(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 13 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20198 

آخرين اعتراف انديشكده آمريكايي كارنگي
توهم شكست ايران غير واقع بينانه است
تحليل جريان انحراف از دريچه نگاه غرب (بخش اول)



آخرين اعتراف انديشكده آمريكايي كارنگي
توهم شكست ايران غير واقع بينانه است

يك انديشكده آمريكايي معتقد است كه تحريم هاي نفتي عليه ايران در شرايط كنوني بي فايده است و نتيجه اين تحريم ها افزايش قيمت ها است كه به سود جمهوري اسلامي خواهد بود.
انديشكده «كارنگي» در مقاله اي به قلم «عدنان وطن سور» به موضوع تحريم هاي نفتي عليه ايران پرداخت. در اين مقاله پس از اشاره به نقاط ضعف راهبرد كنوني آمريكا در اعمال تحريم ها، اصلاح آن ها ضروري و البته دشوار توصيف شده است.
¤ تحريم نفتي ايران اكنون از هر زمان ديگري دشوارتر است
به نظر مي رسد جلوگيري از صادرات نفت ايران تنها راه غيرنظامي باشد كه براي حل مسئله هسته اي ميان غرب و تهران باقي مانده است. آمريكا و به دنبال اين كشور اتحاديه اروپا تحريم هاي جديدي را عليه تهران آغاز كرده اند كه هدفشان صادرات نفت ايران است. اما اعمال تحريم ها عليه ايران هيچ گاه ساده نبوده است و باتوجه به وضعيت اخير در بازارهاي جهاني نفت، اكنون اعمال تحريم ها از هميشه نيز دشوارتر است. براي رسيدن به موفقيت بايد راهبردهاي كنوني را به دقت اصلاح كرد.
¤ لزوم يك اقدام تعادلي
تحريم هاي كنوني داراي دو هدف هستند: كاهش درآمد ايران از صادرات نفت و درعين حال برقراري ثبات قيمت در بازارهاي نفت. ايران پنجمين توليدكننده بزرگ نفت در جهان است؛ اما از طرف ديگر دومين توليدكننده بزرگ در سازمان اوپك نيز هست؛ بنابراين در اواخر سال گذشته به امضاي (NDAA) «رسيدن به هر دو هدف ياد شده كاري بسيار دشوار است. «لايحه اختيارات دفاع ملي اوباما رسيد و در آن به تحريم هاي آمريكا عليه ايران اشاره شده است؛ اين لايحه به خوبي هر دو بعد تحريم عليه ايران را درنظر گرفته است؛ طراحي محتاطانه لايحه اختيارات دفاع ملي» اجازه مي دهد تا درصورت آماده نبودن بازار نفت، تحريم ها عليه جمهوري اسلامي كاهش يابد.
¤ افزايش قيمت نفت صرفاً درپي اعلام آمادگي براي تحريم نفتي ايران
برقراري ثبات در بازارهاي نفت پس از تحريم ايران بسيار دشوار خواهد بود؛ قيمت نفت همين الآن نيز به شدت افزايش يافته است. قيمت نفت «برنت» در اوايل آوريل امسال با اجرايي شدن «لايحه اختيارات دفاع ملي» 12درصد نسبت به انتهاي سال2011 افزايش پيدا كرد؛ اين قيمت از اوايل اكتبر كه تلاش ها براي اعمال تحريم شروع شد نيز 17درصد بيشتر است. توقف توليد نفت در يمن، سوريه و كشور سودان جنوبي نيز به اين افزايش قيمت ها دامن زده است. اما بخش بزرگي از تقصير به گردن ايران است. تهران ماهرانه از وحشت كشورهاي جهان مبني بر كاهش منابع نفت استفاده كرد؛ تهديد تهران به بستن تنگه هرمز و مسير انتقال نفت موجب افزايش اين نگراني ها شد.
¤ افزايش قيمت نفت به ايران اجازه مي دهد تا خسارت هاي ناشي از تحريم را جبران كند
تاريخ نشان داده كه تلاش براي قطع صادرات نفت ايران محكوم به شكست است؛ تحريم اخير نفت عراق تنها يكي از نمونه هايي است كه آن واقعيت را اثبات مي كند. از آن جايي كه اجراي «لايحه اختيارات دفاع ملي» باعث افزايش قيمت نفت شد، ايران احتمالا مي تواند كاهش درآمد نفتي خود را جبران كند؛ حتي اگر مجبور شود نفت كمتري بفروشد و يا نفت خود را با قيمتي ارزان تر بفروشد تا مشتريان جديدي پيدا كند. براي موفقيت در اين برنامه، بايد صادرات نفت ايران را هم شديداً و هم براي مدتي طولاني كاهش داد. اگر تحريم هاي كنوني را اصلاح نكنيم، نمي توانيم اميدوار باشيم كه بتوانيم درآمد صادرات نفتي ايران را كاهش دهيم. در اين باره دو مسئله نياز به دقت بيشتري دارند.
¤ افزايش نياز به نفت در كشورهاي غيرمتحد با آمريكا به سود ايران تمام مي شود
اولا، نياز به نفت در كشورهايي كه به دنبال اعمال تحريم هستند در حال كاهش است. نياز در كشورهاي عضو «سازمان همكاري» رو به كاهش است؛ اما مصرف در كشورهاي خارج از اين سازمان همچنان به رشد سريع خود ادامه (OECD) «توسعه اقتصادي» مي دهد. انتظار مي رود تا حدوداً يك سال ديگر، ميزان مصرف نفت در كشورهاي غير عضو «سازمان همكاري» توسعه مصرف (IEA) «اقتصادي» براي اولين بار از كشورهاي عضو در اين سازمان پيشي بگيرد. بنا به گزارش «آژانس بين المللي انرژي» نفت جهان در سال 2012 به ميزان روزانه 800 هزار بشكه افزايش مي يابد و نيمي از اين مقدار مربوط به كشور چين است.
¤ نمي توان چين و هند را متقاعد كرد تا روابط نفتي خود را با ايران به هم بزنند
چين و هند، كه در حال حاضر مشتريان اصلي نفت ايران هستند، درباره برنامه هسته اي اين كشور به اندازه آمريكا و اتحاديه اروپا نگران نيستند. مهم ترين اولويت براي اين دو كشور تأمين نفت مورد نياز براي گسترش اقتصادشان است. اگر پكن و دهلي نو بخواهند روابط نفتي خود را با تهران به هم بزنند آن گاه مجبور خواهند بود تا به دنبال منبعي جديد براي نفت مورد نيازشان باشند. اگرچه نمي توان پيش بيني كرد چين و هند براي تأمين نيازهاي نفتي خود به سراغ كدام كشور خواهند رفت؛ اما بي شك خريد نفت ايران با قيمتي ارزان تر هنوز هم يك گزينه مناسب براي آن ها خواهد بود.
¤ بازار نفت هميشه فرصت هاي نفتي زيادي را براي ايران در آستين دارد
مسئله دوم اين كه نفت خام در بازار جهاني مبادله مي شود و اين بازار علاوه بر اين كه بي ثبات است، فروشنده و خريدار را نيز نمي توان در آن تشخيص داد. اين موضوع باعث مي شود ايران فضاي مانور زيادي داشته باشد. كشورهاي اروپايي، كه در سال 2011 به طور متوسط روزانه 450 هزار بشكه از نفت ايران را مصرف مي كردند، اكنون به دنبال يافتن جايگزين براي نفت جمهوري اسلامي هستند؛ اما تهران نيز به دنبال مشترياني جديد و راه هايي تازه براي فروش نفت خود خواهد گشت. هر چند يافتن مشتريان جديد زمان مي برد؛ اما بازار نفت هميشه فرصت هاي فراواني را در اختيار ايران قرار مي دهد تا صادرات و درآمدهاي نفتي خود را حفظ كند.
¤حمايت بازيگرهاي غيردولتي از حمل و نقل و تجارت نفت ايران
صنايع انتقال نفت و تاجران در اين زمينه نيز به ايران كمك خواهند كرد تا «از دام» تحريم هاي نفتي «رها شود.» هر چند ناوگان نفت كش هاي خود ايران آن قدر بزرگ نيست كه بتواند همه صادرات نفت اين كشور را به عهده بگيرد؛ اما در ماه هاي اخير، ساير نفت كش ها ظرفيت خالي زيادي داشته اند. ممكن است برخي از نفت كش هاي غربي نفت ايران را حمل نكنند؛ اما كمپاني هاي چيني و هندي درحال حاضر هم جزء بزرگترين بازيگرها در حمل و نقل نفت هستند. ايران مي تواند با پيشنهاد مبلغي براي انتقال نفتش كمپاني هاي حمل و نقلي را جذب كند كه به دنبال سود هستند نه سياست.
¤يك راهبرد درست
اعمال تحريم هاي نفتي بين المللي عليه كشوري كه مصمم است از اين تحريم ها فرار كند براي آمريكا و اتحاديه اروپا اقدامي بسيار خطرناك است؛ به ويژه وقتي جمهوري اسلامي از كمك بخش هايي خصوصي بهره مي برد كه به دنبال سودهاي كلان هستند. اگر هدف ما از تحريم اين است كه درآمدهاي نفتي ايران را به شدت كاهش دهيم و در عين حال بازارهاي نفتي را به سمت بي ثباتي سوق ندهيم، بايد رويكرد كنوني خود را به دقت اصلاح كنيم.
¤اگر نفت ايران از بازار خارج شود، همه نفت مازاد توليدي در جهان بايد به مصرف برسد و اين يعني بي ثباتي در بازار
اولا، آمريكا بايد درباره زمان بندي تحريم ها رويكرد واقع گرايانه تري اتخاذ كند؛ براي اين كه بتوانيم صادرات نفت ايران را به شدت كاهش دهيم، چند ماه مدت بسيار اندكي است. بنا به تخمين يكي از گزارش هاي «اداره اطلاعات انرژي» آمريكا، ميزان نفت خام مازاد بر نيازي كه در جهان توليد مي شود حدود 5/2 ميليون بشكه در روز است؛ اين ميزان اندكي بيش تر از متوسط صادرات روزانه ايران در سال گذشته است. طبق ارزيابي اين گزارش، رقم ياد شده «از مقدار استاندارد در گذشته كم تر» و كم ترين ميزان از دهه چهارم سال 2008 تاكنون است. اگر قرار باشد [به جاي نفت ايران] از بخش عمده اين توليد مازاد استفاده كنيم، آن گاه بايد بازارهاي نفتي را در شرايطي تقريبا بي نقص نگه داريم. در چنين شرايطي كوچك ترين نشانه اي از بي ثباتي ممكن است قيمت هاي نفت را بي نهايت بالا ببرد؛ طوفان در «خليج مكزيك»، اعتصاب كارگران در يكي از كشورهاي اصلي توليدكننده نفت، يا انفجار يك لوله نفتي. بايد چارچوب هاي زماني واقع بينانه تري را در نظر بگيريم تا بازارهاي نفتي بتوانند خود را با اين زمان بندي وفق دهند.
¤ نمي توان نفت ايران را به كلي تحريم كرد
دوما، بايد به ايران بفهمانيم زماني كه تحريم ها به نقطه اوج خود برسند، جمهوري اسلامي ديگر نمي تواند بيش از مقدار معيني نفت بفروشد. هر چند بايد حاشيه امنيتي در زمينه تغيير احتمالي در تحريم ها تعبيه شود؛ اما معين كردن هدف نهايي از تحريم ها ايران و مردمش را از انتهاي راهي كه در آن قدم گذاشته اند باخبر خواهد كرد. سقف صادرات نفت ايران پس از اعمال تحريم ها بايد به درستي تعيين شود تا منجر به نتيجه دلخواه گردد. تحريم هاي نفتي نبايد شامل تمام نفت ايران شود؛ اين چنين تحريمي واقع گرايانه نيست و در صورت عملي نشدن اعتبار خود را از دست خواهد داد.
در صورتي كه تحريم ها تاثير كافي را نداشته باشد، كشورهاي مختلف از حمايت از آنها خودداري خواهند كرد.
سوماً، آمريكا و اتحاديه اروپا بايد براي تحريم ايران ائتلافي گسترده تر تشكيل دهند. بدون حمايت بازارهاي نوظهور و به ويژه شركاي اصلي تجاري ايران در آسيا، تحريم بي نتيجه خواهد بود. همچنين بايد توليدكننده هاي مهم در سازمان اوپك را نيز متقاعد كنيم كه تحريم ها عليه ايران در بلندمدت به سود اين كشورها نيز خواهد بود. اگرچه رسيدن به اجتماع در اين زمينه دشوار است؛ اما حركت به سمت تحريم هايي جامع تر احتمالا حمايت كشورهاي آسيا و حوزه خليج فارس را به دنبال خواهد داشت. حضور «كمپاني هاي آزاد» در بازار تجارت نفت ايران براي تحريم هاي نفتي مشكلي هميشگي باقي خواهد ماند؛ و كشورهاي مختلف در صورتي كه تحريم ها اعتبار نداشته باشند، از آنها حمايت نخواهند كرد. تعيين اهداف واقع گرايانه موجب اعتبار تحريم ها و كاهش تعداد كمپاني هاي آزاد خواهد شد.
¤ لزوم برخورد با بازيگرهاي خصوصي كه از ايران حمايت مي كنند
تحريم ها به تنهايي كافي نيستند؛ بايد با كمپاني هاي حمل و نقل و تاجرها نيز برخورد شود. قانون گذاران آمريكا و اتحاديه اروپا بايد قوانيني تصويب و به موجب آنها كمپاني ها يا ديگر گروه هاي مرتبط با آنها را در صورت كناره گرفتن در بندرهاي ايراني جريمه كنند. با استفاده از فناوري هاي رديابي و ماهواره اي، مي توان تمام تانكرهايي را كه وارد حوزه ايران و يا از آن خارج مي شوند، كنترل كرد. مي توان با تصويب قانون براي شركت هاي بيمه آنها را مجبور كرد به نفت كش هايي كه به ايران مي روند، خدمات ندهند؛ شركت هاي بيمه هم اكنون نيز از خطرات ارائه خدمات به نفت كش هاي راهي ايران مطلع هستند.
¤ اقدامات ميان مدت
تحريم ها عليه صادرات نفت ايران از همين حالا ايران را دچار مشكل كرده اند؛ اما هنوز زود است كه بگوييم نتيجه اين تحريم ها چه خواهد شد؛ بايد منتظر باشيم تا تهران نقشه هاي خود را براي فرار از تحريم عملي كند.
آمريكا و شركاي اروپايي اش در صورت جديت و تدوين سياست هاي درست مي توانند تحريم هاي نفتي را عملي كنند. اين دو بايد بر ايجاد زير ساخت هايي تمركز كنند كه با اولين نشانه هاي بي ثباتي قيمت در بازار نفت فرو نريزند.
¤آمريكا تا زماني كه به نفت وابسته است از تنش در خاورميانه ضرر خواهد كرد.
در عين حال، تنش ها با ايران نبايد سد راه تدوين سياست هاي درست در زمينه انرژي در قرن جديد شود. درست است كه آمريكا هيچ نفتي از ايران وارد نمي كند؛ اما بازسازي اقتصادي واشنگتن تحت تأثير سياست هاي جمهوري اسلامي؛ و اين ماهيت عمومي بازارهاي نفت را نشان مي دهد. اگر مي خواهيم مطمئن شويم تنش ها در خاورميانه بر اقتصاد آمريكا تاثير نخواهد گذاشت، تنها راه اين است كه وابستگي خود را به نفت كاهش دهيم. در حال حاضر، كار اصلي ما اين است كه تحريم هاي نفتي عليه ايران را به درستي تدوين و اجرا كنيم تا راه براي مذاكرات هسته اي باز شود.

 



تحليل جريان انحراف از دريچه نگاه غرب (بخش اول)

محمد عبدالهي
در پژوهش پيش رو سعي شده است به جريان انحرافي از منظري نو و اين بار از نماي بيروني نگريسته شود. پرواضح است كه توجه به تحليل اتاق فكرهاي مستقر در كشورهاي غربي از جريان هاي سياسي داخل كشورمان، فارغ از ارزش خبري و ارزش گذاري محتوايي آنها، در يافتن «نقشه راه» و «آينده كاوي رفتار طرف بيروني» بسيار حائز اهميت است.
پيش گفتار
پيش از ورود به بحث، توجه به نكاتي كه مي تواند تحليل هاي پيش رو را در مقام يك «ارزيابي استراتژيك» از نظر مخاطب بگذراند، ضروري مي نمايد.
لزوم توجه به نگاه و برآورد غرب از جريان انحرافي و كنش هاي پيرامون آن را مي توان چنين برشمرد:
1-غرب نشان داده است كه به دنبال شناسايي و كمك براي روي كار آمدن افرادي در نظام جمهوري اسلامي است كه طرف مناسب تري براي تعامل در فعل و انفعالات بين المللي هستند؛ از اين رو، تحليل هاي غربي از جريان انحرافي مي تواند در برنامه ريزي هاي آينده غرب براي ايران نقش مهمي داشته باشد.
2-بررسي پيش رو نشان مي دهد؛ نكات، علائم و موضع گيري هايي كه مواد خام تحليل غربي را تشكيل داده اند، حاصل تحليل رفتار رئوس ساختمار سياسي كشور است. در واقع تحليل هاي ارايه شده، ارتباط مستقيمي با عملكرد و مواضع جريان انحراف دارند. اين مهم با تدقيق در زمان بندي كنش هاي داخلي جريان انحراف و واكنش هاي خارجي به وضوح نمايان است.
3-استفاده زيركانه رسانه هاي غربي از تكنيك هاي اقناع خبري براي همراه سازي مخاطب با خود در ارايه تحليل، نكته اي حايز اهميت است. به عنوان نمونه؛ اين رسانه ها از خانه نشيني رئيس جمهور به عنوان «بروز بيشتر شكاف موجود در هرم قدرت» ياد كرده و در تحليل غرض آلود آن، دلايلي را در جهت منافع خود و با ارايه اطلاعات بعضاً دقيق و تكيه بر نظر تحليل گران منتشر مي كنند.
4-در پژوهش پيش رو، طرف غربي در تحليل جريان هاي سياسي داخل ايران، از دو طيف تحليل گر استفاده كرده است؛ تحليل گران زبده بومي غربي و تحليل گراني كه اصالت ايراني دارند و در مراكز و اتاق فكر بين الملل مشغول به كارند. در بسياري اوقات، نگاه تحليل گران ايراني مقيم كشورهاي غربي- باتوجه به شناخت دقيق تر اين افراد از فرهنگ كشور- با درصد بالايي به واقعيت نزديك تر است.
و اما بيان نكات و ملاحظات ذيل از آن رو مهم اند كه زمينه سوءبرداشت ها و سوءتفاهم هاي احتمالي از اين مقاله را خنثي نمايند:
1- در تحليل هاي غربي، «جريان انحرافي»، طيف احمدي نژاد ناميده مي شود؛ از اين رو، در نقل هاي مستقيم اين گزارش، بارها با اين نوع برداشت مواجه مي شويم.
2- توجه به اين نكته- خصوصاً براي منتقدين نگاه نگارنده در نقد جريان انحراف ضروري است كه اين قلم بدون ترديد به سوگيري و بي اعتباري اكثر بنگاه هاي خبرپراكني غربي واقف است؛ از اين رو، به دنبال استفاده ابزاري از نگاه طرف خارجي- كه بارها در امتحان صداقت مردود شده است- براي نقد يك جريان سياسي داخلي نيستيم. با اين وجود اما اصلي ترين انگيزه براي نگاشتن اين متن، يافتن پاسخي براي اين پرسش جدي است كه چرا نگاه سراسر بغض و عداوت رسانه هاي غربي به دولت اصول گرا و حلقه اطرافيان رياست محترم جمهور به ناگاه دچار استحاله شده و در چرخشي 180درجه اي حتي به نوعي طرفداري تلويحي تبديل شده است؟ چرا غربي ها در تحليل هاي اخير خود، اطرافيان رياست محترم جمهور را مصداقي براي تقابل با ساختار نظام و حفره اي در صف يك پارچه اصول گرايي يافته اند؟! و چرا به يك باره «تهديد» دولت اصول گرا جاي خود را به «فرصت» در برخي اظهارنظرهاي جديد طرف غربي داده است؟!
پاسخ پرسش هايي از اين قبيل و انبوهي سؤال ديگر، در واقع مقدماتي هستند براي پاسخ به اين موضوع كه اين تفاوت رويكرد و تحليل هاي متفاوت رسانه ها و اتاق فكرهاي غربي نسبت به دولت محترم حاصل چيست؟ در روش و منش دولت تغييري حاصل شده است يا غربي ها تغيير كرده اند؟!
3- همان طور كه در نقدهاي منتشر شده قبلي در خصوص جريان انحراف نيز تأكيد شد، معادل دانستن حلقه كوچك موسوم به «جريان انحراف» با كليت دولت و ناديده انگاشتن خدمات بي بديل، مثال زدني و اوصاف تكرار ناشدني آن به دور از منطق، انصاف و عدالت است. تمركز بر موضوع «جريان انحراف» نيز نه از آن رو است كه اين جريان به مثابه «خطر اصلي» در كمين انقلاب لحاظ شده است؛ بلكه نوعي ژرف نگري و توجه به «غده سرطاني» است كه شايد در اثر بي توجهي، عدم بصيرت و سطحي انديشي توان تكثير يافته و سلامت گفتمان انقلاب را در آينده به مخاطره اندازد.
4- نكته پاياني پيش گفتار نيز آنكه براي هر تحقيقي بايستي مقدماتي همچون طرح سؤال، روش تحقيق و معيار داوري مشخص باشد؛ از اين رو، سؤالات فوق بخش اول مقدمات تحقيق را مهيا نموده و با روش مطالعه كتابخانه اي در اين پژوهش عمل شده است. بهترين معيار داوري نيز جمله امام راحل(ره) است كه فرمودند: «اگر آمريكا [و منافقين] تعريف كنند از يك كسي، تعريف كنند از يك چيزي، وقتي تعريف كردند، مردم مي فهمند اين عيبي دارد كه اينها تعريف مي كنند از او.» (1) و يا جملات مشابهي از ايشان نظير آنكه فرمودند: «اگر چنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامه هاي آمريكا از ما تعريف كنند، آن وقت است كه بايد مردم بگويند اين چه است قضيه؟ يك قضيه اي هست كه دارند تعريف مي كنند! البته بايد از ما تكذيب كنند، از شما هم بايد تكذيب كنند، و جمهوري اسلامي را هم بايد تكذيب بكنند.»(2)
تحليل هاي غرب پيرامون جريان انحراف
تحليل هاي طرف غربي پيرامون جريان انحراف، از اسفند ماه سال 1389 آغاز شده و در ماجراي خانه نشيني رئيس جمهور اوج مي گيرد. اين تحليل ها را مي توان به سه مقطع تقسيم كرد:
1-پيش از خانه نشيني رئيس جمهور:
در اين مقطع، تحليل ها حول «اسفنديار رحيم مشائي»، گمانه هاي ارسال پيام هاي ارتباطي وي به آمريكا و موضع گيري هاي جنجالي اش صورت پذيرفته است و البته اينها پس از دولت نهم و رويكرد خصمانه و غيرمنعطف غربي ها به دولت صورت گرفته است.
2- در طول 11 روز خانه نشيني رئيس جمهور
رئوس مطالب مطرح شده در اين برهه عبارتند از: توصيف شرايط، تلاش براي علت يابي شكاف و گمانه زني پيرامون احتمال عزل يا استعفاي رئيس جمهور
3-پس از خانه نشيني رئيس جمهور
در اين دوره، ارايه ي تحليل هاي دقيق تر آغاز شده است. انتساب شكاف رهبري- رياست جمهوري به عنوان يك بحران در كشور به بهار عربي و نمود آن در ايران، تحليل شرايط و رفتارشناسي «اسفنديار رحيم مشايي» و بررسي آن از زاويه ي تقابل با اهداف مقام معظم رهبري، نمونه هايي از اين تحليل ها است. در اين برهه، طرف غربي تلاش هاي فراواني براي القاي وجود شكاف ميان اركان اصلي نظام جمهوري اسلامي انجام داده است.
حاصل آن كه، ظهور «جريان انحرافي»، اين فرصت را به طرف غربي داده است تا از اين جريان و حواشي ايجاد شده توسط آن به عنوان «شكاف عميق ميان رهبري و رياست جمهوري» ياد كند و به تحليل آن بپردازد.
رئوس تحليل هاي طرح شده طرف غربي پيرامون اين موضوع را مي توان چنين برشمرد:
1-شناسايي و توان سنجي از دو طرف شكاف پيش آمده در سطوح عالي جمهوري اسلامي؛
2-گمانه زني پيرامون امكان استعفا يا عزل احمدي نژاد از رياست جمهوري؛
3-ريشه يابي شكاف نوظهور در حاكميت ايران؛
4-شناسايي طرف مطلوب غرب در شكاف حاكميت ايران؛
5- فوايد شكاف رهبري- رياست جمهوري براي طرف غربي؛
6- گمانه زني ها پيرامون پيروز انتخاب هاي آتي ايران؛
7- گمانه زني هاي طرف خارجي پيرامون رئيس جمهور آينده ايران؛
8- بررسي تأثير جريان انحرافي بر آينده هسته اي ايران؛
9- آينده پژوهي تحليل گران غربي از جريان انحرافي.
نتايج حاصل از رفتارشناسي طرف غربي از جريان انحرافي نشان از گشوده شدن روزنه اميدي دارد كه غرب براي تغييرات آينده حكومت ايران مدت ها است به دنبالش بوده است. اصلي ترين نتيجه گيري هاي حاصل از اين رفتارشناسي براي تحليل گران غربي به ترتيب زير مي باشد:
الف) بروز شكاف در هسته مركزي ساختار قدرت؛
ب) مخالفت از درون با ساختار سنتي و حوزوي نظام؛
ج) يافتن ظرفيت هاي جديد براي استراتژي مهار دروني قدرت نرم جمهوري اسلامي.
مؤسسه آمريكايي «رند»(3) كه با پشتوانه مالي «بنياد اسميت ريچاردسون»(4) سالياني است به مطالعه در خصوص ايران مشغول است، در زمره مراكزي است كه به تحليل رفتار جريان انحراف علاقه مند است. «علي رضا نادر» از جمله استراتژيست هاي مؤسسه رند، معتقد است شرايط داخلي كشور با مهندسي جريان انحراف به سوي بحراني شدن در حال حركت است؛ وي در جمله اي قابل تأمل تصريح مي كند: «آن چه ما در ايران ناظريم، آرامش پيش از طوفان است.»(5)
«عباس ملك زاده ميلاني»، سرپرست پروژه «دموكراسي در ايران»، در «مؤسسه آمريكايي هوور»(6) نيز در تحليلي نزديك به علي رضا نادر از بي ثباتي در ايران به واسطه رفتارهاي ناشي از اين جريان سخن گفته، نتيجه مي گيرد: «نمي توان وقايع چند ماه آينده را حدس زد.»(7)
«رابرت فيسك»(8)، تحليل گر و مقاله نويس روزنامه اينديپندنت اما تبعات بحران سازي جريان انحراف را از اين بالاتر برده و مي نويسد: «انتظار آن مي رود كه احمدي نژاد در تماشايي ترين جايگاه ضربه پذير در تاريخ جمهوري اسلامي قرار گيرد.»
بحران سازي هاي فصل به فصل جريان انحراف اميدواري تحليل گران غربي را براي تحقق آرزوي ديرينه «بي ثبات سازي حاكميت ايران» بيش از پيش نمايان مي سازد. اين موضوع در لابه لاي بسياري از اسناد منتشره تحليل گران غربي مشهود است؛ از آن جمله، تحليل گر روزنامه «لوفيگارو» است كه مي نويسد: «آيا حكومت ايران، در سايه انقلاب در كشورهاي عرب و دوسال پس از خيزش سبز كه شكست خورد، درحال ترك خوردن از داخل است؟ هنوز براي نتيجه گرفتن، بسيار زود است، اما نشانه هايي هست كه نشان مي دهد اختلافات شديدي وجود دارد.» (9)
پرسش اصلي از ميان چنين تحليل هايي آن است كه اين «نشانه ها» كه طرف غربي را اميدوار كرده و برنامه ريزي هاي دقيقي را به همراه آورده است، كدام اند؟ پيش از پرداختن به پاسخ اين پرسش مهم، توصيف نگاه غرب به «فوايد شكاف ساختاري در حاكميت ايران»، ضروري است.
فوايد شكاف در سطوح عالي حاكميت جمهوري اسلامي براي غرب
«تلاش براي مهار دروني قدرت نرم جمهوري اسلامي»، برآيندي از سعي و خطاي 32 ساله غرب در جنگ با ايران است. با اين مقدمه، طبيعي ترين گزينه براي طرف غربي، ظهور جريان هايي در داخل ساختار قدرت است كه آهنگ دوگانه اي را مخابره مي كنند و اكنون از نگاه غرب، «جريان انحراف» در كنار جريان هاي معارض ديگر داراي چنين شرايطي است. تحليل گران غربي در تحليل هاي خود، مزاياي زيادي را براي ظهور اين جريان عنوان كرده اند كه دراين مجال به 10 سرفصل از آن ها اشاره مي شود:
1- برملا شدن كشمكش هاي جناح هاي درون حاكميت ايران و ماهيت پرتنش آن ها؛
«بي. بي سي» فارسي يكي از بسيار رسانه هايي بود كه براين نكته دست گذارده و اين گونه تحليل مي كند: «حكومت ايران در مناقشه ميان نزديكان آقاي احمدي نژاد از يك سو و طيف گسترده اي از اصول گرايان، ميانه رو و تندروهاي حامي رهبر ايران از سوي ديگر، يك بار ديگر ماهيت پرتنش درون خود را آشكار يافته است. (10)
2- شكستن تابوهايي كه در گذشته مقدس بوده اند؛
اين موضوع به خصوص پس از چند مرحله بحران آفريني جريان انحراف كه منجر به حل مسئله از سوي رهبر معظم انقلاب گرديد، در تحليل هاي ارايه شده از سوي تحليل گران غربي، برجسته شد. غربي ها به صورتي ملموس، ذوب زدگي خود را از مخالفت با «رهنمودهايي كه تاكنون مقدس بوده اند» نشان داده و اين مسئله را زنده شدن طرح مرده اي مي دانند كه در دوران اصلاحات از سوي برخي مسئولين، آغاز شده بود.
3- برجسته شدن شكاف هاي سياسي و اجتماعي داخل كشور؛
4- تبديل شدن جريان انحراف به متحد جنبش دموكراسي ايران؛
5- شناسايي جريان انحراف به عنوان «جرياني كه سقوط جمهوري اسلامي را سرعت مي بخشد»؛
روزنامه «واشنگتن پست» در 28 تيرماه 1390 به قلم «كريم سجادپور» اين مسئله را تحليل كرده و به شكل مضحكي مدعي شده است: «احمدي نژاد» با برجسته كردن شكاف هاي داخل كشور و شكستن تابوهايي كه در گذشته مقدس بوده اند- مثل چالش با رهبر عظما- به صورت غيرعمدي به متحد غيرواقعي جنبش دموكراسي ايران، تبديل شده است. در گذشته گمان مي شد او رهبر خيزش و ترقي جمهوري اسلامي باشد، اما حالا بيشتر احتمال دارد از جانب مورخان به عنوان مردي به خاطر آورده شود كه سقوط جمهوري اسلامي را تسريع كرده است.»
ناگفته پيداست تحليل يادشده و ديگر موارد مشابه، هزينه هايي است كه از رفتار جريان خاص اطراف، رئيس جمهور ناشي شده و ازنگاه طرف بيروني به پاي ايشان نوشته شده است:
6- رسميت دادن به اختلاف درون حاكميت؛
اصلي ترين مصاديق اين موضوع درنگاه طرف غربي مسائلي نظير انتصاب مشايي به سمت معاون اولي رئيس جمهوري و ماجراي عزل وزير اطلاعات است.
7- تشكيل سيستم سه بعدي؛
طرف غربي شكاف ايجادشده توسط جريان انحراف را مسبب ايجاد شكاف هاي سه بعدي و عمق ديگري در سطح نظام دانسته و در توصيف اين پديده مي نويسد: «تشديد رويارويي در رأس قدرت از يكسو، رويارويي ميان رياست جمهوري و مجلس و از سوي ديگر موجب بروز شكافي جديد در كادر اصلي و عملا موجب ايجاد سيستمي سه بعدي شده است. اين وضعيت در عين حال موجب اصطكاك بيش تر در صفوف محافظه كاران شده است كه ايجاد سه اردوگاه عمده و تشكيل چندين گروه انشعابي حاصل آن است. (11)
8- تشديد بي ثباتي سياسي در ايران و انسداد در ساختار مديريتي:
طرف خارجي با نگاهي به فوايد فتنه88، ظهور جريان انحرافي را عاملي براي پيشبرد بي ثباتي سياسي- امنيتي ايجادشده پس از انتخابات رياست جمهوري مي داند، البته با اين تفاوت كه اين بار قدرت نظام در مواجهه، به دليل وجود ملاحظه هاي بسيار، به صورت واضحي كمتر است. با اين همه تحليلگران غربي معتقدند كه شكاف در سطوح عالي نظام جمهوري اسلامي، انتخابات هاي آينده را پررونق تر مي كند.
بي بي سي فارسي موضوع يادشده را اين چنين تحليل مي كند: «نمي توان ناديده گرفت كه مناقشه موجود، امكاني را براي فراهم آوردن يك رقابت جدي در ميان طرفداران حكومت فعلي ايران در انتخابات پيش رو فراهم كرده است. (12)
9- مشغول سازي از درون و غفلت از فرصت تاريخي ايران در منطقه؛
آنچه كه طرف غربي با اشاره و نه به صراحت در تحليل هاي خود به آن پرداخته است، گرفتن فرصت تاريخي جمهوري اسلامي در مواجهه با تحولات منطقه است. پرواضح است كه توليد مناقشات داخلي و برجسته شدن مسائل فرعي و فرسايشي، توان و ظرفيت اعمال نفوذ لازم در تحولات كشورهاي مسلمان منطقه را سلب نموده و تهديد بيروني نظام اسلامي را به تهديد داخلي، تبديل مي كند. افزون بر اين، عدم اعتقاد جدي جريان انحراف به مسئله بيداري اسلامي و رويكرد منفعل پيش گرفته شده در حوزه ديپلماسي، صحت اين تحليل را قوت بخشيده است. اتخاذ رويكرد منفعلانه در قبال تحولات منطقه، علاوه بر آن كه فرصت بي بديل در اختيار جمهوري اسلامي را به تهديد تبديل مي كند، نمايانگر نوعي دوگانگي در حوزه ديپلماسي است كه در وهله نخست نقش و جايگاه جمهوري اسلامي را در مقام الگوبودن براي ملت هاي منطقه مخدوش مي سازد. طرف غربي با درك دقيق اين مسئله، تلاش وافري براي برجسته نمودن زواياي مختلف اين ديپلماسي متفاوت كرده است.
10- شكستن ديوار قاطعيت نظام؛
تحليلگران غربي از جمله فوايد ظهور جريان انحرافي را ايجاد چالش گفتماني در نظام جمهوري اسلامي ارزيابي مي كنند و اميدوارند با تداوم چالش آفريني هاي اين جريان در داخل بافت حاكميت، شاهد استحاله رفتار حاكميت در بخش هاي حساس باشند. نگاه اميدوارانه طرف غربي به جريان انحراف با مهندسي گام به گام اين جريان براي تشديد بحران هاي داخلي كشور، پيوندي عميق دارد، به خصوص آنكه، جريان انحراف در فاز جديد فعاليت هايش، پروژه انتقال چالش ها از فاز سياسي به فاز اجتماعي را رقم زده است و اين موضوع، قبل از هر چيز براي پيوسته نشان دادن ايران با تحولات اعتراضي منطقه و غرب، براي تحليلگران غربي حائزاهميت است.
پرداختن به وجوه تشابهي كه در روش و منش جريان انحراف با الگوي مطلوب طرف غربي وجود دارد، مستلزم بازخواني الگويي است كه غرب در 4 محور اصلي خط تعارض با جمهوري اسلامي، بر مبناي آن عمل مي كند. اين محورها در حقيقت اركان درگيري نرم غرب با نظام اسلامي در طول چند سال اخير بوده اند كه به ترتيب زير مي باشند:
1- تهديدهاي حوزه فرهنگي: اين بخش، هجمه به باورهاي بنيادين ملي و مذهبي، ارزش ها، انديشه ها و كنش هاي اعتقادي و ديني را شامل مي شود.
2- تهديدهاي حوزه سياسي: اين جنس از تهديدها به حوزه ارزش ها و بنيان هاي حكومتي يك كشور در سه سطح نخبگان با حاكميت، حاكميت با حاكميت و حاكميت با مردم معطوف است.
3- تهديدهاي حوزه اجتماعي: كه به حوزه نگرش ها، آداب و رسوم، الگوهاي رفتار اجتماعي و حوزه هاي بيولوژيكي مربوط بوده و بر ايجاد شكاف مردم با مردم تأكيد دارد.
4- تهديدهاي حوزه اقتصادي: اين تهديدها به انديشه نظام اقتصادي، الگوي مصرف، توليد، توزيع و اشتغال مربوط هستند.
انطباق چشم گير عملكردي جريان انحراف با الگوي ياد شده در حوزه هاي گوناگون تهديدهاي نرم در طول 2 سال اخير، راه را براي هر گونه اي از ترديد مسدود مي سازد. براي ملموس تر شدن اين انطباق، لازم است تا مرروي هر چند اجمالي بر فرآيند تحولات و دگرديسي هاي رويكرد فرهنگي اين جريان بيندازيم. چنانچه سياست هاي تساهل گونه و تسامح ورزانه دولت هاي سازندگي و اصلاحات را منطبق بر خواسته هاي غربي بدانيم، در اين نكته به اشتراك رسيده ايم كه هرگونه سياست فرهنگي مشابه با آن دوران، با مهر تأييد غربي ها همراه خواهد بود. تجربه تاريخي و تحليل عملكرد دولت هاي سازندگي و اصلاحات نشان مي دهد يكي از راهكارهايي كه آنان براي برون رفت از چالش هاي مديريتي، ناكارآمدي ها در عرصه اقتصاد، سياست، فرهنگ و واكنش هاي اعتراض آميز مردم به عملكرد خود اتخاذ نموده اند، ايجاد فضاهاي دوقطبي در عرصه هاي مختلف بوده است.
برجسته ترين اين فضاسازي ها در دوران سازندگي، توسط فرزند رئيس جمهور وقت و با طرح موضوع دوچرخه سواري بانوان، كليد خورد. ايجاد اين فضا باعث گرديد تا دولت با خيالي آسوده از پاسخ گويي به اعتراض هاي مردمي درباره وضع نامناسب اقتصادي شانه خالي كرده و موضوعي فرعي را با هنرمندي، به جاي موضوع اصلي در كانون توجه افكار عمومي و حتي نخبگان بنشاند. اين تجربه در دوران اصلاحات نيز به طور مكرر، با طرح مباحثي هم چون؛ دين و آزادي، حاكميت دوگانه و... به كار بسته شد و در كوران فقر معيشتي ملت، فساد وتبعيض رو به فزوني، مسايل دست چندم با استفاده حداكثري رسانه هاي مكتوب و غيرمكتوب در كانون توجه افكار عمومي قرار گرفت. رفتارشناسي كنوني جريان انحراف نيز نشان از نوعي «اين هماني» با سياست هاي دو دولت قبل دارد. جريان انحراف به دو دليل دوقطبي سازي فرهنگي را در دستور كار خود قرار داده است:
1- جريان نفوذ يافته در دولت، هم صاحب ايدئولوژي و تفكري التقاطي و منحرف است و هم براي گسترش قدرت سياسي به رأي قشر خاكستري و نيز سرمايه رأي مخالفين نظام، نيازمند است.
2- اكنون جريان انحراف با فشارهاي چندگانه اي مواجه است. افشاي مفاسد اعتقادي و اقتصادي، ولايت گريزي و ريزش اعتماد اقشار مذهبي، اصلي ترين بحران هايي هستند كه اين جريان با آن ها دست به گريبان است و براين اساس بايستي تدبيري براي برون رفت از اين بن بست، اتخاذ شود.
به استناد دلايل ياد شده، جريان انحراف با در پيش گرفتن حركتي حساب شده، آرام، پنهان و بسيار ظريف و با التهاب آفريني هاي گاه به گاه در حوزه هاي فرهنگي و اجتماعي، به استفاده از نوعي تاكتيك فريب افكار عمومي در يك سطح و در ساحتي بالاتر، ارسال سيگنال هايي متفاوت براي طرف بيروني، برآمده است تا از اين رهگذر، بتواند خود را آلترناتيو مناسبي براي جريان اصلاحات، معرفي كند. چنانچه انتشار ويژه نامه موهن «خاتون» را يكي از مصاديق دوگانه سازي هاي فرهنگي جريان انحراف بدانيم، اهداف عمليات فريب اين جريان در انتشار اين ويژه نامه عبارتند از:
الف) تلاش براي خارج شدن از انزوا؛
ب) وارد شدن در بازي دو سر برد با رقباي اصول گرا و اصلاح طلب؛
ج) ارايه سيگنال هايي براي جذب و جلب اقشار خاكستري؛
د) اعتمادسازي از طرف غربي؛
هـ) ايجاد اغتشاش فرهنگي و طرح قرائت هاي مختلف از مقولات فرهنگي؛
و) ايجاد تنش در سطح مسئولان كشور براي انصراف از پرداختن به مسائل و چالش هاي اصلي.
واكاوي نگاه غرب به رويكرد ليبراليستي جريان انحراف در حوزه فرهنگي، نشان مي دهد نوعي حمايت همه جانبه از سوي طرف بيروني نسبت به اقدام هاي فرهنگي اين جريان، وجود دارد؛ از جمله آن كه، غربي ها در موضع گيري پيرامون ويژه نامه روزنامه ايران (خاتون)، حمايت آشكار خود را از نگاه فرهنگي جريان انحراف به نمايش گذاشتند. از جمله اين حمايت ها آن كه «صداي آمريكا» در روز آخر مرداد ماه1390، برخورد با روزنامه ايران را تأسف بار خوانده و مدعي گرديد: «حجاب هيچ ربطي به اصول اسلام ندارد و از سوي جمهوري اسلامي به مردم تحميل شده است.»
گفتني است «اوباما» در گزارش سال 2009م. خود به كنگره آمريكا، يكي از اصلي ترين محورهاي تمركز پروژه هاي جنگ نرم بر ضد نظام اسلامي را از محل بودجه 55 ميليون دلاري و به واسطه سايت «صداي آمريكا» عنوان كرده بود.[13]
در ادامه حمايت هاي طرف غربي از نگاه انحرافي ويژه نامه خاتون به مسئله حجاب، «راديو زمانه»-ارگان رسمي پارلمان هلند- به مسئله اي مهم و تأمل برانگيز اشاره مي نمايد: «اكنون روزنامه ايران توسط نيروهاي نزديك به تفكر اصلاح طلبي اداره مي شود و بهترين فرصت براي پيشبرد اهداف طيف اصلاحات عليه جمهوري اسلامي است.» [14]
مدتي پس از انتشار ويژه نامه خاتون و در جريان بازداشت «جوانفكر» اظهارنظرهاي جانب دارانه ضدانقلاب از وي به اوج خود رسيد. از جمله اين اظهارنظرها مصاحبه «منوشه امير»- لابي صهيونيست- با راديو اسراييل بود: «آيا جوانفكر قتل كرده و خون ريخته كه بازداشت فوري او اين چنين ضروري بوده است؟ آيا قوه قضاييه با اين مقام بلندپايه دولتي اين چنين بايد رفتار كند؟»
در همين رابطه «ناصر محمدي» نايب سردبير كيهان لندن به صداي آمريكا گفت: «دستگيري جوانفكر شرم آور است. دستگيري او مثل اين است كه در آمريكا «جو بايدن» را به خاطر مصاحبه دستگير كنند و به او دست بند بزنند.»
وجود تعارض هاي بنيادين در نگاه فرهنگي جريان انحراف، موضوعي است كه تحليل گران غربي به شدت خود را علاقه مند به آن نشان داده و حتي اين موضوع را به ديدگاه هاي رياست جمهوري محترم نيز نسبت داده اند؛ از جمله روزنامه آمريكايي «واشنگتن پست» در تحليلي درخصوص مسئله حجاب، به واكاوي اين تفاوت ساختاري پرداخته است:
«هر تابستان، پليس ايران بر روي زناني كه قانون پوشش را در كشور نقض مي كنند، سخت مي گيرد. اما امسال، در ميان سخت گيري پليس، مسئله حجاب و پوشيدن روسري و اين كه دولت در قبال آن چه مي كند، باعث اختلاف بين احمدي نژاد و روحانيون شده است.»
واشنگتن پست اضافه مي كند:
«روحانيون اصول گرا از اين كه احمدي نژاد اقدام هاي كافي براي وضعيت حجاب انجام نمي دهد، انتقاد مي كنند. حتي برخي افراد، خشونت هايي كه اخيرا بر روي زنان صورت گرفته است را گناه خود اين زنان مي دانند؛ به اين دليل كه آن ها حجاب درست نداشته اند (اشاره به حادثه خميني شهر) اين موضوع، يكي از مهم ترين درگيري ها بين رهبران سكولار ايران (دولت احمدي نژاد) كه اداره كشور به دست آن ها است و مقام هاي مذهبي ايران است.
منتقدان احمدي نژاد، حلقه دروني مشاوران احمدي نژاد را متهم به ايجاد توطئه براي به تحليل بردن نفوذ در جمهوري اسلامي مي دانند. آن ها رئيس جمهور و اطرافيانش را متهم به دفاع از آزادي اشخاصي مي كنند كه با اين كار خواهان گسترده كردن پايگاه اجتماعي خود هستند. مسئله حجاب در صدر مسايل است و برخي مي گويند كه روسري هايي كه قسمت زيادي از موها را نشان مي دهد، خطري بزرگ براي ارزش هاي اصلي جمهوري اسلامي است.
روحانيون مي گويند كه پوشش حجاب از عصمت زنان دفاع مي كند؛ اما قانون آن مشخص و دقيق نيست مخصوصاً با تعداد زياد زناني كه لباس تنگ بر تن دارند و روسري شل مي پوشند. روحانيون انتقاد مي كنند و مي گويند كه شهرهاي ايران به طرز فزاينده اي يادآور شهرهاي غرب است كه در آن زنان در خيابان ها پرسه مي زنند. احمدي نژاد مشخص كرده است كه دولت از برخورد تند با زناني كه «دو لاخ از موهايشان را بيرون از روسري مي گذارند» حمايت نمي كند. همان طور كه احمدي نژاد در مصاحبه اي در سال 2010م. در تلويزيون به اين موضوع اشاره كرد. وي تأكيد كرد كه او آموزش و كارهاي فرهنگي را به برخوردهاي قانوني ترجيح مي دهد. رئيس جمهور ايران مي گويد: «از اين طريق زنان از مزيت هاي حجاب با خبر مي شوند و خودشان تصميم مي گيرند كه حجاب كامل داشته باشند. اما در تابستان امسال، روحانيون برجسته از رويكرد «آسان گيري و غيرسخت گيرانه » احمدي نژاد خسته شده اند.»(15)
ــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
(1) صحيفه امام، جلد17، صفحه250
(2) صحيفه امام، جلد9، صفحه527
Rand Corporation (3)
Smith Richardson Foundation(4)
(5) V.O.A ، علي رضا نادر، 1/4/90
(6) Hoover Institution
(7) استانفوردنيوز، 3/5/90
(8) Robert Fisk
(9) لوفيگارو، 16/2/90
(10) B.B.C، 31/3/90
(11) گاردين، 21/5/90
(12) B.B.C، از حمله به مشايي تا جناح بندي انتخابات آينده در ايران، علي اصغر رمضان پور،
31/1/90
(13) 8901270870= http://www.farsnews.com/ newstext. php?nn
(14) راديو زمانه، 25/5/1390
(15) http://www.washingtonpost.com/ world/ middle-east/ ahmadinejad-and- gIQAhoqJPI_ story. html12/7/2011clerics

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14