(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنج شنبه 16  آذر  1391 - شماره 20374

چراغ راه
حكايت خوبان
تفاوت عقلانيت در فرهنگ اسلام و غرب
بقاي سالك بر تداوم راه حق تا شهادت (سلوك عارفانه)
بررسي زشتي و آثار زيانبار ربا از ديدگاه اسلام
 رباخواري، اعلان جنگ با خدا
ياد معاد، تعديل كننده رفتارها


چراغ راه

پرخوري و مرگ قلب
قال النبي(ص): لاتميتوا القلوب بكثره الطعام والشراب فانّ القلب يموت كالزرع اذا كثر عليه الماء.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: قلبهاي خود را به واسطه زياد خوردن و آشاميدن نميرانيد. پس به درستي كه قلب مي ميرد مانند زراعت زماني كه به بسياري آب ضايع مي گردد.(1)
1- مجموعه ورام، ج 1، ص 64
 


حكايت خوبان

نتيجه حرام خواري
از پيامبر اعظم نقل شده است كه جمعي از مردم قدم به عرصه قيامت محشر گذارند و حسنات ايشان از بسياري و سنگيني مانند كوههاي تهامه[مكه] باشدو خداي عزوجل آن حسنات را هبااً منثورا (يعني مانند ذرات غبار پراكنده در هوا مي باشد كه به قدري بي ارزش و بي اثر است كه اصلا گويي عملي وجود ندارد) گردانيده امر فرمايد كه ايشان را به آتش برند. سلمان از آن حضرت سؤال نمود كه آن جماعت كيانند؟ آن حضرت فرمودند كه ايشان نمازگزاران و روزه داراني هستند كه چه بسا پاره اي از اوقات شب هم، لواي بندگي افراشته باشند، لكن چون حرامي روي دهد، خودداري ننموده و در مقابلش آغوش بي باكي مي گشوده اند.(1)
1- مجموعه ورام، ج1، ص 61
 


تفاوت عقلانيت در فرهنگ اسلام و غرب

پرسش:
مقصود از عقلانيت در فرهنگ غرب چيست؟ و آيا با مفهوم عقلانيت در اسلام سازگاري دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن طرح تاريخچه عقلاني سازي از قرن شانزدهم به بعد به دو محور عقلانيت نظري و عملي و عقلانيت صوري و محتوايي اشاره كرديم اينك در بخش پاياني دنباله بحث را پي مي گيريم.
3- عقلانيت ابزاري و عقلانيت انتخاب
از ديدگاه «وبر» نه تنها ابزار و چگونگي كاربرد آنها مي توانند كم و بيش عقلاني باشند يعني نسبت به اهداف معين مؤثر باشند (عقلانيت ابزاري) بلكه خود اهداف هم مي توانند از لحاظ درجه عقلانيت رتبه بندي شوند. هدفي عقلاني تر است كه با ملاحظه ارزش ها، ابزار و شرايط محدودكننده عيني، درست انتخاب شده باشد. (عقلانيت انتخاب) وبر اين دو عقلانيت را (عقلانيت ابزاري+ عقلانيت انتخاب) روي هم عقلانيت صوري مي نامد و آن را در مقابل عقلانيت محتوايي قرار مي دهد.
4- عقلانيت معطوف به هدف، عقلانيت معطوف به ارزش
از ديدگاه و بركنش ها وقتي به طور خالص عقلاني معطوف به ارزش هستند كه كنشگران بدون در نظرگرفتن پيامدهاي قابل پيش بيني آنها، براساس تعهدات خود نسبت به چيزي كه از نظر آنان مطابق وظيفه، افتخار، زيبايي، نداي ديني يا تقوا است آنها را به جا آورند به عبارت ديگر كنش عقلاني معطوف به ارزش، كنشي است كه براساس دستوراتي كه شخص خود را ملزم به آن مي بيند صورت مي گيرد. وبر اين نوع عقلانيت را عقلانيت ارزشي مي نامد و از اين روست كه عقلانيت ارزشي به عقلانيت محتوايي سيستم ارزش ها نظر دارد و عقلانيت معطوف به هدف يا صوري شامل عقلانيت ابزاري و عقلانيت انتخاب مي گردد و از ديدگاه وبر پيشرفت در عقلانيت معطوف در هدف مي تواند با پيشرفت در عقلانيت ارزشي همراه باشد و اين همان چيزي است كه در غرب رخ داده است.
جمع بندي ديدگاه وبر:
وبر ابتدا عقلانيت را به دو قسم نظري و عملي تقسيم مي كند عقلانيت نظري به عقلانيت در علوم نظر دارد كه وبر سخن زيادي در آن نمي راند و عقلانيت عملي از معيارهايي بحث مي كند كه انسان سعي مي كند توسط آن محيط خود را كنترل نمايد. عقلانيت عملي به عقلانيت ابزاري، عقلانيت انتخاب و عقلانيت ارزشي تجزيه مي شود. عقلانيت ابزاري به علاوه عقلانيت انتخاب روي هم رفته عقلانيت صوري را كه عقلانيت معطوف به هدف است پديد مي آورند و عقلانيت ارزشي به عقلانيت محتوايي سيستم ارزش ها نظر دارد و از تركيب عقلانيت معطوف به هدف با عقلانيت معطوف به ارزشي كنشي ايجاد مي شود كه شرايط عقلانيت عملي مطلق را برآورده مي سازد كه منشأ رفتار عقلاني-اصولي پروتستانهاست.
اما از منظر اسلام عقلانيت ناظر به قوه عاقله درون انسان است كه پس از به كارگيري آن يعني تعقل، انسان را به سوي خدا سوق مي دهد و بندگي او را به ارمغان مي آورد. احمدبن ادريس نقل مي كند كه از امام صادق(ع) پرسيدم: عقل چيست؟ ما العقل؟ فرمود: چيزي كه خدا به وسيله آن پرستش گردد و بهشت فراهم آيد. قال: ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان... (الكافي، ج 1، ص 11) بنابراين عقلانيت اسلامي بدين معني است كه انسان با بهره مندي از قوه عاقله در جهت گرايش هاي عالي انساني و الهي تعقل مي كند و حيات فردي و اجتماعي خود را به سوي خدا و بندگي او سوق مي دهد. اگر كاركرد قوه عاقله غير از اين باشد آن ديگر عقلانيت اسلامي نيست و انسان با چنين كاركردي روز به روز به سمت گرايش هاي پست و حيواني و قهقرا هدايت خواهد شد. علي(ع) در توصيفي زيبا عاقل را چنين تعريف مي فرمايند: «العاقل من رفض الباطل» عاقل و خردمند كسي است كه باطل را ترك گويد. (بحارالانوار، ج 1، ص 159)
بنابراين عقل و قوه عاقله به عنوان حجت دروني انسان به تعبير روايات پس از به كارگيري و استفاده بهينه يعني تعقل، انسان را به سوي بندگي خدا سوق خواهد داد و همين مسئله وجه تمايز آن از عقلانيت غربي مي باشد.
 


بقاي سالك بر تداوم راه حق تا شهادت (سلوك عارفانه)

امام حسين(ع) شب عاشورا كه همه اصحاب جمع بودند خطبه خواند. من در بعضي از مقاتل ديده ام كه تا دوهزار و صدنفر نوشته اند كه با حسين(ع) بودند... امام حسين(ع) فرمود: اين شب را براي خودتان مثل يك شتر راهوار در خدمت بگيريد و هر كدام دست يكي از اهل بيتم را بگيريد و برويد... من بيعتم را از شما برداشتم... اينها من را مي خواهند با شما كاري ندارند... حضرت سكينه(س) فرمود: بعد از اينكه پدرم اين خطبه را خواند. ديدم اينها ده تا ده تا، بيست تا بيست تا، همين طور دارند مي روند. يعني اينها براي كمك به اقامه حق و دفع باطل نيامده بودند... فقط آن كسي تا آخر با حضرت باقي مي ماند كه (راه حق را) تشخيص داده است و وظيفه خودش مي داند و عقلش مي گويد كه اين حق است و اين حق بايد حمايت و اعانت شود و آن باطل است و بايد اماته شود... لذا حضرت مي گويد اگر مي ماني براي اقامه حق و ابطال باطل بمان نه براي پيماني كه با من بستي... وقتي رفتني ها رفتند و ماندني ها ماندند، امام حسين(ع) گفت: حالا به شما بگويم كه همه شما فردا شهيد مي شويد1.
1- سلوك عاشورايي، آيه الله شيخ مجتبي تهراني، منزل اول، ص100
 


بررسي زشتي و آثار زيانبار ربا از ديدگاه اسلام

رباخواري، اعلان جنگ با خدا

حميد نجف آبادي
يكي از مفاسد اقتصادي رباخواري است. رباخواري، عامل بسياري از بحران هاي اقتصادي در جوامع است؛ زيرا از گردش سالم و صحيح اقتصادي در جامعه جلوگيري مي كند و مانع توليد و رشد و شكوفايي اقتصادي مي شود. از آنجايي كه اقتصاد، مايه قوام جامعه است و خداوند آن را در كنار اعتقادات به عنوان يكي از اصول اسلام مطرح ساخته و ماموريت انساني را شكوفايي اقتصادي و تمدني دانسته است؛ هرگونه اخلال در نظام اقتصادي سالم را به عنوان جنگ عليه خود دانسته و به شدت به مقابله رباخواران رفته و آنها را در دنيا و آخرت به عذاب وعده داده است.
نويسنده در مطلب حاضر با مراجعه به آيات و روايات بر آن است تا گوشه اي از تاثيرات زيانبار رباخواري را تبيين كند و آثار آن را در شخص و جامعه در دنيا و آخرت بيان نمايد.
رباخواري، فساد بزرگ اقتصادي
شايد كمتر عمل فاسد اقتصادي همچون ربا، خشم الهي را برانگيزد. از اين رو آن را جزو گناهان كبيره و بزرگ قرار داده و براي مرتكب ربا و عده آتش جاودانه دوزخ فراهم آورده و او را كسي دانسته كه به جنگ خدا و رسول(ص) رفته است. (بقره، آيات 275 و 279)
رباخواري به سبب آنكه مانع گردش سالم اقتصاد در جامعه است، بزرگ ترين ضربه را به بنياد جامعه وارد مي سازد؛ چرا كه اقتصاد، مايه قوام جامعه است (نساء، آيه 5) و هرگونه اخلال گري و افساد در امور اقتصادي به معناي اخلال در جامعه و افساد در زمين است؛ زيرا اگر اقتصاد در جامعه از ميان برود، جامعه از درون دچار فروپاشي مي شود و اهداف آفرينش كه از طريق جامعه انساني قابل دسترسي و تحقق است، دور از دسترس و دست نيافتني خواهد شد.
اصولا يكي از اهداف آفرينش مسئوليت انسان در قبال آباداني و عمران زمين است. (هود، آيه 61) آباداني و عمران نيز بخش مهم حوزه عمل اقتصادي را تشكيل مي دهد. پس كسي كه به اقتصاد سالم ضربه وارد مي سازد و در آن فساد پديد مي آورد در مقابل هدف آفرينش و مسئوليت الهي انسان قرار گرفته است و به جنگ خدا و پيامبرش رفته است كه مي كوشد جامعه اي سالم و عدالت محور براي تحقق اهداف آفرينش و خلافت الهي انسان فراهم آورد.
ربا در لغت به معناي زيادي است. (لسان العرب، ج 5، ص 126، «ربا») اما اين زيادي در توليد نيست بلكه زيادي در بهره قرض است كه بي هيچ تلاشي براي وام دهنده به دست مي آيد. ربا در اصطلاح فقهي در دو معنا به كار رفته است؛ يعني رباخواري به دو شكل تحقق مي يابد: 1-رباي معاملي همچون فروختن دو جنس مشابه هم به يكديگر، بشرط آنكه مكيل و يا موزون باشد و درخواست زياده شود؛ 2-رباي قرضي به معناي قرض دادن به شرط زياده، هر چند مكيل و يا موزون نباشد، مثل آنكه يك درهم قرض بدهد و شرط كند كه دو درهم بگيرد. (التبيان، ج 2، ص 359؛ جواهر الكلام، ج 23، ص 334)
رباخوار به ظاهر معامله اي همچون بيع و بده و بستان مي كند كه براي هر دو طرف معامله سودآور است؛ اما در حقيقت از مصاديق بيع كه يك عمل اقتصادي عقلاني و عقلايي است به شمار نمي رود، بلكه يك عمل زشت اقتصادي صورت مي گيرد كه در ظاهر براي عده اي سودآور است ولي در كلان به اقتصاد جامعه ضربه اي وارد مي سازد كه امكان رشد و شكوفايي را از آن مي گيرد. از اين رو خداوند تفكر همساني ميان ربا و بيع را رد كرده و آن را همانند عمل اقتصادي خريد و فروش، يك عمل اقتصادي سالم نمي داند.(بقره، آيه 275)
در ربا، دهنده ربا شرط مي كند كه به شرطي معامله ربوي و يا قرارداد وام و قرض امضا مي شود كه گيرنده افزون بر چيزي كه گرفته بپردازد. اين افزوده گاه حتي چند برابر است. (آل عمران، آيه 130) البته اگر در هنگام معامله يا قرارداد وام، شرط روز يا افزوده، نشود و گيرنده در هنگام بازپرداخت وام، مبلغي يا چيزي را بر آن بيفزايد نه تنها از حكم ربوي خارج است، بلكه اين عمل از سوي گيرنده مستحب است. خداوند در آيه 39 سوره روم پرداخت ربا و زياده از جانب بدهكار به طلبكار را در صورت عدم اشتراط در هنگام معامله حلال مي داند و حتي در برخي از روايات اين پرداخت افزوده، مستحب شمرده شده است. اما بايد توجه داشت كه پرداخت زيادي موجب مي شود كه تاثير قرض الحسنه در ثواب براي قرض دهنده از ميان برود. به اين معنا كه ثوابي بر اين رباي حلال مترتب نيست.(همان)
امام صادق(ع) در اين باره فرموده اند: ربا بر دو قسم است: يكي حلال و ديگري حرام. رباي حلال آن است كه كسي به برادرش قرض دهد، در حالي كه اميد دارد بيشتر از آنچه قرض داده به او برگردانده شود؛ (الكافي، ج5، ص 145، ح6؛ تفسير نورالثقلين، ج4، ص 189، ح73) ولي هيچ گونه شرط زياده نكرده باشد، در اين صورت اگر قرض گيرنده چيزي بيشتر از آنچه گرفته است به قرض دهنده بدهد مباح است. (تفسير قمي، ج2، ص 159؛ تفسير نورالثقلين، ج4، ص 189، ح 75)
اما اگر شرط كند آن حرام خواهد بود. از اين رو از امام كاظم(ع) درباره اشتراط بيشتر روايت شده: علي بن جعفر مي گويد: از برادرم امام كاظم(ع) در مورد مردي كه صد درهم قرض به ديگري داد به اين شرط كه پنج در هم يا كمتر يا بيشتر به او بدهد پرسيدم؟ فرمودند: اين عمل رباي محض است. (وسائل الشيعه، ج13، ص 108، ح7)
براساس آيه 39 سوره روم حتي مي توان مجوز حليت زيادي را براي وام و قرضي كه در آن شرط زياده نشده ولي وام دهنده طمع افزايش در پرداخت را دارد، صادر كرد. به اين معنا كه قرض دادن با طمع افزايش در پرداخت، البته بدون شرط زياده جايز است و آن زيادي، براي وام دهنده حلال است. در روايتي از امام صادق(ع) ذيل «فلايربوا عندالله» آمده است كه قرض دادن به اميد دريافت ربا و زياده بدون اشتراط، مباح است. (تفسير نورالثقلين، ج4، ص 189، ص75) اما بايد توجه داشت كه چنين قرضي ازثواب و بركت قرض الحسنه مي كاهد؛ چرا كه خلوص در قرض الحسنه نيست و شخص به اميد و نيت زيادي، وام مي دهد. پس به وجه الله و قصد رضايت خدا وام نداده و نمي بايست اميد ثواب و بركت داشته باشد؛ حتي اگر وام گيرنده اميدش را نوميد كند و زياده بر وام و قرض پرداخت نكند، ولي نيت كارش را كرده و ثواب را از ميان برده است.(روم، آيه 39)
رسول اكرم(ص) در سخني به بي بركتي آن در نهايت امر اشاره مي كند و مي فرمايد برخلاف ظاهر سودآور ربا، در نهايت فقر و قلت، نصيب نزول خوار مي شود. آن حضرت مي فرمايد: سود ربا گرچه بسيار باشد ولي سرانجام به كمي (و بي بركتي) مي گرايد. (كنزالعمال، ج4، ص105، ح 9758)
به هر حال، ربا هرگونه زيادي است كه در معامله مثلي يا قرضي به شرط زياده گرفته مي شود. اين زيادي گرفتن به ويژه در زماني كه اضعاف مضاعف و چند برابر باشد، تاثير بدي بر اقتصاد جامعه مي گذارد، چرا كه موجب مي شود تا با اين زياد گرفتن، امكان جذب سرمايه و ثروت از بسياري از افراد جامعه گرفته شود و گروهي ثروتمند بدون هيچ هزينه اي تنها با رباخواري بر ثروت خويش بيفزايند و فقير روز به روز با وام گرفتن و باز پرداخت بيشتر، فقيرتر و ثروتمند بي هيچ زياني هر روز ثروتمندتر شود.
برخي از جاهلان بي خرد نه تنها بر اصل مال سود مي گيرند، بلكه بر افزايش زماني آن نيز سود مي گيرند و اين گونه سود ربوي خود را چند برابر مي كنند. به اين معنا كه براي ديركرد در پرداخت وام افزون بر اصل سود، سودي مي گيرند كه براساس روزشمار در پرداخت اصل و يا سود ربوي است. اين گونه فشار اقتصادي برگيرنده، روز به روز افزايش مي يابد و گاه ديگر حتي از عهده بازپرداخت سود بر نمي آيد تا چه رسد كه اصل مال را برگرداند. از نظر اسلام اضافه كردن مبلغ ربا با تمديد مدت پرداخت بدهي گناهي بس بزرگ است كه در جاهليت متداول بوده است (آل عمران، آيه 130، و نيز مجمع البيان، ج1-2، ص 834) و اكنون در جاهليت مدرن نيز به شدت گسترش يافته و در بانك ها نيز به عنوان يك اصل پذيرفته شده و به كار مي رود.
در حالي كه در يك اقتصاد سالم، همان اندازه كه احتمال سود و افزايش است، احتمال زيان و ضرر هم هست. بر اين اساس مضاربه و مانند آن در اقتصاد سالم يك عمل اقتصادي طبيعي و صحيح است، چرا كه طرفين در سود و زيان شريك هستند و زيان تنها به يكي وارد نمي شود، يعني هم سرمايه گذار و هم سرمايه پذير در عمل اقتصادي مشاركت همساني داشته و در سود و زيان به هر درصدي كه قرارداد كرده اند مشاركت دارند. پس اگر نصف نصف باشد، در سود و زيان نيز چنين است و اگر يك سوم و دو سوم باشد در سود و زيان به همين ميزان و درصد مشخص شريك خواهند بود.
از نظر امام صادق(ع) رباخواري، مهم ترين مانع در اقتصاد سالم و رشد و شكوفايي آن است، زيرا رباخواري امكان نمي دهد تا ثروت و سرمايه در جريان توليد سالم و گردش صحيح اقتصادي قرار گيرد. امام مي فرمايد اگر ربا حلال مي شد ديگر كسي دنبال كارهاي اقتصادي صحيح و سالم و توليد نمي رفت. به راستي اگر ربا حلال بود، مردم تجارت و تلاش براي معاش را رها مي كردند. به همين دليل خداوند ربا را حرام كرد تا مردم از حرام به حلال و تجارت و خريد و فروش رو بياورند و به يكديگر قرض بدهند. (من لايحضره الفقيه، ج3، ص 567، ح 4937)
رباخواري حرام خواري است و همين لقمه هاي حرام است كه معرفت و معروف را از جامعه مي زدايد. امام رضا(ع) مي فرمايد كه حرمت ربا از اموري است كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست و از همين رو در تمام شرايع آسماني حرام بوده است. ايشان مي فرمايد: بدان كه ربا حرام و از گناهان كبيره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است پس پناه مي بريم به خدا از آتش. ربا را همه پيامبران و همه كتاب هاي آسماني حرام كرده اند. (فقه الرضا، ح256)
آثار زيانبار اقتصادي معاملات ربوي
اقتصاد مبتني بر معاملات ربوي به سبب آنكه بر اقتصاد كلان، ضربات جبران ناپذيري وارد مي سازد و قوام جامعه را به تحليل مي برد، از نظر اسلام به عنوان جنگ عليه خدا و پيامبر(ص) معرفي شده و وعيد دوزخ و آتش بر رباخواران داده شده است. رسول اكرم(ص) رباخواران را ملعون دانسته و مي فرمايد: ان الله عزوجل لعن آكل الربا و مؤكله و كاتبه و شاهديه؛ خداي عزوجل رباخوار و ربادهنده و نويسنده و شاهد بر آن را لعنت كرده است. (امالي صدوق، ص346)
از نظر اسلام، رباخواري از بسياري از گناهان حتي گناهان كبيره زشت تر و بدتر است. از اين رو نمي توان همه گناهان كبيره را در يك حد و اندازه دانست؛ بلكه براساس دامنه تأثيرات زيانباري كه بر شخص و جامعه به جا مي گذارد ارزيابي مي شود. بر اين اساس رباخواري با هفتاد بار زنا، همسنگ دانسته شده است. امام صادق(ع) در بيان سنگيني وبال گناه رباخواري نسبت به زنا مي فرمايد: درهم ربا أعظم عندالله من سبعين زنيه بذات محرم في بيت الله الحرام؛ يك درهم ربا نزد خداوند سنگين تر است از هفتاد بار زنا كردن با محارم در خانه خدا. (نورالثقلين، ج1، ص295، ح1177)
ربا بنياد همه خوبي ها را از جامعه بر مي كند و اجازه نمي دهد تا كارهاي پسنديده در جامعه انجام گيرد و گسترش يابد. قرآن رباخواري را بسيار زشت دانسته و آن را اعلان جنگ با خدا و رسول(ص) مي داند. (بقره، آيات 275 تا 279) هيچ گناهي از گناهان كبيره نيست كه در آيات و روايات آن را اعلان جنگ با خدا و رسولش(ص) بدانند، جز رباخواري كه اين اندازه گناهي بزرگ و نابخشودني است. كساني كه ربا مي خورند و آن را در قول و عمل در جامعه گسترش مي دهند راه هر خير و نيكي و معروفي را مي بندند و جامعه را از كارهاي خير و خوب تهي مي سازند.
كساني كه اهل رباخواري اند گرفتار شيطان هستند. (بقره، آيه 275) چنان شيطان در پوست و گوشت و روان آنها جاري مي شود كه در يك فرآيندي از حالت سلامت عقلي خارج شده و گرفتار جنون و ديوانگي مي شوند. امام صادق(ع) در بيان تأثير رباخواري بر روح و روان نزول خواران مي فرمايد: اكل الربا لايخرج من الدنيا حتي يتخبطه الشيطان؛ رباخوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند. (بحارالانوار، ج103، ص120، ح30)
رباخواري همانند شراب خواري نه تنها تاثيرات بدي بر خود شخص و خانواده اش دارد، بلكه دامنه آثار بد آن حتي گريبانگير دوستان او نيز مي شود. از اين رو سفارش شده كه از دوستي با رباخواران اجتناب شود. رسول اكرم(ص) در اين باره به اميرمومنان علي(ع) هشدار داده و مي فرمايد: يا علي... لاتصادق اكل الربا فانه يبارز الله لان الله تعالي قال: (فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله)؛ اي علي: با رباخوار رفاقت نكن، زيرا او با خداوند به مبارزه برخاسته، چون خداوند متعال مي فرمايد: «اگر دست از رباخواري برنداشتيد پس به خدا و رسولش اعلان جنگ دهيد.» (ميراث حديث شيعه، ج2، ص46، ح189)
رباخواران گمان مي كنند كه از سود معامله مي خورند، در حالي كه آنچه آنان در شكم هاي خويش فرو مي برند، همان آتش دوزخ است. از آثار آتش خواري يعني لقمه هاي حرام ربا اين است كه هيچ عمل خوبي از رباخواران پذيرفته نمي شود؛ افزون بر اينكه اينان در نهايت از هرگونه عمل خير نيز دور خواهند شد ولي در همان آغاز راه كه هنوز بدبخت نشده اند، اعمال خير ايشان نيز پذيرفته نيست؛ چرا كه خداوند تنها اعمال متقين را مي پذيرد. (مائده، آيه27) و كسي كه رباخوار است از اهل تقوا نيست كه اعمال خيرش پذيرفته شود. مسجدي كه رباخوار مي سازد، بلاي جان او خواهد بود و يا كمك هاي مالي او جز بدبختي نيست. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: هركس ربا بخورد خداوند عزوجل به اندازه ربايي كه خورده شكمش را از آتش دوزخ پر كند و اگر از طريق ربا مالي به دست آورد، خداي تعالي هيچ عمل او را نپذيرد و تا زماني كه قيراطي (كمترين مقدار) از مال ربا نزدش باشد، پيوسته خداوند و فرشتگانش او را نفرين كنند. (ثواب الاعمال، ص 285)
سود ربوي برخلاف ظاهر آن موجب افزايش ثروت نيست؛ بلكه در نهايت موجب فقر و بدبختي شخص و جامعه مي شود. جامعه اي كه با ربا به ظاهر از رشد اقتصادي برخوردار است، در نهايت از درون فرومي پاشد و فقر همه جا را فرامي گيرد؛ چرا كه سود ربوي هيچ گاه موجب رشد و شكوفايي اقتصاد فردي و اجتماعي نيست. از اين رو شخص يا جامعه پس از مدتي كه گرفتار اقتصاد ربوي است و رشد به ظاهر قارچ گونه اي را شاهد است، ناگهان از درون فاسد مي شود و از پا فرو مي افتد و قواميت خود را از دست مي دهد.
مردي از امام صادق(ع) درباره آيه «خداوند ربا را نابود مي كند و صدقات را افزايش مي دهد» سؤال كرد و گفت: گاه كسي را مي بينم كه ربا مي خورد و با اين حال ثروتش زياد مي شود؟ حضرت فرمودند: كدام نابودي، نابودكننده تر از يك درهم ربا كه دين را نابود مي كند كه اگر توبه هم كند ثروتش از دست مي رود و فقير مي شود. (تهذيب الاحكام، ج 7، ص 19، ح 83)
در حقيقت پول و سود ربوي بي بركت است (بقره، آيه 276؛ روم، آيه 39) و به جاي اينكه موجب افزايش واقعي شود افزايش حبابي را موجب مي شود كه با يك حركت كوچك مي تركد و فرومي پاشد.
از نظر اسلام معامله ربوي باطل است (بقره، آيات 275 تا 279؛ آل عمران، آيه 130) و انسان از طريق معامله ربوي مالك نمي شود و اموال به دست آمده از طريق ربا و نزول خواري براي شخص و خانواده اش حلال نيست تا در آن تصرف كنند. (همان) پس هرچه از معامله حرام به دست مي آيد حرام خوري بشمار مي رود.
ربا و زنا دو گناهي است كه اگر در جامعه اي رواج يابد، آن جامعه دچار عذاب الهي در دنيا مي شود و پيش از آن كه قيامت برسد خشم الهي گريبانگير آنان شده و آنان را نيست و نابود مي سازد و جمع ايشان را پريشان و جامعه ايشان را پراكنده به عذاب و خشم خويش مي كند. رسول اكرم مي فرمايد: هرگاه زنا و ربا در جايي آشكار شود، مردم آنجا خود را در عذاب خدا افكنده اند. (نهج الفصاحه، ح 218)
از اين رو رسول اكرم بر امت خويش از زنا و ربا مي هراسيد كه مبتلا به آن شده و به خشم الهي گرفتار آيند: ان اخوف ما اخاف علي امتي من بعدي هذه المكاسب المحرمه و الشهوه الخفيه و الربا؛ آنچه بيش از هرچيز بر امتم بعد از خود مي ترسم، درآمدهاي حرام، هواپرستي پنهان و رباست. (بحارالانوار، ج 103، ص 54، ح 26)
راه پرهيز از رباخواري
خداوند از مومنان خواسته است تا از رباخواري پرهيز كنند؛ چرا كه خشم الهي و عذاب دوزخ را به همراه داشته و اعلان جنگ با خدا و رسول(ص) است. مومنان مي بايست با شناخت شيوه هاي عقلايي و عقلاني، معاملات صحيح و سالم خود را از هرگونه معاملات ربوي حفظ كنند. اميرمومنان علي(ع) از مردم مي خواهد تا پيش از هرگونه ورود به معاملات نسبت به احكام و قوانين آن آشنا شوند تا گرفتار معاملات باطل و ربوي نشوند و ناخواسته خود را گرفتار خشم الهي نسازند. چنانكه مي فرمايد: اي مردم! ابتدا احكام را ياد بگيريد، سپس تجارت كنيد! به خدا قسم كه ربا در ميان اين امت ناپيداتر از حركت مورچه بر روي تخته سنگ است. (بحارالانوار، ج 103، ص 117، ح 16)
كساني كه اهل ايمان و تقواي الهي هستند. (بقره، آيه 278) به سبب آنكه نمي خواهند گرفتار خشم الهي شوند از خداوند تقوا داشته و به خود اجازه نمي دهند به گناهي نزديك شوند كه خشم الهي را بر مي انگيزاند. از اين رو، با بهره گيري از آموزه هاي وحياني اسلام و گوش جان سپردن به آيات قرآني و سنت معصومان(ع) مي كوشند تا معاملات خويش را در چارچوب خواسته هاي الهي انجام دهند. اين گونه است كه پيش از هرگونه كسب حلال مي كوشند تا حلال و حرام را خوب بشناسند و با شناخت دقيق از آن اقدام به معامله كنند.
رسول اكرم(ص) در بيان لزوم آگاهي با فقه مكاسب و رعايت آن مي فرمايد: هر كه تجارت مي كند بايد از پنج چيز دوري گزيند وگرنه اصلا خريد و فروش نكند: ربا، قسم خوردن، كتمان عيب، تعريف از كالايي كه مي فروشد و بدگويي از كالايي كه مي خرد. (كافي، ج 5، ص 150)
ابوبصير از امام صادق(ع) پرسيد: حكم رباخوار بعد از روشن بودن حكم ربا براي وي چيست؟ حضرت فرمودند: تاديب مي شود و اگر (براي بار دوم) ربا گرفت باز تاديب مي شود و (براي بار سوم) اگر ربا گرفت، كشته مي شود. (كافي، ج 7، ص 242، ح 9)
 


ياد معاد، تعديل كننده رفتارها

حاجي حسن پور
بشر همواره براي دستيابي به زندگي بهتر و برتر به انجام اعمال فراواني در حيات مادي خويش اقدام كرده كه در نتيجه آن ما شاهد انواع امكانات اين جهاني براي اين حيات هستيم. بي ترديد انسان از دو بعد جسم و روح تشكيل يافته است كه هركدام اقتضاي خاص خود را دارد كه بايد به هر دو پاسخ لازم داده شود تا بتوان گفت انسان به انسانيت خويش دست يافته است.
آنچه پيامبران و خيرخواهان، همواره و در طول تاريخ به دنبال آن بوده اند اين است كه براي احياي حقيقي بشر تلاش كرده و در پي آن بوده اند كه نگذارند به حيوان تمام عيار و بلكه پست تر از آن بدل شود. چرا كه براساس آموزه هاي ناب اسلامي، برخي انسان ها حتي از حيوان نيز پايين ترند.
حال بايد در جست وجوي راهي بود تا بتوان افراد بشر را هم براي اين جهان و هم براي جهان ديگر آماده كرد. بدون شك بدين منظور بايد گوش به فرامين رسولان الهي بود و به آنچه آنان آورده اند پايبند و ثابت قدم باشيم. يكي از مسائلي كه مي تواند در اين راه كمك كار و عامل ترقي انسان باشد ياد معاد است. نبايد از نظر دور داشت كه ياد معاد و بازگشت مجدد به محضر عدل الهي هيچ گاه ما را از اعمال اين جهاني ما بازنداشته و به تعبير برخي ما را به انزوا نخواهد كشاند.
انواع انزوا
به اعتقاد آيت الله جوادي آملي (مفسر بزرگ قرآن) ما اصولا دو نوع انزوا داريم يكي منفي و ديگري مثبت.(1) آنچه ما از آن به انزواي مثبت ياد مي كنيم همان ياد معادبودن است كه نه تنها انسان ها را از تلاش و كوشش بازنخواهدداشت بلكه عامل حركت دراين جهت نيز خواهدبود. تحقيقا بايد گفت كسي كه همواره به ياد بازگشت به سوي خدا و مسئوليت پاسخ گويي به آنچه انجام داده باشد اعمال و رفتار فردي و جمعي خويش را درست و به هنگام انجام خواهد داد و از هدر رفت توانمندي هاي گوناگون جلوگيري خواهد نمود و به عبارت ديگر همه رفتارهاي او با ياد معاد تنظيم خواهدشد.
اما انزواي منفي آن است كه در گوشه اي از اجتماع، تنها به خود انديشه كنيم و كاري به ديگران و رشد و تعالي مادي و معنوي آنان نداشته باشيم به عبارتي انزواي منفي آن است كه فرد تنها در انديشه خويش باشد نه در انديشه ديگران كه انبياي الهي درپي آن بوده اند. لذا اين نوع از انزوا است كه انسان را از هرگونه تلاش و فعاليت بازداشته و اجازه حضور در اجتماع را نخواهد داد.
از اين رو ياد معاد در دسته اول جاي مي گيرد كه افراد همواره در پي تحقق وظايف فردي و جمعي خويش اند در عين اين كه در اجتماع به حيات خود نيز ادامه مي دهند. نمونه بارز اين مدعا را بايد در حضرت علي(ع) جست وجو نمود كه درعين اين كه زمام رهبري امت اسلامي را در دست دارد هرگز از ياد معاد دور نبوده است به گونه اي كه خود مي فرمايد: اگر پرده ها، كنار بروند بر يقين من هيچ افزوده نخواهدشد. (2) اگر بخواهيم درست به موضوع محل مبحث بپردازيم بايد اعتراف كنيم كه اساسا حتي در حيات اين جهاني، اگر كسي بداند كه بايد پاسخ گويي به شخص ديگري داشته باشد تمام مسائل خويش را براساس استانداردهاي لازم انجام خواهدداد. ما اگر مي بينيم وضع برخي قوانين و اجراي صحيح آن، رشد چشمگيري در كاهش برخي جرايم دارد از همين قاعده پيروي مي كند.
علت ارتكاب گناه
به راستي علت اصلي وقوع معصيت در جوامع ديني چيست؟ آيت الله جوادي آملي براين باور است كه علت اصلي همان فراموشي قيامت و معاد است زيرا آن هنگام كه انسان خود را تنها ببيند و بداند و احساس حساب و كتاب نسبت به كنش ها و واكنش هاي فردي و جمعي خويش را نكند، ديگر انتظار ترك معاصي، قدري دور از واقعيت خواهدبود لذا بايد در انتظار فوران جرايم و بزه هاي فردي و اجتماعي نشست.
به بياني ديگر، اگر بخواهيم به رشد و تعالي و ترقي دست يابيم لازمه اين امر آن است كه همواره به ياد معاد و بازگشتي باشيم كه تنها ميزان آن عدل الهي است و حتي به تعبير قرآن اگر كمترين كار نيك و بدي از ما سر بزند بايد در برابر اين عدالت جوابگو باشيم. (زلزال/8) و خود را رها نپنداريم.
اگر ياد معاد در زندگي ما حاكم شود ديگر شاهد كم كاري، بي كيفيتي در انجام امور، غش در معاملات، احتكار، رشوه گيري، دست اندازي به بيت المال، قتل ها و جنايات بزرگ و... در جامعه نخواهيم بود و تمام امور براساس وجدان كاري و انديشه الهي به پيش خواهد رفت كه در چنين شرايطي خواهيم توانست به مدينه فاضله دست يافته و از ديگر جوامع نيز دست گيري مادي و معنوي بنماييم و به عنوان الگويي برتر در دنيا مطرح باشيم و هر روز بر ترقيات هردوجهاني خود بيفزاييم.
حاصل سخن آنكه از يك طرف، تمام زشتي هايي كه از بشر سر مي زند به اين اصل برمي گردد كه بشر خود را در برابر قدرتي برتر، مسئول ندانسته و تنها به خويش مي انديشد و درپي پاسخ گويي به كسي نمي باشد كه ما از آن با فراموشي معاد ياد مي كنيم. ازطرف ديگر اگر بخواهيم فرد و جامعه اي رو به رشد و ترقي و حركت داشته باشيم لازم است همواره ياد قيامت را در خود تقويت كنيم تا از اين رهگذر بتوانيم وجدان انساني را همواره در خود زنده نگه داريم.
1-سيره رسول اكرم(ص) در قرآن ص222
2- بحارالانوار ج40 ص153
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10