شاخص هاي حكومت نبوي
شاخص اول، ايمان و
معنويت است. انگيزه و موتور پيش برنده حقيقي در نظام نبوي، ايماني است كه از سرچشمه
دل و فكر مردم مي جوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحيح به حركت در مي
آورد. پس شاخص اول، دميدن و تقويت روح ايمان و معنويت و دادن اعتقاد و انديشه درست
به افراد است، كه پيغمبر اين را از مكه شروع كرد و در مدينه پرچمش را با قدرت بالا
برد.
شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس كار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقي به حق دار ـ
بدون هيچ ملاحظه ـ است.
شاخص سوم، علم و معرفت است. در نظام نبوي، پايه همه چيز، دانستن و شناختن و آگاهي و
بيداري است. كسي را كوركورانه به سمتي حركت نمي دهند؛ مردم را با آگاهي و معرفت و
قدرت تشخيص، به نيروي فعال ـ نه نيروي منفعل ـ بدل مي كنند.
شاخص چهارم، صفا و اخوت است. در نظام نبوي، درگيري هاي برخاسته از انگيزه هاي
خرافي، شخصي، سودطلبي و منفعت طلبي مبغوض1 است و با آن مبارزه مي شود. فضا، فضاي
صميميت و اخوت و برادري و همدلي است.
شاخص پنجم، صلاح اخلاقي و رفتاري است. انسان ها را تزكيه و از مفاسد و رذائل
اخلاقي، پيراسته و پاك مي كند؛ انسان با اخلاق و مزكّي2 مي سازد؛ «و يزكّيه م و
يعلّ مهم الك تاب و الح كمه3». تزكيه، يكي از آن پايه هاي اصلي است؛ يعني پيغمبر
روي يكايك افراد، كار تربيتي و انسان سازي مي كرد.
شاخص ششم، اقتدار و عزت است. جامعه و نظام نبوي، توسري خور، وابسته، دنباله رو و
دست حاجت به سوي اين و آن درازكن نيست؛ عزيز و مقتدر و تصميم گير است؛ صلاح خود را
كه شناخت، براي تأمين آن تلاش مي كند و كار خود را پيش مي برد.
شاخص هفتم، كار و حركت و پيشرفت دائمي است. توقف در نظام نبوي وجود ندارد؛ به طور
مرتب، حركت، كار و پيشرفت است. اتفاق نمي افتد كه يك زمان بگويند ديگر تمام شد، حال
بنشينيم استراحت كنيم! اين وجود ندارد. البته اين كار، كار لذت آور و شادي بخشي
است؛ كار خستگي آور و كسل كننده و ملول كننده و به تعب آورنده اي4 نيست؛ كاري است
كه به انسان نشاط و نيرو و شوق مي دهد.
پيغمبر وارد مدينه شد تا اين نظام را سر پا و كامل كند و آن را براي ابد در تاريخ،
به عنوان نمونه بگذارد تا هركسي در هرجاي تاريخ ـ از بعد از زمان خودش تا قيامت ـ
توانست مثل آن را به وجود آورد و در دل ها شوق ايجاد كند تا انسان ها به سوي چنان
جامعه اي بروند. البته ايجاد چنين نظامي، به پايه هاي اعتقادي و انساني احتياج
دارد.
اول بايد عقايد و انديشه هاي صحيحي وجود داشته باشد تا اين نظام بر پايه آن افكار
بنا شود. پيغمبر اين انديشه ها و افكار را در قالب كلمه توحيد و عزت انسان و بقيه
معارف اسلامي در دوران سيزده سال مكه تبيين كرده بود؛ بعد هم در مدينه و در تمام
آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً اين افكار و اين معارف بلند را ـ كه پايه هاي اين
نظامند ـ به اين و آن تفهيم كرد و تعليم داد.
دوم، پايه ها و ستون هاي انساني لازم است تا اين بنا بر دوش آنها قرار گيرد، چون
نظام اسلامي قائم به فرد نيست. پيغمبر بسياري از اين ستون ها را در مكه به وجود
آورده و آماده كرده بود. يك عده، صحابه بزرگوار پيغمبر بودند ـ با اختلاف مرتبه اي
كه داشتند ـ اينها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سيزده ساله مكه بودند. يك
عده هم كساني بودند كه قبل از هجرت پيغمبر، در يثرب با پيام پيغمبر به وجود آمده
بودند؛ از قبيل سعدبن معاذها و ابي ايوب ها و ديگران. بعد هم كه پيغمبر آمد، از
لحظه ورود، انسان سازي را شروع كرد و روزبه روز مديران لايق، انسان هاي بزرگ، شجاع،
با گذشت، با ايمان، قوي و بامعرفت به عنوان ستون هاي مستحكم اين بناي شامخ و رفيع،
وارد مدينه شدند.
هجرت پيغمبر به مدينه ـ كه قبل از ورود پيامبر به اين شهر، يثرب ناميده مي شد و بعد
از آمدن آن حضرت، «مدينه النّبي» نام گرفت ـ مثل نسيم خوش بهاري بود كه در فضاي اين
شهر پيچيد و همه احساس كردند كأنّه گشايشي به وجود آمده است؛ لذا دل ها متوجه و
بيدار شد. وقتي كه مردم شنيدند پيغمبر وارد قبا شده است. قبا نزديك مدينه است و آن
حضرت پانزده روز در آنجا ماند. شوق ديدن ايشان روزبه روز در دل مردم مدينه بيشتر مي
شد. بعضي از مردم به قبا مي رفتند و پيغمبر را زيارت مي كردند و برمي گشتند؛ عده اي
هم در مدينه منتظر بودند تا ايشان بيايد. بعد كه پيغمبر وارد مدينه شد، اين شوق و
اين نسيم لطيف و ملايم، به توفاني در دل هاي مردم تبديل شد و دل ها را عوض كرد.
ناگهان احساس كردند كه عقايد و عواطف و وابستگي هاي قبايلي و تعصبات آنها، در چهره
و رفتار و سخن اين مرد محو شده است و با دروازه جديدي به سوي حقايق عالم آفرينش و
معارف اخلاقي آشنا شده اند. همين توفان بود كه اول در دل ها انقلاب ايجاد كرد؛ بعد
به اطراف مدينه گسترش پيدا كرد؛ سپس دژ طبيعي مكه را تسخير كرد و سرانجام به راه
هاي دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتوري و كشور بزرگ آن روز پيش رفت؛ و هرجا
رفت، دل ها را تكان داد و در درون انسان ها انقلاب به وجود آورد. مسلمانان در صدر
اسلام، ايران و روم را با نيروي ايمان فتح كردند. ملت هاي مورد هجوم هم به مجرّدي
كه اينها را مي ديدند، در دل هايشان نيز اين ايمان به وجود مي آمد. شمشير براي اين
بود كه مانع ها و سركرده هاي زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ ولا توده مردم، همه
جا همان توفان را دريافت كرده بودند و دو امپراتوري عظيم در آن روزگار ـ يعني روم و
ايران ـ تا اعماق خودشان جزو نظام و كشور اسلامي شده بودند. همه اينها چهل سال طول
كشيد؛ ده سالش در زمان پيغمبر بود؛ سي سال هم بعد از پيغمبر.
پيغمبر به مجرّداينكه وارد مدينه شد، كار را شروع كرد. از جمله شگفتي هاي زندگي آن
حضرت اين است كه در طول اين ده سال، يك لحظه را هدر نداد. ديده نشد كه پيغمبر از
فشاندن نور معنويت و هدايت و تعليم و تربيت لحظه اي باز بماند. بيداري او، خواب او،
مسجد او، خانه او، ميدان جنگ او، در كوچه و بازار رفتن او، معاشرت خانوادگي او و
وجود او ـ هرجا كه بود ـ درس بود. عجب بركتي در چنين عمري وجود دارد! كسي كه همه
تاريخ را مسخّر فكر خود كرد و روي آن اثر گذاشت ـ كه من بارها گفته ام، بسياري از
مفاهيمي كه قرن هاي بعد براي بشريت تقدّس پيدا كرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادري،
عدالت و مردم سالاري، همه تحت تأثير تعليم او بود؛ در تعاليم ساير اديان چنين
چيزهايي وجود نداشت و يا لااقل به منصه ظهور نرسيده بود ـ فقط ده سال كار حكومتي و
سياسي و جمعي كرده بود. چه عمر بابركتي! از اول ورود، موضع گيري خود را مشخص كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. (بغض) مورد خشم قرار گرفتن
2. (زكي) پاك شده
3. سوره مباركه آل عمران / آيه 164 ، «و پاكشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد . »
4. (تعب) خستگي آور، مشقّت زا
پاورقي
|