دكتر حسين اميرعبداللهيان، معاون عربي و آفريقاي وزارت امور خارجه در گفتاري که
پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب آن را منتشر کرده به «عمق استراتژيك جمهوري
اسلامي ايران » پرداخته است . ?. امروزه سخنگفتن از «عمق استراتژيك جمهوري
اسلامي ايران» يا گفتمان انقلاب اسلامي، راحتتر از سه سال پيش است، چون شاخصهاي
ملموسي در شمال آفريقا، در خليج فارس و در حوزههاي مرتبط و پيراموني وجود دارد كه
مؤيد آن است. ديگر نياز نيست در اتاقهاي دربسته بنشينيم و نظريهها را بررسي كنيم؛
كافي است شاخصها را در عمل و از ديدگاه كساني ببينيم كه نقشآفرينان اين تحولات
هستند. از تونس در شمال آفريقا تا يمن در جنوب خليج فارس، وقتي با بازيگران
تحولات اخير صحبت ميكنيم، همه معتقدند كه انقلاب اسلامي ايران و گفتمان آن تأثير
عميقي بر آنها گذاشته است. در تونس آقاي راشد الغنوشي كه زماني به جرم نوشتن كتابي
دربارهي انديشههاي امام خميني رضواناللهعليه زنداني شد، در موج بيداري اسلامي و
پس از سالهاي متمادي از زندان آزاد شد و بدون اينكه فرصت ساختاردادن به تشكيلات
جديدي را داشته باشد، ذينفوذترين مقام را پيدا كرد. جمعبندي حاصل از حرفهاي
برخي مقاماتي كه اكنون در مصر هستند و طي انقلاب اين كشور روي كار آمدهاند و حتي
برخي بازيگراني كه ممكن است امروز در ويترين تحولات مصر ديده نشوند نيز همين است.
كساني كه معاصر با نسل اول انقلاب اسلامي بودند و عمدتاً در سطوح نخبگي و مبارزهي
سياسي مطرح از انديشههاي حضرت امام متأثر هستند و نيز نسل جديد كه در يك دههي
گذشته به دليل انقلاب عميق در حوزهي ارتباطات و رسانه امكان دسترسي بيشتر و فهم
تحولات در داخل ايران و دريافت پيامهاي انقلاب اسلامي را داشتهاند، هركدام به
دلايل مختلفي از جمهوري اسلامي ايران تأثير پذيرفتهاند. ?. يكي از اعضاي ?? يا
?? نفرهي گروه اصلي جوانان ميدان التحرير مصر كه مردم را با استفاده از شبكههاي
اجتماعي براي تجمع در اين ميدان دعوت كردند، تعبير جالبي را به كار ميبرد و
ميگفت: انقلاب اسلامي در ايران يك حركت محتوايي و جوهري بود، اما در حوزهي ابزاري
از نوارهاي كاست استفاده ميكرد. يعني نوارهاي سخنراني حضرت امام دست به دست در
محافل و مساجد ميگشت. اما اين نوار نبود كه انقلاب كرد، تأثير شبكههاي اجتماعي در
تحولات اخير نيز تنها در سطح ابزاري بود. در يكي از نشستهاي تهران از جوانان
مصري كه مردمشان را به ميدان التحرير دعوت كردند، پرسيدم چه چيزي به شما انگيزه
داد كه چنين حركت بزرگي را انجام دهيد؟ گفتند: در دههي اول پس از انقلاب شما، ما
از پدران و بزرگترهايمان ميشنيديم كه در ايران انقلابي پيروز شده كه پيام آن جز
جنگ و خونريزي نيست. خيلي هم نميگذاشتند واقعيتها را بفهميم كه مثلاً جنگ عراق با
ايران، به خاطر جاهطلبي رژيم بعث بوده و ايران از خودش دفاع ميكند. در دههي دوم
نيز دائماً به نسل جديد در مصر و جهان عرب اينگونه القا ميكردند كه نتيجهي
انقلاب ايران چيزي جز عقبافتادگي و تحجر نيست. در دههي سوم اما وقتي دسترسيهاي
رسانهاي و فضاي سايبر فراهم شد، يك روز ميديديم كه ايران در حوزهي هوافضا
آزمونهاي مهمي دارد. روز ديگر ميديديم در زمينهي ژنتيك پيشرفتهاي علمي دارد.
در حوزهي سياسي هم ميديديم مقامات ايران چقدر قوي عليه نظام سلطه حرف ميزنند.
بيش از همه، مذاكرات هستهاي شما براي ما پيام تكاندهندهاي داشت. ميديديم
جمهوري اسلامي ايران كه ميگويند عقبافتاده است و كاري از دستش برنميآيد، در كنار
ديگر پيشرفتهايش، در حوزهي هستهاي صلحآميز هم چنان پيشرفتي كرده كه همهي دنيا
و نظام سلطه روي آن حساس شدهاند. اين براي ما جالب بود، چون قبل از آن به ما القا
ميكردند كه پيشرفتهاي ادعايي ايران دروغ است و مثلاً سانتريفيوژ و كيك زرد صحت
ندارد. اين جوانان همچنين ميگفتند: از طرف ديگر، چون البرادعي رئيس سابق سازمان
انرژي اتمي مصري بود، مسائل مرتبط با ايران را با دو انگيزه پيگيري ميكرديم تا هم
ببينيم در ايران چه ميگذرد و هم اينكه اين سياستمدار مصري چه ميكند؟ بدون نياز
به هيچ بحثي و فقط از طريق تصاوير، پيامهاي تكاندهندهاي دريافت ميكرديم. اولاً
ميديديم سه چهار جوان ايراني يك طرف نشستهاند و شش كشوري كه ادعاي ابرقدرتي جهان
را دارند، طرف ديگر. يك در مقابل شش! ثانياً مذاكره كه تمام ميشد، نمايندهي ايران
حرفش را بااقتدار ميزد و گزارشي را ارائه ميداد. طرف مقابل هم تهديد ميكرد و
ميگفت مذاكره ديگر ادامه نخواهد يافت و فرصت ايران رو به پايان است. بعد هم
ميشنيديم كه شمارش معكوس براي حمله به مراكز اتمي ايران شروع شده و منتظر بوديم كه
كِي به ايران حمله ميشود، اما در كمتر از شش ماه ميديديم ايران سانتريفيوژهاي نسل
جديد را نصب كرد و دوباره مذاكراتي با همان وضع و همان صحنهها را ميديديم.
گاهي آقاي البرادعي مصاحبههايي چه در مصر و چه در وين داشت كه در آنها اعلام
ميكرد در بازديدهاي كارشناسان ما از مراكز اتمي ايران، ميانگين سنّي كاركنان آن
مجموعه از ?? سال تا ?? سال بود! دانشمندان و كارگزاران هستهاي ايراني در اين
ردهي سني بودند و براي ما جالب بود كه طبق گزارش آقاي البرادعي در اين موضوع حساس،
نسل جديد جوانان ايران اينقدر نقشآفريني دارند. اين ده يا دوازده نفر جوان
نقشآفرين و بازيگر اصلي در حوزهي بيداري اسلامي مصر ميگفتند: آنچه به ما انگيزه
ميداد، ديدن اين صحنهها بود. واقعيتهايي كه در اين يك دهه ميديديم، متفاوت بود
از همهي آنچه كه سعي كرده بودند به جهان عرب القا كنند كه ايران در چه وضعيت
فلاكتباري است. براي همين ديگران را دعوت كرديم كه به صحنه بيايند به خاطر رفع
تبعيض و تحقير حاكمان مصر نسبت به جوانان و مردم مسلمان. بنابراين چه نسل قديم
نخبگان و مبارزان سياسي كه با انديشههاي حضرت امام آشنا بودند و چه نسل جديد كه
پيشرفتهاي ايران و گفتمان و مواضع منطقي و قوي مسئولين جمهوري اسلامي ايران را
ديدهاند، متأثر از عمق راهبردي ما در قلب جهان اسلام هستند. ?. در رابطه با عمق
راهبردي ايران در جهان اسلام، چند نكته در سطح مردم و حتي حاكمان منطقه تأثيرگذار
است. براي نمونه مواضع ما در موضوع فلسطين و حمايت از محور مقاومت بسيار مهم است.
صرف نظر از اين كه برخي حتي در جلسات به اصطلاح نخبگي و روشنفكري، موضوع فلسطين را
در مسيرهاي ديگري تحليل ميكنند، در افكار عمومي جهان عرب ارزش جايگاه ايران در
ارتقاي مقاومت كمتر از پيشرفتهاي علمي نيست. نكتهي ديگر، طراحي نظام مبتني بر
ولايت فقيه است كه باعث بيمهي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران شده و براي
آنها معني و مفهوم خاصي دارد. آنها ميفهمند علي رغم اينكه اين كشتي مسيرهاي
پرتلاطمي را طي ميكند، نظام ما يك نظام مردمسالار و انتخاباتي است و همهي
مسئولان و حتي رهبري در چهارچوب مجلس خبرگان انتخاب ميشوند. مجموعهي اين واقعيات
با مسائلي كه در كشورهاي منطقه است، فاصلهي بسياري دارد. اگرچه اغلب اين كشورها
داراي تركيب جمعيتي با اكثريت مسلمان هستند كه به قرآن اعتقاد دارند، اما فرهنگ
جوامع آنها تحت هجمهي گستردهي غربي بوده و تاكنون نتوانسته ابتناي زندگي خود بر
اسلام را نشان دهد. البته امروز احياي قرآن و شريعت اسلام در مصر را با انقلاب
مردم ميبينيم. اگر اين انقلاب مبتني بر تفكرات اسلامي نبود، قانون اساسي مصر بايد
يك قانون سكولار ميشد. اگر چنين نبود، وقتي يك مقام عاليرتبهي تركيه به مصر رفت
و مردم آنجا را به الگوگيري از نظام سكولار دعوت كرد، از او استقبال ميكردند، اما
عملاً چنين اتفاقي نيفتاد. بنابراين نميتوان گفت در مصر برخي از مردم اسلامخواه
هستند و بخشي از مردم اسلامخواه نيستند. اگر مداخلات خارجي را حل كنيم و دلارهاي
خارجي را در نظر نگيريم كه براي مقابله با بيداري اسلامي بيحساب و كتاب وارد اين
كشور ميشود، نخبگان و مبارزان اسلامي در حوزهي تحولات كنوني منطقه به دليل
ريشهاي كه داشتند، در صحنهي انتخابات ماندگار شدهاند. كساني در صحنهي بيداري
اسلامي ماندگار شدند كه از عمق تفكرات ناب اسلامي برخوردار بودند. جريانات ريشهدار
توانستند با رأي مردم بالا بيايند و جرياناتي كه ريشه نداشتند با وجود نيّت
خيرخواهانه، نتوانستند اكثريت را جلب كنند. پيروزي جريانات ريشهدار اسلامي
نشاندهندهي اين است كه اين پديده بيداري اسلامي است. ?. در پي تحولاتي كه
بيداري اسلامي در منطقه ايجاد كرد، متحدين سنتي نظام سلطه يكي پس از ديگري به چالش
كشيده شدند يا نظامهايشان فروپاشيد. آمريكا و غرب و بخشي از حكومتهاي سياسي جهان
عرب در كنار رژيم صهيونيستي به تلاطم افتادند. ابتدا خود را در مقابل انقلابهايي
قرار دادند كه در جريان است، اما بعد از چند هفته به اين نتيجه رسيدند كه حركت مردم
ريشه دارد؛ لذا بهسرعت روش خود را تغيير دادند. سي.آي.اي و پنتاگون آمريكا كه تا
لحظهي آخر براي سركوب و كشتار مردم در التحرير طراحي ميكردند، وقتي ديدند
نميتوانند مقابل اين موج بايستند، تاكتيك خود را تغيير دادند. خانم كلينتون مورد
بيتوجهي جوانان انقلابي ميدان التحرير قرار گرفت، ولي به جاي اينكه از چندين دهه
در كنار مبارك بودن عذرخواهي كند، گفت ما با مردم مصر هستيم! آنها به اين نتيجه
رسيدند كه نميتوانند جلوي موج اسلامخواهي را بگيرند. البته مطالبات مردم منطقه
اجتماعي، اقتصادي و سياسي است، اما وقتي آن را تجزيه كنيد، ميبينيد كه يك واقعيت
در تكتك اين مطالبات نهفته است؛ تمام آنها زير پوششي به عنوان اسلامخواهي مطرح
است. پس از اين مرحله، تصميم غرب و رژيم صهيونيستي اين شد كه نسبت به تحولات
منطقه موجسواري كنند. ضمن آنكه در مراكز پژوهشي غرب و كشورهاي مهم منطقه اين تلقي
وجود داشت كه اتفاقات جاري، بيارتباط با گفتمان انقلاب اسلامي و عمق راهبردي آن
نيست. لذا تا امروز يكي از عوامل نگراني آنها همين مسأله است. غرب فهميده است كه
بهزودي ساختار سياسي-امنيتي جديدي در منطقه شكل ميگيرد كه دو ويژگي دارد: الف)
ارتقاي جايگاه محور مقاومت. يعني امروز آقاي اسماعيل هنيه به تونس سفر ميكند، در
حالي كه قبلاً نخستوزير رژيم صهيونيستي به تونس سفر ميكرد. رمضان عبدالله به مصر
سفر ميكند، در حالي كه مقامات رژيم صهيونيستي براي سفر به مصر نگرانيهاي شديدي
دارند. اگر حاكمان فعلي مصر هم بخواهند يك ديدار پنهاني با رژيم صهيونيستي
برنامهريزي كنند، با واكنش جدي مردم مواجه ميشوند. پس ترتيبات جديد سياسي-امنيتي
در سايهي پديدهي بيداري اسلامي شكل گرفته كه از ويژگيهايش، تقويت مقاومت است.
ب) به انزوا راندن رژيم صهيونيستي و كوتاهكردن دست نظام سلطه در آيندهي منطقه.
?. وقتي آمريكاييها ديدند كه حركت مردم عميق است و موجسواري بر تحولات هم
فايدهاي ندارد، در اقدامي هوشمندانه، طراحي كردند تا با زبان تحولات منطقه، در
سوريه نيز موجي را راهبيندازند. در تمام كشورهاي ديگر، انقلابها در فاصلهي ?? تا
?? روز شكل گرفت، اما در سوريه پساز سه ماه انتظار، اين اتفاق نيفتاد. در الگوي
مصر، تعدادي جوان به عنوان بازيگر اوليه وارد صحنه شدند و مكان هم يك ميدان اصلي در
پايتخت بود. بعد زنان و سرانجام برخي تودههاي مردم وارد شدند. بعد هم نخبگان سياسي
داراي ريشهي مبارزاتي. در سوريه اما اولاً اعتراضات با سه ماه تأخير شروع شد.
ثانياً در پايتخت اتفاق مهمي نيفتاد، بلكه اولين اعتراضات در شهرهاي مرزي مانند
درعا و حماء بود. ثالثاً در كشورهاي ديگر مردم فرصت داشتند كه مطالباتشان را مطرح
كنند، اما در سوريه اين اتفاق نادر افتاد كه بلافاصله با حمايت تمامعيار خارجي،
دولت را وارد درگيري و جنگ تروريستي كردند. حتي فرصت ندادند كه بشار اسد طرح سياسي
خود را دنبال كند. چطور در بحرين ابتدا بايد گفتوگوي سياسي صورت بگيرد، اما در
سوريه اول بايد رئيسجمهور حذف شود و بعد وارد گفتوگو شويم؟! به اعتراف خودِ
آمريكاييها، آنها بخشي از نيروهاي القاعده را به سوريه انتقال دادند، با اين تحليل
كه ميتوانند نظام بشار اسد را ساقط كنند؛ و البته بعداً آنها مهار خواهند شد. ولي
مدتي بعد ديدند خطاي بزرگي مثل خطاهايشان در عراق و افغانستان مرتكب شدهاند.
متأسفانه برخي دوستان ما در منطقه نيز شتابزدگي كردند. بنابراين آمريكا و
متحدانش، يك انقلاب مهندسيشده را در سوريه پيگيري كردند. البته اين به آن معني
نيست كه سوريه در يك وضعيت دموكراتيك بود. سوريه هم مانند بسياري از كشورهاي عربي
نيازمند اصلاحات است، اما مردم اين كشور بايد دربارهي نظام سياسيشان خود تصميم
بگيرند. نه ما و نه دوستان ما در منطقه و نه هيچ كشور ديگري نميتواند به جاي مردم
سوريه تصميم بگيرد. البته همه يك وظيفهي انساندوستانه و بينالمللي داريم كه با
مساعي جمعي خود، شرايطي را فراهم كنيم تا هر چه زودتر آرامش به سوريه برگردد.
خوشبختانه تحولات منطقه در مسير بيداري اسلامي و تحت نفوذ گفتمان انقلاب اسلامي
ايران است. اين در حالي است كه طراحي آمريكا و متحدان منطقهاي آن براي محدودكردن
عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران بود. ما از عمق راهبردي خود براي پاياندادن به
خشونتها و آغاز اصلاحات در منطقه استفاده ميكنيم. در فضاي بيداري اسلامي، پيروزي
ملتهاي منطقه يكي پس از ديگري شكل ميگيرد و نظام سياسي ايران از توقف خشونت و
توجه به آراء مردم حمايت ميكند و گفتمان ما ديدن واقعيتها در فضاي جديد است.
|