(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 26  فروردین 1391- شماره 20182

سينماي كودك را دريابيم
بايدهاي فرهنگ سازي اسلامي در رسانه هاي فراگير
جست وجوي سيماي ديني
بررسي توليدات سينماي ايران -9
ضددفاع مقدس
نقد سريال طنز چك برگشتي
چرا چك برگشتي، برگشت خورد؟!
پيروزي در ميدان بي رقيب!



سينماي كودك را دريابيم

مصطفي انصافي
ژانر سينماي كودك به دليل اهميتي كه اين قشر درآينده و سرنوشت كشور دارند، قدر و قيمت فراواني دارد. اين ژانر يكي از پرطرفدارترين عرصه هاي هنر- صنعت سينماي امروز است و علاوه بر قشر كودك و نوجوان حتي والدين آنها را نيز به سينما مي كشاند تا شانه به شانه كودكانشان به تماشاي فيلمي كودكانه بنشينند.
پيش از وقوع انقلاب اسلامي اين ژانر سينمايي در سكوتي ممتد به سرمي برد و ردپايي از اين قشر در جريان سينماي آن روز به چشم نمي خورد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي توجه خاصي به سينماي كودك شد و تا به حال بيش از 100 فيلم سينمايي در اين ژانر توليد و اكران شده است.
دهه هاي60و 70 را مي توان به عنوان عصر طلائي سينماي كودك به شمار آورد. در طي اين سال ها ما با جرياني از فيلم هاي مخصوص كودكان مواجهيم كه با شور و شوق خاصي توسط مخاطبان پيگيري مي شد. فيلم سينمايي «شهر موش ها» در هنگامه جنگ اكران شد ولي جزء پرفروش ترين فيلم هاي اين ژانر محسوب مي شود يا فيلم «كلاه قرمزي و پسرخاله» كه در اوايل دهه 70اكران شد در آن دوران بيش از 100 ميليون تومان فروش كرد كه رقم قابل توجهي بود. طي اين سال ها فيلم هاي زيادي در اين ژانر ساخته شد مثل «دزد عروسك ها»، «مدرسه پيرمردها»، «خواهران غريب» و... در اكثر اين فيلم ها مولفه هاي ژانر كودك همچون ريتم تند، شادي و پرتحرك بودن رعايت شده و همين عوامل موجبات اقبال عمومي را فراهم آورده بود.
ولي متأسفانه در سال هاي اخير ما با نوعي ركود و بحران در اين ژانر سينمايي مواجه شده ايم و اين مسئله باعث شده تا مخاطبان اصلي اين حوزه سينمايي بدل به مشتريان پروپا قرص انيميشن هاي هاليوودي بشوند. اين در واقع زنگ خطري براي مسئولين و دست اندركاران اين حوزه سينمايي است، چون بالواقع قشر كودك با درگير شدن در آثار توليدي شركت هاي سينمايي خارجي روز به روز از فرهنگ بومي خود دور مي شود و حلقه ارتباطي خود را با اين فرهنگ از دست مي دهد. ذائقه كودكان جامعه ما را توليدات شركت هاي هاليوودي با انيميشن هاي خوش آب و رنگشان تغيير داده اند. اين قشر جامعه ما بدل به مخاطبان ثابت كارتون ها و انيميشن هاي هاليوودي شده اند و روزانه هر كودك به طور متوسط چندين ساعت از وقت خود را صرف تماشاي چنين انيميشن هايي چه در تلويزيون و چه از طرق ديگر مي نمايد. اغلب اين انيميشن ها حامل ارزش ها و ايستارهايي هستند كه هيچ نسبتي با هنجارهاي موجود جامعه اسلامي ما ندارند. به عبارت ديگر، شركت هاي انيميشن سازي، تنها براي همان ساعتي كه كودكان ما انيميشن توليدي آنها را مي بينند، برنامه ريزي نمي كنند، بلكه تلاش مي كنند تا فكر و ذهن كودك را حتي در مكالمات روزانه و بازي هاي كودكانه اش متوجه رفتار و موضوع مدنظر خود نمايند. از اين روي، مي توان گفت نه تنها كودكان معصوم، بلكه والدين هم نمي توانند تصور كنند در پي اين زيبايي ها و لطافت، ممكن است يك جهان بيني خاص و خارق العاده با اهداف بلندمدت نهفته باشد كه مي خواهد، چهره فرهنگ هاي خاص جهان را به چهره اي واحد و مطلوب غربي بدل كند. در بسياري از اين برنامه ها كه مخصوص كودكان تهيه مي شوند تقابل آئيني خير و شر كه از جمله مبادي هستي شناسانه ماست ديده نمي شود و به نام خلاقيت، نوعي اغتشاش معنايي را در ذهن كودكان القا مي نمايد، طوري كه كودك به عنوان مخاطب، توانايي تشخيص كاراكتر خوب از بد را از دست مي دهد. براي مثال در نسخه جديد انيميشن «شنل قرمزي» شخصيت گرگ كه نقش منفي داستان بود در جامه شخصيتي مثبت ظاهر مي شود و در كنار شنل قرمزي و مادربزرگ قرار مي گيرد و در عوض دو نوزاد اين انيميشن، با توجه به اينكه شخصيت نوزاد اساسا با نوعي معصوميت در هم آميخته، بدل به كاراكترهاي شرور و پليد مي گردند.
در ظاهر كودك با ديدن چنين انيميشن هايي سرگرم مي شود ولي در واقع در ميانه اين فرآيند سرگرم شدن ،كودك دچار نوعي استحاله فرهنگي و هويتي مي شود. تمايلات جنسي پنهان در بسياري از اين انيميشن ها و اباحه گري هاي خاص آنها ذهن سليم و پاك كودكان را آلوده مي سازد. خشونت لجام گسيخته آنها هر كودكي را از خود بي خود مي كند، شايد بسياري از حركات كودكان براي ما سؤال برانگيز باشد و گاهي خنده آور اما آثار مخرب فرهنگي و اخلاقي اين انيميشن ها بسيار بالاست.
كودكان امروز مخاطبان آينده سينماي ما خواهند بود، در صورتي كه ذائقه آنها را به ديدن فيلم هاي داخلي تشويق نكنيم اين قشر را از دست داده بايد قلمداد كرد. سينمايي كه نيازهاي مخاطبانش را در سنين كودكي بشناسد و براي ارضاي آنها در فضاي سينمايي اقدام نمايد در سنين بزرگسالي نيز مي تواند حرفي براي گفتن به اين قشر داشته باشد.
توجه به سينماي بزرگسال در سال هاي اخير عاملي در جهت مهجور ماندن سينماي كودك شده، حتي در اين بين معدود آثاري كه در اين حوزه ساخته مي شوند توليداتي مخصوص قشر كودك نيستند. برخي از اين آثار به دليل غامض بودن و برخي ديگر به دليل ساده انگاري بيش از حد نمي توانند با كودكان ارتباط برقرار كنند.
در اين ميان طرح هايي مثل طرح آشتي دادن آموزش و پرورش با سينما نيز نتوانسته تاكنون مشكلي را حل كند و بعضا ديده مي شود كه مدارس كودكان را براي تماشاي فيلم هاي مخصوص بزرگسالان به سينما مي برند كه اين رخداد نه تنها فايده اي ندارد بلكه مي تواند عاملي براي ايجاد بحران در ميان اين قشر شود.
سينماي كودك چيزي حدود يك دهه است كه زبانش بند آمده و حرفي براي گفتن ندارد و اغلب فيلم هايي كه در اين ژانر ساخته مي شود مصداق سخن «به نام كودكان به كام بزرگان» است و جذابيتي براي اين قشر ندارد. اين نياز احساس مي شود كه خلاء موجود در سينماي كودك پر شود و مثل دهه 60 و 70 ارتباط صميمانه اي ميان قشر كودك و سينما برقرار گردد. و همچنين شاهد فيلم هاي جريان ساز و در عين حال خاطره انگيزي براي كودكان باشيم. واقعيت اين است كه ژانر سينماي كودك اگر با غفلت مواجه شود هزينه هاي زيادي روي دست دولت و مردم مي گذارد. در صورت غفلت از تغذيه فكري اين قشر نمي توان انتظار داشت كه كودكان جامعه هنجارهاي لازم جامعه را به راحتي بپذيرند و در خود نهادينه كنند. از اين رو براي مسئولين و دست اندركاران اين حوزه واجب است كه با برگرداندن شور و نشاط به اين عرصه مانع از دست رفتن اين قشر پراهميت بشوند.

 



بايدهاي فرهنگ سازي اسلامي در رسانه هاي فراگير
جست وجوي سيماي ديني

رضا فرخي
چند سال است كه كارشناسان در حوزه هاي اجتماعي درباره مسئله حجاب مباحث مختلفي را مطرح مي كنند. دراين بين با بررسي همه اين گفته ها و نظريات به نقاط مشتركي دست پيدا مي كنيم كه مي توان آن را از مهم ترين نكاتي دانست كه همه كارشناسان برآن تاكيد دارند. به واقع تمام صاحب نظران براين مسئله تاكيد دارند كه فرهنگ ديني بايد از طريق راهكارهاي فرهنگي روز به روز گسترش پيدا كند.
اين درحالي است كه درباره مسئله حجاب بحث تهاجم فرهنگي هم بسيار مورد توجه است. حال نكته اي كه به نوعي هم مورد توجه مسئولين و هم كارشناسان قرار گرفته بحث چگونگي گسترش فرهنگ ديني و به صورت جزئي و به عنوان يكي از زيرشاخه هاي آن يعني حجاب توسط ابزارهاي گوناگون است.
دراين ميان بدون شك درجامعه ايراني رسانه در شرايط فعلي و درآينده مي تواند نقش موثري در گسترش اين فرهنگ داشته باشد. به ويژه كه رسانه هاي تصويري همچون سينما و تلويزيون فوق العاده مي توانند گام هاي موثري در اين زمينه بردارند. گام هايي كه اقناع، شاكله اصلي آنها را تشكيل مي دهد.
به نظر مي رسد كه در مرحله اول براي تبيين صحيح اين موضوع بايد تصويري از شرايط فعلي كه رسانه ملي با آن روبه رو است ارائه داد تا بتوان نگاهي عميق تر به بحث گسترش فرهنگ حجاب در جامعه توسط رسانه هاي فراگير علي الخصوص رسانه ملي داشت. البته بايد توجه داشت كه منظور از فرهنگ حجاب و عفاف تنها به بحث هاي ظاهري جامعه محدود نيست، بلكه بحث اصلي به باطن جامعه و به نوعي ايجاد امنيت اخلاقي فراگير در جامعه بازمي گردد و بحث ظواهر درجامعه يكي از ريز بحث هايي است كه در زير مجموعه كلي قرار دارد.
با درنظر گرفتن اين موضوع درحال حاضر رسانه ملي با دو مسئله عمده در بحث گسترش فرهنگ و عفاف و حجاب روبه رو است.
تهاجم فرهنگي
با قدرت نرم رسانه اي
تهاجم فرهنگي از سوي رسانه هاي غربي به شاكله هاي فكري هويت اصيل جامعه؛ دراين زمينه و تلاش براي ايجاد فضاي غربي دراين بحث و سوق دادن جامعه از طريق سيگنال هاي تصويري به سمت فرهنگ لاابالي گري و رهايي از قيدوبندهاي اجتماعي!
اين مسئله اين روزها آن قدر مهم شده كه بسياري از كارشناسان بارها درباره آن هشدار داده اند و صراحتا به اين مسئله اشاره داشته اند كه دنياي غرب تلاش دارد تا به وسيله ابزارهايي مانند شبكه هاي ماهواره اي، بي قيد و بندي رفتاري را در مقابل هويت اسلامي و ايراني ترويج دهد. نمونه بارز اين موضوع را مي توان در بيشترين حجم هاي برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان و غيرفارسي زبان بعينه مشاهده كرد. در تمام اين برنامه ها تحت هرعنواني زنان با بدن هاي نيمه برهنه و يا بدپوشش به نمايش گذاشته مي شوند تا به تدريج مخاطب به اين سمت سوق پيدا كند. مصداقي ترين نمونه اين مسئله را مي توان در كليپ هاي تصويري لس آنجلسي ديد كه در بسياري از شبكه هاي فارسي زبان ماهواره اي به صورت شبانه روزي درحال پخش است.
از طرف ديگر بايد به اين مسئله هم توجه داشت كه موج بي قيد وبندي كلامي كه در برخي شبكه هاي ماهواره اي به تدريج درحال گسترش است از ديگر خطراتي محسوب مي شود كه جامعه را تهديد مي كند. اين مسئله را هم مي توان به شكل واضحي در اجراي مجريان برنامه هاي ماهواره اي ديد كه گاهي اوقات فوق العاده سخيف صحبت مي كنند و هم مي توان در كليپ هاي موسيقي ديد كه تحت عنوان «رپ» و «هيپ هاپ» هر روز و هر شب درحال پخش از سوي اين شبكه ها است. نكته جالب اينجاست كه اين شبكه ها به گونه اي اين برنامه ها را به نمايش مي گذارند كه بي بند وباري كلامي آنها بيش از هر قشري، جوانان و نوجوانان را به سمت خود جذب كند كه اين مسئله مي تواند به تدريج در اثر بي تفاوتي به آن مشكل ساز باشد.
اما در اين ميان و در مقابل اين تهديد بالقوه وظيفه رسانه ملي در راستاي گسترش فرهنگ بومي عفاف چيست؟
به نظر مي رسد كه رسانه ملي به دليل فراگيري گسترده در مرحله اول مي تواند نقش يك هشدار دهنده بزرگ را براي جامعه و علي الخصوص خانواده بازي كند. بهترين نمونه اين هشدار دهندگي و تاثير آن را مي توان در مستندهايي ديد كه در رسانه ملي پخش شده است.
به عنوان مثال هنگامي كه اولين قسمت مستند «شوك» درباره شبكه گلدكوئست و يا سايت هاي مستهجن پخش شد موج قابل توجهي از آگاهي در مردم به وجود آمد و اين موج با واكنش هاي مثبت مردم همراه شد. اين درحالي بود كه قبل از اين هم در رسانه هاي نوشتاري اين مسائل بيان شده بود، اما مانند رسانه ملي موجي در جامعه به وجود نياورد.
در اين زمينه برخي كارشناسان بر اين باورند كه ريتم و حتي ضرب آهنگ تند در يك برنامه تلويزيوني درباره يك مسئله اجتماعي مانند تهاجم فرهنگي فوق العاده تاثيرگذار است و به همين علت مخاطب خيلي سريع پيام را دريافت مي كند و آن را جدي مي گيرد.
از طرف ديگر حتي مي توان در اين زمينه محصولاتي را توليد كرد كه پس از بحران هاي اجتماعي هم به نمايش گذاشته شود تا مخاطب عينا اين مسئله را لمس كند كه پس از فراگير شدن برخي معضلات اجتماعي مانند بحث عدم رعايت فرهنگ حجاب و عفاف چه مسائلي در جامعه پيش خواهد آمد. يعني به تعبيري رسانه با پيش دستي فضاي آينده را در اختيار مخاطب خود قرار دهد تا بينش آينده نگر بيننده را بالا ببرد.
گام دوم: تلاش براي فرهنگ سازي رسانه اي
اما با توجه به بحث اول مي توان بحث دوم را چگونگي ارائه فرهنگ عفاف و رسانه در جامعه توسط رسانه اي مانند رسانه ملي دانست. در اين بحث به نظر مي رسد كه رسانه ملي بايد از قدرت نرم خود در امر انتقال مفاهيم با شيوه هاي جذاب به مخاطب استفاده كند.
¤ گفت وگوهاي چالشي و ايجاد فضاي تبادل نظر براي اقناع: درباره اين فرهنگ و بايد و نبايدهاي آن بايد به صورت چالشي در سيماي ملي بحث شود. دراين ميان لازم است كه رسانه ملي با دعوت از صاحب نظران اعم از روحانيون، جامعه شناسان، روانشناسان و ايجاد فضاي گفت وگو ميان آنان به اقشار گوناگون به ويژه جوانان لزوم تقويت اين فرهنگ را نشان بدهد.
¤ دعوت از خود جوانان: دعوت از مهم ترين قشر جامعه ايران يعني جوان در امر ترويج فرهنگ عفاف در رسانه ملي فوق العاده تاثيرگذار خواهد بود. چرا كه در برخي مواقع اين مساله ديده شده كه برنامه هايي با اين محور تنها با حضور يك يا دو كارشناس به صورت خشك و بدون جذابيت برگزار و روي آنتن برده مي شود كه اين موضوع نه تنها مخاطبان را جذب نمي كند بلكه برخي اوقات سبب فراري شدن آنها هم خواهد شد. در همين راستا نبايد از معجزه تاثيرگذاري و مشاركت مستقيم جوانان در بحث ها غافل شد و حتما بايد با دعوت از جوانان و برگزاري اين برنامه ها به صورت كارگاهي سعي در بالا بردن تاثيرات برنامه داشت.
¤ بحث هاي متوالي و برنامه هاي منظم: از ديگر مسائلي كه رسانه ملي بايد به صورت قابل توجهي آن را مدنظر قرار دهد بحث پي گيري و تداوم برنامه ها در اين زمينه هاست. اگر بخواهيم آسيب شناسانه به اين مسئله نگاه كنيم بايد اعتراف كرد كه اين موضوع تاكنون وجود نداشته و اگر برنامه اي در اين باره هر چند وقت يك بار تهيه شده به صورت دفعه اي و بافاصله بوده كه اين مسئله به شدت تاثيرات آن را تحت تاثير قرار داده است.
¤ فاكتور مهم تاثيرگذاري و ارتباط با جوانان: نكته ديگري كه بايد در برنامه هاي احتمالي آينده در رسانه اي مانند رسانه ملي مدنظر قرار گيرد اين است كه بحث درباره فرهنگ عفاف و حجاب بايد همراه با جذابيت زياد براي جوانان باشد. يعني توليدكنندگان برنامه معيار جذابيت را يكي از مهم ترين مسائل بدانند. در واقع برنامه هاي گفت وگو و يا مستند در اين باره در درجه اول بايد با مخاطب جوان خود ارتباط برقرار كنند. اين نكته از آن جهت مهم است كه زبان گفتار با نسل جوان زبان اقناعي است و به جز اين زبان نمي توان به گونه اي ديگر به صورت موثري پيام به آنها منتقل كرد. به نظر مي رسد كه رسانه ملي در اين زمينه مي تواند با استفاده از تاكتيك هايي اين مسئله را به تحقق برساند.
در مجموع شايد بتوان يكي از بهترين شيوه هاي ترويج فرهنگ اخلاقي و ديني در جامعه را شيوه كارگاهي دانست. معمولا آمارها اين موضوع را به اثبات رسانده كه سيستم كارگاهي مثل برنامه هاي كارگاه خانواده ها كه با حضور كارشناسان و اقشار جامعه توليد مي شود فوق العاده تاثيرگذار و با بازخورد بسيار مثبتي همراه بوده است.

 



بررسي توليدات سينماي ايران -9
ضددفاع مقدس

سعيد مستغاثي
به ضرس قاطع مي توان گفت كه در هيچ سينماي معتبر جهاني و در طول تاريخ سينما، آثاري با مضمون ضددفاع وجود نداشته است. درطول اين تاريخ، فيلم هاي درخشان بسياري ساخته شدند كه ضدجنگ بوده و از همين رو ماندگار شدند، اما به خاطر ندارم فيلمي قابل ذكر جلوي دوربين رفته باشد كه ضددفاع و جنگ دفاعي باشد. همان سينماگراني كه به يادماندني ترين آثار ضدجنگ را جلوي دوربين بردند، همان ها برجسته ترين آثار دفاعي و درباره جنگ هاي دفاعي را هم برپرده سينما به نمايش درآوردند كه نمونه هاي معتبر آن را در تاريخ سينماي فرانسه، ايتاليا، آلمان، انگليس و حتي آمريكا نيز مي توان مثال زد.
اما متاسفانه در سينماي ايران و به خصوص در سال هاي اخير، آثاري توليد شدند كه زيرپوشش دفاع مقدس و در واقع عليه آن و با مضمون ضددفاع ساخته شدند. فيلم هايي همچون: «در كنار رودخانه»، «سيزده پنجاه و نه»، «زمهرير» و...
فيلم هايي كه دفاع مقدس را مذموم دانسته و نتيجه آن را كريه و زشت و نامطلوب نشان مي دهند. در اين فيلم ها، دفاع مقدس تنها باعث بدبختي و بي خانماني و بي سرپرستي و آوارگي شده و نتيجه اش مشتي شهيد و مفقودالاثر و معلول و يا فرصت طلباني است كه از نام رزمنده و سردار جنگ سوء استفاده كرده و به نان و نوايي رسيدند و يا رزمندگاني كه به گوشه عزلت رفته و در آن گوشه ها گرفتار انواع و اقسام فقر و فاقه شدند. دراين نگاه، تنها مرثيه خواني بر يك دوران تمام شده و بر باد رفته تصوير مي شود و اگرچه ممكن است نسبت به شهداء و جانبازان و مفقودين، نگاهي مبذول شود ولي اين نگاه يا از سر ترحم است و يا به دليل دستاويز قراردادن آنها عليه دفاع مقدس.
متاسفانه در سي امين جشنواره فيلم فجر، اين نوع نگرش ضددفاع مقدس در فيلم هايي مانند «ضدگلوله»، «بوسيدن روي ماه» و «خرس» وجود داشت.
در فيلم «ضدگلوله» يك فرد خلافكار در آستانه مرگ (به دليل تومور مغزي) كه تحت تاثير تبليغات براي يك پايان شرافتمندانه و شهادت عازم جبهه هاي دفاع مقدس مي شود و به هركاري براي شهيد شدن دست مي زند، با بن بست روبه رو شده و به خانه باز مي گردد و بدون كمترين تاثيري از جبهه و رزمندگان، مجددا به همان كارهاي قبلي مشغول مي شود.
يعني درحالي كه همه شواهد و واقعيات تاريخي و سخن بزرگان و به خصوص حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري و حتي برخي فيلم هاي سينماي ايران (مانند «ليلي با من است») حكايت از دانشگاه بودن جبهه هاي دفاع مقدس و تاثيرات مثبت آن بر افراد مختلف داشته (حتي درباره آنان كه هيچ نسبتي با جبهه و جنگ نداشتند)، متاسفانه در فيلم «ضدگلوله» برخلاف تمامي اين واقعيات و حقايق، با يك تحريف آشكار تاريخي و برگرفته از افكار شبه روشنفكرانه و آوانگاردي، هيچ تاثيري از آن دانشگاه انسانيت و مدرسه عشق بر آدم هاي دگرانديش نيستيم.
- در فيلم «بوسيدن روي ماه» ناظر يك فريب آشناي تاريخي هستيم كه در برخي آثار سينماي ايران در سال هاي پس از جنگ شاهدش بوديم. اينكه به اسم تكريم شهداء و مفقودين و بازماندگان دفاع مقدس و خانواده هاي آنان يا دلسوزي و ترحم نسبت به آنها و يا اعتراض به عدم رسيدگي و احترام كافي برايشان، اصل آن دفاع و اركان آن مانند بسيج و سپاه و شهادت و ارزش هاي ديني زير علامت سؤال برود. مرثيه خواني بر يك دوران پايان يافته از ديگر دستاويزهاي اين دسته از توليدات سينماي ايران هستند. اينكه رزمندگان و سرداران اصلي آن دوران از دست رفته، يا به شهادت رسيده اند، يا تغيير مرام داده و يا در گوشه هاي انزوا به سر مي برند و به جاي آنها، مشتي فرصت طلب و رياكار و قدرت طلب نشسته اند كه هيچ بويي از دفاع مقدس نبرده اند. در اين فيلم ها، شهداء و رزمندگان و خانواده هاي آنها، كمتر با ارزش هاي دفاع مقدس سازگار هستند و سازي را مي زنند كه بيشتر در طبقات مرفه و شبه روشنفكري به گوش مي رسد. گويا همه آن حقايق و واقعيات كه قريب به اتفاق رزمندگان و سرداران جنگ و خانواده هاي آنان از خانواده هاي مذهبي و سنتي و مستضعف و به خصوص از روستاها و شهرستان ها بوده اند، دروغي بيش نبوده است! از همين روي رزمندگان و شهداء و مفقودين دفاع مقدس و خانواده هاي آنان در فيلم «بوسيدن روي ماه»، با دعا و زيارت و شفاعت و سلوك ديني، چندان ميانه اي ندارند. ترانه هاي كوروس سرهنگ زاده آرامشان مي كند (نه ذكر خدا و توسل به ائمه اطهار) و ميراث فرزندان شهيدشان، نوارهاي خوانندگان لوس آنجلسي است .
اشكال ندارد! ممكن است چنين مواردي نيز وجود داشته، اما چند درصد شهداء و ايثارگران و خانواده هاي محترم آنان چنين بوده اند؟! پس آن خيل وصاياي باقيمانده از شهداء كه مهمترين و بي واسطه ترين اسناد دفاع مقدس به شمار مي روند و آن همه تاكيد بر راه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و توسل به امامان معصوم(س) و آن دعاهاي كميل و نوحه ها و توسل هاي شب عمليات كجاست؟ آيا همه اين رزمندگان حسيني و كميلي و توسلي، در جبهه ها به آن مرتبه رسيدند و هيچ زمينه خانوادگي و اجتماعي نداشتند؟ آيا اغلب آنها در خانه و خارج از جبهه ها، ترانه هاي طاغوتي گوش مي دادند و جبهه كه رفتند (نعوذ بالله) جانماز آب كشيدند؟ اي داد، كه تاثير فيلم «اخراجي ها» تا به كجا رفت كه اگرچه همان شبه روشنفكران منكرش شدند و در آن موقع خود را مدافع يكه و تنهاي معصوميت رزمندگان به شمار آوردند اما امروز به گونه اي سخيف تر همان «اخراجي ها» را رنگ و بوي روشنفكري كپك زده مي زنند!!
در فيلم «بوسيدن روي ماه» نتيجه سالهاي دفاع مقدس، بي فرزند شدن خانواده ها و انتظار بي پايانشان براي بازگشت آنها بوده و دورافتادگي يك نسل پرشور از ارزش هاي انقلاب و تبعيد صاحبان اصلي انقلاب و جايگزين شدن آنها با مشتي فرصت طلب و نامحرم با انقلاب كه حتي صداي جبهه هاي دفاع رااز وراي بقاياي وسايل رزمندگان نمي توانند بشنوند و آنها را مشتي قراضه و اسقاطي مي نامند.
- اما در فيلم «خرس» نيز كه با يك موضوع به شدت تكراري و دستمالي شده و با يك اجراي به شدت آماتوري و غيرسينمايي آن مواجهيم (برخلاف نمونه هاي موفقي همچون «باز باران» يا «بيداري روياها»). مقصر اصلي از هم پاشيدگي يك عشق پاك و اصيل درگذشته و همچنين فروپاشي خانواده اي ديگر با ورود رزمنده اي كه شهادتش گزارش شده بود، تنها و تنها دفاع مقدس و حضور آن رزمنده در جبهه هاي دفاع است. رزمنده فوق، جمله اي را چند بار تكرار مي كند كه به نظر پيام اصلي فيلم به نظر مي آيد و محور اصلي ضددفاع بودن آن قلمداد مي گردد. در اين جمله رزمنده بازگشته مي گويد: «... من جبهه نرفتم كه زنم را از دست بدهم...»!!

 



نقد سريال طنز چك برگشتي
چرا چك برگشتي، برگشت خورد؟!

علي اكبر باقري ارومي
«چك برگشتي» ازجمله سريال هاي كمدي سيما بود كه در ايام عيد امسال پخش شد. اين مجموعه به همراه ساير برنامه هاي طنزآميز سيما، قرار بود ساعاتي خوش را براي بينندگان تلويزيون بيافرينند كه البته به طور نسبي در اين امر موفق بودند. مي گويم نسبي، چراكه طنز پردازان ما معمولا يا مردم را دست كم مي گيرند يا خودشان هنوز به حرفه اي گري در كارشان نائل نيامده اند. وقتي به طور ساده و سرانگشتي و در نگاهي گذرا به مجموعه اين طنازي ها نگاه كني مي بيني كه دروغ گفتن ودردسرهايي كه اين خطا براي شخصيت ها درست مي كند از مضامين مشترك طنزهاي نوروز امسال بود.
ابتدا مي خواهيم با دقت بيشتري به يك مقوله مهم بپردازيم وآن بررسي فيلمنامه اين مجموعه است. سؤال اين است كه چرا فيلمنامه هاي اين دست از كارها، هميشه از سه عنصر مهم غفلت مي كنند؟ يعني ابتداي آنها با ميانه و انتهاي آنها همخواني ندارد! وقتي مي خواهيم راجع به فيلمنامه دريك كار تلويزيوني صحبت كنيم بايد دقت داشته باشيم كه ميان موضوع كار وچگونگي پرورش آن كار تفكيك قائل شويم. به خصوص وقتي از شرايط پرورش كار بحث مي كنيم بايد سنجشي از اوضاع اجتماعي كه اين كار در بستر ترسيم آن شكل مي گيرد نيز داشته باشيم. وقتي ما اين تفكيك ها را قائل شده و كليت كار را با توجه به جزئيات آن مد نظر قرار دهيم مسلم است كه به نتايج خوبي از نقد وتحليل آن خواهيم رسيد.
نكته ديگر در اين ميان اشاره به نقش كارگردان است. چرا كه تجربه كارگردان وكارهاي موفق گذشته او مي تواند اطمينان بخش هر اثر بوده ونوع بازخوردهاي مثبت يا منفي آن را در جامعه ما شكل دهد. بنابراين براي نگاه انتقادي به «چك برگشتي» بايد تبارشناسي مختصري از كارگردان آن را نيز درنظر بگيريم .
سيروس مقدم كارگردان پركار تلويزيون است كه در همه مناسبت ها ازجمله نوروز سريال مي سازد. پارسال سريال «پايتخت» را از وي شاهد بوديم كه شيريني آن هنوز در كام مردم ايران باقي مانده است! طنزي كه بر اساس موقعيت هاي فردي شكل گرفت و همه اجزاي يك كمدي فرحبخش را در درون خود داشت. اين اواخر وي با تيمي منسجم كار مي كند كه علاوه برهماهنگي با آنها توانسته نوعي تنوع اقليمي را نيز چاشني كار خود كند، تنوعي كه البته بيشتر با كاربرد لهجه به خصوص در كارهاي طنز صورت مي گيرد. به هرحال ارائه اين آشنايي هر چند ظاهري از اقوام هموطن مي دهد خود باعث يك ديد ايرانشناسي خاص در نظربيننده شود. هر چندكه مقدم بيشتر در عرصه درام اجتماعي تجربياتي را به منصه ظهور رسانده، ولي نشان داده كه در زمينه طنز اجتماعي نيز صاحب سبك است.
با اين حال درباره «چك برگشتي» چند اما و اگر عميق وجود دارد كه مي تواند ما را به تامل بيشتري وادار كند. شايد بتوان دراين زمينه به صراحت واين گونه اظهار نظر نمود كه حركت سينوسي وار در فيلمنامه و شخصيت هاي حاضر در آن، مجموعه را از حالت طبيعي خويش خارج كرده ولطف و ملاحت وثاثير آن را به يك استرس غير قابل مهار تبديل كرد. براي اين منظور ما بايد گام به گام و در عين اختصار بدان بپردازيم .
اين قصه نمايشي دريكي از شهرهاي استان مازندران آغاز مي شود و همان ابتدا، نشانه ها به ما مي گويند كه با يك روايت سياسي - اجتماعي پيرامون انتخابات مجلس وبه عبارتي، داستاني از قانونگرايي مواجه هستيم. داستاني كه البته با لاقيدي نسبت به قانون شكل گرفته و نام اصلي اين مجموعه يعني «چك برگشتي» نيز نمودار آن است. چكي كه دست آدم شرخري بنام لطيف افتاده كه درضمن در طي زندگي بد شانسي آورده و وفكر مي كند كه ديگران مقصر بدشانسي ها وبن بست هاي زندگي او هستند. حركت وي در طي اين داستان و عدولش از قانون در كنار ماجراي كانديدا شدن فردي به نام كريم مشرفي، ديناميزم داستان را شكل داده و پيچيدگي هاي خاص آن را به وجود مي آورد و منجر به معرفي شخصيت ها مي شود .
شخصيت پردازي آيا مطلوب است ؟
وقتي مي خواهيم راجع به شخصيت پردازي در اين مجموعه گفت وگو كنيم مسلم است كه بايد تابعيت موضوع را در آن دخيل بدانيم والبته روند سير داستان ماجرا را نيز مد نظر قرار دهيم. در پرورش موضوع داستان ما از بي نظمي سينوسي واري در كار گفتيم كه مشخصات آن در شخصيت هاي اصلي و حاشيه اي كار نيز به چشم مي خورد. از جمله شخصيت هاي چشم گير در اين مدار، لطيف است. نويسندگان فيلمنامه، دايره حضور وي را آن قدر نامحدود كرده اند كه وي هم به عنوان نماد مظلوميت در جامعه مطرح مي شود و هم به عنوان نماد خودخواهي وشورشي عليه نظم! درپيش گرفتن اين روند وعمده و برجسته كردن اين پرده بركشيدن از سياهي هاي ظلم در جامعه ناگاه ما را به اين وادي مي كشاند كه جز ظلم جاري در جامعه چيزي را نبينيم و خوبي هاي يك جامعه سالم را تحت الشعاع اين سياهي ها قرار دهيم و به رخ بكشيم . مسئله مهم در اينجا اين كه عمده نمودن بي عدالتي در جامعه كه نماد آن را يكي چون لطيف قرار مي دهد سبب مي شود كه آحاد جامعه در انفعال و سكوت قرار گيرند و دريك طرف، لطيف يكه تازي كرده و در طرف مقابل او هم يك نفر يعني كريم مشرفي قرار گيرد.
كريم مشرفي كيست ؟
او شخصيت مثبت داستان است؛ فردي كه مي خواهد نماينده مجلس شود. شخصيتي كه سعي مي كند با پاكدستي ورعايت معيار هاي ساده زيستي وخصوصا ارزش هاي شرعي در تمامي موارد اعم از تبليغات بياني و غير حضوري، خود را به عنوان نماينده واقعي مردم مطرح كرده وراي بياورد. به جرات مي توان گفت كه از درخشان ترين سكانس ها در معرفي معيارهاي واقعي كانديداتوري مجلس ، ازديدگاه كريم مشرفي است كه بحق دراين كار، هدف اعتناي كارگردان قرار گرفته است. البته آن افراط گري در معرفي خودخواهي هاي لطيف در اينجا نيز تاثير خود را نشان مي دهد و آن اين است كه هم اغلب مردمي كه پيرامون كانديدا جمع مي شوند و چه مردمي كه دور و بر لطيف را مي گيرند، انگاري هيچ كدام از آنها قدرت تشخيص حق وباطل را ندارند و نمي دانند چطور جلوي قلدري ها و خودخواهي هاي او را بگيرند. اگر شوهر خواهر او به خاطر رعايت موارد پزشكي حساس زايمان همسرش در اين راه دست وپا بسته است، عذر ساير مردم وحتي پليس در اين مورد چيست ؟ به نظر مي رسد تهيه كنندگان اين سريال به نوعي با بسط بي مورد شوخي با مردم، ناخواسته با منفعل نماياندن آنان به خدشه در حيثيت و شرافت مردم دچار شده اند.به طوري كه براي بينندگان اين مجموعه برخورد با لطيف به نوعي عقده تبديل مي شود و اكثرا مردمي كه با اوبرخورد دارند آدم هايي فاقد هويت و شخصيت درستي ترسيم مي شوند و اين براي ما ايراني ها كه غيرتمندانه ومظلومانه درحال عبور از دوران تحريم هاي اقتصادي و فشارهاي سياسي بين المللي هستيم و در جهان به گواه تاريخ، انسان هايي مبارز واستكبار ستيز بوده ايم، افت دارد كه درحل معضل يك هموطن، اين گونه سكوت كرده و او را به حال خود رها كنيم . نكته ديگر اينكه مي شد به دوران بالا رفتن قيمت سكه و ارز پرداخت اما كمي عميق تروطنازانه تر. مي شد به جوانان بيكار پرداخت اما هوشمندانه تر و با ظرافت تر ! مي شد به دلسوزي هاي خانواده ها براي جوانان پرداخت منتهي با مراتب عقلايي تري ! ومي شد به دولتمردان انتقاد كرد، اما غيرشعاري و منطقي تر !
تاملي اندك به دوران خاطره انگيز
در زمان جنگ و از آن دوران شيرين خاطراتي از روحيه و خنده وتبسم برلبان رزمندگان به جاي مانده و هنوزهم تعدادي از پيشكسوتان رزم و جهاد در قيد حيات حاضرند كه مي توان آنها را به نوعي بمب روحيه در زمان سختي ها وگره بر كار افتادن ها دانست. ولي با همه سختي ها آنها هيچ وقت لبخند و خنده را در وجهي از حضور در جبهه ها به فراموشي نمي سپردند، تا آنجايي حاصل اين حضور هشت ساله كتابي حجيم و به ياد ماندني از آن دوران شده است. ولي يادمان نرود كه همين رزمندگان خود پيچيده ترين و در عين حال محرمانه ترين و
بهت برانگيزترين عمليات ها را رقم زدند و دشمن را انگشت به دهان و حيران نموده و وادار به عقب نشيني هاي خفت بار نمودند. غرض اينكه حل مشكلات مملكت و اخص آنها يعني جنگ تحميلي را با روحيه اي بالا وجهه همت خويش قرار دادند تا امروز ما بتوانيم با افتخار از آن دوران ياد كنيم . اگر سازندگان اين مجموعه ، آن دوران را الگو قرار مي دادند، مطمئنا مجموعه اي پر بارتر از سير زندگي و گره گشودن از زندگي امثال لطيف به نمايش در مي آوردند و نقش همبسته مردم در جريان با نشاط زندگي را براي ما ترسيم مي كردند. ولي متاسفانه مقدم و همكارانش در اين سريال گويا نتوانسته اند اين موضوع را در كارخويش گنجانيده و به برجستگي هاي آرماني شخصيت ملت ايران توجه كنند.
نكته مهم ديگري كه جا داشت در اين كار گنجانده شود، مسئله اميد بود. اين درحالي است كه در اين سريال، دروغ و راحت دروغ گفتن به قدري غليظ نشان داده شد كه گويي نمي شود در اين آشفته بازار با راستگويي زندگي كرد! مي شد در طول داستان از گزارش هاي استنادي خوبي كه از جريان افزايش وكاهش قيمت سكه و دلار و يا اشاره به جريان تلخ دادگاه افساد اقتصادي بهره هاي متناسب تري برد ، منتهي با ذكر اينكه در اين مملكت هستند و بي شمارند كساني كه با راستگويي وصداقت ونان حلال خوري، آبرومندانه در كسوت خدمتگزاري مشغول خدمت رساني هستند. ولي وقتي اينها را نگويي كارخويش را ناقص انجام داده اي! وقتي دلسوزي هاي به جاي مادرانه را در پيشگيري از كارهاي خلاف قانون لطيف را نمي بينيم! وقتي كانديداي مجلس را فاقد يك مشاور و راهنماي دلسوز مردمي ترسيم مي نماييم وحتي كساني راكه مي خواهند به وي راي دهند فقط شيفته يك غذاي چرب ونرم تصوير مي نماييم! آيا حق نداريم بپرسيم كه پس اين آدم هاي خوب وبا شرافت ايراني كجايند؟ مي توان با كمي دقت در زواياي تاريخي واجتماعي هوشمندانه ملت غيور ايران بدان رسيد، فقط كمي شناخت بيشتر مي خواهد.

 



پيروزي در ميدان بي رقيب!

محمد قمي
»چك برگشتي«! عنوان خوب و جذابي است براي يك سريال تلويزيوني. آن هم با اين تم سياسي و وجه انتقادي و زمينه طنزآميز. شايد بتوان سريال چك برگشتي اثر سيروس مقدم را موفق ترين مجموعه تلويزيوني در ايام عيد امسال دانست. اين موفقيت را علاوه بر نتايج نظرسنجي هاي گوناگون مردمي از راه هاي ديگري هم مي توان رديابي كرد.
توجه به مولفه هاي ساختاري سريال و نوع ساخت آن از اين موارد است. اگر بنا بود به طور نسبي و با مقايسه ميان سريال هاي نوروزي سيما به طرح نظر و قضاوت درباره چك برگشتي بپردازيم كه اساسا موضوع تفاوت جدي مي كند و بايد گفت در برابر ساير سريال هاي بي مايه امسال تلويزيون، كار مقدم واقعا از جنس ديگري بود و در جرگه ديگري.
اما واقعيت آن است كه خود سريال هم به لحاظ ساختاري و عناصر بصري و ويژگي هاي تصويري، ارزش هاي غير قابل انكاري داشت كه باعث شد اثري علي حده در توليدات عيدانه امسال تلويزيون به حساب آيد. انتخاب مضمون سياسي-اجتماعي انتخابات مجلس، بازي هاي خوب، ديالوگ نويسي جذاب و طنزآميز و ريتم مناسب، از جمله ويژگي هاي قابل اشاره در مورد اين سريال است كه به طور نسبي توانست نمودي بارز در قسمت هاي مختلف آن بيابد.
در عين حال سريال مقدم، كاستي ها و معايبي هم داشت كه شايد بتوان گفت نوعي اپيدمي در مجموعه كارهاي پرتعداد خود او و نيز در مجموعه هاي تلويزيوني سيماست.
چفت و بست نه چندان محكم فيلمنامه، عدم استفاده بهينه و دقيق و متوازن از مضمون سريال-در اينجا تم سياسي و انتخاباتي اش- متمركز نبودن قصه بر فضا، شرايط و يا كاراكترهاي مشخصي، آن گونه كه بتواند براي بيننده يك همذات پنداري گرم و مداوم تا آخر مجموعه پديد آورد و بالاخره تعجيل و سرعت عملي كه در اكثر بخش هاي آن ديده مي شود و اين عجله براي ساخت و رفتن روي آنتن از فضاي حاكم بر كار هويداست. به عبارت ديگر بايد گفت نوعي التهاب و شتابزدگي مضر و دافعه برانگيز در كليت كار مشهود است كه باعث مي شود تماشاگر نتواند آن طور كه بايد و شايد بر قصه و مجموعه عوامل بصري سريال تمركز نمايد و حظ كامل و جامعي از آن ببرد.
ضمن آنكه در مورد سريال چك برگشتي موضوع مهم ديگري هم به لحاظ درام و مضمون مطرح است و آن اينكه سريال نتوانست از تم سياسي انتخابات مجلس و تمام وجوه اجتماعي و فرهنگي آن براي ارتقاي بار مضموني اش بهره ببرد و اين تم مهم و غني در حد يك ايده آفريني و استفاده هاي جزئي از آن، باقي ماند و متوقف گشت.
با اين حال مي توان گفت چك برگشتي به عنوان بهترين و قابل تحمل ترين مجموعه تلويزيوني فروردين، تكيه اصلي اش بر بازي و ديالوگ خوب و ماهرانه اش بود و در عين حال كه از ضعف فيلمنامه و التهاب ناشي از تعجيل و سرعت كار در آن كه صدمات قابل توجهي به كليت اثر وارد كرده بود نبايد صرفنظر كرد اما بايستي اين نكته را هم در نظر داشت كه كار سيروس مقدم در مقايسه با ساير آثار تلويزيوني امسال كه خيلي ضعيف و نازل و بي هويت بودند، اثر قابل دفاعي از آب درآمده بود.

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14