(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 14 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20199 

افزايش گرايشات ضدسرمايه داري در يونان
شيوخ عرب زائده هاي خليج فارس
بازي بي حاصل آمريكا عليه سوريه



افزايش گرايشات ضدسرمايه داري در يونان

انتخابات عمومي يونان قرار است 17ارديبهشت جاري براي تعيين نخست وزير و 300 نماينده پارلمان اين كشور برگزار شود و تحليلگران معتقدند اين انتخابات از مهم ترين و سرنوشت سازترين انتخابات يونان از سال 1974 كه دموكراسي دراين كشور استقرار يافته است، محسوب مي شود.
مردم يونان در 17ارديبهشت تصميم خواهند گرفت كه كشور در چارچوب نظام سرمايه داري گام بردارد و يا در مقابل آن قرار گيرد.
گرچه طبق قوانين موجود يونان 15روز قبل از برگزاري انتخابات عمومي، نظرسنجي عمومي در كشور ممنوع است، ولي گمانه زني هايي كه بدون ذكر ارقام دراين باره صورت مي گيرد، حكايت از روي گرداندن مردم از نظام سرمايه داري و چرخش به احزاب چپگرا و يا احزاب تندروي راستگرا دارد.
براساس آخرين نظرسنجي كه اخيرا منتشر شده است، چرخش مردم به سوي احزاب چپ گرا و حامي كارگران و دوري از احزاب سنتي و حامي نظام سرمايه داري آشكار است و اين امر تاكنون نگراني اتحاديه اروپا، بانك جهاني و صندوق بين المللي پول موسوم به «تروئيكا» را درپي داشته است.
تعداد زيادي از نمايندگان احزاب سياسي حامي نظام سرمايه داري تاكنون چندين بار در جريان سخنراني هاي تبليغاتي خود، مورد حملات لفظي مخالفان قرارگرفته و در بعضي مواقع سخنراني هاي آنان مختل و يا لغو گرديده است.
در جريان تبليغات انتخاباتي، نمايندگان احزاب سياسي عمدتا به دو محور بيش از هرچيز ديگري تكيه مي كنند، يكي مسئله برخورد خشن با مهاجران به ويژه مسلمانان مهاجر مقيم يونان و ديگري نحوه برخورد و حل مسئله بحران اقتصادي اين كشور است.
احزاب تندرو و راستگرا به طور مرتب از تصميم خود مبني بر اخراج كليه مهاجران و به ويژه مهاجران غيرقانوني صحبت به ميان مي آورند تا بدين ترتيب توجه مردم را جلب و راي آنان را به دست آورند و بخشي از مشكلات كشور را ناشي از حضور مهاجران و به ويژه مهاجران غيرقانوني تلقي و معرفي مي نمايند.
احزاب تندور و راستگرا مسئله اخراج مهاجران و به خصوص مهاجران مسلمان را در حالي مطرح مي نمايند كه اين كشور مهاجران زيادي در تمام كشورهاي جهان و به ويژه كشورهاي اسلامي دارد.
حزب سوسياليست «پاسوك» كه تا قبل از شروع تبليغات انتخاباتي برحمايت از مهاجران و بر ضرورت كمك و جذب آنان به جامعه يوناني تأكيد مي كند، در شروع تبليغات اين انتخابات، با تغيير موضوع خود در اين رابطه بر ضرورت جمع آوري و اخراج آنان به صورت تدريجي تأكيد مي كند.
«ميخائيل خريسو خوئيديس» يكي از اعضاي رده بالاي حزب سوسياليست «پاسوك» در جريان تبليغات انتخاباتي، اقدام به ايجاد كمپ هاي ويژه براي اسكان موقت مهاجران كرده است.
وي همچنين نيروهاي امنيتي زيادي را براي جمع آوري مهاجران از سطح شهرآتن و ديگر شهرهاي بزرگ يونان به كارگرفته است و طي سخنراني هاي تبليغاتي، بر تصميم جدي خود مبني بر جمع آوري و سپس اخراج مهاجران تأكيد مي كند.
حزب راستگراي دموكراسي نوين به رهبري «اندونيس ساماراس»، حزب هشدار مسيح، حزب تندروي «خريس اوگي»، حزب راستگراي يونانيان مستقل به رهبري «پانيوتيس كامنوس» بر ضرورت جمع آوري و اخراج مهاجران در سخنراني هاي خود تأكيد مي كنند. ولي احزاب سياسي چپ گرا ديدگاه مخالفي در اين رابطه دارند و بر ضرورت جذب مهاجران حاضر در اين كشور به جامعه يوناني، ايجاد پليس قوي در مرزها براي جلوگيري از ورود غيرقانوني مهاجران جديد را مطرح مي نمايند.
احزاب چپ گراي يونان يكي از مهم ترين و اصلي ترين علت حضور مهاجران در كشورهاي اروپايي و يونان را جنگ افروزي و سلطه گري نظام سرمايه داري در جهان مي دانند و مي گويند كه نظام سرمايه داري براي تسلط بر منابع ديگر كشورها، اقدام به جنگ مي نمايند.
احزاب سياسي و به ويژه احزاب سياسي تندرو حامي نظام سرمايه داري در خلال تبليغات انتخاباتي خود نيز وعده هايي را براي حل مشكل اقتصادي از قبيل عدم كاهش نيافتن حقوق، حمايت از قشر كم درآمد، اجراي برنامه هاي توسعه و سرمايه گذاري براي برون رفت از مشكل اقتصادي را به شهروندان مي دهند.
¤ منبع: خبرگزاري جمهوري اسلامي

 



شيوخ عرب زائده هاي خليج فارس

سبحان محقق
اگر بخواهيم پديده اي كه به تمدن مدرن غرب معروف است را تا سطح نازل روابط بين الملل تقليل دهيم، مي توانيم براي آن مرزهاي معرفتي تقريبي ترسيم كنيم و به قول طرفداران تحليل گفتمان، يك متن و شماري حاشيه را درآن، از هم منفك كنيم.
متن اكنون قدرتمند است و مركز فرماندهي جهان را در دست دارد و همه چيز را براي خود مي خواهد و با خود تعريف مي كند، متن مركز توليد و ابتكار است و مثل واحد پردازش يك كامپيوتر مي ماند؛ توليدكننده فكر و كالاست؛ تبديل كننده مواد اوليه است؛ لذا آسمان و زمين همه چيز را در همه جا مديريت و كنترل مي كند و در اين كار ويژه خود، بي رحم و بي انصاف است و هرچيز بدردبخوري را براي خود مي خواهد؛ اين چيز مي تواند كالا باشد، يك انديشه كاربردي و كارآمد باشد، و يا يك صاحب تخصص و فكر باشد. اشتهاي متن سيري ناپذير است. در اين مكانيسم، ديگري حاشيه است و تنها حق دارد كه از پس مانده ها استفاده كند و البته اين هم به لطف و كرم متن بستگي دارد! ديگري نبايد يك شريك جدي و تأثيرگذار باشد. او اصولا صاحب هيچ «حقي» نيست و حتي حق تعقل ندارد! تنها «وظيفه» دارد كه اوامر را اجرا و مواد اوليه استخراج كند و به مردم بفرستد، مردم حاشيه وظيفه دارند از ديكتاتورهاي تحت فرمان غرب پيروي كنند، آنها وظيفه دارند كالاها را بخرند. حاشيه جنگ افزار بخرد و بدتر از همه اينكه، وظيفه دارد كه «فكر» نكنند! نينديشد، پردازش نكند و لذا مديريت نكند و سكان هدايت را به متن بسپارد.
اين متن اكنون اروپاي غربي و آمريكاست. به علاوه چند كشور صنعتي ديگر كه غريبه نيستند.
با تسامح مي توان گفت كه مركز ثقل آن، آنگلوساكسون است.
كشورهاي متن تقريبا يكجورند، اما حاشيه ها خيلي متفاوت و پراكنده اند. مي توان از يك منظر، آنها را به حاشيه هاي خوش شانس و بدشانس و از منظر ديگر، حاشيه هاي مستقل و خيلي وابسته تقسيم كرد.
كشورهاي اسكانديناوي، دانمارك و سوئيس از حاشيه هاي خوش شانس هستند. اين كشورها بدون آنكه زياد هزينه كنند، از پس مانده هاي امنيتي و بهره كشي اربابان سهم مي برند و لااقل طي دهه هاي اخير روزگار خوشي داشته اند. بي دليل نيست كه سوئيس را بهشت ديكتاتورها مي نامند، چون هم ديكتاتورهايي مثل شاه سابق و آل سعود در آنجا خوش مي گذراندند و مي گذرانند و هم نقدينگي تاراج برده خود را در بانك هاي سوئيس ذخيره مي كنند.
اما كشورهاي بالكان، حاشيه هاي رها شده اند. اينها چندان سهمي نمي برند و اربابان نيز كاري به كار آنها ندارند و زياد سر به سرشان نمي گذارند؛ نفت ندارند كه كسي به آنها طمع كند و صاحب الگو و ايدئولوژي بديل نيز نيستند كه بخواهند براي گفتمان مسلط خطري ايجاد كنند. به همين خاطر اربابان فعلا زياد به آنها كار ندارند و فقط زماني كه درگيري هاي قومي در بالكان بالا بگيرد، ممكن است نيروهاي سازمان ملل و ناتو مداخله بكنند.
آفريقايي ها نيز از سر تقدير اساساً حاشيه اي زاده شده اند و به قولي، قاره سياه سياهچال تمدن مدرن است؛ مردم اين قاره هزاران سال زندگي آرام خود را داشته اند و با طبيعت مأنوس بوده اند و از طرف شكار و صيد و كشاورزي روزگار مي گذرانند.
اما، به بردگي گرفتن نيروي كار اين قاره و انتقال بردگان به آمريكا، استخراج معادن و انتقال آن به مركز، برهم زدن شيوه معيشتي بومي، مصرفي كردن جوامع، تخريب جنگل ها و محيط زيست و ايجاد مرزهاي سياسي تصنعي، تعادل هزاران ساله را دراين قاره كاملا برهم زده است و از صدقه سري كشورهاي غربي هيچ دورنماي خوشبينانه اي را نمي توان راجع به محيط زيست طبيعي و اجتماعي قاره آفريقا تصور كرد و احتمالا درگيري هاي قومي سياهان سال ها ادامه يابد.
آمريكاي لاتين درمقايسه با آفريقا، وضع بهتري دارد. اين بخش از جهان هرچند براي انگلوساكسون غيرخودي و حاشيه اي محسوب مي شود و درحيات خلوت ايالات متحده قرارگرفته است، ولي اين وجه مثبت را دارد كه قبل از همه حاشيه هاي ديگر، به روابط ظالمانه متن و حاشيه (مركز - پيرامون) پي برده است و مبارزاتش عليه متن، سابقه اي 150ساله دارد. لاتيني ها طي اين مدت، افت و خيزهاي زيادي داشته اند، اما برده و پيرو مطلق نشده اند و اين حسن را دارند كه مي توانند آزادانه فكر كنند و براي خودشان باشند. حركات گريز از مركز آنها زياد بوده است و همين نشان مي دهد كه با متن هميشه سر ستيز دارند و آشتي ناپذيرند. البته، مردم آمريكاي لاتين از ناحيه ايدئولوژي و خط فكري شانس و اقبال زيادي نداشته اند؛ در طول مبارزات 150ساله، چيزي كه لاتيني ها را آزار داده، نبود يك انديشه مترقي منفك از استعمارگران بوده است؛ الهيات مسيحي رهايي بخش و ايدئولوژي هاي ليبراليسم، كمونيسم و سوسياليسم، همگي سوغات چشم آبي ها بوده و مسلم است كه هيچ داسي دسته خودش را نمي برد!
درهرحال، آمريكاي لاتين يك حاشيه پردرد سر براي متن بوده و خواهد بود.
علاوه بر چهار حاشيه مشخص ذكر شده، براي تمدن مدرن كنوني حاشيه هاي ديگري نيز متصور است كه جايگاه آنها را نيز مي توان در درون دو دياگرام خوش شانسي - بدشانسي و استقلال - وابستگي تحليل كرد.
اما، در اينجا از اين همه مقدمه چيني، هدف خاصي مدنظر است و مي خواهيم وضعيت شيوخ عرب را از منظر معيارهاي متن وحاشيه ودرجه استقلال و وابستگي مورد توجه قراردهيم.
در دنياي مدرن، بسياري از جوامع عربي جزء بدشانس ترين و وابسته ترين مناطق حاشيه اي بوده و هستند؛ شيوخ محافظه كارعرب همه سرمايه ها و داشته هاي انساني خود را يكجا با متن معامله كرده اند؛ آنها عزت و غيرت و عقل و تلاش و استقلال و شجاعت خود را در ازاء دلارهاي نفتي، اتومبيل هاي لوكس و عيش و عشرت در ويلاهاي مجلل، فروخته و اراده و اختيار و عنان خود را به متن سپرده اند تا به هر سويي كه متن مي خواهد، آنها را به دنبال خود بكشد.
اين روحيه خوش گذراني، مصرف گرايي و راحت طلبي درميان رهبران امارات، قطر، كويت و عربستان سال ها دوام داشته و به يك فرهنگ همه گير تبديل شده است. شيوخ فاسد عرب به قدري خود وجوامع خود را دچار رقيت و ذلت كرده اند كه در مواجهه با منافع كلان منطقه اي وارونه عمل مي كنند. به عبارت ديگر، اين حاشيه خوران حتي عليه موجوديت خود نيز با بيگانه همدست مي شوند!
به عنوان مثال، «آل ثاني» اميرقطر، به رژيم صهيونيستي بمب هاي فسفري مي دهد تا درجنگ 22 روزه برسر مردم مظلوم فلسطين بريزد. امارات و كويت و عربستان هزينه لشكركشي هاي آمريكا در خاورميانه را تأمين مي كنند. شوراي همكاري خليج فارس به جاي اينكه از ايران به خاطر حمايت از مردم مظلوم فلسطين تشكر كند، مرتباً عليه ايران موضع مي گيرد. سوريه به خاطر قرارگرفتن درمحور مقاومت، توسط همين شيوخ مرتجع مجازات مي شود. عربستان و امارات به بهانه خريد جنگ افزار، دلارهاي نفتي را روانه ايالات متحده مي كنند تا براي اقتصاد و ورشكسته آمريكا مرهمي باشد و آن را از ركود و كسري در آورد.
يعني، اين شيوخ حاشيه نشين مرتجع حتي اختيار دلارهاي نفتي خود را هم ندارند.
جالب اينجاست كه خود مردم (به ويژه قشرهاي مسلط) هم با دريافت رشوه هاي نفتي در شكل حقوق بالا، به اين وضعيت غير انساني رضايت داده و طي دهه هاي اخير با خونسردي تمام نظاره گر بوده اند و در برخي كشورها هنوز هم هستند.
البته اكنون در برخي از اين جوامع جنبش ها و حركت هايي را شاهد هستيم. اين حاكمان و اقشار مسلط كه همه چيزشان را به پول فروخته اند و از حداقل هاي انساني چيزي درآنها نماده است، داعيه اسلامي هم دارند و حتي فقط خود را پيروان راستين اسلام مي دانند؛ يعني جوامعي كه حيثيت و هويت و حق حاكميت خود را به متن پيش كش و آمريكا و اروپا را برخود مسلط كرده اند، ديگران را مسلمان نمي دانند و ادعا مي كنند كه امت راستين رسول الله (ص) فقط و فقط ما هستيم!
درهيچ يك از حاشيه هايي كه در اينجا برشمرده ايم، انسان به اين درجه از حضيض ذلت و خواري فرو نيفتاده است؛در بالكان، آفريقا و آمريكاي لاتين مبارزه با امپرياليسم آمريكا و غرب، يك ارزش بلامنازع است. دراين سه حاشيه، انديشه تعطيل نشده است و آنهايي كه به نفع خودي و عليه قدرت هاي غربي گام برمي دارند، مورد توجه توده ها هستند.
خوشبختانه اكنون موج بيداري اسلامي كشورهاي منطقه را فرا گرفته است و زياد دور نيست كه همه رژيم هاي فاسد عربي، از يمن گرفته تا بحرين و مغرب و اردن و عربستان تحولات سياسي موردنظر را از سر بگذرانند.
به نظر مي رسد كه دولت رياض و خانواده پرتعداد سعودي و ديگر شيوخ شكم باره از اين پس بايد حساب پس بدهند؛ ديگر دوران كيف كردن و خوش گذراندن و سرمستي از قدرت و راحت طلبي و عيش و نوش آنها به پايان رسيده است. اگر مردم حجاز از خود حركتي نكنند و اگر در امارات و كويت و عمان هيچ معترضي به خيابان نيايد، باز هم اين دودمان هاي فاسد و فرتوت دوامي نخواهند داشت. چون ناف آنها را به چاه هاي نفت بسته اند و هر وقت چاه ها ته بكشد، بيچارگي و مرگ اين دنياپرستان همدست امپرياليسم نيز فرا مي رسد.
در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران كه خودش كم كم دارد به متن تبديل مي شود، پرونده اين شيوخ عرب بسيار بسيار است؛ سعودي ها و ساير كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس به محض وقوع انقلاب اسلامي سال 1357در ايران، با صدام همراه شدند و از تجزيه طلبي در خوزستان حمايت همه جانبه كردند. اندك مدتي پس از آن هم عوامل سعودي شروع به ترور شيعيان ايراني و غيرايراني در پاكستان كردند و پاي جريان وهابيت را در سيستان و بلوچستان خودمان باز كردند و اين توطئه كثيف نفوذ و ترور هنوز ادامه دارد.
در جنگ تحميلي هشت ساله صدام عليه ايران، كه متن قصد داشت كشورهاي حاشيه را با خود سرگرم كند، همين رژيم هاي مرتجع عربي وقاحت را به حد اعلا رساندند و علاوه بر ميلياردها دلار پول كه به پاي ديكتاتور عراق ريختند، جنگ افزارهاي نظامي و حتي نفرات هم در اختيارش گذاشتند تا صدام شهرها و روستاها و رزمندگان ايراني را بيشتر به خاك و خون بكشد. لذا دست اين حكام مرتجع و فاسد به اندازه خود صدام به خون زنان، كودكان و پاك ترين جوانان ما آغشته است.
اكنون كه سران امارات مدعي ابوموسي و دو تنب ما هستند و گستاحي را تا به اين حد رساندند، بايد پاسخ بدهند كه چرا به صدام متجاوز ميلياردها دلار كمك كرده اند. سران امارات به چه دليل در كشتارها و تجاوزات جنگ هشت ساله عليه ايران مشاركت داشته اند؟ شيخ زايد بايد بداند كه ما هم خون مردم خود را از او مطالبه خواهيم كرد و هم هزينه جنگ را از او خواهيم گرفت. اين شيخ و ساير شيوخ فرتوت شوراي همكاري خليج فارس از رأفت ما ايراني ها سوءاستفاده مي كنند و به همين خاطر، گستاخ شده اند و ابوموسي را نيز مدعي مي شوند!
به هرحال، زرق و برقي كه شيوخ عرب براي خود و براي مملكت خود به هم زده اند، نمي تواند نشانه يك تمدن مستقل و يك اقتصاد شكوفا باشد. اين پس مانده و زوايد تمدن مدرن غرب است و همانطور كه همه مي دانيم سرنخ همه چيز اين كشورها در دستان قدرت هاي غربي قرار دارد و آنها اگر اراده كنند اين جماعت وابسته را مي توانند يك شبه به خاك سياه بنشاند. اين تمدن نيست، اين حاشيه تمدن است و حاكمان فاسد عرب نيز حاشيه خواران تمدن غرب هستند.
اكنون آل نهيان ، آل ثاني، آل صباح و خاندان سعودي تنها از اين نمي هراسند كه چاه هاي نفت شان بخشكد؛ آنها از متن شدن كشورمان نيز وحشت دارند و اكنون با چشم خود مي بينند كه گفتمان اسلامي در حال تبديل شدن به يك گفتمان مسلط در منطقه و درميان امت اسلامي است.
جنبش هاي كنوني كه از دل توده هاي عرب شكل گرفته است، به زودي اين زائده هاي مدرن را از پيكره جوامع عربي و اسلامي مي زدايند و بستر را براي متن شدن آماده مي كنند.

 



بازي بي حاصل آمريكا عليه سوريه

مركز «سياست خاورميانه سابان» وابسته به مركز آمريكايي «بروكينگز» در مورد شكست آمريكا در سوريه مي نويسد، اعزام نيروي زميني به سوريه به 200 تا 300 هزار سرباز نياز دارد و هزينه عمليات ممكن است به 300ميليارد دلار طي يك سال برسد. «دنيل بايمان» كارشناس سابان در اين خصوص به روشني مي نويسد: برخلاف اينكه آمريكا «بشار اسد» را در ماه هاي اخير به كناره گيري فراخوانده، همه گزينه هاي ديپلماتيك براي محقق شدن اين كناره گيري شكست خورده است. حتي برخي گزينه ها وضعيت را بدتر كرده است: در نهايت آمريكا از پس هزينه ها بر نخواهد آمد.
اين كارشناس مركز سابان مي افزايد: راهكار ديپلماتيك بر پايه فرضيه اي است كه معتقد است تغيير دادن سياست روسيه در شوراي امنيت در قبال نظام اسد را مي توان محقق كرد، اما روسيه و چين نشان داده اند كه اين تغيير محتمل نيست. تا الان هم هيچ كس در آمريكا (حتي نومحافظه كاران) خواستار عمليات نظامي در سوريه نشده است. روزنامه «اينديپندنت» نيز اين را به شكلي ديگر بيان كرد و نوشت: تلاش براي سرنگون كردن اسد كه بيش از يك سال است شروع شده، شكست خورده است.
تحريم هاي اتحاديه اروپا و آمريكا نيز عليه دمشق شكست خورده است؛ بخصوص بعد از آنكه روشن شد اقداماتي كه عليه برخي مسئولان سوريه انجام شد بي فايده بوده است. گزينه نظامي هم با اين حال اصلا مطرح نيست؛ بخصوص پس از آنكه [گروهك هاي مسلح موسوم به] «ارتش آزاد سوريه» از مهم ترين مواضع خود در «حمص» و «ادلب» و «دير الزور» بيرون رانده شد و همين امر كار قاچاق سلاح از مرزهاي عراق و به خصوص از استان «الانبار» را دشوار كرده است.
نقطه ضعف كساني كه خواستار سقوط نظام سوريه هستند، اين است كه تا ژانويه گذشته روي دخالت خارجي در اين كشور تكيه مي كردند. اما وتوي روسيه و چين در شوراي امنيت عليه قطعنامه مورد حمايت اتحاديه عرب، آرزوي آنان را بر باد داد. در نهايت روشن شد كه تجربه آمريكا و ناتو و كشورهاي خليج فارس در خصوص سوريه مثل ليبي جواب نمي دهد.
بدين ترتيب، مشخص مي شود كه آنچه در يك كشور اجرا مي شود در كشور ديگر نتيجه نمي دهد و ممكن است فاجعه بار هم باشد. علاوه بر اين، نوع تحليل مسائل و اتفاقات نيز مهم است. مثلا تلويزيون الجزيره جنگجويان ليبي را قهرماناني معرفي كرد كه نظامي مستبد را سرنگون كردند، اما واقعيت اين است كه نقش اين جنگجويان به جاهايي محدود بود كه ناتو آن را بمباران مي كرده و پيروزي نظامي در ليبي به نوعي حاصل اين عمليات نظامي بوده است.
اما وضعيت درسوريه به گونه اي ديگر است. نظام سوريه پايگاه مردمي بسيار قدرتمند، ارتش قوي و نيروهاي امنيتي منسجمي دارد.
در نيمه دوم سال گذشته ميلادي، اين گونه به نظر رسيد كه بشاراسد با ائتلافي بين المللي متشكل از عربستان، قطر، اتحاديه اروپا، آمريكا و تركيه روبه روست كه همه به طور يكسان از ايده براندازي نظام سوريه حمايت مي كنند، به اين شرط كه هيچ كدام دراين كار وارد نشوند. مثلا تركيه موضوع ايجاد منطقه حائل درمرز سوريه را پذيرفت، اما هيچ اصراري براي مشاركت در روند نظامي براي براندازي سوريه از خود نشان نداد. اما مخالفان سوريه هرچه درتوان داشتند به كار گرفتند تا تاكيد كنند كه آنچه در ليبي رخ داد، مي تواند درسوريه نيز تكرار شود. اين مخالفان اكنون متفرقند و رهبر ندارند.
به زبان ساده، آنچه گذشت بدين معناست كه جنبش اعتراضي مسلحانه يا طبق گفته رسانه هاي سوريه، «جنبش گروهك هاي مسلح» پس از 13ماه به بن بست رسيده است. شدت اعتراضات كاهش يافته و به تبع آن از شدت درگيري ها هم كم شده است همه دنيا به خصوص عقلاي مخالفان اكنون چشم به سازش سياسي با نظام را دارند. حتي اگر اين سازش از جانب دمشق مشروط شود.
ركود كنوني ديپلماسي عربي و بين المللي در قبال سوريه، دريك جمله بدين معناست كه همه تلاش هايي كه براي به لرزه درآوردن نظام سوريه يا براي متقاعد كردن سران دمشق به سازش شكست خورده است و همه چيز دلالت بر اين مي كند كه «كوفي عنان» فرستاده سازمان ملل دراظهارات خود، به دنبال بركناري بشاراسد نيست.
به نظر بسياري از ناظران، موضع عنان به موضع روسيه نزديك تر است تا برخي كشورهاي عربي. هرچند كه شماري از غربي ها نيز رسيدن به راهكاري سياسي را ترجيح مي دهند.
براي همگان روشن شده است كه بشاراسد بي توجه به طرح عنان نيز مي تواند ابتكار عمل را در سطوح امنيتي و سياسي دردست بگيرد.
درهرحال، به اعتقاد كارشناسان بازي آمريكا، بازي خطرناكي است؛ زيرا نظام سوريه تاكنون توانسته است انسجام امنيتي و سياسي خود را حفظ كند و تنها راه براي از بين بردن اين انسجام دامن زدن به آشوب و جنگ داخلي است. اين اقدام احتمال سيطره جريانان هاي مسلح را به دنبال دارد، آن هم در زماني كه روسيه و چين همچنان از مشروعيت سياسي سوريه دفاع مي كنند. فشارهاي منطقه اي و بين المللي براي سلب اين مشروعيت تا الان موثر نبوده است. و مخالفان چيزي هم در اختيار ندارند كه فشار آنان را براي سلب مشروعيت نظام در آينده موثرتر كند.
هرچند اتحاديه عرب عضويت سوريه را در اين اتحاديه به حالت تعليق در آورد، ولي قدرت خود را در گفت وگو با نظام از دست داده است و حتي ابتكار عمل هاي تركيه نيز ديگر آن تاثير خود را ندارد و به صفر رسيده است.
دراين ميان آمريكا و متحدانش نيز به دادن مشاوره و ارشاد و تحريم بسنده كرده اند و غير از اين، كاري از دست آنها برنمي آيد.
حتي برخي از دولت هايي كه به بهانه هاي امنيتي، سفارت هاي خود را بستند، به صورت برنامه ريزي شده مناسبات ديپلماتيك خود را با نظام سوريه قطع نكردند و پروازها به سوريه متوقف نشده است و زندگي طبيعي درپايتخت جريان دارد و مردم آنچنان كه برخي تصور مي كنند، عليه نظام نشوريده اند. ناظران از نگراني غربي ها و اعراب از ضعف مخالفان سياسي سوريه نيز سخن مي گويند و اعلام مي كنند كه حتي در درون شورايي كه شوراي ملي مخالفان سوريه ناميده مي شود، تعارض وجود دارد و اين شورا تاكنون در رسيدن به توافق بر سر برنامه اي سياسي و منسجم و برگزيدن نامي معين كه طرف هاي عربي و غربي را براي به رسميت شناختن آن ترغيب كند، شكست خورده است وحتي تصميم گيرندگان سياسي درغرب از خود مي پرسند كه اصول اعلام شده مخالفان [در مبارزه عليه سوريه] چيست؟
اجلاس سران عرب دربغداد
از جديدترين تحولات مربوط به سوريه، ديدارهاي اخير در اسلامبول وبرگزاري اجلاس سران عرب در بغداد است. گفت وگوهاي انجام گرفته نشان داد كه تلاش ها براي ايجاد اتحادي حقيقي ميان مخالفان سوريه، بار ديگر شكست خورد، چرا كه هيئت كردهاي سوريه به هنگام قرائت بيانيه پاياني كنفرانس، سالن را ترك كرد. اين نشان داد كه بيانيه پاياني با خواست طرف هاي مخالف همخواني ندارد.
كنفرانس دوستان سوريه در غياب روسيه، كه پيش از اين اعلام كرده بود حتي اگر دعوت هم شود در آن شركت نخواهد كرد، شكست خورد. مسكو رد دعوت را اينگونه توجيه كرد كه اجلاس تك بعدي است و به دنبال راهكاري براي گفت وگوي ملي و حل و فصل مسالمت آميز بحران سوريه نيست، و فقط به دنبال هموار كردن راه براي دخالت خارجي است. «الكساندر لوكاشويچ» سخنگوي وزارت خارجه روسيه، با اشاره به سخنان اخير مخالفان سوريه، از جمله اظهارات «برهان غليون» رئيس شوراي ملي مخالفان سوريه، اعلام كرد كه اين سخنان نشان مي دهد آمادگي در مخالفان براي گفت وگوي ملي وجود ندارد.
سخنگوي وزارت خارجه روسيه اين را نيز گفت كه مسكو از ابتدا اين مواضع را غيرسازنده مي دانست. مواضعي كه به ايجاد فرصت براي آغاز گفت وگو در سوريه منجر نمي شود. اين همان چيزي است كه عنان نيز از آن صحبت كرد؛ وي مي گفت تحرك براي گفت وگو بايد از جانب دو طرف باشد.
«هوشيار زيباري» وزير خارجه عراق، پس از اجلاس بغداد، طي كنفرانس خبري مشترك با «احمدبن حلي» معاون دبيركل اتحاديه عرب اعلام كرد اجلاس سران عرب از بشار اسد نخواهد خواست كناره گيري كند و تنها از طرح عنان حمايت مي كند. او اشاره كرد كه موضوع سوريه ديگر يك موضوع عربي يا داخلي يا ملي يا قومي و حتي منطقه اي نيست و الآن موضوع از دست اعراب خارج شده و بين المللي شده است. زيباري گفت: ما تلاش كرديم كه موضوع، عربي باقي بماند، ولي موفق نشديم و بايد به شوراي امنيت بازگرديم تا مواضع جديدي اتخاذ كند. اميدواريم كه سوريه از اين وضعيت خارج شود و خودش براي خودش تصميم بگيرد. موضوع سوريه از قالب عربي خارج شد و الآن در دست شوراي امنيت است. زيباري همچنين اعلام كرد كه اقدام سوريه در پذيرش طرح عنان گامي بسيار مهم است و اين فرصت آخر سوريه است و بايد آن را عملاً اجرا كند. وي تاكيد كرد كه وزراي خارجه عرب مسئله تجهيز مخالفان به سلاح را بررسي نكردند.
«جهاد مقدسي» سخنگوي وزارت خارجه سوريه، پيش از اين در بيانيه اي مطبوعاتي اعلام كرده بود كه سوريه از زمان تعليق عضويتش در اتحاديه عرب، روابطش را با كشورهاي عربي به شكل دوجانبه درآورده است و در نتيجه، دمشق با هيچ طرحي از سوي اتحاديه عرب، در هر سطحي كه باشد تعامل نمي كند. يك مقام رسمي سوريه هم تاكيد كرده بود كه سران عرب از زمان اجلاس خارطوم تا امروز، هيچ رنگ و بويي ندارد. اما اينكه اين اجلاس در بغداد برگزار شد، ويژگي خود را دارد. وي افزود: كه «سوريه موضع عراق را در هفته هاي گذشته درك مي كند. بغداد تحت فشار شديدي قرار گرفته و مجبور شد براي برگزاري اجلاس سران عرب تا اندازه اي مراعات كند. خليج فارس را بكند و همه چيز براي خارج كردن قطر از رياست اتحاديه، آسان است اما قدرت واقعي عراق پس از اجلاس آشكار خواهد شد. در نهايت عراق برادر بزرگ سوريه است. وي همچنين اشاره كرد كه دمشق با عنان به عنوان فرستاده سازمان ملل رفتار مي كند نه فرستاده اتحاديه عرب، هر چند كه در عمل، فرستاده اين دو نهاد است.
نظام سوريه مانند هر نظام ديگري، داراي نقاط قوت و ضعف است. قدرت اين نظام در انسجام و اتحاد داخلي اوست؛ اخلاص و وفاداري اقليت هاي علوي، مسيحي و دروزي به نظام و حمايت بخش هاي اقتصادي اساسي مانند تجار و صنعتگران، از جمله نقاط قوت آن است.
اما بارزترين نقطه ضعف را مي توان در بخش هايي از جوامع سني ديد كه مي توانند تجمع و حركت كنند. كساني كه قائل به قدرت نظام براي بقا هستند، بر نقاط قوت تكيه مي كنند. در مقابل، كساني كه قائل به رفتن نظام هستند، به نقاط ضعف استناد مي كنند و مدعي هستند كه روزهاي باقي مانده براي اسد اندك شده است. اما كم نيست تعداد گزارش هايي كه طي دو ماه اخير آمده است و در آنها تاكيد مي شود نظام سوريه سرانجام بر چالش هاي مسلحانه موجود غلبه خواهد كرد، زيرا تعداد مناطقي كه اكنون در دست افراد مسلح است اندك است.
¤ منبع: خبرگزاري فارس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14