(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 14 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20199 

جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
اي كاش اصغر فرهادي مي دانست
نزديكي مخالف قديمي فقاهت حوزوي به برخي بيوت (فصل پنجم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
اي كاش اصغر فرهادي مي دانست

مهدي توسليان
منتقدان معتقدند كه جناب اقاي فرهادي در اكثر اثار خود پس از به تصوير كشيدن مشكلات اجتماعي و اخلاقي ، انگشت اشارت خود را به طرز ماهرانه اي به سوي نظام و احكام شريعت اسلام نشانه رفته و همه مصيبات را يكسره به پاي اسلام نوشته است. حال انكه بر كسي پوشيده نيست معضلات كنوني جامعه ، ريشه در سه عامل عمده دارند : الف- بي توجهي حاكمان قبل از انقلاب به طبقات محروم جامعه و وابستگي شديد انان به كشورهاي بيگانه. ب- توطئه هاي مستمر استكبار جهاني عليه شكل گيري يك جامعه اسلامي طراز قران در ايران پس از انقلاب ج-فساد و يا سوء مديريت برخي از كارگزاران كنوني و كارشكني هاي عوامل نفوذي دشمنان در نهادها و ادارات دولتي .
هيچ كس امروزه مدعي ايده ال بودن شرايط حاكم برجامعه نيست!.چه كسي است نداند به رغم همه مجاهدتها و جهش هاي شگرف علمي و حماسه افريني ها و جانفشاني هاي فرزندان غيور اين سرزمين كهن و مقدس درعرصه هاي گوناگون ، هنوز كه هنوز است پاي اخلاق و اقتصادمان مي لنگد ! ولي اي كاش قلبمان از پس سياهي ها ، روشني ها را هم رصد مي كرد ! و اي كاش گوش جانمان نيز از چشمان ريزبينمان جا نمي ماند و زمزمه هاي دشمنان را از آن سوي دروازه هاي شهرمان ، كه براي قتل عام و غارتي دوباره گرد امده اند مي شنيد !
بر هيچ اهل خردي پوشيده نيست كه پيراستن جامعه از سنت ها و عادات غلط اجتماعي و زدودن انديشه هاي متحجرانه و التقاطي و يا خرافه اميز از فرهنگ ناب اسلامي ، و تحقق عدالت اجتماعي امر آساني نبوده و نيازمند عزم ملي وشكيبايي بسيار است.
اي كاش جناب فرهادي مي دانست ، درعصر هماناني كه مدعي رسيدن به دروازه هاي بزرگ تمدن بودند ، در روزگاري نه چندان دور، درهمان نزديكي هاي شهرشان ، مردماني نفس مي كشيدند كه براي در امان ماندن از سرماي سخت و استخوان سوز زمستان به آغوش چهارپايانشان پناه مي بردند درحالي كه لوله هاي قطور متراكم از گاز ، از برابرديدگانشان تا ناكجا اباد كشيده شده بود . و اي كاش مي دانست كه چگونه عده اي ازهموطنانش در مناطقي ازاين سرزمين ، به خاطر محروميت از امكانات بهداشتي و درماني ، دسته دسته بينائي شان را از كف مي دادند. سخن از افسانه هاي عصرحجري ويا قصه هاي عهد قجري نيست. سخن از همان دوراني است كه جهان غرب ، ملت ريشه دار جناب فرهادي را به بهانه بي عرضگي و عدم مهارت در ساخت افتابه گلي(!)، از ملي كردن صنعت نفت خود تا سالهاي متمادي محروم نگاه داشته بود. و مضحك انكه هزاران مستشار امريكايي لانه كرده در گلوگاه هاي حساس رژيم ايران در عين چپاول مردم ، از دولت وقت انروز، حق توحش مي ستاندند و براي تحقير ملت ايران برفراز رستورانهاي خود، تابلوي« ورود سگ و ايراني ممنوع» نصب مي كردند . و اي كاش جناب فرهادي با سرانگشت هنرمند خود پرده از راز افزايش 40درصدي مواد مخدر در افغانستان توسط امريكا بر مي گرفت و مي گفت كه چگونه به بركت اقدامات حقوق بشري آن طرف آبي ها ، هماناني كه نظام تربيتي شان دل از كف سيمين شان ربوده ، توليد خشخاش از 200تن به 8000 تن در سال ارتقا يافته است. و اي كاش آقاي فرهادي همان گونه كه در آثارشان عادت زشت دروغگويي در ميان خودي ها را مورد سرزنش قرار مي دهد - كه بحق اقدامي شايسته است - از دروغ بزرگي به نام انفجار برجهاي آمريكايي به دست مسلمانان(!) هم نقاب بر مي گرفت و از قتل عام فجيع صدها هزار افغاني و عراقي به بهانه اين شيطنت بزرگ تاريخي گزارش مي داد. اي كاش جناب اقاي فرهادي مي دانست كه دروغ ، مختص جامعه پس از انقلاب نبوده و سابقه اي به درازاي تاريخ بشري دارد. كتيبه داريوش بهترين سند اين مدعاست : «...اهورامزدا اين كشور را از دشمن ، از خشكسالي ، از دروغ محفوظ دارد!»
گمان نمي رود كه در اخلاق اسلامي هيچ رذيله اي مانند دروغ مذمت شده باشد. در ويرانگري دروغ همين بس كه امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند براي بدي ها قفلهايي قرار داده و كليدهاي ان قفلها را در شراب نهاده است و دروغ از شراب بدتر است.»
قصدمان غفلت از مفاسد موجود و يا توجيه سوء مديريت و كم كاري خودي ها نيست ! عرضمان اين است كه لنز دوربين ايشان به هنگام متهم ساختن نظام اسلامي به ويراني ايران! گوشه چشمي هم به نقش كساني داشته باشد كه هر از گاه يه عنوان زنگ تفريح و تفرج ، به جاي فرو ريختن ميليون ها تن بمب ناپالم و اتم بر سر هزاران كودك و زن و پير و جوان معصوم ، جشنواره ترتيب مي دهند ، به افتخار جدايي سيمين ها از نادرها ، دست و دلبازانه جوايز ريز و درشت سيمين و زرين بر سر هنرمندان همان مردم فرو مي ريزند و با نهادن مجسمه هاي افسونگرخرس وشير و نخل و اسكار در زير بغل آنان ، موقتا اعلان اتش بس مي دهند و مي گويند عزت زياد!!!! در تاريخ سينماي ايران چنين استقبال پر شور از يك فيلم ايراني از سوي غرب واقعا بي سابقه است .
جناب فرهادي حتما اين جمله مايكل لدين ، مسئول مركز استراتژيك امريكن اينترپرايز را شنيده است كه گفت: « بايد جشنواره هاي خارجي را خط دهي كرد.» برخي از هموطنان از خود مي پرسند به راستي اقاي فرهادي كه اين همه عاشق مردم سرزمين خود است چگونه رضايت مي دهد از دستهاي خون آلود كساني جايزه دريافت كند كه در روزگاري نه چندان دور، با همان دستها، مدال شجاعت برسينه فرمانده اي نشاندند كه ناجوانمردانه با شليك موشك از ناو امريكايي ، سيصد مسافر بي گناه را در ابهاي نيلگون خليج فارس غرق كرد و به افتخار اين پيروزي بزرگ ، بر روي عرشه ناو به همراه سربازان خود به رقص و پايكوبي پرداخت؟
برخي از هموطنان بر اين عقيده اند كه اهداي جوايزي از اين دست در مسابقات ورزشي هم متداول است .مي گويند پس چگونه است كه با شنيدن خبر ايستادن سينماي ايران بر سكوي اسكار نه تنها غريو شادي سر نمي دهيم و اشك شوق نمي ريزيم بلكه بي رحمانه سنگ ملامت بر سر پهلوان خود مي كوبيم ؟
پاورقي

 



نزديكي مخالف قديمي فقاهت حوزوي به برخي بيوت (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
بازرگان در آن سال ها سعي كرد، به رغم انتقادات تندي كه در دهه هاي قبل به روحانيت سنتي حوزه ها و فقاهت داشت، به برخي از بيوت نزديك شود. نامه او به دكتر مهدي حائري يزدي در جريان درگذشت مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري يزدي يكي از نشانه هاي اين گرايش اوست. بازرگان در اين نامه مدعي شده بود كه «آن مرحوم از بدعت ها و انحراف هاي بعد از پيروزي انقلاب و از تداوم جنگ رنج مي برده است.»1 نهضت آزادي در جزوه هاي خود در لزوم پايان جنگ، برخلاف مشرب هميشگي خود در مخالفت با فقه جواهري، سعي داشت با تمسك به آراي مختلف فقهاي اماميه، پافشاري حضرت امام برجنگ تا مجازات متجاوز را غير شرعي جلوه دهد. همين گروه در بيانيه اي به اظهارات يكي از نمايندگان مجلس -نماينده مردم ميانه- كه مواضع ضد دفاع مقدس نهضت آزادي را غيراسلامي خوانده بود، با لحن جسارت آميزي نسبت به حضرت امام اين گونه پاسخ داد:
آيا مي توان با چنين قطعي از فقيهي تقليد كرد كه از راه اصول ظني به حكم شرعي جنگ جنگ تا پيروزي رسيده است؟...
و سپس بدون نام بردن از مرجع تقليد مشخصي مدعي شد:
بسياري (!) از مراجع تقليد با ادامه جنگ در شرايط كنوني موافق نيستند.2
جالب است كه اين بيانيه بلافاصله توسط راديو آزادي ـ كه دولت آمريكا آن را راه اندازي كرده بود ـ اين گونه بازتاب داده شد:
نهضت آزادي به رهبري بازرگان كه در استقرار رژيم جمهوري اسلامي نقش اساسي به عهده داشت با صدور بيانيه اي جنگ ايران و عراق را حرام اعلام كرد...3
در گفتار اين راديو، ادعاي نهضت آزادي مبني بر اينكه «اطاعت بي چون و چرا از يك نفر [ولي فقيه زمان يعني حضرت امام] كمك كردن به برقراري حكومت استبدادي مطلق است» مورد اشاره و تأكيد قرار گرفته بود. مبارزه با حكم شرعي اين ولي فقيه درباره ادامه تلاش براي تنبيه متجاوز مورد حمايت قدرتمندان، آن قدر براي نهضت آزادي اولويت داشت كه در همراهي و حمايت برخي از اعتراض هاي صنفي مانند اعتصاب پزشكان در مخالفت با لايحه اي كه نظام پزشكي را تحت نظارت وزارت بهداري قرار مي داد، بيانيه صادر كرد. اظهارات سيد محمدموسوي خوئيني ها (دادستان وقت كل كشور) كه از اين اعتصاب به عنوان يك «عمل ضد انقلابي» ياد كرده بود، از جمله موضوعات مورد اعتراض نهضت آزادي بود.4
مخالف خواني نهضت آزادي و جمعيت موسوم به دفاع از آزادي و حاكميت ملت ايران، سوژه هاي مختلفي داشت. از حمايت از ابوالفضل برقعي (روحاني نماي وهابي مسلك) گرفته، تا دفاع از زنان و مردان بي بند و بار، از مخالفت با اقدامات دادگاه ويژه روحانيت در برخورد با روحاني نمايان گرفته تا مظلوم نمايي براي بازماندگان حزب ضد انقلابي خلق مسلمان در جريان تشييع و دفن مرحوم سيدكاظم شريعتمداري، مستمسك هايي بود كه نهضت آزادي از آن ها براي اثبات ادعاي مستندات نقض حقوق بشر در آن سال هاي فشار و تهديد خارجي مدد مي گرفت.5
طيف وسيع موضوعات مخالفت نهضتي ها با امام و جمهوري اسلامي، گاهي نشريات سلطنت طلب را به تحسين و ابراز اميدواري نسبت به نتايج آن ها وا مي داشت. در بهار سال 1365 نشريه آرا متعلق به ارتشيان فراري سلطنت طلب، در مقاله اي باعنوان «براندازي را از خود آغاز كنيم» نوشت:
اين درست است كه هدف مهندس بازرگان و يارانش ممكن است براندازي رسمي و صوري جمهوري اسلامي نباشد. ولي يادمان نرود كه مبارزه آن ها با ضد فرهنگي كه رژيم جمهوري اسلامي از بهمن 1357 به اين طرف درصدد ترويج آن است، يعني خشونت، كشتار، استبداد، ارتجاع و... هيچ كمتر از مبارزه واقعي براي براندازي رژيم ندارد.6
سخن در همنوايي متحجران و نهضت آزادي بود. در آن سال ها ابتدا مضمون مشترك اين دو جريان به طور عمده بر دو مقوله تمركز داشت. در كنار مخالفت هاي مكرر با ادامه جنگ، متحجران و ليبرال ها، ولايت فقيه و به طور كلي اجراي احكام اسلام در حكومت را آماج تبليغات منفي خود قرار داده بودند.7
در اين ميان متأسفانه به رغم خواسته مراجع معظم تقليد همچون مرحوم آيت الله العظمي سيدابوالقاسم خويي و شاگردان برجسته آن بزرگوار مثل آيت الله سيدعلي سيستاني برلزوم تقويت جمهوري اسلامي، به خصوص موضوع استقرار نظام ولايت فقيه، برخي از اعضاي بيت وافراد مدعي ارتباط با آن مرجع بزرگ، شيوه ديگري در پيش گرفته بودند. شاهداني از اين بيت نقل مي كنند، برخي اوقات به محض ورود مرحوم آيت الله خويي به كلامي در تأييد امام راحل(ره)، افرادي از نزديكان ايشان با طرح مطالبي عليه جمهوري اسلامي مانع ادامه كلام مي شدند. اين افراد همان كساني بودند كه در آخرين سال حيات رژيم سلطنت، با ترتيب دادن دزدانه ملاقات فرح ديبا، همسر شاه، آن مرجع عظيم الشأن را غافل گير كردند و در مقابل عمل انجام شده قرار دادند. آنان از قبيل كساني بودند كه براي حفظ «تنها شاه شيعه در جهان»! با فرستادن انگشتر براي آن سفاك دين ستيز و به نام حضرت آيت الله خويي، از داخل كشور به آن عالم رباني خيانت كردند. (اين ماجرا را آيت الله حكمي داماد مرحوم آيت الله العظمي خويي براي پدرم، مرحوم حجت الاسلام والمسلمين علي اصغر صفارهرندي نقل كرده بود) در دوران جنگ تحميلي نيز خيانت هاي اين جماعت ادامه داشت. به گفته يكي از جانبازان كه براي درمان به اروپا اعزام شده بود، عبدالمجيد خويي، نوه مرحوم آيت الله سيدابوالقاسم خويي و مدير بنياد خويي در لندن، آن روزها با دسته گل به عيادت جانبازان رفته و آنان را به مخالفت با نظام جمهوري اسلامي دعوت كرده بود.8
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نشريه رويدادها، شماره 88، 12/1/ 1365، ص 32.
2 . نشريه رويدادها، شماره 109، 4/6/1365، ص 42.
3 . همان.
4 . نشريه رويدادها، شماره 105، 7/8/1365، ص 42. البته برخي از عكس العمل هاي تند در قبال اين گونه تحركات صنفي بدموقع و مشكوك، گاهي مخالفت هايي را در سطح مجلس نيز به دنبال داشت. سيد احمد كاشاني، نماينده نطنز در مجلس دوم از جمله اين معترضان بود. همزمان با اين وقايع تعدادي از افسران ارتش ـ كه داراي سابقه همراهي با شهيدان نامجو و كلاهدوز و اقارب پرست در مبارزات مخفي قبل از انقلاب و از افراد متدين ارتش بودند ـ در يك اقدام نسنجيده كه با توجه به شرايط جنگي در كشور مشكوك به نظر مي رسيد در بيانيه اي به انتقاد از نحوه اداره جنگ پرداختند. سابقه ارتباط اين افراد با شبكه مخفي ضدرژيم شاه كه توسط شهيد دكتر سيدحسن آيت هدايت مي شد، برخي از دست اندركاران دستگاه اطلاعاتي را به اين تحليل رسانده بود كه سرنخ اين بيانيه در دست مظفر بقايي است، ادعايي كه تنها با ادله ظني اقامه شده بود و هيچ گاه ثابت نشد. گو اينكه شهيد آيت نيز از سال ها قبل از پيروزي انقلاب داراي مرزبندي جدي با بقايي بود و با مبارزاني مثل شهيد محمد منتظري همكاري مي كرد اما اين افسران همراه با سيداحمد كاشاني (فرزند آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني، رهبر نهضت ملّي شدن نفت) دستگير شدند و مدتي را در زندان به سر بردند.
براساس يك تحليل، همزماني اين اقدام با بازداشت باند مهدي هاشمي، اقدامي از سوي گردانندگان آن روز دستگاه اطّلاعاتي كشور به منظور برقراري موازنه بين جناح هاي موجود در كشور بود. چرا كه مهدي هاشمي به عنوان ليدر بخشي از جناح موسوم به چپ شناخته مي شد و بازداشت او جناح موسوم به راست را در موقعيت بهتري قرار مي داد، چنان كه به گفته سيداحمد كاشاني بيشترين سؤال ها در بازجويي از وي درباره ميرحسين موسوي، بهزاد نبوي و... بوده است. البته در ميان نيروهاي اصيل انقلاب و به دور از تعلقات جناحي نيز انگيزه نيرومندي براي مقابله با نفوذي هاي در همه جناح ها وجود داشت و همين آن ها را به همراهي با اين اقدام وا مي داشت. (نك: گفت وگو با احمد كاشاني نماينده دور اول و دوم مجلس شوراي اسلامي، در بازجويي ها درباره موسوي و بهزاد نبوي مي پرسيدند، رمز عبور 2، ويژه نامه سياسي روزنامه ايران، خرداد 1379، ص 150و151).
5 . نك: نشريه رويدادها و تحليل، شماره 33، 23/2/1366، دفتر سياسي نمايندگي امام در سپاه، ص 26 و همان، شماره 34، 24/5/1366، ص 29 و نشريه رويدادها، شماره 109، 4/6/1365، ص 40.
6 . رويدادها، شماره 91، 2/2/1365، صص 29و30.
7 . بار ديگر توجه خوانندگان محترم را به اظهارات رهبر انجمن حجتيه كه در يكي از بخش هاي پيشين كتاب تحت عنوان »فتنه يك باند منحط در حوزه علميه« بازگو شد، جلب مي كنيم.
8 . سيدعبدالمجيد خويي همان كسي بود كه سال ها بعد به هنگام اشغال عراق توسط آمريكا و همپيمانانش، همراه با كاروان ارتش اشغالگر انگليس وارد اين كشور شد و البته در همان اولين روزهاي اشغال به قتل رسيد.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14