زهرا عباسي از چندي پيش ابراز نگراني از استفاده سلاحهاي شيميايي در سوريه
به يکي از مباحث محوري اخبار سوريه تبديل شده است. آمريکا و متحدان آن ميکوشند
حکومت سوريه را به استفاده از سلاح شيميايي متهم سازند به نحوي که باراک اوباما
رئيس جمهور آمريکا استفاده سوريه از تسليحات شيميايي را خط قرمز واشنگتن معرفي کرد
و اظهار داشت به کارگيري اين سلاحها توسط دمشق ميتواند واکنش نظامي آمريکا را در
پي داشته باشد. اين موضعگيري با اظهارات بيسابقه يک مقام اطلاعاتي اسرائيلي که
مدعي شد نيروهاي بشار اسد طي ماه گذشته در مواردي از گاز مرگبار «سارين» استفاده
کردهاند زمينه را براي دخالت نظامي در سوريه مهياتر کرده است. پيشتر نيز مقامات
انگليسي و فرانسوي چنين ادعايي را مطرح کرده بودند اما طرح مجدد اين اتهام قطعا
فشار را بر کاخ سفيد براي توسل به گزينه نظامي افزايش داد به ويژه اينکه مقامات
انگليسي از جمله «ديويد کامرون» نخستوزير اين کشور مدعي شد شواهدي وجود دارد که
نشان ميدهد نيروهاي دولتي سوريه از تسليحات شيميايي استفاده کردهاند. از آنجا
که ادعاهاي دولت آمريکا درباره سلاحهاي شيميايي عراق دروغ از آب درآمد لذا در
زمينه سلاحهاي شيميايي سوريه با احتياط بيشتري برخورد ميکند. «ميجل رودريگرز»
مدير دفتر امور قانونگذاري کاخ سفيد با ارسال نامهاي خطاب به اعضاي کنگره آمريکا
خاطرنشان ميکند، با توجه به خطرات مربوط به موضوع سوريه و درسهايي که قبلا درباره
عراق آموختيم اطلاعات سرويسهاي جاسوسي به تنهايي کفايت نميکند و تنها واقعيتهاي
تاييد شده و مورد اعتماد ميتوانند در تصميمگيري ما نقش داشته باشند. اين
بياعتمادي از آنجا آغاز شده که سرويسهاي اطلاعاتي امنيتي آمريکا درباره موضوع
استفاده دولت سوريه از سلاح شيميايي و به طور مشخص گاز سارين گزارشهاي متفاوتي را
ارائه کردهاند. باراک اوباما در ديدار با عبدالله دوم پادشاه اردن در کاخ سفيد
درباره استفاده سوريه از سلاح شيميايي خاطرنشان ميکند: بايد تحقيقات جديتري
درباره اين موضوع صورت گيرد چون براي اثبات کاربرد سلاحهاي شيميايي به شواهد
بيشتري احتياج است. به باور ناظران بينالمللي هر چند رئيس جمهور آمريکا استفاده
سوريه از تسليحات شيميايي را خط قرمز واشنگتن معرفي کرده است اما واشنگتن همچنان به
دنبال انتقال قدرت در دمشق از راه سياسي است نه سرنگون کردن حکومت از طريق مداخله
نظامي. اين کارشناسان معتقدند آمريکا براي مداخله نظامي در سوريه آماده نيست زيرا
واشنگتن امروز در شرايطي نيست که با اقدام نظامي در سوريه هزينههاي سرسامآور آن
را تحمل کند. علاوه بر آن آمريکا ترجيح ميدهد به بهانه بحران سوريه باب گفتوگو و
چانهزني با روسيه را باز نگه دارد. از سوي ديگر، برخي از مشاوران اوباما وي را
به دخالت نظامي در سوريه تشويق ميکنند و معتقدند دخالت نظامي واشنگتن در اين کشور
منافع ملي آمريکا را تأمين ميکند و اين کشور را سريعتر به اهدافش ميرساند.
استدلال اين سياستمداران اين است که با براندازي حاکميت سوريه، بشار اسد رئيس جمهور
سوريه، متحدان منطقهاي خود را از دست خواهد داد و گروههاي مقاومت و حاميان آنان
بايد همراهي با متحد اصلي خود يعني سوريه را فراموش کنند و اسرائيل نيز ديگر دشمني
در منطقه نخواهد داشت و بهتر ميتواند منافع آمريکا در منطقه را تأمين کند. به همين
دليل معادلات منطقه در راستاي تامين منافع آمريکا پيش خواهد رفت. از سوي ديگر با
از ميان رفتن نظام بشاراسد روسيه نيز قدرت چانهزني خود را از دست خواهد داد و همه
شرايط براي برتري آمريکا در منطقه فراهم خواهد آمد. طرفداران مداخله نظامي در
سوريه معتقدند تحولات متعددي در جريان است که ميتواند آمريکا را به جنگي فراگير
عليه سوريه سوق دهد. پيروزيهاي گسترده ارتش سوريه تا دورترين نقطه کشور که تسلط
کامل ارتش بر مناطق مختلف را امکانپذير کرده و حضور تروريستها را با ناکامي مواجه
ساخته، و مواضع قاطع دولتهاي روسيه و چين مبني بر اينکه راهحل بحران سوريه سياسي
است نه نظامي، باعث شده که شرايط براي دخالت نظامي آمريکا و متحدانش در سوريه فراهم
شود. ليکن مخالفان راهحل نظامي در سوريه معتقدند شرايط کنوني سوريه هيچگونه
امتيازي را براي تروريستها و حاميان آنها به همراه ندارد به ويژه آنکه نيروهاي
مخالف در شرايط انفعال به سر ميبرند. از اين رو بعيد است پروژه مداخله نظامي در
سوريه در دستور کار آمريکا و غرب قرار داشته باشد. «جرج فريدمن» بنيانگذار
انديشکده استراتفور در تاييد اين مسئله ميگويد چيزي که ايالات متحده در عراق،
افغانستان و ليبي آموخت اين است که نابود کردن يک دولت با استفاده از قدرت نظامي
مرسوم امر نسبتا سادهاي است اما آنچه به مراتب مشکلتر است تشکيل يک دولت جديد با
استفاده از همان قدرت نظامي مرسوم است. دولتي که روي کار ميآيد ممکن است از برخي
جهات اخلاقي بهتر از آنچه در قبل بوده باشد مثلا در مورد عراق تصور دولتي شرورتر از
صدام حسين بسيار مشکل است اما نظامي که جايگزين آن ميشود ابتدا دولت بحران ناميده
ميشود سپس رژيم ديگري روي کار ميآيد که بقاي آن صرفا تا زماني است که دست آن در
دست آمريکا قرار داشته باشد. بنابراين معدود کساني هستند که بخواهند با بهانه قرار
دادن سلاحهاي کشتار جمعي وارد يک جنگ تازه شوند. به گفته فريدمن چالشهاي نظامي
بزرگي براي مواجهه با دولت سوريه وجود دارد، مداخلههاي تمام عيار جواب نميدهد،
حملات گزينشي و حساب شده به تاسيسات شيميايي ايده خوبي است اما اطلاعات درباره مکان
آنها هيچگاه دقيق و کامل نبوده است. سوريه از يک سيستم دفاعي هوايي پيچيده
برخوردار است که از کار انداختن آن بدون برجاي گذاشتن تلفات جاني بالا امکانپذير
نيست و منفجر کردن ساختمانهاي حاوي سلاحهاي شيميايي ميتواند به انتشار آنها پيش
از نابوديشان در آتش انفجار منجر شود. اعزام سرباز به عمق خاک سوريه نيز موضوع به
پرواز درآوردن چند بالگرد نيست و نابود کردن انبار سلاحهاي شيميايي به نيروي
انساني فراواني نياز دارد. همچنين ممکن است براساس ماهيت جنگ داخلي برخي
سلاحهاي شيميايي حقيقتا به دست شورشيان افتاده باشد به همين دليل هيچ حمله هوايي
يا حمله گزينشي دقيق توسط نظاميان نيروي ويژه نميتواند مشکل را حل کند. فريدمن
تاکيد ميکند، مداخله طراحي شده در سوريه باعث ميشود که ايالات متحده در باتلاق
سوريه گرفتار شود و شايد در وهله اول يک مشکل حل شود ولي مشکلات فراواني ايجاد
خواهد شد و آمريکا نميتواند به شکستهاي پيدرپي پاسخ دهد. به عبارت ديگر، درس
نگرفتن از اشتباهات قدرت را تضعيف ميکند و مقامات واشنگتن بايد مسئوليت
خونريزيهاي بيشتر را بپذيرند.
|