طراحي لباس ها و معماري شهرها چقدر منطقي و عقلاني است؟ ( بخش نخست)
غفلت از ذوق و هنر ايراني- اسلامي
گاليا توانگر
شايد تصاوير كاشي هاي بديع، اسليمي هاي پيچان و آبي رنگ كه خزشي رو به سمت افلاك
دارند و نيز گنبدهايي كه با نظم هندسي خاصي بنا شده اند، براي ما تصاوير تازه اي
نباشد، اما معماري ايراني اسلامي به حدي زيباست كه «يوهاني كاما رودين» عكاس غربي
را برآن داشته مجموعه اي از عكس هاي معماري ايراني اسلامي را با عنوان كاشي كاري
هاي طلسم كننده معماري ايراني، گردآوري و در اينترنت منتشر كند. اين تصاوير اگرچه
براي ما كه هر روز پيش چشممان است، تازه به نظر نمي آيد، اما براي بسياري از مردم
دنيا تصاوير حيرت انگيز و چشم نوازي اند. اين مجموعه از عكس ها تاكنون هزاران بار
در اينترنت به اشتراك گذاشته شده اند.
امروزه بخش عظيمي از فرهنگ ايراني و اسلامي با نوع پوشش سنتي زنان و مردان ما در دل
قوميت هاي مختلف و نيز معماري چشم نواز ايراني در سده هاي گذشته مورد پژوهش و جست
وجوگري واقع مي شود. از اين روست كه يكي از دغدغه هاي مقام معظم رهبري اين است كه
اين عظمت و شكوه به زندگي امروز ايراني باز گردد. چنانچه ايشان با طرح سوال «طراحي
لباس ها و معماري شهرها چقدر منطقي و عقلاني است؟» مهرماه سال جاري در جمع جوانان
خراسان شمالي تلنگري به جامعه طراحان لباس و معماران ايراني وارد كرده اند.
كتابخانه عمومي بوشهر ساختمان قديمي با معماري ايراني داشت. درهاي بزرگ چوبي
كتابخانه با شيشه هاي رنگي مشبك رو به خليج باز مي شدند. هر بار كه روانه اين مكان
مي شدم، در ميانه يكي از درها مي ايستادم و شروع مي كردم به دست تكان دادن براي مرغ
دريايي كه بر بلنداي امواج اوج مي گرفت و از سر شانه شان مي گذشت.
انگار اين من بودم كه از آستانه پنج دري اين ساختمان باشكوه حرف هاي مگويي را روي
شانه ام مي نشاندم و قايمكي آنها را به هرجا مي كشاندم. بي شك آن ساختمان رويايي،
كتاب هايش، فضاي خلاقانه بومي و خاطرات خوش كم كم مرا به نوشتن واداشت و سرنوشتم را
به گونه ديگري رقم زد.
نسيمي از دريا برمي خاست. برروي موج شكن ها مي سريد، توي پنج دري كتابخانه عمومي
شهر مي پيچيد و از لابه لاي قفسه هاي كتاب گونه هايم را نوازش مي داد. كم كم رد اين
نسيم در انشاهايم عطر تازه اي مي پراكند. من اين حس عجين شدن معماري و هنر را تجربه
كرده ام و مي دانم معماري ايراني چه معجزه ها كه نمي كند!
وارثان غافل از معماري بزرگان
براي ما كه روزگاري سردمدار هنر و ذوق بوده ايم، خوشايند نيست كه بنجل پوش طرح هاي
وارداتي و لباس هايي باشيم كه هيچ رنگ و بويي از هويتمان را در خود ندارند. از سوي
ديگر زندگي كردن در اين خانه هايي كه پيرو هيچ سبك خاص معماري نيستند و به قفسي
براي مرغ ذوق و قريحه ايراني مي مانند، شايسته شان مان با آن تاريخچه عظيم معماري
ايراني- اسلامي به نظر نمي رسد. يك لحظه با خود فكر كنيد كه نسل هاي بعدي درمورد
سبك زندگي مان، پوشش مان و نقايص عظيمي كه به بدنه معماري ايراني وارد ساخته ايم،
چه قضاوتي خواهند داشت؟ ابوالفضل عرب زاده، عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس و از
استادان گروه سازه اين دانشگاه گله مندانه مي پرسد: «معلوم نيست تركيب معماري امروز
ما چيست؟ اگر تقليد است از كجا چنين چيزي را تقليد كرده ايم؟ رو راست به شما بگويم
كه اين سبك معماري در هيچ سبك رايجي كه ما مي شناسيم، نمي گنجد، چه اروپايي، چه
ايراني و چه سبك هاي معماري متعلق به هر كجاي دنيا!»
وي مي گويد: «بنده بخشي از تحصيلاتم را در دانشگاه هاي اروپايي (انگليس و آلمان)
گذرانده ام، اما حقيقت اين است كه سبك معماري فعلي ما سبك وارداتي هم نيست. بهتر
است عنوان آن را بگذاريم سبك سودجويان و بساز و بفروش ها!
يكي از غصه هاي امروز جامعه معماري ما اين است كه نه تنها سبك بي هويت شده، بلكه
متريال (مواد ساخت و ساز) نيز بي كيفيت و غيراستاندارد است.
متاسفانه متريال چيني بازار را قرق كرده و كوچك ترين ا ل مان هاي مقاوم سازي در اين
سبك معماري جايي ندارد.»
از اين اهل فن سوال مي كنم: «شايد يكي از دلايل گسترش اين سبك بي هويت كه شما سبك
سودجويان و بساز و بفروش ها خطابش كرديد، كمبود فضا در زندگي شهري امروزي باشد.
شايد در شرايط كمبود فضا ناچاريم كه از سبك معماري ايراني اسلامي و المان هاي
باشكوهش دور بيفتيم؟»
عرب زاده خيلي صريح پاسخ مي دهد: «ما هيچ گاه در كشورمان با كمبود فضا مواجه نبوده
ايم و نخواهيم بود. وسعت كشور ما و شهرهاي ما چندين برابر برخي كشورهاي صاحب سبك
معماري دنيا و نيز شهرهاي مطرح جهان امروز است. من معتقدم حتي در فضاي كوچك هم مي
توان از المان هاي معماري سنتي ايراني بهره گرفت. الآن آپارتمان ما حتي بالكن هم
ندارد. فضا براي نفس تازه كردن هم نيست. روح آرامش، هنر و زيبايي از خانه هاي ما
گرفته شده و در اين شرايط حتي حال و حوصله ارتباط گيري با همسايگانمان را هم از دست
داده ايم. در چنين خانه هايي زندگي كردن از قدمت چند هزار ساله معماري ايراني به
دور است.»
طراحي مدل هاي رسمي و مجلسي براي مردان و زنان جامعه اسلامي
در عرصه طراحي پارچه و لباس سالانه صدها نفر دانشجو از دانشگاه هنر گرفته تا جامع
علمي كاربردي فارغ التحصيل مي شوند و اتفاقا اگر دقيق بنگريم مي بينيم كه چه بسا در
اين زمينه صاحب ذوق و سبك نيز هستند. اما معمولا انعكاس هنر اين قشر به برپايي چند
نمايشگاه مدل مانتو و چادر ختم شده كه باز هم با ابراز تاسف فراوان بايد صادقانه
بگوييم كه اكثر اين نمايشگاه ها بي فرجام بوده و نتيجه و موجي از جانب آنها در
جامعه شاهد نبوده ايم.
زهرا ترك پيچلو 24ساله خانه دار كه از طريق تلويزيون با خبر شده اين روزها در تالار
وحدت نمايشگاه مدل هاي مانتو برپاست و براي اولين بار مهمان اين نمايشگاه شده، مي
گويد: «اين روزها خريد مانتو در مانتوفروشي هاي سطح شهر به كار شاقي تبديل شده است!
من خودم مدل هاي سنتي و بلند را مي پسندم. مدل هايي كه درعين سادگي، شيك و تك
باشند. اما متاسفانه در مغازه هاي مانتوفروشي چنين چيزي كمتر يافت مي شود. يا مقلد
مدل هاي ترك هستند و يا اگر كار سنتي ارائه بدهند، كاربري اداري و پوشش روزمره را
نداشته و تنها به درد مهماني مي خورند.»
اين شهروند تهراني كه علاقه مند به رنگ هاي شاد و بهاري است، مي گويد: «اگر پوشش
بلند و تنگ نباشد و اكثريت جامعه از رنگ هاي شاد استفاده كنند، فكر نمي كنم رنگ با
موازين ديني ما منافاتي داشته باشد. نمي دانم چرا ما حلال خدا را حرام مي كنيم و
حرام را حلال مي دانيم. اگر همان طور كه در دين گفته شده پوشش خود را رعايت كنيم و
از نقوش ايراني و سنتي در تزيين لباس هايمان بهره بگيريم، بهتر است يا اين كه
مانتوهاي كوتاه، تنگ و بي هويت وارداتي را بپوشيم؟»
نرگس رحيمي 35 ساله كه خود كارمند تالار نمايشگاه است، از رنگ آبي روشن كه رنگ خاص
پارچه ها و كاشي كاري هاي ايراني است، با انرژي خاصي تعريف مي كند. وي كه معمولا
آخر هر فصل خريد مانتو و پوشش روسري و مقنعه دارد، مي گويد: «متاسفانه ما در انتخاب
پوشش به فرم بدني مان توجه نداريم. يك خانم چاق لباس هايي را انتخاب مي كند كه
مناسب افراد لاغر اندام است و بالعكس. بايد يك سري آموزش ها در وادي خريد مناسب به
بانوان ارائه داد.
به علاوه در زمينه پوشش اداري و عمومي هنوز به نقطه روشني دست پيدا نكرده ايم. خيلي
از سازمان ها به دليل هزينه طراحي فرم زير بار ارائه الگوي روشني براي بانوان
كارمند و حتي آقايان نمي روند. اشتباه ديگر ما اين است كه تصور مي كنيم طراحي پارچه
و لباس تنها معطوف به پوشش بانوان است، درحالي كه مردان نيز نيازمند الگوهاي سنتي و
اسلامي در پوشش شان هستند. در اين زمينه حتي برپايي يك مورد نمايشگاه الگوهاي پوشش
مردانه در حافظه عمومي حك نشده است!»
پوشش آقايان را فراموش نكنيد
اغلب مردان در ادارات ما گويي پوشش خانگي را جايگزين پوشش رسمي كرده اند. شايد اگر
دقيق نگاه كنيم مي بينيم كه بيش از زنان جامعه، مردان ما از نبود تنوع در مدل هاي
پوششي خود رنج مي برند. لباس رسمي همان كت و شلوار وارداتي است كه معمولا هم در
مجالس پوشيده مي شود و در روزمرگي ها و محيط هاي رسمي شاهد انواع تي شرت ها با آرم
ها و مارك هاي موهوم به تن آقايان هستيم.
مهران سمندري، راننده تاكسي پشت چراغ قرمز ناگهان به حالت تاسف و منع رفتاري درحالي
كه به تي شرت و شلوار جوان موتورسواري خيره مانده، زير لب زمزمه مي كند: «اين ديگر
چيست كه پوشيده؟! اين ها هويت خانوادگي ندارند كه چنين لباس هاي تنگ و شلوارهاي
كوتاهي را مي پوشند؟»
لباس جوان موتورسوار به حدي ناجور است كه مرد و زن وقتي پشت چراغ قرمز به او نگاه
مي كنند، ناخودآگاه از شرم سر برمي گردانند.
اين راننده تاكسي در ادامه مي گويد: «انگار دوره آخرالزمان شده، همين ديروز يك تي
شرت تماما پولك دوزي شده تن يكي از جوان ها ديدم. اين شلوارهاي جين كوتاه و تنگ هم
كه فراگير شده، حيا را خط زده است. چرا چنين چيزهايي براي فروش انبوه وارد بازار مي
شود؟»
براي اين سؤالات چه پاسخي داريم؟
اين روزها كه در شهر رفت و آمد مي كنيم، معمولا با فضاي خوبي مواجه نمي شويم. اغلب
ما در طول زندگي خود در هر جايگاهي كه باشيم و با هر سطح درآمدي نمي توانيم از يك
معماري تحسين برانگيز ايراني استفاده كنيم. اين شايد برايمان به صورت يك روزمرگي
درآمده باشد. روزمرگي كه شايد چندان هم نشود به آن عادت كرد، اما بخشي از ناگزيرهاي
روزمرگي مان است. شهر براي هر كدام از ما هويتي دارد و هويت جمعي حاصل اشتراكي است
كه در معنا براي آن قائليم. اما اين هويت پذيري كالبدي مي طلبد كه در انگيزه هاي
كنوني ساختمان هاي شهر نمي گنجد. البته انتقاد از آشفتگي در ساختمان سازي و شهرسازي
حرف امروز و ديروز نيست. گفتن از زيبايي هاي گذشته معماري اگر چه مسرت بخش است، اما
زماني مي توان مشكلات معماري امروزي را تقليل داد كه از المان هاي مرسوم آن سبك هاي
گذشته به شكلي كه براي زندگي امروزمان كاربردي باشد، الهام بگيريم.
يك جوان صاحب نظر در وادي معماري در وبلاگ خود سعي كرده با طرح سؤالات زير آغازگر
بحثي مهم در زندگي روزمره ما ايراني ها باشد.
سؤالاتي از قبيل اين كه هنر و خصوصا معماري ايران سرمشق بسياري از ملت هاي دنيا
بوده است و معماري امروز ما التقاطي بي معنا از جريان هاي متنوعي از معماري دنياست.
در برخي موارد لباسي كه براي جامعه ايراني برازنده نيست نيز برگزيده ايم. آيا اين
وضعيت نمايي مجسم از بي رنگي حافظه تاريخي ماست؟
بالا رفتن سطح زندگي مردم از اواخر دهه هفتاد منجر به بالا رفتن توقع مردم از فضاها
شده است. اما عدم برنامه ريزي براي بالا بردن كيفيت معماري اين فرصت را تبديل به
آزمايشگاه آزمون و خطاي بي پايان براي گروه هاي ساخت و ساز غيرحرفه اي تبديل كرده.
آيا اين جريان ثمره اي براي آينده معماري ايراني خواهد داشت؟
سؤال ديگر اين است كه در اين آشفتگي معماري معاصر چه كسي مقصر است؟ دستگاه هاي
دولتي و شهرداري اگر چه با برگزاري گردهمايي ها و همايش سعي در نشان دادن توجه به
اين موضوع دارند، اما در عمل كمتر تغيير رويه اي از سوي آنان صورت گرفته است.
معماري طولاني ترين و منسجم ترين تاريخ هنر را به دليل ساختار پايدار خود داراست.
تا حدي كه هويت بسياري از اقوام و شكل زندگي آنها از آثار معماري باقيمانده از آنها
شناخته شده است. آيندگان درباره معماري دوران ماو در نتيجه هويت آن چه خواهند گفت؟
گزارش روز
|