(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 13 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20198 

درنشست «بررسي جريانات سينماي كشور» عنوان شد
جوانان مذهبي سينما را اصلاح كنند
به بهانه فيلم «ماجراهاي تن تن»
فانتزي نژادپرستانه
چند نكته در باب برنامه اخير «هفت»
خودزني!
نگاهي به فيلم انتهاي خيابان هشتم
سرايت انديشه جبهه به اصطلاح ملي در سينما
سريال راديويي «نورالدين، پسر ايران» توليد مي شود
انتشار نخستين هفته نامه فرهنگي، سايبري با عنوان «رويكرد»
عمليات شكار ريگي در يك سريال



درنشست «بررسي جريانات سينماي كشور» عنوان شد
جوانان مذهبي سينما را اصلاح كنند

نشست «بررسي جريانات سينماي كشور» با حضور پرويزشيخ طادي و فرج الله سلحشور در دانشگاه شاهد برگزار شد.
پرويز شيخ طادي در اين نشست گفت: در تمام دنيا رسم است كه كساني كه از قشر مرفه هستند، به دنبال فيلم سازي مي روند كه در ايران هم اين اتفاق افتاده و افراد مرفه و پولدار به سمت فيلم سازي رفته اند كه همين مسئله باعث ايجاد خلا ءهاي فراواني در سينماي ايران شده است.
وي افزود: اين مشكل اساسي نظام آموزشي ماست كه كساني كه كم سواد هستند و يا معدل هاي آنها پايين مي باشد، به رشته هاي هنر مي روند كه اين از اول اشتباه بوده است.
اين كارگردان سينما و تلويزيون تاكيد كرد: تا حركتي از سوي بچه هاي مذهبي صورت نگيرد، هيچ اتفاقي در سينماي ايران رخ نخواهد داد و بايد حركتي در اين زمينه انجام شود تا در حوزه فرهنگ و بويژه سينما اتفاقي بيفتد و وضعيت سينماي ايران اصلاح شود.
شيخ طادي با تاكيد بر حضور دانشجويان در عرصه فيلم سازي گفت: برگزار كردن همايش دردي را دوا نمي كند؛ زيرا من سال هاست كه در اين همايش ها شركت مي كنم؛ ولي هيچ خروجي اي نداشته است و فقط خسته كننده مي شود و شما دانشجويان بايد براي اينكه بتوانيد وضعيت سينماي ايران را اصلاح كنيد، به اين حوزه وارد شويد.
وي در پايان در پاسخ به سوال دانشجويان براي ساخت فيلمي از زندگي امام خميني و يا رهبر معظم انقلاب يادآور شد: من در اقدامي مي خواستم مستند جامع و كاملي از زندگي حضرت آقا بسازم كه با آن موافقت شد؛ اما يك كارگردان لبناني زودتر اقدام به ساخت اين مستند كرده و ما منتظر آن هستيم.
اين كارگردان سينما و تلويزيون خاطرنشان كرد: قرار است اين مستند به زودي در 10 قسمت منتشر شود؛ اگر كار جامعي باشد كه ديگر ما مستند نمي سازيم و در غير اين صورت، خودمان مستندي را از زندگي حضرت آقا مي سازيم.
فرج الله سلحشور نيز در اين نشست گفت: حقيقت امر اين است كه ما انقلاب كرديم اما بعضي ها در سينماي ايران هنوز به اين باور نرسيده اند كه بايد اسلام را در سينما پياده كرد و سعي مي كنند كه اين باورها را نابود كنند.
وي افزود: از ابتداي انقلاب تاكنون بيش از 30 مسئول در مراكز فرهنگي منصوب شدند و خيلي از آنها قصد داشتند كه سينما را اصلاح كنند، اما نتوانستند و نه تنها اصلاح نكردند بلكه با جريانات سينمايي همراه شدند.
اين كارگردان سينما و تلويزيون گفت: هاليوود به سينماگرها ياد داده كه شما براي شهرت، پولدار شدن، جايزه بردن و ... فيلم بسازيد.
سلحشور ادامه داد: اين درحالي است كه دين ما به دنبال خدمت فيلم سازان به مردم است و اينكه سينماگران نبايد در دين ما به دنبال مطرح شدن باشند.
سلحشور خاطر نشان كرد: فيلم سازي بر پايه دروغ يكي از معضلاتي كه جامعه ما به آن دچار شده و قصد هم ندارد كه آن را اصلاح كند.
اين كارگردان سينما و تلويزيون اضافه كرد: به دانشجويان تاكيد مي كنم وقتي به دنبال قصه نويسي مي رويد از دروغ شروع نكنيد برويد به سمت قصه هاي واقعي كه بتوانيد يك سناريو نويس انقلابي شويد.
سلحشور در پاسخ به سوال دانشجويان كه چرا بچه هاي مذهبي را وارد سينما نمي كنيد، گفت: من نمي توانم در يك فضايي كه آلوده است بچه هاي مذهبي را به آنجا ببرم كه با آمدن اين افراد و آلوده شدن آنها من هم گناه كار مي شوم بنابراين وقتي فضاي سالم در سينما ايجاد شد بچه هاي حزب اللهي را وارد اين عرصه مي كنيم.
وي يادآور شد: مشكل سينماي ما مباني آن است كه با اصول و اعتقادات ما در تضاد بوده كه اين مباني در هاليوود نوشته شده است.
اين كارگردان سينما و تلويزيون گفت: هر زماني كه دولت تصميم بگيرد فيلم سازي اسلامي راه بيندازد اين مشكل حل خواهد شد ولي تا زماني كه اين وضعيت پايدار باشد مشكل حل نمي شود، شبكه سينماي ما از زشتي ها و بدي ها حرف مي زند و آن را ترويج مي كند چنانچه دين ما ارزش هاي زيادي دارد كه مي توان با به تصوير كشيدن آن در فيلم ها آنها را ترويج كرد.
سلحشور در خصوص جايزه اسكار گفت: صدها جايزه تاكنون توسط اسكار به كساني كه در جهت خلاف دولت ها فيلم ساخته اند داده شده و اين را من از زبان دو كارگردان آمريكايي شنيدم كه گفتند اين فيلم كه در اسكار جايزه گرفته در جهت مخالفت با ايران است و به ترويج فرهنگ غرب كمك مي كند.
وي با بيان اينكه داستان حضرت موسي در 72 قسمت ساخته خواهد شد گفت: نوشتن داستان اجمالي 21 قسمت آن تاكنون به پايان رسيده و تا آخر امسال فيلم نامه آن تكميل مي شود.
اين كارگردان سينما و تلويزيون گفت: حدود چهار يا پنج سال فيلمبرداري اين سريال به طول خواهد انجاميد.

 



به بهانه فيلم «ماجراهاي تن تن»
فانتزي نژادپرستانه

سعيد مستغاثي
اغلب انيميشن ها و كميك استريپ هايي كه در تاريخ سينما توسط امثال والت ديزني و برادران وارنر و يونيورسال و مانند آنها توليد شدند، پيام هاي صريح ايدئولوژيك از نوع آمريكايي را منتقل و القاء مي كردند. از كارتون هايي مانند سيندرلا و زيباي خفته و سفيد برفي كه به قول پرفسور لنگدون در «رمز داوينچي»، راز جام مقدس خانقاه صهيون را در ذهن كودكان زنده نگاه داشتند تا امثال بت من و اسپايدرمن و فلش گوردون و كاپيتان مارول (كه بعدا «4شگفت انگيز» از درونش متولد شدند) و باك راجرز و فانتوم و كاپيتان آمريكا و... كه همه وهمه سوپر قهرماناني بودند براي اثبات نقش منجي آمريكايي و تا سوپرمن كه توسط يهوديان صهيونيستي همچون جو شوستر و جري سيگل براساس اسطوره هاي عهد عتيق خلق شد. انيميشن هايي كه به قول ويليام اينديك بيش از هر موضوعي تفكر شرك آميز و غيرالهي را بسط مي دادند.
ويليام اينديك، استاد روانشناسي دانشكده داولينگ در اوكديل نيويورك در همان كتاب «سينما، روح بشر» درباره گسترش اين گونه افكار شرك آميز در كارتون هاي غربي مي نويسد:
«... گروه هاي مسيحي، كتاب ها و فيلم هاي هري پاتر را محكوم كردند. زيرا آنها مدعي بودند كه آن داستان ها، عقايد مربوط به شرك و بي ديني را ترويج مي كند. گرچه ممكن است اين موضوع واقعيت داشته باشد ولي اين مسئله را نيز بايد پذيرفت كه تقريباً كليه داستان هاي كودكانه از سفيدبرفي تا پينوكيو و سيندرلا، شخصيت هاي شبه الهي ولي كافر و بت پرست مانند ساحران، جادوگران، پريان، اژدها، ارواح، مادرخوانده اي از جنس جن و پري، طلسم هاي جادويي و غيره را مطرح مي كنند...»
اما «تن تن» در ميان همه اين كميك استريپ ها و انيميشن ها به گونه اي واضح تر و صريح تر ايدئولوژيك مي نماياند. شايد بدين دليل كه اساساً از فانتزي آثار ياد شده فاصله گرفته و همواره به نوعي اتفاقات واقعي و رئال را در پس زمينه داستان هاي خود روايت كرده است. رواياتي از حوادث بين دو جنگ جهاني و پس از آن در دوران جنگ سرد و قضيه نفت و مسئله فلسطين و اعراب و... (و از همين رو توسط برخي منتقدان و كارشناسان به عنوان كارتون سياسي قلمداد شد.) از اين لحاظ و خصوصاً با توجه به ويژگي ماجراجويي و همچنين رويين تني «تن تن»، وي به شدت قهرمانان ايدئولوژيكي همچون جيمزباند و يا مت هلم را به ذهن تداعي مي كند!
نژادپرستي (به عنوان يكي از مهمترين ويژگي هاي تفكر صهيوني) از عمده ترين درونمايه هاي مجموعه داستان هاي «تن تن» بوده و هست. اين موضوع آنقدر در اين مجموعه حاد بود كه پس از انتشار دومين و سومين كتاب تن تن در دهه1920، صداي برخي سازمان هاي حقوق بشري را هم درآورد و بعضي از ناشران كتاب هاي اين كاراكتر ماجراجو، نويسنده آن با نام مستعار هرژه (كه اصلاً يهودي بود) را مجبور ساختند تا به اصطلاح كمي فتيله نژادپرستي اش را پايين بكشد! تا مثلاً در كتاب «تن تن در آمريكا»، بزهكار سياه پوست را تغيير رنگ داده و يا در داستان «ستاره اسرارآميز» نام قهرمان اصلي را عوض كند. اما در سرتاسر آن داستان بازهم كاپيتان هادوك (يار غار تن تن) لفظ نژادپرستانه «كاكا سياه» را به كار برده بود!
نژادپرستي در داستان هاي تن تن آنچنان قوي بود كه حتي آلبركامو نيز به طعنه درباره آن سخن گفت.
اما علاقه هرژه به استعمار و سلطه گري نيز از ديگر تم هاي مشترك مجموعه تن تن بود. از معروفترين داستان هاي از اين دست مي توان به «تن تن در كنگو» اشاره كرد كه مستقيماً به سفارش دولت استعمارگر بلژيك نوشته شد كه در آن زمان سرزمين كنگو را تحت اشغال خود داشت و با حمايت از ديكاتورهايي همچون موسي چومبه، آزادي خواهاني مانند پاتريس لومومبا را به قتل مي رساند. نگرش نژادپرستانه در داستان «تن تن در كنگو» آنچنان شديد بود كه گفته شده حتي انگليسي ها حاضر به چاپ آن نشدند!!
در طول سال هاي جنگ سرد، اغلب داستان هاي تن تن در دفاع از ايدئولوژي و سياست هاي آمريكا و كشورهاي غربي در تقابل با بلوك شرق بود (در واقع اين قسم از قصه هاي تن تن بيش از موضوعات ديگرش به ماجراهاي جيمزباند شباهت دارد). «تن تن در سرزمين شوراها» (سفر به شوروي) از مهمترين اين گونه قصه هاي او بود كه از قضا نخستين قصه منتشر شده اش نيز به شمار آمده است. هرژه (خالق و نويسنده مجموعه داستان هاي تن تن) مدعي شده بود همان قدر كه با كمونيسم ضديت دارد با كاپيتاليسم و سرمايه داري نيز ميانه اي ندارد و حتما پس از داستان هاي ضدكمونيستي اش، به قصه هاي ضدسرمايه داري نيز خواهد پرداخت. اما اين وعده او هرگز تحقق نيافت و به جاي آن، داستان هاي امپرياليستي و نژادپرستانه اي همچون «تن تن در كنگو» را نوشت!! چنانچه داستان «تن تن در تبت» نيز در دفاع از فرقه انحرافي و وابسته دالاي لاما عليه حكومت چين و ادعاي حاكميت او بر سرزمين تبت بود.
تنها كتابي از مجموعه «تن تن» كه در آن تا حدودي آمريكاييان با شمايل منفي ديده مي شدند، داستان «ستاره دنباله دار» بود كه در نسخه اصلي اش، يك گروه اكتشافي از اروپا بر سر رسيدن به يك شهاب سنگ سقوط كرده بر زمين با يك گروه اكتشافي آمريكايي مسابقه داشتند و در حين انجام اين مسابقه آمريكايي ها شرور و خبيث به نظر مي آمدند. اما به هنگام انتشار كتاب، عنوان آمريكايي از گروه اكتشافي دوم برداشته شد و حتي پرچم آمريكا نيز از بالاي دكل كشتي شان، حذف گرديد و پرچم يك كشور نامعلوم به نام سائوريكو جايش را گرفت!!!
اوج نژادپرستي و هواداري هرژه (كه حتي پرده هاي انسان دوستي را نيز كنار گذاشته و به طور علني به حمايت از صهيونيسم پرداخت) در داستان «تن تن در سرزمين طلاي سياه» نمود پيدا كرد كه در آن داستان، تن تن همراه با اشغالگران صهيونيست به مقابله با فلسطينيان مي پرداخت و آنها را با نازي هاي آلمان مرتبط مي دانست. (اگر چه در بخشي از داستان توسط گروه تروريستي ايرگون ربوده مي شود). باز هم شدت اين دفاع هرژه از صهيونيست هاي اشغالگر آنچنان قوي بود كه ناشر انگليسي براي فروش كتاب، هرژه را توصيه كرد تا كمي آن را تعديل نمايد و نام فلسطين را حذف كند ولي همچنان فضاي نژادپرستانه آن خصوصاً برعليه مسلمانان و كشورهاي اسلامي باقي ماند. او اين داستان را در سال1950 يعني دوسال پس از تحميل رژيم صهيونيستي به سرزمين فلسطين منتشر نمود.
شايد از همين رو باشد كه استيون اسپيلبرگ براي ساخت دومين برداشتش از يك كميك استريپ معروف (بعد از فيلم «هوك» كه از قصه پيترپن گرفته شده بود) به سراغ «تن تن» رفت و باز هم از آن اثري نژادپرستانه بيرون آورد. اگرچه روايت اسپيلبرگ از تن تن كمتر شباهت ساختاري به آثار هرژه دارد. مثلا اينكه بيشتر به فانتزي نزديك شده و خط سير ايدئولوژيك خود را از قبل يك قصه فانتزي روايت كرده است. از همين رو بيشتر از داستان هاي هرژه و شخصيت تن تن، پرفسور جونز و ماجراهاي اينديانا جونز را به ذهن تماشاگر سينما متبادر مي سازد.
جستجوي تن تن و دوست قديمي اش يعني كاپيتان هادوك به دنبال يك گنجينه قديمي و ميراث اجداد هادوك باعث مي شود كه بدمني به نام ساخارين و يك شيخ عرب وارد ماجرا شوند تا آن گنجينه را از چنگ هادوك درآورند. بازهم افراد شرور و خبيث، عرب و مسلمان هستند كه در پي بدست آوردن منابع مادي دنيا برآمده اند و در اين فيلم رئيس اين شيوخ، فردي كوتوله و شكم گنده و شهوت ران نمايش داده مي شود كه كمترين لياقت در دارا بودن دم و ستگاه اشرافي خود را ندارد. (70سال پيش نيز در فيلم هايي مانند «دزد بغداد» همين نوع نگاه نژادپرستانه به اعراب و مسلمانان وجود داشت). بقيه فيلم هم مقداري تعقيب و گريز است و حوادث اتفاقي و رويدادهايي كه مسلسل وار به دنبال هم رديف مي شوند و همچنان كه گفته شد بيش از هر چيز، فيلم هاي اينديانا جونز و آن درگيري ها و زد خوردهاي پرفسور جونز با بدمن هاي مختلف اعم از نازي هاي آلماني و يا روس ها (در قلمرو جمجمه بلورين) را تداعي مي نمايد و در ميان آن مجموعه هم بيش از همه يادآور «اينديانا جونز و صندوقچه گمشده» است كه داستان الواح گمشده عهد عتيق را بازگو مي كرد.

 



چند نكته در باب برنامه اخير «هفت»
خودزني!

محمد قمي
آنچه در برنامه تلويزيوني «هفت» اين هفته گذشت به راستي يك اتفاق حيرت آور و منحصر بفرد و تا حدي هم خجالت آور بود.
فكرش را بكنيد! برنامه اي كه توسط دست اندركارانش سانسور مي شود و مهم ترين بخش آن يعني نقد فيلم، كه اتفاقاً جذاب ترين و پربيننده ترين بخش آن هم هست به دليل واهي و بي ربط «احترام به بزرگي داريوش مهرجويي» حذف مي گردد!
واقعا بي تدبيري و بدسليقگي هم حدي دارد! كه البته برنامه سازان هفت و به خصوص فريدون جيراني نشان دادند كه اتفاقا نه تنها بدسليقگي حد ندارد كه اساسا قائل به ربط بين امور هم نيستند. مثلا يعني چه كه به خاطر «بزرگي و احترام» مهرجويي اثر او را «نقد» نمي كنيم؟» درست مثل اينكه كسي بگويد به خاطر مسن بودن اين فرد به او «فحش» نمي دهيم و بهش «توهين» مي كنيم!
يعني مترادف گرفتن نقد با چيزهايي مثل فحش دادن و توهين!
خيلي تأسف بار است كه يك صاحب نظر سينمايي كه سابقه نقد نويسي هم دارد فهم و تلقي اش از مقوله نقد و تحليل، در همين حد باشد، واقعاً با اين اوصاف از ديگر دوستان ايشان چه توقعي مي توان داشت؟!
برنامه اخير «هفت» به مناسبت آغاز سومين سال پخش اين مجموعه تلويزيوني يك برنامه ويژه بود. برنامه اي كه بنا بود در آن هم به مناسبت دوسالگي هفت و هم به خاطر فيلم «نارنجي پوش» و آيتم هاي ويژه اي كه براي داريوش مهرجويي تدارك ديده بود، برنامه اي خاص و ديدني باشد و شروع سومين سال توليد برنامه تلويزيوني هفت را با اتفاقي ويژه آغاز كند.
اما آنچه رخ داد كاملا نتيجه اي عكس به همراه داشت و مي توان گفت يكي از حيرت آورترين موقعيت هاي پيش آمده براي دست اندركاران اين برنامه تلويزيوني طي دوسال گذشته بود، شب اخير واقعا براي برنامه هفت شب خوبي نبود، شبي كه هفت در هاله اي از بي تدبيري و بدشانسي گير افتاد و نتوانست آنچه براي مخاطبانش تدارك ديده بود. آن طور كه مي خواست و انديشيده بود به اجرا برساند.
اتفاق اصلي از آنجا آغاز شد كه داريوش مهرجويي علي رغم قولي كه داده بود در برنامه حضور نيافت و از سوي ديگر عليرضا سجادپور هم حاضر نشد در مناظره ويژه هفت حضور يابد و درباره وضعيت اخير سينماي ايران و مشكلات پيش آمده در آن به گفت وگو بپردازد.
اما اين همه درحالي بود كه سازندگان برنامه تلويزيوني هفت در تصميمي نادر و حيرت انگيز و با كنار گذاشتن مسعود فراستي از برنامه و حذف بخش نقد فيلم آن هم به دليل حضوري كه بنا بود داريوش مهرجويي داشته باشدپايه گذار يك بدعت عجيب و خيره كننده و تاثرآور دراين برنامه شدند كه البته ناگفته نماند اين كارشان بي جواب نماند و شد آن چه شد!
چطور سازندگان برنامه هفت به اين نتيجه مي رسند كه به مناسبت حضور يك فيلمساز؛ حال اين فيلمساز هركسي كه باشد با هر پيشينه اي و سابقه اي و هر سن و سالي، مهمترين بخش برنامه را حذف كنند و منتقد آن را كنار بگذارد، آيا چنين عملي به مسلخ بردن نقد و ذبح كردن باب گفت وگو آن هم به دلايل نادرست و بي جا نيست؟!
در واقع مي توان گفت حذف بخش نقد و خارج كردن منتقد از برنامه براي برنامه اي مثل هفت كه نقد و تحليل بنا بود جايگاه ويژه و برتري در آن داشته باشد بيشتر به يك انتحار و خودزني مي ماند كه باعث مي شود هم اعتماد بينندگان از برنامه سلب شود و هم ذات و ماهيت اصل برنامه مورد خدشه وارد گردد و حال بايد ديد توليدكنندگان برنامه هفت و تصميم گيرندگان آن براي خدشه اي كه بر اعتماد مخاطبانش پديد آمده چه تدبيري خواهد انديشيد و چگونه اين زخم را ترميم خواهند كرد؟
درنهايت بايد گفت آنچه در برنامه اخير هفت رخ داد محصول بي تدبيري اهالي هفت از يك سو و بدشانسي آنها از سوي ديگر بود و آنها با نوع برنامه ريزي خاصي كه از خود نشان دادند يكي از غيراصولي ترين و غيرقابل دفاع ترين موقعيت ها را براي برنامه هفت پيش آوردند كه بي ترديد مي توانستند با قدري دقت و ملاحظه و ايستادگي بر مواضع اصلي برنامه و عدم حذف بخش مهم نقد فيلم از همه اين وقايع جلوگيري كنند كه البته چنين نشد!
اما دركنار همه اين اتفاقات و خودداري مهرجويي از حضور در برنامه كه به هر دليلي مي تواند افتاده باشد و نيز درحالي كه عليرضا سجادپور هم حاضر به سخن گفتن در مورد وضعيت اين روزهاي سينماي ايران نشد، فريدون جيراني به عنوان تهيه كننده و مجري هفت گزينه اي همچون مسعود ده نمكي را جايگزين مدعوين قبلي كرد كه البته با تمام نكات و مباحثي كه در طول اين گفت وگوي شتابزده و نه چندان ملتزم رخ داد اما به هيچ وجه نتوانست بي تدبيري و بدشانسي پديد آمده در برنامه را جبران كند و آنها را بپوشاند.
هرچند در سخنان ده نمكي نكات قابل تامل و مهمي وجود داشت كه مي بايست در فصلي جداگانه مورد توجه و تحليل قرار بگيرد، نكات مهمي كه طي آنها به نوعي آسيب شناسي از وضعيت كنوني حاكم بر فضاي سينماي كشور پرداخته و تحليل هاي جدي و قابل تامل از ساختار سياست گذاري هاي فرهنگي مسئولان كشور ارائه داد.
گرچه اين بخش به صورتي شتابزده و بي برنامه به مخاطبان ارائه شد اما قطعا مي توان گفت مفيدترين و شنيدني ترين بخش برنامه اخير هفت همين گفت وگوي جيراني و ده نمكي بود. و اما بخش نهايي برنامه هم تحليل سينماي مهرجويي بود كه البته در غياب مسعود فراستي، نه از جديت و استحكام فكري و بينش سينمايي در خوري برخوردار بود و نه آن التزام به يكپارچگي مورد توقع و لازم را دربرداشت و بيشتر حول يك سري نظريات شخصي و آن هم بدون اتكاء به مباني محكم سينمايي كه خاص دو منتقد جوان بود، مي گشت و براي مخاطبان برنامه محصول قابل توجه و چندان مفيدي در برنداشت.
و بالاخره آن مصاحبه از قبل ضبط شده با داريوش مهرجويي كه به خوبي نشان داد كارگردان نام آشنا، با سابقه و حرفه اي سينماي ايران، اين روزها در فضاي ديگري سير مي كند و شايد ديگر نتوان نشانه هاي جذاب و روشن تكاپوي منحصر به فرد او را در فلسفه و سينما از خلال آثار امروزينش دنبال كرد و شايد راه ديگري باقي نمانده باشد جز آنكه به همين فيلم هايي كه «نارنجي پوش» از ساختار محتوايش نمايندگي مي كند دلخوش كرد و مهرجويي را به عنوان پديدآورنده آثاري همچون «گاو»، «اجاره نشين ها»، «هامون»، «ليلا»، «پري»، «سارا» و... به خاطره ها سپرد!

 



نگاهي به فيلم انتهاي خيابان هشتم
سرايت انديشه جبهه به اصطلاح ملي در سينما

رضا طريقت
اگر تاريخ انقلاب اسلامي را ورق بزنيم پي خواهيم برد كه جبهه ضدملي به عنوان يكي از نيروهاي قدرت طلب همواره در جهت سكولاريته كردن انقلاب گام برمي داشت و از همان ابتداي انقلاب سوداي عبور از تشرع را در سر داشت. اين جبهه در بيست و پنجم خرداد 1360 در ميدان فردوسي گرد هم آمدند و در اعتراض به تصويب لايحه قصاص به موجوديت اسلامي انقلاب اعتراض كردند و بنيانگذار كبير انقلاب هم ارتداد اين جبهه را اعلام كرد و عملا هويت مدعيان سكولاريسم زير سؤال رفت. امروز سي و يك سال از آن تاريخ مي گذرد، اما ماحصل انديشه اين جبهه در حوزه سينما متبلور شده است و عجبا كه مديران سينمايي و مسئولان از اين مهم غافل اند. «انتهاي خيابان هشتم» آخرين ساخته عليرضا اميني عملا اثري ضدقصاص است، امروز به جاي آنكه تفكر جبهه ضدملي در اعتراض به قصاص كه حكمي الهي در شرع اسلام است به جامعه سرايت كند، انديشه آنها بر پرده سينما نقش بسته است. جالب اينجاست كه آقاي عليرضا اميني در تلويزيون نظام جمهوري اسلامي حاضر مي شود و پايان سياه فيلم خود را به نمايش مي گذارند. و دوستاني كه به اروتيك نمايي دو فيلم «گشت ارشاد» و «خصوصي» معترض بودند فراموش كردند كه اين فيلم از منظر استراتژيك، آسيب ها و خسراني ضدانقلابي به بار خواهد آورد و چطور ممكن است فيلمي كه چالش با حكمي الهي و اجراي اين حكم را عامل فسق و فجور در جامعه معرفي مي كند با حمايت مديران سينمايي بروي پرده آمده است؟ اما دليل حمايت از سازندگان به هيچ وجه مشخص نيست.
فارغ از اين پرسش ها، سال گذشته نيز در سينماي ايران فيلمي با همين تم و مضمون توليد شد كه مستقيما مسئله قصاص را به چالش مي كشيد. «سوت پايان» ساخته نيكي كريمي كه اخيرا وارد شبكه نمايش خانگي شده است نيز داراي مضموني مشابه بود. البته در اين مورد نيز قطعا كسي پاسخگو نخواهد بود كه چرا اين بازيگر ظاهرا مترجم و احيانا كارگردان، دستگاه قضايي كشور كه به رغم برخي نقاط ضعف اما عصاره احكام اسلامي در آن جاري است را هدف تخريب قرار مي دهد و مسئولين طبق گفته سازنده از اين دو فيلم از توليد تا نمايش عمومي آن به صورت خاصي حمايت كرده اند، پرسشي جدي تر را بايد با مسئولان سينمايي مطرح كرد چرا از ساخت و نمايش اين فيلم ها حمايت مي كنند؟
شرع مقدس اسلام به صورت آنچه هست بدون هيچ كم و كاستي بايد اجرا شود، اين اجرا يك حكم الهي است، حتي «ويل دورانت» كه سخنانش براي حاميان انديشه ليبرال- سكولار حجت بوده در مورد قصاص مي گويد: «اسلام نگفت كه: بدي را به نيكي پاداش دهد.» و در همين رابطه اشاره اي به آيات قرآني دارد، «هر كه به شما تعدي كند مانند آن تعدي اي كه بشما مي كند به او تعدي كنيد» (سوره بقره آيه 194)[1] «و هر كه از پي ستم ديدن انتقام گيرد، راه تعرضي بر عليه آنها نيست» (سوره شوري آيه 41).
توليدات ضدقصاص در سينما و سيما از سال ها قبل آغاز شده و مديران سينمايي و رسانه ملي در مقابل چنين واكنش هاي شبه هنري هيچ واكنش مديريتي نشان نمي دهند. دهن كجي به نظام قضايي و خصوصا قصاص براي شبه روشنفكران نوعي ژست «اپوزيسيون بودن» به شمار مي رود و جالب اينجاست كه مسئولين در برابر چنين حركت هاي خزنده اي كوتاهي مي كنند و به جاي بايكوت كردن چنين آثاري كه با رويكردي كاملا سكولار به جدال با ديانت و تشرع مي روند حمايت هاي آنچناني مي نمايند. در اين ميان دو فيلم «انتهاي خيابان هشتم» و «سوت پايان» را اگر هدف ارزيابي عميق تري قرار دهيم به نتايج قابل توجهي دست خواهيم يافت.
داستان فيلم «انتهاي خيابان هشتم» درباره فردي به نام سعيد است كه در يك مواجهه خياباني فرد ديگري را به قتل رسانده است و قرار است اعدام شود. اولياي دم سه روز مانده به زمان اعدام به نيلوفر خواهر سعيد فرصت مي دهند تا يكصد ميليون تومان تهيه كند تا رضايت دهند و سعيد را اعدام نكنند. نيلوفر به همراه بهرام كه ظاهرا نامزد وي به شمار مي رود تلاش مي كنند تا از اعدام سعيد جلوگيري نمايند. اصل قصه و اينكه اولياي دم خارج از مجاري قانوني سه روز مانده تا اعدام ديه را مطالبه مي كنند امري غيرقانوني است و اگر قرار است ديه را مطالبه نمايند مي توانند از طريق قانون اقدام كنند، اگر ولي دم از مجازات اعدام منصرف شده باشد فرصتي را به بستگان مجرم مي دهد تا پول را فراهم آورند. پس از بررسي همين ايده اوليه كه موتور محرك درام را به چرخش در مي آورد متوجه دروغ پردازي سازندگان مي شويم كه به علت عدم آشنايي با قوانين قضايي از يك ايده تخيلي استفاده كرده اند تا قصاص را هدف هجمه قرار دهند، چرا كه در عالم واقع اگر اولياي دم به صورت فردي درخواست ديه نمايند، و اين امر از كانال قانون عبور نكرده باشد ممكن است ولي دم در روز مجازات از ادعاي خود سرباز زنند و در نهايت قاتل به مجازات خود برسد، چنين مسئله اي را نمي توان تضمين نمود كه وي روز مجازات اقدام به بخشش متهم نمايد. پس به كاربردن واژه سياه نمايي درباره حكم قصاص براي كساني كه با ناآگاهي كافي نسبت به قوانين شرعي و عرفي اين فيلم را ساخته اند واژه مناسبي است. ديگر نمي شود با فيلمساز تعارف كرد، چرا كه ايده اوليه داستاني اش بر مبناي تخيل و دروغ است و البته دامنه اين تخيل همچنان ادامه دارد و آقاي كارگردان بر مبناي دروغ اوليه دروغ هاي ديگري را با ظرفيت سياه نمايي فوق العاده اي در فيلمش طرح مي كند.
در ادامه فيلم، با كاراكتر موسي آشنا مي شويم كه از دوستان بهرام (شوهر ظاهري نيلوفر) به شمار مي رود، موسي در يك اصطبل كار مي كند و گاهي در مسابقات بوكس غيرمجاز نيز شركت مي نمايد، به دلايل نامعلومي از همسرش جدا شده و به صورت نامشروعي با زن ديگري زندگي مي كند (كارگردان در برنامه هفت بر اين نكته صحه گذاشت) اين زن پولدار است، خواهان دختر موسي است و مي خواهد او را از موسي جدا كند. تا اينجا كه داستان توضيح داده شد، بررسي چند نكته در حاشيه قصه ضرورت دارد. كاراكتر ياغي موسي داراي جذابيت هاي كاذبي است، در حكم يك قهرمان غيرمجاز وعاصي دلبسته خشونت و روابط نامشروع است و تنها خواسته مشروعش فرزند اوست. جالب اينجاست كه اين قهرمان با بهرام رفاقت دارد و از سر رفاقت قرار است در مسابقه اي كه در آن برگشتي وجود ندارد شركت كند و اگر بتواند برنده مسابقه باشد، پول حاصل از اين مسابقه را به بهرام دهد تا بتواند از مجازات اعدام برادر همسر ظاهري اش (نيلوفر) جلوگيري كند. درباره كاراكتر ناقص موسي ابهامات فراواني وجود دارد. اصلا موسي چه تناسبي با بهرام دارد؟ اين دوستي اگر عميق است چرا نشان داده نمي شود؟ و هزاران سؤال ديگر. اما در جمع بندي فيلم با سقوط موسي و جداشدن از دخترش به دليل مبارزه در مسابقه بوكس پي خواهيم برد كه او هم به دليل قصاص، يك شخص مرتبط به اين جريان است (بدون پرداخت دراماتيك) كه قرباني مي شود. كارگردان با تلاش فراوان سعي مي كند موسي را در قالب شمايل آزاده اي با پس زمينه جوانمردي تصوير كند، كه حكم قصاص سعيد سبب خشونت گرايي اين كاراكتر شده است.
درجايي از فيلم هم متوجه مي شويم سعيد برادرنيلوفر كه قرار است اعدام شود، يك مزاحم خياباني را به قتل رسانده است. اما تمام مسئله اين فيلم اين است كه فردي كه نمي تواند خشونت شهري خودش را كنترل كند، نبايد اعدام شود. اصلا تاكيد نگارنده بر انجام قصاص به اين دليل است كه بودن حكمي همچون قصاص موجب عدم پيدايش جنايت در اجتماع مي شود. از همه اين ها مهمتر و بالاتر، موجب ترك جنايت مي شود و درپي آن ديگر قصاصي صورت نمي گيرد.
يعني طبق مفروضات غلط داستاني سعيد (شخصيتي كه قرار است اعدام شود) براي حفظ ناموسش مي تواند به مراجع قانوني مراجعه كند و با دسترس بودن هميشگي پليس در قالب سامان دهنده اجتماع راه ديگري را برگزيند. اما به جاي مبادرت به اين كار شخص سومي را به قتل رسانده و حالا بايد اعدام شود تا جزاي دنيوي كارش را ببيند. پس طبق مثالي كه عنوان شد اگر قتلي نباشد قصاصي اتفاق نخواهد افتاد، اما كارگردان سياه نما درباره خانواده قاتل و قصاصش به معناي واقعي سياه نمايي مي كند.
نكته بعدي به شخصيت بيات باز مي گردد كه يك بنگاه فساد را اداره مي كند. امير دوست بهرام در پمپ بنزيني كه متعلق به بيات است كار مي كند. بيات كارناوال جنسي شبانه به راه مي اندازد و از طريق امير به نيلوفر پيام مي دهد كه اگر دراين باشگاه شبانه شركت كند و در كلوپ جنسي او تن فروشي كند خواسته مالي اش را برآورده مي سازد. نيلوفر در نهايت نمي تواند پنجاه ميليون تومان مورد نيازش را تهيه نمايد و به خواست بيات تن مي دهد و در اين شوء جنسي شركت مي كند. قبل از هر تحليلي مي خواستم به يك فيلم آمريكايي- فرانسوي به نام ربوده شده (TAKEN)اشاره كنم؛ داستان اين فيلم درباره يك مرد آمريكايي است كه دخترش را در فرانسه يك گروه فروش زنان و دختران مي ربايند و اين پدر، زمين و زمان را درمي نوردد تا دخترش را از بند اين گروه بين المللي رها كند. طبيعي است كه بيننده با اين قهرمان همذات پنداري مي كند و دركليت قصه، تن فروشي اجباري و حتي اختياري تقييح مي شود.
ضمن اينكه وجوه پروتاگونيستي روايت در نوعي تعصب و غيرت متجلي مي شود. حالا دراين سه سال چه شده و چه گذشته كه فيلمسازي تربيت شده در سينماي ايران با حيات هنري دولتي، در اثرش تن فروش اختياري را به صورت قهرمانانه نشان مي دهد؟ اين موضوع جاي هزاران پرسش سؤال براي هر مسلمان آزاده اي بوجود مي آورد. اصلا چه بلايي بر سرسينماي نظام انقلابي و شهيدپرور جمهوري اسلامي آمده است كه عده اي به اسم فيلم ساز پيدا مي شوند و به جاي اينكه با ابزار سينما مصائب و مشكلات جامعه را با نگرشي اسلامي حل كنند در برابر مصائب دنيوي نسخه تن فروشي براي زنان و دختران اين سرزمين مي پيچند؟ چنين فيلم هايي، خواسته يا ناخواسته، مستقيم و غيرمستقيم ترويج فحشا مي كنند.
درپايان هم براي اينكه حملات به موضوع قصاص عيان شود، آدم هاي مرتبط با اين داستان يكي تن به خود فروشي مي دهد، ديگر در بساط قمار مي نشيند تا برنده پولي باشد كه حلال نيست و ديگري از راه خشونت غير قانوني با معاوضه دخترش درمقابل اندكي پول تلاش مي كند تا يك قاتلي را كه فعل حرام انجام داده است را نجات دهند.
يعني يك حرامي به نام قتل اتفاق افتاده و ديگراني از سه راه حرام سعي مي كنند تاوان فعل حرام او را بدهند و جاي سؤال است كه چنين فيلمي چگونه مجوز توليد و امكان نمايش مي يابد؟

 



سريال راديويي «نورالدين، پسر ايران» توليد مي شود

كتاب «نورالدين پسر ايران» در راديو نمايش، سريال نمايشي مي شود.
كتاب «نورالدين پسر ايران» نوشته معصومه سپهري است كه توسط انتشارات سوره مهر منتشرشده و خاطرات سيدنورالدين عافي است؛ پسري كه در دوران جنگ تحميلي 16 ساله بوده و با تلاش فراوان، رضايت والدين و مسئولان را براي اعزام به مناطق عملياتي جلب كرده و نزديك به 80 ماه در جبهه مي ماند و جانباز 70 درصد دفاع مقدس است. اين اثر توسط شهلا دباغي ازطرف دفاتر ادبيات نمايشي مركز هنرهاي نمايشي راديو در يك مجموعه 30 قسمتي بازخواني نمايشي مي شود.
براساس اين خبر، اين نمايش راديويي با هنرمندي پيشكسوتان نمايش راديويي ايران به زودي در اين مركز توليد و از راديو نمايش پخش خواهدشد. دفتر ادبيات نمايشي مركز هنرهاي نمايشي راديو به زودي مجموعه ديگري با عنوان «لشكر خوبان» توليد خواهدكرد كه براساس خاطرات مهديقلي رضايي تنظيم راديويي شده است.



 



انتشار نخستين هفته نامه فرهنگي، سايبري با عنوان «رويكرد»

نخستين هفته نامه فرهنگي و هنري در فضاي سايبر با عنوان «رويكرد» منتشر مي شود.
اين هفته نامه شامل مقالاتي در حوزه هاي رسانه، سينما، تلويزيون، بازي هاي رايانه اي، انيميشن، معماري و... است. از ويژگي هاي منحصر به فرد اين نشريه اينترنتي پرهيز از حقنه كردن تبليغات بعنوان يكي از اصول آن است. رويكرد به نشاني rooikard.ir شنبه هر هفته در فضاي مجازي منتشر مي شود.

 



عمليات شكار ريگي در يك سريال

ساخت سريال «عبدالمالك ريگي» در دستور كار امور هنري ارتش جمهوري اسلامي ايران قرارگرفت.
سرگرد مجيد جوشقاني، مدير امور هنري ارتش جمهوري اسلامي به باشگاه خبرنگاران گفت: ساخت سريالي با موضوع عمليات دستگيري «عبدالمالك ريگي» در مرحله نگارش فيلمنامه قرار گرفت و بزودي نگارش فيلمنامه وارد مرحله توليد مي شود.
وي افزود: همزمان با آغاز پيش توليد بازي رايانه اي عمليات دستگيري «شرور شرق كشور عبدالمالك ريگي» كه با رديابي گسترده اطلاعاتي و طي يك عمليات پيچيده هوايي توسط تيزپروازان نيروي هوايي ارتش تحقق يافت، به فكر توليد مجموعه اي از چگونگي انجام اين عمليات بوديم تا گوشه اي از رشادت هاي فرزندان ملت در ارتش جمهوري اسلامي ايران را بيان كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14