(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 02 خرداد 1392 - شماره 20497

حزم و دورانديشي از ديدگاه اميرمومنان علي(ع)
ارزش استغفار
اعتکاف ... تا خدا رسيدن
   


عبدالامير اردستاني
حزم و دورانديشي از مصاديق بصيرت است؛ با اين تفاوت که حزم، بيشتر ناظر به عمل همراه با احتياط است و بصيرت هرچند که ناظر به عمل است ولي بيشتر به ابعاد نظري آن توجه دارد.
حزم يعني اين که انسان به فرجام کارها در لايه‌ها و سطوح مختلف آن بنگرد و با نوعي تدبير، فراتر از آنچه به عنوان خروجي و برآيند و برونداد مستقيم عمل است بنگرد و لوازم دور و نزديک آن را بسنجد و آنگاه عزم نمايد.
به سخن ديگر، حزم و دورانديشي، تحليل عمل و بازتاب‌ها و لوازم قريب و بعيد آن است. حازم همانند شطرنج باز ماهري است که هر حرکت مهره‌هاي شطرنج را به درستي مي‌سنجد و احتمالات مختلف حرکت را درنظر مي‌آورد و تاثير و بازتاب آن را در حرکت بعدي خود و طرف مقابل مي‌سنجد و آنگاه دست به اقدام و عمل مي‌زند.
نويسنده در مطلب پيش‌رو با مراجعه به کلام اميرمومنان(ع) در برخي منابع روايي بويژه غرر‌الحکم به تحليل و تبيين حالت نفساني حزم در زندگي بشر پرداخته است.
مولفه‌ها و عناصر حزم و دور انديشي
حزم يکي از حالات نفس انساني است. وقتي سخن از حزم در شخص مي‌شود به حالتي گفته مي‌شود که بيانگر تدبر و تفکر در موضوعي است. در فارسي حزم را مي‌توان به دور انديشي تعبير کرد. پس انسان حازم کسي است که در موضوع، انديشه مي‌کند ولي اين انديشه‌ تنها محدود به خود موضوع نيست، بلکه لوازم قريب و بعيد آن را نيز درنظر دارد. به اين معنا که همه جوانب موضوع و پيامدها واقعي و احتمالي آن را مي‌سنجد.
از اين‌رو حازم را دور انديش گفته‌اند که به دور دست‌ها از احتمالات و پيامدها و بازتاب يک عمل مي‌نگرد. امير مومنان علي(ع) حزم را توجه داشتن به فرجام و عاقبت کارها تعريف مي‌کند و مي‌فرمايد: الحزم النظر في العواقب و مشاوره ذوي العقول. دورانديشي توجه داشتن به فرجام کارها و مشورت کردن با خردمندان است. (غررالحکم و درر الکلم، حديث 1915)
تاکيد بر مشورت از آن روست که عقل انساني هرچند درحد کمال باشد، خردورز به حکم عقل از عقول ديگران نيز بهره‌مند شود و درصد خطا و اشتباه را کاهش دهد؛ چرا که هرکسي تجربياتي دارد که ديگري ندارد و بهره‌مندي از عقول و دانش و تجربيات ديگري مي‌تواند موجب کاهش احتمال خطاها و اشتباهات شود و پيامدهاي منفي عمل را به شدت کاهش داده و حتي انگيزه در انجام کاري را در شخص تقويت کند.
از مهمترين عناصري که در تحقق حزم بايد مورد توجه قرار گيرد، مسئله انديشيدن و خردورزي است؛ چرا که عنصر اساسي در تحقق مفهومي حزم و حالت آن در انسان، انديشه و انديشيدن است. به سخن ديگر، حازم کسي است که پيش از هر عملي مي‌انديشد و هيچ عملي را بي‌انديشه و انديشيدن انجام نمي‌دهد. از اين رو حضرت اميرمومنان(ع) در بيان تعريف حزم مي‌فرمايد: الحزم باجاله الراي؛ دور انديشي در به کار انداختن انديشه است. (نهج‌البلاغه، حکمت48)
راي و نظري که حازم به کار مي‌اندازد، به گونه‌اي است که او را زيرک نشان مي‌دهد. در حقيقت با زيرکي، همه جوانب عمل را مي‌سنجد و نکات و لطايف آن را مد نظر قرار مي‌دهد. همين زيرکي است که مفهوم حزم را شکل ديگري مي‌بخشد و اهميت آن را دوچندان مي‌کند. حضرت اميرمومنان علي(ع) مي‌فرمايد: الحزم کياسه؛ حزم و دور انديشي همان کياست و زيرکي است. (المجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 339، حديث 8)
ويژگي زيرکي و کياست شخص، اجازه نمي‌دهد به سادگي تن به عملي بدهد مگر آنکه همه احتمالات را تصور کرده و بازتاب‌ها و برآيند عمل را بسنجد. پس نوعي بدگماني مثبت در شخص دورانديش پديد مي‌آيد و به سادگي تن به عمل نمي‌دهد و تنها به حسن ظن بسنده نمي‌کند. امام صادق(ع) در اين باره مي‌فرمايد: الحزم مشکاه الظن؛ حزم چراغ ظن و گمان است. (53) به اين معنا که با چراغ ظن و گمان به مسائل مي‌نگرد و تنها به حسن ظن واگذار نمي‌کند، بلکه با سنجش همه احتمالات و بااحتياط کامل وارد عمل مي‌شود. نتيجه چنين بدگماني همان احتياط خواهد بود که اجازه نمي‌دهد بي‌سنجش جوانب و احتمالات وارد عمل شود.
کسي که دور انديش است کمتر اهل ريسک و خطرکردن است و بي‌گدار به آب نمي‌زند و به هر کس و هر چيزي اعتماد نمي‌کند بلکه اعتماد او براساس برهان و دليل قاطع و يقيني است. از اين رو امام علي(ع) بي‌اعتمادي در حازم را به عنوان يک عنصر مطرح مي‌کند و اعتماد (بيجا) را خلاف حزم و دورانديشي دانسته و مي‌فرمايند: الطمانينه قبل الخبره خلاف الحزم؛ اعتماد کردن پيش از آزمودن، خلاف دورانديشي است. (غررالحکم و درر الکلم، حديث 1514)
پس بهره‌مندي از عقل و انديشه‌ورزي، از مهمترين عناصر تحقق مفهومي حزم است. در اين ميان بهره‌مندي از عقول ديگران و مشورت با آنان و نيز تجربيات پيشين خود و ديگران نيز در تحقق مفهوم انديشه ورزي کمک مي‌کند. در روايات بسيار هنگامي که به عناصر حزم اشاره مي‌شود، به مشورت، بهره‌گيري از تجربيات خود و ديگران نيز توجه داده مي‌شود. به عنوان نمونه امام علي(ع) درباره نقش تجربه و مشورت در تحقق حزم فرموده‌اند: خير من شاورت ذوو النهي و العلم، و اولوا التجارب والحزم؛‌ بهترين کسان براي مشورت، خردمندان و عالمان و دارندگان تجربه و دورانديشان‌اند. (غرر الحکم و درر الکلم، حديث 4990)
احتياط و دورانديشي ديني
آنچه بيان شد در حوزه عمل انسان در هر حوزه‌اي از حوزه‌هاي زندگي است. به اين معنا که هر انساني چه مسلمان وکافر در هر کاري که مي‌خواهد وارد شود اگر اين گونه عمل کند، اهل حزم و دورانديش است. دور انديشي در کارهاي اقتصادي بسيار مهم است؛ چرا که سود و زيان آن مي‌تواند وضعيت شخص و خانواده را دگرگون سازد.
اما افزون بر مولفه‌ها و عناصر پيش گفته براي تحقق حزم در حوزه عمل ديني نکات ديگري مي‌بايست مدنظر قرار گيرد.
حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: انما الحزم طاعه الله و معصيه النفس؛ دورانديشي فرمانبرداري از خدا و مخالفت کردن با نفس است. (تحف العقول: 214)
از نظر آن حضرت(ع) حزم واقعي را بايد در انسان مومن جست‌وجو کرد که تنها به پيامدهاي دنيوي عمل نمي‌نگرد بلکه فراتر از آن به پيامدهاي آخرتي عمل نيز توجه دارد و حتي آن را مقدم دانسته و مي‌کوشد تا هر کاري را با توجه به منافع و آثار اخروي آن انجام دهد.
حضرت در پاسخ تعريف حزم، به مسئله صبر و فرصت نشستن توجه مي‌دهد و مي‌فرمايد: ان تنتظر فرصتک، و تعاجل ما امکنک؛ وقتي از ايشان درباره حزم پرسيده شد، فرمودند: اين که منتظر فرصت باشي و هر آنچه را در امکان توست مقدم داشته و انجام دهي. (المجلسي، بحار الانوار: ج 68، ص 339)
پس حازم فرصت‌ها را خود به وجود نمي‌آورد و خود امکان‌سازي نمي‌کند، بلکه او فقط خوب انتظار مي‌کشد و امکان‌هاي خود را خوب مي‌شناسد تا درهنگام مناسب به آن برسد. (معاني الاخبار، ص309)
رعايت احتياط در دورانديشي
نکته‌اي که بايد به آن توجه داشت اينکه در آموزه‌هاي اسلامي، جنبه احتياط در حزم بسيار مورد تأکيد و توجه قرار گرفته است و اينکه شخص را ملزم مي‌کنند که مشورت کند و از تجربيات پيشين خود و ديگران بهره گيرد، در راستاي سوءالظن به عمل خود داشتن و احتياط ورزيدن است. در لسان‌العرب آمده که حزم يعني که انسان کارش را محکم بگيرد و به چيزي مورد اعتماد تکيه کند و بي‌گدار عملي را انجام ندهد. ابن منظور مي‌نويسد: الحزم: ضبط الانسان أمره و الأخذ فيه بالتقه (لسان‌العرب، ج12،ص131). پس مي‌توان به يک معنا حزم را همان احتياط کردن نيز دانست. احتياط بيشتر در زمان حال معني دارد تا در آينده؛ يعني فرد احتياط‌کننده صبر و آرامش و توقف و درنگ مي‌کند نه اينکه نقشه بکشد و آينده‌اي بسازد، بلکه اهل صبر و استقامت است تا زمان مناسب عمل برسد و آن‌گاه وارد عمل شود. برهمين اساس در روايت ميان حزم و احتياط ارتباط تنگاتنگي برقرار شده است و اصل و حقيقت حزم را همان احتياط تعريف مي‌کنند و مي‌فرمايند: أصل الحزم الوقوف عند الشبهه؛ اصل حزم توقف کردن در شبهات است. (تحف‌العقول ص214)
در آيات قرآني هنگامي که در مسأله‌اي، ظن و گمان وجود دارد و اعتماد و اطميناني مثلا به خبر و گزارشي نيست، از تفحص و تحقيق قبل از عمل سخن به ميان آمده است و از مؤمنان خواسته شده که پيش از هر عملي تحقيق و تفحص کنند و بي‌گدار به آب نزنند. (حجرات، آيه6) تثبت نيز به معناي تحقيق و تفحص جهت ثبوت چيزي و سپس ثبات قدم و عمل داشتن است و اين از اموري است که در آيات و روايات در هنگام عمل بر آن تأکيد شده است. اين تفحص و تثبت‌جويي همان معناي ديگر احتياط در هنگام عمل است. (بقره، آيه256؛ نساء، آيه66) در روايات نيز تثبت به معناي ثبات قدم برخاسته از تحقيق و تفحص و علم و قطع همان حزم دانسته شده و معصوم(ع) مي‌فرمايد: التثبت حزم؛ ثابت ماندن حزم است (تحف‌العقول ص202).
هرچند که درفرهنگ‌هاي فارسي از جمله در فرهنگ ابجدي (ص313) در معناي حازم آن را مردي دانسته که در کارهاي خود هوشيار و دورانديش باشد؛ ولي در واقع حازم، کسي است که باتوجه به سوءظني که نسبت به احتمالات در مقام عمل دارد با دورانديشي، احتياط مي‌کند تا آينده خود را هم ايمن دارد؛ پس همواره حازم، ناظر به آينده است و درحال، احتياط را ترک نمي‌کند. فرد حازم با غنيمت شمردن فرصت‌ها و در ربودن امکان‌ها خود را مي‌سازد. پس به يک معنا اهل احتياط است. لذا گفته شده: من الحزم التأهب و الاستعداد؛ از جمله موارد حزم و دورانديشي مهيا بودن و آمادگي داشتن است. به اين معنا که انسان، فرصت‌ها را به انتظار مي‌نشيند تا به درستي در زمان عمل وارد شود. آمادگي داشتن نيازمند صبر و انتظار است؛ چرا که مي‌داند اکنون زمان عمل نيست و احتياط آن است که تا شرايط فراهم نيامده وارد عمل نشود ولي بي‌خيال هم نيست، بلکه همه چيز را براي عمل آماده و مهيا مي‌کند تا وقت عمل رسيد به سرعت و عزم جدي وارد عمل شود. پس احتياط همواره با آمادگي، عامل مهمي در تحقق حقيقت حزم دارد.
مساله احتياط در حزم يک نکته کليدي است. و نبايد دور از احتياط عمل کرد. از همين رو برخي از رفتارهاي خطرآفرين به عنوان آفت حزم دانسته و گفته شده که: آفه الشجاع اضاعه الحزم؛ ضايع کردن حزم، آفت شجاعت است. (غررالحکم، ص 3938) به اين معنا که شجاعت امري پسنديده و فضيلتي خوب است، ولي اگر اين شجاعت به گونه‌اي باشد که شخص احتياط و حزم و دورانديشي نورزد، اين شجاعت بيماري است و نمي‌تواند شجاعت مثبت و فضيلت پسنديده باشد.
اميرمومنان علي(ع) در جايي ديگر شجاعت بدون حزم و احتياط و دورانديشي را عين تهور و بي‌باکي مي‌داند که رفتاري مثبت و ارزشي نيست. آن حضرت مي‌فرمايد: من اخذ بالحزم استظهر، من اضاع الحزم تهور؛ کسي که حزم پيشه کند پيروز و موفق است و کسي که حزم را ضايع و تباه سازد، تهور و بي‌باکي ورزيده و شجاعت نداشته است. (تحف العقول، ص 356)
البته در احتياط کاري نبايد راه افراط را پيمود که موجب جبن و ترس است. بر اين اساس حزم را بر مدار اعتدال تعريف کرده‌اند و افراط و تفريط را در آن ناپسند دانسته‌اند. همان گونه که تهور، نادرست است، جبن و بزدلي نيز نکوهيده است. امام حسن عسکري مي‌فرمايد: ان للحزم مقدارا، فان زاد عليه فهو جبن؛ براي حزم اندازه‌اي است که نمي‌بايست از آن افزايش يابد چرا که زياده‌روي در آن بزدلي و جبن است. (تحف العقول: 150)
آثار حزم و دورانديشي
حزم به معناي دورانديشي حالتي است که آثار و برکات آن در زندگي بشر بسيار پديدار مي‌شود و موجب استقامت، صبر، حلم و بردباري، عزم قاطع و جدي، اعتماد منطقي و عقلاني و مانند آن است. با نگاهي به آثار و کارکردهايي که براي حزم در روايات آمده مي‌توان اهميت آن را دانست. اميرمومنان(ع) حزم را سرمايه بشر دانسته و مي‌فرمايد: الحزم بضاعه و التواني اضاعه، دورانديشي سرمايه است و سستي تباه‌کننده آن.
اما اگر کسي حزم نداشته باشد بايد بپذيرد که بلا و مشکلات بسياري بر او سرازير خواهد شد و او را از هدف دور داشته و ناکام مي‌گذارد.
از آثار و برکات حزم مي‌توان به عزم جدي و قوي در کارها اشاره کرد. کسي که همه جوانب عملي را سنجيده و با دورانديشي بد و خوب عمل و بازتاب و پيامدهاي دور و نزديک آن را دانسته است، با انگيزه قوي‌تري وارد عمل مي‌شود و عزم قوي خود را براي تحقق مقصود از طريق عمل، جزم مي‌کند.
هر اندازه حزم کسي کاهش يابد به همان ميزان ضعف و سستي در عزم انسان پديدار مي‌شود. حضرت علي(ع) به نسبت حزم و عزم اشاره کرده و مي‌فرمايد: من قل حزمه ضعف عزمه؛ کسي که از دورانديشي کمتري برخوردار باشد، عزم و تصميمش سست خواهد بود (غررالحکم، ص 7980)
پس به ميزان افزايش حزم، بر عزم و اراده قوي شخص افزوده مي‌شود و احتمال موفقيت و تحقق هدف و مقصود بيشتر خواهد شد، چرا که قدرت و نيروي عزم برخاسته از حزم آدمي است.
اگر بخواهيم از حزم خود آگاه شويم، بايد به صحت عزم خود توجه کنيم، چرا که : من الحزم صحه العزم؛ تصميم‌گيري درست از دورانديشي است. به اين معنا که بازتاب حزم ما در عزم ما خود را نشان مي‌‌دهد. (غررالحکم، ص 7981)
با ترکيب عزم و حزم، انسان مي‌تواند در زندگي دنيوي و اخروي به سعادت و خوشبختي برسد. پس اين گونه سلامت دين و دنياي خويش را تضمين مي‌کند؛ چرا که ميوه درخت حزم، سلامت مطلق است: ثمره الحزم السلامه؛ سلامتي از ناملايمات، ثمره حزم دورانديشي است. (غررالحکم، احاديث 117، 4590، 8208).
مهم ترين تکيه‌گاه آدمي خودش است. کسي که بخواهد به پشت گرمي ديگري کاري را انجام دهد همواره ممکن است با تاخير يا شکست و ناکامي مواجه شود؛ از اين‌رو حضرت حزم را بهترين پشتيبان شخص دانسته و مي‌فرمايد: من اخذ بالحزم استظهر؛ هرکس که دورانديشي کند، پشت گرمي پيدا مي‌کند.
از کارکردهاي مثبت حزم مي‌توان به رفتار در شرايط سخت اشاره کرد. کسي که اهل حزم است در شرايط بحراني نشان مي‌دهد که چگونه مي‌تواند بهترين‌ها باشد و بهترين‌ها را براي خود و ديگران پديد آورد. امام(ع) مي‌فرمايد: کمال الحزم استصلاح الاضداد و مداراه الاعداء؛ کمال دورانديشي به صلاح آوردن مخالفان و مدارا کردن با دشمنان است.
ويژگي‌هاي اهل حزم
با توجه به آنچه گفته شد مي‌توان ويژگي‌ها و خصوصيات اهل حزم را شناخت. با اين همه با مراجعه به روايات بويژه آنچه از مولي اميرمومنان(ع) بيان شده مي‌توان خصوصياتي را به دست آورد که نشانه‌هايي از اهل حزم است.
1-احتياط و مخفي‌کاري: اهل حزم به سبب همان دورانديشي و احتياطي که در انجام عمل دارند، اهل بيان کار و اقدامات خودشان نيستند. لذا اهل مخفي کاري هستند؛ چرا که آشکار شدن برخي از مسايل موجب مي‌شود که نتوانند عمل خود را به درستي انجام دهند و شايد با مخالفت‌هاي بيروني مواجه شده و از رسيدن به مقصد و مقصود باز ايستند. امام(ع) مي‌فرمايد: من اظهر عزمه بطل حزمه؛ کسي که تصميم خود را آشکار کند، دورانديشي او از بين مي‌رود. (غررالحکم: حديث 10682)
2- آخرت‌گرايي: دورانديشي شخص موجب مي‌شود که کارها را با توجه به آخرت انجام دهد که نهايت دورانديشي است. آن حضرت(ع) مي‌فرمايد: الحازم من لم يشغله غرور دنياه عن‌العمل لاخراه؛ دورانديش کسي است که جلوه‌گري و فريبندگي دنيا او را از عمل براي آخرت غافل نسازد. (غررالحکم: 2114)
3-بخشش به هنگام: هرچند که اهل احتياط است ولي دم را غنيمت مي‌شمارد و مي‌داند که فرصت‌ها چون باد گذرا هستند و مي‌آيند و مي‌روند و اگر استفاده نکند، شايد ديگر امکان عمل نباشد. از اين رو اهل بخشش براي فرداي قيامت خويش است: الحازم من جاد بما في يده و لم يؤخر عمل يومه الي غده؛ دورانديش کسي است که از آنچه در دست دارد مي‌بخشد و کار امروزش را به فردا نمي‌اندازد. (غررالحکم، ص 1921)
4- اهل صبر و تامل: امام(ع) در اين باره مي‌فرمايد: احزم الناس من کان الصبر و النظر في العواقب شعاره و دثاره. دورانديش‌ترين مردم کسي است که صبر و تأمل در عاقبت کارها را شيوه و تن‌پوش خود قرار دهد. آن حضرت همچنين مي‌فرمايد: الحازم من شکر النعمه مقبله و صبر عنها و سلاها موليه مدبره؛ دورانديش کسي است که وقتي نعمت بر او روي آورد، شکرگزاري کند و آنگاه که نعمت از او روي برمي‌گرداند صبر و شکيبايي پيش گيرد.
5- اهل مدارا: امام علي(ع) مي‌فرمايد: الحازم من داري زمانه؛ دورانديش کسي است که با روزگار مدارا کند. (غررالحکم: 1487)
6- تجربه‌پذير و عبرت‌گير: امام در اين باره مي‌فرمايد: الحازم من حنکته التجارب و هذبته النوائب؛ دورانديش کسي است که تجربه‌ها او را پخته سازد و سختي‌ها او را بپيرايد. (غررالحکم: 3568)
7- اهل جهاد اکبر با نفس: امام در اين باره مي‌فرمايد: ان الحازم من شغل نفسه بجهاد نفسه فاصلحها و حبسها عن اهويتها و لذاتها فملکها و ان للعاقل بنفسه عن الدنيا و ما فيها و اهلها شغلا؛ دورانديش کسي است که نفس خود را به جهادو مبارزه باهواهاي نفساني مشغول سازد و آن را اصلاح کند و نفس را از نيل به خواسته‌ها و لذت‌هايش باز دارد و زمان آن را در دست گيرد. (غرر الحکم: 3897) به درستي که عاقل به جاي پرداختن به دنيا و آنچه در آن است، به اصلاح نفس خود مشغول مي‌شود. آن حضرت همچنين مي‌فرمايد: ان الحازم من قيد نفسه بالمحاسبه و ملکها بالمغاضبه و قتلها بالمجاهده. انسان دورانديش کسي است که نفس خود را با محاسبه دربند کشد و از طريق مخالفت و سخت‌گيري آن را مالک شود و از راه مبارزه با آن به خواسته‌هاي غير مشروعش پايان دهد.
8- پرهيز از اذيت و آزار ديگران: الحازم من کف اذاه؛ دورانديش کسي است که خود را از آزردن ديگران باز دارد. (غررالحکم: 1392)
9- اجتناب از تبذير و اسراف: امام(ع) در اين باره مي‌فرمايد: الحازم من تجنب التبذير و عاف السرف؛ دورانديش کسي است که از اسراف و ولخرجي خودداري کند و از زياده‌روي برکنار باشد. (غرر الحکم: 1878)
10- دينداري و اصلاح‌گري: از ديگر خصوصياتي است که امام در اين باره مي‌فرمايد: انما الحازم من کان بنفسه کل شغله و لدينه کل همه و لااخرته کل جده. دورانديش کسي است که تمام کارش، اصلاح نفسش و تمام اهتمامش براي حفظ دينش و همه تلاشش براي آخرتش باشد. (غرر الحکم: 7335)
11- اجتناب از پستي‌ها: عقل‌گرايي موجب مي‌شود تا هر آنچه عقل و شرع پست مي‌شمارند دوري کند. امام مي‌فرمايد: للحازم من عقله عن کل دنيه زاجر؛ عقل انسان دورانديش او را از آلوده شدن به هر پستي باز مي‌دارد. (غرر الحکم: 10610)
12- رها از حيرت و سرگرداني: امام در اين باره مي‌فرمايد: لايدهش عند البلاء الحازم. انسان دورانديش در گرفتاري‌ها دچار حيرت و سرگرداني نمي‌شود. (غرر الحکم: 1263)
13- مشورت‌پذيري: عقل مقتضي اين است که از هر راي و ديدگاه ديگران و تجربيات آنان بهره‌مند شويم. از اين رو امام مي‌فرمايد: لا يستغني الحازم ابدا عن رأي سديد راجح؛ انسان دورانديش هرگز از نظر و انديشه استوار و برتر بي‌نياز نيست. آن حضرت مي‌فرمايد: الحازم لا يستبد برأيه؛ حازم مستبد به راي نيست و مشورت مي‌گيرد. (غررالحکم: 2028)
آنچه بيان شد تنها گوشه‌اي از ويژگي‌هاي افراد دورانديش است و بيان ساير ويژگي‌ها نياز به مجال بيشتري دارد.

 


محمدمهدي رشادتي
امام‌علي(ع) فرمود: عجبت لمن يقنط و معه الاستغفار- در شگفتم از کسي که مي‌تواند استغفار کند درعين حال نااميد است. (حکمت87) و در ادامه مي‌فرمايند: دو چيز در روي زمين موجب امان از فرود آمدن عذاب خدا بود: يکي از آن دو برداشته شد. پس دومي را دريابيد و به آن چنگ بزنيد. اما آن اماني که از زمين برداشته شد و در ميان ما حضور ندارد، وجود مقدس رسول‌خدا(ص) بود. و امان دوم که هنوز باقي است، همان استغفار و آمرزش خواستن از خداست. خداوند به پيامبرش(ص) در قرآن فرموده است: و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يسغفرون- خدا مردم را مادامي که تو در ميان آنان هستي عذاب نمي‌کند و نيز مادامي که استغفار مي‌کنند، آنها را دچار عذاب نخواهد کرد. (انفال33- حکمت88)
استغفار، با فضيلت‌ترين دعا
پيامبر(ص) فرمود: خوشا به‌حال کسي که در روز قيامت زير هر گناهي که در نامه عملش است، استغفرالله نيز باشد. دل‌ها مانند مس، کدر مي‌شوند، پس با استغفار، قلب خود را جلا و روشني ببخشيد.
از بين دعاها هيچ دعايي با فضيلت‌تر از استغفار نيست. کسي که زياد استغفار کند، خداوند برايش از هر غم و غصه‌اي گشايش ايجاد مي‌کند و او را از هر تنگنائي بيرون مي‌آورد و از مسيري که آن بنده محاسبه‌اش را نمي‌کرد، روزي او را مي‌رساند. آيا مي‌خواهيد شما را به دردي که گرفتارش هستيد و به دوايي که به آن نياز داريد، آگاه سازم؟ دردهاي شما گناهان شماست و دواي دردتان استغفار از خداست.
درهاي بلا و گرفتاري را با استغفار نمودن ببنديد. (فرهنگ سخنان پيامبراکرم(ص) ص104-107)
مرحوم مجتهدي تهراني مي‌گويند: دو روز پيش اينجا نماز مي‌خواندم يکي از طلبه‌ها 300هزار تومان پول آورد و گفت: يکي نذر شما کرده است. گفتم: چه کسي بود؟ گفت: نمي‌دانم. رزق هم فقط پول و مال نيست. رزق معنوي، مهم تر است. همسفر خوب، زن خوب، عروس و داماد خوب، همسايه و رفيق خوب، همه رزق است. استغفار کنيد تا رزق خوب نصيبتان شود. (طريق وصل ص77)
ربيع‌بن‌صبيح مي‌گفت: مردي پيش حسن بصري آمد و از قحطي شکايت کرد. حسن گفت: استغفار کن. شخص ديگري آمد و از فقر و نداري گله کرد. در جواب او نيز گفت: استغفار کن. سومي آمد و گفت: دعا کنيد خدا به من پسري عنايت کند. در پاسخ گفت: استغفار کن. به حسن گفتيم: آنها نيازهاي متفاوت داشتند ولي شما به همه يک جواب داديد؟ گفت: اين پاسخ را از قرآن درمورد داستان نوح(ع) دريافتم. نوح(ع) به قوم خود گفت: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد که او بسيار آمرزنده است. بارانش را بر شما مي‌فرستد و شما را با مال و فرزندان ياري مي‌کند. (داستانهاي روايي ص91 به نقل از مجمع‌البيان ج10 ص361- سوره نوح آيه10)
اسماعيل‌بن سهل مي‌گفت: نامه‌اي براي امام باقر(ع) فرستادم. در آن نوشته بودم: چيزي به من بياموزيد تا با گفتن آن در دنيا و آخرت همراه با شما باشم. امام(ع) با خط خود در پاسخ نوشتند: سوره قدر (انا انزلنا...) را بسيار بخوان و دو لب خود را با استغفار مرطوب و معطر و شاداب کن. (همان ص473)
لقمان(ع) در سفارش به فرزند خود گفت: فرزندم، مبادا خروس از تو زرنگ‌تر باشد. هنگام سحر که تو در خواب هستي او برمي‌خيزد و آمرزش مي‌طلبد. (ميزان‌الحکمه ج2 ص771)
از پدر آموز کآدم در گناه
خوش فرود آمد به سوي پايگاه
چون بديد آن عالم الاسرار را
بر دوپا استاد استغفار را (مثنوي معنوي دفتر324-325-4)
نااميدي را خدا گردن زده است
چون گناه و معصيت طاعت شده است
چون مبدل مي‌کند او سيئات
طاعتي‌اش مي‌کند رغم و شات (همان، دفتر3836-3837-1)

 


حبيب الله متقي
ماه رجب از بهترين ايام سال پس از ماه رمضان مي‌باشد، حوادث و مناسبت‌هاي عظيمي در اين ماه رخ داده است که بر عظمت و رجحان اين ايام مقدس افزوده است. چنان که حکما گفته‌اند، زمان، موجود غيرقارالذات است و موجود قابل اشاره حسيه نيست، ارج و منزلت زمان وابسته به حوادثي است که در آن اتفاق افتاده است، بنابراين احترام و تعظيم (شهور اربعه) به واسطه آن است که وقايع مهم و عظيم در آن رخ داده است و ماه رجب ظرف مهم ترين حوادث تاريخي جهان بشمار مي‌رود، از اين جهت است که مزيت و منزلت خاصي در ميان ايام سال پيدا کرده است.
اهميت اعتکاف از لحاظ زمان
به حسب بعضي از روايات چنين استفاده مي‌شود که خداوند عطا کرده است به امت اسلام نعمتي را که به امت‌هاي ديگر عطا نشده است و آن عبارت از رجب و شعبان و رمضان است و عطا شده است به اين امت سه شب که به احدي از امت‌هاي ديگر عطا نشده است و آن عبارت از ليالي سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماهي است که در واقع ليالي البيض مي‌باشد و ايضا عطا شده است به اين امت سه سوره که عطا نشده است به احدي از امتها و آن عبارت از ياسين و تبارک و اخلاص است. پس اگر کسي جمع کند بين اين سه به تحقيق جمع کرده است بالاترين چيزي را که به اين امت عطا شده است.(1)
با اين وصف ماه رجب که يقينا عظمت دارد عمل اعتکاف در اين ماه انجام مي‌گيرد و عظمت اعتکاف از منزلت اين ماه به دست مي‌آيد، که تا چه حدي زمان نيک و خرم است. بايد پنداشت که اهميت ماه رجب به واسطه مناسبتي چون اعتکاف مي‌باشد. روايت ديگري در باب اهميت ماه رجب نقل شده است و آن اينکه رجب نام نهري است در بهشت که از شير سفيدتر است و از عسل شيرين‌تر کسي که ماه رجب را روزه بگيرد خدا سيراب مي‌کند او را از آن نهر(2). معلوم است که پاداش به اين بزرگي در اثر فضيلت زمان وقوع عمل صيام مي‌باشد والا در مواقع ديگر اگر کسي روزه بگيرد چنين پاداشي نخواهد داشت.
ايام ماه رجب که در آن ايام مراسم اعتکاف نيز اختصاص پيدا کرده است، متضمن دو مناسبت عظيم ديگر مي‌باشد که وقوع اين مناسبت‌ها دخالت مستقيم در ارزش زمان رجب دارد. اين دو مناسبت عبارتند از: ولادت نوراني مولي الموحدين علي(ع) و بعثت آزادي بخش رسول اکرم محمد مصطفي(ص)
حسين بن راشد از زهاد معاصر امام صادق(ع) است، نقل مي‌کند که من از امام صادق(ع) سوال کردم آيا اعياد ديگري غير از اعياد اربعه در اسلام وجود دارد، امام فرمود: نعم اشرفها و اکملها اليوم الذي بعث فيه رسول‌الله(ص) (3) يعني کامل‌ترين و باشرافت‌ترين اعياد اسلامي روزي است که پيامبر اسلام مبعوث به امر رسالت مي‌شوند و نور هدايت تشريعي در اين روز توسط بهترين امت بر بشريت مي‌تابد. از بيان اوصاف رجب معلوم گرديد که زمان مراسم اعتکاف منزلت و جايگاه خاصي در اعتبارات ديني دارد و چه بسا ممکن است اهميت آن را از ارزش و منزلت زمان آن بتوان درک کرد.
اعتکاف در سيره معصومين و بزرگان ديني
پيامبر اکرم از جمله کساني است که به اعتکاف اهتمام زياد داشته است و تلاش مي‌کرده که اين برنامه مقدس انجام پذيرد، با اينکه انجام آن گاهي مواقع با شدت و مشقت همراه بود ولي باز مراسم اعتکاف را برگزار مي‌کرد و معتکف مي‌شد.
از امام صادق(ع) نقل است که پيامبر اکرم(ص) موقعي که دهه آخر ماه مبارک رمضان فرا مي‌رسيد خيمه‌اي موئين در مسجد برپا مي‌کرد و در آنجا معتکف مي‌شد.(4)
حديث ديگري در باب اهتمام آن حضرت به اين عمل مقدس وجود دارد که حکايت دارد از اينکه اعتکاف، مستحبي است قابل قضاء؛ يعني اگر به دلايلي شخص موفق به اداء آن در وقت معين نشود مي‌تواند به صورت نيت قضاء در مواقع ديگر انجام دهد و مقبول بودن عمل قضائي آن، که يک عمل مستحب است از اختصاصات اعتکاف است و اين نشانه ارزش و اهميت آن است.
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: در ماه رمضان جنگ بدر به وقوع پيوست، حضرت در آن مدت اعتکاف نتوانست، سال آينده در دو دهه از ماه مبارک رمضان اعتکاف نمود يک دهه براي همان سال و يک دهه به عنوان قضاي سال قبل.(5)
نظائر اين حديث در باب شرکت عملي پيامبر در اعتکاف و اهتمام آن حضرت نسبت به اين عمل فراوان است که همه آنها حاکي از ارزشمند بودن اين مراسم مقدس مي‌باشد. امامان معصوم(ع) با تأسي از پيامبر گرامي نسبت به اعتکاف اهتمام داشتند و سفارش هاي زيادي در اجراي اين عبادت مقدس به مسلمانان مي‌کردند.
محمد‌ابن ابوبکر در دوراني که والي اميرالمؤمنين(ع) در مصر بود نامه‌اي به امام نوشت و راجع به چند مسأله ديني از جمله اعتکاف، از امام سؤال کرد. امام در پاسخ به نامه وي ضمن آنکه تأکيد زيادي در انجام عمل اعتکاف به ايشان ذکر کرد، فرمود رسول خدا يک سال در دهه دوم اعتکاف کرد و در سال سوم پس از بازگشت از جنگ احد قضاي اعتکاف سال قبل را بجا آوردند، ولي پس از آن تا پايان عمر همواره اعتکاف را در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام مي‌دادند. اميرالمؤمنين در پايان اين نامه متذکر شده است که در حين اعتکاف باران از سقف مسجد بر سر و روي پيامبر(ع) مي‌ريخت بگونه‌اي که آثار گل و لاي در جايگاه سجده پيامبر(ص) هويدا بود.(6)
معلوم مي‌شود که بعد از پيامبر، بپا داشتن مراسم اعتکاف در نزد مسلمين امر رايج و مهمي تلقي مي‌شده است و تأکيد و اشاره امام به اهميت اين عمل مقدس، بيان‌کننده کيفيت اعتکاف پيامبراکرم(ص) است. علاوه بر مطلب فوق تشويق و ترغيب ائمه معصومين، در ارتباط با اعتکاف که چه مقدار ثواب و منزلت دارد، دليل ديگري است برارزش و اهميت اعتکاف.
بزرگان ديني و فقهاي اسلام مانند شيخ لطف‌الله عاملي که رساله‌اي نيز در باب اعتکاف بنام الرساله الأعتکافيه دارد. تلاش وافر در امر احياي اين شعائر ديني داشته‌اند و پس از آن در زمان آيت‌الله‌العظمي بروجردي نيز همت‌هاي زيادي در توسعه انجام اين عمل به کار رفت تا حدي که درسهاي حوزه به دستور معظم له تعطيل شده و معتکفان را مورد تشويق و ترغيب قرار مي‌دادند، به همين ترتيب هرچه زمان گذشت روحيه گرايش به اين عمل بيشتر شد و کم‌کم زمينه کامل برپائي اين مراسم در شرايط انقلاب اسلامي فراهم گرديد و اکنون از شعائر مهم و مشهور سال در ايام‌ البيض رجب به شمار مي‌آيد.
* دفتر بررسيهاي اسلامي سازمان تبليغات اسلامي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مجله کيهان فرهنگي، سال نهم، خردادماه 71 شماره 3، مقاله شيخ رساله الاعتکافيه، رسول جعفريان
2- نداء العباد، ص 12، حاج محمود کاظم بکائي طهراني، چاپ اسلاميه، مهرماه 1345.
3- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد- ص 754 محمدبن الحسن طوسي- چاپ قديم- تاريخ چاپ و مکان چاپ ذکر نشده است.
4- فروع‌ الکافي باب الاعتکاف، ص 175، ج 4، محمدبن اسحق کليني رازي.
5- الفروع من الکافي، ج 4، ص 170، باب الاعتکاف محمد اسحاق کليني رازي.
6‌- بحارالأنوار، ج33، ص542و 550.

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10