(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 1 مهر 1391 - شماره 20312

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي 11
وضعيت فرهنگي بهائيان در دوره رضاخان
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598
غفلت و ترديد ، خيانت به اسلام و رسول الله است

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي 11

وضعيت فرهنگي بهائيان در دوره رضاخان

مريم صادقي
E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
وضعيت فرهنگي بهائيان در دوره رضاخان
با آغاز حكومت پهلوي عصر جديدي در عرصه تبليغات و فعّاليت بهائيان آغاز شد. اسدالله فاضل مازنداني (مورّخ و مبلّغ بهايي)، درباره آغاز زمامداري رضاشاه چنين مي نويسد:
«پس از برچيده شدن آن دولت [قاجاريه] كه در تمام مدت با دولت امويه قابل تطبيق بود، اعليحضرت رضاشاه پهلوي كه در آن هنگام سردار سپه و رئيس الوزراء بود به سلطنت نشست و در 29 جمادي الاول 1344ق، تخت و تاج شاهي ايران را تصرف نمود، از هر جهت، رونقي جديد و اصلاحاتي در اين كشور پديد آورد، به نظر مي آيد مملكت روي به امنيت و عدالت و تساوي آورد».305
در همين ايام بهائيان كه نظر مساعد رضاخان را نسبت به خود احساس كردند. اقدام به تأسيس تشكيلات و محافل رسمي نمودند. اين امر علاوه بر گسترش تبليغ بهائيگري به توسعه نفوذ آنان در دستگاه هاي دولتي نيز كمك كرد. تأسيس محفل ملي روحاني بهائيان در سال 1300ش306 و انجمن شور روحاني در سال 1306 ش307، نمونه اي از اولين تشكيلات رسمي بهائيان در ايران بود.
فضل الله مهتدي (مبلّغ بهائي برگشته از بهائيت) در خاطراتش در مورد اهداف بهائيان از ايجاد اين تشكيلات مي نويسد:
«بها ئي ها همواره خود را تافته جدا بافته از ايران دانسته اند و براي خود ارگان ها و سازمان هايي داشتند كه وظايف موازي با ادارات حكومتي ايفا مي كرد. بهائيان براي خود سيستم جداگانه: ثبت ولادت، ازدواج و مرگ و مير و ... دارند. امر ازدواج كم و كيف آن در اختيار «محفل روحاني» است، ضمن اينكه براي امور قضايي هم تشكيلات اداري ديگري به نام «لجنه اصلاح» دارند. ... اين گروه از مردم ديگر بيشتر از اين آب و خاك سود مي برند و به نيرنگ هاي گوناگون در سازمان هاي كشور، خود و كسان خود را در مي آورند، ولي اندك دلبستگي به اين كشور ندارند.308»
در اين زمان بهائيان كه دستگاه حاكمه را مورد اعتماد تشخيص دادند. در صدد به رسميت شناساندن آيين خود برآمدند و تلاش كردند به طور رسمي در شناسنامه هاي خود مذهب بهائي را قيد كنند به همين منظور ميرزا عزيزالله خان ورقاء، با تيمور تاش وزير دربار پهلوي، در خصوص رفع سختي هاي بهائيان راجع به قيد مذهب بهايي در جدول سجل (شناسنامه) ملاقات كرد.309 از ديگر فعاليت هايي كه بهائيان در اين دوران انجام دادند تلاش براي آزادي انتشار آثار بهائي بود به طوري كه در تيرماه 1311ش، ميس كيث رانسوم آمريكايي به طهران مي آيد تا طبق ورود دستور شوقي افندي و محفل ملي آمريكا دولت ايران را براي انتشار آثار بهائي مجاب كند. تلاش هاي خانم رانسوم براي مجاب كردت مقامات حكومت ايران با وجود دوندگي هاي زياد به نتيجه نرسيد.310
از ديگر فعّالان بهائي در حوزه فرهنگ مي توان به فرخ دين پارساي و همسرش فخر آفاق، اشاره كرد. آنان از پيشگامان كشف حجاب در ايران بودند به طوريكه در روز سي ام تير ماه 1293ش، روز تاج گذاري احمدشاه قاجار، فخرآفاق براي نخستين بار چادر از سر برمي دارد و همراه همسر خود سوار درشكه شده و به تئاتر مي رود.311
فرخ دين كه در آستانه كودتاي 1299 ش، با نخست وزير كودتا در روزنامه رعد همكار بود به مأموريت مشهد رفت و در آنجا فخر آفاق، امتياز مجله اي به نام جهان زنان را اخذ كرد. اما هنوز چهار شماره از انتشار آن سپري نشده بود كه سيدضياءالدين طباطبايي صدراعظم كودتا فرخ دين را به تهران احضار كرد. فرخ دين به تهران آمد و مديريت مطبوعات وزارت داخله را به عهده گرفت. ولي دولت سيدضياء مستعجل بود و عمر رياست فرخ دين هم به تبع آن كوتاه.312
فرخ دين مجله زنان را كه شش ماه انتشار آن به تأخير افتاده بود دوباره در تهران شروع به انتشار كرد. وقاحت در اين مجله چنان بود كه حكومت كودتا، تاب مقاومت نداشت و اين زن و شوهر را در 1301 ش، به اراك تبعيد كرد.
در سال 1314 ش، زماني كه رضاخان تصميم به اجراي برنامه استعماري «كشف حجاب» گرفت و با زور سرنيزه و قدرت نيروهاي قزاق و پاسبان هاي نظميه چادر را از سر زنان برداشت، مأموريت اداره جبهه فرهنگي اين اقدام خائنانه برعهده فرخ دين پارساي گذاشته شد تا پيرامون مزايا و محسنات بي حجابي تبليغ كند. به همين سبب و با حمايت و سرمايه مستقيم بهائيان، مجله ويژه زنان با نام جهان زنان را كه مدتي نامعلوم منتشر نمي شد، مجدداً انتشار داد. لازم به ذكر است كه 17 دي (روز كشف حجاب) روز ملي جوانان بهايي است.313
به غير از فرخ دين و همسرش، بهائيان ديگري نيز بودند كه در زمينه كشف حجاب فعّاليت مي كردند كه از اين ميان مي توان به ذبيح الله قربان و خواهرش كيا قربان اشاره كرد.
در دوران سلطنت رضاشاه، فعّاليت هاي دين زدايي وي مطابق با خواست بهائيان بود. رضاخان كه قبل از رسيدن به سلطنت كاه گل به سر مي ماليد و با دسته فوج قزاق به تكاياي عزاداري امام حسين (ع) مي رفت. بعد از رسيدن به سلطنت، به كلي رنگ عوض كرد به طوري كه حتي عزاداري امام حسين (ع) را هم ممنوع اعلام كرد. بررسي مدارك و شواهد نشان از آن مي دهد كه بهائيان با برنامه هاي دين زدايي رضاشاه همراهي تمام داشتند به طوري كه پيشگام در كشف حجاب بودند و همچنين با توسعه تبليغات خود و تشكيل مدارس در سراسر كشور قصد در پرورش و تربيت فرزندان مسلمان نمودند تا با تبليغ و آموزش آنها را به سمت خواسته هاي خود كه همان برگشتن از اسلام است سوق دهند. در زير به بررسي فعّاليت بهائيان در كشف حجاب و همين طور مدارس بهائيان مي پردازيم.
مسئله كشف حجاب در بهائيت را بايد از آغازين روزهاي پيدايش بابيت جست وجو كرد. زماني كه قره العين در بدشت بدون حجاب و با چهره ي كاملاً بزك كرده و آراسته به ميان مردان بابي رفت و به قول نبيل زرندي مورّخ بهائيت، «ناگهان حضرت طاهره بدون حجاب و با آرايش و زينت به مجلس ورود نمود».314 و با اين شگرد كه در تاريخ انبياء الهي بي سابقه است به اصطلاح لغو ديانت اسلام احكام آن را اعلام كرد.
فضل الله صبحي (مبلغ بهايي برگشته از بهائيت)، بهائيان را از پيشگامان كشف حجاب مي داند و درباره آن چنين مي نويسد:
«در دوران مشروطه فرماني از عبدالبهاء صادر شد كه زنان بهائي را از به كار بردن حجاب باز مي داشت و آنچه توسط رضاشاه به زور اجرا شد بدون سابقه نبوده است؛ زيرا بهائيان در عصر مشروطه اولين گام هاي آن را برداشته بودند. در لوحي كه بهاء نوشته و به لندن ارسال كرده مي نويسد: حريت نساء ركني از اركان امر بهائيت! است و من دختر خود «روحا» خانم را به اروپا فرستاده ام تا دستورالعملي براي زن هاي ايران باشد ... معذالك احباب روزبه روز بر حريت نساء بيفزايد.315»
با روي كار آمدن حكومت پهلوي، بهائيت براي دستيابي هر چه سريع تر به اهداف و برنامه هاي خود، يعني كمرنگ ساختن ارزش هاي ديني و باورهاي اعتقادي و مبارزه با سنت هاي بومي و ملي و منطقه اي مردم مسلمان ايران تلاش هاي وقفه ناپذيري را دنبال كردند.
ذبيح الله قربان316 در حوالي سال 1310ش، چند سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، در صدد برآمد تا عده اي از دختران و زنان را به استخدام اين مركز در آورد. وي به كمك خواهرش كيا قربان عده اي از دختران بهائي را به استخدام بيمارستان بهبودستان كه خود رياست آن را به عهده داشت درآورد و يك زن انگليسي به نام آوانسيان كه از كارمندان سفارت انگليس در تهران بود را براي آموزش آنها استخدام كرد.
بدون شك اين اقدام دكتر قربان با هدايت و تصويب محافل استعماري طراحي شده بود، زيرا مشاهده مي كنيم كه همزمان با اين اقدامات، يك خانم انگليسي كه در سفارت انگليس مشغول به كار بود، به شيراز مي آيد و اولين گروه از دختران بهائي را آموزش مي دهد317.
بدين ترتيب سالها قبل از اعلام كشف حجاب توسط ديكتاتوري رضاشاه، بهائيان برنامه داشتند تا با انجام فعّاليت هاي فرهنگي و همين طور آماده سازي افراد جامعه براي پذيرش اين امر بستر مناسبي را مهيا كنند.
تبليغات بهائيان صرفاً از طريق ترويج احكام و عقايد بهائي گري نبود، بلكه آنان تلاش مي كردند با انجام خدماتي در زمينه هاي مختلف، جامعه پيرواني براي خود بيابند كه يك نمونه از اين خدمات آموزش و پرورش بود. در تعقيب اين اهداف اهل بهاء مدارس زيادي در سراسر كشور تأسيس كردند كه مربيان و معلمان آن غالباً از نفوس بهائي بودند.
بهره گيري بهائيان از فضاي آموزشي براي تبليغ به اواخر دوره قاجار و دوره زمامداري مظفرالدين شاه برمي گردد. در آن زمان شاه در اروپا بود كه يكي از زنان بهائي به نام لواگنسينگر در پاريس با وي ملاقاتي داشت و از وي تقاضاي موافقت با ايجاد مدرسه بهائيان در ايران كرد. شاه مريض احوال نيز با اين امر موافقت مي كند. دو سال بعد در سال 1279ش، تشكيلات بهائيت با تأسيس مدرسه اي به نام تربيت در تهران، با هدف جلوگيري از تحصيل حقيقت توسط جوانان بهائي آن ها را زير چتر آموزش فرقه اي خود قرار داد تا به اين وسيله هم آن ها را در اختيار داشته باشد.318
بهائيان در دهه ي 1300 به تأسيس دو مدرسه ي »بنين و بنات« درتهران علاقه مندي خود را در دست گرفتن آموزش فرزند اين مرز و بوم، نشان دادند.319 با تأسيس مدرسه ي دخترانه ي تربيت، به دستور عباس افندي معلمي آمريكايي به نام ميس كاپيس320 براي تدريس به مدرسه ي مزبور اعزام شد. همچنين اداره ي اين مدرسه به يك زن آمريكايي به نام سوزان مودي321 سپرده شد كه قبلاً از مبلّغين بهائي در آمريكا و مدير اولين مدرسه ي بهائي شيكاگو بود.322
علاوه بر مدارس تهران، مدرسه وحدت بشر در كاشان، تأييديه موهبت در همدان و مؤسساتي آموزشي در قزوين به وجود آوردند.
اين مدارس توانست فرزندان اين مرزوبوم را با آموزش هاي سكولار از دين جدا سازد. برخي از خانواده هاي بالنسبه مرفه و با نفوذ و به اصطلاح روشنفكر و غرب زده تهران فرزندان خود را در اين مدارس ثبت نام مي كردند به طوري كه دختران ارشد رضاشاه و پسرارشد او محمدرضا(وليعهد) نيز آموزش هاي اوليه خود را در مدارس بهائيان تهران ديده بودند.323
شيوه ي متفاوت تعليم و تربيت در اين مدارس و نيز رعايت نكردن اصول و مقررات آموزشي و پرورشي توسط مربيان بهائي، اعتراضات گروه هايي از مردم را برانگيخت به عنوان نمونه بهائيان، روزهاي اول و دوم ماه محرم (به خاطر تولد علي محمد باب) در مدارس جشن مي گرفتند كه اين مسئله براي مردم مسلمان و شيعي ايران بسيار نگران كننده بود.
سرانجام بنا به اعتراض مردم به دستور رضاخان ضمن بستن مدارس ارمني ها، يهوديان و زرتشتيان در سال 1313ش، مدارس بهائيان نيز تعطيل شد و علي اصغر حكمت وزير معارف و صنايع مستظرفه با صدور ابلاغيه اي صريح به مديران مدارس بهائي، آنان رااز سرپيچي از اصول و مقررات رسمي بازداشت.
طرح ملي كردن مدارس ايران در زمان رضاشاه باعث شد برخي از نويسندگان بهائي سعي كنند از اين طريق رضاشاه را مخالف با بهائيان جلوه دهند. در صورتي كه مخالفت رضاشاه با بهائيان را به هيچ وجه نبايد جدي تلقي كرد. زيرا او بهائيت را ابزار مناسبي براي سركوبي نهادهاي ديني و روحانيت مي دانست و به همين دليل در تقويت آنان مي كوشيد. به طوري كه بهائيان در زمان رضاخان براي نخستين بار در ايران به پايه ريزي تشكيلات و تأسيس مراكز و مجامع رسمي تبليغاتي اقدام كردند و توانستند قدرت نفوذ خود را در تشكيلات اداري توسعه دهند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
305 - اسدالله فاضل مازندراني، ظهور الحق، صص 64-65.
306 - اعضاء محفل روحاني ايران در سال 1300 عبارتند از: 1- محب السلطان ميرزا علي اكبر خان روحاني ميلاني، 2- باقراف 3-ميرزا احمدخان يزداني، 4- ميرزا آقاخان قائم مقام، 5- اسحق خان حقيقي كرمانشاهي، 6- آواره، 7- ميرزا رحيم خان ارجمند، 8- ملابهرام، 9- بديع الله خان مصباح، 10- دكتر يونس خان، 11- عزت الله خان علائي، 12- ميرزا عبدالحسين خان تعيمي، 13- ميرزا غلام خان مداچي، 14- ميرزا عبدالصمد طراز، 15- دكتر مسيح خان مسافر، 16- دبير مؤيد اسحق، 17- ميرزا اولي الله خان ورقا، 18- شعاع الله خان علايي، 19- سيدعلي اكبر آوارگان، فاضل مازنداني، ظهور الحق، ج 9، ص 8.
307 - فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران، ش 48-47، ص 54.
308 - فضل الله مهتدي، خاطرات زندگي صبحي و تاريخ بابيگري و بهائيگري، صص 72-73.
309 - اسد الله فاضل مازندراني، ظهورالحق، ج9،ص 90.
310 - همان، ج 9، صص 98-99؛ مجله آهنك بديع، سال هشتم، شماره 6و 7، 1332، صص 40-139.
311 - منصوره پيرنيا، خانم وزير خاطرات دست نوشته ها، ص14.
312 - ابراهيم ذوالفقاري، اولين زن كابينه، فصلنامه تاريخ معاصر، ش 17، تابستان 1386، ص .
313 - احمد اللهياري، بهائيت درعصر پهلوي، نيمه پنهان، ج 31، ص 59.
314 - مطالع الانوار، تلخيص تاريخ نبيل زرندي، ص 271.
315 - فضل الله مهتدي (صبحي)، خاطرات زندگي صبحي و تاريخ بابيگري و بهائيگري، ص 49.
316 - دكتر ذبيح الله قربان، بهايي يهودي تبار و تحصيلكرده ي دانشگاه آمريكايي بيروت تصدي امور زير را در عصر پهلوي در كارنامه خود دارد: سرپرست سازمان شيرو خورشيد سرخ ايران و رئيس انجمن شهر شيراز، رئيس دانشگاه شيراز، داراي 50 شغل و پست كليدي در استان فارس در زمان محمدرضا پهلوي، دفتر موسسه پژوهش هاي كيهان، معماران تباهي، ج 3، صص 71-74.
317 - دفتر پژوهش هاي كيهان، معماران تباهي، ج 3، ص 73.
318 - روزنامه كيهان، شماره 18657، 15/7/1385، ص8.
319 - ابراهيم ذوالفقاري، اولين زن كابينه، فصلنامه مطالعات تاريخ معاصر، ش 17، 1386، ص ... .
320 -كاپيس پس از ديدار با عباس افندي در حيفا، در 1290 ش، به ايران آمد و مدت 9 سال در تهران آموزگار مدرسه ي بهائيان بود تا اينكه در 1299 (در سن 30 سالگي) به مرض تيفوس درگذشت. عبدالحسين آيتي، كواكب الدريه، ج 2، صص 73-74.
321 - سوزان مودي (1851-1934) متولد نيورك و فارغ التحصيل مدرسه ي طب شيكاگو بود كه در سال 1903 به بهائيت گرديد و در 1919 م به ايران آمد و 15 سال در اين كشور، در كنار فعاليت پزشكي، به تبليغ بهائيت مشغول بود. در 1925 نزد شوتي به حيفا رفت و از آنجا به نيويورك و مجدداً به ايران بازگشت و به ادامه فعاليت هايش پرداخت.
322 - آهنگ بديع، س24، ش 11-12، 1348، ص 334.
323 - جواد منصوري، قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواك، ج1، ص326، سند2/85.

پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598

غفلت و ترديد ، خيانت به اسلام و رسول الله است

تأليف : كامران غضنفري
امام خميني (ره) حتي دو هفته قبل از پذيرش قطعنامه نيزهرگونه ترديد در ادامه جنگ را خيانت به اسلام رسول الله (ص) تعبير كردند و قاطعانه خواستار ادامه مقاومت بودند. ايشان در پيام 13 تير 1367
مي فرمايند :
«بايد نگذاريم كه تلاش فرزندان انقلابي مان در جبهه ها از بين برود . براي برپائي احكام اسلام عزيز دست اتحاد به يكديگر داده ، محكم و استوار تا پيروزي اسلام حركت كنيم . مسئولين نظام بايد تمامي همّ خود را در خدمت جنگ صرف كنند . اين روزها بايد تلاش كنيم تا تحولي عظيم در تمامي مسائلي كه مربوط به جنگ است به وجود آوريم . بايد همه براي جنگي تمام عيار عليه آمريكا و اذنابش به سوي جبهه رو كنيم . امروز ترديد به هر شكلي خيانت به اسلام است . غفلت از مسائل جنگ ، خيانت به رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - است . اينجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه هاي نبرد، تقديم
مي نمايم».30
همان گونه كه ملاحظه گرديد ، امام خميني (ره) تا چند روز پيش از پذيرش قطعنامه 598 نيز همچنان معتقد به ادامه جنگ بودند و اين عقيده در ايشان هيچ گاه سست نشد .
مواضع رئيس جمهور وقت ( حضرت آيت الله خامنه اي )
در كنار مواضع امام خميني (ره) ، بد نيست به برخي مواضع اعلام شده مقام معظم رهبري ( كه در آن زمان در پست رياست جمهوري قرار داشتند ) نيز اشاره كنيم . ايشان در تاريخ 20 خرداد 1361 در ملاقات با فرستاده ويژه امارات متحده عربي مي فرمايند :
«اگر كساني بخواهند صلح غير عادلانه را به ما تحميل كنند ، مورد قبول ما نخواهد بود . زيرا ما صلح تحميلي را هم مثل جنگ تحميلي ناگوار و غير قابل تحمل مي دانيم . اگر متجاوز مجازات نشود ، ريشه تجاوز در منطقه برچيده نخواهد شد». 31
ايشان هم چنين در تاريخ 30 شهريور 1365 در مصاحبه با واحد مركزي خبر مي فرمايند :
«جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شد و تا اين ساعت هم در حال دفاع هستيم ؛ حتي ورود ما به خاك عراق ، در ادامه دفاع مقدس ماست».32
ودر ادامه اين مصاحبه اظهار مي دارند :
«امروز مسئله مهم و عمده ما ، مجازات متجاوز است و اين با رفتن صدام و با مجازات شدن صدام حل مي شود . لكن حقوق از دست رفته ملت ما چيزي است كه بايستي ما روي آن تكيه كنيم. 33 ... در اوايل جنگ ، اين هيئت هاي ميانجي كه وارد ايران مي شدند ، به ما مي گفتند كه آتش بس را قبول كنيد و بعد مذاكره كنيد . ما مي گفتيم الان عراق در خاك ماست ؛ حداقل بگوييد عقب نشيني ، بعد در مورد آتش بس بحث كنيم ... صدام و رژيم عراق نيز دلش مي خواست كه ما آتش بس را قبول كنيم و بعد يك مذاكره طولاني و مفصلي در طول چند سال داشته باشيم و [مثلاً] 10 كيلومتر هم عقب بنشيند و يك امتياز از ما بگيرند .34 ... در صورت صلح با صدام ، او با تبليغات وسيع ، آن را پيروزي جديدي براي خود تلقي داشته و خودش را آماده مي كرد تا در يك فرصت ديگر و با يك بهانه مشابه وارد بشود . اين شرط عقل نيست كه ما امنيت كشورمان ، امنيت انقلابمان ، سلامت مردممان و سلامت مرزهايمان را رها كنيم و به دست سرنوشت بسپاريم . ما به عنوان دولت جمهوري اسلامي و به عنوان مسئولين كشور ، حق چنين كاري را نداريم». 35
حضرت آيت الله خامنه اي در مصاحبه با خبرنگار مجله آلماني اشپيگل نيز در تاريخ 15 آبان 1365مي فرمايند :
«اگر ما امروز به يك پايان ناعادلانه جنگ تن در دهيم ، انقلاب ما بي محتوا و بي مفهوم خواهد بود ؛ زيرا كه انقلاب اساساً براي ايجاد عدل است». 36
ايشان در خطبه هاي نماز جمعه 23 آبان 1365 نيز در پاسخ به اظهارات ريگان ( رئيس جمهور آمريكا ) مي فرمايند :
«شما خود با تحريك عراق و كمك به رژيم بعث ، اين رژيم را به تجاوز به ايران ترغيب كرديد . اما حالا كه جمهوري اسلامي ايران نشان داده است كه حق خود را خواهد گرفت و متجاوز را عقب زده است ، شما مايليد ايران را به صلح و آتش بس راضي كنيد . من در اينجا از طرف امام و شما امت حزب الله اعلام مي كنم كه اين جنگ جز با پيروزي رزمندگان ما پايان نخواهد يافت». 37
حال با توجه به موارد فوق ، اين سؤال مطرح مي شود كه پس پذيرش قطعنامه چه دلايلي داشت ؟
علل پذيرش قطعنامه از نظر آقاي هاشمي رفسنجاني
آقاي هاشمي رفسنجاني كه در آن هنگام فرمانده جنگ و جانشين فرماندهي كل قوا بود ، در باره دلايل پذيرش قطعنامه چنين مي گويد :
«دو سه عامل باعث شد كه قطعنامه را بپذيريم . اولاً نيروهاي ما انصافاً قدري خسته شده بودند . چند عمليات ناتمام انجام داده و به اهداف نرسيده بودند . حاميان صدام حسين هم او را به امكانات خطرناك مسلح كرده بودند ... چند عمليات موفق هم بعثي ها داشتند كه بر اثر خستگي نيروهاي ما و ابزار پيشرفته خودشان اتفاق افتاده بود ... آمريكا هم وارد جنگ شد . سكوهاي نفتي ما را منهدم كرد ... هلي كوپترهاي ما را زدند ، يكي از ناوچه هاي خوب ما و يك كشتي بزرگ قديمي را دو نيم كردند . ايرباس مسافري ما را در آن مقطع سرنگون كردند . درست كارهاي صدام را انجام مي دادند . پس در جنگ ، با آمريكا مواجه شديم . سياست قطع منابع مالي را پيش مي بردند و ما هم مصمم بوديم جلوي آنها را بگيريم . روز به روز مسئله داغ تر مي شد . تا آن لحظه ، امام ، ما و رزمندگان آماده پذيرش آتش بس نبوديم« (!!) 38
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
30. صحيفه امام . جلد 21 . ص 69
هم چنين رك. به : حسن نوروزي .« پذيرش قطعنامه و آرمان جهاني انقلاب ». روزنامه ايران . ويژه نامه سالروز پذيرش قطعنامه 598 . 27 تير 1389 . ص 33
31. محمد دروديان. علل تداوم جنگ . تهران : مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، 1383 . ص 198
32. مهدي انصاري و ديگران . « ماجراي مك فارلين ». تهران : مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، 1380 . ص 34
33. همان . ص 116
34. همان . ص 116
35. همان . ص 117
36. همان . ص 626
37. همان . ص 749
38. محمد حيدري . « يك سال جنگ ؛ پس از قطعنامه ». هفته نامه شهروند امروز . 6 مرداد 1387 . ص 92

پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14