(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 02 خرداد 1392 - شماره 20497 

با گنجينه عکس‌هاي دفاع‌مقدس چه کرده‌ايم؟ (بخش نخست)
غبارروبي عکس‌هاي جنگ پيش چشم نسل چهارمي‌ها
   


گاليا توانگر
در عکس چيز خاصي مشخص نيست! تيرگي غلبه دارد. از حاشيه عکس رنگي سبز روي زمينه پخش شده است. محمدحسين حيدري مي‌گويد: اين يکي از کمياب‌ترين عکس‌هاي جنگ بود که به دليل غفلت داشت از بين مي‌رفت. قارچ‌ها روي نگاتيوش فعل و انفعالاتي ايجاد کرده بودند.
مسئول انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس انگشتانش را روي موس کامپيوتر فشار مي‌دهد و عکس بعدي را که اصلاح شده عکس قبلي است، پيش رويمان مي‌گذارد. 20 ساعت روي عکس مذکور با کامپيوتر کار شده تا بالاخره يکي از ناب‌ترين صحنه‌هاي دفاع مقدس، حقيقتي که تاکنون از نگاه فيلم‌سازان دفاع‌مقدس و داستان‌نويسان مخفي مانده، وضوح يابد و رويت شود. در عکس مردان موتورسواري ديده مي‌شوند که همگي ماسک ضدشيميايي بر چهره دارند. اين‌ها قهرمانان گردان شکار تانک هستند که با آرپي‌جي کار تانک‌هاي صيد شده رژيم بعث را تمام مي‌کردند.
ميرکريمي کارگردان وقتي در نمايشگاه کتاب امسال اين عکس را ديد، دقايقي مبهوتانه نگريست و گفت: خداي من! با استناد به اين عکس مي‌شود چه صحنه‌ها و داستان بکري در سينما خلق کرد! تا به‌حال از وجود چنين گرداني باخبر نبودم.
هرگاه دنبال قطعات پازل حقيقت مي‌گرديم، عکس گوياترين قطعه است. عکس‌هاي دفاع مقدس مي‌توانند اتفاقات عظيمي را که در آن دوران رخ داده و هنوز هم از آن بي‌اطلاعيم و يا فراموششان کرده‌ايم، پيش روي مخاطبين به ويژه نسلي که در پس زمينه ذهني‌شان نسبت به آن روزها هيچ‌گونه اطلاعاتي حک نشده، قرار دهند.
وقتي کتاب عکس دفاع‌مقدس با موضوع پشتيباني در جبهه چاپ شد و اين کتاب پيش‌روي يکي از سرداران سپاه براي رونمايي قرار گرفت، وي پس از تورق آن روي يکي از عکس‌ها که تلاش براي احداث پلي را توسط رزمندگان لجستيک نشان مي‌داد، ميخکوب ماند.
با تعجب زيرلب زمزمه کرد: «من اينجا بودم. يعني اين پل عظيم را با اين امکانات کم بچه‌هاي ما توانسته بودند بسازند؟! از خاطرم رفته بود !»
عظمت کارهاي صورت گرفته در عکس‌هاي موجود بارزتر و برجسته‌تر پيش چشم مخاطبين قرار مي‌گيرد. اين گونه براي آنها که خود در صحنه حضور داشته‌اند، دوباره تداعي مي‌شود با نيروي ايمان و اتصال به آرمان‌ها، چطور از پس ناممکن‌ها برآمدند؟! و براي نسل امروز بدون کم و کاست و به قول معروف توصيف‌هاي زاييده تخيل تنها در يک نگاه با استناد به عکس‌هاي موجود مي‌توان آنچه رخ داده را انتقال داد.
ناگفته‌هاي جنگ در آينه حقيقت عکس
در عکس مردي که به رزمنده‌هاي مردمي شباهت دارد، غازي را در دست گرفته و با دست ديگرش اسلحه‌اي را حمل مي‌کند. اين عکس را بهرام محمدي فر يکي از عکاسان جنگ در زمان اشغال سوسنگرد و خرمشهر گرفته است.
آن روزها، روزهاي عاشورايي بود. گويي درهاي آسمان خرمشهر گشوده شده باشد و فرياد «هل من ناصر ينصري» امام‌حسين(ع) بار ديگر به گوش برسد.
سپاه هنوز شکل نگرفته بود و مردم منطقه مظلومانه با کمترين امکانات، بدون اسلحه، آب و غذا روبه‌روي ارتش بعث ايستادگي مي‌کردند.
محمدي‌فر با حافظه‌اي که پر از خاطرات آن روزهاست، روبه‌رويمان نشسته و درپس مکث‌هايش دفتر آن روزها را در ذهنش ورق مي‌زند. وي مي‌گويد: «غروب تلخي بود. خيلي غم‌انگيز! آسمان به خون نشسته بود. زمين و زمان عطش گريه داشت، وقتي به ما دستور دادند به سمت آبادان عقب بکشيم. به بيمارستان طالقاني که رسيديم، گروهي از تکاوران مشغول خدمت‌رساني به مردم و مجروحان بودند. محاصره شده بوديم و حتي براي مجروحان غذايي وجود نداشت!
يکباره به اين فکر افتاديم که تعدادي از مرغابي ها ي سرگردان در کوچه پس کوچه‌هاي شهر را گير بيندازيم و براي غذا به بيمارستان بياوريم. اين طيور متعلق به ساکنين منطقه بودند که حالا اموال و کاشانه‌شان رها مانده بود. يکي از رزمندگان گفت: من مي‌توانم ذبح اسلامي‌شان کنم. خلاصه من و تعدادي از بچه‌ها رفتيم و اين طيور سرگردان را گير انداخته و پس از ذبح و آماده‌سازي‌شان تحويل بيمارستان داديم.»
محمدي‌فر که در طول دوران دفاع مقدس بارها و بارها با گروه‌هاي مختلف مبارز نظير فدائيان اسلام، گروه شهيد چمران، ارتش و سپاه همراه بوده و چند باري نيز در رکاب مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي عکاسي کرده ادامه مي‌دهد: «يادم مي‌آيد يک بار هم به خاطر عکاسي کتک خوردم! در مسيري که از داخل شهر رهسپار بودم، به وانتي پر از شهيد و مجروح برخوردم. يکي از امدادرسان‌ها که بومي منطقه بود، داد زد: ايستاده‌اي عکس مي‌گيري؟! الان به عکس چه احتياجي هست؟ بيا کمک کن. من خيلي آرام روبه‌روي خشم او جواب دادم: کار من عکاسي است، نمي‌توانم. او هم به سمت من آمد، هلم دادو شروع به زدنم کرد!» از وي سؤال مي‌کنم: حالا به نظر خودتان کار درستي بود که عکاسي‌تان را ادامه داديد؟ با لبخندي پاسخ مي‌دهد: «افرادي براي امدادرساني در صحنه حاضر بودند. ضمن اين که اعتراض آنها بيشتر به خاطر اين بود که نمي‌دانستند عکس‌هايي که مي‌گيرم به چه دردي مي‌خورند؟ برايشان اهميت اين کار روشن نبود. من تا زماني که نور در روز وجود داشت عکاسي مي‌کردم و غروب‌ها که نور مي‌رفت، مثل بقيه رزمنده‌ها هر کاري که از عهده‌ام برمي‌آمد انجام مي‌دادم.
يک بار که با زنده ياد کاظم اخوان دوست عکاسم همراه بودم، رزمنده‌اي به سمت ما آمد و رو به من گفت: پشت اتوبوس رانندگي کرده‌اي؟ من گفتم: ماشين سواري برده‌ام، اما اتوبوس نه! او به شانه‌ام زد و گفت: اين هم مثل همان است، نترس. اين طور شد که يک غروب اتوبوس اسراي عراقي را به پشت جبهه رساندم. جاده خاکي هم خلوت بود. فوقش اين مي‌شد که خودم شهيد مي‌شدم ديگر!»
محمدي فر اين روزها از ديدن تابلوهاي کوچک عکس شهدا که قديمي هم هستند در بهشت‌زهرا يا در يک خيابان قديمي شهر دلش مي‌گيرد و ناخودآگاه اشک به چشمانش مي‌نشيند.
وي مي‌گويد: «وقتي سرم را بالا مي‌کنم، در حاشيه بزرگراه يا ميدان اصلي شهر تابلوهاي عظيم بيلبوردهاي تبليغاتي را مي‌بينم. مثلا جواني با تيپ فشن مشغول تبليغ فلان گوشي موبايل است. اما همين ديروز از خياباني مي‌گذشتم که يکي از اين تابلوهاي کوچک عکس شهدا با قدمت زياد هنوز در آن ديده مي‌شد. چندتايي بودند که به مرور زمان همه‌شان از بين رفت و برشان داشتند. تنها همين يکي باقي مانده بود که مرا با خود به خاطرات گذشته مي‌فرستاد. متأسفانه ديروز متوجه شدم همين يکي را هم برداشته‌اند!»
وي ادامه مي‌دهد: «چيزي که بيشتر از همه مرا زجر مي‌دهد اين است که با عکاس جنگ و عکس‌هاي جنگ مناسبتي برخورد مي‌کنند. ديد جامعه نسبت به اين دو و اهميت‌شان تربيت نشده است. بعيد نيست که چند وقت ديگر به خاطر آثاري که خلق کرده‌ايم از سوي عده‌اي غافل مورد بازخواست هم قرار بگيريم!»
اين عکاس باتجربه جنگي عکسي از موتورسواران رزمنده دارد که دو موتورسوار از نقطه‌اي حرکت کرده‌اند و بعد به سمت آسمان پرش داشته‌اند.
وي مي‌گويد: «اين عکس را در همراهي با همقطاران شهيد چمران گرفتم. سال‌ها بعد جواني که خودش هم عکاس شده بود، به سمت من آمد و گفت: مي‌داني اين عکس در دوران نوجواني تا چه حد روي من تأثير گذاشت! آن را از مجله درآوردم و روي ديوار اتاقم چسباندمش. هر بار با ديدنش به خودم مي‌گفتم: کاش من هم مثل اين‌ها رزمنده مي‌شدم و به جبهه مي‌رفتم.»
چرا عکس‌هاي مستند دفاع مقدس محدودند؟
عکس در جريانات تاريخ انقلاب اسلامي همواره تأثيرگذار بوده و گاه حتي نتيجه نهايي با يک عکس چاپ شده در روزنامه‌ها تعيين شده است. از اين قبيل عکس‌ها که کم هم نيستند مي‌توان به عکس بيعت همافران با امام(ره) در ايام مبارزات پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين اثبات مظلوميت ايران در عکس هاي گرفته شده از حملات شيميايي عراق توسط عکاسان دفاع مقدس اشاره کرد. بنابراين اهميت عکاسي خبري و نيز عکاسي مستند امروزه بر هيچ‌کس پوشيده نيست. تا آنجا که برخي ابرقدرت‌ها در جنگ‌هايي که خود راه مي‌اندازند از اين قدرت شناخته شده عکس به نفع منفعت‌طلبي‌هايشان سوءاستفاده مي‌کنند. آنها با اعزام تيم ويژه‌اي از عکاسان آموزش ديده که برايشان توجيه شده سردمداران چه نوع عکس‌هايي را مي‌خواهند، آلبومي از عکس‌هايي که به دروغ آنها را بر کرسي مظلوم يا حاميان مظلومين مي‌نشاند تهيه مي‌کنند. اين گونه مي‌کوشند در دنيا خود را به گونه‌ ديگري جلوه دهند.
حال اين سؤال شکل مي‌گيرد که در جمهوري اسلامي ايران تا چه حد از پتانسيل‌هاي عکس براي اثبات حقانيت‌ها و نيز انتقال حقايق هر دوره از تاريخ انقلاب سود برده‌ايم؟ آيا عکس نمي‌تواند يکي از مهم‌ترين ابزارهاي انتقال ارزش‌ها واقع شود؟
يکي از مهم‌ترين چالش‌هاي پيش روي جمع‌آوري عکس‌هاي دوران دفاع مقدس اين است که نگاتيوها و فريم هاي گرفته شده بسيار محدودتر از آني هستند که براي جنگي به گستردگي جنگ تحميلي مي‌توان انتظار داشت. اما دليل اين چالش چيست؟
محمدحسين حيدري، از مسئولين انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس در گفت‌وگو با گزارشگر کيهان توضيح مي‌دهد: «ما براي عکاسي از صحنه‌هاي مختلف دفاع مقدس هيچ برنامه‌ريزي خاصي از قبل نداشتيم. عده‌اي از عکاسان چون عکاس خبرگزاري و روزنامه بودند براي گرفتن عکس خبري به منطقه آمده بودند. يک عده از عکاسان هم از دل يگان‌هاي رزمندگان برخاستند. اين گروه از عمليات ها، شهدا و اعضاي گردان‌ها عکس مي‌گرفتند. بنابراين بخش عمده عکس‌ها تنها حاوي نمادهايي از پيروزي رزمندگان و يا چهره‌هاي از نزديک گرفته شده شهدا و رزمندگان را شامل مي‌شوند. اين عکس‌ها براي امروزمان چيزهايي را که ما دنبالش هستيم، چندان انتقال نمي‌دهند. عکسي براي نسل امروز مهم است که جزئيات را نيز شامل شود. عکاسي مستند در طول دفاع مقدس پابه‌پاي جنگ متولد شد و رشد يافت. پس اگر بگوييم دفاع مقدس فرصتي براي رشد عکاسي مستند در کشورمان شد، گزاف نگفته‌ايم. براي مثال عکسي را مستند مي‌گويند که در لحظه شهادت يک رزمنده چهره‌هاي همرزمانش را که گرد او حلقه زده‌اند با حالت احساس خاصي که به آنها دست داده بود، ثبت کرده است. وگرنه چهره شهيد به تنهايي از نزديک اطلاعاتي در مورد شرايط عمليات، افرادي که در آن حضور داشته‌اند، حوادث و احساسات خلق شده به بيننده نسل امروز منتقل نمي‌کند.»
وي به جلد يکي از کتاب‌هاي عکس جنگ تحميلي، مجموعه‌اي که از سال سوم جنگ تاکنون 9 جلد آن تحت عنوان ايمپوزد وارImposed war به چاپ رسيده است، اشاره کرده و مي‌گويد: «چاپ اين مجموعه‌ها از سال سوم جنگ شروع شد. در طول جنگ تحميلي هر سال يک جلد ايمپوزد وار چاپ مي‌شد. تاپايان جنگ 6 جلد چاپ شده داشتيم. آن زمان به همت سيف‌الله صمديان عکس‌ها به آلمان برده شد و مجموعه عکس‌ها را چاپ کردند. بعد از پايان جنگ تحميلي همان طور که عکاسي مستند جنگ خودجوش شکل گرفت، بعضي از عکاسان جوان آن دوره احساس مسئوليت کردند و انجمن عکاسان دفاع مقدس رابنيان نهادند. پس از اين 3 جلد ديگر ايمپوزد وار با همت بچه‌هاي انجمن به چاپ رسيد.»
يکي از نکات قوت مجلدهاي اخير چاپ شده ايمپوزد وار اين است که زير هر عکس اطلاعات دقيقي در مورد مکان عکاسي و رزمنده‌ها و افرادي که در عکس حضور دارند، نوشته شده است. اين موضوع در 6 جلد ابتدايي رعايت نشده بود. براي تکميل اطلاعات هر عکس زمان زيادي ولو با مراجعه مستقيم پژوهنده به منطقه عکس گرفته شده صرف شده است.
تأثيرگذاري نامحدود
عکس‌هاي دفاع مقدس
روي جلد يکي از سه جلد اخير که حيدري به آن اشاره کرده عکسي از همرزمان شهيد قادر اسدي از بچه‌هاي کرج چاپ شده که چند دقيقه بعد از شهادت شهيد اسدي توسط علي فريدوني يکي از قدرترين عکاسان انقلاب و دفاع مقدس گرفته شده است. اين عکس يک عکس مستند جنگي تاپ به حساب مي‌آيد.
اولا چند لحظه بعد از شهادت شهيد اسدي گرفته شده، يعني لحظه‌اي که هيچ کجاي دنيا تکرار نمي‌شود. درثاني حالت چهره همرزمانش گوياي نوعي بهت و نيز دردمندي ناشي از هجرت دوستشان است. آنها با بغضي فرو خورده در گلو کارت همرزم خود را جلوي دوربين گرفته‌اند تا با زبان بي‌زباني بگويند: همگي با آغوش باز از شهادت استقبال مي‌کنيم و راه او را ادامه خواهيم داد.
علي فريدوني، عکاس باتجربه انقلاب و جنگ تحميلي در مورد خلق اين اثر برايمان مي‌گويد: «آن روز در جبهه غرب داشتيم از بلنداي تپه‌هاي اطراف به سمت چادرهاي رزمندگان در دره و در کنار رودخانه‌اي که آن حوالي جريان داشت، پايين مي‌آمديم. ناگهان هواپيماهاي رژيم بعث تمامي چادرها را بمباران کردند. از فراز تپه که به مظلوميت بچه‌ها نگريستيم و چادرهاي درحال سوختن را نظاره مي‌کرديم، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاري شد و ياد دشت کربلا و خيمه‌هاي سوخته امام حسين(ع) افتادم.
شيشه دوربينم از اشک خيس شده بود. به کنار چادرها که رسيدم، پاکش کردم و از اين گروهي که در عکس مي‌بينيد، عکاسي کردم. گروهي از بچه‌هاي کرج بودند. آنها با فرياد و غصه مي‌گفتند: قادر! چرا ما را تنها گذاشتي؟ قول داديم همه با هم در عمليات شهيد شويم!»
وي ادامه مي‌دهد: «خدا را شکر با همت انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس توانستيم همين چند مدت قبل خانواده اين شهيد را در کرج شناسايي کنيم و اين عکس را به صورت بزرگ شده روي بوم در همايشي که به مناسبت رونمايي از اين جلد کتاب برگزار شده بود، به پدر و مادر شهيد قادر اسدي هديه داديم. خيلي لذت‌بخش بود. چه کاري لذت‌بخش‌تر از شکوفايي گل لبخند بر لبان والدين شهدا؟!»
نبود متولي شاخص در حوزه عکس دفاع مقدس
از محمدحسين حيدري، مسئول انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس سؤال مي‌کنم: چرا ما نتوانسته‌ايم آن طور که انتظار مي‌رود از عکس‌هاي دفاع مقدس به اندازه استفاده‌اي که غربي‌ها از عکس‌هاي جنگ‌هاي بزرگ دنيا مثل جنگ جهاني اول و دوم داشته‌اند، براي انتقال ارزش‌ها و رشادت‌هاي انقلاب و شهداي دفاع مقدس بهره بگيريم؟
وي صراحتا عنوان مي‌کند: «اولا تا سال سوم جنگ اصلا به صورت حرفه‌اي وارد عکاسي مستند نشده بوديم. بعد از اين زمان بود که برخي عکاسان جنگي به دليل اعتقادات و باورهاي شخصي خود و نيز احساس وظيفه‌اي که در قبال ثبت لحظات خدايي دفاع مقدس داشتند، وارد اين عرصه شدند. متأسفانه بعد از جنگ از همين تعداد عکسي که در اختيار داريم و از اين گنجينه گرانبهاي هنر متعهدانه نتوانستيم به نحو احسن استفاده کنيم و بزرگ‌ترين چالشي که در حال حاضر با آن روبه‌رو هستيم اين است که نگاتيوها و عکس‌هاي به جا مانده از آن دوران بر اثر غفلت و بي‌مسئوليتي‌ها دارند آهسته آهسته با هجوم قارچ‌ها دستخوش فعل و انفعالات شيميايي مي‌شوند و از بين مي‌روند.»
وي گله‌مندانه مي‌گويد: «ما با داشتن اين همه دستگاه‌هاي عريض و طويل حفظ آثار و ارزش‌هاي دفاع مقدس متأسفانه هنوز نتوانسته‌ايم آمار دقيقي از آثار ثبت شده، عکاسان جنگ و نيز پراکندگي عکس‌هاي موجود در سطح کشور ارائه دهيم. چرا نبايد سازماني به صورت شاخص مسئول پيگيري عکس‌هاي گرفته شده در زمان دفاع مقدس باشد؟»
گزارش روز

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10