(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20194 

چند پروژه بي فرجام شرق و غرب دردهه 60 (فصل پنجم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




چند پروژه بي فرجام شرق و غرب دردهه 60 (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
انهدام همزمان دو شبكه نفوذ چپ و راست
آنچه در جريان شناسي دهه قابل 1360 بررسي است، به طور عمده به جريان هاي سياسي درون خط امام ارتباط دارد، اما در سال هاي اول اين دهه، حوادث مهمي در ارتباط با جريان هاي سياسي فرسوده راست و چپ در كشورمان رخ دادكه بخشي از آنها، اهميت اختلافات درون نظام براي ضدانقلاب را برملا مي ساخت.
خشك مغزي جنايتكارانه منافقين در مدت زمان كوتاهي، سركردگان جاه طلب آن ها را به آن سوي مرزها راند و اعضا و هواداران سطح پايين شان را در كنج خانه هاي تيمي به انتظار سرنوشتي نامعلوم نشاند. گردش سران گروه به ظاهر چپ گراي منافقين به راست و ارتباط مستمر آنان با دولت ها و پارلمان هاي كشورهاي غربي براي كسب مقبوليت و سپس تبديل شدنشان به عناصر دون پايه جاسوسي امنيتي و نظامي رژيم صدام، چهره سازماني بود كه زماني خود را نيروي پيشتاز مبارزات ضدامپرياليستي در ايران مي دانست. تشكيلات نيم بند گرفتارشدگان در داخل كشور نيز با تلاش سربازان گمنام امام زمان در كمتر از دو سال تقريبا به طور كامل منهدم شد. در اوج درگيري نظام با اين گروهك و نيز دست و پنجه نرم كردن جمهوري اسلامي با جنگ نظامي با جبهه بزرگي از قدرتمندان عالم و مشكلات اقتصادي و... ناشي از آن، كشور شاهد انهدام دو مجموعه مهم از راست گرايان و چپ گرايان ضد انقلاب بود.
كودتاي قطب زاده ـ شريعتمداري محصول يك خام انديشي كينه توزانه بود. صادق قطب زاده قبل از پيروزي انقلاب به عنوان فردي تك رو در ميان نيروهاي سياسي شناخته مي شد. او فاقد ارتباط تشكيلاتي با منافقين و نيز داراي رقابتي ديرينه با بني صدر بود. جاه طلبي قطب زاده و تشكيلات ناپذيري او از سال ها پيش از آن، به همكاري سيستماتيك او با نهضت آزادي پايان بخشيد. قطب زاده از مترجمان امام در نوفل لوشاتو بود و پس از حذف شدن از تمام جايگاه هاي حكومتي در همان سال هاي اول جمهوري اسلامي، با پشتيباني گروه فراري شاپور بختيار (موسوم به نقاب)، توطئه قتل حضرت امام را همزمان با انجام يك عمليات نظامي عليه نظام، با جاسازي بمب در خانه اي مجاور بيت ايشان در جماران طراحي كرد. وي از طريق بازماندگان جريان منهدم شده حزب خلق مسلمان ايران، توانسته بود علاوه بر جذب حمايت مالي سيدكاظم شريعتمداري، قول مساعد وي را براي حمايت از خودش پس از براندازي نظام جمهوري اسلامي اخذ كند. برخي از افراد معمم مثل عبدالرضا حجازي، محمدجواد مناقبي و مهدي مهدوي ـ كه در زمان رژيم سلطنتي همكاري هايي با ساواك داشتند ـ همراه با احمد عباسي داماد شريعتمداري در شرايط انزواي كامل خود و مرجع تقليدي كه به زعم آنان مي توانست در به قدرت رسيدن شان نقش ايفا كند، وارد اين اقدام مشترك با قطب زاده و دار و دسته بختيار شدند؛ اقدامي كه به حيات قطب زاده و مرجعيت پرمسئله و 20 ساله شريعتمداري خاتمه داد. وقتي فقهاي فرهيخته جامعه مدرسين حوزه علميه قم فقدان صلاحيت مرجعيت شريعتمداري را اعلام كردند و خود او نيز در صفحه تلويزيون از كرده خويش ابراز پشيماني و استغفار كرد، در واقع جريان «راست ضد انقلاب» آخرين پايگاه هاي سنتي خود را در كشور از دست داد.
همزمان با اين واقعه، اسرار يك جريان نفوذي ديگر از پرده برون افتاد كه از قضا يكي از موضوعات جاسوسي آن رديابي عناصر راست گراي سلطنت طلب و وابستگان به آمريكا در ارتش جمهوري اسلامي بود! حزب توده (پايگاه سياسي ديرينه بلوك كمونيسم به سركردگي اتحاد جماهير شوروي در ايران) در شرايطي به دام دستگاه اطلاعاتي نوپا و ابتدايي جمهوري اسلامي افتاد، كه توانسته بود مهره چيني خود را تا رده هايي مثل ناخدايكم افضلي (فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي) و سرهنگ عطاريان (فرمانده لشكر يك پياده) توسعه بخشد و تعداد قابل توجهي از افسران رده هاي مياني ارتش را براي مقاصد خود به كارگيرد. اين افراد در موضع گيري هاي خود در زمان بني صدر هم او را از خود راضي كرده بودند و هم چهره اي موجه از خويش براي نيروهاي خط امامي ترسيم مي كردند. اگر باند قطب زاده، در تصوري عجولانه، خيال خام سرنگوني نظام را از طريق به شهادت رساندن امام در سرمي پروراند، «توده اي ها» يك افق دراز مدت را براي گسترش نفوذ خود در بخش هاي مختلف نظام تعقيب مي كردند. افسران توده اي به طور عمده به كار جمع آوري اطلاعات از جبهه هاي جنگ، وضعيت تجهيزات نظامي (از جمله هواپيماي اف 14) و به خصوص اطلاعات مربوط به فن آوري آن ها و در مواردي آرايش نظامي ايران در مرزهاي افغانستان تحت اشغال شوروي و انتقال آن ها از طريق تشكيلات مخفي حزب توده به دستگاه نظامي و امنيتي ابرقدرت شرق مشغول بودند.
از اواسط سال 1357 توده اي ها در داخل كشور از طريق افرادي مثل رحمان هاتفي، سردبير وقت روزنامه كيهان و محمدمهدي پرتوي، تشكيلات نيمه مخفي «نويد» را راه اندازي كرده بودند. آن ها بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بازگشت سركردگان شان به كشور تا سال 1361 در كنار جذب شاعران و نويسندگان كهنسالي مثل سياوش كسرايي، هوشنگ ابتهاج، محمود اعتمادزاده (به آذين) و... توانسته بودند، عناصري نفوذي را به گروه هاي سياسي مختلف آن زمان مثل جبهه ملي، حزب ايران، چريك هاي فدايي، حزب ملت، حزب خلق مسلمان و دفتر هماهنگي بني صدر بفرستند. اين اقدام البته اطلاعات چندان ارزشمندي را نصيب توده اي ها نساخته بود.
اما كار اصلي حزب توده نفوذ در نهادهاي نظام جمهوري اسلامي بود. هدف ابتدايي اين نفوذ ايجاد اختلال در مسائل جاري نبود، بلكه توده اي ها از سويي با به دست آوردن اطلاعات و ارسال آن به شوروي، وظيفه جاسوسي خود را انجام مي دادند و از سوي ديگر با كسب وجاهت در دستگاه هاي نظامي و غيرنظامي تلاش مي كردند تا با ارتقاي جايگاه خود در اين دستگاه ها، در زمان لازم بتوانند كنترل آن ها را به دست گيرند. از باب نمونه آقاي ري شهري، رئيس وقت دادگاه انقلاب ارتش، از فردي توده اي سخن به ميان آورده است كه از طريق حضور در كلاس هاي آمادگي حزب جمهوري اسلامي و كسب اعتماد توانسته بود جايگاه خود را تا مسئوليت رسيدگي به شكايات مربوط به كارگران و انجمن هاي اسلامي كارگران كارخانه ها در نخست وزيري ارتقا دهد.1
پس از سال 1360 و به دنبال بروز اختلاف ديدگاه هاي اقتصادي در مجموعه خط امام، يكي از موارد جمع آوري اطلاعات توده اي هاي نفوذي به همين موضوع مربوط مي شد. به دنبال دستگيري جاسوسان حزب توده گزارش هاي مربوط به قانون كار و موضع گيري هاي وزير كار ( احمد توكلي)، برخوردهاي جاري ميان مديريت و انجمن اسلامي كارخانه ها، سير انتخاب نامزد هاي حزب جمهوري اسلامي، اخبار مربوط به كنگره حزب جمهوري اسلامي، اخبار مربوط به جريان هاي امور صنفي و وزير بازرگاني ( عسكراولادي) و... از نفوذي هاي حزب توده كشف شد.2
حتي فردي نظامي مثل فرمانده نيروي دريايي ارتش از سوي مركزيت حزب توده علاوه بر وظيفه جمع آوري و ارسال اطلاعات نظامي، مأموريت يافته بود درباره موضوع احتمال نخست وزيري عسكراولادي اطلاعات بدهد.3 اين احساس نيازمندي اطلاعاتي، از دلبستگي توده اي ها به اختلاف هاي درون نظام حكايت داشت. پرتوي، مسئول تشكيلات مخفي حزب توده پس از دستگيري، در بازجويي هاي خود گفت:
ما از انقلاب به آن صورت طرفداري مي كرديم كه فكر مي كرديم اگر در مسيري قرار بگيرد كه حزب اصطلاحاً به آن راه رشد غير سرمايه داري اطلاق مي كرد، موجب گرايش به سمت اردوگاه سوسياليسم و وابستگي به شوروي مي شود.4
به عقيده پرتوي، حزب توده دو راه بيشتر در مقابل انقلاب تشخيص نمي داد: يا بايد به شوروي وابسته شد يا در غير اين صورت انقلاب شكست خواهد خورد. آقاي ري شهري در بررسي اهداف نفوذ حزب توده، علاوه بر تلاش توده اي ها براي ارتقا به پست هاي حساس و نيز جمع آوري اطلاعات نظام و انتقال آن به حزب، به يك نكته مهم در تلاش اين حزب كمونيست اشاره دارد: «طرح و القاي نظرات حزب در قالب مفاهيم اسلامي» اين تحليل شايد چندان دور از ذهن نباشد كه فاش شدن اين گونه اطلاعات مربوط به پرونده حزب توده، باعث حساسيت بيش از پيش، نسبت به انديشه هاي شبه چپ گرايانه اقتصادي در بخشي از نيروهاي خط امامي شد. توده اي ها همچنين به يك دسته بندي جعلي در بين نيروهاي خط امامي (حجتيه اي و غيرحجتيه اي) به شدت علاقه مند بودند. شايد به همين دليل بود كه رئيس جمهور وقت (حضرت آيت الله سيدعلي خامنه اي) با به جان خريدن تهمت ها، در مقابل اين دسته بندي ايستادند. ايشان به صراحت فرموده بودند:
به نظر من در ميان افرادي كه در انجمن حجتيه هستند عناصر انقلابي، مؤمن، صادق، دلسوز براي انقلاب، مؤمن به امام و ولايت فقيه و در خدمت كشور پيدا مي شوند. همچنان كه افرادي منفي، بدبين، كم فهم، بي اعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پيدا مي شوند.5
اين سخن آيت آلله خامنه اي در واقع نشان دهنده تمايل به جذب افرادي از انجمن حجتيه بود كه به تدريج در حال فاصله گرفتن از اين تشكيلات و نظرات رهبري آن بودند. البته رهبري انجمن حجتيه همواره مسيري غير از راه ترسيم شده از سوي حضرت امام(ره) را مي رفت.
ماجراي يك سفر دزدانه
در طول دهه 1360 شايد هيچ گاه محافل غربي و منطقه اي به اندازه «ماجراي مك فارلين» نتوانستند روي بحث جناح بندي هاي داخلي ايران فضاسازي كنند. روز 13 آبان 1365 مردم ايران براي اولين بار از زبان آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي شنيدند كه رابرت مك فارلين، مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريكا، در سفر مخفيانه اي به تهران، قصد مذاكره با مقامات ايراني را داشته است.6 اين اظهارات مدتي پس از انتشار شب نامه هايي از سوي باند مهدي هاشمي مبني برمتهم كردن نظام به سازش با آمريكا و در حالي بيان شد كه تشكل هايي مثل دفتر تحكيم وحدت نيز به عنوان شاخه دانشجويي جناح موسوم به چپ، با لحن مشابهي درباره اين خط هشدار مي دادند.
حتي پس از آن كه مهدي هاشمي با تأكيد حضرت امام(ره) دستگير شد و به جنايت و اقدامات ضدانقلابي خود اعتراف كرد دفتر تحكيمي ها حاضر نشدند عليه او موضع گيري كنند، آنها اين گونه توجيه مي كردند كه نبايد در اختلاف بين امام و آقاي منتظري مداخله كرد! اين نظري بود كه علي شكوري راد عضو وقت دفتر تحكيم در پاسخ به اعتراض فيروز اصلاني به صراحت ابراز داشته بود.7 اكنون ترديدي وجود ندارد كه برخي از اعضا اصلي دفتر تحكيم آن زمان روابط گسترده اي با گروهي كه از آن ها به عنوان باند مهدي هاشمي ياد مي شود داشته اند.
در اين فضاي پرگرد و غبار، تعدادي از نمايندگان مجلس كه همگي در طيف سياسي مقابل جريان متبوع دفتر تحكيم وحدت بودند، خواستار احضار وزير امور خارجه وقت (دكتر ولايتي) به مجلس و توضيح وي در اين مورد شدند. اين اقدام با واكنش بسيار تند حضرت امام(ره) مواجه شد. نقطه ثقل عتاب امام اين بود:
شما هي تندرو و كندرو درست نكنيد. دو دستگي ايجاد نكنيد. اين خلاف اسلام است.8
جالب اينكه پس از اين سخنراني امام، دفتر تحكيم وحدت و همراهان آن، بدون آنكه به موضع گيري مشابه خود درباره اين موضوع اشاره كنند، نمايندگان مذكور را مورد شديدترين حملات تبليغاتي قرار دادند. بيانات امام درست در زماني ابراز مي شد كه در كنار شديدتر شدن فشار جنگ و ورود غربي ها به فاز حمايت قوي تر از صدام، آمريكايي ها پيوسته برموضوع وجود چند جناح در داخل حاكميت ايران تأكيد مي كردند. فاش شدن ماجراي مك فارلين از طريق رسمي و به طور علني در ايران، به درگيري در محافل قدرت آمريكا دامن زد. رقباي حزب حاكم، دولت ريگان را به دروغگويي متهم مي كردند و دست اندركاران اين ماجرا را به دادگاه كشيدند. اين درگيري كه به دنبال انتشار «گزارش تاور» انعكاس جهاني پيدا كرد، تا حدي سناريوي ماجراي مك فارلين و اهداف آن را برملا مي ساخت. سناريوي مك فارلين، نزديك شدن به ايران از طريق رساندن مقادير محدودي كمك هاي مخفيانه تسليحاتي مثل موشك هاي «تاو و هاوك» بود كه ايران در مرحله جديد به شدت به آن ها نياز داشت اما در واقع از دو سال قبل با هدف نهايي ايجاد ترتيبات جديد در كشور پس از امام خميني طراحي شده بود. مهم ترين دست اندركاران آمريكايي اين پروژه به جز رابرت مك فارلين و معاون او جان پويندكستر، سرهنگ اليور نورث، كارشناس ضدتروريسم در شوراي امنيت ملي آمريكا بود كه سوابقي مثل طراحي و سازماندهي عمليات ناموفق صحراي طبس را درگذشته عملكرد خود داشت. يك واسطه ايراني به نام منوچهر قرباني فر ـ كه داراي روابط ديرينه اي با سرويس هاي جاسوسي موساد و سيا بود ـ مقدمات اين ارتباط بين مقام هاي آمريكايي و ايران را فراهم كرده بود. آقاي منتظري در خاطرات خود از قرباني فر به عنوان آدم ثروتمندي ياد مي كند كه از پيش از انقلاب با اميد نجف آبادي (از اعضاي باند مهدي هاشمي) مربوط بوده و ماجراي سفر مك فارلين به ايران نيز از طريق اميد نجف آبادي به اطلاع او (منتظري) رسانده شده است. به شهادت گزارش كميسيون تاور و ديگر اسناد، قرباني فر يكي از اعضاي ساواك رژيم ستم شاهي و از دست اندركاران فراري كودتاي نوژه بوده است. به اين ترتيب اذعان آقاي منتظري به ارتباط اميد نجف آبادي معدوم با قرباني فر از قبل از انقلاب، مي توانست سرنخ خوبي براي يافتن ريشه بسياري از عملكردهاي فاسد باند مهدي هاشمي باشد اما متأسفانه زمان اذعان به آن از سوي آقاي منتظري، آن را به صورت اطلاعات سوخته اي درآورد كه ديگر قابليت بهره برداري نداشت. قرباني فر از طريق برقراري ارتباط هاي مكرر بين عناصر سياسي داخلي و عوامل اطلاعاتي آمريكايي به طور پراكنده امكان خريد مقادير محدودي سلاح هاي مورد نياز جمهوري اسلامي در جنگ تحميلي را به صورت قاچاق فراهم مي كرد. اين برنامه به گونه اي طراحي شده بود كه هم اسرائيلي ها از اين معامله تسليحاتي نفع ببرند و هم سود حاصل از آن براي كمك به ضد انقلابيون نيكاراگوئه هزينه شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محمد محمدي ري شهري، خاطره ها، جلد 2، ص 74.
2 . نك: همان، ص 75.
3 . همان، ص 110.
4 . همان، ص 245.
5 . گزارشي از برخورد انقلاب اسلامي با انجمن حجتيه، حكايت مقدس نمايان، رمز عبور1، ص 74.
6 . سفر مك فارلين به تهران، روز 16 خرداد 1365 انجام شد. در ابتدا آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس وقت مجلس پيشنهاد كرد، آقاي حسن روحاني، نماينده عضو كميسيون دفاع مجلس با وي ديدار و مذاكره كند. پس از مخالفت امام با اين پيشنهاد، فريدون وردي نژاد، عضو اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و محمدعلي هادي، نماينده مجلس براي اين منظور انتخاب شدند. مأموريت تأمين امنيت مك فارلين و تيم همراه هم به احمد وحيدي مسئول اطلاعات سپاه سپرده شد. محسن رضايي فرمانده وقت سپاه مي گويد كه در اين ماجرا آن جزئياتي راكه آقاي هاشمي در جريان بودند، حضرت امام مطلع نبودند. (انگيزه هاي ايراني يك سفر آمريكايي، رمز عبور1 -ويژه نامه سياسي روزنامه ايران ـ نوروز 1389- صص 91و92).
7 . گفت وگوي نگارنده با دكتر فيروز اصلاني.
8 . صحيفه امام، جلد20، ص 163.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14