(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20194 

ضرورت بومي سازي علوم انساني در گفت وگو با دكتر محمدرضا مرندي
آخرت و اخلاق در علوم انساني موجود جايي ندارد
گفت وگو با دكتر محمدجواد ايرواني، وزير اقتصاد دوران دفاع مقدس
بررسي راهبردهاي مقاومتي در اقتصاد ايران



ضرورت بومي سازي علوم انساني در گفت وگو با دكتر محمدرضا مرندي
آخرت و اخلاق در علوم انساني موجود جايي ندارد

زهرا چيذري
زماني كه طرح و بحث بومي سازي علوم انساني به عنوان يك ضرورت مورد تاكيد و تصريح قرار گرفت صف آرايي مخالفان و موافقان اين موضوع چندان دور از انتظار نبود. مخالفان بومي سازي علوم انساني معتقدند «علم»، علم است بنابراين بومي و غيربومي يا اسلامي و غيراسلامي منطقي ندارد. اما در مقابل چنين تفكري گروه ديگري از انديشمندان حوزه علوم انساني با تقسيم بندي هايي كه براي علوم قائلند علوم انساني و اجتماعي را در زمره علوم تركيبي مي دانند كه قابليت اتصاف به مكاتب را داراست.از نگاه اين گروه صرف نظر از مباحث اعتقادي، شرايطي نظير «آداب و رسوم»، «فرهنگ» و حتي «اقليم و جغرافياي متفاوت»، مي طلبد تا علوم انساني و اجتماعي به عنوان علومي كه محوريت مباحث آن انسان است به تناسب جوامع مختلف بومي سازي شود. با چنين ديدگاهي، اسلامي سازي علوم انساني در كشور ما در دل بومي سازي جاي مي گيرد بنابراين مقصد و هدف، بومي سازي علوم است كه اگر اين مهم تحقق يابد اسلامي سازي را به عنوان زيرمجموعه اي از اين حركت عظيم با خود به ارمغان خواهد آورد.از سوي ديگر شايد يكي از دلايل موضع گيري مخالفان اين موضوع تلقي نادرست آنها از بومي سازي علوم انساني باشد؛ به اين مفهوم كه بومي سازي را مساوي با كنار گذاشتن كامل علوم انساني موجود و خلق شكل جديدي از علم مي دانند درحالي كه علوم انساني- اجتماعي غرب قواعد و مباني قابل پذيرشي دارد و بومي سازي به اين معني نيست كه تمام تجربه انساني غرب ناديده گرفته شود، بلكه براي اسلامي كردن مي توان قواعد و نظريه پردازي هاي غرب را با ادله اسلامي سنجيد. طبيعي است آن بخش از علوم موجود كه با مفاهيم اسلامي در تعارض نيست به عنوان تجربه بشري قابل پذيرش است و آن بخشي كه در تعارض است با پالايش و اصلاح و تطابق تعاليم عقلي و نقلي مي تواند بازخواني شود. از سوي ديگر اما علوم انساني حاكم بر جوامع غربي سال هاست شكست خورده است؛ اين نكته اي است كه بسياري از انديشمندان مغرب زمين خود به آن اذعان دارند و آثار آن را در شكل موج گسترده گرايش به اديان الهي به ويژه اسلام گرايي و همچنين افزايش ظهور جريان هاي كاذب معناگرا مشاهده كرد، با اين وجود اما بومي سازي به معناي اختراع دوباره چرخ دانش علوم انساني نيست.درعين حال تحصيل 2 ميليون دانشجو در رشته هاي علوم انساني با منابعي كه از غرب به ما ارث رسيده چالشي بزرگ است كه مي تواند افراد را دچار سردرگمي و درنهايت گرايش هاي سكولار نمايد و اين موضوع يكي ديگر از ضرورت هاي بومي سازي است. وجود اين «دغدغه ها، بومي سازي علوم انساني»، «ضرورت ها»، «چالش ها» و «بايد و نبايدها» موجب شد كه براي تبيين آن به سراغ دكتر «محمدرضا مرندي» رئيس پژوهشگاه فرهنگ، هنر، ارتباطات و مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي برويم تا از منظر اين عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي اين موضوع را مورد واكاوي قرار دهيم.مرندي دانش آموخته دانشگاه امام صادق(ع) است و علاوه بر رياست پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات سوابق مديريتي در دانشگاه پيام نور، مركز پژوهش هاي مجلس، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي را در كارنامه كاري خود دارد.
¤ بحث بومي سازي علوم انساني موافقان و مخالفاني را با خود همراه كرده است به طوري كه منتقدين ماجراي هميشگي اصالت علم را بدون صفت هاي مرسوم مطرح مي كنند و معتقدند كه علم، اسلامي و غيراسلامي ندارد و موافقين اين مسأله هم از اعتقاد به تقسيم بندي علوم سخن به ميان مي آوردند. نگاه شما به اين مقوله چگونه است؟
يكي از مواردي كه شما هم به آن اشاره كرديد اين است كه منتقدين بحث بومي سازي علوم انساني مطرح مي كنند كه علم علم است و اسلامي و غيراسلامي ندارد. در پاسخ به اين انتقاد بايد گفت علوم از جهت اتصاف به صفت اسلامي به چند دسته تقسيم مي شوند؛ «علوم عقلي محض»، «علوم تجربي محض» و «علوم انساني و اجتماعي». اين كه علم اسلامي و غيراسلامي ندارد، درباره دو شاخه علم عقلي و تجربي محض قابل طرح است اما درمورد علوم انساني و اجتماعي وضعيت متفاوتي را شاهد هستيم چراكه علوم انساني و اجتماعي علومي تركيبي هستند كه قسمي از آنها مبتني بر عقل، قسمي مبتني بر يافته هاي تجربي و قسمي نيز برگرفته از آموزه هاي اعتقادي و متن دين است.
¤ يعني علوم بيشتر ماهيت تركيبي دارد؟
علوم انساني و اجتماعي بيشتر ماهيت تركيبي دارند و ماهيت تجربي صرف و يا عقلي صرف ندارند كه نتوان به آنها نسبت دين داد. با وجودي كه عقل يكي از منابع شرع است ولي منبع مشتركي است كه غير متشرعين نيز آنرا قبول دارند. يا تجربه يافته حسي انساني است و در فيزيك و علوم طبيعي، آن چيزي قابل پذيرش است كه بوسيله تجربه انساني بدست آمده باشد و صحت و سقم اين تجربه به وسيله مشاهده و آزمايش مورد بررسي قرار گيرد. اين علوم به گونه اي نيستند كه از كتاب و سنت بهره برداري شود اما درمورد علوم انساني ماهيت موضوع متفاوت است.
¤چطور؟
در علوم انساني مكاتب موضوعيت پيدا مي كند مثلاً در علم سياست، اقتصاد، جامعه شناسي و يا حقوق مكتب ليبراليسم مطرح مي شود، مكتب ماركسيسم و مكتب اسلام مطرح مي شود. ما هم اقتصاد ليبراليسمي داريم هم اقتصاد سوسياليستي و اقتصاد اسلامي هم داريم اما درمورد فيزيك چنين بحث هايي مطرح نيست و ما فيزيك ليبرالي و اسلامي و سوسياليستي نداريم زيرا اين دسته از علوم مبتني بر تجربه صرف هستند. در حدود قرن 18 بود كه برخي از متفكرين غربي بحث تجربه گرايي را مطرح كردند كه بعدها تحت عنوان «پوزيتيويسم» مطرح شد به اين مفهوم كه همانطور كه ما در شيمي و فيزيك و علوم طبيعي صرفاً بر اساس مشاهده و آزمايش به قواعد علمي مي رسيم در علوم انساني و علوم اجتماعي هم بايد بر مبناي مشاهده و آزمايش به قوانين علمي برسيم. اين نگرش خاص تجربه گرايانه در غرب بوجود آمد و تبديل به نگرش حاكم شد. از آنجايي كه تجربه به وسيله حواس پنجگانه به دست مي آيد بنابراين غير از پديده هاي مادي را نمي توان مشاهده و آزمايش كرد بنابراين يك نگاه مادي و ماترياليستي و حس گرايانه به پديده ها شكل مي گيرد و نگاه سكولار حاصل نهايي اين ديدگاه است.
علوم انساني قابليت صفت پذيري به مكاتب را دارد. اگر بخواهيم درباره فيزيك و شيمي و فلسفه و به طور كلي علوم صرف تجربي صحبت كنيم اتصافي به مكاتب و به دين پيدا نمي كنند اما علوم انساني مقوله اي متفاوت و علومي تركيبي هستند كه قابليت اتصاف به مكاتب اعتقادي و ديني از جمله اسلام را دارند.
¤ يكي از سؤالاتي كه هم اكنون براي بسياري از خوانندگان مي تواند مطرح باشد اين است كه آيا بومي سازي و اسلامي سازي علوم به يك معناست و يا نه دو مقوله متفاوت است؟
ببينيد، يك بعد مهم بومي سازي، اسلامي سازي است اما مفهوم بومي سازي عام تر از اسلامي سازي است.
وقتي صحبت از بومي سازي مي شود يك بعد اين بومي سازي به اسلام مرتبط مي شود و بعد ديگر آن به شرايط و ويژگي هاي محيطي و محلي برمي گردد كه اين بخش ضرورتاً ربطي به اسلام پيدا نمي كند. مثلاً وقتي ما مي خواهيم جامعه شناسي را بومي كنيم يا نگاه بومي به جامعه شناسي داشته باشيم يك بعدش مسائل اعتقادي است و ضرورت اينكه نظريه پردازي هايمان براساس اعتقاداتمان باشد و بعد ديگرش هم مربوط به شرايط محيطي مي شود كه ما در آن قرار داريم. بالاخره ما يك جامعه شرقي هستيم با آداب و رسوم و سنت هاي شرقي و قاعدتا براساس شرايط محيطي جامعه ما به اقتضائاتي دست يافته است كه جوامع ديگر يا غربي ها چنين آداب و رسومي را ندارند. بنابراين براي شناخت جامعه ايراني و ارائه الگوي توسعه براي اين جامعه بايد به اقتضائات محيطي، شرايط اجتماعي و آداب رسوم چنين جامعه اي توجه داشت.
اولويت ما بومي سازي است. اگرچه اين دو با هم در تعارض نيستند و در واقع اسلامي سازي در دل بومي سازي جاي دارد به ديگر بيان اسلامي سازي زير مجموعه يا يك بعد از بومي سازي است.
¤ همان طور كه مشاهده مي شود جامعه امروز با پاره اي از چالش ها نظير شكاف نسل ها، شكاف طبقاتي و حتي شكاف هاي سياسي مواجه است آيا بخشي از اين چالش ها ناشي از زيربنا و خوراك فكري اي نيست كه علوم انساني غربي تدريس شده در دانشگاه هاي ما، براي جامعه به ارمغان آورده است؟
علت اينكه بايد هر كشوري بر روي نگرش بومي نسبت به علوم انساني تاكيد داشته باشد و چه ايراني مسلمان و چه هندوي غيرمسلمان همه به دنبال بومي سازي علوم انساني هستند اين است كه در بحث توسعه نيز حتي اگر بعد اعتقادي كار را كنار بگذاريم شرايط بومي و آداب و رسوم در جامعه اي مانند هندوستان با جامعه فرانسه و يا ايران خيلي متفاوت است.
اما در بعد اعتقادي علوم انساني علومي هستند كه موضوعشان انسان است و اين مهم مسئله را خيلي متفاوت مي كند. علوم تجربي يا علوم طبيعي موضوعشان طبيعت است، پديده اي كه اراده در آن نقش ندارد. تحولات طبيعي ارادي نيست و به همين دليل تجربه در پديده هاي طبيعي تكرارپذير است. اما در مورد انسان اين طور نيست كه در برابر هر عملي عكس العمل واحدي از خود نشان بدهد و در برابر رفتاري يكسان حتي در مورد يك انسان عكس العمل هاي متفاوتي را شاهديم.
حالا در نظر بگيريد انسان هاي متفاوت عكس العمل متفاوت و حتي متضادي را در برابر يك رفتار و عمل يكسان نشان مي دهند. چيزي كه درعلوم انساني اهميت مي يابد شناخت ذات انسان است و اينكه بشناسيم جهان چگونه جهاني است آيا فقط جهان مادي است؟ اينكه بشناسيم انسان چگونه موجودي است؟ آيا موجودي صرفا غريزي است يا فطري هم هست به بيان ديگر آيا صرفا در او گرايش هاي مادي وجود دارد يا گرايش هاي معنوي كه از آن تعبير به فطرت مي كنيم هم در او وجود دارد. بنابراين متناسب با نوع انسان شناسي، نگرش ما نيز متفاوت مي شود.
به بيان ديگر از نگاه علوم انساني موجود، انسان موجودي است كه فقط غريزه دارد و ديگر فطرت در او موضوعيت ندارد و اين ها تماما مسائلي است كه از دل ويژگي هاي علوم انساني موجود بيرون مي آيد. اين موضوعات برگرفته از مباني نظري سكولار در غرب، موجب شده آنها به نتايج علمي متفاوتي در جامعه شناسي، روان شناسي، علم سياست، علم اقتصاد و ساير زيرشاخه هاي علوم انساني برسند و اين نتايج ضرورتا از نگاه ما قابل پذيرش نيست زيرا ما انسان را به گونه ديگري شناخته ايم و شناخت ديگري از جهان داريم.
¤ در واقع تعريف معرفت در غرب متفاوت از ما مي باشد؟
ما معرفت را به گونه ديگري شناخته و پذيرفته ايم. روش شناسي غرب صرفا تجربي- استقرايي است در حالي كه ما در كسب علم به روش هاي قياسي هم معتقديم و معرفت و شناخت را باور داريم. در علوم انساني موجود كه از قرن 18 به بعد در غرب شكل گرفته يك پوزيتيويستي، يك معرفت شناسي نسبيت گرا، انسان شناسي غريزه محور، هستي شناسي ماده گرا وجود دارد و اين با نگرش ما از علوم انساني متفاوت است. جهان شناسي ما اعم از عالم ماده و مجرد است. نگاه ما به دنيا هم اعم از دنيا و آخرت و نگاهمان به انسان علاوه بر غريزه بر مبناي فطرت هم هست و اگرچه بعضي معارف نسبي را نيز مي پذيريم اما معرفت ما، نسبيت گرا نيست. اينها نتايج متفاوتي را به بار مي آورد به همين جهت مباني نظري متفاوتي را كه ما پذيرفته ايم با مباني نظري اي كه در حال حاضر علوم انساني و اجتماعي ما پذيرفته در حقيقت دو علم متفاوت را به وجود آورده و به تعبيري دو گفتمان علمي را در مقابل هم قرار مطرح داده است؛ يكي گفتمان علمي سكولار و ديگري گفتمان علمي ديني كه در حقيقت گفتمان ماست.
¤ و در نهايت اين مسئله باعث سردرگمي نسل جوان ما در دانشگاه هاست؟
نتيجه اين وضعيت فقط تضاد و سردرگمي نيست، بلكه بازتاب هاي مختلفي دارد. خوشبينانه ترين و كم خطرترين بازتاب آن اين است كه وقتي دانشجوي مسلمان ما وارد دانشگاه مي شود تصور مي كند فقط علوم انساني ارائه شده در دانشگاه، علم است و اين علوم در مقابل يافته هاي ديني او قرار دارد. از سوي ديگر اين دو همديگر را تأييد نمي كنند و در حقيقت با هم در تعارضند و همديگر را رد مي كنند. كمترين اثر اين پديده اين است كه جوان دانشجو تصور مي كند دين با علم تعارض دارد، زيرا دين آموزه هايي برگرفته از اسلام است. علم آموزه هايي است كه در غرب بعد از رنسانس شكل گرفته و از قرن 18 به بعد جامعه شناسي، اقتصاد، روانشناسي، سياست را شكل داده است. دانشجوي علوم انساني به اين نتيجه مي رسد كه آموزه هاي ديني، علمي نيست و ميان علم و دين تعارض وجود دارد. نهايت اين مسير بي دين شدن فرد است چرا كه افراد به اعتقادات ديني شان بي اعتماد مي شوند، مردد مي شوند و دست آخر هم اعتقادات ديني شان را كنار مي گذارند.
¤ و تبعات ديگر...؟
بالاتر از همه اينكه افراد مي پذيرند كه علم محض همين است كه در دانشگاه تدريس مي شود. علوم انساني موجود در حقيقت در بسياري جهات بدآموزي دارند. علوم انساني موجود مروج اين است كه اصلا آخرتي وجود ندارد و هيچ چيزي مقدس نيست. اينكه هيچ چيزي ضرورتاً درست يا غلط نيست از دل نسبيت گرايي بيرون مي آيد. در اين ديدگاه اخلاق نبايد در علم ظهور پيدا كند و گزاره هاي اخلاقي گزاره هاي علمي نيستند چون براساس يافته هاي علم موجود، گزاره هاي اخلاقي از بايدها و نبايدها صحبت مي كنند نه از هست ها و نيست ها بنابراين ماهيت علمي و خبري ندارند كه كسب واقعيت كنند و توصيه هايي هستند كه فارغ از واقعيتها بيان مي شوند و اعتبار علمي ندارند پس بايد اخلاق را تماماً كنار گذاشت و فقط دنبال منفعت مالي و دنيايي بود.
¤ برخي معتقدند براي بومي سازي علوم انساني و اسلامي سازي اين علوم لازم است تا نگاه درستي به انسان شناسي اسلامي داشته باشيم. باتوجه به اين مسئله انسان شناسي اسلامي چگونه حاصل مي شود؟
ما از طريق اصول ديني و ادله شرعي مي توانيم به اين شناخت دست يابيم. منابع شرعي ما كتاب و سنت است يعني قرآن و روايات، اصلي ترين ادله شرعي ما هستند و در كنار آن عقل و اجماع از ديگر ادله هستند. در قرآن مجيد آياتي درباره ويژگي هاي انسان آمده و در همين باره رواياتي نيز از پيامبر اكرم و ائمه معصومين داريم و بدين وسيله مي توانيم انسان مورد نظر اسلام را بشناسيم. قسمتي از اين كار توسط متفكرين اسلامي انجام شده و حكماي ما درباره ويژگي هاي انسان و شناخت انسان كامل بحثهاي زيادي دارند كه به اين منظور قسمتي از ادله عقلي و قسمي هم از قرآن و روايات بهره برده اند.
عرفاي ما نيز در شناخت انسان ديدگاهها و نظراتي دارند. شهيد مطهري يكي از چهره هاي برجسته معاصر است كه در خصوص ماهيت و ويژگيهاي انسان آثار ارزشمندي خلق كرده اند به ويژه كتاب «انسان كامل» اين استاد به بيان ويژگيهاي انسان كامل از ديدگاه اسلام پرداخته و به اين منظور از ادله شرعي قرآن، سنت، عقل و اجماع بهره برده است.
¤ اگر اجازه بدهيد مي خواهم به يك نقصان و آسيب اشاره كنم و نظر شما را در مورد آن بدانم. با گذشت 33 سال از انقلاب اسلامي به نظر مي رسد تأليفات و كار پژوهشي چنداني در حوزه علوم انساني نداريم از نگاه شما دليل مهجوريت علوم انساني بومي و منطبق بر ديدگاه هاي ايراني و اسلامي در كشورمان چه چيزي مي تواند باشد؟
اين موضوع يك دليل ندارد بلكه داراي دلايل متعددي است كه بخشي از آن مربوط به كم كاري علماي ماست و بخشي به مدت زمان كوتاهي برمي گردد كه ما در راستاي بومي سازي اين علوم اقدام كرده ايم. در واقع 33سال زمان بسيار اندكي است و نبايد در اين مدت زمان كوتاه انتظار معجزه داشت. ايران به عنوان يك كشور شيعه فقط مدت زمان پس از انقلاب را براي تحقيق و پژوهش در اختيار داشته است. تشيع تا قبل از دوران صفويه يك مذهب پنهاني بود و علماي شيعه اجازه بيان عقايد خود را نداشتند. بعد از صفويه يعني از قرن دهم هجري به بعد مشكلات متعددي گريبانگير اين مذهب بود تا جايي كه تثبيت تشيع در ايران باتوجه به حاكم نبودن حكومت اسلامي با چالش هاي متعددي روبه رو بود. از طرف ديگر يك نوع نگرش غيرواقعي از مناسبات اجتماعي در جهان اسلام و در ايران مطرح شده بود؛ اينكه يك مؤمن واقعي بايد عزلت پيشه كند و وارد مسائل اجتماعي نشود. غلبه اين نگاه و فرهنگ صوفي گري در جهان اسلام و به خصوص در ايران نيز تا حدود زيادي ما را از پيشرفت تمدن و تحقيقات علمي بازداشت.
از سوي ديگر نتايج جست وجوي برخي از متفكرين و مورخين در علل عقب ماندگي جوامع شرقي از جمله ايران در سده هاي اخير بيان مي كند جنگ هاي پياپي كه در سده هاي اخير در كشورهاي شرقي اتفاق افتاده، تمدن سوز بوده است. به طور نمونه جنگهاي صدساله ميان امپراطوري ايران در جايگاه حامي شيعه و امپراطوري با وجود تمام اين مسائل اما بايد در نظر داشت 30سال براي تبديل شدن يك انديشه به يك گفتمان علمي زمان زيادي نيست. ما در همين مسير بسيار پيشرفت كرده ايم و نبايد اين را ناديده گرفت. ما توانستيم گفتمان ديني را به عنوان گفتمان حاكم در كشور در قالب يك نظام سياسي بپذيريم و اسلام سياسي و اسلام اجتماعي را به عنوان يك گفتمان در كشورمان حاكم كنيم و در مقابل كارشكني ها چه در داخل و چه خارج مقاومت و مشكلات معيشتي مردم را مرتفع كنيم. اگر نگاهي به تاريخ غرب داشته باشيم فرآيند توسعه در غرب از رنسانس يعني قرن شانزدهم شروع شد و دو سه قرن طول كشيد تا به نهضت علمي در قرن18 رسيد. نهضت فكري رنسانس در قرن16 آغاز شد اما در قرن18 به بار نشست و منجر به نهضت علمي و تجزيه علوم اجتماعي در غرب شد. پس از آن انقلاب هاي سياسي اجتماعي در غرب را از اواخر قرن18 در فرانسه و ديگر كشورها مشاهده مي كنيم. در حقيقت توسعه در غرب فارغ از مثبت يا منفي بودن حداقل 5قرن سابقه دارد. ولي در ايران در همين مدت 30ساله هم متفكران تلاش هايي را انجام داده اند كه مباني اقتصاد اسلامي، سياست اسلامي، جامعه شناسي اسلامي طراحي شود اما هنوز اين مباني نتوانسته به يك گفتمان تبديل شود. البته در حركتي كه در چند سال اخير در راستاي بومي سازي علوم انساني صورت پذيرفته است احساس مي شود كه كم كم بايد گفتمان علمي و ديني را به گفتمان مسلط در جامعه علمي تبديل كنيم كه به نظر مي رسد به طور نسبي موفقيت هايي را در اين مهم داشته ايم.
¤ البته ما تجربه غرب را هم در علوم انساني پيش رو داريم.
اگر چه هم اكنون در غرب دو جريان را شاهديم، يكي گروهي كه به پوچي رسيده و به نحله هايي مانند شيطان گرايي روي آورده اند و از سوي ديگر نيز به دليل ناتواني علوم انساني غرب از پاسخگويي به بسياري از سؤالات درباره انسان، رشد فزاينده گرايش به اسلام را پيش رو داريم. اين تجربه چقدر مي تواند ما را در دستيابي سريع تر به مقصودمان ياري كند؟
با نسبت بالايي مي توان شكست علوم انساني در غرب را پذيرفت. غرب به همان نسبتي كه از مباني درست انسان شناسي و جامعه شناسي و هستي شناسي و معرفت شناسي دور شده شكست خورده است. اما در كنار بعد مهم شكست تفكر غربي در علوم انساني و اجتماعي نبايد از اين نكته غافل شد كه علوم انساني- اجتماعي غرب قواعد و مباني قابل پذيرشي دارد و ما وقتي بحث از بومي سازي مي كنيم به اين معني نيست كه تمام تجربه اي كه در غرب حاصل شده را ناديده بگيريم، بلكه ما معياري براي اسلامي كردن داريم و بايد اين قواعد و نظريه پردازي ها را با ادله اسلامي خود بسنجيم آن بخش كه با اين مفاهيم در تعارض نبود به عنوان تجربه بشري قابل پذيرش است و آن بخش كه در تعارض است را بايد پالايش و اصلاح و مطابق تعاليم عقلي و نقلي بازخواني كنيم.
تصور بعضي افراد از اسلامي سازي علوم انساني شايد اين باشد كه ما بايد تمام علوم انساني را از نو بازنويسي و به تعبيري ديگر چرخ علوم انساني را دوباره اختراع كنيم اما اين تفكر درست نيست و نيازي به آن نيست. اين علوم به هر حال تجربه بشري است و تجربه بشري نيز به هر حال حجيت دارد و چنانچه در تعارض با مباني ديني نباشد، مورد پذيرش دين هم هست و حجيت شرعي دارد.
درست شبيه به ترجمه كه نه مي شود آن را به طور كلي كنار گذاشت و نه به طور محض فقط به ترجمه تكيه كرده و تأليف را رها كرد.
¤ در واقع به باور شما ما بايد رويكرد و نگرش مان را در قبال علوم انساني غربي تغيير دهيم نه اينكه اين علوم را كنار بگذاريم؟
در هر علمي بايد رويكرد ما اجتهاد باشد. اين رويكرد يعني رويكرد غيرتقليدي، رويكرد صاحب نظرانه. اين اجتهاد براي تمامي علوم قابل تعميم است. مشكلي كه در دانشگاه هاي ما به ويژه در مورد رشته هاي علوم انساني وجود دارد اين است كه ما مقلدپرور شده ايم و يك يافته هايي از غرب گرفته ايم و آن را وحي منزل تلقي كرده ايم و بدون اينكه با يك نگاه نقادانه و عالمانه و مجتهدانه بررسي كنيم آنها را مقلدانه پذيرفته ايم و براي ديگران هم تكرار مي كنيم. اين مطلوب نيست. بعد مهمي از بومي سازي اين است كه ما مجتهدانه وارد اين علوم بشويم آنها را در بيابيم و در عين حال نقد كنيم. بايد اين مفروض را كنار بگذاريم كه تمامي يافته هاي علمي موجود غربي ضرورتا درست است بلكه اينها مي تواند درست يا غلط باشد. كه البته غربي ها خود نيز به اين مسئله اذعان دارند.
¤ يكي از نگراني هاي مقام معظم رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان رشته هاي علوم انساني وجود 2ميليون دانشجو در رشته هاي علوم انساني از بين 5/3ميليون دانشجو در كشور است و به نظر مي رسد آموزش عالي بايستي پيش از جذب دانشجو برنامه اي براي تحصيل آن ها داشته باشد. از نگاه شما آيا اين موضوع مي تواند زمينه ساز ضربات بيشتر به ما باشد؟
بله. به طور قطع. وقتي ما علوم انساني را پالايش نكرده ايم هر قدر اين علم پالايش نشده و در تعارض با مباني اعتقادي، ديني و انقلابي و به بيان ديگر علوم انساني سكولار را گسترش دهيم اين عمل به نوعي گسترش سكولاريسم و بي ديني است. ما با گسترش علوم انساني موجود كه مورد تاييد نيست و مسئله دار است به نوعي خود را با چالش مواجه كرده و به نوعي مار در آستين خود مي پروريم. نكته اي كه مقام معظم رهبري نيز بر آن اذعان داشتند و اين كه حدود دو سوم از دانشجويان ما در رشته هاي علوم انساني درس مي خوانند كمك كردن به اسلام و انقلاب نيست بلكه به نوعي ايجاد چالش در مقابل نظام و انقلاب است.
¤ و اما آخرين سؤال: شما رياست يكي از گلوگاه هاي امر پژوهش و تحقيق در كشور را برعهده داشتيد. آيا پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات در بحث بومي سازي علوم انساني ورود يافته و براي اين مهم برنامه اي دارد؟
پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات يك نگاه بومي و يكي از اهداف آن از آغاز اين بوده است كه در سه مقوله فرهنگ، هنر و ارتباطات با يك نگاه بومي؛ يعني اسلامي- ايراني مورد پژوهش قرار بگيرد ضمن آنكه يك پژوهشكده از هفت پژوهشكده، پژوهشكده مطالعات ديني است و در اين پژوهشكده فرهنگ، هنر و ارتباطات با رويكرد ديني مورد پژوهش قرار مي گيرد. در ديگر پژوهشكده ها هم رويكرد اصلي در مطالعات فرهنگ و ارتباطات رويكردي ديني است.

 



گفت وگو با دكتر محمدجواد ايرواني، وزير اقتصاد دوران دفاع مقدس
بررسي راهبردهاي مقاومتي در اقتصاد ايران

با توجه به سابقه ي شما در تصدي وزارت اقتصاد و دارايي در اوايل انقلاب و سال هاي دفاع مقدس، اوضاع اقتصاد ايران در آن دوران را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- پرداختن به شرايط اقتصادي اوايل انقلاب بدون اشاره به اوضاع كشور قبل از پيروزي انقلاب ناقص خواهد بود. يكي از استراتژي هاي آمريكا پيش و پس از انقلاب اين بوده كه همواره ما را وابسته ي به خودش نگهدارد. ترويج اين عبارت در ميان ايراني ها در آن دوران كه «ايراني فقط مي تواند آفتابه بسازد» حاكي از تأثير تبليغات غربي ها براي القاي روح يأس و نااميدي و تحقير ملي و خودكم بيني به مردم بود. در سال هاي ابتداي انقلاب، اگرچه روحيه ها تغيير كرده بود، اما وضعيت كلي اقتصاد كشور همان وضع سابق بود. شرايط اقتصادي ما خوب نبود. در بخش مواد اوليه ي صنايع سبك وابسته به واردات بوديم. بخش كشاورزي داخلي نيز با واردات بسيار ارزاني كه از بيرون صورت مي گرفت، از نفس افتاده بود و اين سياست به پديده ي مهاجرت و حاشيه نشيني شهرها دامن زده بود.
پيش از پيروزي انقلاب با اين كه دومين ذخاير گازي جهان متعلق به ما بود، ولي شهروندان ما -جز در يك شهر- از نعمت گاز محروم بودند. علاوه بر آن، مردم شهرها و روستاهاي ايران از خطوط مواصلاتي مناسب و ديگر خدمات زيربنايي هم بي بهره بودند. از ظرفيت درياهاي ما در شمال و جنوب استفاده ي مناسبي نمي شد. مسائل نفتي غلبه ي خود را بر اقتصاد ايران تحميل كرده بود و به طور كلي اقتصاد ايران نمونه ي كامل يك اقتصاد وابسته به نفت بود.
در چنين شرايطي جنگ تحميلي آغاز شد؛ جنگي غافلگيرانه كه همزمان با آن فروش كالاهاي مختلف به ايران تحريم شد. اين تحريم تا جايي پيش رفت كه ژاپني ها فروش موتور قايق بلم را هم با اين بهانه كه ممكن است مورد استفاده ي نظامي قرار بگيرد به ما ممنوع كردند. شرايط به گونه اي بود كه حتي سيم خاردار هم به ما نمي فروختند. در واقع ما نه تنها با صدام كه با يك جبهه ي جهاني مي جنگيديم؛ سوپراتانداردهاي فرانسوي، آواكس هاي آمريكايي، تانك هاي تي72 شوروي، تانك هاي چيفتن و توپ هاي عظيم انگليسي كه شيميايي هم پرتاب مي كردند، تانك هاي لئوپارد آلماني و كمك هاي بسيار ديگري كه رژيم بعثي از آنها برخوردار بود تا با ايران مقابله كند.
در اين وضعيت دشوار ما چه تدابيري براي غلبه بر اين شرايط سخت انديشيديم؟ با توجه به وضعيت جنگي كشوز و كمبودهاي مالي، براي بخش توليد كشور چه اتفاقي افتاد؟
- ما به جاي اين كه «انفعالي» عمل كنيم، رويكرد «فعال» را اتخاذ كرديم. گفتيم اگر پول نداريم، بايد بهينه مصرف كنيم. بر اين اساس تأمين نيازهاي اساسي مردم در اولويت قرار گرفت و توليد داخلي را با تمام ظرفيت فعال كرديم، مابقي نيازمان را هم از خارج وارد كرديم. براي توليدكنندگان داخلي، سياست هاي تشويقي در نظر گرفتيم كه به اشتغال زايي و خودكفايي در توليد برخي كالاها منجر شد. سياست مهم ديگر ما در حوزه ي پولي بود. براي اولين بار تسهيلات بانكي را نيز به سمت توليد هدايت كرديم.
در بين سال هاي 64 تا 67 در حالي كه رشد بخش بازرگاني و غير توليدي از 15% درصد به 8% رسيد، رشد بخش هاي توليدي مانند صنعت، كشاورزي و ساختمان تا 24.9% درصد رسيد. بنابراين وضع اشتغال هم بهبود پيدا كرد. براي دفاع از توليد نيز تصميم گرفتيم با اتخاذ سياست فعال و هوشمند در نظام تعرفه ها و نيز جايزه ها و سوبسيد صادراتي، واردات را گران و صادرات را ارزان كنيم. با اين تدبير ظرف يك سال صادرات ما دوبرابر شد و به حدود يك ميليارد دلار رسيد.
در ابتداي انقلاب اسلامي و در زماني كه تحريم ها عليه ما شدت گرفته بود، يكي از راهبردهاي ما براي رهايي از تحريم ها، انجام مذاكرات با كمپاني هاي ديگر كشورها و ايجاد حساب هاي تهاتري مبادله ي كالا با كالا بين دو كمپاني بود. مثلاً ما در آن زمان با شركت هاي وست آلفاين اتريش، اينتربراس برزيل و ماروبني ژاپن حساب تهاتري برقرار كرديم و كالاها را بدون تبادل ارز و در مقابل صادرات نفت مي خريديم.
نظر رهبر انقلاب كه در آن زمان رئيس جمهور بودند، درباره ي اين سياست ها و تدابير چه بود؟
- در اولين جلسه اي كه در زمان رياست جمهوري آيت الله العظمي خامنه اي، به عنوان وزير اقتصاد خدمتشان رسيدم، ايشان به رونق اقتصادي از طريق رشد توليد و حمايت از فعالان اقتصادي توجه دادند و اين كه سياست هاي پولي توليدمحور را پيگيري و اجرا كنيم. ايشان در مورد ماليات ها رويكرد ايجاد اعتماد متقابل را داشتند. بر همين اساس اين جانب طرح مالياتي فعال كردن اتحاديه هاي صنفي در امر ماليات را اجرا كردم كه معظم له همواره حامي اين برنامه بودند. چهارچوب فكري ايشان همواره مبتني بر اعتدال، جامع نگري و در نظر گرفتن منافع فعالان اقتصادي به همراه منافع جامعه و نظام با هم بود.
رويكرد شما براي مهار تورم چه بود؟
- ما معتقد بوديم در شرايط بحران نبايد كاري كرد كه تورم بالا برود. تورم براي ما به همان اندازه خطرناك بود كه صدام و آمريكا. با اين ديدگاه توانستيم يك بسته ي سياستي براي كنترل تورم تدارك ببينيم؛ رويكرد ما براي حصول اين نتيجه عبارت بود از نهادگرايي. اعتقاد داشتيم پيش برد اين كار با رويكرد سلسله مراتبي و كارمندي و رئيسي و كارفرمايي امكان پذير نيست، بلكه ضروري است كه اين كار با مشاركت فعال مردم و با رضايت آنان اجرا شود. مثلاً كار بي سابقه اي كه در حوزه ي مالياتي انجام گرفت، واگذاري تشخيص و ارزيابي ماليات ها به اتحاديه هاي صنفي بود. اتحاديه ها و صنوف در آغاز اين طرح باور نمي كردند كه دولت به همين راحتي با آنها همكاري كند. همين سياست باعث شد كه ماليات هاي دريافتي نه تنها كم نشود، بلكه افزايش پيدا كند. تنها اتفاقي كه افتاد، اين بود كه آنها ما را بيشتر درك كردند و ما عادت كرديم كه با هم در يك قايق بنشينيم. يعني ما آنها و مشكلات آنها را درك كنيم و آنها هم منافع ملي را ملحوظ نمايند.
نمونه ي موفقيت آميز ديگر اين رويكرد، خودكفايي كشور در توليد لبنيات بود كه پس از جنگ تحميلي با تلاش جهادسازندگي اجرا شد. تا پيش از آن ما هميشه واردكننده ي لبنيات بوديم و سالانه فقط 45 ميليون دلار پنير از بلغارستان و دانمارك وارد مي كرديم. تا اين كه شوراي لبنيات كشور با حضور 30 نفر از فعالان بخش خصوصي، تعاوني، دولتي، زارعان علوفه، دامداران و همه ي فعالان فرايند زنجيره ي توليد لبنيات تشكيل شد. سازمان هاي حمايت از توليدكنندگان و مصرف كنندگان، برنامه و بودجه و وزارت بازرگاني، اداره ي كل مقررات و صادرات و وزارتخانه هاي ذيربط نيز در اين مسأله با هم يكدل شدند تا به جاي واردات، خودمان لبنيات را توليد كنيم. خارجي ها خيلي تلاش كردند ما را متقاعد كنند كه خودمان دست به توليد پنير نزنيم، اما ما قبول نكرديم و امروز بحمدالله لبنيات ايران در سطح منطقه و جهان خواهان دارد. امروز نيز ما هر اندازه كه بتوانيم از توليدكننده ها حمايت كنيم، صادراتمان رشد بيشتري خواهد داشت؛ البته با برنامه ريزي جامع، اراده ي استوار و كار و تلاش خستگي ناپذير.
در پيش گرفتن رويكرد نهادگرايانه كه به آن اشاره كرديد از سوي دولت چگونه امكان پذير مي شود؟
- الزاماتي دارد كه دولت بايد به آن پايبند باشد. مهم ترين الزام آن عمل كردن دولت به تعهدات خود در قبال بخش توليد است. يعني اگر وعده اي مي دهد يا كاري را تعهد مي كند، واقعاً به آن عمل كند. مثلاً ما تعهد كرده بوديم كه مواد اوليه را به توليدكننده برسانيم و واقعاً اين كار را به موقع انجام مي داديم. رفتار صادقانه و منصفانه به ايجاد اعتماد مي انجامد. توان هماهنگي بالا، يعني رويكرد نهادگرايانه در تعامل بين بخش هاي مختلف، رمز و راز موفقيت است كه به رشد جهشي در توليد منجر مي شود. اما اگر بخش ها دور از هم به تصميم گيري بپردازند و مسئولين وزارتخانه هاي ذي ربط گوش شنوايي براي شنيدن مشكلات و محدوديت هاي توليدكنندگان نداشته باشند و به آنها توجهي نكنند، توليد هم رشد چنداني نخواهد كرد.
با توجه به اوضاع اقتصادي ايران در دهه ي اول انقلاب و همزماني آن با دفاع مقدس، از نظر شما چه عاملي باعث شد تا ما بتوانيم از چنين شرايطي موفق عبور كنيم؟
- به نظر من «خودباوري ملي» و «اتكا به نفس» مهم ترين اين عوامل بودند كه هر دو از بركات آموزه هاي انقلاب اسلامي و حضرت امام رحمه الله بودند. خودباوري ملي ملهم از ايمان امام و امت بود كه باعث شد مردم و مسئولين و متخصصان براي هر مشكلي در هر حوزه اي به نحوي چاره جويي كنند. در اين مورد مي توان صدها مثال و نمونه ي خرد و كلان آورد كه من به يك نمونه ي آن اشاره مي كنم. در زمان جنگ براي عبور از اروندرود خروشان كه غيرممكن به نظر مي آمد، رزمندگان جهادسازندگي با ابتكار و نو آوري، لوله هاي بلااستفاده ي شركت نفت در خوزستان را در حجم عظيم زير آب به هم جوش دادند و تبديل به پل بر روي رودخانه ي اروند كردند، به شيوه اي كه آب با د بي بالا از درون لوله ها عبور مي كرد. با ساخت اين پل تانك و تجهيزات و نيروهاي ما از اروندرود عبور مي كردند و به فاو و حتي نزديكي هاي بصره مي رسيدند. اين پل تنها يك نمونه از اقداماتي بود كه رزمندگان ما آن را با حداقل امكانات و با فكر و روحيه ي خودباوري و اتكا به نفس ساختند.
اين همه پيشرفت و خودباوري هرگز در شرايط عادي و بدون فشار و تحريم محقق نمي شد و لذا بايد خدا را شكر كرد. حتي تجربه نشان داده آن جايي كه آنها به قول خودشان خواسته اند به كشورها امتياز بدهند و مثلاً به كمپاني هاي خودشان اعتبار داده اند تا به ايران صادرات انجام دهد، به اقتصاد ما آسيب زده اند. اصلاً در ادبيات تجارت جهاني، واردات امر پسنديده اي نيست. خود WTO كه آن را در ابتدا كلوپ كشورهاي ثروتمند مي ناميدند، به اين دليل تشكيل شد كه صادرات كشورهاي توسعه يافته را تسهيل كند.
رهبر انقلاب سال گذشته را سال جهاد اقتصادي ناميدند. امسال نيز از سوي ايشان به عنوان سال »توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني« نام گذاري شد. به نظر شما دليل توجه ايشان به مقوله ي اقتصاد چيست؟
- به نظر من اقتصاد ايران با زيرساخت هايي كه در آن فراهم آمده است، در مرحله ي يك جهش قرار گرفته است. وضعيت زيرساخت هاي امروز، بنادر فعال ما، خطوط مواصلاتي جاده اي و راه آهن، تعداد متخصصان و فارغ التحصيلان، نيروهاي ماهر و كارآفرين، گستردگي نظام آموزش عالي، فراهم شدن زمينه هاي قانوني براي فعاليت اقتصادي مانند سياست هاي كلي اصل 44 قانون اساسي، همه و همه شرايطي را فراهم آورده كه كشور در آستانه ي يك جهش اقتصادي قرار دارد. يعني ما امروز مي توانيم حتي با منابع محدود كارهاي بزرگي را پيش ببريم. براي نمونه ما در وضعيتي كه هزينه هاي نظامي مان كمترين بخش از توليد ناخالص داخلي را به خود اختصاص مي داد، اما با توفيقات بسياري در عرصه ي علم و فناوري نظامي روبه رو بوده ايم. نسبت هزينه هاي نظامي به توليد در آمريكا 8.4% است، در چين 1.2%، و در ايران تنها 8.1% كه جزو پايين ترين نسبت ها در جهان است. ضمن اين كه در سال2010 سرانه ي مخارج نظامي امارات متحده ي عربي 26 برابر ايران، رژيم صهيونيستي 18 برابر و تركيه دوبرابر سرانه ي مخارج نظامي جمهوري اسلامي ايران بوده است.
نمونه ي ديگر در بخش حساب هاي پس انداز ملي است. حضرت آقا زماني كه سياست هاي كلي برنامه ي پنجم توسعه را ابلاغ كردند، رهايي از اقتصاد تك محصولي را با تشكيل نهادي به نام «صندوق توسعه ي ملي» امكان پذير نمودند. بر اين اساس ما بايد منابع ارزي مازاد خود را در اين صندوق ذخيره و به سرمايه هاي مولد و ماندگار تبديل كنيم. صندوق توسعه ي ملي ظرفيت بسيار گسترده اي براي توسعه ي كشور فراهم مي آورد. طوري كه ما ظرف چهار سال چيزي حدود 100 ميليارد دلار سرمايه ي ارزي در اين صندوق خواهيم داشت. اولين مزيت اين صندوق اين است كه از افزايش نقدينگي و تورم ناشي از آن در اقتصاد ملي و به اصطلاح بيماري هلندي جلوگيري مي كند. به قول مولوي:
آب در كشتي هلاك كشتي است آب اندر زير كشتي پشتي است
سرمايه اي كه در صندوق توسعه ي ملي قرار دارد، از يك طرف مي تواند عامل قوت بنگاه هاي اقتصادي ايراني در پروژه هاي داخل و خارج از كشور شود و از طرف ديگر ريسك اعتباري ايران را به شدت كاهش دهد. اگر ما تنها بخشي از منابع اين صندوق را تقسيم بر هزار كنيم و به صورت وام در اختيار كارآفرينان، مهندسين جوان و تحصيل كرده و صاحب ايده قرار دهيم، طيف عظيمي از متخصصين كشور را فعال كرده ايم كه فعاليت آنها به ارزآوري براي كشور خواهد انجاميد.
با توجه به تجارب اقتصادي سي سال اخير جمهوري اسلامي، به نظرتان چه رويكردي براي امروز ما راهگشا است؟
- اولاً در بعد نظري بايد چهارچوب «پيشرفت و رشد اقتصادي به همراه عدالت» را در دستور كار قرار دهيم. يعني رشد جهشي و بقاي رشد بايد مبتني بر كاهش شكاف درآمدي باشد و نه مطابق نظريه هاي ليبرالي كه افزايش شكاف درآمد در جامعه را موجب انباشت بيشتر درآمد در اقشار مرفه و افزايش پس انداز آنان و افزايش سرمايه گذاري و رشد مي دانند و بنابراين بي عدالتي را توجيه مي كنند.
مسأله ي بعدي در رويكرد جمهوري اسلامي، ايستادگي و مقاومت و رها نكردن اين سنگر است. در وضعيت نزاع ما و آمريكا كسي برنده است كه بيشتر مقاومت كند. درست مانند بازي بوكس كه هر كسي بيشتر مقاومت كند برنده مي شود، اگرچه ممكن است ضربات حريف بيشتر باشد. «محمدعلي ك لي» و «جورج فورمن» يك بازي تاريخي با هم داشتند. ك لي تا حدودي ميانسال شده بود، اما حريفش فورمن جوان و پرقدرت و پرانرژي بود. فورمن آن قدر بر سر و صورت كلي ضربه زد تا اين كه خسته شد. همه فكر مي كردند كه كلي شكست مي خورد، اما در راند هفتم با يك آپركات جانانه به زير چانه ي فورمن او را ناك داون كرد و بازي را برد. يعني ثمره ي ايستادگي و پايداري و صبر، پيروزي شيرين است.
نكته ي ديگر اين كه ما در تعريف تعاملات خود با بازارهاي جهاني بايد بسيار هوشمندانه عمل كنيم. مثلاً در بحث سرمايه گذاري خارجي، اگر سرمايه گذار فناوري روز را وارد كشور كند و سپس انتقال فناوري انجام شود، اين مي تواند مطلوب ما باشد، اما قطعاً اين خطرناك است كه سرمايه گذار خارجي به صورت غير مستقيم وارد بازار سرمايه ي ما بشود و سهام خريد و فروش كند و سفته بازي كند. همين اتفاق و همين نوع سرمايه گذاري خارجي در بازار سرمايه بود كه در آسياي جنوب شرقي بحران مالي پديد آورد و به قول ماهاتير محمد، ببرهاي آسيا را ظرف دو هفته به گربه هاي آسيا تبديل كرد.
محور بعدي اين كه ما براي توسعه ي كشورمان احتياج داريم كه موضوع رشد صادرات را كه در بطن خود افزايش اشتغال را نيز ميسر مي كند، طي هدف گذاري و برنامه ريزي مشخصي با توجه به برتري نسبي در حوزه هاي گوناگون اقتصادي پيش ببريم. همچنين ما بايد مراقب سياست گذاري هاي صندوق بين المللي پول باشيم. جوزف استيگليتز كه برنده ي جايزه ي نوبل اقتصاد در سال 2001است و زماني قائم مقام بانك جهاني بوده و امروز از منتقدين جدي سياست هاي صندوق بين المللي پول و بانك جهاني است، مي گويد: كشورهايي كه حرف هاي صندوق را گوش كردند، همگي ناموفق بوده اند، اما چيني ها كه به سياست هاي صندوق توجه نكردند، رشد اقتصادي بي سابقه اي را تجربه كرده اند.
مسأله ي بعدي استفاده ي اقتصادي از ظرفيت همسايگان است. وقتي پيوندهاي عميق اقتصادي بين دو كشور همسايه برقرار شود، همين پيوندها از بروز اوقات تلخي و سردي در روابط دو كشور جلوگيري مي كند يا اين كه به سرعت اين سردي ها را به حالت اول برمي گرداند.
در بحث مديريت واردات هم نياز است كه ما نظام تعرفه هاي خود را بسيار هوشمندانه تنظيم كنيم. به گونه اي كه نه تنها توليدكننده ي داخلي از توليد مأيوس نشود، بلكه به آن رغبت هم پيدا كند. اين گونه نباشد كه درست در زماني كه توليدات داخلي در كشور توزيع مي شود، همان كالا از خارج وارد شود. واردات بي رويه در هر صورت به اقتصاد كشور آسيب مي زند. نظام تعرفه اي و نظام اقتصادي ما بايد حامي صنايع »نوزاد« باشد. و گرنه اين صنايع در مواجهه با «دامپينگ»كمپاني هاي خارجي زمين خواهند خورد و نابود مي شوند.
حتي در WTO هم حمايت از اين صنايع بلااشكال است. اين اشتباه محض است كه ما قبل از ورود به WTO تعرفه ها را به شدت كاهش دهيم. كشورهاي ديگر هم اين كار را نكرده اند؛ زيرا مانند اين است كه گوسفندي خودش را براي خورده شدن توسط گرگ ها پروار كند! كشورهاي ديگر هم قبل از ورود به WTO تعرفه هاي خود را بالا بردند و بعد كه وارد سازمان تجارت جهاني شدند، در جلسات چانه زني تعرفه ها را تازه به حالت اول بازگرداندند و به جاي گوسفند شدن نقش گرگ را براي ديگران بازي كردند.
ما بايد توجه كنيم كه هر زماني ذخاير اقتصادي نداشتيم، دشمن به ما طمع كرده و خواسته با تحريم فشار بياورد تا از منافع خود كوتاه بياييم. اگر ما از يك پشتوانه ي اقتصادي قوي برخوردار باشيم، يأس و نااميدي در دشمن ايجاد مي شود و باعث مي شود راهبرد »فشار« او به راهبرد »سازگاري« تغيير كند؛ همان اتفاقي كه در مورد چين افتاد. نظام سلطه وقتي ديد نمي تواند در برابر چين ايستادگي كند، به بهانه ي ديپلماسي پينگ پونگ رويكرد خود را به سازگاري تغيير داد.
ارزيابي شما از جايگاه كنوني اقتصاد ما در دنيا و مسير پيش روي آن چگونه است؟
- به نظر من جمهوري اسلامي با توجه به تمامي مشكلاتي كه با آن مواجه بوده، تاكنون توسعه ي خوبي پيدا كرده است. ما از نظر علمي در رتبه ي هفده جهاني و اول منطقه قرار داريم. از نظر سرعت رشد علمي در جهان نيز رتبه ي اول را داريم. از نظر اقتصادي هفدهمين قدرت اقتصادي جهان با 930 ميليارد دلار با روش برابري قدرت خريد و داراي سرانه ي 12599 دلار هستيم. در حوزه ي صنعت و در صنايع پيشرفته مانند صنايع هسته اي، هوافضا و صنايع مادر و صنايع سبك و تبديلي پيشرفت محسوسي داشتيم. ميزان توليد محصولات كشاورزي ما افزايش پيدا كرده و به 102 ميليون تن در سال رسيده است. به همراه كره ي جنوبي چهارمين قدرت توليدكننده ي سيمان در دنيا و سومين قدرت سدساز و نيروگاه ساز در جهان شده ايم.
با اين وضع پيمانكاران ما كه نيروي متخصص كافي هم دارند، به راحتي و با اندك پشتيباني مالي دولت مي توانند نه تنها در رقابت ها و مناقصه هاي منطقه اي بلكه در رقابت هاي جهاني حرف براي گفتن داشته باشند. اگر يك يا چند بانك فقط به كارهاي بسيط و ساده ي بانكي بسنده نكنند و به منافع ملي و مشتريان خود نيز توجه داشته باشند و عهده دار تأمين مالي چنين پروژه هايي شوند، شايد هيچ پروژه اي نباشد كه ما نتوانيم آن را به انجام برسانيم.
به ويژه امروز كه نقش صهيونيسم بين المللي در حاكميت كشورهاي غربي و برخي كشورهاي پيرو آنها كه سردمدار مبارزه با جمهوري اسلامي هستند، بيش از گذشته آشكار شده، ارزش و درخشش جمهوري اسلامي نيز نمايان تر شده است. يعني هر چه مي گذرد، مسائل منطقه و رويكرد جوانان منطقه بيشتر به سمت آرمان هاي جمهوري اسلامي پيش مي رود. بيداري اسلامي در منطقه و ساقط شدن حكومت هاي طرفدار سازش با اسرائيل، شاهد خوبي بر اين مدعا است كه زمينه براي فعاليت اقتصادي واحدهاي توليد ايراني و كار مشترك آنها در كشورهاي ديگر به ويژه كشورهاي اسلامي فراهم آمده تا هم باعث پيشتازي اقتصاد ما و هم نيرومندسازي كشورهاي در حال رشد باشد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. مؤسسه ي بين المللي مطالعات راهبردي IISS در سالنامه ي موازنه ي نظامي 2010.
2. رهبر معظم انقلاب در تاريخ 21 دي ماه 1387 در نامه اي به رئيس جمهور سياست هاي كلي برنامه ي پنجم توسعه در چهارچوب سند چشم انداز بيست ساله را ابلاغ فرمودند. در اين ابلاغيه كه همزمان براي رئيس مجلس و رئيس قوه قضاييه ارسال شد، سياست هاي كلي برنامه ي پنجم توسعه در 45 بند و شامل سرفصل هاي امور فرهنگي، امور علمي و فناوري، امور اجتماعي، امور اقتصادي و امور سياسي، دفاعي و امنيتي مشخص شده است. رهبر معظم انقلاب در بند 22 آن صراحتاً به ايجاد صندوق توسعه ي ملي و تصويب اساسنامه ي آن به صورت قانون در مجلس شوراي اسلامي در سال اول برنامه ي پنجم اشاره نموده اند:
22ـ تغيير نگاه به نفت و گاز و درآمدهاي حاصل از آن، از منبع تأمين بودجه ي عمومي به »منابع و سرمايه هاي زاينده ي اقتصادي« و ايجاد صندوق توسعه ي ملي با تصويب اساسنامه ي آن در مجلس شوراي اسلامي در سال اول برنامه ي پنجم و برنامه ريزي براي استفاده از مزيت نسبي نفت و گاز در زنجيره ي صنعتي و خدماتي و پايين دستي وابسته بدان با رعايت:
1ـ 22ـ واريز سالانه حداقل 20% از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآورده هاي نفتي به صندوق توسعه ي ملي.
2ـ 22ـ ارائه ي تسهيلات از منابع صندوق توسعه ي ملي به بخش هاي خصوصي، تعاوني و عمومي غيردولتي با هدف توليد و توسعه ي سرمايه گذاري در داخل و خارج كشور با در نظر گرفتن شرايط رقابتي و بازدهي مناسب اقتصادي.
3ـ 22ـ قطع وابستگي هزينه هاي جاري دولت به درآمدهاي نفت و گاز تا پايان برنامه.
3. دام پينگ عبارت است از صادرات يك كالا با قيمت كمتر از هزينه هاي تمام شده يا به عبارتي ديگر فروش كالا در خارج به قيمتي كمتر از قيمت داخلي.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14