(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 14 تير 1391 - شماره 20248

سينما و آخرالزمان (قسمت دوم و پاياني)
قهرمان هاي جعلي در برابر منجي موعود
سينماي ايران و انتظار ظهور
استعاره باران!
تأملي بر مقوله اكران فوتبال در سينما!
چرا بايد دست سينما به سمت اين و آن دراز باشد؟!
در همايش «بازي هاي رايانه اي و بيداري اسلامي» مطرح شد:
 رويكرد قرآني در ساخت بازي هاي رايانه اي
مادر يك قهرمان مقابل دوربين پروانه معصومي
داوودآبادي فيلمنامه «كربلاي پنج » را مي نويسد


سينما و آخرالزمان (قسمت دوم و پاياني)

قهرمان هاي جعلي در برابر منجي موعود

مصطفي انصافي
در فيلم هاي هاليوودي كه راجع به فرجام جهان ساخته مي شوند، آخرالزمان به تمام معنا تحريف مي شود و مفاهيمي همچون منجي و انتظار دچار دستكاري هاي ايدئولوژيك ليبرال دموكراسي قرار مي گيرند. به زعم برخي صاحب نظران، هيچ فيلمي در كمپاني هاي هاليوود بدون هدف و برنامه ريزي ساخته نمي شود و نظام مديريتي حاكم بر پروژه هاي تصويري آمريكا به طور خاص و غرب به طور عام، با استفاده از اتاق هاي فكر تعيين مي كنند كه كدام سوژه ها و كدام مفاهيم، دستمايه كار تصويري قرار بگيرد و اين مسئله زماني جالب تر مي شود كه مي شنويم از نيمه دوم قرن بيستم تاكنون، بيش از 60 درصد پرفروش ترين فيلم هاي هاليوود، به موضوع آخرالزمان اختصاص داشته است.
در فيلم هاي هاليوودي چهره هاي مختلف از منجي ارائه داده مي شود، از چهره فردي خشن و بدوي و خونريز گرفته تا تبديل كردن منجي به يكي از ابرقهرمانان كتاب هاي كميك شركت مارول و والت ديزني و يا بدل كردن منجي به يك انسان معمولي كه خبط و خطا هم مي كند و وسوسه مي شود و در آخر كار هم انكار منجي و سياه نمايي از غايت انسانيت.
در بسياري از فيلم هايي كه اخيرا حتي از سيماي كشورمان نيز پخش شدند، مثل سه گانه «ماتريكس»، «ارباب حلقه ها» و قصه هاي «هري پاتر» ما شاهد به تصوير كشيده شدن چهره هاي مختلف از منجي آخرالزمان هستيم. درفيلم «ارباب حلقه ها»، منجي «فرودو» نام دارد؛ او يك كوتوله بود، يعني حتي در قاموس موجودي كمتر از انسان. شخصيت پردازي وي طوري طراحي شده كه وي حتي گهگاه وسوسه شده و از قدرت حلقه به نفع خود استفاده مي كند و رسالت به اصطلاح جهاني خود را فراموش مي نمايد و حتي در پايان بندي فيلم كه فرودو موفق به نجات گروه هاي انساني و غيرانساني از دست نيروهاي شر و پليدي مي شود دوباره به زندگي يكنواخت و روزمرگي ها بازمي گردد گويي كه هيچ اتفاقي رخ نداده است. يكي ديگراز اين گونه فيلم هاي آخرالزماني تريلوژي «ماتريكس» است كه استفاده بيشتر و آشكارتري از انديشه هاي آخرالزماني يهوديت كرد. اين فيلم با رويكردي نمادين به اساطير كهن قوم يهود، قصه ظهور منجي و سفر به آرمانشهر يهود (زايان يا همام صهيون) را به تصوير مي كشد. ناگفته نماند كه «زايان» يا همان «صهيون» نام كوهي مقدس در بيرون ازشهر اورشليم است كه صهيونيست ها نام آن كوه را بر آيين خويش نهاده اند. منجي (شخصيت نئو) در فيلم ماتريكس يك متخصص كامپيوتر كه از جانب فرمانروايان شهر زايان منصوب مي شود تا عليه تاريكي بجنگد و راه نيل به زايان را هموار نمايد.
نئو در حقيقت همان «New christس يا «مسيح جديدي» است كه بر خلاف حضرت مسيح(ع) نه از ميان پارسايان، كه از بين تكنيسين ها انتخاب مي شود در نتيجه پيامبر آخرالزمان به جاي آنكه «تئوريسين» باشد، يك «تكنيسين» است. در واقع با چنين ايده هاي از منجي تقدس زدايي مي شود تا به مخاطب چنين القا شود كه نجات دهنده در همين دنياست و از بين متخصصين علوم مدرن به پا خواهد خاست.
فيلم (سرآغاز) يكي از فيلم هاي آخرالزماني متاخر بود كه در حول و حوش مسائل فلسفي و علم فيزيك نوين ميگشت و مقولاتي همچون دنياهاي موازي و لايه لايه را مورد واكاوي قرار مي داد. فيلم پيرامون خواب مي چرخد، خوابي كه شخصيت ها از آن مطلع هستند. در حقيقت كاراكترها خود خوابشان را هدايت مي كنند و به سرانجام مي رسانند و خود خالق دنياي مورد نظرشان هستند. نكته ظريف اين فيلم هم چون ديگر فيلم هاي آخرالزماني هاليوود اين است كه ناجي جهان در نهايت يك آمريكايي خواهد بود. اين اصل و قانون محتوم همه فيلم هاي اين چنيني هاليوود است.
فيلم آخرالزماني (2012) در اين ميان درخشش خاصي داشت. جلوه هاي ويژه مهيب و باورپذير در عين حال مضمون و درونمايه ها ساده و قابل فهم برخلاف فيلم (سرآغاز) باعث شد تا مخاطبان عامه به اين فيلم استقبال بي نظيري نشان دهند. فيلم در مورد يك محقق است كه پس از رخدادن فاجعه اي هولناك در كرده زمين و در حالي كه بشريت در آستانه نابودي قرار مي گيرد، رهبري گروهي بازمانده را به عهده مي گيرد. اين فيلم ديدگاهي غيرديني دارد و حتي در سكانسي كاتوليك هاي در حال عبادت را در واتيكان نشان مي دهد كه ناگهان آب از سقف كليسا و از ميان تمثال مذهبي مسيحي كه نشانگر اتصال خداوند و انسان بود فرو مي ريزد. اين صحنه القاكننده اين است كه هيچ رابطه الاهياتي نمي تواند بشريت را از بروز فاجعه نجات دهد و فقط انسان يا به بيان بهتر منجي غربي اين توان را دارد تا بروز اين فاجعه را كنترل كند.
و يا در هاليوود ما با برخي فيلم هاي ضدمنجي مواجه ايم مثلا در، ماجراي فيلم «جاده» موقعيتي آخرالزماني را نشان مي دهد كه كل آمريكا به هم ريخته، يك پدر و پسر مجبورند در يك جاده پرپيچ و خم مسير خود را به سوي جنوب كه گرم تر است، پيدا كنند اما خبر ندارند كه به غير از سرما، گروه هاي آدمخوار بسيار خطرناكي جلويشان سبز خواهند شد. يعني نه تنها نجات دهنده وجود ندارد بلكه افق تيره اي را به تصوير مي كشد در انتهاي آن نيز به جز مصيبت و انسان هاي ويرانگر چيز ديگري ديده نمي شود.
در كل فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي مي خواهند با تهديد و خشونت در دل مردم رعب و وحشت ايجاد كنند. حتي شاهديم كه بسياري از فيلم ها و سريال هاي ما هم به غلط اين راه را رفته اند در حالي كه دين اسلام مردم را به آرامش دعوت مي كند و اين مفاهيم با دين و فرهنگ ما سازگار نيستند. سينماي هاليوود براساس انسان محوري و حذف خدا بنا شده در برخي فيلم هاي آخرالزماني مثل «طالع نحس» و «موميايي» گاه شيطان را محور قرار مي دهند. اغلب اين فيلم ها مبتني بر خرافه هستند و در حال حاضر بيشترين القاي خرافه از سوي سينماي هاليوود شكل مي گيرد.
معمولا مؤلفه هاي عمده فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي را در چند مورد مي توان دسته بندي كرد:
1-نشان دادن يك آمريكايي و يا يك يهودي به عنوان نجات دهنده بشريت
2-نشان دادن تصوير مخدوش از مسلمانان به عنوان نيروي ضد منجي 3-القاي غلبه نهايي تمدن غرب و شكست محتوم مسلمين 4-نشان دادن چهره برتر از يهوديان و معرفي آنان به عنوان نيروي عمده در آخرالزمان 5-القاي تصويري اهريمني از مسلمين 6-غيرالهي نشان دادن منجي با قداست زدايي از آن. اين مؤلفه ها ايستارهاي عمده فيلم هاي آخرالزماني غرب مي باشند.
كلام آخر آن كه ما امروز ائتلافي ميان فرهنگ ليبرال دموكراسي و صهيونيسم مي بينيم كه توسط شيپور جهاني آن يعني هاليوود به گوش جهانيان نواخته مي شود. صهيونيسم بين الملل با ترويج خرافات و افسانه هاي دروغ از طريق سينما، به نوعي جهاني سازي اسطوره اي دست زده و قصد آن دارد تا باورهاي خرافي خود در زمينه: «شيطان»، «پايان دنيا»، «ظهور منجي يهود»، «سفر به سرزمين موعود»، تشكيل امپراطوري جهاني» و «اسطوره هاي بنيانگذار سياست اسرائيل» را به ساير اقوام و اديان و ملل نيز تسري مي دهد.
در اين ميان نگراني اينجاست كه چرا بعد از 30 سال از گذشت انقلاب اسلامي حتي يك فيلم آخرالزماني هم در سينماي ما توليد نشده است؟ بالواقع ما ناچاريم و بايد در اين زمينه فيلم بسازيم و تعريف ديني خود را از وضعيت آخرالزمان به واسطه ابزار سينما بيان كنيم. از نگاه شيعه در مدينه فاضله مهدوي مردم عقلشان كامل مي شود. چون تا زمان ظهور دو باب علم درك مي شود و بعد از آن 24 باب. اين تعريف در ضديت با فضاي فيلم هاي آخرالزماني هاليوودي قرار مي گيرد كه دائماً بر مدار خشونت و كشتار مي چرخند. سينماي ديني ما بايد بديلي در برابر اين چنين روياپردازي هاي هاليوودي ارائه دهد تا بيش از اين ذهن مردمان مسلمان ما با اين ايستارهاي مسيحي- صهيونيستي آلوده و مسموم نشود.
 


سينماي ايران و انتظار ظهور

استعاره باران!

آرش فهيم
نسبت سينماي ايران با مقوله مهدويت و انتظار منجي آخرالزمان چيست؟ چه نمونه هايي در سينماي ما قابل تطبيق با اين موضوع هستند؟ سينماي ما چگونه مي تواند و بايد به مفاهيم آخرالزماني و پندارهاي مرتبط با ظهور بپردازد؟
سخني بس تكراري است، اما واقعيت تلخ اين است كه اگر در مقام مقايسه برآييم، فاصله اي فاجعه بار ميان آنچه در سينماي آن سوي جهان در قبال تفكرات آخرالزماني خود انجام داده اند با هنر هفتم ما ديده مي شود. به راستي چه پيش آمده كه در هزارتوهاي سياه و هراسناك نظام صليبي- صهيوني حاكم بر جهان، سالانه ده ها فيلم پرجاذبه و مقهوركننده با انديشه هاي فرجام گرايانه توليد مي شود، اما در سينماي اينجا، اين چنين كاهلي و غفلتي در برابر برترين نرم افزار آخرالزماني واقع شده است؟! و اين در حالي است كه پندارهاي طرف مقابل ما عمدتا آميخته با خرافات و عناصر موهوم و جاهلانه است و افكار آخرالزماني بومي كشور ما، خود دنيايي مملو از شاخصه هاي روشن انساني است. اغلب هاليوودزدگان سرزمين ما، مفتون سرزمين هاي پر از جن و پري و خدايي كردن شياطين و ساحران سينماي آمريكا هستند و گاه حالتي چون پرستش آن روياها مي يابند. اما تا لزوم و نياز ورود مفاهيم استعلايي فرهنگ خويشتن به ميان مي آيد، تاب تحمل را از دست مي دهند و فرياد بر مي آورند كه آقا كه چه؟ سينما و معنويت و تعالي؟ غافل از اينكه اگر نيك بنگريم، مردابي شدن فضاي سينماي ما طي 15 سال اخير، به خاطر دور شدن از رويكرد موعودگرايانه و دل بستن به وضع موجود است. طرفه آنكه رجوع به منابع حيات بخش و روشنايي افروز در دسترس ما، به ويژه پيرامون فرجام جهان، قادر به ايجاد كردن شوري تازه و خوني پاك به رگ هاي اين سينماست. همچنان كه طي سه دهه اخير نيز ماندگارترين و پرجوش و خروش ترين آثار سينماي ايران، پرتوي از آرمان هاي آخرالزماني تشيع را دارند. مگر جز اين است كه گريز از پلشتي ها و سياهي ها و عطش دست يابي به موقعيتي زلال و مملو از زندگي، مطالبه حق و نافرماني در برابر باطل، اعتراض به هر آنچه بي عدالتي و استكبار خوانده مي شود و در مقابل طلب حاكميت انسان كامل، همه از شاخص هاي فرهنگ مهدوي محسوب مي شوند و در خيلي از آثار انقلابي و ديني و دفاع مقدس ما پديدار شده اند؟ آن همه مبارزه براي صيانت از صفا و پاكي در «بچه هاي آسمان» و تجلي يافتن روح مقاومت در برابر حراج عدالت در جامعه رو به توسعه در «آژانس شيشه اي» و طلب محبوب در «هور در آتش» و تبلور روح حراست از حق در امثال «ملك سليمان» و «سجاده آتش» و «حماسه مجنون» و «سفر به چزابه» و «روزهاي زندگي» و «نفوذي» و «زير نورماه» و چند نمونه ديگر، حاوي نشانه هايي از ايمان به ظهور منجي و انقلاب آخرالزماني هستند. مستندهاي «روايت فتح» بيش از آنكه راوي جنگ و ستيز و بازتاب آواي آتش و آهن باشد، نمايي نمادين و مستعار از آخرالزمان هستند. آنجا كه ميراث داران حق و سربازان لشكر اسلام، پس از قرن ها فاصله زماني از مبدا ظهور اسلام، به سياق هم ركابان محمد(ص) مي رزمند.
آن ها در پي فتح سرزمين هاي ديگر يا دريافت نشان و درجه نيستند، بلكه به دنبال افشاي رازي هستند كه تنها به بهاي فدا كردن خون محقق مي شود. اين سربازها، گوش به فرمان حكيمي هستند كه حاكم قلب هاي پاك بازان است. اين پيكارگران بيش و پيش از آنكه سنگرهاي دشمن را در هم شكنند، قلعه قلب پاكان را فتح مي كنند، اين است حكايتي آخرالزماني به ترجمان سينماي شيعي. هر جا شميم عدالت، همراه با عطر معنويت و اخلاق ناب وزيدن بگيرد، مي توان ردي از انتظار ظهور امام زمان(عج) را جست و جو كرد. در سينما نيز اين چنين است. به همين دليل تنها به فيلم هايي كه موضوعي در ارتباط مستقيم با قيام منجي و انتظار را دارند نمي توان برچسب سينماي مهدوي زد. شرط اصلي و اساسي، برخورداري از شاخص هايي عدالت گرايانه و اخلاقي است كه البته در چارچوب درام و فرم معني پيدا مي كنند.
هم از اين رو، سينماي آخرالزماني در حيطه فرهنگ اسلامي، كاملا در تعارض با سينماي آخرالزماني غربي است در آن آثار، مرگ و وحشت و تنهايي و تفرقه و خشم و نفرت و زشتي و فساد، اصل و اساس هستند. هرگاه سخن از سينماي آخرالزماني هاليوود مي شود، تصاويري چون سرزمين هاي متروك و انسان هاي زامبي گون و ساختمان هايي كه فرو مي ريزند و اثرات بمب هاي هسته اي نمودار مي شود. اما سينمايي در راستاي فرهنگ مهدوي قرار مي گيرد كه از رهايي و برابري و برادري و نيايش و حق مداري و ظهور انسان كامل و بازيابي انسانيت حكايت كند.
براساس نرم افزار فرهنگ مهدوي و چنين شاخص هايي مي توان فيلم هاي عدالت خواه را از آثار فرصت طلب و سياه نما تميز داد. سينماي متصل به مهدويت، خود به خود معترض و انقلابي است. چون در ذات چنين گرايشي، مخالفت و حتي معاندت با وضع موجود و غفلت زدگي هاي رايج و روزمره است. سينماي منتظر، در پي عالمي ديگر و آدمي ديگر است و شرايط و موقعيت هاي مرداب گونه را برنمي تابد. اما برانگيخته بودن عنصر اعتراض در اين نوع سينما، بهانه اي براي كسب و كاسبي نيست. فيلمساز منتظر چون آرمانگراست و با زشتي ها و آلودگي ها سر تخاصم دارد، اعتراض مي كند، نه براي دست يابي به جوايز جشنواره هاي خارجي. برخلاف فيلم هاي جشنواره اي كه در آن ها طرح مسائل انتقادي همراه با تخدير و يأس و استيصال در برابر معضلات و مشكلات است، سينماي مهدويت گرا، اعتراضي همراه با حماسه، معنويت و اميد را ترسيم مي كند.
اما چگونه مي توان به اين نوع سينما دست يافت؟ آيا سينماي ايران قابليت رسيدن به حالتي كه هم در نرم افزار و هم سخت افزار، هم در فرم و هم در محتوا واجد اين گونه شاخصه ها باشد را دارد؟
بدون شك تنها در ايران امكان وقوع چنين سينمايي وجود دارد؛ به خاطر اينكه تنها فرهنگ و كشور ما از اين نرم افزار و اين استعداد برخوردار است كه بتواند سينمايي را برآورد كه در اوج جذابيت ظاهري، اخلاق گرا باشد و در عين معترض بودن، اميد و حماسه و معناي زندگي را بازتوليد كند. اما از طرفي هم بايد اين واقعيت را پذيرفت كه در چنين شرايطي، نمي توان از سينماي ايران انتظار فرهنگسازي مهدوي و انتشار آرمان هاي آخرالزماني شيعي را داشت. سال هاست كه كيمياي حكمت و معرفت از پهنه هنر هفتم ما كنار گذاشته شده است و به جاي آن كاسب كاري و بساز و بفروشي رونق يافته است. هر چند همين ساخته هاي بنجل و گيشه اي هم ديگر مشتري ندارند و همين رويكرد تجارت زدگي هم سينماي كشورمان را بيمار و رنجور كرده است.
به جز موارد استثنايي، محصولاتي كه روي پرده سينماها نقش مي بندند، حاصل يك سري فعل و انفعالات جمعي و سازماني هستند كه گاه به خاطر ضعف يا انحراف اين ساختارهاي درهم تنيده حتي استعدادها و توانمندي هاي فردي اضمحلال مي يابند يا توان خودنمايي پيدا نمي كنند. متأسفانه در شرايطي كه افراد و جريان هاي سوداگر و كاسب كار در سينماي ايران قدرت جولان و تصميم گيري دارند، توقع اينكه آثار بازتاب دهنده فرهنگ و مفاهيم مهدوي- و ساير ارزش هاي اسلامي و شيعي- در آثار رخ نمايي كنند، قدري تخيلي و دور از واقعيت است.
سينماي انتظار، نمي تواند يك جريان و تافته جدا بافته باشد. نبايد در پي اين بود كه در اين عرصه يك سري فيلم با عنوان سينماي مهدوي ايجاد كرد. مهدويت و انتظار، يكي از اركان اصلي فرهنگ تشيع است و به اين ترتيب، مهدويت گرايي جزئي جداناپذير از سينماي ملي است. بنابراين يكي از ويژگي هاي اصلي سينماي ملي ايراني، برخورداري از رگه هاي محتوايي و ساختاري انتظار است.جاي ترديدي نيست كه امام عصر(عج) به سينما و فعاليت هنرمندان در راستاي زمينه سازي ظهور نيازي ندارد. اين سينماي امروز ماست كه بيش از هر زمان براي رهايي از بحران هاي پي در پي و چالش هاي پيش رو و يافتن راه هاي رهايي به امام و انتظار ظهورش محتاج است. اشتياق و احتياج كوير خشك و سوزان به ترنم باران زندگي بخش، استعاره اي است از نسبت سينماي ما با انتظار ظهور منجي.

 


تأملي بر مقوله اكران فوتبال در سينما!

چرا بايد دست سينما به سمت اين و آن دراز باشد؟!

محمد قمي
اكران فوتبال در سينما! بله؛ تناقض مفهومي و شكلي تكان دهنده اي است! و معلوم است كه وقتي دست سينما از محصول خوب و قابل اتكا خالي باشد بايد هم دست به دامان ديگر مقوله ها بشود و چه چيزي از فوتبال جذاب تر و تخديرآميزتر؟!
مسابقات جام ملت هاي اروپا در سال جاري، موسوم به يورو 2012 به پايان رسيد و شور و هيجان فوتبالي هاي تمام جهان با پايان اين مسابقات هم عجالتا به پايان مي رسد تا مسابقات بعدي و هياهوهاي خاصش كه دوباره اوج بگيرد و آدم هاي زيادي را در سراسر دنيا- درست يا غلط- معوط و متمركز بر خود نمايد. اما اين مسابقات با سينماي ايران يك رابطه خاص و تقريباً غيرعادي و منحصربه فرد دارد كه مربوط مي شود به مسئله اكران فوتبال در سينماهاي كشور. طي سال هاي گذشته هر وقت مسابقات مهم و پرمخاطبي برگزار مي شده سالن هاي سينمايي كشور اقدام به پخش زنده آنها روي پرده مي كردند تا با حضور فوتبال دوستان بتوانند شور و هيجاني را به سالن هاي سينما برگردانند و اين مكان ها را از رخوت و كسادي بيرون آورند.
علاوه بر اينكه طي سال هاي اخير بحران مخاطب و ريزش تماشاگران سينما بلاي جان سينما و سينماگران ايراني شده و آنها به همراه سينماداران، از هر ترفند و هر موقعيتي براي كشاندن مردم به سالن ها بهره مي برند. كه ظاهراً نتيجه خوبي هم برايشان در برداشته و تا حدودي باعث رونق سالن هاي سوت و كور سينمايي بوده است.
اما اخيراً و بنابر دستور مسئولين ذي ربط، ورود آقايان و خانم ها به صورت همزمان در تالارهاي سينما براي ديدن فوتبال ممنوع شده و فقط در صورتي سينماها مي توانسته اند فوتبال به نمايش بگذارند كه فقط آقايان وارد تالار شوند و به عبارت ديگر اين بار «ورود خانم ها ممنوع»!
كش و قوس هاي فراواني طي اين مدت، حول اين موضوع رخ داد و در نهايت هم همان عملي شد كه نيروي انتظامي و اداره اماكن مي خواست.
نكته قابل توجه در اينجا اين است كه؛
اولا؛ سينماگران كشور بايد براي معضل بحران مخاطب در سينماي ايران، راه حل ريشه اي و جدي بينديشند و اين قدر چشمشان به دست فوتبالي ها و فوتبال نباشد. آنها بايد ياد بگيرند كه سر سفره خودشان و از دسترنج هنر خود، ارتزاق كنند و نه اينكه مثل بچه يتيمي بيچاره و بي كس و كار، دنبال اين و آن حرفه و فضاي ديگر بگردند تا بلكه چيزي هم عايد آنها شود! اين به راستي موقعيت تحقيرآميز و نادرست و غيرقابل قبولي است.
دوم؛ كجاي دنيا توي تالار سينما فوتبال پخش مي كنند و از اين هم بدتر، كار به جايي مي رسد كه حتي در مهم ترين جشنواره هنري كشور- جشنواره فيلم فجر اخير- به جاي اكران فيلم، شهرآورد فوتبالي پايتخت را پخش كنند! و آن وضعيت نامتناسب با فرهنگ و هنر را پديد آورند و موجب شوند.
و بالاخره اينكه بحران مخاطب و ريزش تماشاگران در سينماي ايران، معلول علت هايي جدي مثل كيفيت پايين فيلم ها، جدايي روحيه و ذهنيت سينماگران از مردم و فاصله اين سينما از آرمان هاي ديني و ملي جامعه است و براي حل آن بايد راه حل ريشه اي و عميق و اصولي بدست آورد وگرنه دلخوش كردن به موضوعات سبك و بي ربطي مثل پخش فوتبال در تالار سينما و امثالش، صرفاً از دست دادن زمان وتخدير اصحاب سينماست و درد را مزمن تر و اوضاع را وخيم تر مي كند و ديگر هيچ!

 


در همايش «بازي هاي رايانه اي و بيداري اسلامي» مطرح شد:

رويكرد قرآني در ساخت بازي هاي رايانه اي

¤ حسن عباسي
رئيس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز در همايش بازي هاي رايانه اي و بيداري اسلامي كه در دومين نمايشگاه بين المللي بازي هاي رايانه اي تهران برگزار شد، بر استفاده از محتواي قرآني در توليد بازي هاي رايانه اي تأكيد كرد.
دكتر حسن عباسي با اشاره به اينكه خروجي اين نمايشگاه بايد به عنوان يك دست آورد ملي باشد گفت: بيداري اسلامي و بازي رايانه اي موضوعي است كه متأسفانه در كشورهاي اسلامي به خصوص ايران به طور دقيق به آن پرداخته نشده است.
وي با تأكيد بر اينكه ساز و كاري كه نظام غرب در بازي هاي استراتژيك اعمال كرده است مقابل نقطه بيداري اسلامي است، افزود: از سال 1997 كه پنتاگون مبحث بازي استراتژيك را آغاز كرد با مطالعه كليدي، تأثير بر نسل هاي بعد را هدف قرار داد و چهار سال بعد يعني در 11 سپتامبر در 2001 ميلادي تلاش كرد تا زمينه حمله به افغانستان و عراق را در اين بازي ها بيان كند.
عباسي تأكيد كرد: در همان سال ها نيز سري بازي هاي «جنرالز» نيز از سوي آمريكايي ها با موضوع بازي هاي استراتژيك ارائه شد؛ يعني آنها قبل از اينكه از ادبيات و سينما به عنوان رسانه استفاده كنند براي رسيدن به مقاصدشان از بازي ها شروع كردند.
عباسي با اشاره به اينكه بازي هاي استراتژيك به بازي هايي اطلاق مي شود كه در سايه قدرت باشد ادامه داد: در صورتي حمله به كشوري موفقيت آميز است كه در مرحله اول افكار عمومي آن جامعه براي اين كار آماده شود كه ايالت متحده و غرب چنين كاري را در فيلم ها و بازي هايشان نشان مي گيرند.
رئيس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز افزود: هاليوود اين ساز و كار را در قالب آثار سينمايي به خوبي نظم مي دهد و به عنوان نمونه مجموعه كامل جيمزباند در طول تاريخ ربع قرن يعني طي 25 سال از دهه 1960 تا زمان فروپاشي شوروي در مجموع بيش از 20 اثر سينمايي، تحولات بين شوروي و آمريكا در حوزه قدرت را تحت الشعاع قرار داد.
وي ادامه داد: در دو بازي جنرالز اول و دوم به طور مشخص مسئله اشغال افغانستان و عراق و جنگ بين مسلمين و با نمادهاي مذهبي اشاره شده است كه در آن فرد با حمله به يك مسجد با تخريب اما حمله به يك كليسا سالم به در مي رود.
عباسي بيان كرد: آنها به طور مثال در بازي assassinscreen با الهام از قضيه حسن صباح، شهادت طلبي را هدف گرفتند. يعني در اين بازي تروريسم را به قلعه الموت حسن صباح ربط دادند و اعلام كردند تروريسم يك برون مايه اسلامي با نگاه حسن صباح است و كسي كه كار ترور انجام مي داده حشيش مصرف مي كرده و به نوعي مست بوده است.
وي خاطرنشان كرد: در آن بازي ها اين گونه القا مي شود كه كسي كه به خود بمب مي بندد و عمليات انتحاري مي كند به نوعي شبيه فردي است كه حشيش مصرف كرده و دست به خودكشي زده است؛ آنها خواسته اند طي 12 سال گذشته در نشريات مختلف اين گونه القا كنند كه ريشه تروريسم در قلعه الموت است و بن مايه اسلامي دارد.
عباسي تأكيد كرد: آنها براي انسان غربي با متون علمي خود اين گونه بيان كرده اند كه همان طور كه در قضيه حسن صباح با مصرف حشيش خودكشي كردند مسلمانان هم با مصرف حشيش عمليات انتحاري انجام مي دهند.
وي با اشاره به اينكه ترور در اين بازي الهام گرفته از قضيه حسن صباح است افزود: در قضيه حسن صباح 43 ترور با اسم مشخص انجام شده اما در اين بازي 43 ترور با اسم هايي به جز آن اسم ها صورت گرفته كه فقط جعل تاريخ بوده است و بيان مي كند كه اينها حشيش مصرف كرده اند و بهشت برايشان مانند توهم به تصوير كشيده مي شود و نوجواني كه اين بازي را استفاده مي كند تمام اين موارد به او القا مي شود.
عباسي گفت: آنها با جعل تاريخ و زمينه سازي در ذهن مخاطب قضيه حسن صباح را به عمليات انتحاري جديد ربط مي دهند.
وي در بيان اثربخشي بازي هاي رايانه اي و فيلم تلويزيوني افزود: در يك فيلم، سناريو بسته شده است و تنها مخاطب با نقشي كه مشاهده مي شود همذات پنداري مي كند، اما در بازي رايانه ايي، سناريو بسته نيست و نوجواني كه از بازي استفاده مي كند به جاي همذات پنداري خود را در آن نقش بازي مي كند و تأثيرپذيري بيشتري دارد.
رئيس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز تأكيد كرد: جامعه غربي براي برجسته كردن و القاي خواسته هاي خود به كشورهايي مانند ايران بهترين راهكار را انيميشن و توليد بازي هاي رايانه اي مي دانند.
عباسي با اشاره به فيلم هاليوودي «سالت» خاطرنشان كرد: در اين فيلم وقتي قرار است از كاخ سفيد حمله اي به سوي ايران انجام شود، يك سرباز آمريكايي مانع از انجام اين انفجار مي شود؛ اين كار چيزي جز گمراه كردن ذهن نوجوانان و زدودن نفرت از دل او نسبت به آمريكا ندارد و به مرور زمان جوان ايراني هيچ كينه و كدورتي نسبت به آمريكا و جهان غرب نخواهد داشت.
رييس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز با اشاره به اينكه نگاه به بازي ها نبايد تنها به عنوان يك ابزار سرگرمي باشد، تصريح كرد: متأسفانه عده اي از سينماگران به آثار هنري از جمله سينما، تلويزيون و بازي نگرش سرگرمي دارند، اين درحالي است كه جامعه غربي با استفاده از بازي تمام اهداف خود را با سرمايه گذاري كلان طي يك برنامه ريزي به مخاطب منتقل مي كند.
وي بيان كرد: اگر كمي دقت در تيتراژ هاي فيلم هاي هاليوود و ديگر فيلم هاي سينمايي غرب داشته باشيم خواهيم ديد كه پشت فكر آنها چه كساني و با چه هدفي فعاليت كرده اند.
عباسي با اشاره به اينكه 22 استاد فلسفه در آمريكا به تازگي آثار سينمايي كشورشان را بررسي كرده اند ادامه داد: آن ها پس از بررسي هايشان به اين نتيجه رسيده اند كه در بازي ها و آثار سينمايي و هنري خود، فلسفه مدنظر خود را انتقال مي دهند.
رئيس مركز بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز تأكيد كرد: بايد هوشيار باشيم! چطور است كه آنها به مذهب، دين، مليت ايراني اسلامي توهين كنند و ما در خاموشي مطلق به سر ببريم.
وي با اشاره به اينكه بيداري اسلامي بايد براي مردم بازگو شود تأكيد كرد: اگر يك بازي در كشور ساخته شود كه از كيفيت مطلوبي برخوردار نباشد در وهله اول استادان دانشگاه مقصر اصلي محسوب مي شوند.
عباسي ادامه داد: در بيداري اسلامي بايد ادبيات مواجهه با جهان غرب را بشناسيم و در مقابل آنها منفعل عمل نكنيم، يعني ادبيات دقيق بر پايه جامعه سازي را به همراه تاريخ به دست بازي سازان برسانيم.
وي با اشاره به اينكه بايد روح قرآن را در نظام بازي سازي جاري كنيم تصريح كرد: اگر مسير قرآن را در بازي هاي رايانه اي لحاظ نكنيم غفلت كرده ايم و رهرو راه شيطان شده ايم.
اين نظريه پرداز با اشاره به كلام امام خميني(ره) مبني بر اينكه «عالم محضر خداست» خاطرنشان كرد: با اين اعتقاد چگونه مي توانيم بازي رايانه اي بسازيم كه محضر خداوند در آن احساس نشود.
وي گفت: در مسئله بيداري اسلامي بايد تهاجمي عمل كنيم و توجه ويژه اي به فيلم سينمايي، سريال و انيميشن داشته باشيم و فرهنگ خود را از طريق هنر به ديگران القا نماييم.
 


مادر يك قهرمان مقابل دوربين پروانه معصومي

پروانه معصومي بازيگر سينما و تلويزيون گفت: ساخت فيلم مستند «مادر يك قهرمان» را در دست دارم كه به زودي پايان خواهد يافت. اين فيلم در رابطه با مادر يكي از قهرمانان كشتي ايران است كه بيش از 80 مدال طلا را در مسابقات جهاني كسب كرده است.
وي به خبرگزاري سينما افزود: بخش هاي اصلي فيلم كه در رابطه با مادر «رضا سوخته سرايي» قهرمان كشتي ايران و جهان است، قبل از فوت ايشان گرفته شده است. درحال حاضر منتظر بخش هايي از فيلم مسابقات اين ورزشكار هستم كه شبكه سوم سيما بايد آن را در اختيار من قرار دهد.
معصومي ادامه داد: معمولا مستندهايي كه در رابطه با هنرمندان و يا ورزشكاران ساخته مي شود، تنها به فرد پرداخته و خانواده شخص در حاشيه قرار مي گيرد، اما در اين فيلم تصميم گرفتم تا براي اولين بار به مادر يك قهرمان بپردازم.
 


داوودآبادي فيلمنامه «كربلاي پنج » را مي نويسد

حميد داوودآبادي نويسنده و محقق دفاع مقدس از نگارش فيلمنامه عمليات «كربلاي 5» به عنوان كربلاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران خبر داد.
داوودآبادي كه خود به عنوان نيروي بسيجي در اين عمليات حضور داشت، درباره اين فيلمنامه گفت: عمليات «كربلاي 5»، كربلاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود. بنده در نگارش فيلمنامه اين عمليات دنبال صحنه هاي هيجاني و كشت و كشتار نيستم بلكه تلاش مي كنم «ما رأيت الا جميلا» را در اين عمليات به تحرير دربياورم. اگر بتوانم از دل آتش اين عمليات، زيبايي كربلاي ايران را به تحرير بكشم، برنده هستم.
وي داوودآبادي درخصوص كارگردان پيشنهادي براي ساخت اين فيلم سينمايي به فارس اظهار داشت: فعلا به كارگردان اين فيلمنامه فكر نكرده ام چون اگر قبل از اتمام نگارش فيلمنامه، كارگردان آن را انتخاب كنم، بيم آن را دارم كه نگارش فيلمنامه ام به تأسي از انديشه ها و زاويه نگاه او باشد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14