رسالت رسانه از ديدگاه امام و رهبري
مؤثر ترين سلاح جهان
ياسر فروغي
ما بايد در همه امور هماهنگي را حفظ كنيم، مخصوصاً هماهنگي در تبليغات كه از اهم
امور است بايد بيشتر حفظ شود. بايد سعي كنيد وحدت و هماهنگي را به صورتي حفظ كنيد
كه هرگونه تبليغات سوء را از بين ببريد. مي دانيد كه سلاح تبليغات، برنده تر از
كاربرد سلاح در ميدانهاي جنگ است، بايد از اسلحه تبليغات آنها بيشتر ترسيد و
متأسفانه ما در اين زمينه ضعيف هستيم.(1)
(امام خميني)
امروزه حضور گسترده رسانه هاي جمعي در جهت دهي به افكار عمومي جهان از واقعيات
انكارناپذير مي باشد كه دنياي معاصر را از حيث ساخت و محتوا تحت تأثير قرارداده
است. اين معنا تا بدانجا پيش رفته كه عصر حاضر را عصر رسانه ها ناميده اند.
افكار عمومي در سراسر تاريخ بشريت تعيين كننده ترين ساحت انساني بوده و هست. افكار
عمومي بيش از هر نيروي ديگري تعيين مي كند انسان چگونه بينديشد و رفتار كند. از
منظر ديگر، افكار عمومي را «صداي خاموش مردم» دانسته اند. افكار عمومي، اصطلاحي
جامعه شناختي بوده و عبارت است از درك معيني كه مردم هر جامعه از موضوعات مهم پيدا
مي كنند. برخي صاحب نظران افكار عمومي را پديده اي رواني و اجتماعي مي دانند كه
واجد خصلتي جمعي است و بر همين مبنا آن را ارزيابي و نظر مشترك گروهي اجتماعي
درباره موضوعي كه همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معيني، بين عده زيادي
از افراد و قشرهاي جامعه عموميت مي يابد و عامه آن را مي پذيرند، تعريف كرده اند.
افكار عمومي به صورت تائيد يك عمل، نظر، شخص و واقعه يا مخالفت با آنها، از طريق
خواسته، مطالبه، پيشنهاد و توصيه تجلي مي يابد.
در ميان پديده هاي روان- جامعه شناختي، افكار عمومي گسترده ترين و آشكارترين آنها
است. اين پديده شگرف كه با پويايي توانمند خود سرنوشت جوامع را رقم مي زند به
موتوري مي ماند كه چرخ هاي ماشين اجتماع را به چرخش درمي آورد. افكار عمومي ماشيني
است كه گاه مي سازد، گاه تخريب مي كند، گاه آرام است و گاه سر و صداي بسيار توليد
مي كند. در قرن پيشين افكار عمومي حالتي شفاهي داشت و سينه به سينه و دهان به دهان
بين آدميان مي چرخيد و روزها، ماه ها و شايد سالها طول مي كشيد تا يك خبر يا يك
شايعه فراگير شود. ولي در قرن بيستم به مدد خلق و پيدايش رسانه هاي فراگير كه
قابليتهاي خارق العاده اي همچون ايجاد ارتباط در يك لحظه ميان چندين ميليون نفر را
دارند تأثيري شگرف درفرآيند و كنترل افكار عمومي گذاشت. به عبارت ديگر گسترش وسايل
ارتباط جمعي مانند راديو، تلويزيون و مطبوعات باعث پيدايش جوامع جديدي شده است كه
در آن جوامع همه افراد صرف نظر از اينكه در كجا زندگي مي كنند يا به چه گروه
اجتماعي تعلق دارند، از طريق تماس با منابع خبري، از رويدادها و رخدادها آگاه مي
شوند.
در هر حال اهميت و جايگاه رسانه ها در جهان امروز بر هيچ كس پوشيده نيست. رسانه ها
چنان در تار و پود زندگي بشر رخنه كرده اند كه امروز زندگي انسان ها كاملا به آن
وابسته شده است. بسياري از مردم به وسيله رسانه ها به زندگي خويش معني مي دهند.
رسانه ها در جهان امروز، جهان ذهني و غيرواقعي را به دنيا مخابره مي كنند. آنها
ديگر به وسايل انتقال واقعيت فكر نمي كنند بلكه خود، سازنده واقعيت اند و با تكامل
بشر پيوند مستقيم دارند. طي چندين دهه اخير نقش رسانه ها در آموزش، تربيت و كنترل
افكار عمومي به حدي مهم بوده كه برخي پا را فراتر از حد معقول گذاشته و رسانه ها را
هدايتگران اصلي جوامع ذكر كرده و افراد را در برابر خواسته هاي نظرسازان رسانه اي
به هيچ گرفته اند.
البته ديدگاه هاي افراطي د رموضوع رسانه و توانايي هاي فردي و اجتماعي در مقابله با
امواج آگاهي هاي رسانه اي غيرقابل پذيرش است. اما اين نكته شايد بتواند اهميت و
جايگاه رسانه ها را در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها در قرن بيست و يكم به منصه
ظهور رساند.(2)
در چنين احوالاتي بود كه در اين سوي جهان، انقلابي با ماهيت اسلامي به رهبري امام
خميني(ره) به پيروزي رسيد و همه معادلات جهان را تغيير داد. حضرت امام با افق بينش
خاص خود از كنار هيچ پديده مدرني به راحتي عبور نمي كردند و تك تك اين نوع ابزارهاي
دنياي مدرن را با نگاه الهياتي خود هدف واكاوي قرار مي دادند تا ماهيت آن و اينكه
چگونه استفاده شده و چگونه بايد استفاده شود را به مردمان مسلمان عرضه مي داشتند.
در اين ميان رسانه هاي فراگير به دليل اهميت و تأثيري كه در جامعه داشتند همواره
مورد تأكيد امام راحل قرار مي گرفتند كه الگوي مدنظر اسلام را سوار بر اين ابزار
كنند تا جامعه اسلامي نه تنها از جانب اين ابزار مدرن صدمه نبيند بلكه بتواند از آن
استفاده كافي و وافي نمايد.
ناگفته پيدا است كه به جايگاه بزرگ و تأثيرگذار رسانه ها و نقش آموزشي و تربيتي آن
نيز از ديدگاه بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ايران، بسيار تأكيد شده و همين تأكيد
مسئوليت رسانه ها را خطير و سنگين مي كند. تا آنجا كه با توجه به ديدگاه حضرت امام
كه در وصيت نامه شان متجلي شده است، رسانه ها نه تنها بايد از انتشار آنچه براي
جامعه زيان آور است خودداري كنند، بلكه بايد از نشر و پخش آنچه مفيد نسبت هم اجتناب
نمايند. به گفته معمار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، مطبوعات و رسانه ها بايد اين
توجه را داشته باشند كه چيزهايي كه براي ملت مفيد نيست در روزنامه ننويسند و كاغذ و
وقت خود را صرف آن ها نكنند. راديو تلويزيون هم بايد به اين معنا توجه داشته باشند.
ايشان در اين باره به اصحاب رسانه ها، هشدار مي دادند كه «در نوشته هايتان به خدا
توجه داشته باشيد. بدانيد كه اين قلم كه دردست شما است، درمحضر خدا است و اگر هر
كلمه اي نوشته شود، بعد سؤال مي شود كه چرا اين كلمه نوشته شده است. اگر به جاي اين
كلمه بشود يك كلمه خوب تر نوشت، از شما سؤال مي كنند، چرا اين كلمه زشت را نوشته
ايد.»(3)
حضرت امام (ره) يكي از عمده ترين عرصه هاي فسادرا در دوره طاغوت عرصه رسانه ها مي
دانستند.
ايشان در وصيت نامه سياسي- الهي خويش مي نويسند:«راديو، تلويزيون و مطبوعات و
سينماها و تئاترها از ابزارهاي مؤثر تباهي وتخدير ملت ها، خصوصاً جوان بوده است.
دراين صد سال اخير به ويژه نيمه دوم آن، چه نقشه هاي بزرگي از اين ابزار چه در
تبليغ ضد اسلام و ضد روحانيت خدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق كشيده
شد و از آنها براي درست كردن بازار كالاها و خصوصا تجملي و تزييني از هر قماش، از
تقليد در ساختمان ها و تزئينات و تجملات آن ها و تقليد در اجناس نوشيدني و پوشيدني
و درفرم آنها استفاده گرديد، به طوري كه افتخار بزرگ فرنگي مآب بودن در تمام شئون
زندگي از رفتار و گفتار و پوشش وفرم آن به ويژه در خانم هاي مرفه و يا نيمه مرفه
بود و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربي درگفتار و نوشتار به
صورتي بود كه فهم آن براي بيشتر مردم غير ممكن و براي هم رديفان نيز مشكل مي نمود.
فيلم هاي تلويزيون از فرآورده هاي غرب يا شرق بود كه طبقه جوان زن و مرد را از مسير
عادي زندگي و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوي بي خبري از خويش و شخصيت
خود و يا بدبيني و بدگماني به همه چيز خود و كشور خود، حتي فرهنگ و ادب پرارزش كه
بسياري از آن دست خيانتكار سودجويان به كتابخانه ها و موزه هاي غرب و شرق منتقل
گرديده است. مجله ها با مقاله ها و عكس هاي افتضاح بار و اسف انگيز و روزنامه ها با
مسابقات در مقالات ضد فرهنگي خويش و ضد اسلامي با افتخار، مردم و به ويژه جوانان را
به سوي فرهنگ غرب و يا شرق هدايت مي كردند.»(4)
با توجه به اينكه امام معتقد بودند كاركرد رسانه ها نظارت بركارهاي دولت نيز است و
با توجه به اهميت ارزشهاي موردنظر امام در اينجا به رسالت رسانه ها درجامعه از
ديدگاه امام توجه خواهيم كرد.
ناگفته پيداست مقوله توجه به رسانه ها مورد نظر خلف امام نيز واقع شده است به گونه
اي كه رهبر معظم انقلاب نيز براي افكار عمومي و ابزار انتقال اطلاعات به افكار عموم
واقف بوده اند و بارها و بارها بر اهميت اين مقوله تأكيد كرده اند.
و دراين زمينه هشدارها و تذكراتي نيز داده اند كه گسترش فضاي تهمت و تخريب در فضاي
مطبوعات و رسانه ها و نصايح و نقطه نظرات ايشان دراين زمينه بسيار حائز اهميت بوده
است.
«زيادتر نگوييد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم.
اين ها آن وظيفه ماست.اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابي
هستيم، بنابراين هر كسي كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما -كمتر است،حق
داريم كه درباره اش هرچي كه مي توانيم بگوييم؛ نه، اينجوري نيست. بله، ايمان ها
يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضي بالاتر از بعضي ديگر هستند. خدا هم اين را مي
داند و ممكن است بندگان صالح هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگي جمعي،
بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود...»
با توجه به اهميت رسانه ها از ديدگاه بنيانگذار انقلاب وخلف لايق ايشان در اينجا به
رسالت رسانه ها از ديدگاه امام خميني و رهبر معظم انقلاب خواهيم پرداخت. در اينجا
ابتدا رسالت رسانه ها از ديدگاه بنيانگذار كبير انقلاب وسپس نگاه حضرت آيت الله
خامنه اي را دراين خصوص مطرح خواهيم كرد.
ديدگاه هاي امام در مورد رسالت رسانه ها
1- مربيگري
اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات،- اگر كسي بگويد- كه بايد اينها آموزنده باشد،
اينها بايد بچه هاي ما را تربيت كنند اينها بايد بچه هاي ما را رشد سياسي بدهند و
اينها را وارد ميدان عمل سياسي بكنند.
اگر تيراژ روزنامه اي، دويست هزار باشد پانصدهزار نفر آن را مطالعه مي كنند و اگر
انحراف باشد، پانصد هزارنفر را منحرف مي كند و اين مسئوليت كوچكي، نيست. اين غير از
معصيتي است كه در خانه است، آن هم معصيت است اما نه به بزرگي اين، هرچه تيراژ شما
بيشتر باشد، بايد بيشتر توجه به اصلاح آن بكنيد. آنها كه مي گويند تيراژ بيشتر،
توجه مردم بيشتر است، پس هرچه مي خواهيم مي نويسيم اشتباه مي كنند. آنها مسئوليت
بيشتر دارند. همانطوري كه مردمي كه در كوچه و محلات و كارخانه و صحرا مشغول
فعاليتند، مردم سالمي هستند، نويسنده ها بايد فكر كنند كه اين جمعيت اين محيط را به
وجود آورده و ما در پناه اين جمعيت هاي ميليوني، منشور درست كرده ايم. در زمان سابق
شما يك سطر مي توانستيد بيرون بدهيد و اين كه حالا نشريه منتشر مي كنيد از بركت اين
مردم است. پس شما و همه ما مرهون اين جمعيت هستيم، آنها هم اسلام را مي خواهند...
نشريه بسيار خوب است و در صورتي كه محتواي آن محتواي آموزنده باشد و دست اندركاران
آن متعهد باشند، اين نشريه رأس همه امور مي شود.
آزادي قلم و آزادي بيان معنايش اين نيست كه كسي بر ضد مصلحت كشور قلمش آزاد است كه
بنويسد،برخلاف انقلابي كه مردم خون پايش داده اند بنويسد. همچو آزادي صحيح نيست.
قلم آزاد است كه مسائل را بنويسد لكن نه اين كه توطئه برضدانقلاب بكند.
مطبوعاتي كه بر ضد انقلاب كشور هستند اين ها خائن هستند. مطبوعات بايد منعكس كننده
آمال و آرزوي ملت باشند. مسائلي كه ملت مي خواهند آنها را منعكس بكنند، البته
آزادند كه يك مطلب ديگري هم كه كسي مي گويد منعكس كنند لكن در توطئه آزاد نيستند.
ما از بعضي مطبوعات توطئه مي فهميم براي اين كه مي بينيم كه مسائلي كه به ضدانقلاب
است با آب و تاب و با تفسير و طول مي نويسند، مسائلي كه وفق انقلاب است را نمي
نويسند يا با اشاره رد مي شوند. اين طور مطبوعات مورد قبول ملت نيست و مردم نمي
خرند يك همچو روزنامه هايي را و اگر گفته بشود، بهشان كه اين روزنامه اين طور است،
مردم خودشان نمي خرند.
مردم آزادند دراين كه نخرند چنين روزنامه اي را، وقتي روزنامه خريده نشد روزنامه
بسته مي شود، همان طوري كه بعضي روزنامه ها وقتي مردم نخريدند، خودش بسته مي شود.
شما از اين به بعد توجه به اين معنا داشته باشيد كه به روي همين مسير ملت رفتار
كنيد، همانطوري كه ملت دارد مي رود رفتار كنيد نه اين كه به اسم آزادي قلم برخلاف
مسير ملت مشي بكنيد.
بعضي از اين كساني كه جزء هيئت تحريريه اند و مي دانيد كه اينها اصلاح نمي شوند و
اينها نمي توانند اصلاح بشوند. اين ها عمال غير هستند. اين ها مي خواهند دست اجانب
را باز به مملكت ما باز بكنند. آن ها را بايد كنار بگذاريم و نويسنده زياد است،
نويسنده ديگري وارد كار بشود و در هر صورت تمام رسانه ها مربي يك كشور هستند، بايد
تربيت كنند كشور را، افراد يك كشور را و بايد خدمت كنند به ملت.
«اما قلم ها اگر لغزش پيدا كنند يك ملت را مي لغزانند... قلم شما اگر ارشادي باشد،
ملت را به راه راست هدايت مي كند و مي تواند مردم را از انحرافات نجات دهد.»(5)
يكي از كاركردهاي مطبوعات انتشار اطلاعات و اخبار و تازه هاي علم و فرهنگ است،
مطبوعات همانند ساير كارگزاران جامعه پذيري، مؤظفند انسان ها را به صورت اعضاي
مفيدي براي جامعه تربيت كنند.
«رسالت علم و قلم و بيان، آموزش و تعليم و تربيت انسان است تا انسان الهي شود.»(6)
همان گونه كه حضرت امام رحمه الله صراحتا بيان مي فرمايند، رسالت قلم علم آموزي است
كه براي انجام اين مهم، لازم است اهل قلم موقعيت و جايگاه خود را در ساختار اجتماعي
همانند يك معلم دل سوز در نظر بگيرند تا هم به دنبال كسب علم و دانش باشند و همواره
اندوخته هاي علمي خود را افزايش دهند و هم اندوخته هاي علمي خود را به كمك قلم به
ديگران منتقل كنند. به طور معمول، معلم بايد يافته هاي علمي خود را با زباني بيان
كند كه آن ها كه در كلاس درس نشسته اند بتوانند از آموخته هاي او بهره ببرند. اما
اين كافي نيست، بلكه تعليم و آموزش بايد همراه با تربيت باشد، علم آموزي بايد جهت
دار باشد و انسان را متوجه رابطه شخص با خدا و خالقش كند تا از اين رهگذر الهي شود.
از اين منظر، قلم و مطبوعات كاركردي ابزاري دارند و تا زماني ارزشمندند كه بتوانند
مقصدي متعالي را تأمين نمايند. در غير اين صورت، نه تنها مفيد فايده نيستند، بلكه
حتي مانع رشد و تعالي مي شوند.
بنابراين، اولين كاركرد مطبوعات در عرصه روابط اجتماعي، زمينه سازي براي رشد معنوي
اعضاي جامعه است. از اين موضوع معلوم مي گردد كه مطبوعات و فرآورده هاي قلمي در
ديدگاه حضرت امام رحمت الله عليه از اهميت ويژه اي برخوردار است.
«و آن كه از همه خدمت ها بالاتر است اين است كه نيروي انساني ما را رشد بدهد و اين
به عهده مطبوعات است...»
امام خميني(ره) مهم ترين رسالت رسانه ها را تربيت و تقويت نيروي انساني مفيد و
كارآمد مي دانستند و بر نقش آفريني رسانه ها تأكيد مي كردند كه: «آن چيزي كه از همه
خدمت ها بالاتر است، اين است كه نيروي انساني ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات
است، مجله هاست. راديو، تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست. اينها مي توانند نيروي
انساني ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مي توانند
مثل رژيم سابق باشند كه همه چيز به هم ريخته بود و همه چيز در خدمت استعمار بود.
آنها خودشان هم نمي دانستند. خيلي ها خودشان نمي دانستند، نمي دانست كه اين عكسي كه
از اين زن عريان مي اندازد، چند تا جوان را آشفته مي كند، از بين مي برد. در هر
هفته اي كه مثلا يك مجله اي درمي آيد كه در آن ده تا عكس كذاست، اين چند نفر از
جوان هاي ما را از دست ما مي گيرد. يا خودشان هم متوجه نبودند يا خودشان هم از آنها
بودند، ما چه مي دانيم. اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مي توانيد نجات
دهيد. اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمي تواند يك كشوري
اداره بشود. با لفظ جمهوري اسلام، با رأي به جمهوري اسلام، نمي تواند يك مملكتي
اسلامي بشود. مملكت اسلامي محتوايش بايد اسلامي باشد. شما هم كه مجله مي نويسيد، مي
توانيد خدمت كنيد، جوان ها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان. دنبال اين
باشيد كه از نويسنده هاي متعهد اسلامي انساني نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد،
درد و دوايش را بنويسيد، همه چيز را انتقاد كنيد.»(7)
امام راحل به رسانه ها به چشم دانشگاهي عمومي مي نگريستند و بر تقويت بعد آموزشي آن
تأكيد داشتند. بر اين اساس بزرگ ترين خدمت رسانه به مردم تربيت آنان در همه حوزه
هاست. بصيرت محوري دست اندركاران رسانه نسبت به اسلام و انقلاب نمونه ديگري از
مسئوليت اجتماعي رسانه ها از نظر امام(ره) است. بنابراين در صورتي مي توان رسانه اي
ديني را در تربيت جامعه مدنظر قرار داد كه اشخاص معتقد و متعهد به اسلام و انقلاب
در آن فعاليت كنند و آن را مديريت نمايند. از منظر ايشان رسانه، ابزاري براي جذب
بيشتر مشتري به هر قيمت نيست بلكه ابزاري است كه به واسطه آن مي توان فضايل اخلاقي
و اجتماعي را اشاعه داد و خلق خدا را به راه انبياء و اولياء الهي رهنمون كرد.
در كل نگرش امام(ره) به رسانه از منظر نظام الهي و اجتماعي صورت مي گرفت، رسانه از
اين روزنه ابزاري براي امر به معروف و نهي از منكر است. در چنين جامعه اي دين تبديل
به فرهنگ شده و هنجارهاي ديني در جامعه پذيرفته شده است. در چنين وضعي كاركرد امر
به معروف و نهي از منكر ادامه ارزش ها و هنجارهاي حاكم بر جامعه ديني است. در اين
حال در جامعه ديني رسانه به ويژه تلويزيون نقش تسهيل كننده ارتباطات ديني را برعهده
دارد. امام خميني(ره) نيز با نگاه به جامعه معاصر رسانه را حذف ناپذير ارزيابي كرد
و تلاش نمود الگوي اسلامي از اين ابزار مدرن به جامعه اي كه توسط مسلمانان انقلابي
سامان يافته بود ارائه دهد تا آنان نيز بتوانند بري از هر نوع آفت و صدمه اي از
موهبات اين ابزار مدرن در جهت تعالي خود و نزديكي به باري تعالي استفاده كنند.
ايشان با دورانديشي خود گويي امروز را مي ديدند كه دشمنان قسم خورده نظام اسلامي از
هر گوشه جهان با كمك رسانه هاي خود درصدد هستند تا اذهان و افكار مردم جامعه را
مسموم سازند و جان آنان را از اميد به انقلاب و اهداف والايش تهي سازند و براي
مقابله با اين تحركات هيچ چيز به جز خود رسانه ياراي مقاومت ندارد و با خود اين
ابزار بايد آن را خنثي . و از اين رو مسئوليت سنگيني روي دوش سياستگذاران فرهنگي و
رسانه اي نظام ما وجود دارد تا با برنامه سازي هاي خود هم نياز بصري افراد جامعه را
برطرف سازند و هم آنان را در برابر هجمه هاي رسانه اي دشمنان واكسينه نمايند تا راه
پيشرفت نظام اسلامي را هموار نمايند و همچنين به آرمان هاي آن يار سفر كرده اداي
دين كرده باشند.(8)
2-خدمت به كشور
مطبوعات، سينما، تلويزيون، راديو، مجله ها، همه اين ها براي خدمت به يك كشور است،
اين ها بايد در خدمت باشند، نه اين كه هر كس پا شود و يك مجله اي درست كند و هرچه
دلش بخواهد در آن باشد و هر عكسي بهتر مشتري داشته باشد توي آن بيندازد. عكس هاي
مهيج، عكس هاي مهوع در آن بيندازد كه مشتري هايش زياد بشود آن وقت اسمش مطبوعات است
و- عرض مي كنم- صاحب قلم است و آزادي هم مي خواهد! بايد ديد تو چه مي كني، چه خدمتي
داري به اين مملكت مي كني، با قلمت داري چه مي كني؟با قلمت بچه هاي ما را داري به
باد فنا مي دهي يا تربيت مي كني؟ مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت به كشور اين
است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انساني
متفكر درست كند تا براي مملكت مفيد باشد. مجله بايد وقتي كسي بخواند، ببيند، اگر
عكس دارد، عكسي باشد كه تهييج كند براي اين كه مقابله با ديگران بكند. اگر مطلبي
دارد، مطلبي باشد كه بسيج كند اين را براي حفظ استقلال خودش، براي حفظ آزادي خودش،
براي حفظ مملكت خودش اگر مجله، اين مجله است، مجله اسلامي است و مجله جمهوري
اسلامي.
نويسنده هاي ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتي كه ايستاده است در مقابل
شرق و غرب و نمي خواهد تحت نظام شرق يا نظام غربي باشد، اميد به آن ها بدهند كه مي
توانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسنده ها اين گوينده ها به
جاي اين كه به هم اشكالتراشي بكنند به جاي اين كه به جان هم بريزند، با هم اميد در
ملت ايجاد كنند، اطمينان در ملت ايجاد كنند، استقلال روحي در ملت ايجاد كنند، اگر
اين خدمت در اين رسانه هاي گروهي، اين مطبوعات، اين نويسندگان، اين گويندگان، اين
اطمينان را در ملت ايجاد كنند ما تا آخر پيروز هستيم.(9)
هر انساني نسبت به آب و خاك و ميهن خود و ويژگي هاي فرهنگي اش تمايلات ويژه اي دارد
و در حفاظت و حراست از آن ها تلاش و جديت مي نمايد و در مقابل دشمنان خارجي كه
بيرون از مرزها هستند و به دنبال تجاوز به حريم كشور مي باشند، به مقابله و دفاع
برمي خيزند. اين اصل كاملا پذيرفتني و قابل قبول است و هيچ كس در مقابل اين تلقي و
طرز فكر واكنش نشان نمي دهد، مگر آن كه بيگانه با خود و يا خودفروخته و وابسته به
خارج باشد كه مولفه هاي شهروندي و مليت خود را ناديده گيرد و همه چيز را به
بيگانگان بفروشد.
اما معنا و مفهوم ديگري از «ملي گرايي» در ادبيات انقلاب اسلامي وجود دارد غير از
آنچه ذكر شد و آن تسليم مطلق در برابر مولفه هاي ملي است، اگرچه متعارض و متناقض با
باورهاي ديني باشد. يكي از ويژگي هاي برجسته حضرت امام رحمه الله آن بود كه توانست
در انديشه خود ويژگي هاي ملي و ديني را جمع نمايد و به پيروان خود اين را بياموزد
كه مليت و ملي گرايي در ادامه باورهاي ديني، مقدس است اما اگر در مقابل دين داري
قرار گيرد مذموم و مطرود است. در زمينه اين تفكر و انديشه، همواره مطبوعات را نيز
به اين مهم متوجه مي كردند كه مبادا ويژگي ملي گرايي بر دين باوري ترجيح يابد و آن
را تحت الشعاع قرار دهد.
«آن ها كه قلم هاي مسموم را گرفته اند و برخلاف اسلام چيز مي نويسند و ملي و
دموكراتيك و اين حرف ها را به ميان مي آورند، از آنها نپذيرند.»(10)
«قلم هاي مسموم را بشناسيد. اشخاصي كه قلم دست مي گيرند و برضد اسلام، برضد
روحانيت، بر ضد مسير ملت قلم فرسايي مي كنند، بشناسيد آن ها را... زحمت ملت ما براي
اسلام است، براي اسلام بود، اسلام است كه سعادت همه را تأمين مي كند و اسلام است كه
ما را به پيروزي رساند و اسلام است كه ما را به پيروزي مي رساند... اگر اسلام نبود،
اينها كه براي آزادي قلم فرسايي مي كنند، اينجا نبودند. آزادي نداشتند. آزادي را
اسلام به ما داده. قدر اين آزادي را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كساني كه
براي كشور مي خواهند خدمت كنند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند،
دانشگاه را تقويت كنند.(11)
3- احترام به مقررات اسلام و ضوابط مطبوعاتي
مطبوعات درعين حال كه يك مؤسسه محترم وبسيار موثرند لكن بايد روي موازين مطبوعاتي و
خدمت به ملت رفتار كنند.
آزادي قلم و آزادي بيان معنايش اين نيست كه كسي بر ضد مصلحت كشور قلمش آزاد است كه
بنويسد، برخلاف انقلابي كه مردم خون پايش دادند بنويسند. همچو آزادي صحيح نيست. قلم
آزاد است كه مسائل را بنويسد لكن نه اين كه توطئه برضدانقلاب بكند بيان آزاد است كه
مطالبي اگر دارد بنويسد آن هم مطالبي كه به او داده مي شود. از همه اشخاص بنويسد،
بدون توطئه. وقتي ما ديديم كه در يك روزنامه از يك اشخاصي مطالب نوشته مي شود كه
اينها عمال از اجانب هستند و مي خواهند مملكت ما را باز به خرابي بكشانند. از آن
طرف مقالاتي و مطالبي كه راجع به مسائل نهضت است. راجع به مسائل اسلام است، يا
تحريف مي شود يا نوشته نمي شود. اين طور مطبوعات را ما نمي توانيم برايش احترام
قائل بشويم. براي مطبوعاتي ما احترام قائل هستيم كه بفهمد آزادي بيان و آزادي قلم
يعني چه.(12)
دقت در مطالب ذكر شده اين واقعيت را نمايان مي سازد كه از قلم فرسايي برضد روحانيت
و برضد مسير ملت-كه همانا اسلام بوده است- قلم هاي مسموم شناخته مي شود. ملت ما با
نام و ياد «اسلام» به پا خاست و چون قيام و انقلاب زيرلواي اسلام بوده دستاوردهاي
اين انقلاب و قيام نيز اسلامي است. در نتيجه آزادي ارمغان اسلام به مردم، بويژه به
اهل قلم است. حال كه چنين است، اگر ملي گرايي به معناي عشق به آب و خاك و ميهن در
وجود كسي شعله ور است، بايد از اسلام و مولفه هاي حاكي از اسلاميت دفاع كند. در غير
اين صورت، موضع گيري در مقابل اسلام و خواسته ملت است.
يكي از زيبايي هاي كلمات حضرت امام رحمت الله اين است كه همواره خواسته ملت را
«اسلام» معرفي كرده و بين اين دو تفكيك قائل شود. گويي اين دو واژه و مفهوم مترادف
يكديگرند. بنابراين، منظور از «خواسته ملت و مردم» بعد اسلام خواهي آنان است. براي
تقويت اين مهم نيز خطاب به اهل قلم و روشنفكراني كه مي خواهند اسلام را با دنياي
متمدن جديد مقايسه كنند و غرب گرايي را رواج دهند، به شدت هشدار داده اند و مجددا
آنها را به اسلام و همراهي با مردم- كه همان اسلام است-دعوت كرده اند.
4-انتقاد البته سازنده
... راجع به انتقاد، البته روزنامه ها بايد مسائلي كه پيش مي آيد را نظر كنند، يك
وقت انتقاد است؛ يعني انتقاد سالم است، اين مفيد است، يك وقت انتقاد است، نه انتقاد
اين نبايد باشد، اين با موازين جور درنمي آيد.
هر چه مي خواهند انتقاد كنند، انتقاد غيرتوطئه است، لحن توطئه با لحن انتقاد فرق
دارد، انتقاد از اموري است كه سازنده است.
انسان چون با يكي خوب نيست، در مطبوعات او را بكوبد، كار درستي نيست. اما اگر كسي
خلاف كرده است، بايد او را نصيحت كرد، پرده دري نباشد ولي انتقاد خوب است، بايد در
اين امور خيلي ملاحظه بفرماييد تا مطبوعات مركزي باشد براي استفاده عموم و اين كه
مردم بفهمند بايد چه بكنند و بايد چه بشود.
هرچه مي خواهند انتقاد كنند، انتقاد غيرتوطئه است، لحن توطئه با لحن انتقاد فرق
دارد، انتقاد از اموري است كه سازنده است. مباحثه علمي همانطوري كه علوم اسلامي بي
مباحثه نمي رسد به مقصد، امور سياسي هم بي مباحثه نمي رسد به مقصد، مباحثه مي
خواهد، اشكال مي خواهد رد و بدل مي خواهد اين را هيچكس جلويش را نمي گيرد، لكن يك
وقت لحن، لحن انتقاد نيست، لحن، لحن تضعيف جمهوري اسلامي است ولو اينكه ديكته كردند
به او دادند نفهمد كه اين طوري است لحن، اين لحن است؛ ما با اين لحن مخالفيم. اين
لحن، آزاد نيست.
توطئه آزاد نيست، انتقاد آزاد است، بنويسند، بگويند، انتقاد كنند اما توطئه كردن و
دنبال اين باشند كه تضعيف كنند جمهوري اسلامي را تضعيف كنند ارگانهاي اين جمهوري را
آن است كه دست در كار است و ماوراي او دست هايي است كه گرداننده هستند. (13)
ديدن اشتباهات، هنر است كه بايد به موقع و به نحو شايسته، اشتباهات را ديد. در درون
ساختار اجتماعي نيز ممكن است اين گونه مواردوجود داشته باشد و احيانا اجزاي نظام
كاملا با يكديگر همنوا و هماهنگ نباشند. يكي از كاركردهاي مطبوعات مشاهده اين
ناسازگاري ها است و چه بسا تذكرات مطبوعات و ساير رسانه ها موجب شود كه اعضاي درگير
در خطا و اشتباه متوجه آن شده، روند انجام كارها را به گونه اي طراحي نمايند و
تغيير دهند كه خسارات احتمالي به دنبال نداشته باشد و از آسيب هاي جدي آشكار و
پنهان جلوگيري به عمل آيد.
«... مساله ديگر راجع به انتقاد، البته روزنامه ها بايد مسائلي كه پيش مي آيد را
نظر كنند، يك وقت انتقاد است- يعني: انتقاد سالم است- اين مفيد است...»(14)
با اين ديدگاه، كه اصولا انتقاد سالم، مفيد است، انتقاد سالم از ديدگاه حضرت امام
رحمه الله آن شكل بياني است كه در آن انگيزه تكميل كاستي ها وجود دارد، نه آن كه در
پي تخريب افراد و ترور شخصيت آنها باشد.
«انسان چون با يكي خوب نيست، در مطبوعات او را بكوبد، كار درستي نيست....»(15)
يكي ديگر از ويژگي هاي مطبوعات و نوشتار سالم آن است كه علاوه بر حفظ كليت نظام،
آرامش آن دچار اختلال نگرداند و در عين آرامش و حفظ تعادل، نكات مورد نظر را به
گونه اي بيان كند كه تنش زا نباشد.
«روزنامه ها نبايد يك چيزهايي را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در
آن جا بنويسند.»(16)
حضرت امام رحمه الله در جاي ديگر، مرز بين انتقاد و انتقام يا تضعيف و تخريب را به
گونه ديگري بيان مي كنند: «وقتي كه انسان فرض كنيد از يك كسي گله دارديا مي بيند
نقيصه اي در كار هست اين نصيحت مي تواند بكند، اما لسان نصيحت غيرلسان لجن كردن و
ضايع كردن است. ...شما ملاحظه كنيد انسان چه قدر ضعيف است. اگر من يك قلمي دستم
بگيرم و بخواهم مطلبي بنويسم براي كسي كه خيلي دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك
لغزشي پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد، يكي از آنها را اشاره كنم: هيچ
ممكن نيست؛ براي اين كه اين دوستي نمي گذارد. اگر چنانچه از آن ور، من با يك كسي
دشمني داشته باشم، يك قلمي دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك
كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسي قلمش قلم انساني است، آني است كه
از روي انصاف چيز بنويسد، از روي انصاف صحبت كند.»
ديدگاه حضرت آيت الله خامنه اي در مورد رسالت رسانه
«موثرترين سلاح بين المللي عليه دشمنان و مخالفان سلاح تبليغات است. سلاح ارتباطات
رسانه اي است. امروز اين قوي ترين سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناك تر
است...»(17)
«من مطبوعات را يك پديده ضروري و لازم و اجتناب ناپذير براي جامعه خودمان و هر
جامعه اي مي دانم.»(18)
1) نقد و نظارت:
تعريف نقد و انتقاد:
¤ نقد يعني عيارسنجي، يعني:
يك چيز خوب را، آدم ببيند خوب است؛
يك چيز بد را نيز ببيند؛
و بعد جمع بندي كند.
¤ جمع بندي كار يك مجموعه هم آن وقتي است كه ضعف ها و قوت ها را منصفانه پهلوي
همديگر قرار بدهد.
انتقاد معنايش اين است كه هر انساني بنشيند عيارسنجي كند:
ببيند نقطه ضعف كجاست؛
ببيند نقطه قوت كجاست؛
بعد ببيند اين نقطه ضعف- اگر مي تواند علت يابي كند- به كجا برمي گردد، سراغ آن جا
برود؛ يعني آن ريشه را پيدا كند، اصل را پيدا كند. اگر اين كار انجام شد، درست است.
(19)
2)اطلاع رساني صادقانه و شفاف:
¤ معتقدم كه آزادي قلم و بيان، حق مسلم مردم و مطبوعات است. در اين هم هيچ ترديدي
ندارم و اين جزء اصول مصرحه قانون اساسي است.
¤ معتقدم اگر جامعه اي مطبوعات آزاد- و داراي رشد- و قلم هاي آزاد و فهميده را از
دست بدهد، خيلي چيزهاي ديگر را هم از دست خواهد داد.
¤ وجود مطبوعات آزاد، يكي از نشانه هاي رشد يك ملت و در حقيقت خودش هم مايه رشد
است؛ يعني:
- از يك طرف رشد و آزادگي ملت، آن را به وجود مي آورد؛
- از طرف ديگر، آن هم به نوبه خود مي تواند رشد ملت را افزايش دهد.
¤ البته معتقدم در كنار اين ارزش، ارزش ها و حقايق ديگري هم وجود دارد كه با آزادي
مطبوعات و آزادي قلم، آن ارزش ها نبايد پايمال شود.هنر بزرگ اين است كه كسي بتواند:
¤ هم آزادي را حفظ كند؛
¤ هم حقيقت را درك كند؛
¤ هم مطبوعات آزاد داشته باشد،
¤ هم آن آسيب ها دامنش را نگيرد.
¤ كسي كه قلم به دست مي گيرد، بايد:
¤ تقوا،
¤ صداقت،
¤ عفاف،
¤ انصاف نسبت به ديگران؛
جزو طبيعت ثانوي اش بشود.
¤ افكار عمومي بايد با مطبوعات هدايت شوند. اگر كسي غيرمسئولانه و خداي ناكرده
مغرضانه بخواهد اين هدايت را در دست گيرد، به طور يقين خطا خواهد كرد. هيچ كس به
راننده مست و خواب آلوده اجازه رانندگي نمي دهد. اگر اجازه رانندگي هم بدهند، شما
سوار ماشين او نمي شويد.
¤ بعضي افراد خيال مي كنند كه افكار عمومي، منطقه آزاد و بي قيدو بندي است كه هر
كار خواستند، با آن بكنند! افكار عمومي موش آزمايشگاهي نيست كه هر كس هر كار خواست،
بتواند با آن بكند. با تحليل هاي غلط، شايعه سازي، تهمت و دروغ، به ايمان، عواطف،
باورها و مقدسات مردم آسيب مي زنند. اين كه درست نيست.
¤ نبايدها (برخي مطبوعات و رسانه ها نانشان در ايجاد اختلاف است):
-نبايد عده اي با قلم، بيان و مطبوعات و عده اي هم با ابراز مخالفت با فلاني، فضا
را آلوده كنند.
- نبايد ايجاد يأس بشود؛ اشكال تراشي هاي غيرمنطقي، يك نمونه از ايجاد يأس است.
- همه اينها كارهاي ممنوع و ضدارزش و خلاف مشي جمهوري اسلامي و خلاف حق است:(20)
3) طرح و تبادل آرا و افكار:
آزادي فكرها:
¤ آن چيزي كه به پيشرفت كشور كمك مي كند، آزادي فكرهاست.
¤ آزادي فكرها يعني:
- آزادانه فكر كردن؛
- آزادانه مطرح كردن؛
- از هو و جنجال نترسيدن؛
- به تشويق و تحريض اين و آن نگاه نكردن و به قولي جوگير نشدن؛
- سخن را شنيدن و بهترين را انتخاب كردن.
¤ شاخص هاي نظام براي تبادل آرا و افكار:
- به هيچ وجه انتقاد كردن را مخالفت و ضديت نمي دانيم اما انتقاد بايد در چارچوب
اصول باشد و- اگر اين باشد- اين اصلا يك مخالفت مضري نيست. چارچوب اصول، اصول
انقلاب است. اصول انقلاب هم سليقه اي نيست.
اصول انقلاب:
¤ اسلام است؛
¤ قانون اساسي است؛
¤ رهنمودهاي امام است- وصيت نامه امام است؛
¤ سياست هاي كلي نظامي است كه در قانون اساسي معين شده؛
در چارچوب اصول، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سليفه، عيب نيست كه حسن است،
مضرنيست كه مفيد و نافع است. اختلاف نظر، اختلاف رأي، اختلاف سليقه، در مسايل
گوناگون، شخصي و عمومي، يك امر طبيعي است.
- من با مناظره، معارضه، گفت وگو و انتقاد مخالفتي ندارم اما سعي كنيد اين در
چارچوب هاي درست شرعي و ديني انجام بگيرد. نبايد منتهي بشود به دشمني و نتيجه اينكه
جنگ واقعي جهان پيچيده امروز جنگ رسانه هاست و تهاجم خبري و تبليغي و فرهنگي و
اخلاقي رسانه هاي تحت كنترل زورمندان و زرمندان جهاني به ملت ها بويژه ايران در اوج
خود قرار دارد و بنابراين مقابله اساسي، نقش رسانه ملي، بسيار مهم است.
امروزه نسبت به نتايج حركت نظام اميدواري بسيار وجود دارد و بايد با اين اعتقاد پيش
برويم كه تكيه بر سرمايه قوي انسانهاي با استعداد، باتجربه، مبتكر، شجاع و قابل
اعتماد و با اعتماد به نفس مي توانيم همه مشكلات را حل و فريادرسا و پيامهاي صريح
خود را از طريق رسانه در جهان طنين انداز كنيم.
مصونيت بخشيدن به جامعه در برابر تهاجم مخرب رسانه ها، ايجاد و تعميق باور عمومي به
كارآمدي نظام حفاظت و تقويت همگرايي، كار و ابتكار را بايد در دستور كار رسانه قرار
داد تا فرهنگ اصيل ديني و مذهبي دستخوش تغيير و انحراف نگردد.
هويت حقيقي هر جامعه هويت اخلاقي آن است و رسانه وظيفه دارد مسائلي از قبيل انضباط
اجتماعي، و پرهيز از قشري گري و برخوردهاي صرفا احساسي و... را در جامعه تحقق بخشد.
براي مقابله با قدرت رسانه هايي كه قصد تخريب فرهنگ ملت ها را دارند، تنها ابزار
رسانه است. بايد فقط ساز و كار مبارزه را شناخت تا مقهور توانمندي هاي آنان نشد.
رسانه امروز به جاي كاركرد پيام دهي، به كاركرد فرهنگ سازي مبدل شده است. به نوعي
ابزار نوين براي تغييرات شاكله جهان رسانه است و پيام است.
بايد ديد اين پيام و ذات آن چيست، اين پيام در جهان معاصر فقط ذاتي خبري و گزارشي
ندارد. بلكه مي تواند همان فرهنگ باشد. در يك پروسه رسانه به فرهنگ تبديل مي شود.
مهمترين ابزار مبارزه با فرهنگ مهاجم، فرهنگ يا رسانه قوي است. فقط بايد راهكارهاي
مناسب را شناخت و به كار بست.
از جمله آنكه:
1- نقاط ضعف و انحراف فرهنگ مهاجم را شناخت و از تحليل آن بر مردم و يا اشاعه آن در
بين اقشار خاص جلوگيري كرد.
2- فرهنگ ملي و اصيل خود را تقويت كرده و به شكلي نيرومند و درست در مقابل فرهنگ
مهاجم قرار داد.
3- نيازهاي فرهنگي و اخلاقي مردم را سنجيد و به آن هم در بهترين شرايط پاسخ داد.
4- به كمك كارشناسان و دانشمندان دنياي رسانه، حيله ها و ترفندهاي تبليغي آنها را
برملا كرد و خود ترفندي جديد خلق كرد و روبه روي فرهنگ مهاجم قرار داد.
5- وجوه فرهنگي مشترك اقوام و مليت هاي درون مسئولين را بازشناسي كرد و بر روي آنها
كار تبليغي و فرهنگي درست انجام داد. وجوه فرهنگي مانند: دين، زبان، آداب، باورها و
سنن نقش تعيين كننده اي در اين زمينه دارند. پس مهم ترين رقيب رسانه، رسانه است و
با زبان رسانه مي توان جلوي رسانه را گرفت.(21)
ـــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت:
منابع در دفتر روزنامه موجود است
|