(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 02 خرداد 1392 - شماره 20497

نگاهي به فيلم حوض نقاشي
بيان الکن يک عاشقانه آرام
نويد تحول درعرصه سريال‌سازي سيما
تولد يک پروانه
گزارشي از نشست عوامل مستند «ميراث آلبرتا2» با دانشجويان
ماندن يا رفتن؟ مسئله اين است!
   


محمدرضا محقق
فيلم سينمايي «حوض نقاشي» ساخته اخير مازيار ميري را مي توان جزء آثار بحث برانگيز سينماي ايران طي سال گذشته دانست که چه به جهت ويژگي هاي متني و ساختاري و مضموني و چه به خاطر مختصات فرامتني و خاصي که در حواشي اين فيلم پديد آمد اثر قابل توجهي به شمار مي رود.
«حوض نقاشي» از جهت فرامتني فيلم قابل توجهي است چرا که توسط نهادي توليد شده که طي سال گذشته پرچمدار مبارزه با خيانت و فساد در سينماي ايران بوده و تعداد قابل توجهي از فيلم هاي توليد شده در سالهاي گذشته را ذيل همين عنوان و به همين دليل تحريم کرده و در سينماهايش به نمايش نگذاشته يعني حوزه هنري.
از اين جهت براي همه اهالي سينما مهم بود که ببينند نهادي که چنين داعيه اي دارد چه محصولي را به مخاطبان سينماي ايران ارائه مي دهد و اين محصول داراي چه ويژگي هايي است.
اما اين مهم ترين ويژگي فرامتني در کنار ساير خصوصيات خود فيلم حوض نقاشي نهايتا به ايجاد اتمسفري خاص براي اين اثر سينمايي شد.شايد اوج حواشي منتقدان سينمايي که گريبانگير اين فيلم شد مربوط شود به موضع هيئت داوران جشنواره سي و يکم فيلم فجر که آن را به لحاظ عدم مطابقت با حقيقت و واقعيت و مشکل در مراحل تحقيقاتي، رد کردند و ماهيتش را زير سوال بردند.
از درست و غلط اين تصميم که بگذريم به اين واقعيت مي رسيم که اين موضع گيري و نوع اتفاقاتي که در اين حيطه براي فيلم افتاد و فضايي که گردش به وجودآورد حوض نقاشي را در هاله اي از سوء تفاهم يا سوء تدبير قرار داد که البته بايد گفت نه داوران به اين موضوع آنچنان که بايد و شايد به طور علمي و دقيق پرداختند و موضعشان را به صورت يکپارچه و دقيق توضيح دادند و نه از طرف ديگر، فيلمساز و عوامل ديگر فيلم توانستند يا خواستند که براي اين ابهامات پاسخي درخور بدهند.هرچند هر دو طرف به صورت فردي يا جمعي موضع گيري هايي کردند ولي نهايتا آنچه در غبار ماند حقيقت ماهيت فيلم به لحاظ مباحث زيرسوال رفته بود که... بگذريم.
«حوض نقاشي» از جهت اجرا فيلم سختي است. بايد قبول کنيم که برآوردن تصويري چنين فيلمنامه‌اي با اين شخصيت ها کاري است دشوار.اما حقيقت قضيه اين است که مجموعه عوامل فيلم هريک به سهم خود نتوانسته اند به چنين مهمي دست يابند و کار را در حد يک بيان الکن از يک خانواده رنجور و به تصويرکشيدن زمخت و سست فضايي عاشقانه ملهم از اين موقعيت جاگذاشته اند.
مشکل اصلي «حوض نقاشي» نه آنچنان که داوران مي گفتند از ايراد پزشکي کاراکترهاي فيلم است و نه آنچنان که عده اي ديگر، از غرض ورزي اين و آن.مشکل حوض نقاشي اجرا، شخصيت پردازي و لحن فيلم است؛کشداري مزمن در کنار قصه زمخت و در پي اش، اين همه مجاز و مصنوعيت در همه چيز فيلم و همه ارکان سينمايي اش.
مشکل از ايراد پزشکي نيست که اصلا خنده دار و بي معناست اين ادعا؛ چه بسيار فيلم هايي که در واقع هزاران ايراد اين چنيني داشته اند اما زنده و ماندگار و تأثيرگذارتر از هر فيلم مستندي، راه خود را رفته اند و بار خود را به منزل رسانده اند؛تاريخ سينما گواه است!
ضعف از اينجاست که فيلم حوض نقاشي در اصول درام، تعليق، گره افکني، شخصيت پردازي و هزار و يک چيز ديگر «سينمايي» دچار ايراد و اشکال است و نتوانسته به اجرايي درست و باورمند و گرم از يک ايده دست يابد.
اشکال حوض نقاشي اين است که «ادا و اطوار» را با سينما و قصه و درام و کنش و تأثير و همذات پنداري و هزار و يک هنر ديگر، اشتباه گرفته.تصاوير وصله پينه شده را هم با سينما.
نظريه مرگ مولف مي گويد که ديگر لطفا ساکت آقاي فيلمساز! بگذار فيلم روي پرده به زبان خودش حرف بزند و از خودش و ماهيت و سينماورزي اش دفاع کند!
متأسفانه تصور دوستان ما از همه چيز در حد يک شوخي و بازي کوچک باقي مانده و از مبتلايان به سندروم داون گرفته تا اصل شخصيت پردازي را به بازي گرفته اند و جايش ادا و اطوار گذاشته اند. در همين حد که؛ دهنت را کج کن و کژ و مژ راه برو مي شوي بازيگر!
آري؛ مجموعه عوامل فيلم هريک به سهم خود نتوانسته اند به چنين مهمي-سينماورزي اصيل- دست يابند و کار را در حد يک بيان الکن از يک خانواده رنجور و به تصويرکشيدن زمخت و سست فضايي عاشقانه ملهم از اين موقعيت جاگذاشته اند.

 


آرش فهيم
پس از وضعيت نااميد کننده سيما در حوزه برنامه هاي نمايشي در سال 91 و چيرگي سريال هاي خنثي،کم رمق و بي تأثير،اينک شاهد اتفاقات تازه اي در اين عرصه هستيم. پخش همزمان دو سريال «بال هاي خيس» و «پروانه» در هفته هاي گذشته و آغاز نمايش سريال «هوش سياه2» گوياي بازگشت مجدد رسانهملي به پخش مجموعه هاي تلويزيوني جريان ساز و موثر است. به ويژه اينکه پخش پي در پي اين مجموعه ها بسيار معنادار و يک چينش رسانه‌اي هوشمندانه از سوي سيما محسوب مي شود. چرا که همه آن ها، موضوعي نزديک و مرتبط با يکديگر دارند. مي توان گفت مضمون محوري هر سه سريال، مبارزه و تقابل در تاريخ معاصر کشورمان است. «پروانه» روايتي از يک مقابله و مقاتله سياسي و اجتماعي را در اواخر دوران پهلوي بود، «بال هاي خيس» مبارزه اي در دوران فعلي و «هوش سياه2» هم تهديدهاي سايبري و نرم افزاري عليه کشورمان را در قالبي معمايي و پليسي به تصوير کشيده است.
در اين ميان، مجموعه «پروانه» جايگاه متفاوت تري داشت.برخلاف عرصه سينما که نسبت به انقلاب اسلامي ايران بي تفاوت است، تلويزيون هر سال و به مناسبت هاي گوناگون، فيلم ها يا سريال هايي پيرامون اين رستاخيز تاريخي پخش مي کند. با اين حال اغلب اين آثار در بيان حق مطلب درباره انقلاب ناقص هستند و در برخي از آن ها هيچ کوششي براي پرداختن به چگونگي و چرايي انقلاب سال 57 نشده است. اما سريال«پروانه» به کارگرداني جليل سامان از معدود آثاري است که تصوير نسبتا کامل تري را از ابعاد مخفي مانده اين انقلاب ترسيم کرده است.
مهم ترين ويژگي اين سريال تلاش آن براي پاسخ دادن به چرايي و چگونگي رخ دادن اين تحول عظيم است. «پروانه» با يک تير دو نشان زده است؛ در قالب يک درام آميخته با تراژدي، هم ماهيت گروهکي که آن زمان داعيه مجاهد بودن داشتند و امروز به منافق بودن شهرت دارند را نشان مي دهد و هم گوشه اي از فضاي اجتماعي زمان شاه را؛ فضايي که در آن خفقان،نااميدي ،فقر و تحقير مردم از همه چيز مي باريد؛ حتي از موسيقي هايي که در آن دوران رواج داشت و ما لحظاتي از آن ها را در اين سريال مي شنويم. طبيعتا در چنين شرايطي که بسياري از مردم و به ويژه جوانان نمي توانند ساکت بمانند،زمينه براي سواستفاده جريان هاي سياسي منحرف و تبه کار هم فراهم مي شود. «پروانه» راوي جوانان پاک طينت و خوش نيتي است که هدفشان مبارزه با ظلم و مقابله با استبداد حاکم بود، اما برخي از آن ها اسير پيله هايي به نام گروهک ها مي شدند؛ از چاله در مي آمدند و به چاه مي افتادند. مثل شخصيت هاي امير و پروانه که هر يک از طبقه‌اي متفاوت برخاسته اند و وارد اين راه شده اند. اما آشنايي آن ها با زندگي در سايه سازمان، آن دو را به راه ديگري مي کشاند که همان پيوستن به درياي خروشان مردم است. مردمي که هسته مبارزه شان نه خانه هاي تيمي، که مساجد بود و فاتحان اصلي انقلاب همان ها بودند.

 


احسان گل محمدي
«ميراث آلبرتا» يکي از مستندهاي بحث برانگيز و جوانانه اي است که به کارگرداني حسين شمقدري ساخته شده و به مهاجرت و پديده فرارمغزها مي‌پردازد. دومين قسمت اين فيلم، سال گذشته و در حاشيه سي و يکمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر رونمايي شد. اين فيلم مستند که در سه کشور اروپايي تصوير برداري شده است،نگاه شمقدري را به موضوع مهاجرت نخبگان جوان به غرب بيان مي‌کند و تلاش دارد به دو سوال کليدي درباره مهاجرت پاسخ دهد:
اول اينکه آيا يک نيروي نخبه براي ارتقاي علمي به مراکز دانشگاهي غرب برود يا نه و ديگر اينکه اگر به خارج رفت پس از پايان تحصيلات در غرب و محيط هاي علمي اروپا و آمريکا بماند و يا اينکه براي خدمت به هموطنان به کشور بازگردد؟
در جلسه نمايش و نقد اين مستند که با حضور عوامل فيلم و مسعود فراستي (منتقدسينما) و گروهي از دانشجويان در مجموعه فرهنگي 13 آبان برگزار شد، شمقدري نام «ميراث آلبرتا» را استعاره اي از مراکزي دانست که براي نخبگان و جوانان تحصيل کرده ايراني شرايط را مهيا مي کنند و مشوق خروج اين سرمايه علمي از کشور مي شوند تا ايران اسلامي از خدمات علمي اين نخبگان محروم سازند.
وي همچنين اضافه کرد: در «ميراث آلبرتا 1» چالش بين ماندن و تلاش در داخل يا مهاجرت بود، ولي در «ميراث آلبرتا 2» مسئله حول دو جمله در غرب «بمانم يا برگردم» مي چرخد و مشکلات و چالش هاي پيش روي نخبگان را بعد‌از مهاجرت تبيين مي کند.
نخبگان، نظام را پرچمدار عدالت مي دانند
حسين شمقدري که به گفته خود در جريان ساخت اين مستند از نزديک با بسياري از نخبگان جوان در کشورهاي اروپايي آشنا شده گفت: من نگاهم به مهاجرين عوض شد و دريافتم که همه آن ها که مهاجرت مي کنند مخالف نظام نيستند و نقاط مشترک زيادي با آنها دارم.
کارگردان «ميراث آلبرتا» در پاسخ به سوال دانشجويي درباره نوع ديدگاه‌هاي مهاجرين علمي درباره اوضاع داخل کشور گفت: طيف عمده نخبگان جوان ايراني در غرب، نظام جمهوري اسلامي را پرچمدار اسلام و عدالت مي دانند و معتقد به بازگشت به کشور بعد از تحصيلات خودهستند.
شمقدري در پاسخ به نقد دانشجويي که نگاه فيلمساز را مجذوب غرب مي دانست و پيام فيلم را تشويق نخبگان به مهاجرت به مهد علمي جهان با امکانات پيشرفته و منظم براي تحصيل مي دانست اظهار داشت:اگر کسي با شنيدن اينکه دانشگاه هاي اروپا زيبا و منظم هستند تصميم به مهاجرت مي گيرد، همان بهتر که برود؛ زيرا هنوز مزيت و رجحان واقعيش را کشف نکرده است.هدف من در اين مستند اين بود تا به مهاجران کمک کنم که برگردند و ديگران نيز بر اساس توهمات واهي مهاجرت نکنند
در ادامه جلسه پرسش و پاسخ با کارگردان ،مسعود فراستي با تحسين اين مستند، بر لزوم وجود دغدغه در سينماگر براي روايت تاکيدکرد و معتقد بود در سينماي ايران فيلمسازان ما فاقد مسئله و دغدغه هستند؛ اينکه نخبگان بروند يا بمانند يا مهاجرت کنند ويا پس از رفتن به طور دائم بمانند يا به کشور بازگردند و مشکلات مهاجرين، مسئله عميقي است که فيلمساز روايت کرده است.
ازنگاه فراستي براي انبوه جواناني که وارد دانشگاه مي شوند و تحصيل مي‌کنند و استعدادهاي علمي ناب شان، برنامه اي نداريم و شمقدري در ميراث آلبرتا دغدغه اش پاسخ به اين سوال کليدي "چه بايد کرد" است.او در پرداخت روايت خود نه دچار محافظه کاري و لکنت زبان مي شود و نه سياه نمايي و وطن فروشي!
وي با اشاره به وادادگي و مرعوب شدن برخي در مواجهه با زرق وبرق علمي اروپا به خاطره اي از محسن مخملباف در سال 67 اشاره کرد که وي قصد سفر به لندن را داشت و قبل از مسافرت نزد فراستي آمده بود. او در اين باره گفت: به مخملباف گفتم لندن که مي روي نه فکر کن آنها شاخ دارند ونه فکر کن آنها فرشته اند. همه آن ها هم مثل ما آدم هستند، مخملباف رفت ولي در مراجعه تنها مجذوب روابط آزاد دختر و پسر در پارک هاي لندن شده بود.منظورم از نقل اين خاطره اين بود که جوانان نخبه ايراني قبل از مهاجرت، خود را از نظر معنوي واصولي قوي سازند تا در تقابل با بادهاي تند نفساني سقوط نکنند و ريشه هاي اعتقادي خود را فراموش نکنند.
فراستي در پاسخ به نقد دانشجويي که معتقد بود در اين فيلم راه حلي براي فرار مغزها ارائه نشده است و تنها مانند اکثر فيلم هاي ديگر مشکل را نشان داده است، مشکل اصلي فضاي موجود در سينماي ايران را بي دغدغه بودن و بي‌درد بودن فيلمسازان ايراني دانست که نمي توان از آن ها انتظار داشت مانند يک جراح حاذق به آسيب شناسي دردهاي جامعه بپردازند و آن را کالبد شکافي کنند .
يکي ديگر از مباحث مطرح شده در اين جلسه مسائل تکنيکي فيلم بود که بر استفاده از دوربين روي دست تکيه مي کرد.فراستي در اين باره معتقد بود براي ما ايرانيان و جوامع شرقي چون نگاهمان به افراد دروني است بهتر است براي کاوش آدم ها و شخصيت هاي فيلم از دوربين ايستا استفاده کنيم و دوربين روي دست معمولا براي نگاه هاي بيروني و سطحي است. و واقعيت اين است که دوربين چشمان ما هميشه روي سه پايه است و وقتي راه مي رويم تصويرمان لرزش ندارد و در نگاه خودلرزش را احساس نمي کنيم.تنها جايي که طبق قاعده مي توان ازدوربين روي دست استفاده کرد در مستندهاي جنگي است که سرعت در کار و حرکت تصوير برداري روي دست را ايجاب مي کند.
فراستي در همين زمينه از فيلم «برف روي کاج ها» انتقاد کرد و گفت:استفاده از دوربين روي دست متاسفانه اتفاقي است که مد شده واوج اين فاجعه در فيلم «برف روي کاج ها» است که مي بينيم اغلب کادرهاي خراب، نماهاي به اصطلاح روي شانه (اور شولدر)است که با دوربين روي دست گرفته شده است.و اين نوعي کلاهبرداري است که نابلدي را فضيلت جلوه دهيم.
در پايان شمقدري با اشاره به محدوديت هاي موجود در مستند سازي گفت:چون مستند فقط يک برداشت دارد اگر برداشت دوم را بگيريم کار تصنعي مي شود و بنابراين ناگريز بوديم که سوژه را با دوربين روي دست همراهي کنيم.
حاشيه ها
به گفته حسين شمقدري، اين فيلم طي 20 روزي که از رونمايي آن گذشته از طريق بليت فروشي در دانشگاه ها و فروش سي دي و دانلود در اينترنت، تاکنون 15 ميليون تومان فروش داشته است.
در خلال بحث ها فراستي نقل قولي از عباس کيارستمي کرد که وي گفته بود:ياد گرفتن سينما کاري ندارد و شش ماهه در يک اتاق مي شود آن را فرا گرفت
که من در جواب گفتم خب پس چرا نمي ري ياد بگيري؟!
برگزار کنندگان نشست اعلام کردند که به دليل همزماني با امتحانات پايان ترم دانشگاه ها، بسياري از دانشجويان نتوانستند در اين نشست شرکت کنند، اما ميزان استقبال در مقايسه با ساير فيلم هاي مستند قابل توجه است.
حسين شمقدري فرزند جواد شمقدري (رئيس سازمان سينمايي) است و براي بسياري اين شائبه ايجاد شده که وي با تکيه بر جايگاه پدرش، فيلم هايش را مي سازد. اما مسعود فراستي در اين نشست با دفاع از حسين شمقدري گفت که وي به هيچ وجه از موقعيت پدرش استفاده نکرده و حتي ديدگاه هايش با جواد شمقدري متفاوت است.
در پايان جلسه، دانشجويي از نظرات فراستي درباره فيلم «رسوايي» انتقاد کرد. او معتقد بود دغدغه ده نمکي شامل فقر و فساد مي شود که طيف گسترده‌تري را در جامعه دربرمي گيرد در حالي که بحث مهاجرت درباره معدودي از نخبگان جوان است، بنابراين با اين نگاه، اين کمي از فراستي گله داشت که چرا فيلم رسوايي با آن همه دغدغه فراگير از نگاه منتقد نااميدکننده است و در عوض فراستي فيلم شمقدري را با دغدغه محدود اين قدر تحسين مي کند؟ البته به دليل اتمام زمان نشست، فرصتي براي پاسخ گويي فراستي به وجود نيامد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10