(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 - شماره 20478

شاه کلید انگلیسی (فصل اول)
عصر خود‌فروشی روشنفکران
امپراتوری مرگ
حزب توده درخدمت ساواک
   









 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


* نیزان می‌نویسد لیبرال‌ها برای نابودی «حس درک واقعیت» عده‌ای روشنفکر نخبه را به عنوان «کفیل حقیقت» به مردم معرفی می‌کنند؛ نخبگانی که تنها وظیفه‌شان ارائه «روایتی ریاکارانه از حقیقت» است و همیشه در «حیطه ظواهر» باقی می‌مانند تا مردم را از واقعیت و حقیقت دور نگه دارند.
نوشته پیام فضلی‌نژاد
E-Mail:Research@kayhannews.ir
نیزان، 7 فوریه 1905 در شهر تور فرانسه به دنیا آمد؛ سالی که دو دوست دیگرش، یعنی ژان پل سارتر و ریمون آرون نیز متولد شدند. از قضاء، پُر سر و صداترین نزاع‌های روشنفکری دهه 1940 به بعد میان این 2 رفیق صمیمیِ نیزان رقم خورد و سارتر و آرون همواره یک پای اصلی دعوا با یکدیگر بودند. پُل نیزان، فرزند دوم خانواده‌‌ای متوسط بود و تنها خواهرش را در هفت‌سالگی از دست داد. پدرش پی‌یر، مهندس راه آهن و مادرش کلمانتین، زنی خانه‌دار و یک مسیحی پارسا بود. سال 1917، آنان پسر 12 ساله خود را برای ادامه تحصیل به پاریس فرستادند.19 پُل به مدرسه هنری چهارم، بهترین دبیرستان فرانسه رفت و از 16 سالگی، دوستی جاودانه‌اش با سارتر شروع شد. در پایان دوره دبیرستان، هر دو تحت تاثیر فلسفة اخلاق هانری برگسون بودند. سال 1924، آن‌ها امتحان ورودی دانش‌سرای عالی فرانسه را با موفقیت پشت سر می‌گذارند و سارتر در میان 35 داوطلب، رتبه اول را کسب می‌کند.20 پس از او سیمون دوبووار، پل نیزان و ریمون آرون قرار می‌گیرند. 5 سال بعد، این 4 رفیق جدانشدنی که به «حلقه نخبه‌گرایان دانش‌سرا» شهرت داشتند، باز با همین رتبه‌ها امتحانات فارغ‌التحصیلی رشته فلسفه را به پایان بردند. در آن دوران، آراء و آثار نیزان و سارتر همواره بحث‌برانگیز بود و همکلاسی‌های آنان از خود می‌پرسیدند کدام یک زودتر به شهرت خواهند رسید؟ به باور ریمون آرون، «نیزان در ادبیات و سارتر در فلسفه ماندگار خواهند شد.»21 گرچه به سارتر جایزه نوبل ادبیات دادند (و آن را نپذیرفت)، اما امروز نیزان را با 3 اثر داستانی آنتون بلوایه (1933)، اسب تراوا (1935) و توطئه (1938) در زمرة 10 رمان‌نویس و روشنفکر برجسته تاریخ فرانسه می‌دانند.22
ظهور پل نیزان به عنوان یک روشنفکر جدلگرا و مبارز، حاصل سفرش در سال 1926 به جزیره مسلمان‌نشین «عدن عربی» در یمن جنوبی است؛ یکی از مهم ترین بندرگاه‌های تجاری کرانه اقیانوس هند که از سال 1839 تا 1967 در قبضة انگلیسی‌ها بود و همچنان مسلمان‌کشی در آن منطقه ادامه داشت. مشاهدات نیزان 21 ساله در این سفر از وضع «مسلمانان استعمار شده» او را سخت تکان داد و مانند کارل کروز به پژوهش درباره واژگان و مفاهیمی پرداخت که سیاستمداران لیبرال برای توجیه جنگ‌طلبی خود از آن استفاده می‌کنند. در نخستین کتابش به نام عدن عربی با نقد عمیق عملکرد نظام سرمایه‌داری نوشت:
اين نقشه‌های جنگ را که شما اسم «تجارت»، «ترانزيت» و... بر آن می‌گذارید، آيا فکر مي‌کنيد اين «کلمات» تا ابد توجیهی بر همه کارهایتان خواهند بود؟! 23
نیزان پس از 9 ماه اقامت در جزیره عدن عربی به پاریس بازگشت و با هنریت هلوفن ازدواج کرد. سال 1928، صاحب دختری به نام آنه ماری شد؛ یعنی مادر ایمانوئل تود، فیلسوفِ ستایشگر شیعه و جنبش حزب‌الله لبنان که صاحب کتاب مشهور فروپاشی نظام آمریکایی است. سفر به عدن عربی برای نیزان آغاز مبارزه‌ای بی‌انتها بود و او را مانند بسیاری از روشنفکران اروپایی آن دوران، در سال 1929 به سوی اندیشه‌های مارکسیستی کشاند. گرچه سرانجام از حزب کمونیست فرانسه برید و به سبب نوشتن کتاب وقایع سپتامبر علیه استالین، کمونیست‌ها او را خائن نامیدند.24
یک سال پس از انتشار کتاب عدن عربی، نیزان در سال 1932 رساله سگ‌های پاسبان را برای چاپ به انتشارات Rieder پاریس سپرد. او با نقد آراء فیلسوفان محبوبش هانری برگسون (برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1927) و ژاک مارتین (که از دهه 1950 به مراوده با افسران فرهنگی سازمان سیا پرداخت)، زیربنای «نظریه خودفروشی روشنفکران» را ارائه کرد.25 نیزان می‌گفت بقاء نظام لیبرال سرمایه‌داری در گرو پایین آوردن فرهنگ و شعور مردم است، چون دانش و اطلاعات در هر انسانی «توانایی درک واقعیتی که در آن زندگی می‌کنند» را افزایش می‌دهد و اگر انسان‌ها واقعیت موجود جهان را درک کنند، خواهان دگرگونی آن می‌شوند. در این‌ نقطه، پُل نیزان 27 ساله با کارل کروز همداستان می‌شود:
روشنفکران به کمک «فرهنگ سرمایه‌داری» می‌آیند تا با «جنگ فلسفی»، «فریب فرهنگی» و «مانورهای تبلیغاتی بزرگ» مردم را تحمیق کنند و توانایی آنان برای «درک واقعیت» را از بین ببرند.26
نیزان می‌نویسد لیبرال‌ها برای نابودی «حس درک واقعیت» عده‌ای روشنفکر نخبه را به عنوان «کفیل حقیقت» به مردم معرفی می‌کنند؛ نخبگانی که تنها وظیفه‌شان ارائه «روایتی ریاکارانه از حقیقت» است و همیشه در «حیطه ظواهر» باقی می‌مانند تا مردم را از واقعیت و حقیقت دور نگه دارند. نیزان ماموریت آن‌ها را به کار یک «مُسکن» تشبیه می‌سازد، همان «سگ‌های پاسبان» که در تلاش برای «حفظ وضع موجود» هستند:
از فلسفه تا مطبوعات لیبرال سرمایه‌داری، همه «برگه ماموريت» نسبتاً مشابهی دارند: هر يک ماموريت دارد تا با خوب نشان دادن، نجيب نماياندن و توجيه يک حکم، آن را به مردم بقبولاند؛ مردمی که باید با ابلاغ پیام‌های مورد توافق و در عین حال گاهی متفاوت، «آرام» نگه داشته شوند.27
او همین رای را درباره فاشیست‌ها و کمی بعدتر علیه کمونیست‌ها تکرار کرد.28 طایفه‌ای دیگر از اندیشمندان نیز همواره زیر نگاه نقادانه نیزان قرار داشتند. در رساله سگ‌های پاسبان از فیلسوفانی می‌نویسد که در میانه کارزار جنگ و آشوب «همچنان به سکوت ادامه می‌دهند» و به شغلِ بافتن اراجیف منطقی برای بشریت مشغولند:
چقدر آسان‌تر است که به موضوعات خطرناک اعتناء نکنیم و در عین حال، به ابزار خوش‌تراش و جهان‌گستر عقل صیقل بزنیم! در سکوت بیارامیم و در چرت خوش عافیت‌طلبی قصه ببافیم. در انتظار کسی (غیر از خودمان) بمانیم که بیاید و همه چیز را رو به راه کند.29
به گمان پل نیزان ریشه «ماموریتِ فلسفی- مطبوعاتی» لیبرال‌ها را باید در فلسفه انگلیسی جست‌وجو کرد؛ جایی که سِرفرانسیس بیکن در قامت یکی از پیشروان فراماسونری، فلسفه و قدرت را به هم گره زد و سنگ بنای «خودفروشی فیلسوفان» را گذاشت.
برای مطالعه ارجاعات وپانوشتها به نسخه چاپی کتاب «شاه کلید انگلیسی» که در آینده نزدیک منتشر خواهد شد ، مراجعه فرمایید .
پاورقی

 


Email:shayanfar@kayhannews.ir
ساواک و گروه‌های چپ‌گرا
حزب توده و رژیم شاه
حزب توده پس از مدت کوتاهی که از سقوط رضاخان در شهریور 1320 می‌گذشت، در عرصه سیاست کشور اعلام موجودیت نمود، خاصه آن که با اشغال کشور توسط نیروهای اشغالگر روسی و انگلیسی و آمریکایی، این حزب در سایه حمایت اشغالگران روسی هم قرار داشت.
رهبران این حزب از همان آغاز تحت سلطه شدید شوروی و تنها مجری فرامین رسیده از مسکو بودند، تا آنجا که علنا خواستار غارت ذخایر نفت شمال توسط روس‌ها بودند و در تظاهرات و میتینگ‌هایشان خواستار انعقاد قرارداد نفت شمال، به نفع روس‌ها می‌شدند.
این حزب بلافاصله پس از شکل‌گیری، فعالیت‌های خود را در عموم مناطق ایران گسترش داد در حالی که آشکارا از منافع و ضرورت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در ایران حمایت می‌کرد.
فعالیت‌های این حزب در جریان ترور شاه در تاریخ 15‍/11/1327 در کشور غیرقانونی اعلام شد و رهبران این حزب تحت تعقیب قرار گرفته و فراری شدند در حالی که هیچ سندی دال بر دخالت حزب توده در ترور شاه به دست نیامد.
در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق و دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت که با رهبری حضرت آیت الله کاشانی همراه بود، عوامل حزب توده با سوءاستفاده از آزادی حاصل شده، دوباره به فعالیت رسمی پرداختند. سرانجام نیز در جریان کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 که منجر به سقوط دولت قانونی مصدق و انزوای حضرت آیت الله کاشانی و مصدق شد، نیروهای این حزب به جای ریختن به خیابان‌ها و مبارزه با اراذل و اوباش اجیر شده توسط زاهدی و اربابان آمریکایی‌اش به دستور مسکو، در خانه‌هایشان ماندند تا زمینه‌های بازگشت محمدرضا به سریر قدرت فراهم آید. این در حالی بود که حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی طی یک قمار سیاسی، جان صدها تن از اعضای سازمان نظامی حزب را دچار مخاطره ساختند تا بتوانند عوامل اصلی حزب را از کشور خارج سازند:
«جرم اعدام‌‌شدگان و نیز محبوسین ابد و طولانی مدت اعضای حزب توده خیانت بر ضدامنیت کشور و خیانت و جاسوسی اعلام شده بود. تعقیب، دستگیری و محاکمه اعضای حزب توده (و عمدتا شاخه نظامی) پس از پایان کار فرمانداری نظامی و از اوایل 1336 شمسی به سازمان جدید التاسیس ساواک سپرده شده... در این دوره حدود 450 نفر از اعضای سازمان نظامی حزب توده دستگیر و به مجازات‌هایی سنگین محکوم شده بودند.» (1)
بدین ترتیب با توافق مسکو و تهران پس از فرار عوامل اصلی حزب، طی سال‌های 1333 تا 1337 بسیاری از عوامل رده‌های میانی و سازمان نظامی حزب توده به اعدام و حبس‌های طویل‌المدت محکوم شدند. در جریان این دستگیری‌ها، گروه عمده‌ای تحت فشار و شکنجه فرمانداری نظامی و ساواک از گذشته خود ابراز پشیمانی کرده و با دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی همکاری کردند و به خدمت رژیم درآمدند و به تدریج در مدیریت‌های مهم و حساس کشور و سایر دوایر و دستگاه‌های حکومتی به کار گرفته شدند و در شمار نظریه‌پردازان و تئوریسین‌های برجسته رژیم شاه قرار گرفتند. (2)
دکتر محمد بهرامی دبیرکل سابق حزب توده که یک بار نیز با دکتر تقی ارانی با گروه 53 نفر در زمان رضاخان به زندان افتاده بود طی نامه‌ای خطاب به محمدرضا پهلوی می‌نویسد:
«در آلمان بودم از روی سادگی اغفال شدم و به دام کمونیسم بین‌الملل افتادم، (سال 1314) به ایران آمدم، دست از فعالیت کمونیستی نکشیده و با دسته 53 نفر زندانی شده و چهار سال و نیم در زندان ماندم و در شهریور منحوس 1320 آزاد گردیده و یکی از بانیان حزب بیگانه‌پرست توده شدم (مهرماه 1320) از همان روز تاسیس حزب منحله توده در کمیته مرکزی آن دارای مقام و مسئولیت‌های مهمی بودم، بعد از مرگ سلیمان میرزا اسکندری با نورالدین الموتی هر دو دبیر کمیته مرکزی بودیم و کسی بالاتر از ما نبود و در کنگره دوم رادمنش دسته‌بندی کرد و او دبیرکل شد و من دبیر هیئت اجرائیه شدم. وقتی که بهمن ماه 1327 پیش آمد و دولت حزب توده را منحل کرد، دکتر رادمنش و آنهایی که به اعدام غیابی محکوم شده بودند فرار کردند و ما را با یک دنیا مشکلات اینجا تنها گذاشته از آن به بعد دبیرکل حزب بنده بودم تا روزی که دستگیر شدم. در تمام جریانات حزب خائن توده بنده دخیل و ناظر بوده‌ام و اینک به نظر من بزرگ ترین خیانت‌ها را که حزب بی‌آبروی توده در طول زندگانی خودش مرتکب شده بود، یادآوری می‌کنم (البته از جزئیات و اقدامات کوچکتر صرف نظر می‌کنم.)
در خاتمه با کمال شرمساری از خاکپای همایونی طلب عفو می‌نمایم و قول می‌دهم که اگر مورد عفو قرار گیرم از راه طبابت که شغل جان‌نثار است ارتزاق خواهم کرد و دیگر لقمه جاسوسی و خیانت به دهان خود، زن و فرزندانم نخواهم گذاشت...
مرگ بر حزب بیگانه‌پرست توده
مرگ بر اجنبی‌پرستان
دکتر م- بهرامی» (3)
بدین ترتیب بسیاری از عوامل حزب در سیستم حاکمه شاه از ساواک گرفته تا رسانه‌های گروهی و رادیو، تلویزیون صاحب پست و مقام‌های مهمی شدند و درست به دلیل همین سوابق سیاه خیانت بود که گروه‌های جوان چپگرا که در اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 به مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه پرداختند، علی‌رغم حمایت مالی و لجستیکی از سوی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق (حتی یمن و عراق) می‌کوشیدند تا حساب خود را از حزب توده جدا سازند. اگرچه که مغز متفکر آنها یعنی بیژن جزنی خود و خانواده‌اش در شمار عناصر مشهور توده‌ای بودند اما وی کوشید تا در جهت مبارزه با رژیم شاه، برخلاف آموزه‌های حزب توده، به شیوه مبارزه مسلحانه بپردازد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-شاهدی، مظفر، ساواک، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 280.
2- چپ در ایران به رویت اسناد ساواک، جلد 6، صص 147-146.
3- افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، صص 107- 105.
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10