(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنج شنبه 16  آذر  1391 - شماره 20374

نگاهي ديگر به عملكرد رسانه هاي ضدايراني (بخش سوم)
نماد شكست رسانه اي آمريكا در برابر انقلاب اسلامي
در حاشيه حواشي اخير سينماي ايران
آيا سينماي ايران زنده مي ماند؟


نگاهي ديگر به عملكرد رسانه هاي ضدايراني (بخش سوم)

نماد شكست رسانه اي آمريكا در برابر انقلاب اسلامي

مصطفي انصافي
جنگ رسانه اي، استفاده از رسانه ها براي تضعيف كشور هدف و بهره گيري از توان و ظرفيت رسانه ها به منظور دفاع از منافع ملي است. اين تقابل، يكي از برجسته ترين جنبه هاي جنگ نرم است. رسانه ها در شكل دادن به تصورات مردم و هدايت افكار عمومي نقش تعيين كننده اي دارند. از اين رو قدرت هاي سلطه جو براي تحقق اهداف امپرياليستي خود به كاركرد موثر رسانه ها در جنگ و طرح ريزي جنگ رسانه اي توجهي جدي دارند. رسانه ها مي توانند حقايق را وارونه نشان دهند، كتمان كنند، تحريف كنند يا سانسور نمايند و يا به انعكاس برخي اخبار واقعي و غيرواقعي به تهيج و تحريك افكار عمومي بپردازند. نمونه آشكار و اخير اين امر، در فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري 22 خرداد 1388 قابل مشاهده بود. رسانه هاي بيگانه، از جمله صداي آمريكا، تلاش كردند با استفاده از فضاي به وجود آمده و با تحريف، سانسور و دامن زدن به دروغ، افكار عمومي را تحريك كرده و مردم را به شورش و مقابله با نظام وادارند.
صداي آمريكا از رسانه هاي سابقه داري است كه با استفاده از امكانات و روش ها و نيروهاي مختلفي مدت هاست كه عليه انقلاب اسلامي ايران و نظام جمهوري اسلامي، به تبليغ مشغول است. سالانه مبالغ زيادي از سوي دولت ايالات متحده براي تداوم فعاليت آن هزينه مي شود و به علاوه يكي از موسسات رسمي است كه اعطاي كمك هاي مختلف از سوي دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي به افراد خاص از طريق و تحت پوشش آن انجام مي گيرد. راديو آمريكا در سال 1942 توسط اداره اطلاعات خارجي تاسيس شد. صداي آمريكا، راديوي ملي آمريكا است كه براي شنوندگان خارج از آمريكا پخش مي شود. صداي آمريكا قديمي ترين راديو در ايالات متحده است كه بخش فارسي راديوي آن از دهه 60 شروع به كار كرد و اكنون نيز هم راديو و هم تلويزيون فارسي آن مشغول به كار است. صداي آمريكا در مجموع داراي 44 پخش كننده راديويي به زبان هاي مختلف و 24 پخش كننده تلويزيوني مي باشد. هم اكنون برنامه هاي اين رسانه به 52 زبان پخش مي شود و هر هفته نزديك به 900 ساعت برنامه دارد. علاوه بر راديو، اين رسانه داراي برنامه هاي تلويزيون نيز هست كه بخش فارسي آن از سال 1996 توسط احمدرضا بهارلو راه اندازي شد و خود او اولين برنامه را نيز اجرا كرد.
در رابطه با تاريخ اين رسانه، نويسنده اي به نام «آلن جونيور هايل» كتابي نوشته و روند تاسيس، اهداف و تحولات آن را بررسي كرده است.
هايل در اين كتاب مي گويد بعد از حمله ژاپني ها به پرل هاربر در سال 1941، نخستين جرقه هاي راه اندازي صداي آمريكا زده شد و سپس در 1942 با هدف كمك به بهبود چهره آمريكا در جهان و گسترش آزادي و دموكراسي و بالا بردن سطح آگاهي مردم دنيا براي درك بهتر از واقعيت آمريكا به راه افتاد.
در سال 1947 و بعد از پايان جنگ جهاني دوم، اين رسانه براي مقابله تبليغاتي با شوروي و نشان دادن تصويري آرماني از آمريكا و شيوه زندگي مردم آن مأموريت تازه اي پيدا كرد و به تدريج فعاليت آن گسترش يافته و پيچيده تر شده. پيچيدگي آن بيشتر در نوع و روش ارائه اخبار و گزارش هاي خبري و در واقع مبتني بر عطش كسب خبر در ميان مردم بلوك شرق بود كه با سانسور سنگيني درگير بودند. شايد پر بيراه نباشد كه بگوييم بزرگ ترين خبط شوروي سابق ايجاد نوعي خلا خبري در كشورهايشان بود كه امواج راديو آمريكا به راحتي آن را پر مي كردند.
واقعيت آن است كه هدف صداي آمريكا با وجود گذشت بيش از نيم قرن از فعاليت آن تغييري نكرده و همچنان هدف ايجاد نگرش مثبت در اذهان جهانيان نسبت به آمريكا را دنبال مي كند. اگر در آغاز اين هدف از طريق تبليغ مستقيم «بهشت آمريكا» صورت مي گرفت، اما اكنون اين هدف از طريق بدبين كردن اذهان نسبت به حكومت هايشان و بيگانگي نسبت به هويت ملي خويش و بي تفاوتي نسبت به ارزش هاي مذهبي و اخلاقي دنبال مي شود. «بهشت آمريكا» را ساير ابزارها، از جمله سينما با تمام قدرت القا مي كنند.
بخش فارسي زبان شبكه صداي آمريكا بلافاصله بعد از وقوع انقلاب اسلامي آغاز به فعاليت كرد و روزانه 30 دقيقه برنامه داشت. صداي آمريكا برنامه هاي تصويري خود را با روزانه نيم ساعت برنامه آغاز كرد و سپس به دو ساعت افزايش داد و از دو ساعت به شش ساعت كه با بازپخش آن به دوازده ساعت مي رسد افزايش يافت و به همين منوال سيرصعودي به خود گرفت.
واقعيت اين است كه تلويزيون فارسي زبان صداي آمريكا از ابزارهاي ايدئولوژيك دولت آمريكاست براي استفاده از فرصت ها و فضاهاي ايجاد شده عليه دولت ايران. برنامه هاي تفسير خبر، ميزگردي با شما و خبرها و نظرها برنامه هاي اصلي اين رسانه هستند و ساير برنامه ها تنها به منظور ايجاد جاذبه لازم براي جا انداختن اين برنامه ها تهيه مي شوند. بدين ترتيب تلويزيون فارسي صداي آمريكا تنها بر مسائل ايران متمركز است. روايتي كه اين رسانه از مسائل ايران ارائه مي كند، براي منحرف كردن افكار عمومي جامعه ايران و سازماندهي و تخليه پتانسيل به دست آمده در مسير منكوب كردن جنبه استقلال طلبانه سياست حكومت ايران در برابر خود و متحدانش است. اين جوهر سياست حاكم بر تلويزيون صداي آمريكاست. عمليات رواني آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد و در طول دهه گذشته به انحاء مختلف تداوم يافت. محورهاي كلي اين عمليات رواني عبارتند از: ارائه چهره اي نامطلوب از اسلام و جمهوري اسلامي؛ ترسيم ايران به عنوان عامل بي ثباتي در منطقه و جهان؛ ناكارآمدي دين در اداره جامعه و بحران مشروعيت؛ ارائه تصويري آرماني و متعالي از ارزش هاي آمريكايي، اجماع جهاني عليه ايران؛ القا تضاد ميان ملت و دولت در ايران، پشيمان نشان دادن مردم از انقلاب اسلامي و... اين محورها به وضوح در برنامه هاي تلويزيون صداي آمريكا قابل رصد و پيگيري است.
با اين حال ابتذال در پرداخت اخبار و برخورد سطحي با مسائل و از همه مهم تر، بي سوادي و اختلالات عقلاني مجريان و كارشناسان شبكه فارسي صداي آمريكا، هم اكنون اين رسانه را به شبكه اي صرفا تفريحي و اسباب خنده و مضحكه نزد معدود بينندگان آن تبديل كرده است. نحوه فعاليت صداي فارسي آمريكا به گونه اي است كه حتي برخي از معاندين نظام، گردانندگان اين شبكه را نفوذي هاي جمهوري اسلامي براي بدنام كردن اپوزيسيون خارج از كشور مي دانند. به همين دليل هم برخي «صداي آمريكا» را نماد شكست رسانه اي ايالات متحده در مقابل انقلاب اسلامي و گسترش آن در جهان مي دانند.

 


در حاشيه حواشي اخير سينماي ايران

آيا سينماي ايران زنده مي ماند؟

حسين كارگر
گويا قرار نيست كه كشتي سينماي ايران در درياي متلاطم حواشي و كشمكش ها، به ساحل آرامش برسد. اعتراض هايي كه از ابتداي سال جاري و با اكران چند فيلم مشكل دار آغاز شد، هنوز هم گريبان سينماي كشورمان را رها نكرده و طي اين 9 ماه، هنر هفتم ما حتي يك روز آرام و بي دردسر را نداشته است. اكران يك فيلم مشمئز كننده، مهوع و سرشار از ساديسم و مازوخيسم -كه سازندگانش مدعي هستند، اخلاقگراترين فيلم عمرشان است(!)- حاشيه تازه اي است كه سايه خود را بر اين عرصه از فرهنگ امروز ايران تحميل كرده است. آن هم در شرايطي كه جنجال هاي فيلم ضدملي «يك خانواده محترم»، فضاي سينما را جريحه دار كرده است.
طي سال هاي اخير، حركت خزنده اي در عرصه سينمايي داخلي قابل رديابي است كه در صورت گسترش آن ، نه تنها ضربات مهلكي بر فرهنگ كشورمان وارد كرده و مي كند كه حتي ممكن است سينماي ايران را به سمت سراشيبي ببرد. اين جريان به شكلي هدفمند اما تدريجي و قدم به قدم درحال پيش روي است و مي توان آن را جنبش اخلاق ستيزي و هويت زدايي سينما نام گذاشت. جرياني كه در جشنواره هاي خارجي بيشتر خودنمايي مي كند و در داخل نيز از طريق قبح زدايي، بدپوششي و گسترش دامنه فيلم هاي فاسد و مملو از پرده دري هاي اخلاقي عرض اندام مي نمايد .
گوشه اي از اين جريان بيمار در ششمين جشنواره فيلم ابوظبي رخ نمايي كرد. آنجا كه يكي از بازيگران تارك وطن به خاطر ايفاي نقشي مستهجن در يك فيلم مبتذل افغاني(!) جايزه گرفت و با شمايلي متضاد با فرهنگ ايراني با يك شيخ بدنام اماراتي عكس يادگاري گرفت. شوربختانه پدر اين بازيگر هم كه حضور دائمي در فيلم هاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني ايران دارد، در اين جشنواره حضور يافت و او نيز با دخترش و يك بازيگر خارجي كه پوششي نيمه عريان داشت عكس يادگاري گرفت! تحقير مردم و جامعه ايران از سوي فيلم «خانواده محترم» در همين جشنواره و پيش از آن در جشنواره كن نيز نشانه ديگري از اين جريان است. گسترش روزافزون فيلم هايي با مضمون خيانت و روابط چندضلعي هم زاويه ديگري از جنبش اخلاق ستيزي و هويت زدايي از سينماي ايران است كه يكي از نمونه هاي آن اين روزها با مجوز رسمي و حتي حمايت مسئولان فرهنگي و سينمايي روي پرده سينماها رفته است.
بدون شك اين جريان راه به جايي جز نابودي خود و سينماي كشورمان نمي برد. سينماي ايران نيز مانند هر نوع ساختار و سازمان ديگري بيش از آنكه از بيرون تهديد شود، از درون خود مورد هجمه قرار مي گيرد. همچنان كه تجربه همه ساختارهاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي نابود شده گوياي آن است كه اين فساد و سستي دروني آن ها بوده كه موجب سقوطشان شده است .
از طرفي، جريان موسوم به روشنفكري در سينما -و به طور كلي در عرصه فرهنگ و هنر- چون توان ارتباط متقابل با توده مردم و نيل به اهداف خود از طريق طرح مباحث سياسي را از دست داده، قصد پي گيري مقاصد خود از راه ترويج ابتذال و استهجان را دارد. آن ها به خوبي دريافته اند كه جامعه هويتمند و متعهد به اخلاق و خودآگاهي ديني هيچ گاه به اهالي و باندهاي غربگرا و بي بند و بار باج نمي دهد. به همين دليل هم راه نفوذ و رسوخ خود در جامعه را در اخلاق ستيزي و هويت زايي از جامعه يافته اند. اما اين شيوه قبل از هرجا به تماميت و بدنه سينماي كشورمان آسيب مي رساند. چنان كه از نيمه دوم دهه هفتاد كه ليبراليسم اخلاقي و نسبيت گرايي به اين حوزه رسوخ كرد، رفته رفته هم كيفيت فيلم ها افت پيدا كرد و هم استقبال مردمي از آثار رو به كاهش نهاد. اين يك معادله طبيعي است كه هرچه فساد و هنجارشكني اخلاقي در عرصه فرهنگ گسترش يابد، مجال كمتري براي اعتلاي انديشه و خلاقيت باقي مي ماند . طي ماه هاي اخير نيز با افزايش فيلم هاي غيراخلاقي در اين عرصه، شاهد كاهش شديدتر حضور مردم در سالن هاي نمايش فيلم هستيم.
اما به رغم آرزوي بدخواهان اين سرزمين، سينماي ايران هرگز نابود نخواهد شد. سينماي ما واقعيت قدرتمندي است كه با تكيه بر فرهنگ ناب اسلامي- ايراني، از هر گزندي در امان خواهد ماند و به راه روشن خود ادامه خواهد داد. فراموش نكنيد كه فقط 33 سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته و در اين مدت تنها دو نسل از سينماگران رشد كرده اند و اتفاقا بيشتر فيلمسازان برجسته امروز كشورمان از دامان فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس برخاسته اند. تاريخ باز هم تكرار مي شود و از دل همين فرهنگ، نسل هاي جديدي در راه است كه بهتر از قبل بار امانت را به دوش خواهند كشيد و سينمايي ديگر را رقم خواهند زد .
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10