمان امنيتي چند جانبه و قوي تري را به كشورهاي جنوب خليج فارس پيشنهاد داده است، به ظاهر اين پيشنهاد در نشست مشترك «هيلاري كلينتون»(وزير امور خارجه آمريكا) با مقام هاي ارشد 6 كشور خليج فارس در حاشيه نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد در نيويورك مطرح گرديده كه براساس آن گشت هاي هوايي، دريايي و دفاع موشكي يك پارچه (در كشورهاي جنوب خليج فارس) ادغام شوند. بنابراين گزاره سپر دفاع موشكي ناظر بر تغيير شرايط منطقه اي و قرينه پررنگ شدن گزينه نظامي نمي تواند باشد.
موضوع دوم، اظهارنظرهاي اوباما مبني بر بسته شدن پنجره ديپلماتيك بر روي ايران مي باشد. اين اظهارنظرها با پيام هايي كه آمريكا از راه واسطه هايي چون عمان، تركيه و... ارسال مي كند، كاملا در تضاد است؛ يعني آمريكا در ديپلماسي پنهان به ظاهر در حال نشان دادن نرمش مي باشد و در ظاهر به گونه ديگري عمل مي كند. بنابراين اظهارنظرهاي اخير اوباما با پيام هاي پنهان مقام هاي آمريكايي در واقع همان پياده سازي سناريوي معروف آمريكايي تحت عنوان «هويج و چماق» مي باشد كه در آستانه مذاكره هاي (1+5) پيرامون موضوع انرژي هسته اي جمهوري اسلامي ايران، معنا پيدا مي كند. سناريوي جنگ رواني محافل ديپلماتيك و رسانه اي از يك طرف دنبال ترغيب جمهوري اسلامي براي بازگشت به ميز مذاكره است و از طرف ديگر ايجاد شرايط دست بالا و برتر براي آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي است.
غرب مي داند كه جمهوري اسلامي ايران پس از انتخابات بسيار پرشكوه 12 اسفند و قدرت ملي توليد شده در اين رويداد سياسي و همچنين بيداري اسلامي در منطقه با دست پر و شرايط دست بالا وارد مذاكره خواهد شد. از اين رو آنان با طراحي سناريوي جنگ رواني مي خواهند قدرت چانه زني جمهوري اسلامي را كاهش داده و نگذارند كه ايران از مقدورات خود به بهترين نحو در برابر آنان استفاده نمايد. در اين رابطه تنها ذكر اين نكته كفايت مي كند كه فرضيه اقدام نظامي بر ضد جمهوري اسلامي رد مي گردد و آن اين كه اوباما در آستانه انتخابات رياست جمهوري آمريكا، حاضر به افزايش سطح درگيري كاخ سفيد با ديگر بازيگران نيست.
در اينجا لازم است كه به افشاي مكالمه هاي محرمانه «اوباما» و «مدودوف» در حاشيه اجلاس امنيت هسته اي در سئول درباره طرح استقرار سپر دفاع موشكي و درخواست از روسيه براي كاهش سطح درگيري اشاره اي داشته باشيم. هم چنين لغو رزمايش چالش وخيم 12(رزمايش مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي) پس از رزمايش ولايت نيز مؤيد تلاش كاخ سفيد براي كاهش سطح درگيري مي باشد. چرا كه افزايش سطح درگيري باعث افزايش قيمت نفت و بنزين مي گردد و اين مهم وضعيت باراك اوباما در انتخابات اين كشور را با مخاطره مواجه مي نمايد. در خصوص شبيه سازي عمليات نظامي بر ضد جمهوري اسلامي ايران و انتشار اخبار اين شبيه سازي ها نيز بايستي اذعان داشت: «انتظار اخبار مربوط به شبيه سازي عمليات نظامي آمريكا بر ضد جمهوري اسلامي ايران در راستاي كاهش فشار رژيم صهيونيستي به آمريكا براي پررنگ كردن گزينه نظامي ارزيابي مي گردد.»
در نوزدهم مارس سال جاري ميلادي، گزارشي در مطبوعات آمريكا منتشر شد مبني بر اين كه وزارت دفاع آمريكا، عمليات شبيه سازي جنگ با ايران انجام داده است و نتايج اين كار نشان مي دهد وقوع چنين جنگي، به كشته شدن صدها آمريكايي و وارد شدن خسارات فراوان به منافع ايالات متحده در سراسر جهان منجر خواهد شد. تحليل گران آمريكايي انتشار نتايج اين شبيه سازي را در جهت تلاش آمريكا براي محدود كردن اسرائيل قلمداد كردند. در واقع آمريكايي ها از راه انتشار اخبار شبيه سازي عمليات نظامي و نمايان ساختن ضعف هاي خود در برابر حمله نظامي به ايران با زبان بي زباني به اسرائيلي ها اعلام داشتند كه انتظار يك جنگ جديد از آمريكا را نداشته باشند.
پيرامون گزارش چهارم نيز بايد گفت اعزام يك ناو جديد به منطقه خليج فارس نمي تواند قرائن پررنگ شدن گزينه نظامي باشد. جابه جايي ناوها و برگزاري رزمايش ها براساس تقويم و برنامه صورت مي گيرد و بيش تر از آن ها به عنوان پيوست سناريوي جنگ رواني استفاده مي شود. بنابراين مطرح نمودن گزينه نظامي از سوي برخي رسانه ها و محافل ديپلماتيك در چارچوب سناريوي جنگ رواني و با هدف ترغيب جمهوري اسلامي ايران به مذاكره با آمريكا در آستانه نشست (1+5) و تأثيرگذاري بر مواضع كشورمان و هم چنين فعال سازي خط سازش با استكبار صورت گرفته است كه با اظهارنظرهاي اخير يكي از مردودين فتنه در پيرامون مذاكره با آمريكا، اين سناريو كاملا رمزگشايي مي گردد.
البته در اين رابطه نيز بايد نكته اي را در نظر داشت و آن اين كه نبايد صرفا خط سازش با آمريكا را تنها در اظهارنظرهاي اخير محدود كرد بلكه به موازات اين كانال، خط ارعاب و سازش ديگري در حال فعاليت است كه با به هم ريختگي شرايط اقتصادي درصدد زمينه سازي براي مذاكره با آمريكاست. خط دوم ارعاب و سازش را جريان انحراف دنبال مي كند كه در اين راستا با جريان فتنه به هم افزايي رسيده است. جريان انحراف در اين رابطه راهبرد ايجاد به هم ريختگي اقتصادي و معيشتي، چالش زايي در حاكميت، القاي بحران و ضرورت مذاكره با آمريكا براي برون رفت از وضعيت بحران را دنبال مي كند.
آخرين نكته كه بسيار مهم است، چرايي تلاش آمريكا و كشورهاي اروپايي براي عملياتي كردن سناريوي جنگ رواني و ترغيب ايران به مذاكره است. در اين رابطه بايد توجه داشت كه در اين شرايط چنانچه جمهوري اسلامي ايران با پذيرش هويج و چماق به سمت مذاكره با آمريكا برود مهلك ترين ضربه به بيداري اسلامي خواهد خورد كه امام عظيم الشأن راحل از آن به عنوان دفن اسلام(¤) تا آخر دنيا ياد كردند.
¤ كارشناس مركز آينده پژوهي و مطالعات راهبردي تابان


 



چنين بود تا بود و اين تازه نيست

فريد كريمي
در جهاني كه به سرعت در حال تغيير و دگرگوني است و مسائل و مشكلات آن هر روز ابعاد جديد و در عين حال پيچيده تري به خود مي گيرند دستيابي به علوم جديد در راستاي افزايش توانايي براي غلبه بر چالش ها، اگر تنها راه حفظ موجوديت يك جامعه نباشد بي گمان يكي از راه هاي بسيار مؤثر به شمار مي آيد.
همه كشورهاي جهان با در نظر گرفتن پتانسيل هاي بالقوه خود و از طرق مختلف در صدد رسيدن به علوم و فناوري هاي پيشرفته بوده و در اين راه تمام بضاعت خود را به كار مي گيرند.
در اين ميان دانش هسته اي كه تلاش براي دستيابي به آن از حدود هفت دهه پيش آغاز شده در زمره دانش هاي پيشرفته بوده و تأثير علوم هسته اي بر گسترش دانش بشري، تأمين رفاه و پيشرفت زندگي بشر غير قابل ترديد است و به يقين مي توان آن را از عوامل مهم اقتدار يك كشور به شمار آورد.
در كشور ما نيز با وجود تحريم هاي شديد و محدوديت اعمال شده از سوي دارندگان دانش هسته اي براي جلوگيري از دسترسي دانشمندان هسته اي ايران به منابع علمي آنها، گام هاي بسيار مؤثر و گاه غيرقابل باوري برداشته شده است.
طي چند سال اخير پژوهشگران متعهد و دانشمندان مؤمن ايراني بي توجه به چنگ و دندان نشان دادن هاي نظام سلطه جهاني توانسته اند به پيشرفت هاي بزرگي در زمينه هسته اي دست يافته و ايران را به عنوان يكي از معدود كشورهاي دارنده اين فناوري به جهانيان معرفي كنند.
مخالفت دشمنان ملت ايران با دستيابي كشور به دانش هسته اي كه طبق قوانين بين المللي يكي از حقوق حقه آنهاست، ناشي از عناد ريشه دار آنها با ملت ايران بوده و با اظهار نگراني از اين امر كه مبادا سمت و سوي فعاليت هسته اي ايران به طرف ساخت سلاح هسته اي منحرف شده و به تهديدي براي امنيت جهاني تبديل شود به هر عملي براي متوقف كردن اين حركت دست مي زنند.
روسياهاني كه خود با استفاده نامشروع از انرژي هسته اي و توليد بمب و سلاح غيرمتعارف، مرتكب جنايت عليه بشريت شده و افراد بيگناه بسياري را به كام مرگ فرستاده اند، اينك اظهار ترس مي كنند كه مبادا ايران دست به كار مشابهي زده و غير نظاميان را هدف قرار دهد و لابد حق هم دارند كه چنين تصويري از ايران اسلامي در ذهن داشته باشند كه به قول ملاي روم:
هر كه را افعال دام و دد بود
بر كريمانش گمان بد بود
تلاش كشورهاي غربي براي توقف برنامه هسته اي ايران كه به زعم آنها در حال حاضر نسبت به صلح آميز بودن آن اطمينان جهاني وجود ندارد همراه با بسيج رسانه اي و پخش اخبار نادرست در خصوص اين برنامه و اشاعه اكاذيب در خصوص فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران در چند روز اخير و همزمان با آغاز اجلاس تازه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي ابعاد وسيع تري به خود گرفته است.
مطرح شدن ادعايي به اين مضمون از سوي دبير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي ـ بدون اشاره به دلايل روشني كه نشانگر عدول ايران از قوانين بين المللي و مقررات آژانس باشد ـ كه » علت نگراني ما اين است كه ما اطلاعاتي در مجموع معتبر در اختيار داريم كه نشان مي دهد ايران در زمينه توليد و آزمايش قطعاتي براي انفجار اتمي فعاليت داشته است » و پوشش وسيع آن از سوي رسانه هاي غربي مؤيد اين واقعيت است كه القاي ترس از ايراني اتمي به افكار عمومي جهان به گونه اي بي سابقه در صدر برنامه هاي جنگ رواني غرب عليه كشور قرار گرفته است.
از سويي ديگر همزمان با برگزاري اجلاس شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي، نخست وزير رژيم صهيونيستي در اجلاس سالانه آيپك در آمريكا در اظهاراتي بي پايه و اساس هدف اصلي ايران از توسعه برنامه هسته اي را توليد بمب اتم عنوان مي كند و سخنگوي نتانياهو هم در مصاحبه اي با شبكه BBC اين اظهارات را تكرار مي كند.
« افير گندلمن » سخنگوي نخست وزير رژيم صهيونيستي در بخش ديگري از گفت وگوي خود با BBC در اظهاراتي كه بيشتر به يك شوخي كودكانه شباهت دارد مي افزايد: «ما سه خواسته از ايران داريم اول توقف غني سازي، دوم خارج كردن اورانيوم غني شده از خاك ايران و سوم اينكه ايران تأسيسات زيرزميني هسته اي(!!!) خود را تعطيل كند؛ اگر ايران اين خواسته ها را بپذيرد آن وقت ما اين فرصت را داريم كه مشكل را به صورت ديپلماتيك حل كنيم اما اگر ايران باز هم وقت كشي كند فكر مي كنم ما وارد مسير بدون بازگشتي خواهيم شد » و اين مسير بي بازگشت كه اين صهيونيست كم خرد از آن دم مي زند بي گمان همان مسيري خواهد بود كه منجر به محو شدن كامل اسرائيل از صفحه روزگار خواهد شد چرا كه جوانان اين مرز و بوم ثابت كرده اند كه هراسي از اين رجز خواني ها نداشته و ندارند.
شعله را ز انبوهي هيزم چه غم
كي رمد قصاب از خيل غنم
جبهه اروپايي هم با تكرار اظهارات مكرر گذشته كه ارزش شنيدن ندارند ايران را به عبور از خط قرمزهاي (1+5 ) ـ بدون اينكه مورد پذيرش ما قرار گرفته باشند ـ متهم مي كنند و از ايران مي خواهد از انجام فعاليت هاي هسته اي در شرايطي كه نسبت به ماهيت صلح آميز بودن اين فعاليت ها اطمينان جهاني وجود ندارد خودداري كند.
با وجود همه رفتارهاي خصمانه دول غربي، چرخش 180 درجه اي برخي از سران آنها از جمله اوباما از مواضع قبلي در روزهاي اخير بسيار محسوس است كه حضور پررنگ مردم پاي صندوق هاي رأي در انتخابات مجلس نهم را نمي توان در اين تغيير موضع بي اثر دانست.
سواي موضع گيري هاي اخير در خصوص كشورمان كه گاه واقع بينانه و گاه خصمانه بوده است گفت وگوهايي كه قرار است در آينده اي نزديك بين ايران و گروه (1+5) انجام گيرد بايد با اين آگاهي از سوي كشورهاي غربي دنبال شود كه ملت ايران در اين مقطع حساس و پس از حضور حماسي در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي بيدارتر از هر زمان ديگري است، تهديدات سلطه گران را كه با هدف تضعيف اراده ملت و وادار كردن اين مردم به خودكشي ملي است به پشيزي نمي گيرند و اين توصيه را براي اروپاييان دارند كه از رويارويي با ملتي بزرگ كه در مقام دفاع از حقوق حقه و پذيرفته شده جهاني خود است حذر كنند.
شير دلانند در اين مرغزار
بگذر و پيشاني شيران مخار
آنها بايد بدانند آحاد اين مردم به ميهن خود عشق مي ورزند و در دفاع از حقوق، شرف و حيثيت خود مانندي ندارند و اگر لازم باشد از همه مظاهر مادي زندگي مي گذرند و تن به قبول خفت و خواري و پذيرش خواسته هاي نامعقول مستكبران نخواهند داد.
كوتاه سخن اينكه بهتر است كشور هاي سلطه گر غربي ديگر به طبل برقراري تحريم هاي بيشتر نكوبند چرا كه اين ملت به اين تهديدهاي توخالي و رفتار خصمانه عادت دارد و با سال ها پيشينه مقابله با انواع زورگويي ها اكنون نيز پس از تجربه آزمون بزرگ وحدت و انسجام ملي در انتخابات اخير آماده مقابله است و هيچگاه صحنه را خالي نكرده و نخواهد كرد و حالا كه دفاع از دين و ميهن بر مردم اين سرزمين واجب شده به صلاح دشمنان است كه متحد شدن ملت ايران را بر سر موضوعي واحد جدي بگيرند در غير اين صورت بايد منتظر باشيم كه ببينيم : تا كه كند سود و كه دارد زيان.

 



در گفت وگوي كيهان با عضو هيئت علمي مركز مطالعات فضاي سايبري مطرح شد
چرا شوراي عالي فضاي مجازي تشكيل شد؟

رهبر انقلاب اسلامي آثار چشم گير اينترنت در ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، لزوم برنامه ريزي و هماهنگي به منظور صيانت از آسيب هاي ناشي از آن و بهره گيري حداكثري از فرصت ها در جهت ارائه خدمات گسترده و مفيد به مردم را از دلايل اصلي ضرورت تشكيل شوراي عالي فضاي مجازي برشمردند.
پيشرفت هاي سريع در حوزه فن آوري اطلاعات، سياست گذاري، برنامه ريزي، تصميم گيري و هماهنگي را تحت تأثير قرار مي دهد. براين اساس به منظور كنترل و بومي سازي و در نهايت نوآوري در اين فضا وجود نهادي فرابخشي و فراقوه اي كه متصدي هماهنگي بخش هاي مختلف در حوزه سياست گذاري اين عرصه باشد ضروري به نظر مي رسد. صدور فرمان رهبر انقلاب مبني بر تشكيل شوراي عالي فضاي مجازي، در اين راستا ارزيابي مي شود. براي بررسي بيشتر علل تشكيل شوراي ياد شده با آقاي «مجيد عليزاده»، عضو هيئت علمي مركز مطالعات فضاي سايبري به گفت وگو نشسته ايم.
لطفا درخصوص فلسفه وجودي شكل گيري چنين شورايي توضيح دهيد كه مبتني بر چه نيازي شكل گرفته است؟ چه خلائي احساس مي شد كه اين شورا با چنين تركيبي و با اين ابعاد تشكيل شد؟
با رصد بازخوردهاي داخلي و خارجي از صدور حكم تأسيس اين شورا توسط رهبر معظم انقلاب در ميان رسانه ها، اظهارنظرهاي مسئولين و نيز فعالين سايبري، مهم ترين موضوعي كه در بين يافته ها ملاحظه مي شود. عدم توجه به مفاد حكم است و اين نكته اي است كه بايد به آن توجه داشت، چرا كه پاسخ تمامي سؤال هاي از اين جنس را تا حد زيادي روشن مي سازد.
نكته جالب اين جاست كه از تحليل هاي چند رسانه خارجي در اين خصوص به خوبي مشخص مي شود كه جايگاه اين شورا به گونه اي است كه دقيقا نقاطي را نشانه رفته كه به نوعي توسط دشمن هدف گيري شده و بر روي آن ها سرمايه گذاري صورت گرفته است.
در حوزه پيشرفت هاي فن آوري اطلاعات و ارتباطات در كشور با روند سريع و غيرقابل كنترل مواجه ايم و اين سرعت، حوزه برنامه ريزي يا قبل از آن سياست گذاري، تصميم گيري و هماهنگي را تحت تأثير قرار مي دهد. در حوزه سياست گذاري با توجه به رويكردهاي سلبي كه معمولا در دستگاه هاي تقنيني وجود دارد و نيز با توجه به روند كند ايجاد هماهنگي ميان تصميم گيري ها و اجرا طبيعي است كه يك حالت به هم ريختگي و نوعي اغتشاش دراين فضا به وجود مي آيد كه نتيجه آن وضعيت موجود فضاي مجازي در داخل كشور است.
نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه ما در حوزه فن آوري اطلاعات و ارتباطات مصرف كننده هستيم و توليدكننده به شمار نمي آييم.
در واقع هرچه قدر كه ما براي رسيدن به ثبات در يك حوزه تلاش مي كنيم. از آنجا كه حوزه هاي سياست گذاري، تصميم گيري و ايجاد بسترها و زيرساخت ها و سرويس هايي كه روي فضاي فن آوري اطلاعات و ارتباطات وجود دارد در دست ما نيست و از سويي نيز شركت هاي بزرگي در غرب وجود دارند كه هر روز فن آوري جديدي به بازار عرضه مي كنند، ما هيچ گاه نمي توانيم در يك افق كوتاه مدت يا ميان مدت، بدون برنامه ريزي و بدون سياست گذاري به آنها برسيم.
سياست گذاري اي كه وضعيت موجود را درك نموده و براي وضعيت موجود اقدامات عاجل در دستور كار داشته باشد، بايد براي اقدامات كوتاه مدتش برنامه ريزي كند، درميان مدت تلاش خود را به كار بندد تا به يك همدوشي با آن سياست گذاري خارجي برسد و در درازمدت و بلندمدت نيز به كنترل و بومي سازي و درنهايت به نوآوري در اين فضا دسترسي پيدا كند تا بتواند به نحوي آن را كنترل بكند.
آمريكايي ها فضايي را براي كل دنيا به وجود آورده اند كه به واسطه آن فن آوري اطلاعات و ارتباطات در حوزه هاي مختلف از جمله اينترنت را به گونه اي توسعه داده اند كه در كل دنيا همه انسانها به او آلوده شده و ناگزيرند از آنها استفاده كنند؛ به گونه اي كه درچنين شرايطي به هيچ عنوان نمي تواند به خودكفايي فكر كرد.
امروز هيچ يك از حوزه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و حتي اقتصادي مصون از اثرات اين فن آوري اطلاعات و ارتباطات نيستند. در اينترنت و فضاي مجازي بستر براي مخاطب پراكنده و باز است و فرد در هرجايي كه بخواهد مي تواند حضور يابد و دقيقا اين نكته از اهميت بالايي برخوردار است.
با تشكيل اين شورا، قرار است به كجا برسيم؟ لطفاً در خصوص چشم انداز آن و نوع كاركردي كه براي اين شورا تعريف شده، توضيح بفرماييد.
رهبر انقلاب در فراز سوم از حكم تشكيل اين شورا، دو مورد را برشمرده اند:
1- سرمايه گذاري وسيع و هدفمند در جهت بهره گيري حداكثري از فرصت هاي ناشي از اينترنت؛
2- برنامه ريزي و هماهنگي مستمر به منظور صيانت از آسيب هاي ناشي از اين فن آوري
در واقع هم رويكرد سلبي در نظر گرفته شده و هم رويكرد ايجابي. منتهي رويكرد سلبي از زاويه نگاه آسيب مورد توجه قرارگرفته است.
در اين خصوص نكته اي كه وجود دارد اين است كه تاكنون عموماً اقدامات صورت گرفته ناظر به فيلترينگ بوده كه در نوع خود اقدامي سلبي به شمار مي آيد. لطفاً در مورد رويكرد ايجابي مورد نظر براي اين شورا بيش تر توضيح دهيد.
اين نكته ظريف و لطيف در فرمايش رهبر انقلاب مورد توجه قرارگرفته است. توجه داشته باشيد كه «آسيب» درون زاست. رهبري نفرمودند «تهديد». تهديد برون زا بوده و از عامل بيروني بهره مي برد. در واقع تهديد، خارج به داخل است اما آسيب، داخل به داخل است.
وقتي در مورد آسيب حرف مي زنيم، آگاهي كاربران نسبت به آنچه كه در فضاي مجازي وجود دارد، مد نظر است. يعني به گونه اي از دفاع مي رسيم، نوعي از دفاع فرهنگي كه در قالب خودباوري فرهنگي و آگاهي فرهنگي نمود مي يابد؛ اگر زاويه نگاه ما به اين حوزه، آسيب باشد، مي رويم راهكارهاي درمان آسيب را بررسي مي كنيم. اما اگر زاويه نگاهمان تهديد باشد، مي رويم فيلتر مي كنيم. هر چند فيلتر در جايگاه خود لازم است. اما به تنهايي كافي نبوده و بي نتيجه يا كم ثمر خواهد ماند.
مقام معظم رهبري كار داهيانه اي كردند و مسئولين سطح عالي كشور را به نوعي هدايت كردند به اين موضوع كه به جاي نهي افراد از استفاده از فضاي مجازي، با توجه به فرصت هاي بسيار زياد اين عرصه، به سمت استفاده درست از اين فرصت ها حركت كنند. ايشان فرمودند كه پيشرفت همه جانبه كشور و ارايه خدمات گسترده و مفيد به اقشار گوناگون مردم، در اين عرصه امكان پذير است. در واقع ما نمي توانيم بگوييم به دليل اين كه اين فضا محتواي نامناسب دارد، كسي نبايد داخل آن شود.
اشاره به تصميم گيري و هماهنگي در فرمايش رهبري به زعم بنده به اين معناست كه آن موضوعاتي را كه در فضاي واقعي داريم بايد به نوعي در فضاي مجازي هم به وجود آوريم. البته بايد توجه داشته باشيم كه در فضاي مجازي كاربر هم فعال است و هم منفعل، هم موثر است و هم متاثر. او نبايد احساس كند كه كسي مي خواهد مطلبي را به او القا كند. اين ها نكات بسيار مهمي است.
با توجه به فرمايشات مقام معظم رهبري كه به ايجاد يك نقطه كانوني متمركز براي فضاي مجازي كشور اشاره كردند، وظيفه اين شورا در اين زمينه چيست؟
به نظر مي رسد كه مهم ترين وظيفه اين شورا، سياست گذاري، تصميم گيري و هماهنگي است. چون حوزه توسعه فن آوري هاي اطلاعات و ارتباطات، به سرعت رشد مي كند، لاجرم فرصت هماهنگي و تصميم گيري متناسب با فضاي موجود كم مي شود و سياست ها عقب مي افتند.
فكر مي كنم رويكردهاي ايجابي كه رهبري از آن تحت عنوان رويكردهاي فرصت محور ياد كردند. مغفول واقع مي شود. اين ماجرا دقيقا مثل اين است كه ما راننده يك ماشين هستيم و پشت سر هم مسافر سوار مي كنيم، مسافر هم زياد است و بدون وقفه در حال جابه جا كردن آن ها هستيم. به طور حتم بعد از مدتي اين ماشين فرسوده مي شود و خودمان هم خسته مي شويم و ديگر به خود مسافرها توجهي نمي كنيم. فقط مي خواهيم آخر ماه بگوييم ما فلان تعداد جابه جا كرده ايم، نمي گوييم با چه كيفيتي اين كار را انجام داده ايم. بعد مي بينيم فيلم هاي نامناسب يا هر چيزي كه در فضاي واقعي قابل ارايه نيستند، در فضاي مجازي ارايه مي شود.
بنابراين ما همواره درگير افزايش سرعت در ارايه خدمات هستيم و به محتوا توجهي نداريم. اين همان نكته اي است كه مقام معظم رهبري به آن اشاره كردند و فرمودند اين فضا هم فرصت و هم آسيب دارد. اما اين فرصت ها و آسيب ها داخلي اند، يعني، در مقابل تهاجم نرم دشمن، معظم له بر قدرت نرم داخلي تاكيد دارند.
دراينجا نكته ظريفي وجود دارد. وقتي شما وارد فضاي مجازي مي شويد و كاري براي انجام نداريد و نمي توانيد مشكلي از مشكلات روزمره تان را در آنجا برطرف كنيد، به وب گردي مي افتيد. به همين خاطر رهبري مي فرمايند در فضاي مجازي بايد خدمات گسترده و مفيد به بخش هاي گوناگون ارايه شود؛ خدماتي كه افراد براي رفع مشكلات روزمره خود به آن نياز دارند.
بنده روي اين نكته تأكيد دارم كه منظور نيازهاي واقعي افراد است؛ وقتي وارد وب مي شويد، بايد نيازهاي واقعي تان مرتفع شود، نه نيازهاي كاذب.
آن آثار فردي و اجتماعي كه مقام معظم رهبري اشاره فرمودند،همين است كه نيازهاي كاذب تبديل به نيازهاي واقعي مي شوند و چون افراد به سراغ نيازهاي كاذب مي روند، آسيب هاي اين پديده افزايش مي يابد و فرصت ها تلف مي شوند.
به طور حتم آقاياني كه عضو اين شورا هستند، بايد از مشاوراني استفاده كنند كه بر كليت اين پديده مسلط باشند. مشاورين مي توانند معضلات و مشكلات اين فضا را كاملاً شفاف نمايند و براساس شناخت اين مشكلات، دستورالعمل اجرايي براي آن صادر كنند تا بتوان مشكلات را دركوتاه مدت ميان مدت و بلند مدت برطرف نمود و ضمن برطرف شدن مشكلات بايد سراغ فرصت ها برويم تا بتوانيم قدرت نرم ايجاد كنيم و از حوزه كشور خودمان بزرگ تر شويم. در واقع بايد بتوانيم اشاعه فرهنگي داشته باشيم و موضوعات خودمان را به ديگران هم منتقل كنيم.
ضمانت اجرايي مصوبات اين شورا چيست؟ آيا احكام اين شورا نافذ بر نهادهاي ديگر است يا از آن ها تاثير مي پذيرد؟
تاكنون پيشنهادها اين گونه بوده است كه اين شورا يا مركز در سطح دولت و قوه مجريه شكل بگيرد. طبيعتاً وقتي اين مركز يا شورا درآنجا شكل مي گرفت،موضوعاتي كه شما مي فرماييد در آن صادق بود؛ يعني ممكن بود هم عرض شوند و بعد تفوق مصوبات اين شورا نسبت به ديگر مصوبات زير سؤال برود. اما چون مقام معظم رهبري اين نهاد را يك شوراي عالي در سطح كشور درنظرگرفته اند، مصوبات اين شورا هم مانند ديگر شوراهاي عالي بر ديگر قوانين و مصوبات دستگاه هاي اجرايي، قانون گذاري و قضايي ارجحيت و اولويت دارد.
ضمن اين كه معظم له در حوزه سياست گذاري، تصميم گيري و هماهنگي اين مرجع را معرفي كرده اند و در بندهاي پاياني فرموده اند كه من از همه مي خواهم با اين شورا همكاري حداكثري را داشته باشند و اين شورا بايد نافذ باشد.
اما نكته ديگري كه به نظر مي رسد در الزامات اين شورا است، آن است كه چون اين مجمع به واسطه افراد حقيقي و بعضي از افراد حقوقي متخصص درحوزه هاي مربوط شكل مي گيرد و يك جمع تخصصي خواهد بود،بر ديگر جمع هاي كشور تفوق ذاتي تخصيص و تعهد پيدا مي كند.
مقام معظم رهبري فرموده اند كه مركز ملي فضاي مجازي كشور بايد به سرعت شكل بگيرد. هم چنين ايشان اشاره كرده اند كه هدف اين مركز اشراف كامل و به روز نسبت به فضاي مجازي در سطح داخلي و بين المللي، تصميم گيري نسبت به مواجهه فعال و خردمندانه كشور در فضاي مجازي و نظارت بر اجراي دقيق تصميم ها درتمامي سطوح است؛ يعني، بايد مركزي در ارتباط با شوراي عالي شكل بگيرد كه فعالانه درحوزه اشراف، رصد، مواجهه و بازخوردها عمل كند.
با توجه به تدابير داهيانه رهبر معظم انقلاب در 6 ماهه دوم سال 91 و حتي در 6 ماهه اول، بسياري از مشكلات و به هم ريختگي هاي موجود در فضاي مجازي برطرف خواهد شد. زيرا بسياري از موضوعات بررسي و رصد شده تا در نهايت به اين تصميم منجر شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14