(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 6 خرداد 1391 - شماره 20218

كوي محبت
بهار ايران
براي تو كه...
گزارشي از يك جشنواره بزرگ
قلم هاي كوچك امروز در دست نويسندگان فردا
وزن دعا
چيستان
دو راهي
معرفي ورزش ها (31)
بدمينتون، ورزش همگاني



كوي محبت

شدم سرمست آواز سبويي
زدم جامي و كردم آرزويي
بديدم درخيالم گنبدي سرخ
ببستم دل به موج طره مويي
كشيدم فال سبزي از دل خاك
گل سرخي نشان عشق رويي
گل رنگين زعطر سيب سرخي
گلي خونين زگلباران گلويي
نشستم در كنار آن ضريحي
كه داد آخر به عشقم آبرويي
اسيرم كرد و آتش زد دلم را
بگفت با من ز اسرار مگويي
به كوي كربلا جاري شد از غم
زچشمانم غزل بارانه جويي
چو گفتم ساقيا اخر (افق) را
چنان گويي كه رسواكرده كويي
سجاد احمدپور/ تهران

 



بهار ايران

بهار اومد دوباره
سر مي زنه «ونوشه»(1)
لباسمون كه نو شد
دلامونم نو مي شه
بهارمون بي لبخند
يه شاخه ي بي غنچه س
از شاخه ي بي غنچه
حس نمي گيره هيچ كس
هركسي كه يه غنچه
روي لباش بكاره
با رنگ و بوي اونها
ايرانمون بهاره
قنبر يوسفي -آمل
1-ونوشه: بنفشه به زبان مازندراني

 



براي تو كه...

غرور رستم تو، مي كشد سهراب قلبم را
خيالت باز هم، آشفته كرده خواب قلبم را
چه تصوير قشنگي داشتم از آرزوهايم
چه بي تدبير سنگ غصه مي زد قاب قلبم را
براي تو كه مي گفتم به ياد خانه مي افتي
گل فيروزه چيدم گنبد و محراب قلبم را
مرا دلشوره خواهد كشت از دست نگاه تو
نجنبان ديگر اين انديشه هاي ناب قلبم را
چه مي خواهد سكوت تو كه هر دم مي زند برهم
خيال بودنت ترتيب در آداب قلبم را
ليلا حسن پور- قاصدك- انديمشك

 



گزارشي از يك جشنواره بزرگ
قلم هاي كوچك امروز در دست نويسندگان فردا

محمد عزيزي (نسيم)
دهمين جشنواره نويسندگان فردا، امسال هم با استقبال خوب دانش آموزان و فرهنگيان منطقه 15 تهران روبه رو شد. اين جشنواره هر سال به همت كانون فرهنگي، تربيتي شهيد مطهري برگزار مي شود.
من به عنوان مهمان به اختتاميه اين جشنواره دعوت شده بودم. آنچه مي خوانيد حاصل دو، سه ساعتي است كه در فضاي باصفاي كانون نفس كشيدم.
¤ ¤ ¤
دوشنبه 25 ارديبهشت ماه، ساعت سه بعدازظهر
از دبستان ما چهار دانش آموز به جشنواره دعوت شده اند. يعني از 66 داستاني كه فرستاده ايم، چهار اثر به مرحله نهايي راه يافته است. پيمان كاظمي از كلاس 2/4 آمده و جلوي دفتر پرورشي ايستاده است. او يكي از نفرات برگزيده است.
- آقا! ما نمي تونيم به جشن بياييم.
- چرا؟
- پدرم كه رفته سر كار و مادرم هم بايد بره خواهرم رو از مدرسه بگيره.
از اينكه پيمان نمي تواند به جشن بيايد، دلم مي گيرد. يك دفعه زنگ مي زنم و از خانواده اش مي خواهم كه اجازه دهند پيمان با من به كانون بيايد.
با ماشين راه مي افتم، پيمان را در چهارراه تير دوقلو سوار مي كنم و راه مي افتيم به سمت كانون. كانون شهيد مطهري در جنوب ميدان شوش و جنب بازار بزرگ بلورفروشان قرار گرفته است.
دوري و نامناسب بود مكان كانون باعث شده كه بچه ها به سختي به كانون بيايند. آموزش و پرورش هم براي حل اين مشكل تاكنون هيچ قدمي برنداشته و سال هاست كه دانش آموزان از جاهاي دور مثل كيان شهر، خاوران و... خودشان را به كانون مي رسانند تا در كلاس هاي مفيد آن شركت كنند.
از نزديك مسئولين و مربيان كانون را مي شناسم همه از پيشكسوتان تربيتي اند با سال ها تجربه ارزشمند.
كانوني ها خوب مي دانند كه امروز اهالي قلم مهمانشان هستند، از بچه هاي ابتدايي گرفته تا معلمين بزرگواري كه در اين جشنواره شركت كرده و به مرحله پاياني راه يافته اند.
امسال 1776 داستان با قلم دانش آموزان و معلمان نوشته شد. اين آمار براي يك منطقه مي تواند در سطح كشور نمونه باشد. بسياري از جشنواره هاي كشوري با تبليغات بزرگ و هزينه هاي بسيارشان به اين اندازه شركت كننده ندارند.
وارد كانون مي شويم. نوجوانان كانون پشت ميز نشسته اند. تحويل كارت نويسندگان راه يافته به مرحله نهايي و ثبت اسامي برعهده آنهاست.
داخل سالن مي شوم، نمايشگاه زيبايي از جشنواره هاي پيشين برپا شده است. مهمان ويژه دهمين جشنواره، شاعر و نويسنده نام آشناي كودك و نوجوان آقاي مصطفي رحماندوست است. زير عكس آقاي رحماندوست، نمايشگاهي از كتاب هاي منتشر شده ايشان برپا شده است.
مجري برنامه آقاي مهدي احمدپور است. دوستان صفحه ي مدرسه داستان هاي كوتاه و شيرين او را در صفحه خوانده اند و او را مي شناسند.
شادي و هيجان از ويژگي هاي اجراي آقا مهدي است. او مي آيد و سالن را به وجد مي آورد.
همه آماده ي يك جشن بزرگ هستند. بعد از قرآن و سرود، نوبت به خيرمقدم مسئول كانون يعني حاج سعيد عمري مي رسد. بيشترين زحمت ها بر دوش او بوده اما خوشحالي بچه هاي دعوت شده و خانواده هايشان، خستگي را از ياد آقاسعيد برده و او با انرژي خوبي براي بچه ها صحبت مي كند. آقاسعيد از بچه ها مي خواهد كه قدر قلم شان را بدانند و براي شكوفايي استعدادشان تلاش كنند. او با مثال هاي قشنگ به بچه ها مي گويد كه موفقيت در يك قدمي آنهاست.
بعد از صحبت هاي صميمي مسئول كانون شهيد مطهري، نوبت به دبير جشنواره آقاي زكريا تفعلي مي رسد. آقازكريا از شاعران و محققاني است كه آثار ادبي خوبي دارد. بعضي از اين آثار در سطح كشور برگزيده شده اند.
او با شعري از عليرضا قزوه به روي صحنه مي آيد و با لحني دلنشين مي خواند:
نه مثل ساره اي و مريم! نه مثل آسيه و حوا
فقط شبيه خودت هستي! فقط شبيه خودت زهرا(س)...
دبير جشنواره با ارايه ي آمار و ارقام به همه خبر مي دهد كه چه استقبال خوبي از اين جشنواره شده است. جالب است بدانيد كه در طول 10 سال بيش از 13 هزار نويسنده در جشنواره ي نويسندگان فردا شركت كرده اند.
در ميان شركت كنندگان سهم ابتدايي ها بيش از بقيه است و در ميان آنها نيز دختران گوي سبقت را از پسران ربوده اند.
در اين دوره هم ابتدايي ها اول شدند آن هم با 1202 نفر.
آقا زكريا از مسئولين و داوران پرتلاش جشنواره تشكر مي كند و به نويسندگان خبر مي دهد كه به ياري خدا قرار است كلاس هاي شعر و داستان نويسي در تابستان 91 از سوي كانون شهيد مطهري برگزار شود.
در پايان نيز اشاره مي كند كه اميدوارم با همت و تلاش مان قلم هايي داشته باشيم كه از خون لاله هاي سرخ ميهن عزيزمان پاسداري كنند.
همه منتظر مهمان جشنواره هستند. من زنگ مي زنم و آقاي رحماندوست خبر مي دهد كه در اتوبان بعثت هستند.
از اتوبان تاكانون زياد راه نيست. انتظارمان دارد طولاني مي شود. بالاخره متوجه مي شويم كه مهمان ما آمده اند و جلوي مجتمع بلورفروشان دنبال كانون مي گردند. من مي روم و آقاي رحماندوست را به كانون دعوت مي كنم.
فرصت زيادي نداريم.آقاي رحماندوست هم كار دارد و بايد براي راه اندازي يكي از نزديكانشان به فرودگاه بروند.
شاعرآشناي كودكان و نوجوانان وارد سالن مي شوند و در ميان استقبال خوب بچه ها و خانواده هايشان به روي صحنه مي روند.
آقاي رحماندوست با لبخند شعرشان را مي خوانند و بعد خاطره ي اولين شعرشان را كه در كلاس پنجم سروده اند، تعريف مي كنند.
نوبت به اهداي جوايز مي رسد. آقاي احمدپور اسم ها را مي خواند و بچه ها مي آيند و جايزه هايشان را مي گيرند.
جالب اين كه تمام دعوت شدگان از كانون هديه مي گيرند چون آثار آنها از ميان 1776 نفر به مرحله ي پاياني راه يافته است.
كم كم داريم به پايان برنامه مي رسيم كه يك دفعه برق سالن مي رود. مربيان كانون درب هاي خروجي را باز مي كنند و نور به داخل سالن مي تابد.
من هم عكس و نكته هايم را برمي دارم تا براي صفحه ي مدرسه سوغاتي ببرم.
برگزيدگان دوره ابتدايي
رتبه اول:
¤ مينا يوردخاني از مدرسه (شهداي كريمي)
¤ محمدمهدي آزاد (هدف)
¤ فاطمه عليزاده (شاهد نصر)
¤ آتنا گودرزي (شهداي كريمي)
رتبه دوم:
¤ اميرحسين صحراگرد (اديب نيشابوري)
¤ ريحانه نصيري (آزادي(1))
¤ زهرا رحماني (شهيد فرهادي)
¤ الهه شيري (شهيد محراب مدني)
رتبه سوم:
¤ محدثه شهبازي (سعدي)
¤ محدثه قره داغي (زمزم)
¤ مائده شهباني (گل هاي فاطمه)
¤ نگين بيگدلي (شهداي كريمي)
¤ مهتاب وكيلي (نور)
¤ محمدحسين هدايتي (از مدرسه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي)
برگزيدگان دوره راهنمايي:
رتبه اول:
¤ زينب شاهميرزايي از مدرسه (شهيد بينايي)
¤ يگانه صادقي از مدرسه (شهيد ادب دوست)
رتبه دوم:
¤ نازنين بيگدلي از مدرسه (سيد آقا)
¤ مليكا پرچمي (هاني)
¤ الهام رضايي (سيد آقا)
¤ محمدمهدي فرزانه (آيت الله سعيدي)
¤ عطيه منصوري (شهيد ثاني)
رتبه سوم:
¤ مريم شاهمرادي از مدرسه (اشرف رهنما)
¤ حديثه باقرزاده (جوادالائمه(ع))
¤ افسون رئيسي (شهيد اسكندرلو)
¤ مرضيه نوري پور (امام صادق(ع))
برگزيدگان دوره متوسطه:
رتبه اول:
¤ سيد محمدرضا حسيني از مدرسه (فردوسي)
¤ سپيده افراشته (لقمان حكيم)
¤ رتبه دوم:
¤ زهرا مهري (هنرستان بتول آقامحمدي)
¤ كبري صانعي نژاد (لقمان حكيم)
رتبه سوم
¤ سمانه سجادي از مدرسه (سلمان فارسي)
¤ فائزه ياسمني (عبدالله رهنما)
¤ زهرا فشگي (هنرستان بتول آقامحمدي)
برگزيدگان بخش معلمان:
رتبه اول:
¤ سعيده اصلاحي از مدرسه (شهيد محراب مدني)
¤ معصومه بامشاد (قاضي طباطبايي)
رتبه دوم
¤ ناهيد محمدي از مدرسه(شاهد فجر)
¤ نسترن رضايي (شاكرين)
¤ نسرين مرادي (پونه رونقي)
رتبه سوم:
¤ مريم رجبي از مدرسه (ميلاد)
معلميني كه آثارشان قابل تقدير بود:
¤ معصومه عبادي (هاني)
¤ زهرا صادقي (سعدي)
¤ ميترا شمس (شهيد آويني)
¤ فرزانه موسوي نيشابوري (ميلاد)
¤ زهرا قانعي آراني (بعثت)
با تشكر از هيئت داوران خواهران: خانم ابراهيمي- خانم بيرامي- خانم تركي- خانم رضازاده و خانم بيات.
اعضاي دبيرخانه: خانم اوشاني و خانم قاضوي
هيئت داوران برادران: سيد جلال قوامي، مهدي احمدپور، سعيد عمري، زكريا تفعلي و داريوش برزگر.
عوامل اجرايي: نجمي، نصرتي، بازقندي، غلامي، عليزاده، خادمي، امدادي، ملكي، خليق.
مسئول تداركات: علي ابوفاضلي
مسئول صحنه و طراحي رايانه اي: مرتضي كريمي
مسئول نور و صدا: عليپور.

 



وزن دعا

زني با لباس هاي كهنه و مندرس و نگاهي مغموم وارد خواربار فروشي محله شد و با فروتني از صاحب مغازه خواست كمي خواربار به او بدهد. به نرمي گفت كه شوهرش بيمار است و نمي تواند كار كند و شش بچه اش بي غذا مانده اند. مغازه دار با بي اعتنايي محلش نگذاشت و با حالت بدي خواست او را بيرون كند. زن نيازمند در حالي كه اصرار مي كرد گفت: آقا شما را به خدا به محض اين كه بتوانم، پولتان را مي آورم. ولي مغازه دار گفت كه نسيه نمي دهد.
مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت وگوي آن دو را مي شنيد به مغازه دار گفت: ببين خانم چه مي خواهد، خريد اين خانم با من. خواربار فروش با اكراه گفت: لازم نيست، خودم مي دهم. فهرست خريدت كو؟ زن گفت: اينجاست. مغازه دار از روي تمسخر گفت: فهرست را بگذار روي ترازو به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر. زن لحظه اي مكث كرد و با خجالت از كيفش تكه كاغذي درآورد، چيزي رويش نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت. همه با تعجب ديدند كه كفه ترازو پايين رفت. خواربارفروش باورش نشد. مشتري از سر رضايت خنديد و مغازه دار با ناباوري شروع به گذاشتن جنس در كفه ترازو كرد، كفه ترازو برابر نشد. آن قدر چيز گذاشت تا كفه ها برابر شدند.
در اين وقت خواربار فروش با تعجب و دلخوري تكه كاغذ را برداشت تا ببيند كه روي آن چه نوشته شده است. روي كاغذ، فهرست خريد نبود، دعاي زن بود كه نوشته بود: اي خداي عزيزم، تو از نياز من باخبري خودت آن را برآورده كن. مغازه دار با بهت جنس ها را به زن داد و همان جا ساكت و متحير خشكش زد.
زن خداحافظي كرد و رفت و با خود مي انديشيد، كه فقط اوست كه مي داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است.
فرستنده : الهام ملكي/ تهران

 



چيستان

1- آن چيست كه تا نامش را به زبان مي آوريم مي شكند؟ سكوت
2- كلمه اي كه همه آن را غلط مي نويسند؟ غلط
3- بالا مي رود پر است پايين مي آوريم خالي است؟ قاشق
4- آن چيست كه دهان ندارد ولي آدم را قورت مي دهد؟ آب دريا
5- آن چيست كه هرچه مي رود به برادرش نمي رسد؟ چرخ
6- سفيد است ولي از برف سفيدتر است ريشه دارد ولي از درخت كوتاه تر است؟ دندان
دندان
آموزگار درباره انواع دندان ها صحبت كرد سپس از بچه ها پرسيد: آخرين دنداني كه در دهان انسان پيدا مي شود چه دنداني است؟ قلي گفت: آقا دندان مصنوعي
جنگل
¤ پسري كه تا به حال جنگل را نديده بود با دوستش به جنگل رفت. دوستش گفت: «اين جا جنگل است.» پسر نگاهي به اطراف كرد و گفت: «اين درخت ها كه نمي گذارند جنگل را ببينم!»
اختراع
اولي: مي خواهم وسيله اي اختراع كنم كه با آن بتوان پشت ديوار را هم ديد.
دومي: زحمت نكش قبلا اختراع شده است.
اولي: غيرممكن است كدام وسيله را مي گويي؟
دومي: پنجره را مي گويم!
تابلو
روزي ماشين بزرگي از وسط خيابان مي گذشت چشم راننده به يك ماشين ژيان افتاد كه جلوي ماشين آن نوشته شده است: «ميازار موري كه دانه كش است. راننده ماشين بزرگ دلش به حال آن مي سوزد و اجازه مي دهد تا او رد بشود وقتي كه ژيان رد شد پشت شيشه عقبش نوشته شده بود. «فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه.»
اعتراف
اعتراف مي كنم كلاس اول دبستان بودم تحت تاثير اين حرف كه نبايد به غريبه نشاني خودتون رو بديد. روز اول به راننده سرويس نشاني اشتباه دادم و از يه مسير الكي تا خانه پياده رفتم. فرداش موقعي كه سرويس نيومد دنبالم تازه فهميدم چه دست گلي به آب دادم.
فرستنده:محمدرضا زنگويي

 



دو راهي

اون روز خسرو اومد دنبالم تا بريم فوتبال بازي كنيم.
داشتم آماده مي شدم كه يادم افتاد قرار بود با احمد به سينما بريم.
با خودم گفتم اگر با احمد به سينما نرم او ناراحت مي شه اما اگر به سينما برم خسرو ناراحت مي شه.
پس چه كار كنم بعد از چند دقيقه ناگهان خسرو صدا كرد وگفت: بدو ديگه! يك دفعه فكر خوبي به سرم زد زنگ زدم به احمد و گفتم كه مي تونم يه مهمون همراه خودم بيارم. احمد گفت:«اشكالي نداره فقط سريع تر.»
به پشت درخونه رفتم و به خسرو گفتم:«مي توني با من به سينما بيايي و وقتي برگشتيم احمد هم با ما به فوتبال مي آيد.»
خسرو گفت: «بايد از مادرم و پدرم اجازه بگيرم.»
بعد خسرو به خونه ي خود رفت و بعد از مدتي برگشت و گفت:« آره مي تونم بيام»
بعد با هم به جايي كه با احمد قرارگذاشته بودم؛ رفتيم.
وقتي به اونجا رسيديم به احمد گفتم:«احمد بعد از اين كه فيلم رو ديديم با خسرو به فوتبال بريم.»
اون هم قبول كرد. با هم فيلم رو ديديم فيلم خيلي قشنگ و جالب بود.
من به همراه دوستانم خسرو و احمد خيلي از فيلم لذت برديم.
بعد از فيلم پيش بقيه ي دوستانم رفتيم و فوتبال بازي كرديم.
اون بي معرفتا، منو جزء ذخيره ها گذاشتند اما با اين همه باز هم خوش حالم چون توانستم كاري كنم و دل آن دو دوستم احمد و خسرو رو نشكنم.
حق پناه

 



معرفي ورزش ها (31)
بدمينتون، ورزش همگاني

وحيد بلندي روشن
مقدمه
بدمينتون يكي از رشته هاي ورزشي است، كه بازيكنان درگير را به سمت تكامل و تعالي سوق مي دهد و سازندگي خاصي را، متناسب با اهداف مثبت، در آنها بوجود مي آورد.
در دنياي بدمينتون، بازيكنان خوش رفتار اين رشته، مسائلي را رعايت مي كنند كه هيچ گاه به صورت مقررات و يا دستورالعمل به آن ها ابلاغ نشده است.
هر شخصي مي تواند به كمك يك راكت سبك وزن بدمينتون و ضربه زدن به توپي از روي تور از اين بازي لذت بخش استفاده كند. اين بازي سريع ترين بازي انجام شده با راكت است. يك ضربه محكم به توپ باعث مي شود كه توپ با سرعت تقريبي 300 كيلومتر در ساعت حركت كند.
تاريخچه بدمينتون ايران
با ورود كارشناسان نفتي انگليس به ايران، بدمينتون به كشور ايران راه يافت و كارمندان ايراني شركت نفت اين ورزش را از انگليسي ها ياد گرفتند. اين رشته ورزشي با خروج انگليس به فراموشي سپرده شد. تا اينكه ايران ميزباني بازيهاي آسيايي 1353 را تقبل نمود. چون بدمينتون يكي از رشته هاي اين بازيها بود در اين راستا سازمان تربيت بدني در سال 1351 فدراسيون بدمينتون ايران را تاسيس نمود و جهت راه اندازي اين رشته مربي صاحب نام هندي به نام «ديپو گوش» را به همكاري دعوت نمود اين مربي مدت پنج سال به كار تعليم و آموزش بدمينتون در ايران مشغول بود.
تاريخچه بدمينتون جهان
بدمينتون بازي ضربه اي پرتحرك و در عين جذاب و شيريني است، كه اولين بار در كشور هندوستان در شهر پونا پايه گذاري شد.
روح خلاق و ذهن ابداع گر شرقي در كنار احساسات و عواطف قوي توانست ورزشي پرهيجان ابداع كند كه امروزه هزاران هزار شيفته در سراسر جهان دارد.
اين ورزش در ابتدا «پونا» ناميده شد. پونا، توانست به زودي توجه افسران و مستشاران انگليسي را به خود جلب كند، به طوري كه آن را به عنوان هديه اي گران بها به كشور خود بردند.
فدراسيون بين المللي بدمينتون در سال 1934 با حضور 9 فدراسيون تاسيس شد. در بيش از 70 كشور حدود 200 ميليون نفر اين ورزش را انجام مي دهند.
سخنان بزرگان بدمينتون
دكتر مولر ولفارت، از باشگاه اف، ث بايرن مونيخ شرح مي دهد كه چطور اين ورزش واكنشي سريع، باعث تقويت بدن و روح و روان مي گردد: «آيا در جست و جوي ورزشي هستيد كه در آن بسيار تلاش كنيد و باعث تمدد اعصابتان گردد؟ اگر طالب همه اين ها هستيد، در اين صورت بدمينتون براي شما ايده آل است. فرح بخش تر از اين ورزش نخواهيد يافت. در اين ورزش بايد تحرك فراواني داشت. حتي يك فرد چهل ساله نيز بايد در برابر يك كودك 9 ساله تمام تلاش خود رابه كار گيرد...»
«نداووه بوئك بهرنز»، مربي مربيان درجه يك، درباره بدمينتون مي گويد: «بازيكن بدمينتون احتياج به تمركز فكر يك شطرنج باز، واكنش سريع يك بازي كن تنيس روي ميز، سرعت يك دونده سرعت، استقامت يك دونده يك كيلومتر، قدرت پرتاب يك پرتاب كننده نيزه، استقامت، تحرك و ابتكار و توانايي دارد.»
مقررات
زمين بازي: زمين بازي بدمينتون به شكل مستطيل مي باشد و با خطوطي به عرض 40 ميلي متر كشيده مي شود. خطوط زمين بايد به سادگي قابل تشخيص بوده و بهتر است به رنگ سفيد يا زرد كشيده شود. طول زمين 13/4 متر - عرض زمين دو نفره 6/10 متر- عرض زمين يك نفره 5/30 متر مي باشد. ارتفاع پايه هاي تور 55 را متر مي باشد.
توپ: از مواد طبيعي يا مصنوعي ساخته مي شود. بايد از جنس چوپ پنبه كه لايه چرمي دارد باشد. توپ چرمي بايد داراي 16 پرك باشد كه به پايه وصل مي شوند. وزن توپ بايد بين 4/74 تا 4/50 گرم باشد.
راكت: راكت بدمينتون معمولاً از جنس چوبي يا فلزي مي باشد. راكت از قسمتهاي: دسته- ميله- گلو يا سه راهي- صفحه راكت (كله راكت) تشكيل شده است.
قرعه كشي: براي شروع بازي داور مسابقه با سكه عمل قرعه كشي را انجام مي دهد. برنده بازي كسي است كه دو گيم از سه گيم را ببرد.
امتيازات گيمها: در مردان 15 تايي است و در نونهالان و بانوان 11 تايي است.
تعويض زمين: بازيكنان بايستي در موارد زير، زمين را عوض كنند:
1- پايان گيم
2- پيش از شروع گيم سوم
3- در صورت تساوي 1 بر 1 در گيم سوم در آقايان در پوئن 8 و در خانمها و نونهالان در پوئن 6 تعويض زمين صورت مي گيرد.
خطاهاي بازي بدمينتون
1- اگر سرويس صحيح زده نشود.
2- اگر توپ در هنگام بازي خارج از محوطه زمين بازي فرود آيد.
3- از داخل بازديد تور عبور كند.
4- از تور عبور نكند. (قبل از عبور از تور بيافتد.)
5- به سقف يا ديوارهاي دور زمين برخورد كند.
6- به بدن يا لباس بازيكن برخورد كند و يا در اطراف زمين به هر شيء يا فردي تماس پيدا كند.
7- اگر به توپ در زمين حريف ضربه زده شود.
8- برخورد لباس ويل راكت به تور و نگهدارنده هاي پايه.
9- زماني كه توپ در حال عبور از بالاي تور است مانع ضربه زدن حريف شود.
10- در طول بازي بازيكن به طور عمده تمركز حريف خود را بهم بزند.
11- در حين بازي، گرفتن توپ با راكت و با كمي مكث به آن ضربه زده شود. (حمل شود)
12- توسط بازيكن دوبار ضربه زده شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14