(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 20 تیر 1391 - شماره 20252

شهيدحسين شوريده
ناگفته هاي خواندني از ابعاد پيچيده حادثه كوي دانشگاه (قسمت دوم و پاياني)
 فرزندان بسيجي ام آماده باشيد


شهيدحسين شوريده

حسين در سال 1335 در روستاي دلوئي شهرستان گناباد ديده به جهان گشود. دوران كودكي و دبستان را در همان روستا گذراند و در همه سالهاي تحصيلي ابتدائي شاگردي ممتاز و رتبه اول را كسب مي نمود كه از طرف آموزش و پرورش شهرستان لوح تقدير گرفت. هفت ساله بود كه نماز مي خواند و در چيدن زعفران كه صبح هاي زود فصل پاييز انجام مي شود همكار و هميار بود به طوري كه دست هايش ترك خورده بود .سالهاي اول و دوم دبيرستان را در شهرستانهاي گناباد و طبس گذراند و بعد از آن به علت اين كه رشته مورد علاقه اش رياضي بود و شهرستان گناباد رياضي نداشت به مشهد رفت و در دبيرستان خصوصي دانش و هنر ديپلم رياضي را گرفت پس از آن در كنكور سراسري شركت نمود و در سه رشته نفت، مهندسي مكانيك و دانشگاه شيراز قبول شد، ولي او رشته مورد علاقه اش رشته مكانيك دانشگاه صنعتي را انتخاب و راهي تهران شد. در جريان تحصيل دانشگاه كه هنوز خبري همه جانبه از انقلاب نبود در اعتصابات سياسي و انقلابي دانشگاه شركت مي كرد . او در اين اعتصابات به وسيله مأمورين ساواك كه در داخل دانشگاه زياد بودند شناسائي و در خيابان حافظ دستگير و به زندان انتقال مي يابد و پس از مدتي بلاتكليفي و اذيت و آزار با سپردن وثيقه نقدي آزاد مي شود. شهيد شوريده بعد از آزادي از زندان با چند نفر ديگر از دوستانش راهي شهرستان قم مي شود پس از زيارت حضرت معصومه عليهاسلام به محض خروج از حرم مجدداً توسط مأمورين ساواك دستگير و زنداني مي شود . او پس از آزادي از بازداشتگاه نسبت به پخش اعلاميه هاي حضرت امام كه از فرانسه مخابره مي شد فعال بود و مقداري هم كه تكثير شده بود با خودش به گناباد مي آورد و بين دوستان و رفقايش توزيع مي نمود. در روستاي دلوئي كتابخانه اي تأسيس كرده بود و جوانهاي انقلابي محل را با جريانات انقلاب آشنا مي ساخت در راهپيمائي ها و تظاهرات شهرستان شركت مي كرد و بيشتر درآمد كاركرد خود را خرج خريد كتاب و راه اندازي تظاهرات مي نمود.
پس از پيروزي انقلاب وارد جهاد سازندگي شد و شبانه روز در كميته مربوط خدمت به محرومان و مستضعفان را ادامه داد سپس به تهران رفت و در دانشگاه در شوراي دانشجويي به مسائل سازمان دانشجويان مسلمان نيز رسيدگي مي نمود و در جلساتي كه براي بنيانگذاري جهاد سازندگي تشكيل مي شد شركت داشت.
در مردادماه سال 58 براي فعاليت در جهادسازندگي گنبدكاووس به آن ديار رفته بود و مسئوليت جهاد بخش كلاله را به عهده داشت. حسين را هر وقت مشاهده مي كرديم چهره اش خاك آلود و لباسهايش چرب و روغني بود و لذت كار براي مردم را چشيده بود. در همان سال بود كه براي آغاز يك زندگي مشترك آماده مي شد. پس از انتخاب همسر مورد نظرش در آبان ماه سال 58 روز عيدغدير مراسم ازدواج ساده اي برگزار و زندگي مشترك حسين آغاز گرديد. ادامه زندگي نوراني اين شهيد از زبان همسرش خواندني تر است:
«پس از يك هفته كه از ازدواج گذشت با هم به لانه جاسوسي آمريكا رفتيم و حسين در واحد اطلاعات لانه جاسوسي مشغول كار شد. حسين عزيز مثل اين كه براي كار و فعاليت ساخته شده بود در هر كجا كار سخت و مشكلي كه خدمت به جامعه محسوب مي شد حضور داشت در جلسات شوراي مركزي جهاد برنامه ريزي سمينارهاي جهاد از ساعت 6 تا 10 شب مشغول كار بود. در امور استانها مرتب در مسافرت بود گاهي وقت ها مي گفت: احساس مي كنم كه شغلم شوفري و رانندگي است زيرا آن قدر در راهها و جاده ها وقت مي گذراند كه شش ماهه اول ازدواجمان كلاً در مسافرت بود. با وجود خستگي شديد و كارهاي فوق العاده كه انجام مي داد خودش را مديون انقلاب مي دانست و مي گفت من دين خود را ادا نكردم در رابطه با امام و انقلاب مي گفت خداوند منت بزرگي بما كرده كه چنين امامي و رهبري بما عطا كرده و ما لياقت اين امام بزرگوار را نداريم نسبت به دنيا و مال دنيا بسيار بي توجه بود و در هزينه كردن بيت المال بسيار سخت گير و دقيق؛ در پوشيدن لباس و تهيه آن اهل مراعات بود و به دور از تجمل و اسراف. او در جهاد سازندگي مشاغل حساس و مديريتي داشت مدتي مسئول پشتيباني جنگ كرمانشاه بود و مدتي مسئوليت دفتر بررسيهاي سياسي جهاد سازندگي را همراه با شهيد رجب بيگي به عهده داشت . بعد از شهادت مهدي به دست منافقين ضربه روحي سنگيني به حسين وارد شد، به طوري كه از آن دفتر بيرون آمد و در سمت قائم مقام امور استانهاي جهاد سازندگي مشغول كار شد بعد از تجاوز صداميان كافر به ايران اسلامي و اشغال شهر بستان تصميم گرفت پس از پايان ترم دانشگاه به جبهه برود يك شب آمد به منزل و شروع به گريه كرد همسرش علت را سؤال كرد و او در جواب گفت جنگ دارد تمام مي شود و من هيچ كاري براي جبهه انجام ندادم همسرش به او پيشنهاد داد اگر ميل به جبهه رفتن داريد من موافقم تا اين پيشنهاد را شنيد با خنده استقبال كرد. گاهي هم خانواده را با خبر شهادت دوستانش آماده مي كرد. اندكي بعد خداوند فرزندي به آن ها عطا كرد كه اسم او را علي گذاشتند. كه ان شاءالله ادامه دهنده راه پدر شهيدش خواهد بود.
حسين عازم جبهه شد و از زير قرآني كه مادرش گرفته بود گذشت. درست ساعت 6 بعدازظهر روز پنجشنبه نهم ارديبهشت به سوي جبهه جنگ حركت نمود و در 14 خرداد 1361 در عمليات بيت المقدس به شهادت رسيد و روز 17 خرداد كه مصادف با ايام ولادت اميرالمؤمنين علي عليه السلام به خاك سپرده شد.»
 


ناگفته هاي خواندني از ابعاد پيچيده حادثه كوي دانشگاه (قسمت دوم و پاياني)

فرزندان بسيجي ام آماده باشيد

محمد تقي كرامتي
اشاره:
در قسمت اول اين مطلب در واكاوي و بازبيني ابعاد پيچيده حادثه كوي دانشگاه در تيرماه سال78، متن و حواشي ماجرا، آشوب هاي خياباني 18تير و سخنان رهبر معظم انقلاب در بيست ويكم تيرماه همان سال مورد بررسي قرارگرفت و اينك موشكافي بخش هاي ديگري از اين حادثه در ادامه خواهد آمد.
نامه فرماندهان جنگ به خاتمي
در نقطه اي ديگر، پايتخت همچنان در آتش ناآرامي هاي هدفمندي كه آشكارا از آن سوي مرزها هدايت مي شد مي سوخت. در پي شدت يافتن وخامت اوضاع 24 تن از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با ارسال نامه اي محرمانه به رئيس جمهور، ضمن ابراز نگراني شديد از خونسردي مسئولين ذي ربط در قبال حوادث تلخ جاري، از ايشان خواستند تا سريعاً با اقدامات مؤثر خود به اين غائله پايان دهند. در غير اين صورت سكوت را جايز نشمرده و خود، برحسب وظيفه وارد عمل خواهند شد. افشاي اين نامه پس از چند روز، موضوع جنجال ديگري شد.
فرماندهان در اين نامه خطاب به رئيس جمهور وقت نوشته بودند:
رياست محترم جمهوري
حضرت حجت الاسلام والمسلمين خاتمي با عرض سلام و خسته نباشيد به استحضار مي رساند:
به دنبال حوادث اخير به عنوان مجموعه اي از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شريف ايران، وظيفه خود دانستيم مطالبي را خدمت حضرت عالي، دانشمند ارزشمند عرضه بداريم. اميدواريم با سعه صدر و شعار ارزشمند توأم با سيره اي كه تبليغ مي فرماييد (شنيدن هر سخن و ايده ولو مخالف) به اين موضوع كه شايد در هزاران زجركشيده انقلاب باشد كه امروزه به دور از هرگونه خط و خطوط با چشمي نگران، مسائل و حوادث انقلاب را مي نگرند و سكوت، مسامحه و ساده انگاري مسئولين كه از بركت خون هزاران شهيد بر مسند نشسته اند، متحير و متعجب اند.
جناب آقاي خاتمي، قطعا همه ما حضرت عالي را انساني وارسته، انقلابي، متدين و داراي ريشه عميق ديني در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و مي دانيم. اما نحوه برخورد با حوادثي كه همه ما شاهد شادي و رقص دشمنان پيرامون آن هستيم و در اولويت قرار دادن پيگيري برخي اشتباهات و تخلفات و بزرگ كردن آنها در مقابل عدم توجه و يا كوچك جلوه دادن برخي ديگر از همين نمونه قانون شكني و هتك حرمت و فشار، باعث شده است جريان هاي معاند با انقلاب گستاخ تر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه كارانه و با دلزدگي توأم با نااميدي، هر روز تحقير شده و به ثمره اين همه خون نگريسته و انگشت خود را با تأسف و تأثر مي گزند.
جناب آقاي رئيس جمهور، حمله به كوي دانشگاه همان طوري كه رهبر بزرگوار و مظلوم اين انقلاب فرمودند امري ناپسند، زشت و بد بود و علي رغم اين كه سخت ترين و تندترين برخوردها با آن انجام پذيرفت، اما همه مردم به دليل ناپسندي عمل انجام شده اين برخوردها را پذيرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام اين است كه آيا فاجعه فقط همين بود؟
صرفا همين موضوع ، قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد اما آيا حرمت شكني و توهين به مباني اين نظام، تأسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كمتر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كم نظير، كمتر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سؤال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار ده ها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟
جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عده اي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه شهيد مطهري در حركت اند، بچه هاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال مي كردند غيرت شما كجا رفته است؟
جناب آقاي رئيس جمهور، امروز وقتي چهره رهبر معظم انقلاب را ديديم، مرگ خودمان را از خداوند طلب كرديم، چون كه كتف هايمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو، بايد ناظر پژمرده شدن نهالي باشيم كه حاصل 14 قرن سيلي و زجر شيعه اسلام است.
جناب آقاي خاتمي، شما خوب مي دانيد، در عين توانمندي به خاطر مصلحت انديشي دوستان ناتوانيم، چه كسي است كه نداند امروز منافقين و معاندين دسته دسته به نام دانشجو به صف اين معركه مي پيوندند و خودي هاي كينه جو و منفعت طلب كوته نظر آتش بيار آن شده اند و براي تهييج آن، از هر سخن و نوشته اي دريغ نمي كنند؟
جناب آقاي خاتمي، تا كي با اشك بنگريم و خون دل بخوريم و با هرج و مرج و توهين، تمرين دموكراسي كنيم و به قيمت از دست رفتن نظام، صبر انقلابي داشته باشيم؟
جناب آقاي رئيس جمهور، هزاران خانواده شهيد و جانباز و رزمنده به شما رأي دادند كه رأي آنها مدال سينه شماست. آنها از شما انتظار برخورد منصفانه با اين مسائل را دارند و ما امروز رد پاي دشمن را در اين حوادث به خوبي مي بينيم و قهقهه مستانه را مي شنويم. امروز را دريابيد كه فردا خيلي دير است و پشيماني فردا غيرقابل جبران است.
سيدبزرگوار، به سخنراني به ظاهر دوستان و خودي ها در جمع دانشجويان بنگريد، آيا همه آن گفته ها تشويق و ترغيب به هرج و مرج و قانون شكني نيست؟ آيا معناي سال امام(قدس سره) همين بود؟ آيا به همين صورت مي توان ميراث گرانبهاي او را حفظ كرد و آيا بي توجهي تعداد اندكي به نام حزب الله، مجوزي است براي شكستن سر هر متدين و هتك حرمت آن؟ جناب آقاي خاتمي، رسانه ها و راديوهاي دنيا را بنگريد، آيا صداي دف و دهل آنها به گوش نمي رسد؟ جناب آقاي رئيس جمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آن قدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست.
در پايان با كمال احترام و علاقه به حضرت عالي اعلام مي داريم كاسه صبرمان به پايان رسيده است و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نمي دانيم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شريف ايران در دوران دفاع مقدس: غلامعلي رشيد- عزيز جعفري- محمدباقر قاليباف- قاسم سليماني- جعفر اسدي- احمد كاظمي- محمد كوثري- اسدالله ناصح- محمد باقري- غلامرضا محرابي- عبدالحميد رئوفي نژاد- نورعلي شوشتري- دكتر علي احمديان- احمد غلامپور- يعقوب زهدي- نبي الله رودكي- علي فدوي- غلامرضا جلالي- امين شريعتي- حسين همداني- اسماعيل قاآني- علي فضلي- علي زاهدي- مرتضي قرباني.
گستره آشوب ها در شهر تهران به خيابان هاي منتهي به بيت مقام معظم رهبري نيز رسيد. در شهر تبريز نيز تحركات مشابهي در حال وقوع بود. بيم آن مي رفت
كه رفته رفته، اين وضعيت به ساير شهرها نيز سرايت كند.
پيام آگاهي بخش رهبر انقلاب
مقام معظم رهبري با درك حساسيت شرايط، در پيامي مهم خطاب به ملت شريف ايران و نيروهاي انقلابي به ويژه نيروهاي مخلص و بسيجي، خواستار حفظ هوشياري و آمادگي لازم براي فرو خواباندن اين فتنه بزرگ شدند.
معظم له در اين پيام بسيار مهم كه در تاريخ 22تير 1378 صادر شده بود، فرمودند:
«بسم الله الرحمن الرحيم
ملت رشيد و غيور ايران، مردم عزيز تهران
دو روز است كه جمعي از اشرار با كمك و همراهي برخي از گروهك هاي سياسي ورشكسته و با تشويق و پشتيباني دشمنان خارجي در سطح تهران به فساد و تخريب اموال و ارعاب و عربده جويي پرداخته و موجب سلب امنيت و آسايش مردم شده اند.دشمنان زبون و حقير اسلام و انقلاب گمان كرده اند، انقلاب و مردم مؤمن و انقلابي به آنان اجازه خواهند داد كه با فتنه انگيزي خود، راه سلطه آمريكاي جنايتكار را بر ميهن عزيز ما هموار كنند. گروهك هاي وابسته و معاند، طبق تحليل اربابان و معلمان خود، گمان كرده اند مردم ايران از اسلام و انقلاب، دست برداشته اند و به خيال باطل خود مي خواهند از انقلاب اسلامي انتقام بگيرند. ولي غافل از اين كه ملت مؤمن و شجاع و هوشيار به آنان و اربابان و پشتيبانان آنان، اجازه ادامه شرارت را نخواهند داد ونظام مقتدر اسلامي، آنان را به شدت منكوب خواهد كرد.به مسئولان در دولت و به خصوص مسئولين امنيت عمومي تأكيد شده است كه با درايت و قدرت، عناصر مفسد و محارب را در جاي خود بنشنانند و بي شك كساني كه چشم به فتنه انگيزي هاي اين روسياهان دوخته اند، مأيوس خواهند شد. ملت بزرگ ايران مخصوصاً جوانان عزيز بايد در كمال هوشياري مراقب حركات دشمن باشند و به طور كامل با مأموران، همكاري كنند و عرصه را بر عناصر مزدور و خودفروخته دشمن، تنگ نمايند و به خصوص فرزندان بسيجي ام بايد آمادگي هاي لازم را در خود حفظ كنند و با حضور خود در هر صحنه اي كه حضور آنان در آن لازم است، دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند. تأييد اسلام و مسلمين را از خداوند متعال مسئلت مي كنم.
سيدعلي خامنه اي- 22تير 1378»
متعاقب فرمان رهبر انقلاب، در روز 23تير سيل خروشان ملت در شهرهاي مختلف كشور و به ويژه در شهر تهران به خيابان ها ريختند و با يك راهپيمايي ميليوني آب سردي بر آتش افروزي فتنه گران در غائله 18تير ريختند. پايان غائله 18تير به يك حماسه بزرگ ختم شد. همه كساني كه در اين غائله نقش داشتند، چه عوامل داخلي سرسپرده و چه عوامل خارجي كه آن را رهبري مي كردند در 23/4/78 با بهت و حيرت وصف ناپذيري روبه رو شدند حضور آگاهانه و انبوه مردم نقاط مختلف كشور و به ويژه تهران در واقع به يك هفته آشوب و التهاب پايان داد و دم مسيحايي رهبر فرزانه انقلاب آب زلالي بود بر آتش برافروخته شده توسط شياطين.
به دنبال اين پيام مهم، نيروهاي جان بركف بسيج وارد كارزار شدند تا بار ديگر اخلاص، تعهد و اقتدار خود را كه پس از جنگ به طور ناجوانمردانه، هدف ظالمانه ترين اتهامات قرارگرفته و پايمال هوا و هوس عده اي قدرت طلب و شماري بازي خورده سياسي شده بود، نشان دهند.ورود به موقع و مؤثر نيروهاي بسيج و عناصر خودجوش مردمي، ناگهان توفاني از رعب و وحشت در دل ترسان آشوبگران بر پا كرد، و اندكي بعد مقاومت جبهه آنان در هم شكست. عده اي متواري و عده اي ديگر از عناصر محارب و عربده جو دستگير و به چنگال قانون سپرده شدند. (1)اين چنين با يك اشاره رهبري چشم فتنه از حدقه بيرون كشيده شد و ملت هوشيار و بيدار ايران نيز براي تثبيت امنيت و در لبيك به نداي رهبر خود در تهران و سراسر ميهن اسلامي با حضور ميليوني و حماسي خود، مانور عظيم حمايت از ولايت را به زيباترين شكل ممكن به تصوير كشيدند درحالي كه فقط و فقط يك تصوير در دست داشتند و يك شعار بر زبان:«ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند».
مقايسه اي كوتاه بين دو بحران درايران و فرانسه
براي درك درست مديريت هوشمندانه و مقتدرانه مقام معظم رهبري در اين بحران، ضروري است نگاهي كوتاه به بحران فرانسه در اكتبر و نوامبر 2005 (آبان 1384) داشته باشيم.
در 28 اكتبر 2005 (ششم آبان 1384) دو نوجوان سياه پوست به دست پليس دولت فرانسه دريكي از شهرهاي كوچك حومه پاريس به قتل مي رسند قتل اين دو نوجوان، جرقه يك بحران بي سابقه را در فرانسه موجب گرديد. به رغم تلاش گسترده پليس و نيروهاي امنيتي فرانسه، اين بحران تا دو هفته متوالي ادامه يافت و شعله هاي اين ناآرامي ها با تسري به بيش از سيصد شهر در واقع سراسر فرانسه را دركام خود كشيد و حتي با خروج از مرزهاي فرانسه، به آلمان و بروكسل،مركز بلژيك نيزكشيده شد.
درجريان ناآرامي هاي فرانسه، بيش از پنج هزار و دويست دستگاه اتوبوس و خودرو به آتش كشيده شد و دست كم دو جوان فرانسوي به دست پليس كشته شدند. صدها نفر زخمي و دستگير شدند. به هزاران مغازه، شركت و مركز دولتي و اموال عمومي خسارات سنگيني وارد شد. فقط در يازدهمين شب از ناآرامي هاي فرانسه 1500 خودرو به آتش كشيده شد.
ژاك شيراك پس از ناكامي در فرونشاندن شورش ها، نشست ويژه امنيتي تشكيل داد و درحومه پاريس حالت فوق العاده منع آمد و شد اعلام كرد با وجود تدابير شديد امنيتي و حكومت نظامي، در دوازدهمين شب آشوب نيز معترضان بيش از 1200 دستگاه خودرو را به آتش كشيدند. درپي آن شيراك با اعطاي مجوز به ارتش فرانسه، خواستار سركوب سريع و خشونت آميز اعتراضات مردمي شد. افزون بر اينها دولت فرانسه براي خواباندن غائله ناآرامي هاي اين كشور، امامان جمعه و جماعات مساجد اين كشور را به كمك طلبيد. (2) اين درحالي است كه اين كشور بزرگ اروپايي خود را به لحاظ امنيتي، كشوري با ثبات، به لحاظ مديريتي مقتدر و از نظر اجتماعي خود را مهد آزادي، دموكراسي و رعايت حقوق بشر مي داند. در ناآرامي هاي فرانسه هيچ توطئه خارجي براي شروع و افزايش ناآرامي ها وجود نداشت، تنها انگيزه، بي عدالتي و سياست هاي نژادپرستانه دولت بود. از اين رو شيراك بعد از نشست امنيتي بر رعايت حقوق فردي، عدالت و برابري فرصت ها از اين پس تاكيد كرد. (3) و هم از اين رو، اين جنبش،جنبش فقرا نام گرفت. و به اين لحاظ لطمه شديد و جبران ناپذيري به حيثيت حقوق بشري اين كشور نيز وارد ساخت. درحالي كه در بحران تيرماه 1378 شروع و ادامه ناآرامي ها تماما از آن سوي مرزها هدايت و رهبري مي شد. رسانه ها و ماهواره هاي بيگانه علنا اين آشوب ها را هدايت مي كردند و مردم را به شورش فرا مي خواندند. كشور نيز از 1376 در بستري از ناآرامي ها و هيجانات سياسي اداره مي شد. نسبت جمعيت كشور ما نيز به لحاظ سني و دارا بودن نسل جوان به هيچ وجه قابل مقايسه با كشور فرانسه نيست. جمعيت 70 درصدي جوان در يك كشور اگر نتواند به درستي مديريت و تدبير شود، خود به بزرگ ترين عامل بحران و چالش امنيتي تبديل خواهد شد. با اين حال، بحران تيرماه 1378 بدون اين كه حتي يك كشته داشته باشد ظرف سه روز به بهترين شكل ممكن مديريت و مهار شد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
1- با گذشت 12سال، كارگردانان اصلي 18 تير نيز مثل محسن سازگارا، علي افشاري، فاطمه حقيقت جو، اكبر گنجي، احمد باطبي، علي اكبر موسوي خوئيني، و... به خارج از كشور گريخته و پاي ثابت رسانه هاي بيگانه مثل VOA و BBC فارسي شده اند بازماندگان اين حادثه در داخل نيز به سرنوشت هاي عبرت آموزي گرفتار شدند و درمسير خروج از حاكميت به بن بست رسيدند. هم اينك مصطفي تاج زاده معاون سياسي امنيتي وزير كشور وقت، در غائله 18تير به جرم تلاش براي انجام كودتاي مخملي توسط هم حزبيهايش در انتخابات رياست جمهوري سال 88، دوران محكوميت خود را در زندان سپري مي كند. حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي پروانه فعاليتشان لغو شده است. دفتر تحكيم وحدت به كلي تغيير يافته و ساير افراد و گروه هايي دخيل دراين ماجرا نيز به سرخوردگي سياسي دچار شده اند.
2-روزنامه شرق، 17آبان 1384، ص 3.
3-روزنامه جمهوري اسلامي، 17آبان .1384
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14