(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 12 اردیبهشت 1392 - شماره 20508

حماسه اي سترگ اما گمنام
شهري که «بلد الصواريخ» لقب گرفت؟
   


سيد محمد مشکوه الممالک
نوشتن از مردمي که در هشت فصل عشق و ايثار با تمام توان در مقابل حملات هوايي دشمن ايستادند کار ساده اي نيست، سرودن از مقاومت و پايداري شهري که در برابر موشک هاي بي رحم مقاومت کردند امري دشوار است و گفتن از مردمي که در مرام شان ايثار و گذشت نقش بسته است قلمي توانا مي خواهد، قلمي که همت هاي بلند را به تصوير بکشد، قلمي که اراده هاي مشترک را به رشته ي تحرير در آورد و قلمي که عزت و عظمت مردمي را بنويسد که نام شان همراه با مقاومت است،يادشان همگام با ايستادگي است و سخنانشان دوشادوش پايداري است.
بايد نوشت، از زخم هايي که بارها بر پيکر شهر فرود آمد، اما شهر راست قامت و استوار ايستاد. بايد سرود از صداي انفجار هايي که رعب و وحشت و اضطراب را بر فضاي شهر مي گستراند، اما ساکنانش خم به ابرو نمي آوردند ومحکم و استوار، فرياد مقاومت سرمي دادند ، بايد گفت از اراده هايي که در روز هاي آتش و خون و خاکستر، رو سپيد برگ برگ تاريخ شدند.
چهارم خرداد ، روز ملي مقاومت و پايداري دزفول است ، اما با توجه به اينکه تحت الشعاع سوم خرداد و آزادي خرمشهر قرار گرفته ، کمتر به آن پرداخته شده است. شايد يکي از دلايل اصلي اين مهجوريت، نگاه مناسبتي ما به دفاع مقدس باشد که آن را در سوم خرداد و هفته دفاع مقدس محصور مي کند و حماسه هاي سترگي مانند مقاومت دزفول در غبار اين آفت به فراموشي سپرده مي شوند. براي پاسداشت اين شهر گمنام و مقاوم با چند تن از رزمندگان آن به گفت و گو نشسته ايم.
* بلدالصواريخ!
محمدرضا سنگري، عضو پژوهشگاه بنياد حفظ آثارو ارزش هاي دفاع مقدس و استاد دانشگاه ، درباره دزفول مي گويد: در طول هشت سال دفاع مقدس يکي از شهر هايي که مقاومت ورزيد شهر دزفول بود، من خودم آنجا بودم، مردم و رزمندگان در شهر ماندند تا آن را حفظ کنند، وقتي رزمندگان مردم را مي ديدند روحيه مي گرفتند و دزفول در جنگ صدام را ناکام گذاشت. به اين شهر بلد الصواريخ يعني شهر موشک ها مي گفتند .آخرين موشکي که به دزفول اصابت کرد 100 شهيد داديم ،خانواده اي بودند که 23 شهيد داشتند و مي گفتند به امام(ره) نگوييد که ما چقدر کشته داده ايم مبادا که دل امام(ره) آزرده شود. بگوييد مردم دزفول فرزندان زيادي دارند. امام نيز فرمودند: دِينتان را به خوزستان ادا کرديد.
سنگري در ادامه گفت: دز فول نگين سبز شمال خوزستان است و ماه ها قبل از جنگ درگير بود . شهيد سودا گر و سردار رشيد کساني بودند که جنگ در دزفول را مديريت مي کردند . زماني که بني صدر (رئيس جمهور وقت) به دزفول آمد و شعار داد که زمين مي دهيم و زمان مي گيريم، مادر شهيدي گفت :به ما 200 تا آرپي جي بدهيد، تا ما پرچممان را در بغداد به زمين بکوبيم. شب ها مردان دزفول با کفن و زن ها با چادر مي خوابيدند. دزفول فقط شهر جنگي نيست به ياد دارم راديو عراق هر زمان مي خواست موشک بزند، مي گفت الف: دزفول، يعني اول دزفول را خواهيم زد. دز فول شهري با سابقه تاريخي چهار هزار ساله است زمان پيغمبر(ص) آن زمان که مردم اسلام را پذيرفتند، در دزفول پزشک داشتند و بيمارستاني را به نام جندي شاپور در دزفول تاسيس کرده بودند.
جنگ در شهر دز فول بسيار سخت تر از جبهه بود، چون در جبهه به آن وسعت خمپاره مي زدند در حالي که دردزفول موشک مي زدند. به ياد دارم در دزفول از يک طرف تشييع جنازه و از طرف ديگر حرکت گردان ها به سمت جبهه بود.
* ايستادگي هم نام با مردم ايران است
غلامرضا کاج ، فرمانده عمليات لشکر هفت ولي عصر در دوران دفاع مقدس، نويسنده خاطرات و موضوعات دفاع مقدس وسراينده ي شعر حوزه دفاع مقدس و آييني در رابطه با چهارم خرداد و شهر دزفول مي گويد:
اگرچه از هشت سال جنگ تحميلي عراق عليه ايران فاصله گرفته‌ايم، اما ذهن تاريخ هجوم ناجوانمردانه دشمن را با موشک هاي سه، شش، 9 و 12 متري به دزفول از ياد نمي برد.گرچه حادثه هاي مکرر زندگي حادثه هاي پيشين را کمرنگ مي کند، اما دفترچه ي خاطرات آناني که در حملات هوايي دشمن حتي گذري از دزفول داشته اند صداي مهيب بمب هايي که شهر را تا خراب شدن مي خواند فراموش نکرده اند و اگرچه گاه حادثه هاي بزرگ هم جاي خود را به حادثه هاي تازه تر مي دهند، اما سقف هايي که روز و شب بر سر کودک و جوان ، پير مرد و زنان آوار مي شد کهنه نمي شوند و از آن مهم تر در کنار آن همه حادثه ها ، انفجار ها و موشک باران ها، همت هاي بلند، ايمان هاي راسخ و اراده هاي آهنين مردمي غيور ، دشمنان را از رسيدن به اهداف شوم و پليدشان نا اميد مي کردند.
وي از مقاومت مردم دزفول در دوران جنگ تحميلي مي گويد: مقاومت اين شهر نمادي از مقاومت مردم قهرمان ايران است، شهامت و نجابت مردم دزفول ستودني است و ايستادگي و مقاومت و راد مردي، همزاد با ايرانيان است .چه قدر زيباست که بگوييم اين ها همه را مي‌توان در شهري ديد که پايداري را ازآن خود کرده ، حماسه آفريني‌هاي فرزندان شان در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل ودفاع مردم در شهري که موشک مهمان نا خوانده ي روز و شب آن ها بود ايستادگي را به نام خود رقم زده اند.
وي درباره بزرگداشت چهارم خرداد گفت: اين روز بزرگداشت روح‌هاي بلند و اراده هاي مستحکمي است که دشمن را از دست يافتن به اهدافش نا اميد کرد ،جشن ايمان هايي است که راسخ و استوار، تهديدهاي متوالي دشمنان را به سخره گرفتند. ما در اين روز جشن پايداري و استقامت برپا مي کنيم تا عشق ، ايثار و شهادت طلبي رزمندگان و مردم را به نمايش بگذاريم. فرياد مي زنيم تا طنين عزت و شرف را در گذشته پر غرورخود مرور کنيم و تداعي گر سرو قامتان سر افرازي باشيم که ايستادند تا نه تنها خوزستان، بلکه ايران هميشه راست قامت بوده و پرچم سه رنگ همراه با مقاومت و پايداري ايستاده بماند.
* سفره امام حسين(ع) يا ميني بوس؟!
سيد احمد آوايي نماينده سابق مردم دزفول در مجلس از آن روزها مي گويد:
قبل از تشکيل سپاه ،شهيد چمران ،يک دوره تاکتيکي براي ماگذاشت که آن جا با سيد حسن نصر الله آشنا شديم ، اولين فرمانده سپاه دزفول بنده بودم.قبل از شروع جنگ که عوامل صدام دست به عمليات مي زدند ايثار اين مردم مثال زدني بود. خدا رحمت کند حاج فولاد روغني را که راننده ميني بوس بود. حاج فولاد به آقاي قاضي امام جمعه خيلي ارادت داشت و با ايشان در ارتباط بود. يک بار قبل از انقلاب فرزندان خود را به نجف و يک بار هم بعد از پيروزي انقلاب به قم نزد امام برده و به امام (ره)گفته بود: آقا ،اين ها سربازان شما هستند، برايشان دعا کنيد . در زمان جنگ سه فرزندش شهيد شدند، وقتي خواستند به حاج فولاد ميني بوسي به قيمت دولتي بدهند قبول نکرد ، گفت :من و بچه‌هايم مي خواهيم سر سفره امام حسين(ع) باشيم شما مي خواهيد اين را با يک ميني بوس معامله کنم ! حتي منزل او موشک خورد ولي حاج فولاد خم به ابرو نياورد، واقعا اسم حاج فولاد برازنده او بود.اين نمونه اي از مردم شهر دزفول بود.
آوايي به روحيه رزمنده ها در زمان جنگ اشاره مي کند و مي‌گويد: علت اين همه روحيه در بچه ها اين بود که مردم هيچ وقت خانه هاي خود را ترک نمي کردند و ماندنشان در شهرسبب بالا رفتن روحيه رزمندگان مي شد.
* زندگي زير موشک
آقاي عبدالرضا سالمي نژاد از نويسندگان حوزه دفاع مقدس مي‌گويد: دزفول قهرمان، شهر موشک ها ،توپ ها و به قول عراقي ها «بلد الصواريخ» بود،که در طول سالهاي دفاع مقدس صدها بار مورد هجوم و دشمني حزب بعث عراق و ارتش اشغالگر او قرار گرفت و در طول دو هزار و 700روز مقاومت، دو هزار و 600شهيد، چهار هزار جانباز، 452آزاده و 147 مفقودالاثر تقديم اسلام و آرمانهاي حضرت امام (ره)نمود.
از پيروزي انقلاب اسلامي تا آخرين روزهاي نبرد، دشمن ضمن امتحان و بکارگيري انواع سلاح ها عليه اين شهر، مقاصد مختلفي را دنبال مي کرد که براساس شواهد ، تصميم او از اشغال تا جنگ رواني عليه مردم دزفول بود. دزفول در طول جنگ، 176 بار توسط موشک، 489 بار توسط بمب و راکت و 2500 بار توسط توپ مورد حمله قرار گرفت که از اين رهگذر 19 هزار و پانصد واحد مسکوني، اداري و آموزشي اين شهر ويران شد. اگرچه شهرهاي مورد هدف در الفباي ارتش عراق، تغيير، کم و زياد و يا جابه جا مي شد اما تا پايان جنگ، جايگاه «الف» هرگز از دزفول جدا نشد و اين سوال بي پاسخ جنگ را تا کنون در ذهن‌ها باقي گذاشت.
جمهوري اسلامي ايران در تاريخ چهارم خرداد سال 66 اين شهر را به پاس حماسه مقاومتش به عنوان «شهر نمونه» معرفي کرد.
نويسنده صاحب نام حوزه دفاع مقدس در ادامه مي گويد: آنچه که اين شهر را شهري افسانه اي در مقاومت و پايداري نشان داده و حيرت دوستان و دشمنان را برانگيخته بود، جاري و ساري بودن جريان زندگي در زير انواع تهديدها وحملات بوده است. به طوري که شهادت عروس و دامادي در مراسم عروسي، شهادت بيش از 80 نفر در يکي از خيابانهاي شهر و شهادت دسته جمعي اعضاي چند خانوار در يک حمله موشکي، شهادت 13 نوجوان بسيجي در بسيج يک مسجد، نمونه هايي از اين حضور بي وقفه مي باشد. از طرفي اکثر شهادت ها در زير سايه انواع تهديدات راديو وتلويزيوني بود که از قبل، دشمن در جنگي رواني براي ترساندن بيشتر مردم حملات را اعلام مي کرد.اين شهر کوچک با داشتن سه گلزار شهيد در سه گوشه شهر اکنون نيز افتخار دارد که در فضايي روحاني و معنوي متاثر از فرزندان شهيد خويش به زندگي مومنانه خود ادامه دهد و همچنان در حمايت از دست آوردهاي انقلاب اسلامي پيشتاز مي باشد.
سالمي نژاد خاطر نشان کرد:جنگ تحميلي عراق عليه ايران اگرچه رسماً از 31 شهريور ماه 1359 آغاز شد؛ اما در منطقه دزفول چهره خشن خويش را از 13 خرداد همان سال با ورود هواپيماهاي جنگي عراق به آسمان اين شهر و سپس با شليک توپ و خمپاره در 16 تير ماه به پاسگاههاي فکه و سميده آغاز کرد. همچنين دشمن در 25 شهريور ماه يعني شش روز قبل از حمله سراسري پاسگاه فکه را به اشغال خود درآورد و با بمباران مواضع دشمن در اين منطقه توسط ارتش ايران رويارويي نيروهاي رزمي رسماً کار خود را آغاز کرد. روز 31 شهريور ماه دشمن براي تسخير شهرهاي دزفول و اهواز ، دو معبر «فکه – دوسلک- پل نادري- دزفول» و«شرهاني- عين خوش- پل نادري- دزفول» را در طرح مانور خود انتخاب کرد. دو لشکريک مکانيزه و 10 زرهي موظف بودند با عبور از رودخانه کرخه، اهواز را از شمال و دزفول را از جنوب محاصره و تصرف کنند. اگرچه اين دو لشکر ظرف سه روز خود را تا کنار رودخانه کرخه رساندند و تمام اين منطقه را به تصرف خود درآوردند ولي به دلايل مختلف از جمله مقاومت هاي مردمي از ادامه حرکت و تصرف دزفول باز ماندند.
شبيخون هاي مکرر نيروهاي مردمي با پشتيباني سپاه و ارتش در اين منطقه تا اجراي عمليات فتح المبين ادامه داشت و نهايتاً با انجام اين عمليات بزرگ، دزفول تا پايان جنگ از خطر سقوط در امان ماند.
وي تصريح کرد: دشمن از همان روزهاي اول اين شهر را به دلايل مختلف زير انواع حملات هوايي، توپخانه اي و موشکي خود قرار داد و مردم زيادي را به شهادت رساند اما اين شهر حتي براي يک روز از حرکت، جنبش و زندگي باز نماند. اشغال دزفول يکي از مهم ترين اهداف طرح کلي رژيم بعث بود که خوزستان را از ايران جدا مي کرد. اين موضوع بارها در بيانه هاي ارتش بعث و سخنان فرماندهان آن آمده است.
حماسه حضور يکپارچه مردم خداجوي دزفول نه تنها در خلق «خونين ترين مقاومت مردمي» در طول جنگ، مردم اين ديار را توجهي جهاني بخشيد، بلکه نقش موثر و بي بديل آنها در پشتيباني رزم تمام نيروهاي مستقر در اين منطقه در خلق حماسه رزمندگان ،در ضمير رزمندگان غير خوزستاني نيز ماندگار شد. علاوه بر آن تنها شهري که لشکري [لشکر هفت ولي عصر(عج)]را اداره مي کرد دزفول بود و حضور فعال و موثر خود را از جنوب تا غرب کشور نيز به نمايش گذاشته بود.
سالمي نژاد در پايان گفت: در جريان جنگ شهرها دشمن در کنار جنگ نفتکش ها و... تلاش کرد به صورت همه جانبه مردم مقاوم ايران را زير فشار اقتصادي سياسي مضاعفي قرار دهد لذا ضمن دستيابي به موشک هاي دور برد، تهران و ديگر مراکز استانها را به فهرست حملات شهري خود افزود.
اين شهرستان که به سبب مقاومت هشت ساله خود در برابر هجوم موشک ها و توپ وخمپاره هاي دشمن بعثي به اسطوره مقاومت مردمي در جنگ مشهور است و لوح زريني نيز در سال 1366 از مردم ايران دريافت کرده است، در زمان جنگ ايران و عراق آسيب‌هاي زيادي ديد اما هرگز کسي قامت خم شده او را نديد و حسرت يک آه را براي هميشه بر دل دشمن نهاد.
امام خميني(ره) به پاس پايداري مردم اين شهر در همان سالها فرموده‌اند:
شما دزفولي‌ها امتحان داديد و از اين امتحان سربلند بيرون آمديد. شما دِين خود را به اسلام ادا کرده ايد.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10