(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 26  فروردین 1391- شماره 20182

ارتش سري روشنفكران -57
زندگي نامه همايون صنعتي زاده ؛ مؤسس و مدير مؤسسه انتشاراتي فرانكلين رابط MI6 و CIA با مترجمان ايراني
اختلافات كابينه گريبانگير حزب (فصل پنجم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ارتش سري روشنفكران -57
زندگي نامه همايون صنعتي زاده ؛ مؤسس و مدير مؤسسه انتشاراتي فرانكلين رابط MI6 و CIA با مترجمان ايراني

نويسنده: پيام فضلي نژاد

اشاره:
پاورقي كتاب «ارتش سري روشنفكران» (تاريخ انديشه سياسي معاصر-1) نوشته پيام فضلي نژاد از 3 دي تا 21اسفند 1390 در صفحه پاورقي «نيمه پنهان» به چاپ رسيد و با استقبال گسترده خوانندگان روزنامه كيهان مواجه شد.
از اين شماره، بخشي كه در «ارتش سري روشنفكران» با عنوان «دانش نامه سياسي» شامل بيوگرافي هاي رجال و زندگي نامه هاي فعالان سياسي است، به چاپ مي رسد.
كتاب «ارتش سري روشنفكران» به عنوان جلد 45 از مجموعه كتاب هاي نيمه پنهان در نمايشگاه بين المللي كتاب تهران (از 12ارديبهشت 1391) در غرفه كيهان عرضه خواهد شد و همزمان نيز علاقه مندان مي توانند از كتابفروشي هاي معتبر و فروشگاه كيهان (خيابان انقلاب، روبروي دانشگاه تهران) تهيه كنند.
دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان
همايون صنعتي زاده، موسس و مديرعامل موسسه فرانكلين سال 1304 در خانواده اي غربگرا از طبقه سرمايه داري در تهران به دنيا آمد و 4 شهريور 1388 در كرمان درگذشت. پدرش عبدالحسين صنعتي در زمره نخستين رمان نويسان ايراني و از تجار فرش و سنگ فيروزه بود. كودكي خود را در كرمان نزد پدر بزرگش (موسس نخستين سينماي كرمان) گذراند، اما چندي براي تحصيل در مدرسه زردشتي ها به تهران آمد و از كلاس اول با ايرج افشار (مورخ و فراماسونر مشهور) دوست شد. در واقع، صنعتي زاده از خانداني برخاست كه فرهنگ و سرمايه داري را به يكديگر پيوند دادند و به روايت راديو بي. بي. سي «يك بچه تاجر» است. او تحصيلات متوسطه اش را در دبيرستان البرز ادامه داد و سال 1321 به حزب توده ايران پيوست و به سمت منشي كميته مركزي حزب رسيد. سال 1325 كه از اين حزب جدا شد، بلافاصله به استخدام سفارت انگلستان درآمد و منشي سفارتخانه شد. صنعتي زاده يكي از پل هاي ارتباطي انگلستان با گروه هاي سياسي ايران به شمار مي رفت. از اين رو، دولت دكتر مصدق او را به اتهام «فعاليت هاي سياسي ضد دولت ايران و به نفع انگلستان» تحت تعقيب و مراقبت قرار داد. پس از كودتاي 28 مرداد 1332 در حالي كه صنعتي زاده در اداره اطلاعات سفارت انگليس فعال بود، با تاسيس يك گالري هنري در چهار راه كالج تهران، آن را به پاتوق رايزنان سفارتخانه هاي غربي براي برقراري ارتباط با هنرمندان ايراني و... تبديل كرد. از اين مقطع 2 روايت متفاوت پيرامون تاسيس موسسه فرانكلين وجود دارد. براساس اسناد پرونده فرانكلين در ساواك، صنعتي زاده در سفري كه سال 1333 به آمريكا داشت، امتياز نمايندگي فرانكلين را گرفت، اما خودش مي گويد در گالري چهار راه كالج با وابسته فرهنگي سفارت آمريكا مذاكراتي انجام داد و اين ديپلمات در سال 1333 ترتيب ملاقاتش با ديتوس اسميت، مدير عامل انتشارات فرانكلين در نيويورك و رئيس سابق انتشارات دانشگاه پرينستون را داد. فرانكلين نمايندگي هايي در كشورهاي مصر، عراق، پاكستان، اندونزي و مالزي داشت و صنعتي زاده در اين ملاقات توانست نمايندگي فرانكلين را به دست آورد. البته تقاضاي صدور امتياز اين موسسه سال 1338 در ايران ارائه شد و به دستور قائم مقام ساواك با تقاضايش موافقت كردند؛ موسسه اي كه تا هنگام انقلاب اسلامي 1500 عنوان كتاب ترجمه و چاپ كرد. فرانكلين مستقيماً مبادرت به انتشار كتاب نمي كرد، بلكه وظيفه اصلي خود را «شناسايي و حمايت از نويسندگان مستعد و مترجمان خوش ذوق و معرفي محصولات آنان به ناشران كشور» مي دانست. براي همين، بيشتر كتاب هايش را ناشران ديگر به چاپ مي رساندند و در شناسنامه اثر مي نوشتند: «با همكاري موسسه فرانكلين». صنعتي زاده ابتدا ترجمه كتابها را به كساني مانند احمد آرام، محمد علي جمال زاده و... سپرد و به سبب بودجه كلاني كه دولت آمريكا در اختيارش مي گذاشتند، بالاترين حق الترجمه را به آنان مي داد. به سبب رابطه نزديكي كه با خاندان سلطنتي داشت، به گفته خود كوشيد تا در كتابهاي فرانكلين با تبليغ براي پهلوي ها از رضاخان تصوير آدمي «خودساخته» را نزد مردم بسازد و در كتاب مردان خودساخته، براي نخستين بار زندگي «رضاشاه به قلم محمدرضا شاه» را منتشر كرد. همايون صنعتي زاده از سال 1337 مسئوليت نشر كتاب هاي درسي افغانستان را برعهده گرفت و به روايت عبدالرحيم جعفري (روزنامه اعتماد، 14 شهريور 1388) كه از دوستان نزديكش بود، در ديداري با محمدرضا پهلوي پيشنهاد اجراي همين پروژه را در ايران داد. به دستور شاه، صنعتي زاده با حمايت سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي كار چاپ و تاليف كتاب هاي مقطع دبستان را آغاز كرد و براي اين كار افرادي را به آمريكا، انگليس، آلمان و فرانسه فرستاد تا با الگوبرداري از نظام آموزشي- تربيتي سكولار در غرب به تهيه و تدوين متون پايه آموزشي براي ايران بپردازند. محمود صناعي، احمد آرام، محمود بهزاد، رضا اقصي، مصطفي مقربي، ابوالقاسم قرباني، حافظ فرمانفرماييان، هوشنگ پيرنظر (يهودي صهيونيست) و داريوش همايون براي تاليف و ويرايش؛ و محمد زمان زماني، پرويز كلانتري، هرمز وحيد، ليلي ايمن (بهايي)، ثمين باغچه بان و شهناز سرلتي براي امور هنري و آماده سازي با بودجه دربار به اين كشورها رفتند. نجف دريابندري، امير صميمي و علي اصغر مهاجر نيز براي طي دوره هاي امور اداري و مديريت به سوئيس سفر كردند. صنعتي زاده پس از آن همراه سيدحسن تقي زاده (سرآمد ايدئولوگ هاي لائيك عصر پهلوي) شركت سهامي افست را تاسيس كرد و آن را به يكي از بزرگ ترين مراكز چاپ خاورميانه بدل ساخت. پشتيباني دربار و ساپورت مالي آمريكا سبب شد تا صنعتي زاده به فكر احداث يك كارخانه بزرگ كاغذسازي بيفتد و كاغذسازي پارس را بنيان گذاشت. در نيمه دوم دهه 1330 او با بنياد فورد كه از اهرم هاي آكادميك سازمان جاسوسي سيا است، پيوند خورد و براي چاپ كتابهايش با آنان به مذاكره پرداخت. اين مذاكرات به سرمايه گذاري 150 هزار دلاري بنياد فورد در پروژه چاپ و نشر يك دايره المعارف فارسي انجاميد. (عبدالرحيم جعفري رقم كمك بنياد فورد به صنعتي زاده را 400 هزار دلار ذكر كرده است.) همچنين از اواخر دهه 1330 روابط خود را با اشرف پهلوي گسترش داد و ماموريت هاي فرهنگي مختلفي از وي گرفت. صنعتي زاده براي جلب حمايت هاي بيشتر خواهر دوقلوي شاه، نام اشرف را به عنوان مترجم روي كتاب مادر و بچه نوشته بنيامين اسپاك گذاشت، در حالي كه مترجم اثر فرد ديگري بود! همين ارتباطات سبب شد تا عبدالرضا انصاري، رئيس دفتر اشرف پهلوي به او اطلاع بدهد كه به مديرعاملي شركت خزر شهر برگزيده شده است. در سال 1339 سازمان كتابهاي جيبي را تاسيس كرد و مديريتش را به داريوش همايون سپرد كه بعدها وزير اطلاعات و جهانگردي رژيم پهلوي شد. سال 1340 مجيد روشنگر به رياست اين سازمان منصوب شد و به سبب ارتباطاتش با انتشارات پنگوئن انگلستان - كه به تعامل نزديك با سرويس جاسوسي MI6 شهره است- سياست هاي آن را براي نشر كتابهاي جيبي در ايران پي گرفت. اين سازمان كتاب هاي خود را از طريق 500 روزنامه فروشي در تهران و 500 كتابفروشي در سراسر ايران توزيع مي كرد. آثاري مانند تاريخ ايران باستان و سير حكمت در اروپا كه از توليدات مهم نويسندگان فراماسون بودند، در مجموعه كتابهاي جيبي منتشر شدند. فعاليت هاي تجاري او هر روز گسترش مي يافت و به تدريج شركت كشت مرواريد كيش، شركت گلاب زهرا و شركت رطب زهره را به امپراطوري خود افزود و در دوره اي مديريت شركت لاستيك بي اف گودريچ را برعهده گرفت. اين چنين صنعتي زاده از رهگذر ارتباطات خود با دربار ستم شاهي و اشرف پهلوي سودهاي كلان و سرمايه بادآورده اي را به جيب زد كه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بخشي از آن ها مصادره شد و به اتهامات «ارتباط با سازمان اطلاعات مركزي آمريكا» و «نشر فرهنگ غربي» به زندان افتاد، اما به نحوي شگفت انگيز و مرموز پس از چندي آزاد شد. موسسه فرانكلين هم گرچه به سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي تغيير نام داد و وظيفه چاپ كتب درسي را برعهده گرفت، اما بدنه آن تحت سلطه روشنفكران سكولار ماند و سرانجام در سال 1372 با شركت انتشارات علمي و فرهنگي (جانشين بنگاه ترجمه و نشر كتاب) ادغام شد. بنابراين، از دل دو موسسه انتشاراتي مهم عصر پهلوي دوم، يعني بنگاه ترجمه و نشر كتاب و موسسه فرانكلين، انتشارات علمي و فرهنگي زاده شد. از دهه 1360، همايون صنعتي زاده تلاش هاي خود را براي استرداد اموال نامشروعش آغاز كرد و در سال 1381 از طريق لابي هاي گسترده اي كه توسط سياستمداران اصلاح طلب و برخي باندهاي فاسد در قوه قضائيه انجام داد، توانست بخش مهمي از املاك خود را پس بگيرد. جالب است كه شامگاه 30 مرداد 1381 وقتي مراحل نهايي حكم رفع مصادره از املاك مهم او در دادگاه انقلاب اسلامي طي مي شد، يكي از خبرنگاران ارشد بي. بي. سي ميهمان صنعتي زاده در مجتمع سامان تهران بود و او در ميانه گفت وگويش از «فعاليت هاي خيريه والاحضرت اشرف پهلوي» و شأن والاي رضاخان در ميان ايرانيان گفت تا به سلطنت طلبان فراري اداي دين كرده باشد! 6 سال بعد، متن اين گفت وگو در 16 مرداد 1387 توسط سايت بي . بي . سي فارسي منتشر گشت. همچنين در آذر 1386 وي از سوي دولت نهم، به عنوان برنده جايزه ترجمه در سيزدهمين دوره مراسم كتاب سال كرمان اعلام شد!
پاورقي

 



اختلافات كابينه گريبانگير حزب (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
خطر «چپ گرايي» در اولين هفته هاي فعاليت دولت موسوي، از جمله موضوعات مورد بررسي در شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي بود. اگر در ابتدا اين بحث بر محور موضوعاتي مثل تجارت و توزيع و اراضي كشاورزي بود، در مرحله بعد ارائه لايحه زمين شهري به مجلس موضوع جديدي آفريد. در گفت وگوهاي اعضاي شوراي مركزي حزب، از بحث درباره تحميل غلامحسين كرباسچي به عنوان استاندار اصفهان به وزير كشور (علي اكبر ناطق نوري) توسط سيد جلال الدين طاهري (امام جمعه اصفهان) تا عزل مستقيم برخي از مديران وزارت بازرگاني و اجتناب ناپذيربودن جدايي بخشي از وزرا از دولت مهندس موسوي يافت مي شد.1 به دنبال استعفاي عسكراولادي از وزارت بازرگاني در اوايل مرداد اين سال، احمد توكلي نيز استعفا نامه خود را به نخست وزير تقديم كرد. تدبير اين بود كه به موازات اين ترميم با تغيير دولتمردان موسوم به راديكال مثل محمد سلامتي وزير كشاورزي، محمدتقي بانكي (رئيس سازمان برنامه و بودجه) و محسن نوربخش (رئيس بانك مركزي)، فضاي آرام و متعادلي در صحنه مديريت اجرايي ايجاد شود، اما توقع طرفين غير از اين بود. جناح اكثريت حزب كه از مخالفان سياست هاي اقتصادي دولت گرا تشكيل شده بود، برنتايج سوء دولت گرايي تأكيد مي كرد و خواستار تغيير اساسي اين جهت گيري با تعويض نخست وزير بود. جناح اقليت حزب هم سران روحاني آن را علي الدوام از خطر فرو افتادن كشور به دست «طرفداران سرمايه داري» بر حذر مي داشتند.گاهي اين اختلاف در حوزه هاي نامربوط نيز بروز مي كرد. مثلا اختلاف بين دو عضو مركزيت حزب يعني علي اكبر پرورش (وزير آموزش و پرورش) و معاون وي آقاي محسن دعاگو به گفته رئيس وقت مجلس، به مرحله بحراني رسيده بود.2
اكثريت داشتن مخالفان سياست هاي دولتي سازي اقتصاد در حزب جمهوري اسلامي، آن هم در زمان تعيين نامزدهاي انتخابات مجلس دوم، خصوصاً براي طرفداران سياست هاي دولت موسوي در اين حزب به دغدغه جديدي تبديل شده بود؛ چنان كه بخش كارگري حزب به سمت همراهي با گروه هايي غير از حزب جمهوري اسلامي تمايل يافته بودند. در آن زمان به سبب جدايي بخش موسوم به «چپ» مجاهدين انقلاب از اين سازمان، گروه هايي مثل دفتر تحكيم وحدت و انجمن اسلامي معلمان به عنوان تنها تابلو هاي اين جريان، مطرح بودند. فضاي تقابل در جناح ها به حدي رسيده بود كه مرحوم آيت الله رباني املشي (عضو شوراي فقهاي حزب جمهوري اسلامي) مخالفت با اعتبارنامه خود را از سوي افرادي كه آقاي هاشمي رفسنجاني در خاطراتش آن ها را «تندروها» مي نامد، در عين همسويي در بسياري موضع گيري ها پيش بيني مي كرد.3 در نتيجه اختلافات درون حزب جمهوري اسلامي سه جناح در اين حزب شكل گرفته بود:
1- جناح اكثريت كه منتقدان دولت مهندس موسوي و شامل آقايان: علي اكبر ناطق نوري، حبيب الله عسكر اولادي، اسدالله بادامچيان، علي اكبر ولايتي، علي اكبر پرورش، محمدرضا باهنر، اعضاي سابق جمعيت مؤتلفه اسلامي، اعضاي مشترك روحانيت مبارز و حزب و... بودند.
2- جناح طرفداران دولت كه ميرحسين موسوي، مسيح مهاجري، سيد محمدرضا بهشتي، فرشاد مؤمني، محسن دعاگو، جواد اژه اي، حسين كمالي، علي رضا محجوب و محمدحسن زورق را شامل مي شد.
3- جناح ميانه نيز شامل هاشم رهبري، سيد محمد ميرمحمدي، مرتضي محمدخان، مصطفي ميرسليم و... بود 4
رفته رفته انتقادهاي تلويحي و صريح حضرت امام از حزب افزايش يافت. براي حضرت امام اين نحوه فعاليت سياسي تنش آلود حزب در شرايط نفس گير جنگ تحميلي و تنگ تر شدن محاصره نظامي و اقتصادي در كشور قابل توجيه نبود. به گونه اي كه ايشان حمايت هاي مالي از فعاليت هاي حزبي را نيز قطع كردند.
بخشي از دلگيري امام به تضعيف دولت متكفل پشتيباني دفاع مقدس و نيز بي توجهي به مقتضيات زمان در نگاه به موضوعات اقتصادي مربوط مي شد.در مقطعي برخي از فقهاي برجسته و متعهد حتي به انكار موضوعيت ماليات پرداختند. به عنوان نمونه، يكي از خطيبان نماز جمعه تهران «وضع ماليات» را به «ضرورت» منحصر ساخت. البته حضرت آيت الله خامنه اي، رئيس جمهور وقت و دبيركل حزب، در خطبه هاي نماز جمعه هفتم دي ماه دولت اسلامي را يكي از مجاري ولي فقيه براي اداره جامعه دانستند و فرمودند: «يكي از وظايف دولت اسلامي اين است كه ماليات وضع كند.»5 با اين حال ايشان نيز از جمله منتقدان برخي از رويه ها و سياست هاي اقتصادي و مديريتي دولت بودند.
سوءاستفاده تبليغاتي مجموعه حاميان سياسي هاي دولت موسوي از تأكيد ات. مكرر حضرت امام بر لزوم مساعدت به دولت سبب شده بود كه هرگونه انتقاد از اين دولت به حساب تخطي از منويات حضرت امام گذاشته شود. حال آنكه گاه انتقادهاي حضرت امام از تأكيد فراتر از حد جناح همراه با ميرحسين موسوي برنقش دولت در اقتصاد، باعث حيرت و گلايه كساني مي شد كه امام را يكسره همفكر خود معرفي مي كردند. اين امر در واكنش هاي غير رسمي آنان در اواخر تابستان 1363 به اظهارات امام درباره شركت دادن بخش خصوصي در امر تجارت قابل مشاهده بود. آقاي هاشمي رفسنجاني در خاطرات خود به نقل از فرشاد مومني، از جمله طراحان سياست هاي متمركز اقتصادي، ناراحتي «راديكال ها» نسبت به دستور امام(ره) در خصوص شركت بخش خصوصي در امر تجارت خارجي و توليد را بازگو مي كند.6
رفته رفته و با آشكارتر شدن عدم رضايت حضرت امام از ادامه فعاليت حزب، جايگزين هاي مختلفي مطرح شد. حذف دو جناح حامي و منتقد دولت و سپردن حزب به جريان ميانه و جدايي سران روحاني حزب از جمله پيشنهادهاي انفعالي بود كه در آن زمان مطرح مي شد.7 در اين ميان پيشنهادهايي مثل تجمع افراد به اصطلاح راديكال در يك حزب از سوي محمد سلامتي ـ عضو جدا شده از سازمان مجاهدين انقلاب ـ مطرح و البته با مخالفت برخي از رهبران حزب مواجه شد. در آذر ماه 1363 ميرحسين موسوي همراه با مسيح مهاجري، محمدرضا بهشتي، ابوالقاسم سرحدي زاده و جواد اژه اي در نامه اي به حضرت آيت الله خامنه اي، اعضاي سابق مؤتلفه را به ايجاد يك تشكل درون تشكيلاتي در حزب جمهوري اسلامي متّهم كردند. اين نامه درست پس از اعلام نتايج انتخابات مجلس دوم منتشر شد. در مقابل اين موضع گيري، افرادي مثل بادامچيان معتقدند كه گروه ميرحسين موسوي اسرار حزب را به ديگران مي گفته و از حزب به عنوان ابزار مقاصدي خاص استفاده مي كرده اند.8 كار به جايي رسيده بود كه به گفته بادامچيان، حضرت امام دو بار به حضرت آيت الله خامنه اي و آقاي هاشمي رفسنجاني پيام داده بودند كه نسبت به اين حزب نگران اند. سرانجام آيت الله خامنه اي و آقاي هاشمي رفسنجاني، دبيركل و عضو برجسته شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي ـ كه رئيس دو قوّه مجريه و مقنّنه نيز بودند ـ در نامه اي به امام خميني خواستار توقّف فعاّليت حزب جمهوري اسلامي شدند و امام نيز بلا درنگ با اين خواسته موافقت فرمودند.9
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نك: مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، ج 2، ص 38.
2 . فاطمه هاشمي رفسنجاني، پيشين، ص 160.
3 . نك: مهدي هاشمي، آرامش و چالش ـ كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني، سال 1362، (تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1381)، ص 416.
4 . نك: مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر ناطق نوري، ج2، چاپ دوم، 1384،ص76.
5 . محسن هاشمي، به سوي سرنوشت، كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني، سال 1363، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1385، ص 269.
6 . همان، ص 285.
7 . همان، ص 172.
8 . نك: نگاهي به آغاز تا انحلال حزب جمهوري اسلامي، فراز و فرود يك تشكل فراگير، رمز عبور1، صص 10و11.
9 . همان.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14