پنج رباعي... |
|
يک مسئول در مجمع ناشران انقلاب: ترويج کتاب، قصة مغفول صدا و سيما
و ارشاد است |
|
نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران در سال حماسه سياسي، حماسه اقتصادي
نقش دوگانه نمايشگاه کتاب تهران |
|
|
|
|
احمد بابايي در باور ما ياور ما سيد علي ست هشياري ما ... ساغر ما سيد
علي ست ما را نبود واهمه از راهزنان در راه علي ، رهبر ما سيد علي ست
*** در هندسه نظام فتوا با توست از درد نگويم که مداوا با توست شرمنده ز
خوبي تو هستيم "علي" جبران شکست خوردن ما با توست **** با سيد علي بسته
نماند راهي گو طعنه زند به اوج کوهي ، کاهي تقويم ديار ماز خون است و غرور
ما رانبود غير محرم ، ماهي *** خالي ، وطن ياس ، ز پاييز کنيم از
فتنه و انحراف ، پرهيز کنيم ما نسل أشداء علي الکفاريم خوب است که تيغ رأي
را تيز کنيم **** از کينه و مکر جنگ احزابي ها خون ريخته بر نماز محرابي
ها با سيد علي غيرت ايران باقي ست بي غيرتي است ارث وهابي ها
|
|
|
عليرضا آل يمين در هفته گذشته مهمترين موضوع فرهنگي کشور برگزاري نمايشگاه
کتاب بود . نمايشگاهي که تمام اقشار مختلف جامعه را از کودکان تا دانش آموزان و
دانشجويان و اساتيد دانشگاه و انديشمندان و نخبگان به مصلي امام خميني تهران مي
کشاند. هر چقدر هم کتاب گران شده باشد و خريدش دشوار، باز هم کسي دست خالي از
نمايشگاه بيرون نمي آيد. اما در حوزه انتشار کتاب و نشر کتابخواني هزار نکته باريک
تر از مو هست که براي واکاوي برخي از آن ها به سراغ احسان کريمخاني ؛ مسئول دفتر
منابع انساني و تشکلهاي مجمع ناشران انقلاب رفته ايم . پس از گراني کاغذ در سال
گذشته وزارت ارشاد براي حمايت از ناشران قول خريد کتاب هايشان را داد . صرف نظر از
اينکه اين اتفاق عملي شده است يا نه در رابطه با آسيب هاي آن توضيح دهيد . ارگان
هاي مسئول بزرگترين کارشان اين است که پول بيت المال را صرف خريد کتاب از ناشران مي
کنند و بعد کتاب را مي گذارند در انبارها خاک بخورد و بعد از سال هم آن ها را خمير
مي کنند. با چنين وضعي اتفاق واقعي در صنعت نشر رخ نمي دهد. اين يک آسيب است و به
اين دليل اتفاق مي افتد که مديران، دلبسته فضاي نشر نيستند، نمي دانند گرانيگاه
صنعت نشر کجاست . مي روند کتاب مي خرند اما معلوم نيست اين کتاب ها را چطور قرار
است به دست مشتري برسانند وزارت ارشاد محل مشخصي براي عرضه و فروش کتاب ندارد و
تنها محل ارائه کتاب هايش کتابخانه ها هستند . مخاطب هم وقتي به کتابخانه ها مراجعه
مي کند با يک سري کتاب هاي خاص مواجه مي شود اين باعث بي اعتمادي او به کتابخانه مي
شود و ديگر کتابخانه رفتن هم قطع مي شود و از آن پس يک دور باطل شکل مي گيرد . در
حالي که به جاي خريد کتاب از ناشربايد سرمايهگذاري شود روي توليد و آموزش ناشران
براي اينکه به اصطلاح خودشان ماهي گيري ياد بگيرند . ما مشکلات جدي درطي معاونت دو
مسئول اخير حوزه کتاب در وزارت ارشاد داشتيم چرا که هزينه کردن سرمايه اي که براي
کتاب تخصيص يافته در جاي ديگر غلط است . متاسفانه ارشاد در چند سال گذشته بودجه اي
که بايد به ارز کتاب اختصاص داده مي شد پنهاني و غير شفاف کرده است . بودجه را کاهش
دادن و جاي غلطي صرف مي کنند . خريد کتاب شايد گره از جريان مالي ناشر باز کند اما
از مشکل کتاب گرهي باز نمي کند. کتاب خريداري شده بايد به مخاطب برسد در حالي که در
اين فرايند چنين اتفاقي نميافتد . برخي ناشران وابسته به پول دولت هستند و قدرت
مواجهه با مشتري راندارند . عنوان مي شود که اينها ناشر دولتي و رانتي هستند . در
حالي که نشر دولتي کار بدي نيست. کار بد زماني است که ناشران خصوصي ضعيف که وارد
حلقه خريد و فروش دولتي ميشوند، ميتوانند کتاب به ارشاد بفروشند اما اين جريان
نمي تواندچتر عامي براي همه نشر باشد و سطح کتاب و توليد کتاب را بالا ببرد . چون
پول محدود است، گزينش مي کنند و يک سري از کتاب ها را با تيراژ خاصي خريداري مي
شود. اما بعد از خريد چه اتفاقي مي افتد؟ا در کتابخانهها هم يک طيف خاصي از
کتابها موجود است که لزوما بنا به ذائقه مخاطب نيست . يعني شايد مخاطب خيلي از
اينها را نخواند. مشکلي که بايد درست شود اين است که هزينه هاي جريان کتاب در
گرانيگاه ها و جاهاي اصلي هزينه شود. ما در کشورمان شبکه توزيع کتاب نداريم. به
خاطر بعد جغرافيايي، کتابي که در تهران چاپ مي شود هزينه حمل و نقلش بيشتر از هزينه
توليد کتاب است . يعني کسي که در استان هاي مرزي زندگي ميکند کتاب به دستش نمي
رسد. کتابي به دستش مي رسد که ناشر سود خودش را کرده است، حداقل کيفيت را دارد و
معمولا در کتابفروشي هاي اين مناطق ميبينيم کتابهاي رمان نسبتا زرد و کم محتوايي
که صرفا به خاطر بالابردن تيراژ با کيفيت پايين چاپ شده اند به استانهاي ديگر مي
رسد . اين يک فاجعه است اما کسي به آن توجه نمي کند چون زير بار شبکه توزيع محصولات
فرهنگي رفتن که مورد تاکيد رهبر است نياز به مديريت دارد. پروژه نيست بلکه پروسه
است. يک جريان بلند مدت است که بايد ساختارش شکل بگيرد. بايد فروشگاه ها شکل بگيرد.
کتابفروشي صنف سرمايه خور است. کار اقتصادي نيست دليل اينکه کتاب خوب دست مخاطب نمي
رسد اين است که کتاب را نمي شناسند. ما در همه صنوف مجله ها و سايت هاي تخصصي نقد و
ترويج داريم، براي گوشي موبايل و حتي رستوران ها سايت داريم. اما براي کتاب که يکي
از تاثير گذارترين عناصر فرهنگي در بالا بردن فرهنگ عام جامعه است نه سايتي داريم و
نه روزنامه تخصصي و نه جايي که به صورت تخصصي به مردم بگوييم اين کتاب خوب و اين
کتاب بد است. ما در گفته هاي رهبر داريم کتاب هاي فاسد و ضعيف از مواد غذايي فاسد
بدتر است. اين ها بايد به مردم گفته شود . اگر مي خواهند کتاب بخرند کتاب خوب بخرند
. نگويند کتاب خوب نيست . کتاب هاي به درد بخور به دست مردم نميرسد. رهبر انقلاب
در جمع کارگردانان مي گويند من دغدغه دارم کتاب خوب به دست شما نرسد . من دغدغه
دارم شما اين کتاب ها را نبينيد. سالي 60 هزار عنوان کتاب چاپ مي شود. از اين تعداد
براي هر آدم 5 تا 10 کتاب عالي ست براي اينکه يک سال بتواند استفاده کند باقي کتاب
ها نازل و ضعيف است. ترجمه ضعيف يا توليد فني ضعيف دارد. چه کسي به جز ارشاد بايد
مديريت کند. ارشاد کاملا منفعلانه در حوزه کتاب خودش را در حد مميزي محدود کرده است
. مميزي کار درستي است اما حداقل کار است. بهتر اين است که بگوييم کتاب خوب چيست.
نقشي که قرار بود جوايزي مثل جايزه جلال ايفا کنند درجهت قله سازي براي معرفي کتاب
خوب، متاسفانه درگير جريانهايي درون ارشاد شده است و در واقع کسي دنبال اين نيست که
کدام کتاب جايزه جلال را گرفته است و بيايند بخرند. اين جوايز هنوز تاثير گذاري عام
ندارند اما مثلا در سينما اين طور است که فلان فيلم جايزه فجر برده و مردم هم از آن
استقبال مي کنند. اما ظاهرا در جريان هاي روشنفکري اين اتفاق مي افتد و اين
قبيل جايزه هايي که به بهانه هاي مختلف به کتاب هاشان مي دهند ، تأثيرگذار بوده است
. روشنفکرها الزامات و اقتضائات يک صنعت را رعايت مي کنند. کتاب هاي نازل خودشان
را بروز نمي دهند . روي يک سطح که اتفاقا يک سطح اندکي از کتاب است عمليات مي کنند
و بعد همين، يک سپهر روشنفکري را در کشورمان شکل مي دهد. مگر ما چند ناشر روشنفکر
در کشور داريم. در همين نمايشگاه عدد ناشران جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي فوق العاده
است. اما کسي نيست اين ها را ارائه دهد. همان اندک جريان روشنفکري به خاطر بنيه
رسانه ايشان با پروپاگاندا تبليغاتي و الزام و تعهد آنها به ارائه کتاب هاي خودشان
خوب ديده مي شوند . اما بچه هاي خودمان کتاب هاي ناب اين نمايشگاه را نمي شناسند.
کسي نمي داند خوش نشين علي موذني که عصر داستان منتشر کرده عالي است. ماه بندان
تاريخ معاصر بهترين کتاب است. ولي به راحتي يک نفر مي آيد در نمايشگاه يک کتاب
روشنفکري نازل چند بار گفته ي بيست سال پيش ترجمه را به عنوان پديده نمايشگاه معرفي
مي کند. در سايت هاي مختلف حرب اللهي و غير حزباللهي هم تبليغ مي کنند حتي در
تلويزيون هم جايگاه دارد و برخي مجري ها به آن ميپردازند. بعد مي بينيم يک کتاب
ترويج گر خشونت ، بيهودگي ، ياس و دلمردگي مي شود کتاب برتر در حوزه رمان. در حالي
که تيراژ اين کتاب يک دهم کتاب حزب الله نيست اما به راحتي مي گويند پرفروش است.
چه راهکارهايي براي خروج از وضعيت موجود مي بينيد ؟ بايد در اين مورد کار جدي
شود. شبکه ناتوان فروشگاه هاي دولتي بايد سرپا شود. ما ناشراني داريم که شبکه
فروشگاهي در کل کشور دارند اما فروشگاههايشان عمدتا تعطيل هستند و به صورت کارمندي
اداره مي شوند. کتاب ها براي 15 سال پيش است مجمع ناشران انقلاب از حوزه پايين از
حوزه بچه بسيجي که کتک بايد بخورد تلاش هايي مي کند. اما بايد از بالا هم دغدغه
حلال کردن امکاناتي که در دستشان است وجود داشته باشد . مردم عطش کتاب خوب دارند.
اما وقتي کتاب خوب ندهيم کتاب بد مي خوانند. آنوقت بايد دنبال آن باشيم که چطور
درمانش کنيم. به نظر من ترويج کتاب، قصه ي مغفول صدا و سيما و وزارت ارشاد است.
ابزار رسانه مشخص است ستون کتاب رسانه هاي مکتوب از کم بازديدترين ستونهاست. چون
ذائقه مخاطب در آن ديده نمي شود. عموما به سفارش مجموعههاي مختلف روي کتاب ها کار
مي کنند . در حالي که اين کتاب در کل کشور دو هزار مخاطب دارد. کشور 70 ميليوني
کتابي مي خواهد که در حوزه عمومي بتواند استفاده کند. يعني بايد حدود موضوعات را
فهميد و براي عموم کتاب خوب معرفي کرد. صدا و سيما که کتاب را در عداد پفک و روغن
حلزون و حتي پايين تر از آنها گذاشته است . کتاب سلاح جنگ نرم است و روغن حلزون
سلاح جامعه سرمايه داري ست. چه عقلي و چه واحد پژوهشي وچه بررسي کنندهاي در رسانه
ملي مي خواهد اين را تفکيک کند که اين جريان انقلاب است و آن جريان ديگر را اگر
تبليغ نکرديم و پولش نيامد مسئله اي نيست. کرم حلزون شده است نياز مردم. يکي از بي
خاصيت ترين و بي ارزش ترين چيزهايي که تبليغ مي کنيم. جوان ماندن در پارادايم
انقلاب نيست. پارادايم انقلاب مرگ باوري است. اين جريان مسيري است که مي خواهيم
بگذرانيم . در بازه سه ماه گذشته اين را تبديل کردند به نياز ملت حالا بگويند کسي
کتاب نمي خواند. تا قبل از تبليغات، کرم حلزون يک چيز مشمئز کننده در ذهن مردم بود
ولي الان تبديل شده به يک مد و سود آن ميلياردي بالا مي رود. قوه عاقله جبهه فرهنگي
انقلاب اسلامي بايد شکل بگيرد ، بايد برود و ارگان ها را در مورد اين قصه روشن کند.
چون واقعا دير است بعد از 30 سال ما در مورد ابتدائياتي که جريان هاي اول انقلاب
حرف مي زدند بحث مي کنيم . به هر حال در فضاي انقلاب هم کتاب هاي پرفروش خوبي هم
منتشر شده است . در اين سال هاي اخير کتاب هايي مثل کتاب « دا» و يا همين امسال
کتاب مفاتيحالحيات توانست جايگاه فوق العاده در فضاي نشر پيدا کند . اما جريانهاي
روشنفکري تلاش ميکنند خريدار عمده اين کتابها را ارگان هاي دولتي معرفي کنند تا
ارزش اين گونه کتاب را بکاهند. در اين باره نظر شما چيست ؟ يک ناسزايي که به ما
مي دهند و ما هم باورمان شده است اين است که خريد کتاب هاي پرفروش انقلاب دولتي
است. طبق قانون هر ناشر بايد کتابهاي خودش را در غرفه اش بفروشد در حالي که الان
در نمايشگاه مفاتيح الحيات را با وجود اينکه به لحاظ قانوني منع دارد اما در تمام
غرفه ها گذاشته اند. چون مردم دنبال آن هستند. مفاتيح الحيات پاسخ به سبک زندگي
اسلامي است. ما با پاسخي به اين جامعيت ارائه نکرده بوديم. اين همه سال گفتيم سبک
زندگي انقلاب اسلامي متفاوت است اما مواد نداشته ايم . يا مثلا چند درصد از دا را
ممکن است دولتيها بخرند. اگر بخرند يعني قوه عاقله آنها به کار افتاده است. دولت
سالها کتابهاي روشنفکري را خريد کسي اعتراض نکرد . تمام کتابهاي ترجمه کانت، هگل،
اسپينوزا و پوپر و تمام کساني که ضديت تام و تمام با انقلاب اسلامي دارند سالها
توسط ارشاد خريداري شد. ناشرش را تأسيس کردند، قوي کردند، تبديل کردند به ناشر
سرمايه دار و الان کتاب چاپ مي کند. انتشارات چشمه، ثالث، مرواريد اينها از کجا پول
آوردند؟ قبل از اصلاحات کجا بودند؟ چه کسي اين ها را تقويت کرد غير از پول نفت؟ غير
از وام هاي ميلياردي بلا عوض و کم بهره؟ اتفاقي که مي افتد و خودمان هم باور نداريم
اين است که اگر کتابي خوب نوشته شود دولتي ها هم سر تعظيم فرود مي آورند و آن را
براي مجموعه هاشان مي خرند. دا ارزش دروني دارد. از نگاه يک مادر دفاع مقدس را
ترويج ميکند. چند کتاب در اين سالها دور از نگاه شعار زده توانسته است کار کند.
تألمات دروني مردم را مي گويد بدون آنکه سياه و ضد جنگ بنويسد. در تبليغات بد عمل
مي کنيم. مثل کرم حلزون سرمايهگذاري نمي کنيم. مردم مشکلي با دين ندارند اگر مردم
و حاکميت کتاب خوب خريدند بايد تشويق شوند. هر ارگاني مکلف است فرهنگ مجموعه
سازماني خود را ارتقاء دهد. چه کتابي اين متريال را به او مي دهد. بعد با اين نفوذ
دا در کتابهاي خردهپا هم رسيده است. آيا ما اين کار را کرديم؟ دولت توان گذاشتن
يک کتاب به صورت فرمايشي در کتابفروشي هاي کشور را ندارد. فقط مکش بازار اين توان
را دارد. بزرگترين مشکل مديران فرهنگي «بنتن» است. هيچ چيز هم در مقابلش نساخته
ايم. ما بايد يک پاسخي بدهيم. نگاه سلبي کافي نيست. نگاه ايجابي بايد داشته باشيم.
برويم دنبال ترويج کتاب خوب . مجمع ناشران انقلاب در اين حوزه ها چه فعاليت
هايي انجام داده است ؟ مجمع ناشران براساس سه ضعف عمده بازار کتاب ، سه بازو
طراحي کرده است. بازوي کارشناسي و ترويج که در آن يک سري کارشناس کتابخوان در
موضوعات تخصصي کتاب ها را بررسي مي کنند. اگر بتوانند تيزر مي دهند صدا و سيما
سامانه کارشناسي توليد مي کند سعي مي کند در ابزار رسانه اشاعه دهد. فهرست ها را مي
فرستند براي صدا و سيما تا توسط مجري ها معرفي شود. نه اينکه مجري صدا و سيما شب
عاشورا در تلويزيون جمهوري اسلامي بيايد کتاب وزير سابق ارشاد را که الان خارج نشين
است تبليغ کند. بازوي دوم فروش و پخش است. يک مجموعه کاملا خصوصي و برپا شده است
تا فروشگاهاي معطل مانده دولتي را سرو سامان دهد و کتاب هاي مناسب را ارائه کند.
کتابفروشي هاي ديگر هم با منابع مطلوب و با فهرستهاي بروز جبهه انقلاب تغذيه مي
شوند . هر کسي کتاب خوب داشته باشد در اين مجموعه قرار ميدهيم . کتابي که مردم را
به رشد دعوت کند . بازوي سوم سازمان رسانه اي شيرازه است که يک سري کارشناس، که
کتابخوان هم هستند و زبان روايت دارند توليد مي کنند، کار مي کنند، تربيت ميکنند
تا بفرستند در برنامه هاي مختلف صدا وسيما بنشينند کنار فلان کارشناس پزشکي که کتاب
را معرفي کند . عملکرد رسانه ملي را در موضوع کتاب و کتابخواني چطور ارزيابي مي
کنيد ؟ رهبر معظم انقلاب گله کردند که گاهي ديده مي شود در صدا و سيماي ما
کالايي که بعضا مهم هم نيست و حتي مضر است تبليغ مي شود ولي کالايي مثل کتاب که
براي فرهنگ و رشد جامعه لازم است تبليغ نمي شود و ما ضعف داريم چه کسي در صدا و
سيما اين را شنيد ؟ در حالي که يک کار فرسايشي در صدا و سيما هست که به شدت جبهه
بندي شده و ريشه در مسائل و دعواهاي اقتصادي و بازرگاني دارد . فکر مي کنند اگر
فلان کتاب را تبليغ مي کنند يا بايد نويسنده پول بدهد و يا ناشر. در حالي که جريان
کتاب فوق العاده ضعيف است . بايد به آن توجه شود تا هر وقت که قوي وقدر شد پول
بپردازد. الان فقط کتابهاي آموزشي و کنکوري در صدا سيما تبليغ مي شود که خيلي هم
سودآور است و اگر هم بخواهيم کتابي در حوزه فرهنگي و تاثير گذار در عمق روان مردم و
ايدئولوژي معرفي کنند مي رسيم به کانت و هگل مي بينيم در شبکه فرهيختگان در مورد
محتواي کتاب فلان که انتشارات فلان کار کرده است بحث مي کنند. کساني که يا خودآگاه
يا ناخودآگاه آنچه مي خوانند مي گويند و بعد گزاره ميدهند. وقتي من کتابي مي خوانم
و مي گويم فلا ن استراتژيست غربي در فلان کتاب گفته در آينده ماشين از انسان جلو مي
زند، شما بعدا ميخواهيد با معاد باوري انسان ها و با موضوع ظهور مي خواهيد چه
کنيد؟ بعد تيراژ آن کتاب بالا ميرود. يا پس از پخش سريال" راز" کتاب هايش جزو
پرفروش ترين کتاب ها مي شود. از کجا مردم راهنمايي مي شوند به اين مجموعه کتاب ها ؟
اينکه در دنيا هر کاري که انجام دهي اثر پروانگي دارد. اصل کار خودت و نگاه خودت به
عالم است. اين بي خدايي و بي معادي و بي توحيدي از کجا وارد مي شود؟ آن کس که ارائه
مي دهد خيلي توجيه نيست. پخش صدا و سيما هم مي بيند ظاهرا مشکلي ندارد و پخش مي
شود. البته اين ها اغلب جاهلانه است نه عامدانه. اما نبايد به آنها بي توجه بود و
بايد بادقت و ظرافت با چنين موضوعاتي برخورد شود .
|
|
|
ناهيد زنديپژوه بيست و ششمين نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران در سال حماسه
سياسي، حماسه اقتصادي باري ديگر در مصلاي تهران همه اهالي کتاب وکتابخواني،
ارگانهاي اجتماعي، فرهنگي، خدماتي و ديگر حوزهها را درگير برگزاري خود کرد.
بسياري از مردم، ايام برگزاري نمايشگاه کتاب تهران را- که از يازدهم تا بيست و يکم
ارديبهشت ماه است- با عنوان «بهارکتاب» ياد ميکنند. حضور بيش از دو هزار و 500
ناشر داخلي و هزار و 600 ناشر خارجي به نمايشگاه کتاب تهران اعتبار فوقالعادهاي
بخشيده بود. از سوي ديگر ستاد برگزاري نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران درتلاش و
تکاپوي بسيار بود که بيش از پيش درجهت اعتلاي فرهنگ کتاب وکتابخواني و رضايت مردم
فرهنگ دوست کشورمان گام بردارد. آري مشتاقان کتاب از اقصي نقاط کشور و همچنين از
ديگر کشورها در اين همايش بزرگ شرکت ميکردند تا با آخرين دستاوردهاي علمي فرهنگي
کشور آشنا شوند. در نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران- همانند سالهاي گذشته- علاوه بر
عرضه تازههاي نشر، برنامههاي فرهنگي متنوعي زير نظر بخش جنبي نمايشگاه برگزار
ميشد. چنانچه در بخش سراهاي اهل قلم، با مخاطبان خاص و نخبه روبهرو بوديم. سراهاي
اهل قلم سالنهاي مختلفي دارند. در آن مسائلي همچون کتاب وکتابخواني و رونمايي از
کتابها و نقد و بررسي کتاب برگزار ميگردد. شايان ذکر، در روزهاي آغازين نمايشگاه
مراسمي جهت يادبود استاد گرامي زندهياد قيصر امينپور برگزار شد. از ديگر
برنامههاي فرهنگي بخش جنبي نمايشگاه، اجراي تاتر خياباني با محوريت کتاب
وکتابخواني در محوطه باز مصلا بود که باعث جذب مخاطبان به سوي خود شد. با توجه
به حضور فراوان جمعيت وتعداد ناشران در دو بخش داخلي و خارجي، بايد گفت نمايشگاه
کتاب تهران اتفاق فرهنگي بزرگ و منحصر به فردي در عرصه جهاني است که موجب ميشود
صاحبنظران داخلي و خارجي با ديدگاه مثبت به اين رويداد فرهنگي- علمي نگاه کنند. پس
لازم است اين فرصت را مغتنم شمرده و با شرکت در نمايشگاه کتاب بيشترين بهره را
ببريم. جاي تعجب اين است که وقتي موج انتقادها به سوي کمبود مطالعه مردم کشور
جاري ميشود، برگزاري نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران و استقبال بينظيري که از آن
ميشود تناقض جدي پديدار ميکند. اگر به راستي ما دچار کمبود مطالعه هستيم پس اين
همه بازديد کننده از نمايشگاه چه معنايي دارد؟ در سالهاي اخير، روند توليد کتاب
در کشور، به ميزان قابل توجهي رشد پيدا کرده است و از سوي ديگر هر ساله شاهد هستيم
که تعداد مؤلفان در جامعه افزايش پيدا ميکنند. از آنجايي که يکي از شاخصهاي توسعه
يافتگي در کشورهاي مختلف، توليد و انتشار کتاب است و اين تحقق نمييافت مگر به لطف
پيروزي انقلاب اسلامي و رشد افکار عمومي. امروز که در همه عرصههاي فرهنگي گام
نهادهايم و نويسندگان تواناي ايراني توانستهاند در تحولات فرهنگي نقش بسيار
برجستهاي را ايفا کنند. چنانچه توليد کتاب در سال 89 بيش از 64 هزار عنوان بوده
است. به گفته مجيد حميدزاده مدير کميته نظارت محتوايي نمايشگاه، آثاري که برخلاف
چارچوب تماميت ارضي کشور و همچنين آثاري که زمينهساز ايجاد اختلافات قومي و هرج و
مرج در کشور ارزيابي ميشوند، در نمايشگاه عرضه نشدند. اين ضوابط از سوي شوراي
سياستگذاري نمايشگاه کتاب تهران اعلام شد، و کميته مذکور براساس آنها کار نظارت
محتوايي کتابها را انجام داد. مدير کميته اظهار کرده بود که در نمايشگاه کتاب تهران
کتابهاي تازه انتشار يافته در معرض ديد مخاطبان قرار ميگرفت نه کتابهاي قديمي.
اما با اين وجود شاهد عرضه رمانهاي قديمي بوديم. انتشارات مرکز اسناد انقلاب
اسلامي، کتاب «مردمسالاري ديني از منظر مقام معظم رهبري» را عرضه کرده است. اين
اثر که براي نخستين بار در بازار کتاب منتشر شده است، به مقوله چگونگي تبيين وتبليغ
انتخابات از نگاه مقام معظم رهبري پرداخته است. به نظرم کتاب جالب و بامحتوايي بود
و از آنجايي که به انتخابات دور بعدي نزديک ميشويم، مطالعه اين کتاب نقش سودمندي
در عرصه سياسي- انتخاباتي کشور ايفا ميکند. در طي برگزاري نمايشگاه کتاب تهران
جنبوجوش و نشاط خاصي در اطراف مصلاي تهران حاکم ميشود. در اينجا بد نيست که به
بعضي از نقاط قوت و ضعف برگزاري نمايشگاه کتاب تهران اشاراتي شود. مزيت اصلي
مصلاي تهران دسترسي آسان مردم است. هر کسي ميتواند با اولين ايستگاه مترو به
نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران برسد. نمازهاي جماعت در نمايشگاه بينالمللي کتاب
به سنت حسنهاي تبديل شده و هر ساله شاهد حضورچهرههاي ارزشمند روحاني و مذهبي
کشورمان در اين نمازها هستيم. در نمايشگاه سالجاري واگذاري غرفهها منظمتر بوده و
در زمان بهتري انجام گرفته است، به گونهاي که ناشران فرصت کافي براي چيدن غرفهها
داشتهاند. مردم در طي چندسال اخير با قسمتهاي مختلف مصلا آشنا شده و شبستان و
رواق، انبار کتاب، قسمت مربوط به کتابهاي کودک و نوجوان، محل کتابهاي دانشگاهي
و... را شناختهاند. سيستم اطلاعرساني هم بهتر از سالهاي گذشته عمل کرد و پاسخگوي
پرسشهاي بازديدکنندگان بود. گويا نمايشگاه کتاب تهران در مسير خود، رو به جلو
گام برداشته و از تجربيات قبلي استفاده کرده تا اشتباهات گذشته را به نوعي تکرار
نکند. بخش بينالملل نمايشگاه، تماما در دو بخش مربوط به مخاطب و ناشر بود.
ناشران در حوزه نشر بينالملل، اغلب دانشگاهي بودند و مخاطبان بخش بينالملل نيز
براي کتابهاي علمي- دانشگاهي ميآمدند. در طول سابقه برگزاري نمايشگاه کتاب، يکي
از ظرفيتهاي بلامنازع دنيا در حوزه بينالمللي، نمايشگاه کتاب تهران است. خود
ناشران به اين امر اذعان دارند. چرا که اين امکان در ساير کشورها وجود ندارد و از
اين حيث، نمايشگاه کتاب تهران جزء استثناءها در همه دنياست؛ به طوري که همه کشورها،
از شرق تا غرب با هر نگاه و ديدگاهي، چه اسلامي، چه دانشگاهي و چه علمي در آن حضور
فعال دارند. در نمايشگاه کتاب تهران بايد توجه داشت که مخاطب محوري مهمترين
ويژگي به شمار ميآيد، در حالي که در ديگر نمايشگاههاي دنيا اين ناشران هستند که
هدف اصلي قرار ميگيرند. ناشران ايراني و خارجي در طول برگزاري نمايشگاه بدنبال
فروش هستند و طبيعي است که در ظاهر امر تعامل بين آنها کمتر به چشم ميخورد. از
سويي ديگر فراهم آمدن فرصت تعاملات و مبادلات علمي- فرهنگي بين ناشران ايراني
وخارجي و نيز آشنايي ناشران بينالمللي با توانمنديهاي نشر ايران عاملي مهم در نقش
ارزنده نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران در امر توسعه ميباشد. اما مهمترين
عامل درجذب افراد بهسوي نمايشگاه بينالمللي کتاب تهران ميزان تخفيفي است که
خريداران درخريدهايشان از آن برخوردار مي شوند. اين تخفيف براي بودجه محدود بسياري
از خريداران (بويژهدانشجويان) بياهميت نيست. نمايشگاه براي گروه دانشگاهيان،
داراي جذابيت مضاعفي است. زيرا اين گروه قادر به خواندن به زبانهاي ديگر (عمدتا
انگليسي) هستند. قسمت ارزي نمايشگاه موجب ميشود که اين انتشارات به حدود يک سوم
بهاي ارز در بازار آزاد دراختيار تحصيل کردگان قرار گيرد. گذشته از موضوع ارزاني
کتاب خارجي، نمايشگاه کتاب تهران براي بسياري از علاقهمندان تنها دريچه دسترسي به
انتشارات ناشران ساير کشورهاست. سبب آن نيز عدم دسترسي بسياري از مردم کشورمان به
بازارهاي خارجي است؛ امري که دربسياري از کشورها با در اختيار داشتن کارت خريد
اعتباري بينالمللي وخريد بر خط (آنلاين) از فروشندگاني نظير آمازون و يا خريد
مستقيم از ناشر امري پيش پاافتاده محسوب ميشود. و اما نقاط ضعف نمايشگاه
بينالمللي کتاب تهران: ساعت از 10 گذشته و درها به روي بازديدکنندگان گشوده
ميشدند. از هر دري که وارد ميشدي، بيش از هر چيز با انواع خوراکيها روبرو
ميشدي. اگر نزديک ظهر بود بوي کباب ديوانهات ميکرد. اشتباه نکنيد، آنجا نمايشگاه
کتاب تهران بود و يکي از مهمترين رويدادهاي فرهنگي در ايران محسوب ميشود.
نمايشگاهي که ميتواند فرصت و امکان خوبي براي ارتباط اهالي دانش و فرهنگ با
يکديگر باشد اما تنها به يک فروشگاه بزرگ کتاب تبديل شد. براي کساني که قرار است
انبوه آثار منتشر شده را بازبيني و احتمالا اثري را از آن ميان انتخاب کنند، آسايش
خيال شرط اصلي است. همهمههاي زائد و فريادهاي بيجا مخل چنين آرامشي است. هيچ
دليلي ندارد ناشر يا موسسهاي با استفاده از بلندگوهاي قوي، بخش اعظم فضاي نمايشگاه
را در اختيار گيرد و پيامهاي آزاردهندهاي را پيوسته تکرار کند و با آلودگيهاي
صوتي مستمر، آرامش بازديدکنندگان را درهم بريزد. نمايشگاه کتاب تهران از آغاز
نقش دوگانه نمايشگاه/ فروشگاه داشته است. بنابراين لازم است تسهيلات خريد کتاب که
پيوسته موردنظر خريداران بوده، فراهم گردد. خريد کتاب که در فضاي عادي کتابفروشان
چنان آسان و بدون تنش صورت ميگيرد، نبايد درمحل نمايشگاه تبديل به يک مشکل حاد
شود. از نمايشگاه کتاب انتظار ميرفت که تعامل ميان فضاي بينالمللي و داخلي را
بيشتر ميکرد. به عنوان مثال درحوزه پديد آورنده و مترجم. با توجه به اينکه ما
آثاري را از زبان فارسي به غيرفارسي ترجمه ميکنيم، خوب بود که مترجم و مؤلف مقابل
هم قرار ميگرفتند و ميتوانستند دراين باره بحثهاي چالشي داشته باشند؛ بحثهايي
مانند اينکه آيا مترجم توانسته به درستي از پس برگرداندن اثر از وجوه مختلف برآيد
يا خير؟ شايان ذکر اينکه با توجه به تاکيد رهبر انقلاب اسلامي بايد زمينهاي
فراهم شود تا توليدات خوب کتاب در کشور از جمله دربخشهاي مذهبي، تاريخي، ادبيات و
علوم به زبانهاي مختلف ترجمه ودر معرض ديد جهانيان قرار گيرند و همچنين با کمک
دولت، موضوع گراني کاغذ برطرف شود که قطعا راه براي کتابخواني بيشتر و ارزان شدن
قيمت کتاب باز شود. با همه اين اوصاف قيمت پشت جلد کتابها بالا ميبود حتي با
تخفيفات که در مدت برگزاري نمايشگاه داده ميشد بهاي کتابها بيداد ميکرد و با توجه
به وضع تورمي حاکم برکشور، چطور ميتوان غذاي روح و روان را خريداري نمود؟ اما
مشکل چشمگير قشر تحصيل کرده و دانشگاهي، سهميه ناچيز ارزي بود که به آنان تعلق
ميگرفت که موجب محدوديت درخريد کتابهاي خارجي شد. و از سوي ديگر اطلاعات ناقص که
کارگزاران ناشران خارجي در کاتالوگهاي خود را در اختيار متقاضيان ميگذاشتند. اين
اطلاعات در يک سطر بود و شامل نام نويسنده، عنوان کتاب، سال نشر و قيمت کتاب و کد
کتاب ميشد. اين اطلاعات محدود امکان انتخاب آگاهانه را کم کرد. ختم کلام اينکه
وقتي نمايشگاه کتاب تهران به پايان رسيد ديگر هيچ رسانهاي نيست که به سراغ يار
مهربان برود. بسياري تا نمايشگاه سال بعد، بهترين دوست (کتاب) را از ياد
ميبرند. پس بايد همه نهادها و سازمانهاي مرتبط دست به دست هم دهند تا همگان را به
کتابخواني دعوت کنند. مثلا آموزش و پرورش با در اختيار قراردادن کتابهاي خوب به
دانشآموزان زمينه براي مطالعه آنها را مساعد کند، نه اينکه ذوق بچهها را از بين
ببرد. صدا و سيما هم بهتر است به جاي اينکه بيشتر تبليغ خوراکيها و بانکها را
بکند، به خوراک روح مردم اهميت دهد.
|
|