(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 13  آذر  1391 - شماره 20371

حمايت از ترويج كالاهاي داخلي در اعلاميه آقانجفي
تثبيت نظام اسلامي (7)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


حمايت از ترويج كالاهاي داخلي در اعلاميه آقانجفي

دكتر موسي نجفي
سند سيزدهم
حمايت از ترويج كالاي داخلي در اعلاميه هشت ماده اي آقانجفي اصفهاني
آقانجفي، در اواسط مشروطه اول، اعلاميه بسيار مهمي منتشر و در هشت بند وظايف سياسي ـ اجتماعي مردم را مشخص كرد. ماده چهارم از اين اعلاميه مهم، درباره ترويج كالاهاي داخلي است. در اين بند چنين آمده است:
... چهارم آنكه چون اجانب چند سال است به ترتيب معامله به بلاد محروسه مسلمين پيدا نموده اند و البسه و امتعه خود را رواج دادند، حالا راجح و صلاح آن است كه مسلمانان به قدر امكان، سعي در ترويج و معاملات در ملبوسات اسلاميه و امتعه ايرانيه نموده باشند كه ـ مهما امكن ـ حاجت مسلمين به ملبوسات و اموال خارجي كم شود. و اين مطلب تدريجي الحصول است. بايد هر كس بر حسب وسع در امانت خودش، در اين ترتيبات حسنه، جدّ و جهد نمايند.1
سند چهاردهم
حمايت حاج آقانورالله از قطعنامه اتحاديه اصناف اصفهان
از جمله اقدامات شهيد آيت الله حاج آقانورالله نجفي فعاليتهايي با هدف استقلال اقتصادي ايران و قطع نفوذ اجانب بود. هنگامي كه در 11 آذر ماه 1305 اتحاديه اصناف اصفهان قطعنامه اي تخت عنوان «وطن در خطر است» صادر نموده اند و نسبت به مرگ اقتصاد ايران بر اثر «ورود امتعه بي مصرف» هشدار داده و تصميم گرفتند «من بعد حتي المقدور از امتعه اجانب احتراز كرده» و به توليدات داخلي قناعت نمايند.2 حاج آقانورالله نيز اعلاميه اي با عنوان «اسلام در خطر است» منتشر ساخت و در آن با اشاره به احساسات ملل دنيا از جمله ژاپن براي خروج از تحت اسارت اجانب متذكر شد:
ايرانيان با اين كه علاوه بر غيرت وطن خواهي، غيرت ديني و اسلامي دارند و مطابق فرمان و كتاب آسماني خود كه فرمود «ماجعل الله للكافرين علي المسلمين سبيلا» كه مذهباً نبايد راضي بشوند كفار بر آنها و مملكت آنها راه استيلايي داشته باشند و صنايع آنان بهتر از صنايع خارجه مي باشد چرا صنايع خود را متروك و صنايع اجانب را مرغوب مي نمايند و خود را اسير صنايع اجانب و آنها را با ثروت و مملكت خود را مبتلا به فقر و فاقه نموده اند و از دستورات مذهبي خود تخلف نموده اند.
و ضمن پشتيباني از تصميم اتحاديه اصناف اصفهان تأكيد كرده اند:
اميدوارم اول كسي كه تأسي به آن هيئت محترمه نمايد اينجانب و هر كس بستگي به اينجانب داشته باشد بوده باشند و رفته رفته امتعه داخله رواج و احتياجات از خارجه بالمره مقطوع و ثروت مملكت زياد و شوكت و اقتدار و عزت اسلام و مسلمين فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ايران كاملاً بشود.3
آقانجفي خود در نامه اي به مدير روزنامه حبل المتين در تشكر از مقالات او در تأييد شركت اسلاميه و نيز در پاسخ به چند سؤال او مي نويسد:
... از شرحي كه از فوائد شركت مباركه اسلاميه و رواج منسوجات درج شده بود، شاكر شدم ... و خطوط مباركه علماء اعلام و حصون اسلام ـ مدّ الله ظلالهم ـ كه فرستاده بوديد، زيارت شد. سفارش كردم به جناب معين الاسلام مدير شركت مباركه اسلاميه اصفهان، سواد كنند و هر سوادي به بلاد اسلاميان فرستاده شود... رجاء دارم كه به حسن اهتمام علماء اعلام و توجه اسلاميان، موجبات رواج صنايع و امتعه اسلاميه زياده بر اين، يوماً فيوماً در ترقي و شيوع بشود؛ چنانچه در اصفهان و توابع، لباس اغلب مسلمانان، از همين منسوجات و امتعه اسلاميه مي باشد و رواج دارد. ان شاءالله تعالي به طوري شايع خواهد شد كه كفايت عموم اسلاميان را بنمايد. و اينكه فرموده ايد حرام نمودن منسوجات و اقمشه ديگران، امروز صحيح و مقتضي وقت نيست، اين هم صحيح است. حقير هم از اين جهت موافق با سركار هستم. از داعي و ساير علماء اعلام در منع اظهاري نشده، مسلم است مادامي كه امتعه مسلمين كافي و وافي اسلاميان نشوند و عدم احتياج مسلمانان در استعمال منسوجات ديگر معلوم نگردد، اقدام در منع نخواهد شد. همان است كه فرموده ايد؛ اولاً بايد سعي و اهتمام در تكميل صنايع و امتعه اسلاميه و ترغيب مسلمانان در استعمال نمود...4
آقانجفي در نامه ديگري به مدير روزنامه حبل المتين، مي نويسد:
... بر سركار و اشخاص مسلمين لازم است هر يك به قدر وسع، جدّ و جهاد داشته كه ــ ان شاءالله ــ به توجه غيبي حضرت امام عصر
ــ عجّل الله تعالي فرجه ــ پيشرفت شود كه مسلمين را حاجت به منسوجات و ملبوسات غير نباشد. بحمدالله تعالي در اين مدت كه اهتمام شده، نتايج افكار جنابعالي كه موافق با لسان و بيان داعي است، وضوح يافته، منسوجات در اصفهان و ساير بلدان مسلمانان انتشار و رواج گرفته، اغلب البسه مردانه از همين منسوجات شركت اسلاميه است. رجاء دارم كه عمًّا قريب از حاجت به ديگران خيلي كاسته شود...5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. روزنامه اصفهان، ذيقعده 1325 قمري.
2. حميد بصيرت منش. علما و رژيم رضاشاه. تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378. ص 292.
3. سازمان اسناد ملي ايران، اسناد كامپيوتري، 210000053.
4. روزنامه حبل المتين، سال هفتم، شماره 19، ص17.
5. روزنامه حبل المتين، سال ششم، شماره 25 (محرم 1317).
پاورقي
 


تثبيت نظام اسلامي (7)

پيغمبر در رفتار خود مدبّرانه عمل كرد و سرعت عمل داشت. نگذاشت در هيچ قضيه اي وقت بگذرد. قناعت و طهارت شخصي داشت و هيچ نقطه ضعفي در وجود مباركش نبود. او معصوم و پاكيزه بود؛ اين خودش مهمترين عامل در اثرگذاري است. اثرگذاري با عمل، به مراتب فراگيرتر و عميق تر است از اثرگذاري با زبان. او قاطعيت و صراحت داشت. پيغمبر هيچ وقت دو پهلو حرف نزد. البته وقتي با دشمن مواجه مي شد، كار سياسي دقيق مي كرد و دشمن را به اشتباه مي انداخت. در موارد فراواني، پيغمبر دشمن را غافل گير كرده است؛ چه از لحاظ نظامي، چه از لحاظ سياسي؛ اما با مؤمنين و مردم خود، هميشه صريح، شفاف و روشن حرف مي زد و سياسي كاري نمي كرد و در موارد لازم نرمش نشان مي داد؛ مثل قضيه عبدالله بن ابي كه ماجراهاي مفصلي دارد. او هرگز عهد و پيمان خودش را با مردم و با گروه هايي كه با آنها عهد و پيمان بسته بود
ـ حتي با دشمنانش، حتي با كفار مكه ـ نشكست. پيغمبر عهد و پيمان خود را با آنها نقض نكرد؛ آنها نقض كردند، پيغمبر پاسخ قاطع داد. هرگز پيمان خودش را با كسي نقض نكرد؛ لذا همه مي دانستند كه وقتي با اين شخص قرارداد بستند، به قرارداد او مي شود اعتماد كرد.
از سوي ديگر، پيغمبر تضرّع خودش را از دست نداد و ارتباط خود را با خدا روزبه روز محكم تر كرد. در وسط ميدان جنگ، همان وقتي كه نيروهاي خودش را مرتب مي كرد، تشويق و تحريض1 مي كرد، خودش دست به سلاح مي برد و فرماندهي قاطع مي كرد، يا آنها را تعليم مي داد كه چه كار كنند، روي زانو مي افتاد و دستش را پيش خداي متعال بلند مي كرد و جلو مردم بنا مي كرد به اشك ريختن و با خدا حرف زدن؛ پروردگارا! تو به ما كمك كن؛ پروردگارا ! تو از ما پشتيباني كن؛ پروردگارا ! تو خودت دشمنانت را دفع كن. نه دعاي او موجب مي شد كه نيرويش را به كار نگيرد، نه به كار گرفتن نيرو، موجب مي شد كه از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت. او هرگز درمقابل دشمن عنود دچار ترديد و ترس نشد. اميرالمؤمنين ـ كه مظهر شجاعت است ـ مي گويد هروقت در جنگ ها شرايط سخت مي شد و ـ به تعبير امروز ما ـ كم مي آورديم، به پيغمبر پناه مي برديم. هر وقت كسي در جاهاي سخت، احساس ضعف مي كرد، به پيغمبر پناه مي برد. او ده سال حكومت كرد؛ اما اگر بخواهيم عملي را كه در اين ده سال انجام گرفته، به يك مجموعه پركار بدهيم تا آن را انجام دهند، در طي صد سال هم نمي توانند آن همه كار و تلاش و خدمت را انجام دهند. اگر ما كارهاي امروزمان را با آنچه كه پيغمبر انجام داد، مقايسه كنيم، آنگاه مي فهميم كه پيغمبر چه كرده است. اداره آن حكومت و ايجاد آن جامعه و ايجاد آن الگو، يكي از معجزات پيغمبر است.
مردم ده سال با او شب و روز زندگي كردند، به خانه اش رفتند و او به خانه شان آمد، در مسجد باهم بودند، در راه باهم رفتند، باهم مسافرت كردند، باهم خوابيدند، باهم گرسنگي كشيدند، باهم شادي كردند. محيط زندگي پيغمبر، محيط شادي هم بود. با افراد شوخي مي كرد، مسابقه مي گذاشت و خودش هم در آن شركت مي كرد. آن مردمي كه ده سال با او زندگي كردند، روزبه روز محبت پيغمبر و اعتقاد به او در دل هايشان عميق تر شد. وقتي در فتح مكه، ابوسفيان مخفيانه و با حمايت عباس
ـ عموي پيغمبر ـ به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگيرد، صبح ديد كه پيغمبر وضو مي گيرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده اند تا قطرات آبي را كه از صورت و دست ايشان مي چكد، از يكديگر بربايند! گفت: من كسري و قيصر ـ اين پادشاهان بزرگ و مقتدر دنيا ـ را ديده ام؛ اما چنين عزتي را در آنها نديده ام. آري؛ عزت معنوي، عزت واقعي است؛ «و ل له الع زّه و ل رسول ه و ل لمؤم نين2»؛ مؤمنين هم اگر آن راه را بروند، عزت دارند.28/2/1380
تثبيت نظام اسلامي
حادثه غديرخم يك حادثه بسيار مهم و تعيين كننده تاريخ اسلام است، به اين حادثه از دو ديدگاه و از دو بعد مي شود نگاه كرد. يك بعد مخصوص شيعه است، يك بعد متعلق به همه فرق اسلامي است. با توجه به بعد دوم اين حادثه، بايد اين روحيه و اين احساس در همه مسلمان هاي عالم به وجود بيايد كه عيد غدير كه يادآور اين حادثه بزرگ است فقط متعلق به شيعه نيست.
بعد اول حادثه همان طوركه گفته شد مخصوص شيعيان است، زيرا در اين حادثه اميرالمؤمنين به وسيله پيغمبر به خلافت منصوب شده است و در همان روز و در همان ماجرا كساني از رسول خدا پرسيدند، كه اي رسول خدا آيا اين اعلام ازطرف توست يا ازطرف خدا؟ فرمود: «م ن الله و رسوله3» يعني هم امر الهي است و هم ازسوي من است. اين حادثه را از اين ديد، شيعيان بزرگ مي دارند كه اعتقاد شيعه ـ يعني خلافت بلافصل اميرالمؤمنين ـ بيشتر از همه دلايل، مستند به اين حادثه است. البته بحث در باب استنباط و استدلال به اين حادثه در كتاب هاي فراوان و متعدد در طول تاريخ اسلام از روز اول تا امروز ادامه داشته و من قصد ندارم كه درباره اين مطلبي كه هزاران زبان و قلم درباره آن گفتند و نوشته اند چيزي بر آنها بيفزايم.
و اما بعد دوم حادثه كه از لحاظ اهميت، كمتر از اين بعد نيست، يك امر مشترك بين شيعه و سني است؛ كه آن را قدري بيشتر تشريح خواهم كرد.
حادثه عبارت است از اينكه رسول خدا در سال دهم از هجرت به حج مشرّف شدند با جمعي از مسلمانان از مدينه و از ساير نقاط جزيره العرب كه مسلمان شده بودند. در اين سفر پيغمبر اكرم از حج خانه خدا براي بيان مفاهيم اسلامي، چه سياسي، چه نظامي، چه اخلاقي و چه اعتقادي استفاده كامل و شايان توجهي كردند. دو سخنراني از رسول خدا در م ني نقل شده است كه يكي، ظاهراً در روز دهم يا همان حول و حوش روز دهم هست و يكي در پايان ايام تشريق4 كه تصريح شده و به نظر مي رسد كه اين، دو سخنراني است و نه يك سخنراني. در اين سخنراني ها رسول خدا همه مطالب عمده اي را كه مسلمانان بايد به آن توجه عميق بكنند، تقريباً بيان كردند، و عمدتاً مسائل سياسي است. انسان به خوبي درك مي كند اين كساني كه امروز در دنياي اسلام حج را جداي از مسائل سياسي قلمداد مي كنند و تصور مي كنند كه در حج فقط بايد عبادت به معناي رايج و عادي آن داشت و هر كار سياسي را خارج از قواره حج به حساب مي آورند، چقدر از تاريخ اسلام و از سيره نبي اكرم دور و بيگانه اند.
مطالبي كه رسول خدا در اين سخنراني ها بيان كردند، كه در نوع كتب شيعه و سني هم نقل شده، اجمالي از اين مطالب، اينهاست. اولاً درباره جهاد حرف مي زنند و جهاد با مشركين و كفار را مطرح مي كنند و اعلام مي كنند كه اين جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتي كه كلمه «لا اله الّا الله» همه گير بشود. درباره وحدت اسلامي رسول خدا در اين سخنراني ها مطالبي را بيان فرمودند و تصريح كردند كه مسلمان ها نبادا دچار جنگ داخلي بشوند و بر وحدت مسلمين و انسجام مسلمين اصرار ورزيدند. در مورد ارزش هاي جاهليت، با بيان صريحي، تصريح كرده اند كه اين ارزش ها ازنظر اسلام ناچيز و صفر محسوب مي شود و ارزش نيست، «ألا و كلّ مأثره ف ي الجاه ليه تحت قدميّ هاتين » هر ارزشي و هر شرافتي كه در جاهليت ارزش محسوب مي شد را من در اين لحظه زير پاي خودم قرار دادم؛ ارزش هاي جاهلي را به كلي نفي كردند. اختلافات مالي اي كه بين مسلمان ها از دوران جاهليت باقي مانده بود، مثلاً كسي به كسي قرض داده بود، از او بهره پول خودش را و رباي مال خودش را طلبكار بود نفي كردند، نسخ كردند. «ألا و نّ كلّ ر بّا م ن الجاه ليّـه فهو تحت قدميّ هاتين5» و اولين بهره پولي كه، اولين طلب ربوي اي كه من برمي دارم طلب هاي ربوي عمويم عباس است ـ كه در جاهليت ايشان قرض مي داده و طلبكار بوده از خيلي ها ـ فرمودند اينها را من برداشتم، نسخ كردم. ارزش تقوا را به عنوان برترين ارزش اسلامي باز تكرار كردند و تصريح كردند كه هيچ كس بر هيچ كس ديگر جز به بركت تقوا و پرهيزگاري ترجيحي ندارد. لزوم نصيحت ائمـه المسلمين يعني دخالت در مسائل سياسي و اعلام نظر به زمامداران و پيشوايان را مطرح كردند و آن را به عنوان يك فريضه اعلام كردند، كه همه مسلمين موظفند به زمامداران اسلامي نظرات خيرخواهانه خودشان را بيان كنند و اعلان كنند.
مسائل عمده سياسي و اجتماعي جهان اسلام را پيغمبر اكرم در اين سخنراني ها بيان كردند و در همين سخنراني ها حديث «ثقلين» را هم ذكر كردند، كه حديث ثقلين اين است كه فرمودند: من وقتي از ميان شما رفتم، دو چيز گران بها در ميان شما مي گذارم«ك تاب الله و ع ترتي» قرآن را و عترتم را. بعد دو انگشت سبابه شان را پهلوي هم قرار دادند و فرمودند: آن دو مثل اين دو هستند، كه دو انگشت سبابه هيچ تفاوتي با همديگر ندارند. بعد فرمودند: مثل اين دو نيستند، انگشت سبابه و وسطاي يك دستشان را بلند كردند، گفتند من عترت و كتاب را مثل اين دو نمي دانم كه انگشت سبابه و وسطي، يكي از يكي بلندتر است؛ بلكه مثل دو انگشت سبابه اند كه هيچ كدام بر آن ديگري ترجيحي ندارد.6
و مسئله عترت را مطرح كردند. بعد از اينكه اعمال حج انجام گرفت بلافاصله راه افتادند طرف مدينه. در بين راه در سر يك سه راهي كه بايد قوافل مدينه از قوافل يمن از هم جدا مي شدند. محلي به نام غديرخم، حضرت ايستادند و درحالي كه نقل مي كنند شاهدان و حاضران حادثه كه هوا به قدري داغ بود كه اگر گوشت را روي زمين مي انداختند كباب مي شد، در يك چنين وضعيتي حضرت مي روند روي بلندي مي ايستند تا مردم تدريجاً جمع مي شوند، وقتي مي بينند همه جمع شدند، بعد مسئله ولايت را «و من كنت مولاه فهذا عليأ مولاه7» را اعلان مي كنند و دست اميرالمؤمنين را مي گيرند بلند مي كنند اين جور كه همه ببينند. و در روايات متعدد هست كه زير بغل پيغمبر و زير بغل علي بن ابي طالب ديده شد وقتي كه دست را بلند كردند، براي اينكه به همه نشان بدهند. اين اجمالي از حادثه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. (حرض) برانگيختن، ترغيب كردن
2. سوره مباركه منافقون / آيه 8 ، «و عزت از آن خدا و از آن رسول او و از آن مؤمنان است . »
3. الحتجاج علي أهل اللجاج / طبرسي / ج 1 /ص 82
4. (شر ق) روشن ساختن / به سوي مشرق توجه كردن / عنواني است كه به روزهاي يازدهم تا سيزدهم ماه ذي الحجه اطلاق مي گردد و در قرآن با عبارت «ايّام معدودات» از آن نام برده شده است . سوره مباركه بقره، آيه 203
5. سيره النبويـه / ج2/ ص 412
6. الكافي / ج2/ ص 415 ، «نّي قد تركت فيكم أمرين لن تض لّوا بعد ي ما ن تمسّكتم ب ه ما ك تاب الله و ع ترت ي أهل بيتي فنّ اللّط يف الخب ير قد عه د ليّ أنّهما لن يفتر قا حتّي ير دا عليّ الحوض كهاتين و جمع بين مسبّ حتيه و لا أقول كهاتين و جمع بين المسبّ حــه و الوسطي فتسب ق حداهما الأخري فتمسّكوا ب ه ما ... »
7. الكافي / ج1/ ص 420 ، «و هركس من مولا و رهبر او هستم، اين علي نيز مولا و رهبر اوست .»
پاورقي
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10