(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 2  آذر  1391 - شماره 20364

مصاحبه اختصاصي كيهان باسفير اسپانيا در تهران
ريشه بحران اروپا در آمريكاست


مصاحبه اختصاصي كيهان باسفير اسپانيا در تهران

ريشه بحران اروپا در آمريكاست

سيد محمد امين آبادي
اشاره
مصاحبه با «پدرو ويينا» سفير اسپانيا در تهران چندان كار ساده اي نبود چرا كه وي از همان آغاز مصاحبه، تاكيد كرد در مورد اتحاديه اروپا و بحراني كه منطقه يورو را فرا گرفته صحبت نخواهد كرد و تنها به سؤالات مربوط به اسپانيا پاسخ خواهد داد. به وي گفتم كه اسپانيا جزو اتحاديه اروپا و منطقه يورو است و نمي توان تفكيك معناداري بين اين دو قائل شد؛ بيشتر پاسخ ها ديپلماتيك است و وي در پاسخ به خيلي از سؤال ها سعي مي كند از پاسخ هاي روشن بپرهيزد، بيشتر بحث ما با آقاي سفير در مورد بحران اقتصادي اسپانيا ريشه ها و تبعات آن بود و در نهايت نيز سؤالاتي در مورد سياست خارجي اسپانيا و اتحاديه اروپا مطرح شد. سفير 10 ماه است كه به ايران آمده و از برخورد بسيار خوبي كه در اين مدت با وي و خانواده اش علي رغم تصورات قبلي شده است از صميم قلب از ملت ايران تشكر كرد و در پايان مصاحبه نيز ابراز اميدواري كرد كه يك بازي دوستانه بين دو تيم ملي فوتبال ايران و اسپانيا برگزار شود.
در ضمن سفير اسپانيا با حسين شريعتمداري مديرمسئول كيهان ديدار كرد. در اين ديدار نيم ساعته مديرمسئول كيهان از برخوردهاي تحقيرآميز آمريكا با كشورهاي اروپايي انتقاد كرد و اين تحركات را به سود كاخ سفيد دانست. در مقابل سفير اسپانيا هم از گسترش روابط ايران و اسپانيا ابراز خشنودي كرد.
سرويس خارجي كيهان
¤ جناب سفير سؤالات من در دو بخش است: بخش اول در مورد بحران اقتصادي منطقه يورو و اسپانياست و بخش دوم سوالات نيز در مورد سياست خارجي اتحاديه اروپا است.
-در ابتدا مي خواستم تاكيد كنم من سوالاتي را پاسخگو خواهم بود كه مختص اسپانيا است به علت آن كه من نماينده اين كشور هستم و اگر در مورد اتحاديه اروپا نيز صحبت كنم به مسائلي از اين اتحاديه خواهم پرداخت كه به اسپانيا مربوط مي شود.
¤ آقاي سفير، اسپانيا جزو منطقه يورو است و نمي شود اين دو را از هم تفكيك كرد. ولي براي اولين سؤال ما در ماه هاي اخير شاهد تظاهرات گسترده مردمي در شهرهاي بزرگ اسپانيا مثل مادريد و بارسلونا در اعتراض به برنامه هاي رياضت اقتصادي دولت شما بوده ايم. به نظر شما ريشه هاي بحران اقتصادي منطقه يورو كه اسپانيا نيز جزو آن است چيست؟
- براي بررسي ريشه هاي بحران اقتصادي اروپا كه در حال حاضر اسپانيا هم تحت تاثير آن است،بنده بايد به دو سري عوامل خارجي و داخلي اشاره كنم ريشه خارجي بحران از بحران اقتصادي ايالات متحده شروع شد كه به اروپا و اسپانيا منتقل شد و در اروپا بحران آمريكا به بحران بدهي هاي خارجي كشورهاي حوزه يورو منتهي شد. بحران بدهي هاي دولتي همراه با يك سري عوامل داخلي در كنار هم بحران فعلي اقتصادي اسپانيا را به وجود آورد؛ در واقع مي توان گفت: در اين برهه اسپانيا بدهي دولتي مهمي نداشت حتي در سال 2007 اين بدهي 3/36 درصد بود كه در واقع از متوسط بدهي هاي دولتي ساير كشورهاي اروپايي نه تنها پايين تر بود بلكه اسپانيا از يك مازاد درآمد دولتي نيز برخوردار بود. در واقع مي شود گفت فاكتورهاي خارجي با فاكتورهاي داخلي اسپانيا به هم ديگر پيوند خوردند و بحران فعلي را به وجود آوردند. بخشي از ريشه هاي داخلي بحران نيز مربوط مي شود به وام هايي كه اسپانيا براي رشد وتوسعه اقتصادي در يك دهه گذشته اخذ كرده بود در واقع توسعه اقتصادي اسپانيا در دهه گذشته براساس اخذ وام بود. البته سهم بخش دولتي در دريافت اين وام ها ناچيز بود و بيشتر بخش هاي خصوصي اقتصاد اسپانيا از اين وام ها استفاده كرده بودند و پس از شروع بحران رقم اين بدهي هاي خارجي به 175 درصد توليد ناخالص ملي اسپانيا افزايش يافت و در مرحله اول بحران مالي بانكي و در مرحله دوم بحران بازار كار را در كشور ما به وجود آورد.
¤ گزارش هاي مراكز پولي و مالي جهاني كه در مورد وضعيت اقتصادي اسپانيا منتشر شده است نشان مي دهد كه نرخ بيكاري اسپانيا بالاي 25درصد و تعداد بيكاران اسپانيا به بالاي 5 ميليون رسيده اند. آيا فكر نمي كنيد كه دولت شما با توجه به افزايش نرخ تورم و بيكاري در اجراي برنامه هاي رياضت اقتصادي براي برون رفت از بحران فعلي موفق نبوده است؟
-در مورد مشكل بيكاري اسپانيا بايد بگويم كه اسپانيا بيش از هر كشور اروپايي از مشكل بيكاري تاكنون رنج برده است. در واقع نرخ بيكاري اسپانيا در سال 2007 هشت درصد بوده است. همان طور كه شما گفتيد پنج سال بعد نرخ بيكاري به 25 درصد رسيد و اين نرخ بيكاري به چند دليل افزايش پيدا كرده است؛ دليل افزايش آن اجراي برنامه هاي رياضت اقتصادي نبوده است.دليل اولي كه براي افزايش نرخ بيكاري مي توانم بگويم رابطه توسعه اسپانيا با وام هايي بود كه براي ساخت و ساز اختصاص يافت. در سال 1997بخش ساخت و ساز 11 درصد توليد ناخالص داخلي اسپانيا را به خود اختصاص داده بود، 10سال بعد در سال 2007 اين رقم به 18 درصد افزايش يافت. بين سال هاي 2002 تا 2005، دو ميليون و 100 هزار مسكن در اسپانيا ساخته شد و در واقع بخشي از توليد اشتغال اسپانيا به همين بخش مسكن اختصاص داشت و چنان كه گفته شد به دنبال شروع به بحران اقتصادي سهم اين بخش در اقتصاد افت كرد و حدود 2 ميليون نفر از بيكاران متعلق به همين بخش است.
¤در خبرها بود كه نرخ بيكاري ماه اكتبر در اسپانيا نسبت به ماه قبل تر از آن 5/2 درصد افزايش يافته است در واقع سؤال من به صورت روشن اين بود كه با توجه به اين آمارها در مورد شاخص هاي اقتصادي اسپانيا، اجراي برنامه هاي رياضتي كه هم اكنون دولت شما در حال پيگيري آن است موفق بوده است يا خير؟
-در واقع من مي خواستم تاكيد بكنم كه افزايش نرخ بيكاري ارتباطي با برنامه هاي رياضت اقتصادي كه دولت اسپانيا در حال پيگيري و اجراي آن است ندارد. اما در پاسخ به سؤال شما بايد بگويم كه يكي از ريشه هاي بيكاري همان طور كه گفتم مربوط به بخش ساخت و ساز بود. دليل دوم آن برمي گردد به سيستم كاري و قانون گذاري و روابط بين كارگر و كارفرما در اسپانيا؛ در واقع قبلا اگر كارفرمايي مي خواست يك نيروي كار جديدي استخدام كند به دليل اين كه قراردادهاي دائم يك سري تعهدات بالايي را براي كارفرما ايجاد مي كرد ، كارفرما ترجيح مي داد كه به سمت قراردادهاي موقتي كار برود، ولي دولت اسپانيا يك سري اصلاحات در زمينه روابط كارگر و كارفرما انجام داده و به دنبال اين هدف است كه قوانين را در بازار كار به نحوي تغيير دهد كه استخدام نيروي كار دائم راحت تر شود. در واقع پيش بيني اين است كه در آينده زماني كه اسپانيا اين بحران اقتصادي را پشت سر مي گذارد فرصت هاي شغلي بيشتري به وجود مي آيد و در نهايت نرخ بيكاري نيز پايين خواهد آمد.
¤حذف هزاران فرصت شغلي يكي از روش هايي است كه دولت شما در قالب برنامه رياضت اقتصادي براي غلبه بر بحران در حال پيگيري آن است. از طرف ديگر بيكاري يكي از دلايل اصلي اوضاع نابسامان اقتصادي اسپانيا است. به نظر شما حذف هزاران فرصت شغلي روش مناسبي براي غلبه بر بحران اقتصادي اسپانيا است؟
-من سؤال شما را متوجه نمي شوم.
جناب سفير دولت شما براي كم كردن هزينه هاي جاري و مديريت بحران اقتصادي در حال حذف فرصت هاي شغلي، حذف بيمه هاي بيكاري، كاهش حقوق و مزاياي كاركنان و كاهش بودجه بخش سلامت و بهداشت است. فكر نمي كنيد اجراي اين برنامه ها روش مناسبي براي غلبه بر بحران اقتصادي نيست؟
-از 27 آوريل 2009 دولت اسپانيا از طريق اتحاديه اروپا در حال پيگيري برنامه اي براي جبران كسري بودجه است. يكي از روش هاي جبران كسري بودجه، كم كردن مخارج و بيشتر كردن ماليات ها بوده است. در بخش مربوط به كم كردن هزينه ها همان طور كه گفتيد اسپانيا در سال گذشته حقوق كارمندان را افزايش نداد و براي امسال نيز همين طور خواهد بود. در سال 2011 نه تنها حقوق ها افزايش پيدا نكرد بلكه كاهش نيز يافت و علاوه بر آن حقوق يك ماه اضافي كه هر سال به عنوان پاداش به كارمندان داده مي شد نيز حذف شد. علاوه بر همه اين موارد جلوي استخدام هاي جديد نيز گرفته شد.
مواد ديگر همان طور كه گفتيد كاهش بودجه بهداشت، آموزش و حقوق بيكاري بود و از طرف ديگر ماليات ها را نيز بالا برد به عنوان مثال ماليات بر ارزش افزوده را به 21درصد رسانيد ولي براي بخش هاي ضعيف تر جامعه سعي كرد اين سياست هاي رياضتي را اعمال نكند. به عنوان مثال حقوق بازنشستگي را نه تنها دست نزد بلكه آن را يك و نيم درصد نيز افزايش داد. در واقع مي شود گفت كه كم كردن مخارج و بالا بردن ماليات ها مبتني بر يك سري برنامه هاي اصلاحات ساختاري در بازار كار و بخش مالي بوده كه دولت چاره اي جز انجام آن نداشته است.
¤آيا فكر نمي كنيد اجراي اصلاحات ساختاري با اين روند كه گفتيد در نهايت منجر به بروز شورش اجتماعي گسترده در شهرهاي اسپانيا بشود؟ ما هر روز شاهد زد و خوردهاي شديد در مادريد بين پليس و مردمي هستيم كه خواهان توقف اجراي اين برنامه ها هستند؛ سؤالم را تكرار مي كنم آيا ثابت نگه داشتن حقوق از يك طرف و افزايش ماليات ها باعث نمي شود كه دولت اسپانيا با لشكري از بيكاران مواجه شود كه در نهايت نيز شورش هاي اجتماعي گسترده نتيجه اجراي اين برنامه رياضتي نخواهد بود؟
- در واقع مي شود گفت اين نارضايتي كه در اسپانيا وجود دارد فقط به خاطر اجراي اصلاحات ساختاري نيست، همان طور كه شما هم مي دانيد در اسپانيا براي روز چهاردهم ماه جاري ميلادي يك اعتصاب سراسري پيش بيني شده بود و دولت هم در واقع در جريان اين عدم نارضايتي و مشكلاتي كه مردم اسپانيا با آن مواجه هستند قرار دارد. مشكل اين است كه دولت اسپانيا به اندازه كافي پول ندارد تا هزينه هاي مخارج دولتي را تامين كند. و براي ايجاد يك وضعيت بهينه بايد مخارج كم شود. در واقع وضعيت مردم اسپانيا تا زماني كه يك رشد اقتصادي وجود نداشته باشد بهتر نخواهد شد و براي ايجاد اين رشد ناچار هستيم وابستگيمان به وام ها را كم كنيم و مخارجمان را نيز كم كنيم كه منوط به اجراي اين برنامه اصلاحات ساختاري است.
¤ به نظر مي رسد كه اين برنامه اصلاحات ساختاري كه از سوي دولت شما درحال پيگيري است بيشتر خواست كشورهاي قدرتمند اروپا مثل آلمان است كه اسپانيا، ايتاليا و يونان براي برون رفت از بحران مجبور هستند كه اين برنامه را انجام دهند و از طرف ديگر ما شاهد مخالفت مردمي با اجراي اين برنامه هستيم، آيا دولت اسپانيا تصميم تروئيكاي اروپا را بر خواست و اراده مردم خود ترجيح مي دهد؟ از الزامات دموكراسي مگر اين نيست كه دولت بايد بر خواست و اراده عمومي تمكين كند؟
- در واقع سؤال من اين است كه اراده دولت اسپانيا كدام است آن چيزي كه در تظاهرات مي بينيد يا آن چيزي كه در انتخابات ظهور و بروز پيدا مي كند. البته درست است كه در اسپانيا يك نارضايتي وجود دارد ولي در انتخاباتي كه پارسال شاهدش بوديم دولت فعلي توانست حداكثر آراي راي دهندگان را به دست آورد. مي شود گفت كه اين نارضايتي كه در خيابان هاي اسپانيا شاهد آن هستيم دليل بر اين نمي شود كه اكثريت مردم ناراضي باشند. در واقع تلاش دولت اسپانيا اين است كه به مردم توضيح دهد كه در حال حاضر شرايط به چه شكلي است و دولت آلترناتيوهاي ديگري جز اجراي اين برنامه هاي رياضتي ندارد. مسلم است دولت اسپانيا بايد به اين رشد اقتصادي برسد چه با اتحاديه اروپا و چه بدون آن ولي انتخاب اسپانيا آن چيزي نيست كه از بيرون و توسط تروئيكاي اروپا به ما تحميل شود. درحال حاضر شرايط اسپانيا تا حدود زيادي بستگي به آن وام 100ميليارد يورويي دارد كه قرار است اتحاديه اروپا در اختيار ما قرار دهد و اسپانيا تنها چيزي را كه از اروپا مي خواهد اين وام 100ميلياردي است.
¤ آيا اتحاديه اروپا اعطاي اين وام 100ميلياردي را مشروط به اجراي برنامه هاي رياضت اقتصادي نكرده است؟
- البته درست است كه اتحاديه اروپا شروطي را براي پرداخت اين وام به دولت اسپانيا مطرح كرده است ولي اولا تاكنون دولت ما حتي يك يورو از اين وام را دريافت نكرده است ثانيا اين 100ميليارد يورو براي اصلاح سيستم بانكي قرار است به دولت ما پرداخت شود، سوم اين كه دولت اسپانيا طبق برآوردي كه كرده است بين 40 تا 60ميليارد يورو احتياج خواهد داشت يعني كمتر از آن مقداري كه درنظر گرفته شده است. در واقع اين 100ميليارد هديه نيست بلكه وام است و مربوط به اتحاديه اروپا است و تنها مربوط به آلمان نمي شود. به هرحال دولت اسپانيا تلاش دارد به شهروندانش توضيح دهد كه مشكل چيست و همين طور از مشاوران بين المللي براي اصلاح سيستم بانكي خود استفاده مي كند. در واقع هيچ كشور اروپايي به اندازه اسپانيا در اطلاع رساني از سيستم بانكي خود اين قدر شفاف عمل نكرده است.
¤ سؤال اين بود كه بالاخره وامي كه اتحاديه اروپا قرار است به شما بدهد مشروط كرده است يا اين كه قرار است بدون پيش شرط اين وام را دريافت كنيد؟
- يك سري شرط و شروط مربوط به اصلاح سيستم بانكي مي شود كه فازهاي مختلفي دارد ولي اين شروط مربوط به ساير بخش ها مثل كم كردن مخارج نمي شود.
¤ نظريه اي در محافل آكادميك مطرح است كه اتحاديه اروپا مي تواند از اين بحران اقتصادي خارج شود و حتي از آن متنفع نيز بشود مشروط بر اين كه دولت هاي ضعيف و بحران زده مثل اسپانيا و يونان را از حوزه يورو اخراج كند؛ تا چه اندازه خروج اسپانيا از حوزه يورو جدي است؟ و آيا خروج اسپانيا از حوزه يورو در دولت شما مطرح شده است يا خير؟
-دولت اسپانيا به هيچ وجه اين گزينه را كه از حوزه يورو خارج شود را بررسي نمي كند. ما خروج از يورو را نه براي خود و نه براي كشور ديگري پيشنهاد نمي كنيم و بلكه كاملا برعكس ما تلاش مي كنيم كه بيشتر وارد سيستم اتحاديه اروپا شويم مخصوصا در زمينه سيستم بانكي، بنابراين ما بايد به سمت يك حوزه يورويي منسجم تري پيش برويم.
¤ به نظرمي رسد تاريخ در اروپا در حال تكرار است، برخي از سياستمداران و اقتصاددانان بحران فعلي را با بحران سال هاي 1929-1933 اروپا مقايسه مي كنند كه آن بحران منجر به رشد ملي گرايي افراطي در اروپا شد و درنهايت جنگ جهاني دوم را به دنبال داشت. آيا بحران فعلي مثل بحران دهه 30 باعث رشد ناسيوناليسم افراطي، و در نتيجه افزايش روند واگرايي در اروپا و فروپاشي اتحاديه اروپا نخواهدشد؟
- البته كه اين بحران مالي خيلي جدي است، ولي اقتصادداناني هم وجود دارند كه فكرمي كنند بايد رويه ديگري را براي برون رفت از بحران در پيش گرفت ولي خوب همان طور كه گفتم دولت اسپانيا آلترناتيو ديگري را درنظر نمي گيرد و تنها چيزي كه به دنبال آن است برقراري تعادل بين دخل و خرج است. البته آنچه كه گفتيد درست است كه بيشترشدن بحران منجر به افزايش ملي گرايي در اروپا مي شود، ولي شرايط فعلي تفاوت عمده اي با سال 1929 ميلادي دارد و آن اين است كه در آن زمان اتحاديه اروپايي وجود نداشت و يكي از دلايل بروز جنگ جهاني دوم همين مسئله بود، در واقع اتحاديه اروپا به وجود آمد تا از وقوع مجدد يك جنگ ديگر جلوگيري كند. درحال حاضر اين جامعه اقتصادي اروپايي منجر به 60 سال صلح در اروپا شده است. از اين رو ما فكر نمي كنيم كه راه حل ملي گرايي افراطي است بلكه ما به سمت اروپاگرايي بيشتر حركت مي كنيم.
¤ جناب سفير در واقع شما كوچك ترين احتمال را نيز نمي دهيد كه اتحاديه اروپا به دليل بحران اقتصادي اخير به سمت فروپاشي پيش برود؟
- نه به صورت واقعي و جدي چنين احتمالي را نمي دهيم. در واقع در اسپانيا هم اكثريت مطلق مردم بر اين باور هستند كه مي خواهند در اتحاديه اروپا حضور داشته باشند و اروپايي تر شوند نه اين كه بخواهند از اتحاديه جدا شوند.
¤ شما گفتيد كه برنامه اصلاحات ساختاري متعلق به اتحاديه اروپا است نه آلمان، سوالي كه اينجا مطرح است اين است كه آيا بحران فعلي باعث چيرگي نگاه آلمان در اتحاديه اروپا نشده است؟ در تظاهرات گسترده اي كه در كشورهاي بحران زده اروپا مثل ايتاليا، اسپانيا و يونان برگزار مي شود ما شاهد نوعي آلمان ستيزي توسط معترضان هستيم و مردم نمادهاي آلمان نازي و نمادهايي كه آنگلا مركل را به هيتلر تشبيه مي كند با خود حمل مي كنند و شعارهاي ضدآلماني سرمي دهند. اگر برنامه هاي رياضت اقتصادي توسط دولت آلمان به اسپانيا و ساير كشورهاي بحران زده تحميل نشده است پس رشد آلمان ستيزي در اين كشورها به چه دليلي است؟
- دولت آلمان به يك تعادل بودجه اي رسيده است و به لحاظ اقتصادي و كنترل تورمي با يك تفاوت فاحشي از ساير كشورهاي اروپايي قرار دارد ولي همان طور كه گفتم ريشه هاي بحران اسپانيا به يك سري فاكتورهاي داخلي و خارجي مربوط مي شود. در مورد ساير كشورهاي بحران زده نيز ريشه هاي بحران متفاوت است و همين طور مي شود گفت حتي كشورهايي كه به صورت مستقيم مثل لهستان ربطي به اين بحران ندارند نيز ما شاهد اظهارات و كاريكاتورهاي ضد آنگلا مركل هستيم و اين آلمان ستيزي بيشتر بستگي به تاريخ هر كشوري است ولي اسپانيا به لحاظ سنتي روابط بسيار خوبي با آلمان داشته است.
¤ سوال بعدي من در مورد جدايي طلبان اسپانيا است. مناطقي در اسپانيا وجود دارند كه در آن حس استقلال طلبي جدي است آيا اين احتمال وجود دارد كه به دنبال اين بحران اقتصادي اخير اين مناطق به اين نتيجه برسند كه بهترين راه برون رفت از بحران اين است كه اعلام استقلال كنند؟
- در واقع در اسپانيا حتي قبل از مشروطه 1978 احزاب ملي گراي باسك، كاتالونيا و گارنسيا وجود داشته اند. در كاتالونيا همواره احزاب ملي گرا حكمراني كرده اند در طول 30 سال گذشته چه در باسك و چه در كاتالونيا احزاب ملي گرا حكمراني كرده اند و شايد در اين سال ها تنها سه الي چهار سال در اين قضيه وقفه افتاده است. از بيش از يك قرن پيش سنت ملي گرايي در اين مناطق وجود دارد. در پاسخ به اين سؤال كه پرسيديد آيا بحران اقتصادي اخير باعث افزايش ملي گرايي شده است يا خير من در مورد ساير كشورهاي اروپايي نظري ندارم ولي درباره اسپانيا مي توانم بگويم باسك سيستم مالي مستقل خود را دارد و اتفاقاتي كه اخيرا در كاتالونيا روي داده است به اين دليل به وجود آمده كه كاتالونيا نيز تمايل دارد سيستم مالي مشابهي مثل باسك داشته باشد. مشكل عمده اي كه در كشوري مثل اسپانيا با استان هاي تقريبا مستقل وجود دارد اين است كه آيا هر استاني در اسپانيا حاضر است كه به استان ديكر كمك برساند منافع و منابع خود را با ساير استان ها به اشتراك بگذارد.
¤ سؤال بعدي در مورد سياست خارجي اسپانيا است، برداشت عمومي در ايران اين است كه اروپا در سياست خارجي همواره دنباله رو آمريكا بوده است يعني برنامه ها در واشنگتن طراحي و تصميم گيري مي شود و اروپا به عنوان يكي از بازوان سياست خارجي آمريكا آنها را اعمال مي كند؛ همراهي اروپا با تحريم هاي يك جانبه آمريكا عليه ايران را در اين ميان مي توان مثال زد. آيا منافع مردم اسپانيا ايجاب نمي كند كه دولت شما سياست خارجي مستقلي را در پيش بگيرد و روابط اقتصادي و سياسي خود را با جمهوري اسلامي ايران خارج از چارچوب هاي تحميلي آمريكا دنبال كند؟
- در مورد روابط اقتصادي كه مدنظر شما است بايد بگويم كه در دو سال گذشته روابط تجاري بين ايران و اسپانيا افزايش پيدا كرده است. ولي در مورد دوم بايد بگويم كه من موافق اين نيستم كه سياست خارجي اروپا تحت تاثير آمريكا قرار دارد ولي در رابطه با اتحاديه اروپا نمي توانم اظهارنظر كنم چون اين مسئله به رياست اتحاديه مربوط مي شود كه در حال حاضر در اختيار كشور قبرس قرار دارد. در رابطه با اسپانيا مي توانم اين را بگويم كه تصميم بسيار مهم مردم اسپانيا اين بوده است كه آنها مي خواهند جزو اتحاديه اروپا باشند.آينده اسپانيا كه توسط اكثريت مردم نيز تاييد شده است در واقع در اروپا تعريف مي شود. بنابراين آن تحريم هايي را كه انجام مي دهيم تحريم هايي هستند كه به عنوان عضوي از اتحاديه اروپا بايد انجام دهيم.
¤ تحريم هاي اعمالي عليه ايران مربوط به سال هاي 2010 و 2011 نمي شود بلكه در طول سه دهه گذشته نظام جمهوري اسلامي تحت تحريم بوده است شما گفتيد كه در دو سال گذشته مراودات تجاري كشورتان با ايران افزايش يافته است آيا اين به منزله اين است كه شما از تحريم ها تبعيت نكرده ايد؟
- در سال 2010 نه فقط اسپانيا بلكه خيلي از كشورهاي اروپايي نيز روابط تجاريشان با ايران بيشتر شده بود در واقع مي شود گفت كه تا سال 2012 تحريم ها به گونه اي بود كه اجازه مي داد يك رابطه تجاري نرمالي با ايران داشته باشيم و در واقع تا سال قبل تحريم ها به اين اندازه گسترده نبود. برعكس آن چيزي كه گفتيد من فكر نمي كنم كه اتحاديه اروپا يك بازوي اجرايي سياست خارجي آمريكا باشد چرا كه تحريم هاي يك جانبه آمريكا نسبت به ايران خيلي قبل تر از تحريم هاي اتحاديه اروپا شروع شده بود ولي مي توانم بگويم كه دولت اسپانيا به تمامي تحريم هاي وضع شده عليه ايران از سوي سازمان ملل و اتحاديه اروپا پايبند بوده است.
¤با توجه به تبليغات منفي كه در مورد ايران در غرب مي شود در اين مدتي كه در ايران به عنوان سفير اقامت داريد كشور ما را چگونه ديديد؟
- من و خانواده ام 10 ماه است كه به ايران آمده ايم و اين را مي توانم بگويم كه در اين مدت مردم ايران رفتار بسيار خوبي با من داشتند. من و خانواده ام از مردم ايران كه بسيار مهمان نواز هستند از صميم قلب ممنون هستيم.
¤ جناب سفير، ظاهرتان نشان مي دهد كه سن زيادي نداريد چرا از عصا استفاده مي كنيد؟
- يك حادثه ورزشي براي من به وجود آمد و در ضمن خيلي ممنون هستم كه به من جوان گفتيد دو ماه ديگر اگر از من دعوت كنيد بدون عصا به حضورتان مي رسم.
¤ مردم ايران علاقه مند تيم ها و ليگ فوتبال اسپانيا هستند.
- من دوست دارم كه زماني بتوانم يك بازي بين تيم ملي فوتبال اسپانيا و ايران برگزار كنم.
¤ما هم علاقه مند هستيم بازي تيم ملي ايران و اسپانيا هرچه زودتر برگزار شود.
- اميدوارم ، من نه مادريدي هستم و نه بارسلونايي ولي مي دانم تصوير عمده اي كه مردم ايران از اسپانيا دارند برگرفته از فوتبال است.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10