حسن آقایی هدف از طرح موضوع ضرورت ساماندهی و انضباط کارکرد سواریهای
مسافربر تحقق رفاه و ایمنی پایدار و گسترده در جامعه است که شامل متغیر های گوناگون
و متفاوت میباشد. از جمله پراهمیت ها ، مسئولیتپذیری قانونی و عملکرد راننده (در
اینجا منظور سواریهای شخصی مسافربر) و همزمان با فرهنگمداری مردمی در دقت انتخاب
این وسیله نقلیه میباشد که سرفصل مهندسی- اجرایی آن در وهله نخست اولویت قانونا و
طبعا معطوف سیستم ترافیک و امنیت در مقام ناظم است. ... شرایط کنونی اقتصادی-
اجتماعیخواه ناخواه سبب شده که پدیده مسافربری فارغ از ضوابط تعریف شده و موظف
سازمانی، به هر حال رنگ و نمایی گرفته و بدون کد و شناسه رسمی، ولو در حاشیه ترویج
شود اما این یک واقعیت است. بنابراین حقیقت امر کاملا مشهود و نیز لازم است در جهت
امنیت کارکرد صحیح و اصولی آن تدابیری منظور شود تا لااقل افرادی که در این پدیده
پراکنده و نامنسجم به عنوان مسافربر رخنه میکنند و موجبات هر نوع تخلف نسبت به
مسافر را به وجود میآورند هیچ فرصت ناامنی نیابند. این نظر و پیشنهاد هیچ ربطی به
رسمی بودن یا آن که مسافرکشی سواری شخصی غیرقانونی است، ندارد. از یک منطقه جنوب
شهر به منطقه دیگری از جنوب گزارش را ادامه میدهیم. اینجا نیز ایستگاه سواریهای
مجاز سرویسدهی مسافران برونشهری است. در حاشیه، سواریهای شخصی هم مسافربری
میکنند: یک سو صدای مردی فراخوان مسافر اصفهان است، سوی دیگر رانندهای با صدای
رسا مسافر قم را جلب میکند. از راننده جوان یک سواری شخصی که او نیز هرازگاه
مسافرخوانی میکند میپرسم: این سواریها تحت پوشش رسمی و مجاز فعالیت میکنند؟
پاسخ میدهد: «نه. ما شخصی هستیم». چرخی در اطراف میزنم که نزدیک ترمینال است. در
حاشیه خیابان میبینم روی سقف یک خودرو سواری به شماره شخصی تابلوی تهران- اصفهان
گذارده شده است. در پیادهرو فردی نزدیک سایبان چتری ایستاده است. جلو میروم:
«غلامی» از دستاندرکاران سرویسدهی این ایستگاه مسافربری است. از او در مورد وضعیت
نظارت و ساماندهی بر چرخه فعالیتشان سؤال میکنم. وی با این بیان که اکثر بچهها
(رانندگان) مسیر تهران- اصفهان متأهل هستند، میافزاید: «پیگیری کار در جهت
ساماندهی از طریق راهنمایی و رانندگی انجام شده است. میگویند پلاک شخصی ماشین را
باید تعویض کنیم و به صورت تاکسی تحت نظارت یک شرکت باشیم، ولی در حال حاضر مجوز
سرویسدهی در مسیر تهران- اصفهان را داریم و همه رانندگان این خط پرونده شناسایی
شده در نیروی انتظامی دارند.» ساماندهی برای رفاه مسافر نظر «مجتبی»، راننده
خطی را درباره سواری شخصی مسافربر میپرسم. پاسخش این است: «برخی، مردم مسافر را از
آنچه که همراه دارند لخت میکنند. خود مردم باید مواظب باشند سوار خودرو این قبیل
رانندهنماهای مسافرکش نشوند.» وی در ادامه با اشاره به این که ماشینهای خطی تحت
نظر نیروی انتظامی میباشند، اضافه میکند: «فرضا و اگر اتفاقی ناهنجار و زیان مالی
برای مسافر صورت گیرد شخص مسافر میتواند از طریق مرجع مذکور و شناسایی چهره راننده
خاطی پیگیر مشکلش شود. از طرفی، ما راننده غریبه را اجازه وارد شدن به خط سرویسمان
نمیدهیم.» از وی میپرسم حال بگویید نظرتان درباره تامین ایمنی هر چه بیشتر در
سواری مسافربر چیست؟ - «در هر کاری امنیت امری لازم است. باید تبلیغ و
فرهنگسازی شود تا مردم از سواری خطی برای حمل و نقل استفاده کنند و سوار خودرو غیر
خطی و غیررسمی نشوند.» مسافربرهای درستکار زیاد است اما... «صادقی» راننده
دیگری، درخصوص ساماندهی و نظاممندی سواریهای شخصی مسافربر، با این مقدمه که این
نوع سواریها «راهی» خوانده میشوند و خطی نیستند، اظهار میدارد: «ممکن است کسی
قاچاق هم ببرد مضاف به این که امکان دارد امنیت مسافر از هر جهت مورد تهدید قرار
بگیرد. ولی خطیها امنیت دارند. چنانچه وسایل مسافر در خودرو جا بماند، در ایستگاه
یا مرجع ذی صلاح مربوطه نگهداری خواهد شد و با مراجعه مسافر، آن وسایل برگردانده
میشود.» وی در پایان نظرات خود با این اشاره که خیلی از رانندگان مسافرکش افراد
درستکار و امین هستند، در عین حال اضافه میکند: «اما برای امنیت بیشتر، ضروری است
نیروی انتظامی با تدابیر کارشناسی خود، سواریهای مسافربر را در جهت بهینهسازی
کاری و رفاه مسافر تحت ساماندهی قرار دهد و البته صلاحیت جامع راننده در راس امور
است.» تیک تاک پیش از واقعه زمان: غروب. ... مرد: گوش کن «نپرس. بشنو چی
میگم.» همسر: چرا این طور و با ناراحتی حرف میزنی. چت شده؟! مرد: من صحیح و
سالمم. فقط فوری کت و شلوار و پیراهن برام بیار. همسر، با صدای لرزان: چی؟!...
برای کی!. چه اتفاقی افتاده؟... مرد، تکرار میکند: سریع لباس به این نشانی...
بیار. (تلفن قطع میشود.) مادر بچهها را صدا میکند: «بابا زنگ زد نمیدونم چه
اتفاقی افتاده، گفت فوری برایش لباس ببریم.» او شوک زده در کمد را باز میکند. کت و
شلوار و پیراهن همسرش را برمیدارد. یکی از بچهها میگوید: یک جفت کفش هم ببریم
شاید حواسش نبوده بگوید: دیگری میپرسد حالا کجاس بابا؟ مادر نشانی را میخواند. به
آژانس زنگ میزند. ماشین میآید به محل آدرس میرسند. در تاریکی روشنایی غروب همگی
این طرف آن طرف دنبال دیدن پدر هستند... او از کنار یک درخت جلو میآید. همسر و
بچهها شوک زده و مات پدر میشوند.. سراپای او را نگاه میکنند... فقط زیرپیراهن
و زیرشلواری به تن دارد. درعین غمگینی از آن صحنه، بیاراده میخندند، قهقهه
میزنند...» شوک و خنده واقعه ... آن مرد آن روز عصر تصمیم میگیرد تنها به
خانه دختر برود. نوترین کت و شلوارش را میپوشد. شیک و مرتب اما همسرش میگوید این
لباس را برای رفتن به میهمانی، جشن و مراسم نوهشان استفاده کند و بپوشد.-
«لباسهای دیگری که داری.» مرد اما احساس خوبی از پوشیدن آن لباس میکند. از خانه
بیرون میرود. در حاشیه خیابان منتظر تاکسی میایستد... یک سواری شخصی با یک مرد
سرنشین از راه میرسد. سوار میشود. در طول راه، راننده زیرکانه از توی آینه او را
نگاه میکند. مرد درحال و هوای خود است... و اطراف، مغازه و آدمهای رهگذر را نگاه
میکند. ناگهان متوجه میشود بیرون از شهر و در بیابان خلوت است. از راننده
میپرسد« اینجا نشانی مقصدم نیست.» راننده با لحن کشیدهای جواب میدهد: «الان
میرسیم... اندکی بعد توقف میکند. مرد نگران میشود. اعتراض میکند و داد و بیداد.
راننده و آن مرد همراهش تیغههای چاقوی شان را نشان میدهند. مرد مسافر را پیاده
میکند. به زور و تهدید ساعت، موبایل و اشیاء باارزش دیگر او را میگیرند. راننده
با پوزخندی میگوید «لباست خوشفرم و دوخت است. کت و شلوار را دربیار. مرد ناچار کت
و شلوار دوست داشتنیاش را درمیآورد. همدست راننده میگوید پیراهنتم قشنگه. او
پیراهنش را هم از تن درمیآورد. راننده به او میگوید: «حال جون سالمتو را بردار
ببر و جیک هم نزن.» آن سارقان زورگیر سریع از جلوی چشمان بهت زدهاش گم میشوند. او
نگاهی به سراپای خود میاندازد. راه میافتد چارهای کند. پس از دقایقی به حوالی
گذرگاه و رهگذری میرسد. قضیه را شرح میدهد. خواهش میکند بتواند از طریق موبایل
او با خانواده صحبت کند و بخواهد برایش لباس بیاورند... همسرش پس از بردن لباس برای
شوهرش، با حرص و جوش میگوید: «صبح نگفتم آن لباس را نپوش بذار برای جشن
نوهمان؟...» به خاطر چند ریال نبش یک خیابان که سواریهای رسمی و غیررسمی
مسافربری درون و برون شهری توقف کردهاند درحال گفتوگو با یک راننده هستم ناگهان
سرو صدای دو نفر که سخت گلاویز هم شدهاند در اطراف شنیده شد. بزرگسال هستند. یک
خانم جوان همسر همراه یکی از آنها فریادکنان پیاپی میگوید: ولش کن. چند رهگذر و
راننده اطراف، درحالی که طرفین دعوا زیر رگبار مشت و لگد به دیگری هستند، میانجی
شدند تا آنان را از هم دور کنند اما هرچه کوشش میکردند موفق نمیشدند. آن خانم
همچنان جیغ میکشید. پس از6-7 دقیقه جنگ و جدال، مردم آن دو را که همچنان یقه و
دست و پای یکدیگر را میگرفتند و دشوار میشد جدایشان کرد، توانستند هر یک را یک
دو قدم از هم دور کنند اما اسفبارتر آن که هر کدام با فحاشی زننده و شرمآور،
دوباره و سهباره زد و خورد را شروع کردند تا سرانجام افراد دیگری وارد صحنه جدال
وقیحانه شدند و موفق شدند به دعوا خاتمه دهند. مسافر و همسرش به یک طرف و نفر دیگر
به سمت خودرواش رفت. آن همه بزن بزن و فحاشی و ناسزاگویی بینشان برسر کرایه ماشین
بود. ساماندهی؛ آرامش پایدار مسافر «سواریهای شخصی مسافربر ساماندهی شوند
خوب است چون مسافر از هر جهت آرامش پایدار خواهد داشت.»«میررفیعی» راننده که رشته
تحصیلیاش ریاضی- فیزیک است، در ادامه نظر خود بر آن باور است که اگر در چنان وضعیت
کسی صلاحیت اخلاقی و عملکرد سالم نداشته باشد روی به این کار نظاممند شده نخواهد
آورد و کسانی مسافربری خواهند کرد که هدفشان تأمین امور زندگی خانوادگی برآمده از
درستکاری و راستی باشد.ادامه بیان نظر این راننده خطی گویای آن است که مسافر، زیاد
سوار ماشین خطی نمی شود ولی باز اکثراً راغبند با سواری مسافرکش به مقصد و کارشان
برسند. او در ادامه این را هم اذعان میکند: «برخی سواریها به عنوان مسافربر
مزاحمت و مشکل برای مسافر ایجاد میکنند درحالی که تاکسی به اندازه کافی در شهر
داریم و مسافر میتواند از این تاکسیها استفاده کند.» آخر حرفش نیز این است: «در
چنین وضعی راهنمایی و رانندگی باید سواریهای مسافربر را ساماندهی نماید.»
«ترجیح میدهم پاسخ شما را اینطور داده باشم که یک روز تمام از صبح تا غروب آفتاب
در چند خیابان (چون مسلما همه خیابانهای این شهر بزرگ را نمیتوان ظرف 10-15 ساعت
رفت و دید.) فقط به نحوه رانندگی و تنها عمیقا خودروهای سواری مسافربر توجه کنید که
چه مشکلات رنجآوری با بیاعتنایی تمام به قوانین رانندگی و آرامش میلیونها شهروند
به وجود میآورند حال شما درباره ساماندهیشان میپرسید. و امنیت مسافرکشی این طیف
راننده.»این گفته یک شهروند که خود را «داودی» و مدیر داخلی یک شرکت تولیدی معرفی
میکند است که ادامه میدهد: «منظورم از آنچه اظهار کردم در این است: آنچه که عیان
است چه حاجت به بیان است. پرسش شما درباره نظاممندی و ساماندهی قشر رانندگان
مسافربرهای آزاد است و پاسخ من این است که اصل اول در ساماندهی هر حرفه، مدیریت است
که باید بازدهی مسئولیتش در تولید، مؤثر و کارآمد باشد. به زبان اقتصادی یعنی
بازاریاب مفید و توسعهدهنده باشد. حال به استناد موضوع پرسشتان میگویم. سالهای
زیاد متخصصان و کارشناسان پیرامون نظم در رانندگی بسیار طرح و برنامه دادهاند که
رانندگی نظاممند و امنیتبخش شود اما تاکنون خیلی جواب تأثیرگذار و مثبتی حاصل
نشده است. بیاعتنایی جسورانه به جان و سلامت مردم به ویژه از سوی سواریهای
مسافربر همچنان بیشتر شده است. با این توضیحات، برمیگردم باز به پرسشتان: با این
وضع چگونه توقع دارید جمعی از همین رانندگان مسافربر، امنیت را برای مسافران خود
تأمین کنند؟ کاری که رها و عادت شد، در روان و ذهن نهادینه میشود. این یک اصل
است.» میگویم: «عقیده دارید برای تأمین ایمنی مسافر بایست دست روی دست گذاشته
شود یا به گفته شما، فقط باید دید که عادت کردهایم حقوق دیگران را رعایت نکنیم و
اگر کسی از سر تزویر و در اینجا، خود را مسافرکش بنماید لیکن مسافر رابه گمراهی
ببرد و دار و ندارش را به زور بستاند و رهایش کند.پیش خود بگوییم، چون همه به بد
رانندگی کردن عادت کردهاند، او هم به زورگیری عادت کرده است و...؟این مدیر لبخندی
میزند میگوید: «کوتاه جواب بدهم و اینطور: نهالی که کج رشد کند اگر تیرک محافظ
کنارش گذارده نشود آن نهال کج میماند. ما باید سطح فرهنگمان را ارتقاء بدهیم،
باید راننده احساس مسئولیت انسانی خود نسبت به مسافر را درونی بکند. باید با راننده
نمایی که مردم را فریب میدهد و اموالش را غارت میکند قانونی و طوری برخورد کرد که
خودش ترک رانندگی کند. من بسیار افسرده میشوم هنگامی که در روزنامه میخوانم
فلان راننده، مسافرش را به بیابان میبرد و پولش و دیگر وسایلش را میرباید و چه
بسیار مجروحش کرده رهایش میکند... بله، من موافقم باید طیف مسافرکشها ساماندهی
شوند. بله، مسافر باید اطمینان کند که به سلامت به مقصدش برده میشود... اینها
فرهنگسازی و همدلی مسئولانه میخواهد تا نظاممندی برقرار باشد و بماند.» گزارش
روز
|