(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17 خرداد 1391 - شماره 20225

رسانه اسلامي و اسلام رسانه اي از نظر امام خميني(ره)
اقتصاد اغواگر ؛ احياي مدل حوضچه كوسه اي
با نگاهي به فيلم « بالا در آسمان»
نكته اي درباب فيلم ارزشمند «روزهاي زندگي»
سخني كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند...!
آيا رسانه ملي در قبال بدحجابي مسئوليت دارد؟



رسانه اسلامي و اسلام رسانه اي از نظر امام خميني(ره)

مصطفي انصافي
افكارعمومي در سراسر تاريخ بشريت تعيين كننده ترين ساحت انساني بوده و هست. افكار عمومي بيش از هر نيروي ديگري تعيين مي كند انسان چگونه بينديشد و رفتار كند. از منظر ديگر، افكارعمومي را (صداي خاموش مردم) دانسته اند. افكارعمومي، اصطلاحي جامعه شناختي بوده و عبارت است از درك معيني كه مردم هر جامعه از موضوعات مهم پيدا مي كنند. برخي صاحب نظران، افكارعمومي را پديده اي رواني و اجتماعي مي دانند كه واجد خصلتي جمعي است و بر همين مبنا آن را ارزيابي و نظر مشترك گروهي اجتماعي درباره موضوعي كه همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معيني، بين عده زيادي از افراد و قشرهاي جامعه عموميت مي يابد و عامه آن را مي پذيرند. تعريف كرده اند. افكارعمومي به صورت تأييد يك عمل، نظر، شخص و واقعه يا مخالفت با آنها، از طريق خواسته، مطالبه، پيشنهاد و توصيه تجلي مي يابد.
در ميان پديده هاي روان- جامعه شناختي، افكارعمومي گسترده ترين و آشكارترين آنهااست. اين پديده شگرف كه با پويايي توانمند خود سرنوشت جوامع را رقم مي زند به موتوري مي ماند كه چرخ هاي ماشين اجتماع را به چرخش درمي آورد. افكارعمومي ماشيني است كه گاه مي سازد، گاه تخريب مي كند، گاه آرام است و گاه سروصداي بسياري توليد مي كند. در قرن پيشين افكار عمومي حالتي شفاهي داشت و سينه به سينه و دهان به دهان بين آدميان مي چرخيد و روزها، ماه ها و شايد سالها طول مي كشيد تا يك خبر يا يك شايعه فراگير شود. ولي در قرن بيستم به مدد خلق و پيدايش رسانه هاي فراگير كه قابليت هاي خارق العاده اي همچون ايجاد ارتباط در يك لحظه ميان چندين ميليون نفر را دارند تأثيري شگرف در فرآيند و كنترل افكارعمومي گذاشت. به عبارت ديگر گسترش وسايل ارتباط جمعي مانند راديو، تلويزيون و مطبوعات باعث پيدايش جوامع جديدي شده است كه در آن جوامع همه افراد صرف نظر از اينكه در كجا زندگي مي كنند يا به چه گروه اجتماعي تعلق دارند، از طريق تماس با منابع خبري، از رويدادها و رخدادها آگاه مي شوند.
در هرحال اهميت و جايگاه رسانه ها در جهان امروز برهيچ كس پوشيده نيست. رسانه ها چنان در تار و پود زندگي بشر رخنه كرده اند كه امروز زندگي انسان ها كاملا به آن وابسته شده است. بسياري از مردم به وسيله رسانه ها به زندگي خويش معني مي دهند. رسانه ها در جهان امروز، جهان ذهني و غيرواقعي را به دنيا مخابره مي كنند. آنها ديگر به وسايل انتقال واقعيت فكر نمي كنند بلكه خود، سازنده واقعيت اند و با تكامل بشر پيوند مستقيم دارند. طي چندين دهه اخير نقش رسانه ها در آموزش، تربيت و كنترل افكارعمومي به حدي مهم بوده كه برخي پا را فراتر از حد معقول گذاشته و رسانه ها را هدايتگران اصلي جوامع ذكركرده و افراد را در برابر خواسته هاي نظرسازان رسانه اي به هيچ گرفته اند.
البته ديدگاه هاي افراطي در موضوع رسانه و توانايي هاي فردي و اجتماعي در مقابله با امواج آگاهي هاي رسانه اي غيرقابل پذيرش است. اما اين نكته شايد بتواند اهميت و جايگاه رسانه ها را در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها در قرن بيست و يكم به منصه ظهور رساند.
در چنين احوالاتي بود كه در اين سوي جهان، انقلابي با ماهيت اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به پيروزي رسيد و همه معادلات جهان را تغيير داد. حضرت امام با افق بينش خاص خود از كنار هيچ پديده مدرني به راحتي عبور نمي كردند و تك تك اين نوع ابزارهاي دنياي مدرن را با نگاه الهياتي خود هدف واكاوي قرار مي دادند تا ماهيت آن و اينكه چگونه استفاده شده و چگونه بايد استفاده شود را به مردمان مسلمان عرضه مي داشتند. در اين ميان رسانه هاي فراگير به دليل اهميت و تأثيري كه در جامعه داشتند همواره مورد تأكيد امام راحل قرار مي گرفتند كه الگوي مدنظر اسلام را سوار بر اين ابزاركنند تا جامعه اسلامي نه تنها از جانب اين ابزار مدرن صدمه نبيند بلكه بتواند از آن استفاده كافي و وافي نمايد.
ناگفته پيدا است كه به جايگاه بزرگ و تأثيرگذار رسانه ها و نقش آموزشي و تربيتي آن نيز از ديدگاه بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ايران، بسيار تأكيد شده و همين تأكيد مسئوليت رسانه ها را خطير و سنگين مي كند. تا آنجا كه باتوجه به ديدگاه حضرت امام كه در وصيت نامه شان متجلي شده است، رسانه ها نه تنها بايد از انتشار آنچه براي جامعه زيان آور است خودداري كنند، بلكه بايد از نشر و پخش آنچه مفيد نيست هم اجتناب نمايند. به گفته معمار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، مطبوعات و رسانه ها بايد اين توجه را داشته باشند كه چيزهايي كه براي ملت مفيد نيست در روزنامه ننويسند و كاغذ و وقت خود را صرف آن ها نكنند. راديو تلويزيون هم بايد به اين معنا توجه داشته باشند. ايشان در اين باره به اصحاب رسانه ها، هشدار مي دادند كه «در نوشته هايتان به خدا توجه داشته باشيد. بدانيد كه اين قلم كه در دست شما است، در محضر خدا است و اگر هر كلمه اي نوشته شود، بعد سؤال مي شود كه چرا اين كلمه نوشته شده است. اگر به جاي اين كلمه بشود يك كلمه خوب تر نوشت، از شما سؤال مي كنند، چرا اين كلمه زشت را نوشته ايد.»
حضرت امام(ره) يكي از عمده ترين عرصه هاي فساد را در دوره طاغوت عرصه رسانه ها مي دانستند. ايشان در وصيت نامه سياسي- الهي خويش مي نويسند: «راديو، تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاي مؤثر تباهي و تخدير ملت ها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در اين صدسال اخير به ويژه نيمه دوم آن، چه نقشه هاي بزرگي از اين ابزار چه در تبليغ ضد اسلام و ضد روحانيت خدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق كشيده شد و از آنها براي درست كردن بازار كالاها و خصوصاً تجملي و تزئيني از هر قماش، از تقليد در ساختمان ها و تزئينات و تجملات آن ها و تقليد در اجناس نوشيدني و پوشيدني و در فرم آنها استفاده گرديد، به طوري كه افتخار بزرگ فرنگي مآب بودن در تمام شئون زندگي از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن به ويژه در خانم هاي مرفه و يا نيمه مرفه بود و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربي در گفتار و نوشتار به صورتي بود كه فهم آن باري بيشتر مردم غيرممكن و براي هم رديفان نيز مشكل مي نمود. فيلم هاي تلويزيون از فرآورده هاي غرب يا شرق بود كه طبقه جوان زن و مردرا از مسير عادي زندگي و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوي بي خبري از خويش و شخصيت خود و يا بدبيني و بدگماني به همه چيز خود و كشور خود، حتي فرهنگ و ادب پرارزش كه بسياري از آن دست خيانتكار سودجويان به كتابخوانه ها و موزه هاي غرب و شرق منتقل گرديده است. مجله ها با مقاله ها و عكس هاي افتضاح بار و اسف انگيز و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگي خويش و ضداسلامي با افتخار، مردم و به ويژه جوانان را به سوي فرهنگ غرب و يا شرق هدايت مي كردند.»
امام خميني(ره) مهم ترين رسالت رسانه ها را تربيت و تقويت نيروي انساني مفيد و كارآمد مي دانستند و بر نقش آفريني رسانه ها تاكيد مي كردند كه: «آن چيزي كه از همه خدمت ها بالاتر است، اين است كه نيروي انساني ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجله هاست. راديو، تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست. اينها مي توانند نيروي انساني ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مي توانند مثل رژيم سابق باشند كه همه چيز به هم ريخته بود و همه چيز در خدمت استعمار بود. آنها خودشان هم نمي دانستند. خيلي ها خودشان نمي دانستند، نمي دانست كه اين عكسي كه از اين زن عريان مي اندازد، چند تا جوان را آشفته مي كند، از بين مي برد. در هر هفته اي كه مثلا يك مجله اي در مي آيد كه در آن ده تا عكس كذاست، اين چند نفر از جوان هاي ما را از دست ما مي گيرد. يا خودشان هم متوجه نبودند يا خودشان هم از آنها بودند، ما چه مي دانيم. اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مي توانيد نجات دهيد. اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمي تواند يك كشوري اداره بشود. با لفظ جمهوري اسلام، با رأي به جمهوري اسلام، نمي تواند يك مملكتي اسلامي بشود. مملكت اسلامي محتوايش بايد اسلامي باشد. شما هم كه مجله مي نويسيد، مي توانيد خدمت كنيد، جوان ها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان. دنبال اين باشيد كه از نويسنده هاي متعهد اسلامي انساني نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد، درد و دوايش را بنويسيد، همه چيز را انتقاد كنيد.» (صحيفه نور، ج 8، ص 498 و 499).
رسانه هاي تصويري ارزش زيادي براي امام خميني(ره) داشتند و ايشان مكرراً راجع به اهميت اين رسانه ها صحبت نموده اند. صدا و سيما در اين بين به دليل فراگير بودن و در دسترس بودن براي امام راحل از همه رسانه هاي ديگر مهم تر بود تا جايي كه صدا و سيما را يك دانشگاه معرفي كردند. امام خميني(ره) در ديدار مديران و كاركنان سازمان صدا و سيما فرمودند كه، «دستگاه صدا و سيما امروز وضعي دارد كه مسئوليت شما آقايان را خيلي زياد مي كند. سابق بر اين تبليغات عبارت از اين بود كه اهل منبر يا علما در همان محل محدودي كه داشتند در مسجدي كه داشتند، مي رفتند و براي يك چند نفري صحبت مي كردند. امروز اين دستگاه در همه كشور پهن شده است و از راديو گمان ندارم كه ديگر قشري از آن محروم باشد، چرا كه همه به آن گوش مي دهند. حتي آنها كه در صحرا زراعت مي كنند نيز راديو گوش مي دهند و سيما را مي بينند. از اين رو اين دستگاه با اندك انحرافي مي تواند ميليون ها نفر را منحرف نمايد.»
ايشان معتقد بودند راديو و تلويزيون هم ممكن است مورد استفاده سوء قرار گيرد و هم مي تواند در خدمت تعالي يك جامعه قرار بگيرند. امام امت مي گويند كه، «اهميت تلويزيون بيشتر از ديگر رسانه هاست و بيشتر از ديگر رسانه ها كاركرد تربيتي دارند و وسعت فعاليت آنها كل پهنه كشور را فرا مي گيرد.»
ايشان مهم ترين نقش رسانه هاي تصويري همچون صداوسيما و سينما را نقش آموزشي و هدايتي آنان مي دانستند.
امام راحل به هيچ وجه مخالف رسانه به عنوان يك ابزار مدرن نبودند و همواره سعي در تفكيك اين دو از يكديگر كرده و رسانه هاي جمعي خالي از فساد و فحشا را به عنوان مظاهري از تمدن جديد و دانش جديد بشر، قابل قبول خوانده و مي فرمودند، «شما يك سينمايي اخلاقي، يك سينمايي آموزنده بياوريد، خواهيد ديد كه كسي با آن مخالفت نمي كند»(صحيفه، جلد 4، ص 298). ايشان بر اين نظر بودند كه «حكومت اسلامي اين فرم سينماها را تغيير مي دهد، يعني اين سينماهايي كه الان جوان هاي ما را دارند به فساد مي كشند و به فحشا مي كشند، اين فرم نبايد باشد.» و همچنين مي فرمايند كه، «ما با سينما مخالف نيستيم، ما با راديو و تلويزيون مخالف نيستيم بلكه با مراكز فحشا مخالفيم، ما با چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم.» (صحيفه، جلد6، ص 15).
حضرت امام(ره) كارهاي ويژه و خاصي را براي رسانه اسلامي برمي شمردند. يكي از اين كاركردها ترويج روحيه امر به معروف و نهي از منكر بود. امام رسانه ها را واجد خصلت تشويق به معروف و ناهي بودن از منكرات مي دانستند و از اين رو بود كه آن ها را به عنوان دانشگاه و محل آموزش همگان مي دانستند. ايشان معتقد بودند رسانه ها بايد در معرفي صحيح اسلام بكوشند و اين كاركرد را در زمانه اي كه همه بيگانگان سعي در معارضه با اسلام دارند يك وظيفه رسانه اي مي دانستند و مي فرمودند كه، «ما مي خواهيم راديو و تلويزيون كه پيش ترها در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد، در خدمت اسلام باشد.»(صحيفه نور، جلد9، ص 75). آن يار سفر كرده به مسئولان رسانه توصيه مي كردند كه، «شما فقط در هر چه بيشتر اسلامي شدن رسانه بكوشيد تا مطابق با خواست مردم باشد. مردم خونشان را داده اند، نمي شود كه مسلمانان خونشان را بدهند و بعد اشخاص منحرف بيايند و نتيجه اش را ببرند و مسئله اين است كه هيچ عقل و شرعي اين را نمي گويد. مردم مسلمان ريختند در خيابان ها، الله اكبر گفتند، جانشان را فدا كردند و گفتند ما جمهوري اسلامي مي خواهيم، جمهوري اسلامي محتوايش اين است كه همه چيزش اسلامي باشد.»(صحيفه نور، جلد 12، ص 86).
امام راحل به رسانه ها به چشم دانشگاهي عمومي مي نگريستند و بر تقويت بعد آموزشي آن تاكيد داشتند. براين اساس بزرگ ترين خدمت رسانه به مردم تربيت آنان در همه حوزه هاست. بصيرت محوري دست اندركاران رسانه نسبت به اسلام و انقلاب نمونه ديگري از مسئوليت اجتماعي رسانه ها از نظر امام(ره) است. بنابراين در صورتي مي توان رسانه اي ديني را در تربيت جامعه مدنظر قرار داد كه اشخاص معتقد و متعهد به اسلام و انقلاب در آن فعاليت كنند و آن را مديريت نمايند. از منظر ايشان رسانه، ابزاري براي جذب بيشتر مشتري به هر قيمت نيست بلكه ابزاري است كه به واسطه آن مي توان فضايل اخلاقي و اجتماعي را اشاعه داد و خلق خدا را به راه انبياء و اولياء الهي رهنمون كرد.
در كل نگرش امام(ره) به رسانه از منظر نظام الهي و اجتماعي صورت مي گرفت، رسانه از اين روزنه ابزاري براي امر به معروف و نهي از منكر است. در چنين جامعه اي دين تبديل به فرهنگ شده و هنجارهاي ديني در جامعه پذيرفته شده است. در چنين وضعي كاركرد امر به معروف و نهي از منكر ادامه ارزش ها و هنجارهاي حاكم بر جامعه ديني است. در اين حال در جامعه ديني رسانه به ويژه تلويزيون نقش تسهيل كننده ارتباطات ديني را برعهده دارد. امام خميني(ره) نيز با نگاه به جامعه معاصر رسانه را حذف ناپذير ارزيابي كرد و تلاش نمود الگوي اسلامي از اين ابزار مدرن به جامعه اي كه توسط مسلمانان انقلابي سامان يافته بود ارائه دهد تا آنان نيز بتوانند بري از هر نوع آفت و صدمه اي از موهبات اين ابزار مدرن در جهت تعالي خود و نزديكي به باريتعالي استفاده كنند.
ايشان با دورانديشي خود گويي امروز را مي ديدند كه دشمنان قسم خورده نظام اسلامي از هر گوشه جهان با كمك رسانه هاي خود درصدد هستند تا اذهان و افكار مردم مردم جامعه را مسموم سازند و جان آنان را از اميد به انقلاب و اهداف والايش تهي سازند و براي مقابله با اين تحركات هيچ چيز به جز خود رسانه ياراي مقاومت ندارد و با خود اين ابزار بايد آن را خنثي نمود. و از اين رو مسئوليت سنگيني روي دوش سياستگذاران فرهنگي و رسانه اي نظام ما وجود دارد تا با برنامه سازي هاي خود هم نياز بصري افراد جامعه را برطرف سازند و هم آنان را در برابر هجمه هاي رسانه اي دشمنان واكسينه نمايند تا راه پيشرفت نظام اسلامي را هموار نمايند و همچنين به آرمان هاي آن يار سفر كرده اداي دين كرده باشند.

 



بررسي اقتصاد آمريكا از دريچه سينما - 2
اقتصاد اغواگر ؛ احياي مدل حوضچه كوسه اي
با نگاهي به فيلم « بالا در آسمان»

عليرضا پورصباغ
در سال هايي كه آمريكا به وضع بحران اقتصادي دچار شده بود (از 1929 تا 1940 ) فيلم هاي كمدي هاي اسلپ استيك و اسكروبال جواب گوي هراس عمومي منتج از اين بحران بود. اما شيوه روايتگران امروز هاليوود بسيار متفاوت شده است و نشان دادن بحران با شكلي واقع گرايانه تماشاگر بيشتري جلب مي نمايد .
فيلم «بالا در آسمان» ساخته جيسون ريتمن تحليلي جامعه شناختي از اين اوضاع نابسامان اقتصادي در ايالات متحده است. شايد عمده موفقيت فيلم ريتمن به اين باز گردد كه نگاه وي در سه فيلمش نگاهي از بالا و روشنفكرانه نيست، بلكه نگاهي آمريكايي در تحليل سبك زندگي آمريكايي است ، البته نكته حائز اهميت اين است كه در هر سه فيلمش سبك زندگي با نقدهاي عميقي مورد بررسي قرارمي گيرد. البته نكته قابل توجه قبل ازهر تحليلي بررسي جزئيات فيلم و ارتباط مستقيم سبك زندگي با دوران ركود اقتصادي است.
در اين فيلم رايان بينگهام نمادي از همان وسترنر سرگرداني(كابوي خانه به دوش ) است كه از اين شهر به شهر ديگري مي رود و با ورودش به هر شهري تابوت هاي متعددي ساخته مي شود . رايان به شهرهاي مختلف سفر مي كند و افراد بسياري را از كار بيكار مي كند و اين عمل با كشتن افراد و تخريب زندگي اجتماعي آن ها هيچ تفاوتي ندارد. برجسته ترين ويژگي رايان بينگام ناپايداري و بي ثباتي اش است. او روز هاي خود را به سفر از يك شهر به شهر ديگر مي گذراند و به رايگان اين خبر را به همكارانش مي رساند كه بزودي از كار بيكار خواهند شد. او در هتل ها و هواپيما ها و فرودگاه ها زندگي مي كند و مي گويد:«تمام چيز هايي كه شما در ارتباط با پرواز با هواپيما از آنها متنفر هستيد، من را به ياد اين مي اندازند كه در خانه خودم هستم.» او در يك سال گذشته 322 روز در جاده ها بوده و 43 روز فلاكت بار را در يك واحد يك تخته كه در اوماها اجاره كرده ، گذرانده است. تنها هدفش در زندگي اين است كه 10 هزار مايل را طي كند تا بتواند هفتمين عضو يك باشگاه خيلي نادر بشود.
در فيلم «بالا در آسمان» تبعات بحران اقتصادي ، بارداري ناخواسته ، تبليغات سرسام آور، بيكاري ، روزمرگي و در مهم ترين بخش ، سبك زندگي تحت تاثير ركود اقتصادي بررسي مي شود. هر چند كه تمامي گزاره هاي مذكور به نوعي در آثار قبلي اين كارگردان در روايت هاي مختلفي مورد بررسي قرار گرفته است. درتحليل فيلم «مردان شركت» در نگاهي كلي تأثيرات ركود اقتصادي در گروه تعديل شوندگان بررسي شد و درام «بالا در آسمان» با نگاهي مكاشفه گر به قصه تعديل كنندگان مي پردازد. در حوضچه كوسه ها ، تعديل كننده خوش پوشي به نام رايان بينگهام (جورج كلوني) كارشناس تعديل پرسنل شركت هاي مختلف است كه روسايشان از عملكردشان ناراضي هستند. اين فيلم با در نظر گرفتن شرايط فعلي آمريكا طنز گزنده اي را با يك نگاه روانكاوانه اجتماعي موشكافانه تركيب مي نمايد.
در اغلب آثار هنري سينماگران ايراني تحليل تقابل سنت و مدرنتيه امري اجتناب ناپذير است. در فيلم و كتاب «بالا در آسمان» نخستين نتيجه اي كه عايد تماشاگر مي شود اين است در يك تمدن به غايت فرا مدرن كه در ميان آسمانخراش ها و تاثير تكنولوژي هاي نوين ارتباطات بشري كم رنگ شده و با سرعتي كاملاً شگرف به سوي نابودي اجتماعي پيش مي تازد. در واقع فيلم ارتباط ميان سبك زندگي، تاثير ركود اقتصادي و نوع روابط انساني اضلاع اين درام مثلثي را مورد بررسي قرار مي دهد و پرسشي بزرگ را مطرح مي نمايد؛آيا ركود اقتصادي موجب قطع روابط انساني و در نهايت اين گزاره سبب فروپاشي اجتماعي مي شود؟ نكته مهم تر در قالب اصلي درام، مطرح كردن اخراج كارمندان شركت ها است كه با حساسيت و وسواس خاصي در فيلم مطرح مي شود تا كليت اثرصرفا كمدي نباشد، و آنچه بر تعديل كنندگان مي گذرد، تصوير شود. كليت اثرهوشمندانه عمل مي نمايد و فيلم با پرسوناژهايي كاملا رئال آغاز مي شود. ارتباط انساني و پرواز مداوم رايان، تمثيل خوبي براي آن است. براي اينكه با غريبه ها همسفر است و با صندلي بغل دستي حرف هائي مي زندكه با آشنايان خودش نمي تواند بزند. تكنولوژي، تجدد، يا مدرنيته، و سفر، آدم ها را به هم نزديك و در عين حال، از هم دور كرده اند و رابطه انساني را بايد ارزش گذاشت براي اينكه در اين دوران آنچه براي افراد باقي مي ماند روابط اجتماعي است.
زندگي بي پروا و بي پيوند اما سرخوش كوسه (رايان) وقتي به وقفه دچار مي شود براي جشن عروسي خواهرش به زادگاهش باز مي گردد و بدون جنبه هاي تاكيدي سبك زندگي مدرن شده تحت تاثير ركود اقتصادي مورد پرسش قرار مي گيرد .
ريتمن در فيلم هايش كمدي را با عاطفه و آگاهي اجتماعي تركيب مي كند و به طور طبيعي اقتباس هاي سينمايي ريتمن از اصل اثر و منبع اقتباس پيش مي افتد.از معدود مواردي است كه كتابي در جريان از پيش تعيين شده هاليوود به فيلم برگردانده مي شود و مي تواند نسبت به اصل اثر با تماشاگر رابطه بيشتري برقرار كند. شخصيت ضعيف، بيمار، دلگير محور كتاب والتر كرن، جايش را با يك آدم با اعتماد به نفس و با جاذبه هاي گوناگون تعوض نموده است كه برخلاف شخصيت بينگام در كتاب، ازابتداي داستان شخصيتي دلزده است،اما همين شخصيت درفيلم شخصيتي كاملا مغاير با منبع اقتباس است. ريتمن همان طور كه در «ممنون كه سيگار مي كشيد» نشان داد، استعداد خارق العاده اي دارد در بيرون كشيدن ستون فقرات كتاب ها استادانه عمل مي نمايد.
فيلم «بالا در آسمان»اقتباسي تصويري بر اساس كتابي به همين نام از منتقد - نويسنده نيويوركي، والتر كرن است. اين كتاب در اصل درباره مدل انسانيت در حالت بي وزني را مورد كنكاش قرار مي دهد و براي همين هم اسمش «بالا در آسمان» است كه در انگليسي بي جهت، بي هدف و بلاتكليف هم معني مي دهد... اما اين بي وزني ممكن است ظاهري سرخوش و بي خيال براي تعديل كنندگان داشته باشد ، همان طور كه در كتاب نشان داده، به تدريج نوميدي و افسردگي، اين سرخوشي فربينده را از بين مي برد. اما در اين فيلم بر خلاف منبع اقتباسي اش سه عنصر مهم و اصلي را كه در پيوند با يكديگر هستند يعني ارتباط انساني، تكنولوژي و اقتصاد را در يك تقاطع و بزنگاه مهم زماني در ايالات متحده بررسي مي نمايد .

 



نكته اي درباب فيلم ارزشمند «روزهاي زندگي»
سخني كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند...!

محمد قمي
فيلم روزهاي زندگي ويژگي هاي ارزنده بسياري دارد. ساخت و ساختار خوب، ميزانسن درست، كارگرداني حساب شده، بازي هاي روان، ريتم قابل دفاع و البته مضمون آسماني و انساني و وطن دوستانه و غيرتمندانه اش.
اما اين همه ماجرا نيست و فيلم از جهت ديگري هم حائز اهميت است كه اتفاقا در اين روزهاي اكران و ديده شدن و مورد نقد قرارگرفتنش، مغفول مانده و كمتر بدان توجه شده. در حالي كه نكته مهمي است.
اكران فيلم سينمايي «روزهاي زندگي» كه شايد از مجموعه مولفه ها و عناصر تشكيل دهنده يك اثر سفارشي به معني كامل و واقعي كلمه برخوردار باشد موقعيت مناسبي است تا موضوع فيلم هاي سفارشي و متن و حواشي آن را هدف بررسي قرار دهيم و چيستي و چرايي آن را به تحليل بگذاريم.
سال هاي سال است كه در كشور ما و در بعضي از فضاهاي منتقدانه و طيف هاي سينمايي موضوع سينماي سفارشي به عنوان يك مقوله و پديده منفي كه نيازمند نابودي و نيستي است و بايد براي سركوب آن تلاش هاي همه جانبه و يكپارچه اي صورت گيرد، مطرح است.
البته اين قبيل افراد دستشان چندان هم از دليل خالي نيست و اين حكم را با تمسك به تعداد قابل توجهي از فيلم هاي سفارشي مطرح مي كنند كه در طول سه دهه گذشته به توليد رسيده است اما هرگز نتوانستند به موفقيتي نائل آيند؛ چرا كه نه مخاطب آنها را پذيرفته و حاضر به تماشا شده و نه اساساً از هر منظر و حيطه ديگري فيلم هاي قابل دفاعي به شمار مي آيند.سينما هم كه با مخاطب معنا مي يابد و فيلمي كه مخاطب نداشته باشد اساساً دچار يك تناقض است و در توليد آن يك نقض غرض صورت گرفته است.
ساخت و توليد اين مجموعه فيلم هاي به اصطلاح سفارشي كه عموماً هم روند غيراستاندارد و نامعقولي را تا مرحله توليد و اكران طي كرده اند سبب شده است كه در بخش قابل توجهي از علاقه مندان به سينما و منتقدان يك نوع آلرژي و حساسيت نسبت به اين قبيل آثار پديد آيد.
بي ترديد بخشي از اين وضعيت و روند طبيعي است و از علاقه مندان به سينما و منتقدان حرفه اي چيزي جز اين هم توقع نمي رود، اما مشكل زماني اتفاق مي افتد كه اساساً هر فيلمي كه در توليد و نمايشش عنصر سفارش مطرح باشد زير سوال برود و در موضوع سفارشي بودن به ديده يك انگ هنري نگريسته شود.چنين رويكردي قطعاً يك رويكرد غيرمنطقي و ناموجه است و دلايل آن هم قابل توجه مي باشد.
همين كه تعداد قابل توجهي از فيلم هاي ارزشمند و ماندگار چه در سينماي ايران و چه در سينماي جهان حاصل سفارش و حمايت نهادهاي مختلف است گوياي اين حقيقت است كه يك فيلم سفارشي هم مي تواند حائز ارزش هاي هنري و قابل دفاع باشد.
مهم آن است كه ميان مقوله مورد سفارش و هنرمند سفارش گرفته، تناسب، هم پوشاني و نيز فضاي استاندارد و حرفه اي در مناسبات مختلف امر توليد اثر وجود داشته باشد و وقتي كه اين اتفاق رخ دهد ديگر چندان فرقي نمي كند كه فيلم مدنظر سفارشي باشد يا غيرسفارشي.با اين تفاوت كه در بعضي از حيطه ها، ژانرها و گونه هاي سينمايي همچون گونه جنگي به دليل اينكه ساخت فيلم بسيار پرهزينه و با ريسك بالاست قاعدتاً نيازمند حمايت هاي كلان تر و جدي تر نهادهايي است كه چنين وظيفه اي براي آنها تعريف شده است و اين امري كاملاً منطقي، ملموس و اتفاقاً رايج در جهان سينماست.
سفارشي سازي در عالم سينما اساساً و مطلقاً يك انگ به حساب نمي آيد و يك لكه ننگ وگرنه فيلمسازي همچون وودي آلن اين همه فيلم سفارشي نمي ساخت و يا حتي نمونه ملموس تر و نزديك تر براي سينماي ما همين فيلم «روزهاي زندگي» ساخته پرويز شيخ طادي كه اثري است روان، جذاب و ديدني كه اتفاقاً روي يكي از مهم ترين، تابناك ترين و حساس ترين فرازهاي تاريخي ملت ايران دست گذاشته است و از پس به تصوير كشيدن آن هم به خوبي و موفقيت برآمده است.
درست است كه طي بيش از سي سال گذشته فيلم هاي مهمل، بي هويت، بي ارزش و به معناي واقعي كلمه هدردهنده بيت المال و وقت و انرژي سازندگانش هم توليد شده و هم به زباله داني تاريخ پيوسته است اما اين وضعيت دليل بر آن نمي شود كه درباره مفهوم سينماي سفارشي يك حكم انكاري مطلق صادر كنيم و آن را تماماً زير سوال ببريم.كه اين روش نه از منطق درستي پيروي مي كند و نه تابع تجربيات هنري در طول تاريخ است.

 



آيا رسانه ملي در قبال بدحجابي مسئوليت دارد؟

محمد جواد جعفريان
بدحجابي، يكي از ناهنجاري هاي اجتماعي است كه خصوصا با نزديك شدن به فصل گرما بيشتر به يك مسئله تبديل مي شود. در اينكه اصل رعايت پوشش و حجاب براي زن و مرد يك حكم الهي و قرآني است و نه يك امر سليقه اي هيچ شكي نيست. در اين اصل هم كه در يك كشور اسلامي كه قانون اساسي آن مبتني بر قرآن است و اكثريت جامعه را انسان هاي معتقد و پايبند به شريعت و احكام اسلامي تشكيل مي دهند و بنابراين حجاب بايد در محيط هاي عمومي از سوي همه رعايت شود ترديدي وجود ندارد. در عصر حضرت رسول اكرم(ص) هم با وجودي كه حجاب در مسلك و آيين ساير اديان اجباري نبود وليكن پيروان آن اديان تا زماني كه در قلمرو حاكميت اسلام حضور داشتند، بايد قوانين را رعايت مي كردند. به همين دليل هم امروز در اصل رعايت پوشش اسلامي حتي براي افراد غير مسلمان و اقليت هاي مذهبي نيز در كشورمان هيچ شكي باقي نمي ماند. حتي اگر همه اين موارد را ناديده بگيريم احترام به قانون وظيفه هر شهروندي است كه مي بايستي رعايت شود و مصداق بارز آن رعايت قانون حجاب است.
اينكه چرا طي سال هاي اخير اين روند در كشور ما جاري شد بحث ديگري است كه نياز به آسيب شناسي هاي خاص خود را دارد. ولي اينكه چه بايد كرد وظيفه همه انسان هاي دغدغه مند و دلسوز و پايبند به دين است. رسانه ملي هم كه در قبال بسياري از پديده ها بخصوص پديده هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي از پتانسيل هاي بالايي براي تاثيرگذاري برخوردار است مي بايستي در اين حوزه به طور جدي تر از گذشته وارد عرصه شود و نقش ايفا نمايد.
صداوسيما از چند زاويه مي تواند حائز جايگاه و نقش مهمي باشد. اولا اينكه در مقام آسيب شناسي جدي در اين حوزه گام بردارد.و بخصوص در برنامه هاي خانواده محور كه اخيرا هم از نظر كيفي و هم كمي از سطح قابل قبولي برخوردار شده است. آسيب شناسي مي تواند مبناي چاره انديشي مسئولين فرهنگي و نيز خانواده ها و حتي خود رسانه ملي قرار بگيرد.
نقش ديگري كه اين رسانه مي تواند ايفا كند ترويج و اشاعه و فرهنگ سازي براي مقوله مهم امر به معروف و نهي از منكر است. چرا كه در قبال پديده بدحجابي بيش از هر نهاد يا ارگان حكومتي اين خود مردم هستند كه مي توانند موثر واقع شوند و البته مسئوليت دارند. تا زماني كه در قبال اين مسائل از سوي مردم هيچ عكس العملي بروز نيابد محال است با ديگر اقدامات اتفاق خاصي رخ دهد. بنابراين جا انداختن و متذكر شدن فرهنگ امر به معروف ونهي از منكر و نيز راه هاي موثر و شيوه هاي صحيح و اصولي اين جزء از فروع دين يكي از رسالت هاي سيما تلقي مي شود.
راه اندازي كرسي هاي آزاد انديشي و برنامه هاي مستند و يا
مناظره مانند و به طور كلي تهيه برنامه هاي آزاد براي بحث و تبادل نظر در پيرامون اين موضوع مي تواند به درك بهتر و عميق تر ابعاد اين پديده براي جوانان بينجامد. چرا كه دليل بسياري از اين هنجارشكني هاي اجتماعي عناد يا مخالفت و لجبازي نيست بلكه يك تصور و يا باور غلط اجتماعي و يا حتي ديني است. و از آنجايي كه بسياري از افراد مبتلا به اين ناهنجاري اجتماعي ممكن است به دلايل مختلف ارتباط صحيح و سازنده اي با آنها صورت نگرفته باشد و در نتيجه امكاني براي انتقال مفاهيم و فلسفه ها و ارزش هاي صحيح عقلي و ديني حجاب اسلامي و پوشش مناسب به ايشان مهيا نشده باشد فراهم آوردن اين ويژه برنامه ها مي تواند راهي براي ارتباط سازنده تر و تعامل منطقي تر با آنان محسوب شود.
اقدام ديگري كه رسانه ملي بايد انجام دهد توجه به پوشش مجريان، بازيگران و كليه افرادي است كه از تلويزيون به مردم نشان داده مي شوند و به نوعي الگوسازي مي شوند. همچنين معرفي
تهيه كنندگان و طراحان نمونه مدل هاي لباس اسلامي و يا لباس هاي متناسب با شان يك بانوي شيعه و مسلمان از ديگر پيشنهاداتي است كه مي توان براي اين موضوع ارائه كرد.
آنچه در بالا ذكر شد تنها بخشي از رسالت ها و وظايف بي شماري است كه رسانه ملي در قبال موضوع حجاب و هنجارسازي اجتماعي بر دوش دارد. ورود نخبگان رسانه اي و اهالي انديشه به چگونگي تحكيم فرهنگ عفاف و حجاب از سوي صداوسيما يكي از الزامات فرهنگي امروز جامعه ماست.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14