(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 8  آذر  1391 - شماره 20367

دانشگاه در جبهه (13)
دانشجوي شهيد حميد قهرمانلو
از رنجي كه مي بريم!
اتفاقا ما هم در خانه پنير نداشتيم!
اخلاق دانشجويي
پاي منبر آيت الله جاودان
پاسخ به يك جوابيه
نكته
حمايت از پژوهشكده هاي دانشجويي
فراخوان هفتمين جشنواره بين المللي فارابي
محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي در تجمع عزاداري دانشجويان
آغاز ثبت نام آزمون دكتري سال 92


دانشگاه در جبهه (13)

دانشجوي شهيد حميد قهرمانلو

حميد قهرمانلو در فروردين ماه سال 1344 در شهر مشهد ديده به جهان گشود. او كودكي باهوش و پرانرژي بود و تحصيلات دبستان و راهنمايي را با موفقيت طي كرد و همواره در زمره دانش آموزان نمونه بود. همزمان با شروع قيام هاي مردمي در سال 1357 به همراه دو برادر ديگرش در مبارزه عليه رژيم طاغوت شركت كرد. شركت در تظاهرات خياباني عليه رژيم و خطرات ناشي از آن مانعي براي رسيدن او به هدفش نبود، به طوري كه در يكي از روزهاي انقلاب و در حالي كه همراه برادر بزرگ تر خود از حملات سربازان عكس و فيلم تهيه مي كرد مجروح شد و براي اين كه اطلاع از اين امر مانعي براي حضور مجدد او نشود هيچ گاه اين موضوع را با خانواده خود در ميان نگذاشت. او فردي مومن، متعهد و مهربان بود و در ياري رساندن به همنوعان نيازمند خود از هيچ كوششي دريغ نمي كرد.
پس از پيروزي انقلاب و بنا به دستور امام تحصيلات خود را از سر گرفت و دوران دبيرستان را با موفقيت پشت سرگذاشت. سال هاي 60 و 61 دوران حضور داوطلبانه او در مناطق عملياتي كردستان بود تا اينكه درسال 63 و پس از قبولي در كنكور سراسري وارد دانشكده مهندسي دانشگاه فردوسي شد و در رشته عمران مشغول به تحصيل گرديد. با وجود اشتغال به تحصيل كماكان در مناطق عملياتي حضور داشت. در سال 66 همراه با لشكر امام حسن(ع) به جبهه رفت و در منطقه فاو به خدمت مشغول شد. سرانجام حميد در تاريخ بيست و هشتم فروردين ماه سال 1367 به نداي حق لبيك گفت و به فيض ديدار دوست نايل گشت.

 


از رنجي كه مي بريم!

تا به حال نشنيده ام كسي بگويد از دانشگاه چه مي خواهيم؟ معمولا نمي پرسند دانشگاه به چه دردي مي خورد؟ منظور اين نيست كه مثلا از پزشكي و مهندسي چه مي خواهيم، زيرا مردم از آنها دارو و... مي خواهند و اتفاقا در آنجا نيز وضع چندان بهتر نيست. همسرم كه به المپيادي هاي شيمي، نانو درس مي داد يك بار مي گفت بالاترين نمره اي كه در آخرين آزمون كلاسي گرفته اند 14 بوده و اين فاجعه نيست، زيرا به هر حال اغلب آنها در اينجا به هيچ كاري نمي آيند.
دريغا كه نمي پرسند المپياد براي چيست؟ جز اينكه بهترين ها اينجا را به مقصدي در خارج براي كار يا سكونت ترك كنند. مؤسسات بزرگ دلالاني دارند كه شغلشان همين است. زماني برده ها را بهر نيروي بازوئي مي بردند و حالا آدمي وسوسه مي شود بگويد اين نوع برده داري برده هاي ذهني است. كساني كه در خارج از كشور بوده اند، مي گويند اگر نمره ترقي در آمريكا و اروپا را 100 فرض كنيم، ما در استثنايي ترين شرايط به پله 60 مي رسيم. زيرا 40 پله بالايي در اختيار خودشان است. از كلي گويي هايي نظير فرهنگ ساز بودن دانشگاه و... كه بگذريم اصلا نمي دانيم كاركرد دانشگاه دقيقا در ساختار اجتماعي ما چيست؟ آيا اين نهاد مي خواهد آسيب شناسي اجتماعي كند؟ يا براي آينده تئوري بپردازد؟ وقتي تئوري «ايران و آينده» را نوشتم، انتظار داشتم نقد و بررسي شود تا مشكلات نظري اش مورد مداقه قرار گيرد؛ به جاي آن گفتند اسم اش را نياور كه اگر آن را ببريم در دانشگاه تهران، آبرويت مي رود. گفتم مي خواهم آبرويم برود. تا ببينم تكليف اين دانشگاه با يك استراتژي آينده نگرانه، چيست؟ من نگفته بودم آنچه به چاپ رساندم درست بوده تنها مايل بودم درستي و نادرستي اش روشن شود. دانشگاهي كه به جاي نقد و رد و قبول نظريه ها با خونسردي سكوت مي كند، ضد كاركرد است. وقتي دانشگاهي، ضد كاركرد باشد، ديگر استاد و دانشجو مي خواهند در آن چه كنند؟ بحث بر سر اين نيست كه دانشگاه نبايد كاركرد بدي داشته باشد، بلكه گويا مي گويند اصلا نبايد كاركردي داشته باشد! حتي كساني كه نقاب غيرسياسي بودن زده اند نيز از اين قاعده ضد كاركردي بودن مستثني نيستند. اگر كسي مثلا با سياست روز جامعه همراه شود، در استراتژي كلي نظر دهد، جهت آسيب شناسي همراه كند، مي گويند خود را به دولت فروخته. مي پرسيم بسيار خب، چه كنيم؟ مي گويند هيچ! هيچ كاري نكنيد. آيا كار ما در دانشگاه اين است كه چهار كتاب بي خاصيت و بي سياست و بي توجه به اوضاع اجتماع بنويسيم و سپس اگر بتوانيم چهار پژوهش قد و نيم قد براي مؤسسات و نهادهاي (تحت عنوان كارهاي علمي) انجام دهيم؛ چون كسي نمي تواند بگويد اينها به دستگاه هاي امنيتي و جاسوسي آنها وابسته هستند؛ در حالي كه هستند. اگر ساختار امنيتي اين نهادها تا اين اندازه ولنگار و بي اطلاع بود كه نمي توانستند قدرت هاي جهاني محسوب شوند! اساسا ساختارهاي اداري در كشورهاي قدرتمند تحت كنترل هستند. يك بار از يك انگليسي كه آمده بود اينجا پايان نامه فوق ليسانس بگذراند، پرسيدم: «چرا آمدي اينجا؟» گفت: «در آنجا استاد نمي گذارد آدم آزادانه كار كند. استاد به يك «سر تيم» وصل است كه او با يك «سراستراتژيك» ارتباط دارد و او هم به نوبه خود به مقام بالاتري». يعني سر آخر كتمان كنيم يا نه «گيدنز» جامعه شناس شهير انگليسي راهبر تئوريك «توني بلر» مي شود و «پوپر» معاون جاسوسي سيا. «فوكوياما» و «هان تينگتون» كه تئوري ساز هستند كارمند پنتاگون اند و در ساختار پيوسته كار مي كنند.
يك استاد پنتاگون 16هزار دلار در ماه درآمد دارد، در مقابل اگر استاد معمولي 4هزار دلار در بياورد كلاه اش را به آسمان مي اندازد. اصلا در آنجا كسي آزاد نيست و هر كسي نمي تواند برود هر كار مي خواهد بكند. در غير اين صورت نمي بايست اين همه شكوه از اتوريته ساختارها در ميان متفكران آزادانديش تر عمومي نمي شد. هر كسي مي تواند مطلب فرعي بنويسد، اما بايد طبق برنامه و در چارچوب تيمي كه هست عمل كند. بيرون از كادر تيم كار اخلاقي و غيراخلاقي و سياسي انجام بدهد، مهم نيست. ولي در محل كار بايد هماني باشد كه آنها مي خواهند واگر نه اخراج مي شود. فساد اخلاقي در محل كار نه به خاطر اهميت به خطر افتادن اخلاق بلكه تنها به خاطر به خطر افتادن كار با مجازات روبه رو مي شود.
مي گويند مثلا قرار است درباره ميزان جمعيت ايران طي 30 سال آينده براي سازمان ملل متحد تحقيق شود و اين ظاهري سياسي ندارد. اما مي توان پرسيد آنها كه در سازمان ملل متحد جمعيت شناس هاي برجسته تري دارند چرا از استادي كه اينجاست مي خواهند برايشان كار كند؟ خدا مي داند كه چگونه او را هدايت مي كنند و در پايان مثلا سه هزار دلار به او مي دهند. اطلاعاتي كه از كشور ما خارج مي شود، ( آن هم طبقه بندي شده و دقيق و براساس سيستمي كه آنها گفته اند) وحشتناك است. اين است كار علمي استاد دانشگاهي ما كه مثلا غيرسياسي است! اين اساتيد غالبا تابستان ها خارج از كشور هستند و در موسسات وابسته به همين تيپ ها فعاليت مي كنند. ببينيد چقدر موسسات مطالعات خاورميانه به راه افتاده! و متاسفانه به مدد استادان غيرسياسي ما از جامعه ما پيش بيني هاي دقيق سياسي هم دارند.
استادي كه رفته بود و براي چند استاد ايراني مقالاتي در مطالعات خاورميانه اي (در فهرست asi) گرفته بود مي گفت آنها نمي خواهند هيچ خبري از جامعه ايران پخش شود، ولي خود مي خواهند خبردار باشند. حالا مي توانيم در اين مجلات بنويسيم و با سه صفحه استاد شويم! غافل از اينكه تمام كساني كه آنجا سوپروايزر و مرجع و داور و مقاله خوان هستند، نمي توانند موجوداتي صرفا علمي باشند .مي گويند آزاديد كه بنويسيد، ولي چيزي بنويسيد كه به درد ما بخورد. شخصي از من خواست چيزي درباره فيضيه بنويسم كه معلوم كند چگونه درس مي خوانند و غذا مي خورند و مي خوابند؟ گفتم اگر درباره فحشا در ايران بنويسم چطور است؟ گفت «اين كه ديگر عالي است، يك ماه ديگر چاپش مي كنيم!» راست مي گفت. ولي نه رسانه علوم انساني، مقاله است (كتاب است) و نه چاپ مقاله در فهرست هاي خارجي درد ايراني را دوا مي كند. صرف نظر از سوءاستفاده هاي سياسي، كتاب بايد به ما مدد برساند و نقصي را رفع كند. فقري كه در علوم انساني داريم وحشتناك است. مي گويند نه؟ پس چرا «سير حكمت در اروپا» نوشته فروغي، هنوز دائما چاپ مي شود و فروش مي رود؟
زيرا بعد از آن نتوانسته ايم فلسفه غرب را باز توليد كنيم. 50، 60 سال است كه فلسفه دارد در ايران در جا مي زند. وقتي كتاب دكتر مجتهدي، «فلسفه در آلمان» را خواندم از اينكه چنين كتابي به اين خوبي نوشته شده تعجب كردم ولي باز هنوز كتابي مقدماتي است و نشان مي دهد ما هنوز در مقدماتيم. هنوز نتوانسته ايم يك كتاب مباني جامعه شناسي فارسي داشته باشيم. الا اينكه همين كتاب هاي خارجي را بخوانيم. نه اينكه كتابي نداريم، ولي چيزي در آنچه داريم نيست. همان تكرار مكررات و از روي دست هم نوشتن.
گاهي فكر مي كنم علوم اجتماعي در گذشته بهتر از حالا بود. در گذشته لااقل مي رفتند و درباره عشاير و زندگي روستايي و آسيب هاي اجتماعي كار مي كردند هنوز كتاب «صفي نژاد» در جغرافياي فرهنگي با كتاب هاي جديد در همين .زمينه قابل مقايسه نيست و به نظر من كلاسيك است اما به فكر كسي خطور نكرده صفي نژاد را چهره ماندگار كند. چون مدرك دكتري ندارد هر چند يك دنيا كار مفيد كرده است.
اين تنها نمونه نيست. چه كسي بيشتر از «آشتياني» در زمينه فرهنگي كار كرده؟ از وقتي دانشجوي علوم اجتماعي بودم تا امروز، ديده ام كه ايشان بيشتر و درست تر و دقيق تر از هر كسي درباره مسائل اجتماعي روز حرف مي زند. او شاگرد «هايدگر»، «كارل لوويد» و «گادامر» و امثال اينها بوده، اما چه از جانب دانشگاه و چه از سوي اساتيد توجه درخوري را نمي بيند. گيرم كه اهميت ندهد. به هر روي اين علوم اجتماعي در ايران است كه از زاويه نشيني اينها صدمه مي بيند. بعضي وقت ها كسي را با لباس روحانيت مي بينند رو ترش مي كنند. درحالي كه مثلا «پارسانيا» بيشترين و مفيدترين، به روزترين و انضمامي ترين مطالب علوم اجتماعي را مي نويسد.
با اين دو رفتار كه يكي رسمي و ديگري روشنفكرانه است علوم اجتماعي به سرعت تبديل به يك جسد پوسيده مي شود. استاد «كوهي» مي گفت رفته ام تاريخچه علوم اجتماعي در ايران را براي انجمن جامعه شناسي در بياورم، هيچ مطلبي نبوده يعني در علوم اجتماعي هيچ آدم صاحب فكر و تئوري نداشته ايم. همه اساتيد، معلم بودند و بعد مي شدند ناشر علوم اجتماعي.
اينها همان افرادي هستند كه اعتراض مي كنند چرا ما در روزنامه ها مي نويسيم و صراحتا مي گويند، پس چرا شأن خود را پايين مي آوريد. اين رفتار آنها گيج كننده است. زيرا از يك سو هر كار و حرفي كه «گيدنز» مي كند و مي زند حجت است الا همين ارتباط انضمامي با جامعه و سياست و مسائل روز. معلوم كنند چرا «آلن تورن» و «هابرماس» تا اين حد در پايين آوردن شأن علم و عالم كوشش مي كنند؟ يك بار كه داور سينماي ايران بودم، استادي آمد و گفت: «چرا خودت را سبك كردي؟ چرا آلت دست دسته ها و گروه هاي سياسي شدي و رفتي سينما؟» گفتم: «آقا! من سال هاست دارم توي سينما كار مي كنم. با پارتي هم نرفتم بالا كه اتفاقا بعضي ها مرا آورده اند پايين!» رفتيم و كار حرفه اي كرديم. به قول آقاي جعفري جوزاني بحث ايدئولوژيك نكرديم.
مقصودم اين است كه علوم اجتماعي تبديل به ساختاري در خود مانده و دربسته شده است. در چنين شرايطي گرايشات غيراخلاقي و مواد مخدر دانشجويان را تهديد مي كند. منظور اين نيست كه اگر كار علمي بود هرگونه تهديد اخلاقي محيط دانشگاه را ترك مي كند اما در اين شرايط بيش از هر چيزي مشكلات به چشم مي آيد. دانشجويان در جدي ترين حالت به فعاليت هاي سياسي مشغول مي شوند. معمولا اگر مذهبي نباشند چهار تا فكر چپي و حرف چپي هم مي زنند و كلاه كج هم مي گذارند و گيس و قيافه و ريش و سبيل مخصوص مي گذارند و به همين بسنده مي كنند. اين تيپ ها از قديم هم همين طور بودند. بعضي ها خيال مي كنند قديم چه خبر بوده. قديم هم فكر مي كردند با كلاه و گيس و لباس چيني و كفش ها چه طوري و اين حرف ها كه جز كليشه نيست مي توان كاري كرد و باري برد. چپ در ايران چه توليد كرده است؟ چند كتاب توليد كردند؟ آنچه نوشتند به چه دردي مي خورد؟ مثلا كتاب هاي «آريان پور» را ببينيد، اگر سر و تهي در آن ديديد، به من بگوييد. غير از زمينه جامعه شناسي كه كپي خوبي از كتاب «آيبرنينكوف» بود. مابقي دور ريختني است.
اين واقعا مهم است كه ما نه تنها تئوري ساز نداريم و مدام تئوري هاي غربي كه طبيعتا با وضع ما هم مقياس نيستند را به صورت ناقصي تكرار مي كنيم بلكه حتي كارهاي عملي آماري درخور و كارا نيز نداريم. من نمي گويم دولت بايد در همه امور دخالت كند، اما سياستگذاري لازم است. دولت بايد بداند از دانشگاه چه مي خواهد و بداند كه چه سفارشي مي تواند به آن بدهد، منتها در پاسخ گرفتن مي بايست پژوهشگر را آزاد بگذارد. يعني نمي تواند بگويد فلان پژوهش را انجام دهيد و حتما بهمان جواب را بياوريد ولي بايد بداند و اختيار داشته باشد كه از دانشگاه مطالبه كند.
دكتر ابراهيم فياض
عضو هيئت علمي دانشگاه تهران
 


اتفاقا ما هم در خانه پنير نداشتيم!

يك تلفني به دفتر ما شده بود كه آوردند آن تلفن را- مثل همه تلفن هايي كه مي شود آن جا، دفتر ارتباط مردمي ما- به من ارائه دادند. يك نفري پشت تلفن گفته بود كه ما چند وقتي است كه پنير توي منزلمان نيست، اگر فلاني، رئيس جمهور، او هم توي خانه اش پنير ندارد، ما مخلصشيم، مخلص مسئولين هستيم، اما اگر شما توي خانه تان پنير هست، ترتيبي بدهيد كه ما هم پنير داشته باشيم، من وقتي اين تلفن را خواندم، از ته دل شكر خدا را كردم، چون اتفاقا آن روزها توي منزل ما پنير پيدا نمي شد و ما براي صبحانه اي مهمان داشتيم، توي منزلمان پنير نبود، مجبور شدم به بعضي از دوستان متوسل بشوم، بگويم، يك مقدار پنير به ما بدهيد، ما امروز توي خانه مهمان داريم و صبحانه چيزي نداريم غير از نان.
اين وضع جمهوري اسلامي است و اين مايه افتخار ماست. اين چيز زياديي هم نيست، ملت اين را به صورت يك امر طبيعي تلقي مي كنند و همين هم هست، اسلام اين است؛ نظام اسلامي اين است و مردم اين را مي دانند. مي دانند اگر كمبودي هست ناشي از جنگ، ناشي از جنگ هاي گوناگون اقتصادي، اين براي همه است. مسئولين و غيرمسئولين و مردم و قشرهاي مختلف، مگر يك عده معدودي كه قبلا اشاره كردم، همه در اين شريكند، مردم با اين صبرشان، با اين مقاومتشان توانستند بر توطئه دشمن فائق بيايند. ما ايستادگي كرديم، برنامه ريزي كرديم، به اتكاء شما مردم، كمرمان را محكم بستيم و به فضل پروردگار در جنگ نفت بر دشمنانمان پيروز شديم.
(خاطره اي از مقام معظم رهبري 25/12/1365)
hamedrezaee.blogfa.com
 


اخلاق دانشجويي

پاي منبر آيت الله جاودان

گريه براي امام حسين خوب است كه از سوز دل باشد. دل بسوزد و اشك جاري شود. براي آنكه اشك داشته باشيد بايد اولا مراقب چشمتان باشيد و ثانيا مراقب غذايي كه مي خوريد باشيد. هرجايي غذا نخوريد.
نگاه به نامحرم، اشك چشم را خشك مي كند. روايت است كه نگاه به نامحرم تير مسمومي است از ناحيه شيطان. يك تير مسموم كافي است تا قلب انسان را از پاي درآورد. حتي نگاه سهوي هم براي انسان مضر است. سخت است اما مي شود كه نگاه را كنترل كرد.
بعضي از بزرگان براي بهره بردن از ماه محرم، يك سال مراقبت مي كردند. هرچه مي توانيد در محرم و خصوصا در دهه اول، زندگيتان را معطوف به امام حسين(ع) كنيد.
بهره ماه محرم، بدست آوردن يقين در دين است. يقين قلبي، به انسان قوت ايثار مي دهد. اينكه شخصي پيدا بشود كه در روز عاشورا در هنگام نماز بدنش را سپر امام حسين(ع) كند نتيجه يقين قلبي است. وگرنه وقتي جسمي به سمت شما پرتاب شود، ناخودآگاه خودتان را كنار مي كشيد. كسي كه يقين قلبي دارد همه كارش آگاهانه است.
زياد دنبال روضه هاي شلوغ و مجالس بزرگ نباشيد. حاج آقا حق شناس مي رفتند در مجالس خلوت و گمنام شركت مي كردند. در مجلسي مي رفتند كه جمعا 3نفر در آن حضور داشتند. نشستند روضه را گوش دادند، يك چاي نوشيدند و آمدند.
ذكر صلوات يك دعاي مقبول است. صلوات را به نيت دعا بخوانيد. خواندن صلوات در جاي جاي نماز باعث قبول شدن نماز مي شود. حاج آقاي حق شناس در سجده آخر نماز اين ذكر را مي گفتند:
اللهم صل علي محمد و آل محمد وافعل بنا ما انت اهله و لا تفعل بنا ما نحن اهله يا اهل التقوي و المغفره يا ارحم الراحمين.
 


پاسخ به يك جوابيه

پيرو درج مطلبي در صفحه دانشگاه مورخ 11/7/1391 با عنوان «دردنامه يك دانشجو» پيرامون فساد اخلاقي در برخي دانشگاهها، روابط عمومي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي جوابيه اي بدين شرح براي صفحه دانشگاه ارسال كرده است:
طبق بررسي انجام شده سوابق و پرونده ها و صورتجلسات انضباطي از سال 88، تاكنون چنين پرونده اي وجود نداشته و طبعا چنين حكمي (محروميت يك نيمسال از تحصيل) نيز صادر نشده است. به طوري كه اين معاونت آمادگي دارد تمامي اسناد و سوابق و صورتجلسات و... مربوط به شوراي انضباطي را در اختيار مراجع ذيصلاح قرار داده و نادرستي اين ادعا را به اثبات برساند. گفتني است نويسنده اين گزارش كه ادعا نموده نگران آبروي دانشگاه و اساتيد و دانشجويان مي باشد، مشخص است كه به دليل يك تسويه حساب شخصي آن هم براي مطالبات ناحق و غيرمنطقي اقدام به اين امر نموده است چرا كه مي توانست در صورت وقوع چنين اتفاقي قبل از رسانه اي كردن خبركذب و بي اساس، بدون وارد شدن خدشه به آبروي دانشگاه و مجموعه، مسئولين دانشگاه يا وزارت متبوع را در جريان امر قرار دهد.
همچنين با توجه به سوابق درخشان روزنامه در امر اطلاع رساني، انتظار مي رفت مسئولين محترم آن روزنامه، قبل از انتشار خبر غيرواقعي، اين گزارش را به مسئولين ارجاع و از آنان توضيحات لازم خواسته مي شد. در پايان لازم به ذكر است اين دانشگاه به جهت زيرسؤال رفتن دانشگاه، موضوع را از طريق مراجع قضايي و حقوقي پيگيري نموده و بدين وسيله از آبرو و جايگاه يك مجموعه، اساتيد دلسوز و دانشجويان عزيز آن و نيز مسئولين امر دفاع خواهد نمود.
سيدحميد حسيني
مدير روابط عمومي

توضيحات كيهان
درخصوص جوابيه وزارت بهداشت مطالب زير قابل ذكر به نظر مي رسد:
1-نامه وارده دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي تبريز (همانند همه اخبار و نامه هاي واصله) پيش از انتشار مورد بررسي و مداقه قرار گرفت و با توجه به مدارك مرتبط به موضوع و تحقيقات انجام شده در صحت خبر مذكور ترديدي وجود ندارد.
2- ترديدي نيست كه برخي از مراكز و از جمله بعضي دانشگاه ها با اهداف گوناگون و از جمله ترسيم چهره اي غيرواقعي از اوضاع فرهنگي دانشگاه مانع انتشار اخبار تلخ و تاسف انگيز حوزه مديريت خود به ويژه در مسائل اخلاقي مي شوند و گمان مي كنند كه با پاك كردن صورت مسئله مي توان مشكلات اخلاقي غيرقابل انكار را حل نمود! هر چند سياست اصولي كيهان، عدم انتشار اين گونه اخبار بوده و از بين ده ها و صدها خبر واصله پس از بارها و بارها مصلحت انديشي، يكي از آنها را با هدف اصلاح امور و بيداري مسئولين ذي ربط منتشر مي كند، اما نگاهي به فضاي عمومي بعضي دانشگاه ها و جست وجوي ساده و مختصري در فضاي مجازي و حتي صفحات بعضي دانشجويان در اينترنت گواه آن است كه فضاي فرهنگي موجود فاصله بسياري با آنچه كه بايد دارد و اين امري است كه هر انسان منصفي آن را تاييد مي كند.
3- به عنوان مشتي از خروار و اندكي از بسيارهاي اين رفتار عجيب و غيرقابل توجيه مي توان به پرونده آقاي الف- خ دانشجوي سابق دانشگاه علوم پزشكي س اشاره نمود كه پس از سال ها انجام اعمال غيراخلاقي در دانشگاه در واپسين نيم سال تحصيلي به كميته انضباطي معرفي شد! علي رغم صدور حكم قابل قبول اوليه، پس از مدتي درنهايت ناباوري و با دخالت ديوان عدالت اداري دانشجوي مذكور فارغ التحصيل گرديد! يعني حتي اقدام با تاخير دانشگاه هم درنهايت ابتر و بي ثمر ماند و فرد متخلف و خاطي كه شاكيان فراواني از افراد مختلف نظير هم كلاسي، همكار بيمارستان، پرستار و حتي بيمار و ملاقات كننده با بيمار داشته است از دانشگاه علوم پزشكي فارغ التحصيل مي شود و تنها وقفه اندكي در امر تحصيل وي رخ مي دهد.
4- اين نمونه و نمونه هاي بسيار ديگري كه هم اسناد آن در اين موسسه موجود است و هم در آرشيو كميته هاي انضباطي دانشگاه ها، حاكي از واقعيت تلخ و تاسف آوري به نام فساد اخلاقي در بعضي مراكز دانشگاهي است. پس انكار چرا؟! بهتر نيست به جاي انكار و فرافكني، با برخورد ريشه اي، قاطع و كارشناسي شده نسبت به اصلاح اموري از اين دست اقدام و دامن خيل عظيم اساتيد و دانشجويان را از آنچه كه توسط جمع اندكي انجام مي شود پاك نمود؟
5- در عين حال و با همه اين توضيحات ارسال جوابيه و درخواست انتشار آن حقي است كه قانونگذار براي آن وزارت محترم پيش بيني نموده و البته حق انتشار توضيحات مرتبط را نيز به اين روزنامه داده است.
در خاتمه ضمن تاكيد مجدد بر اينكه هدف انتشار اخباري از اين دست صرفا هشدار و بيدارباشي به مسئولين خدوم و مؤمن براي اصلاح امور است اميدواريم مسئولين محترم با همت عالي و به دور از هرگونه جبهه گيري، و انكار، با اتخاذ اقدامات موثر به پالايش بيش از پيش محيط دانشگاهي و برپا كردن جامعه علمي درخور ايران اسلامي موفق شده و برگ زرين ديگري بر كارنامه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بيفزايند.
صفحه دانشگاه
 


نكته

يكي از مخاطبان صفحه دانشگاه ضمن ابراز تشكر از مصاحبه مورخ 16/8/91 اين صفحه با آقاي خوش گفتار تحت عنوان «اينجا نيويورك، مجسمه آزادي و صداي مرگ بر آمريكا» كه به بازخواني ماجراي تسخير مجسمه آزادي توسط دانشجويان ايراني پرداخته بود، برايمان نوشته است:
«از صفحه دانشگاه بسيار متشكرم. بنده تقريباّ مثل ايشان در تگزاس بودم وقتي آمدم به ايران دچار همين فراموشي شدم ولي عشق به انقلابه.» جا دارد مسئولان صداوسيما كه تمام خاطرات اين دوستان در آرشيوشان خاك مي خورد براي آشنايي هرچه بيشتر جوانان با اين اقدام انقلابي فكري به حال انتشار آن كنند.
آقايان احمد طحاني، مهدي امامقلي، سعيد رضوي ايميل هاي شما به دستمان رسيد به ايميل هاي ساير عزيزان نيز در اسرع وقت پاسخ داده خواهد شد.
براي ما بيشتر بنويسيد و به آدرس Daneshgahkayhannews.ir بفرستيد .

 


حمايت از پژوهشكده هاي دانشجويي

محمدمهدي تهرانچي رئيس دانشگاه شهيد بهشتي به خبرگزاري دانشجو گفت: دانشگاه شهيد بهشتي در پي رفع نيازهاي جامعه است و برهمين اساس هر گروه دانشجويي كه نيازهاي جامعه را برطرف كند، توسط اين دانشگاه حمايت مي شود.
وي افزود: دانشگاه شهيد بهشتي حمايت جدي خود را از پژوهشكده هاي دانشجويي نيز اعلام مي كند؛ زيرا اين پژوهشكده ها طرح هايي را براي رفع نيازهاي جامعه ارائه مي دهند.
رئيس دانشگاه شهيد بهشتي ادامه داد: رشته هايي كه اين پژوهشكده ها بايد در آن فعاليت كنند، اولويت بندي نشده؛ چرا كه نيازهاي جامعه مشخص است و اين پژوهشكده ها مي توانند در رشته هاي موردنياز جامعه فعاليت بيشتري داشته باشند.
تهرانچي گفت: همچنين طرح هاي اين پژوهشكده ها مي تواند در تحقق شعار توليد ملي نيز بسيار موثر باشد.
 


فراخوان هفتمين جشنواره بين المللي فارابي

جشنواره بين المللي فارابي با هدف شناسايي و معرفي آثار پژوهشي برتر در حوزه علوم انساني و اسلامي برگزار مي گردد.
معاون فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با اشاره به اهميت جشنواره هاي بين المللي در ارتقاي علوم انساني اسلامي گفت: وزارت علوم تحقيقات و فناوري براي ترغيب و تشويق پژوهشگران حوزه علوم انساني به انجام تحقيقات بنيادي و كاربردي اصيل منطبق با ملاك هاي علمي و دانش بومي و همچنين شناسايي، معرفي و تقدير از محققان و دانشمندان برتر حوزه علوم انساني و اسلامي، جشنواره بين المللي فارابي را تاسيس كرده است و هفتمين دوره را با مشاركت سازمان ها و مؤسسات علمي داخلي و بين المللي برگزار مي كند.
به گزارش پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، دكتر غلامرضا خواجه سروي موضوع اصلي جشنواره بين المللي فارابي را شناسايي و معرفي آثار پژوهشي برتر در حوزه علوم انساني و اسلامي دانست و افزود: آثار پژوهشي كه به كاربردي ساختن علوم انساني و حل مسايل بومي توجه كرده اند در اين جشنواره برگزيده و تقدير خواهند شد.
خواجه سروي در پايان تاكيد كرد: مهلت ارسال آثار به دبيرخانه هفتمين جشنواره بين المللي فارابي تا 25اسفند 91 و زمان برگزاري اين دوره آبان سال 92 است.
علاقه مندان مي توانند با مراجعه به سايت farabiaward.ir اطلاعات بيشتري را كسب كنند.
 


محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي در تجمع عزاداري دانشجويان

تجمع هيأت هاي مذهبي دانشجويي چهارشنبه گذشته بعد از اقامه نمازظهر در دانشگاه تهران با حضور دانشجويان سراسر تهران برگزار شد. دراين مراسم پس از برگزاري نماز جماعت ظهر و عصر، حجت الاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان در جمع دانشجويان حاضر سخنراني كرد.
وي ضمن بيان اهميت سبك زندگي در جهان امروز گفت: طراحان نظامات اجتماعي، حقوقدانان محترم و غيرمحترمي كه در دنيا نظامات حقوقي را طراحي مي كنند، اقتصاددانان محترم و غيرمحترمي كه در دنيا نظامات اقتصادي و سيستم هاي پولي معيشتي مردم را طراحي مي كنند، بايد مراقب باشند كه مردم را دارند به چه رفتاري عادت مي دهند.
حجت الاسلام پناهيان در ادامه به تبيين ابعاد زندگي امام حسين(ع) به عنوان الگويي براي زندگي صحيح و درست پرداخت. پس از سخنراني و ذكر مصيبت دانشجويان در صحن دانشگاه تهران به اقامه عزاداري پرداختند. در اين مراسم پرچم فلسطين و پلاكاردهايي در حمايت از مردم مظلوم غزه و محكوميت رژيم غاصب صهيونيستي در كنار پرچم هاي عزاداري به اهتزاز درآمد.
سپس دانشجويان با تجمع در مقابل درب اصلي دانشگاه تهران ضمن به آتش كشيدن پرچم آمريكا و اسرائيل، بيانيه اي در حمايت از مردم مظلوم غزه و محكوميت جلادان صهيونيستي و حاميان غربي و عربي آنها صادر كردند.
 


آغاز ثبت نام آزمون دكتري سال 92

ثبت نام متقاضيان شركت در آزمون دوره هاي دكتري (phd) نيمه متمركز سال 1392 از هفتم آذرماه از طريق پايگاه اينترنتي سازمان سنجش آغار شده و تا 12آذرماه ادامه دارد.
بدين ترتيب داوطلبان آزمون دكتري نيمه متمركز تا روز يكشنبه، 12آذرماه 91 فرصت دارند با مراجعه با پايگاه اينترنتي سنجش به نشاني www.sanjesh.org پس از مطالعه دفترچه راهنما و طي مراحل مختلف، ثبت نام خود را انجام دهند.
سخنگوي سازمان سنجش زمان توزيع اينترنتي كارت ورود به جلسه داوطلبان آزمون دكتري نيمه متمركز را روز 13اسفند 91 عنوان كرد و گفت : آزمون اختصاصي و عمومي آزمون دوره هاي دكتري نيمه متمركز به ترتيب در نوبت صبح و بعدازظهر روز جمعه، 18اسفندماه برگزار مي شود.
وي با بيان اينكه نتيجه اوليه داوطلبان آزمون دكتري در قالب كارنامه تنظيم مي شود، زمان انتشار كارنامه نتايج اوليه را فروردين ماه 92 اعلام كرد.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10