(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 22 مهر 1391 - شماره 20330

شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان و ديكتاتوري رسانه اي
اهرم هاي تحميل ضدارزش هاي سرمايه داري
درنگي در دورنماي وضعيت كودكان در تلاقي با سينماي ايران
جاي خالي روياهاي كودكي در سينما
آسيب شناسي سوژه يابي در سينما
مضامين تكراري و سطحي؛ عامل اصلي ركود
نگاهي به مستند «ديار ماندگار»
سفر به نقاط مختلف از قاب تلويزيون
نمايش يك سريال درباره اشغال فلسطين در شبكه سحر
افزايش تبليغ همجنس گرايي در تلويزيون آمريكا
سري جديد «بچه هاي مسجد» روي آنتن مي رود
درآمدزايي راست هاي افراطي آلمان از فيلم موهن


شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان و ديكتاتوري رسانه اي

اهرم هاي تحميل ضدارزش هاي سرمايه داري

مهدي اميدي
اگر در سال هاي قبل، رويكرد غالب در تأسيس شبكه هاي فارسي زبان از سوي دولت هاي غربي راه اندزي شبكه هاي سياسي بود، طي سال هاي اخير گرايش عمده، ايجاد شبكه هاي سرگرم كننده است. شبكه هايي كه اغلب با حمايت هاي كانون هاي صهيونيستي يا دستگاه هاي امنيتي و جاسوسي انگليس و آمريكا تأسيس شده و فعاليت مي كنند. اين شبكه ها در قالب پخش سريال ها و برنامه هاي تفريحي، در واقع همان اهداف شبكه هاي سياسي را پي گير هستند. تلاش اين شبكه ها اين است كه از طريق ترويج سبك زندگي غربي و ترويج ارزش هاي سرمايه داري در ايران، به بسط منافع اقتصادي و سياسي دولت هاي استعماري كمك كنند.
به هر حال نظام جهاني سرمايه داري، براي تحميل الگوي زيستي مورد نظر خودش، از هر راهي پيش مي رود. اين شبكه ها نيز يكي از سلاح هاي اين نظام براي گسترش بازار خود است. سرمايه داري فقط در جست وجوي سود بيشتر است و در اين راه از هر روشي كه بتواند استفاده مي كند. حال مي خواهد برافراشتن پرچم حقوق بشر باشد يا هجوم نظامي و به آتش كشيدن زندگي انسان ها. دور از انتظار نيست، جرياني كه براي منافع خود چند كشور دنيا را به جنگ كشانده و ميليون ها نفر از جامعه بشري را قتل عام كرده، شبكه ماهواره اي راه اندازي كند تا اخلاق و انسانيت را به نابودي كشاند! رويكرد ما نيز در بررسي چنين تحركاتي، بايد با هدف شناخت اين روش ها باشد، نه وحشت و انفعال. اگر هوشيار باشيم، چنين شبكه هايي مي توانند وسيله اي براي دشمن شناسي باشند، دشمن شناسي ماهواره اي زمينه ساز تبديل اين تهديدهاي فرهنگي به فرصتي براي برملا كردن ماهيت پليد اين دشمنان است.
نكته قابل توجه اين است كه دولت هاي جنگ طلب غربي كه مالكان اين طيف از شبكه ها هستند با اعمال اين گونه روش ها، نقاط ضعف خود را نيز نمايان تر مي كنند. اين كه در اين شبكه ها پايه و اساس يك جامعه، يعني خانواده به رگبار معاني و پيام هاي رسانه اي بسته مي شوند، نشان مي دهد كه حكومت هاي غربي تا چه حد از استواري «خانواده» در يك جامعه در هراس هستند و در مقابل خانواده گرايي در اين سرزمين- و تمام جهان- تا چه حد آسيب پذيرند. شبكه هاي فارسي زبان معلوم مي كند كه اخلاقگرايي و هويت مندي، پاشنه آشيل نظام سرمايه داري حاكم بر جهان است.
همين شناخت مي تواند راهنماي خوبي براي بسياري از سياستگذاري ها و برنامه هاي ما باشد. ماهيت شبكه هايي چون «پي ام سي»، «فارسي وان»، «جم تي وي» يا «من و تو» و رسالت آن ها گوياي آن است كه براي ايستادن در مقابل حكومت هاي زورگوي غربي بايد بيش از پيش به واكسينه سازي اخلاقي جامعه بپردازيم. برنامه هاي چنين رسانه هايي ديگر جاي هيچ شكي را باقي نمي گذارند كه بايد نهاد خانواده در كشور را مستحكم تر كنيم.
شبكه هاي مذكور نه تنها مايه نگراني نيستند كه نشان دهنده ترس مالكان آن ها از اسلام است. اين كه جهان سرمايه داري به پيشگامي صهيونيست ها، با اين شدت و حدت به فرهنگ جامعه ما هجوم آورده اند، فاش كننده احساس خطر آن ها نسبت به ماست.
بدون شك، اين شبكه ها، پايان هجوم رسانه اي نخواهد بود بلكه ابتداي اين نبرد همه جانبه است و بايد منتظر فرايندهاي جديد ديگري هم باشيم. پس نمي توان در آن ها متوقف شد و بايد جلوتر از آن را هم ديد. بايد به جاي يافتن راهي براي خنثي كردن اين توطئه رسانه اي، در پي آسيب ناپذير سازي جامعه خود باشيم وگرنه تا ما بخواهيم راه مقابله با آن را پيدا كنيم، غربي ها مسيرهاي جديدي را باز مي كنند.
 


درنگي در دورنماي وضعيت كودكان در تلاقي با سينماي ايران

جاي خالي روياهاي كودكي در سينما

محمد قمي
اين روزها كه جشنواره فيلم كودك در جريان است وقتي به مناسبت بي مناسبت-خواهيم گفت چرا- اين جشنواره پرطمطراق و بي نتيجه و بي بازده، حرف كودكان و سينمايشان به ميان مي آيد، آه از نهاد همگان برمي خيزد.
حكايت بچه ها و جاي خالي روياهايشان در قالب سينما و فضاي تنفسي آنها كه هر روز گويي تنگ و تنگ تر مي شود.
سينما و از جمله سينماي كودك هم در ارتباطي تنگاتنگ با قشر هدف و مخاطبش يعني وضعيت كودكان در ايران امروز است. وضعيتي كمابيش مشابه با ساير نقاط جهان.
البته اين «تنگاتنگ» ارتباط، نه مايه و پايه اي «ايجابي» و «وقوعي» كه حالتي «عدمي» و كاركردي در «خلأ» دارد كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت و توضيحش را خواهيم آورد.
ما سينماي كودك نداريم ولي جشنواره اش را داريم كه آن هم با درجه الف و از نوع بين المللي اش مي بينيد! چقدر مقوله فلسفي و معماگونه و ماورايي است؟!
آري؛ گفتيم كه سينماي كودك در ارتباطي تنگاتنگ با وضعيت در ايران امروز است. وضعيتي كمابيش مشابه با ساير نقاط جهان. چيزي كه مي توان از آن به عنوان يكي از تبعات و عواقب زندگي ماشيني و جوامع مدرن امروزي نام برد و شايد از خطيرترين و حساس ترين مواضع و مواقف زندگي در شرايط امروز جهان براي بشر باشد؛ زندگي كودكان و ميزان توجه به خواسته ها و نيازهاي طبيعي آنان و حد برآورده شدن اين خواسته ها.
اما سينماي كودك در ايران در طول چندساله اخير و شايد بتوان گفت از بعد از دهه 70 به اين سو، شرايط بغرنج و تقريبا نااميدكننده و رخوت زده و سكون آميزي را تجربه كرده است. به نحوي كه شايد بتوان گفت اواسط دهه 70 به اين طرف با مرگ سينماي كودك روبه روييم و ديگر هرگز از آن جريان فيلمسازي براي كودكان و سالن هاي پر از صداي بچه ها و صف هاي طويل كودكاني كه دست در دست والدينشان منتظر ورود به تالار سينما بودند خبري و نشاني نيست.
اما شايد بهتر و مفيد باشد قبل از ورود به بحث سينماي كودك نگاهي داشته باشيم به وضعيت عمومي بچه ها در جوامع امروز و موقعيتي كه به مدد شرايط خاص كار و زندگي والدين و نوع حيات اجتماعي بشر به ظاهر پيشرفت كرده امروز براي بچه ها فراهم گشته.
علاوه بر اين، تلنگري به خود بزنيم كه به راستي ما با كودكانمان چه مراوده و برخوردي داريم و از چه الگوي تربيتي بهره مي گيريم و اين روشها و منش ها تا چه حد با سيره بزرگان و آموزه هاي ديني مان شباهت دارد؟ و سينما كه خود، يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين ابزارهاي تربيتي است چقدر در اين راه كمك كار خانواده ها و جامعه بوده است.
«پنج چيز است كه تا آستان مرگ آنها را ترك نمي كنم؛ يكي از آنها سلام كردن به كودكان است.»
اين كلام ناب و جمله تابناك كه گويا و جوياي عمق اصالت آموزه هاي تربيتي دين مبين و نشانه اي روشن بر زيبايي و دلنوازي و معصوميت و لطافت آيين مقدس اسلام است از بزرگمرد هستي و اشرف انسان ها و شرافت خلقت كون و مكان، حضرت محمد مصطفي(ص) است.
كودكان گل هاي زندگي ما هستند. و اين جمله در عين كوتاه بودن و ساده بودن بسيار مهم، خطير و حساس است.
گل، نيازمند محيطي براي باليدن است. به نور نياز دارد. به آب، به خاك، به هوايي پاك و... و البته به مراقبت. اگر گلي مي پژمرد و بر خاك مي افتد، عيب از گل نيست بلكه از باغبان است. كودكان در فضاي جامعه امروز ما با همه خوبي ها و بدي هايش و با همه مواهب و مضرات و همه زيبايي ها و زشتي هايش در موقعيت پيچيده و تا حدودي نگران كننده قرار دارند. چرا؟
كودكان ديروز اگر محيط باز و كوچه و بستان و خانه و باغچه اي براي تحرك داشتند، اگر والدينشان وقت كافي براي بودن با آنها داشتند و اگر همه چيز مهياي تكاپو و تحرك و «كودكانگي» آنها بود، امروز اما اين گونه نيست.
اكثريت بچه ها در آپارتمان هاي «قوطي كبريتي» كه به ساختمان هاي گشتاپو شبيه تر است تا محيط خانه و زندگي و در تنهايي و در ميان امواج الكترونيكي و مغناطيسي و امواج ناسالم و البته در گرداب و غرقاب چيپس و پفك و نوشابه و شكلات هاي رنگارنگ و عموما مضر و خطرناك به سر مي برند.
پدر و مادرها هم كه عموما مجبورند دو شيفت و يا حتي بعضي وقت ها سه شيفت كار كنند تا تأمين معاش يا تدارك زياده خواهي و پاسخ دادن به فرهنگ مصرفي ترويج شده توسط رسانه ها را بدهند، بنابراين وقتي براي گذراندن با بچه هايشان ندارند.
اين همه، در كنار موج تخريبي و هجوم سيل آساي اينترنت و بازي هاي كامپيوتري و فيلم هاي خشن و تبليغات مروج مصرف و خودخواهي و... نهايتا به شرايطي دامن مي زند كه كودكان ما قدرت تنفس درست و صحيح و لازم را در فضاي زندگي خويش نداشته باشند و به موجوداتي افسرده و پژمرده تبديل شوند. همين شرايط هم باعث مي شود كه امراض روحي و جسمي متنوعي دامنگير آنها شود. از شب ادراري و دندان قروچه گرفته تا ترس و لرز و ضعف و بي حالي.
چرا؟ به دليل تناقضاتي كه محيط، براي آنها مي سازد. تناقض انرژي و نشاط و پتانسيل كودكانه با تنگي محيط و تنهايي و نبود رابطه و كمبود محبت. تناقض كار و تلاش والدين با بهره كمتر و لذت اندك از زندگي و... اين تناقضات موجب اضطراب و استرس دروني مي شود و اين اضطراب ها نتايج روحي و جسمي مختلفي را به كودك تحميل مي كند. او را خجول و ضعيف و ترسو بار مي آورد يا قدرت تعامل را از او مي گيرد يا رفتارها و حالت هاي خشن يا عصبي را به او تزريق مي نمايد.
در دين مبين اسلام آموزه هاي ارزشمندي درباره كودكان و دوره كودكي وجود دارد. چه در قرآن كريم و چه در روايات و سيره بزرگان ما. «اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم؛ فرزندانتان را گرامي بداريد و با آداب و روش پسنديده با آنان رفتار كنيد». تربيت درست، انتخاب نام نيكو و ايجاد فضاي رشد و باروري از جمله وظايف اصلي والدين در قبال كودكان است كه در آموزه هاي ديني بدان توجه و اشاره شده است. اما بايد ديد آيا والدين امروز فرصت و امكانات و تدبير پياده سازي اين نكات را دارا هستند؟
آيا والدين، خود براي تربيت فرزندانشان، تربيت شده اند؟ آموزش ديده اند؟ مسائل تربيتي را مي دانند و تمرين كرده اند؟ رسانه ها تا چه حد در اين باره تلاش مفيد داشته و به نتايج قابل قبولي نائل آمده اند؟
نكند فرزندان اين جامعه در ميانه اين همه عصبيت و مشكل و ترديد و تردد، به امان رايانه و تلويزيون و چيپس و پفك رها شده و در بيغوله اي از تنهايي و اضطراب و ناامني، بزرگ شوند و كوچك بمانند!
و در اين ميانه تكليف سينما چيست و جايگاهش در اين بين كجا؟
سؤال مهمي كه رسيدن به پاسخ درخور و قانع كننده براي آن نياز به تأمل و تحمل دارد و البته تدبير و تلاش در مسير توليد آثاري كه هم بتواند پاسخگوي نياز امروز كودكان ما باشد و هم اصالت ها و سنت هاي تربيتي جامعه ايماني ما را لحاظ كند.
آيا مديران و سياستگزاران و مهم تر از همه، هنرمندان، عزم چنين حركتي را در خود احساس مي كنند؟
 


آسيب شناسي سوژه يابي در سينما

مضامين تكراري و سطحي؛ عامل اصلي ركود

ميلاد حسيني
يكي از مسائلي كه سينماي ايران را تضعيف كرده و آسيب هاي فراواني به آن وارد نموده است، تكرار دائمي موضوعات و محدود ماندن به فضاها، شخصيت ها و داستان هاي شبيه اين هم است. اين مصيبت به قدري جدي است كه بايد آن را مهم ترين علل ريزش مخاطب و استقبال سرد مردم از سينماها دانست.
با مروري اجمالي بر سينماي ايران و آثار توليدشده در آن در حدود 15 سال اخير، مي توان نوعي تكرار و يكنواختي را در آن ديد. آثاري كه در اين سالها روي پرده سينما آمدند؛ غالبا از موضوعات شبيه به هم برخوردارند، به جز برخي استثناها. نكته مهم اين است كه بازتوليد داستان ها و سوژه هايي كه قبلا ترسيم شده اند به خودي خود عيب محسوب نمي شود. چه بسا بازسازي دوباره يك فيلم اگر با خلاقيت، زمان شناسي و هوشمندي مضاعف همراه باشد، به مراتب بهتر از نمونه اصيل از آب دربيايد، اما آنچه در سينماي ايران به عنوان تكرار اطلاق مي شود، ناشي از نوعي بي مسئله بودن و عدم تلاش براي كشف عرصه ها و رخوت در تجربيات جديد است. رخوتي كه نتيجه آن وفور آثاري است كه گروه گروه توليد مي شوند و روي پرده سينما مي آيند، اما نه به چرخه اقتصادي اين عرصه كمكي مي كنند و نه تاثير مثبتي بر فرهنگ جامعه مي گذارند.
اين مسئله در فيلم هاي عامه پسند و تجاري به عنوان بخش غالب سينماي ما در يك دهه اخير عميق تر بوده است. متاسفانه در اين طيف آثار نوگرايي و ابداع به ندرت ديده مي شود. عمق فاجعه تا آنجاست كه برخي از فيلم هاي به اصطلاح كمدي سينماي ايران، به جز وام گرفتن موضوع از فيلم هاي مبتذل قديمي، برخي صحنه ها را نيز كپي كرده اند. همچنين برخي از اين فيلم ها ايده و فكر اصلي را از آثار خارجي برداشت مي كنند.
البته اين فقط موضوع فيلم ها نيست كه يكسان است، بلكه فضاي حاكم بر آثار، زبان دراماتيك آن ها، شخصيت پردازي ها و از همه بدتر ايدئولوژي غالب بر آنها، كه عمدتا باز توليد زندگي اشرافي و متجددانه است، در يك دايره بسته شكل مي گيرد. حتي فيلمسازان ما به خود زحمت اندكي براي فاصله گرفتن از تهران را نمي دهند و از اين رو، «تهرانيزه» بودن يكي از بيماري هاي مزمن سينما در ايران شده است. ضمن اين كه حتي در ترسيم تهران نيز كمتر شاهد تصاويري متفاوت از اين كلان شهر هستيم. آنچه از تهران در فيلم هاي ايران نمايش داده مي شود، آپارتمان هاي شيك، اتوبان، كافي شاپ، پارك و... است.
ايران از معدود كشورهاي دنياست كه داراي حجم گسترده و متنوعي از اتفاقات، چشم اندازهاي قومي و طبيعي و فراز و نشيب هاست. در كشوري زندگي مي كنيم كه از پرخبر و پرحادثه ترين جوامع جهان محسوب مي شود؛ به جز مقاطعي مثل انقلاب اسلامي و دفاع مقدس كه معدن سوژه هاي ناب و مجذوب كننده هستند، فقط كافي است دو، سه سال اخير را درنظر بگيريم تا متوجه شويم در همين مقطع كوتاه زماني، ايران در راس اخبار رسانه هاي جهان قرار داشت و هر روز يك اتفاق تلخ يا شيرين براي اين كشور رخ مي داده است.
به جز شرايط روز، كشوري با يك تاريخ عظيم، مملو از شخصيت ها و مسائل جذاب و جغرافيايي ثروتمند و متكثر هستيم. همه اين عوامل، ايران را به يك منبع غني براي كار فرهنگي، هنري و اجتماعي تبديل كرده است.
با اين حال، سينماگران ما، كمتر به سراغ اين موضوعات مي روند. به همين دليل به ندرت مي توان تصويري واقعي از ايران و ايراني در فيلم هاي 12و 13سال اخير ايران ديد. متاسفانه اين بيماري، علاوه بر اين كه گريبان سينماي عامه پسند و تجاري ما را گرفته، سينماي به اصطلاح روشنفكري و جشنواره اي ما را نيز مبتلا كرده است.
به طوري كه غالب آثار اين دسته نيز كليشه اي هستند. از آنجا كه ملاك فيلم هاي شبه روشنفكري سينماي ايران، مردم، فرهنگ، آداب، شكست ها و پيروزي هاي كشورمان نيست، لذا بيشتر مورد توجه و ذائقه جشنواره هاي خارجي هستند. همچنان كه ملاك سينماي سرگرم كننده ما نيز گيشه اي و براي كسب سود اقتصادي بيشتر است.
آسيب بزرگ عادت زدگي و تكرار در سينماي ايران، خود برايند آسيب ها و مشكلات ديگري است. ناتواني در به نمايش درآوردن موضوعات متنوع و ضروري در سينماي ما بيش از هر چيز، نشان دهنده عدم ارتباط سينماگران مان با جامعه و فراز و نشيب هاي آن است. از توليدكنندگان فيلم هاي صرفا تجاري و كمدي كه انتظار زيادي نمي توان داشت، اما اين همه بيگانگي و فاصله نخبگان و خواص سينمايي ما با مردم، فرهنگ بومي و آرمان هاي ملي اين كشور بسيار هشداردهنده است؛ هم براي خود اين طيف از هنرمندان و هم براي سينماي كشورمان.
 


نگاهي به مستند «ديار ماندگار»

سفر به نقاط مختلف از قاب تلويزيون

شرايط جغرافيايي و پهنه گسترده كشور عزيزمان ايران همراه با افزايش ميل و علاقه مردم به آشنايي با جاذبه هاي مختلف تاريخي و طبيعي اين مرز و بوم ضرورت معرفي بيشتر جاي جاي اين خطه را نشان مي دهد. در سال هاي اخير ايراني و ايرانگردي تبديل به دو مقوله جداناشدني شده اند. نكته جالب اين است همان طوري كه طبيعت و جاذبه هاي گردشگري كشورمان تنوع فراواني دارد، مردم نيز داراي سلائق و گرايش هاي مختلفي در اين زمينه هستند.
در شرايط امروزي كه بسياري از هموطنان به روش هاي مختلف چه از طريق خودروي شخصي و چه گسترش وسايل حمل و نقل عمومي و تورهاي گردشگري و مسافرتي امكان سفر و مسافرت هاي طولاني را هم پيدا كرده اند برنامه هاي مستندي كه از طريق رسانه ملي به منظور معرفي و آشنايي بيشتر مردم با اين جاذبه ها پخش مي شوند از تاثيرگذاري بيشتري هم برخوردارند و به نوعي نقش يك هدايت كننده را در حيطه گردشگري مردم ايفا مي كنند. البته نبايد نقش محرك و انگيزشي اين برنامه ها را براي افزايش صنعت توريسم و گردشگري كه منجر به رونق اقتصادي همه مناطق كشور مي گردد را هم فراموش نمود.
«ديار ماندگار» عنوان مستندي از شبكه دو سيماست كه به كارگرداني و تهيه كنندگي امير مزرعتي از شبكه دو در حال پخش است كه درواقع راهنماي مناسبي براي مسافراني است كه در انتخاب شهر و يا استاني مردد هستند. ولي از يك منظر ديگر حتي براي آن دسته افرادي كه درحال حاضر امكان سفر يا بازديد از مكان هاي معرفي شده را هم ندارند ديدني است؛ در اين مستند با زمان حدود نيم ساعت سفري تصويري به اقصي نقاط كشورمان انجام مي شود. تصاوير اين برنامه از شهرهاي مختلف كشور و جاذبه هاي آنان به خوبي توانسته بخشي از زيبايي هاي اين اماكن را به مخاطبين تلويزيوني نشان دهد و شوق ديدن اين زيبايي ها را در دل هر بيننده اي زنده كند.
همچنين توجه به ابعاد مختلف يك گردشگري مفيد و كامل از ديگر شاخصه هاي اين برنامه است. به طوري كه نمايش جاذبه هاي گردشگري طبيعي در كنار آثار باستاني و تاريخي و نيز توجه كافي به مشاهير و بزرگان هر خطه در اين برنامه بارز است و يك نوع معرفي كامل و جامع از يك منطقه گردشگري محسوب مي شود.
چرا كه- همان طور كه در ابتدا هم اشاره شد- مردم ما ذائقه ها و سليقه هاي گردشگري متفاوتي دارند. براي برخي جاذبه هاي طبيعي و زيبايي هاي طبيعت اهميت بيشتري دارد و براي برخي ديگر آثار باستاني و تاريخي و تمدن يك منطقه و براي برخي ديگر مشاهير و نامداران اين مناطق. به هرحال در برنامه «ديار ماندگار» از ابعاد و مناظر مختلف به اين جاذبه ها و زيبايي هاي تاريخي، طبيعي، فرهنگي و... پرداخته مي شود تا همه علاقه مندان با سلايق مختلف با هم از اين برنامه استفاده نمايند.
همچنين نبايد فراموش كرد كه جهت گيري اين برنامه حفظ و پاسداشت اصالت ها و هويت كهن ايراني اسلامي ، توجه به آثار باستاني اسلامي كه بيشتر در قالب معماري اسلامي جلوه گر است و نيز معرفي تاريخ اسلامي مناطقي است كه معرفي مي گردند.
مريم كبيريان دهكردي
 


نمايش يك سريال درباره اشغال فلسطين در شبكه سحر

فيلم سينمايي «بيگانگان» در قالب مجموعه اي چهار قسمتي از سيماي انگليسي شبكه جهاني سحر پخش مي شود.
فيلم سينمايي «بيگانگان» به كارگرداني عباس رافعي داستان دختر و پسري را روايت مي كند كه در آستانه ازدواج به دليل تهاجم رژيم صهيونيستي مجبور به ترك خانه خود مي شوند. اين دو به دليل ازدحام در هنگام سوار شدن به كشتي يكديگر را گم مي كنند و به دنبال هم مي گردند ولي...
«بيگانگان» پنجشنبه هر هفته ساعت 30:13 به وقت تهران از سيماي انگليسي شبكه جهاني سحر پخش مي شود.
 


افزايش تبليغ همجنس گرايي در تلويزيون آمريكا

تعداد قهرمانان همجنس باز در شبكه هاي تلويزيوني آمريكا به بالاترين سطح خود رسيده است.
به گزارش مشرق، تخريب بنيان خانواده يكي از راهبردهاي نظام جهاني سلطه براي تسلط بيشتر بر افراد است و در همين راستا همجنس بازي و گسترش آن در ميان جوامع از جمله راهبردهاي تبليغاتي نظام جهاني به سرگردگي آمريكا محسوب است.
براساس گزارش سازمان «اتحاديه مبارزه با بدنامي همجنس بازان زن و مرد»، در فصل كنوني تعداد قهرمانان همجنس باز زن و مرد در شبكه هاي تلويزيوني آمريكا به بالاترين سطح خود رسيده است. گزارش ساليانه «ما در تلويزيون در چه جايگاهي هستيم» بيان مي دارد كه 4/4 درصد از شخصيت هايي كه در سريال هاي درام و كمدي ساعات پربيننده تلويزيون در فصل 13-2012 ظاهر شده اند به عنوان شخصيت همجنس باز مرد يا زن، دو جنسي يا فراجنسي نمايش داده شده اند.
به گزارش آسوشيتدپرس، اين رقم در سال 2011 بالغ بر 2/9 درصد بود. بدين ترتيب در روند صعودي ساليانه شاهد يك خيزش سريع هستيم.
گفته مي شود شبكه ABC با برخورداري از 10شخصيت همجنس باز از ميان 194 شخصيت يا به عبارت ديگر 2/5درصد قهرمان شبكه هايي است كه داراي شخصيت هاي دائم همجنس باز زن و مرد، دوجنسي و يا فراجنسي هستند. در همين حين، تعداد شخصيت هاي همجنس باز زن و مرد در آنچه كه در مطالعه مذكور از آن به عنوان تلويزيون هاي كابلي «عامه پسند» ياد شده است نيز افزايش يافته و از 29 نفر در فصل گذشته به 35 نفر در فصل كنوني رسيده است.
 


سري جديد «بچه هاي مسجد» روي آنتن مي رود

برنامه «بچه هاي مسجد» كاري از گروه معارف شبكه دو سيماست كه سري جديد آن پنجشنبه و جمعه هر هفته ساعت 30:12، مهمان دل هاي نوجوانان مي شود.
كارشناسان مذهبي با حضور در استوديوي اين برنامه در خصوص موضوعات مذهبي ويژه نوجوانان صحبت خواهند كرد. در اين برنامه همچنين گزارش ها و مصاحبه هايي از مساجد فعال كشور رو آنتن مي رود.
 


درآمدزايي راست هاي افراطي آلمان از فيلم موهن

راست هاي افراطي آلماني مي خواهند از فيلم «بي گناهي مسلمانان» درآمد داشته باشند.
روزنامه «اشپيگل» نوشت كه حزب راست افراطي آلماني «طرفداران آلمان» به پخش فيلم «بي گناهي مسلمانان» در اينترنت براي كسب سود مالي خواهد پرداخت. ملي گرايان در انتظار «درآمد پنج رقمي» هستند.
مانفرد راوز، رهبر حزب وعده داد كه اين فيلم زيرنويس آلماني خواهد داشت و هزينه بابت تماشاي فيلم بسيار كم خواهد بود. او گفت كه درآمد اصلي از اكران فيلم به فيلم سازان داده خواهد شد.
حزب قصد داشت اين فيلم را در سينماهاي برلين نمايش دهد اما نتوانست با سينماها به توافق برسد.
فيلم «بي گناهي مسلمانان» فيلمي اسلام ستيزانه است كه انتشار اين فيلم در سال 2012، اعتراض هاي ضدآمريكايي زيادي را برانگيخت. بخش هاي كوتاهي از اين فيلم دو ساعته توسط يك مصري مقيم خارج از كشور با ترجمه عربي در يوتيوب به مناسبت سالگرد حملات 11سپتامبر منتشر شد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14