(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 13 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20198 

جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
جايزه اسكار: پيام غرب براي سينماي ايران
همنوايي نهضت آزادي و متحجران (فصل پنجم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
جايزه اسكار: پيام غرب براي سينماي ايران

مهدي متوسليان
حال پرسش اين است كه چه كنيم تا مبادا «نقدمان» به «تخريب» منجر نشود. از مهمترين ويزگي هاي نقد ان است كه اولا ناقد بدنبال اصلاحگري بوده و ثانيا در كنار بيان معايب ، گوشه چشمي هم به محاسن داشته باشد .عنصر «اميد بخشي» از لوازم ضروري هر نقد سالمي است . و اما تخريب! در اين حالت بطور مطلق ، نه تنها ذكري از محاسن به ميان نمي آيد بلكه همه چيزسياه و معيوب و ياس اور نشان داده مي شود . از شاخص ترين نشانه هاي تخريب ان استكه فرد منتقد بدليل عناد و عصبيت ، در داوري دچار خطا گرديده ونا خواسته در دام سخنان و رفتارهاي پرتناقض گرفتار ميشود . از نشانه هاي مهم ديگر تخريب ان است كه ، سروكله دشمنان فرصت طلب نيز از هر سو هويدا شده و هر يك مي كوشد به سهم خود با افكندن هيزم بر اتش فتنه بر شعله هاي ان بيفزايد.
فارغ از اينكه موضع جناب فرهادي در ارتباط با دين و سياست چه باشد ، نگاه دقيق و روانشناسانه ايشان به برخي ناهنجاري هاي اجتماعي ، بسيار ستودني است. ما نيز در اين زمينه نه تنها با اقاي فرهادي همدل و همراهيم بلكه دست شان را ميبوسيم و ايشان را دعوت به ساخت هر چه بيشتر اثاري از اين دست ميكنيم و از متوليان فرهنگي كشور نيز متوقعيم كه صادقانه ايشان را در اين زمينه ياري دهند. بنظر ميرسد اقاي فرهادي با اثار خود در صدد ريشه يابي برخي نابساماني هاي اجتماعي است كه امري بسيار پسنديده است ولي مع الاسف فيلمهاي ايشان بدليل باز بودن پايان شان ، ذهن مخاطب را دچار اشفتگي در تحليل گردانده و انگشت اتهام تماشاگران ناخواسته به سمت احكام شريعت و سياستهاي نظام جمهوري اسلامي ايران نشانه ميرود. ازهمينجاست كه نگاه ما با اقاي فرهادي زاويه ميگيرد!.پرسش از ايشان اين استكه منشا اين همه بدي ها از كجاست؟
با دسته بندي كردن نظرات منتقدان فيلم جدايي ... ، ميتوان نتيجه گرفت كه اقاي فرهادي ممكن است در پي يكي از اهداف زير باشد :
1-نقد اصولي سياستهاي نظام و رفتار كارگزاران حكومت از يك سو و دعوت از شهروندان به اخلاقگرايي و رعايت قانون از ديگر سو، و مبارزه با هر گونه بي عدالتي در جامعه.
2 - پالايش كردن فرهنگ ايراني از فرهنگ اسلامي .
3- ناكارامد جلوه دادن حكومت اسلامي از طريق بزرگنمايي ناهنجاري ها و ترويج فرهنگ ليبرال سرمايه داري غرب در جامعه.
در صورت درستي احتمال اول ، بايد خدا را سپاس گفت و به وجود هنرمندان اصلاحگري همچون جناب فرهادي افتخار نمود و حتي داوري هاي هر از گاه نادرست شان را نيز به جان خريد ، چرا كه هيچ جامعه سالمي بي نقد منقدان دلسوز و اگاه ، قادر به ادامه حيات نخواهد بود . ولي عده اي با بدبيني به اين احتمال نگريسته و بر اين باورند كه نوع ادبيات و مواضع سياسي اقاي فرهادي و حشر و نشر ايشان با كساني كه هيچ نسبتي با اقشار محروم و طبقات فرودست جامعه ندارند ، بيشتر يادآور ژستهاي چپ گرايانه جريان روشنفكري دهه هاي اواخر رژيم قبل است و لذا نمي توان دغدغه هاي او را چندان جدي تلقي كرد.
در احتمال دوم ، غالب افرادي كه منتقد ايشانند بر اين عقيده اند كه اقاي فرهادي بشدت داراي گرايشات باستانگرايانه بوده و از طريق فيلمهايش ميكوشد تا با اسلام زدايي از فرهنگ ملي ايران اذهان را به سمت دوران كهن ايران قبل از اسلام سوق دهد.
و اما در احتمال سوم، برخي معتقدند كه اقاي فرهادي اساسا نه دغدغه دين دارد و نه ملت ! بلكه وي ميكوشد ، با تحريك عصبيت هاي بظاهر ناسيوناليستي ، جمهوري اسلامي را ناكارامد جلوه داده و تنها راه رهايي از فلاكت را سپر افكندن در برابر جهان ليبرال ، و پذيرش بي چون و چراي ولايت غرب معرفي كند. و اما پرسش اين است كه منتقدان اقاي فرهادي بر اساس چه قرائن و شواهدي به نتايج فوق رسيده اند. در اين بخش از نوشتار به بررسي اين موضوع ميپردازيم:
در مجموعه اثار جناب فرهادي موضوعاتي مانند قصاص و ديه، صدقه ، مسئله محرم و نامحرم ، تقليد از مجتهد ، سوگند به قران ، حضانت فرزند، تبعيت زن از شوهر، قضاي اسلامي، حجاب ، طلاق... به گونه اي كاملا حساب شده در كنا ر مقولاتي همچون خفقان اجتماعي ، فقر ، فحشا ، اعتياد، قتل ، دروغ، تهمت، ، خيانت هاي ناموسي ، اختلافات خانوادگي ، نارسايي سيستم قضايي ، بيكاري ، اختلاف طبقاتي با پس زمينه هايي مانند رنگهاي تيره و مرده ، محيطهاي محقرانه و شلوغ و كثيف و پر تشنج نشانده شده اند .در فيلم جدايي ...، اقاي فرهادي براي بيان مقاصد خود از برخي نمادهاي ديني مانند ارم الله ، پرچم جمهوري اسلامي ، اذان ، چادر ، مقنعه ، محاسن ...نهايت بهره را برده و برخي پيامهاي كليدي خود را در قالب ديالوگ و مشاجرات بزرگترها و يا متون درسي ترمه و سميه با ظرافت گنجانده است . اعدادي مانند 11 و 9 نيز در اين فيلم جاي خود را دارند كه البته بدليل نبود قرائن روشن ، اين موضوع را يك تصادف انگاشته و از كنار ان مي گذريم . همانگونه كه اشاره شد اقاي فرهادي سخناني در دل دارد كه مي كوشد با زبان سينما انها را بيان كند. براستي اقاي فرهادي در صدد ارسال چه پيامي به مخاطبان خود است؟ نابساماني هاي اجتماعي در فيلمهاي اقاي فرهادي به گونه اي به تصوير كشيده ميشوند كه گويي اين تنها نظام جمهوري اسلامي است كه بايد پاسخگوي همه ناهنجاري ها باشد
پاورقي

 



همنوايي نهضت آزادي و متحجران (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
در همان روز صدور پاسخ رئيس جمهور، امام راحل نيز در نامه اي به ميرحسين موسوي اين گونه نگاشته اند:
جناب آقاي موسوي، نخست وزير محترم
نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم بدين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين رده بالاي نظام را در جريان مي گذاشتيد. در زماني كه مردم حزب الله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه مي برند، چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخست وزيري در چارچوب اسلام و قانون اساسي به خدمت خود ادامه دهيد، در صورتي كه نسبت به بعضي از وزرا به توافق نمي رسيد چون گذشته عمل شود. اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود، رأي دهد. تعزيرات از اين پس در اختيار مجمع تشخيص مصلحت است كه اگر صلاح بداند به هر ميزان كه مايل باشد، در اختيار دولت قرار خواهد داد. همه بايد به خدا پناه ببريم و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده كنند. مردم ما از اين گونه مسائل در طول انقلاب زياد ديده اند. اين حركات هيچ تأثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت. از آنجا كه من به شما علاقه مندم، ان شاءالله عندالملاقات مسايلي است كه گوشزد مي نمايم.1
براساس برخي نقل ها ميرحسين موسوي در خلال 14 شهريور (زمان نوشتن استعفانامه) تا 17 شهريور روز ملاقات با امام راحل خود را دور از دسترس قرار داده ودر خانه يكي از دوستان قديمي اش به نام آلادپوش مخفي شده بود. به گونه اي كه تلاش يادگار امام مرحوم حاج سيداحمد خميني براي تماس باوي به نتيجه نمي رسيد و آن مرحوم به واسطه افراد مختلفي به موسوي پيغام داده بود كه امام فرموده اند: «به موسوي بگوييد بيايد، اگر نيايد نامه اي تنظيم كرده ام و در اختيار رسانه ها قرار مي دهم كه اگر پخش شود براي او ديگر دنيا و آخرت نمي ماند.»2 شايد به دنبال همين پيغام بود كه موسوي قبل از ظهر روز 17 شهريور خود را به محضر امام رساند. نقل قولي(نقل به مضمون) از اين ديدار، حاكي است كه امام با تكرار مطالب نامه خود به موسوي تأكيد كرده بودند:
من يك گله دارم و يك اعتراض، گله دارم از اينكه شما اگر مشكلي داشتيد، مثل گذشته مراجعه مي كرديد و حل مي كرديم، اگر مي خواستيد برويد، بي سر و صدا مي رفتيد. چرا سر و صدا كرديد؟ اعتراض دارم به اينكه اين مطالب را چرا به پاي نظام نوشتيد و نسبت به دولت داديد؟... اگر نبود كار اين چند سال شما، به ملت اعلام مي كردم كه شما در مقابل انقلاب و نظام ايستاده ايد.3
امام سپس تا هشتاد روز هيچ گونه حمايتي از موسوي نداشتند. امّا در نهايت با صدور حكم سرپرستي امور جانبازان به نخست وزير اين سكوت را شكسته و فرمودند:
من همچون گذشته، شمارا فردي لايق و دلسوز براي انقلاب اسلامي مي دانم و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهيز سپاهيان اسلام فراموش نمي كنم و الان نيز شما را تأييد و حمايت مي كنم.4
اين تأييد و حمايت براي دولت كشوري كه مردمش در وضعيت نه جنگ و نه صلح با مشكلات طاقت فرساي اقتصادي و روحي پس از پذيرش قطعنامه دست و پنجه نرم مي كردند، ضروري بود. حمايت امام از دولت ها از بازرگان تا موسوي از منطق مستحكم و قابل دفاعي تبعيت مي كرد. اين منطق را جانشين امام يعني حضرت آيت الله العظمي خامنه اي چنين بيان مي كنند:
امام بزرگوار با وجود اعتراض هايي كه به بعضي از عملكردهاي مسئولين و كارگزاران كشور داشتند، هميشه در موضع مدافع آن ها قرار مي گرفتند. اين معنايش اين نبود كه امام از جزئيات كارها دفاع مي كند؛ اما امام سينه سپر مي كرد. در مقابل كارگزاران و مسئولين نظام اگر كسي سنگ اندازي مي كرد، موجب بي اعتمادي مردم به اين ها مي شد، امام مي ايستادند.5
در مجموع نخست وزيري نزديك به هشت ساله ميرحسين موسوي، اگر نگوييم مؤثرترين، شايد يكي از تأثيرگذارترين عوامل شكل گيري دسته بندي ها در صف نيروهاي موسوم به خط امامي بود كه به تدريج در قالب هاي جعلي با عناوين جناح چپ و راست نامگذاري شدند.
همنوايي نهضت آزادي و متحجران
واگويه تلخ عملكرد متحجران در آخرين پيام هاي مكتوب و شفاهي امام راحل، همواره مستمسكي براي برخي از جناح هاي سياسي در جهت منكوب كردن رقيب بوده است. از قضا همين جريان هاي سياسي از نيمه دهه 1370 به بعد، به صورت متحدان گروه نهضت آزادي درآمدند، بدون آنكه به لحن نگران امام راحل در واپسين سال هاي حيات درباره خطر اين گروه اشاره اي بكنند. پاسخ به يك سؤال درباره جريان شناسي سال هاي دهه شصت، كليد درك وقايع مراحل بعد در صحنه سياسي ايران خواهد بود. چه سري در ابراز نگراني همزمان امام نسبت به متحجران و ليبرال ها وجود داشته است؟ لازمه بررسي اين موضوع، مروري برفعاليت هاي نهضت آزادي در سال هاي انزواست.
پس از اتمام مجلس اول و به تبع آن پايان يافتن حضور اعضاي نهضت آزادي در درون قوه مقننه كشور و سپس رد صلاحيت مهدي بازرگان در انتخابات رياست جمهوري سال 1364، بازرگان و دوستان ملي گراي او، با تشكيل جمعيت دفاع از آزادي و حاكميت ملت ايران با پشتوانه رسانه هاي غربي در نقش يك گروه فشار، فعاليت خود را آغاز كردند. اولين تحرك نهضتي ها، در مخالفت با ادامه جنگ و آن هم در شرايطي صورت گرفت كه بخش هاي ارزشمندي از خاك ايران همچنان در اشغال دشمن بود؛ دشمني كه آمريكا، برخي از كشورهاي اروپايي و نيز ابرقدرت شرق نه تنها حاضر به اعتراف به تجاوزگري و تنبيه او نبودند، بلكه روزبه روز برحمايت خود از او مي افزودند. اعضاي اين گروه، تبليغات عليه دفاع مقدس از كشور را از سال 1361 در مجلس آغاز كردند، اما پس از پايان حضور در مجلس، با نوشتن بيانيه و پوشش خبري راديوهاي فارسي زبان غربي مثل بي بي سي و حتي راديو بغداد، به تضعيف روحيه رزمندگان پرداختند. ازجمله اين تبليغات، تخطئه كاربرد عنوان جنگ اسلام با كفر براي جنگ تحميلي بود. حال آنكه نهضت آزادي در آغاز همين جنگ، از ارتش صدام به عنوان «كفار» ياد كرده بود!
نهضت آزادي در شرايطي كه كشور تحت شديدترين فشارهاي نظامي و اقتصادي بود، در جزوه اي با عنوان »پايان عادلانه جنگ بي پايان« آرمان قرآني» «جنگ جنگ تا رفع فتنه» را (كه امام در نگاهي فراتر از جنگ تحميلي و فراتر از ابعاد نظامي مطرح كرده بودند) «گسترده ترين و ژرف ترين مفهوم تجاوز» و متاثر از افكار ماركسيستي ناميد.6 اين گروه و رهبر آن مهدي بازرگان، در موضوع ادامه دفاع مقدس با افراد نفوذ كرده در برخي از بيوت قم، مشهد و... هم صدا بودند؛ افرادي كه به يقين بايد آن ها را در شمار متحجران قرار داد. شايد بتوان گفت كساني كه برخي از عالمان قابل تكريم در حوزه ها را به مخالفت با ادامه دفاع مقدس تحريض مي كردند از آبشخور مشتركي با ياران بازرگان در نهضت آزادي تغذيه مي كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صحيفه امام، ج21، صص 124و125.
2 . همان.
3 . همان.
4 . صحيفه امام، ج 21، ص200.
5 . بيانات رهبرمعظم انقلاب در ديدار نمايندگان مجلس خبرگان رهبري 25 شهريور 1389.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10141
6 . نشريه رويدادها، شماره 81، 15/11/64، دفتر سياسي نمايندگي امام در سپاه، ص 37.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14