(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 12 اردیبهشت 1392 - شماره 20508

شاه کليد انگليسي (بخش پاياني)
يادداشت پاياني پیام‌ فضلی‌نژاد، نويسنده کتاب «شاه‌کليد انگليسي»
در لابه‌لاي صفحا‌ت «تاريخ سري»
Research@kayhannews.ir 

کتاب «شاه‌کليد انگليسي» سومين پروژه پژوهشي من در «دفتر پژوهش‌هاي موسسه کيهان» در طول 7 سال گذشته است. اين کتاب در ادامه «ارتش سري روشنفکران» و جلد دوم از مجموعه «تاريخ انديشه سياسي معاصر» به شمار مي‌رود که بخش‌هايي از آن در 25 قسمت از روز نهم ارديبهشت 1392 در صفحه پاورقي روزنامه «کيهان» به چاپ رسيد و ديروز آخرين قسمت آن با تکيه بر بازخواني رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب با عنوان «چرا تضميني براي مصونيت از انحراف وجود ندارد؟» منتشر شد.
سال 1385، هنگامي که به «کيهان» آمدم، نخستين دغدغه‌ام «جريان‌شناسي انتقادي اصلاح‌طلبي ليبرال» در ايران بود و نخستين کوشش‌هايم در «دفتر پژوهش‌هاي موسسه کيهان» به انتشار چاپ کتاب «شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي» (جلد 30 نيمه پنهان) در پائيز 1386 انجاميد. اين کتاب در لابه‌لاي روايت زندگي و حرفه «رامين جهانبگلو» (جاسوس CIA) به واکاوي تئوري‌هاي «جنگ نرم» و «کودتاي مخملي» پرداخت و جستجوي اصلي آن ناظر به شرح ابعاد پروژه‌اي جديد به نام «ناتوي فرهنگي» بود؛ پروژه‌‌اي که رهبر معظم انقلاب روز 19 آبان 1385 در جمع دانشجويان و دانشگاهيان سمنان درباره آن فرمودند:
باندهاي بين‏‌المللي زر و زور براي تسلط بر منافع ملت‏ها، سازمان نظامي ناتو را تشكيل دادند و الان درصدد تشكيل «ناتوي فرهنگي» براي نابودي هويت فرهنگي و ملي جوامع بشري هستند.1
کتاب «ارتش سري روشنفکران» نيز بر مبناي دغدغه‌هاي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در پيرامون «نقد علوم انساني سکولار» شکل گرفت و صورتبندي گشت و ارديبهشت 1391 همزمان با «نمايشگاه بين‌المللي کتاب تهران» به عنوان جلد 45 مجموعه کتاب‌هاي «نيمه پنهان» روانه بازار نشر شد.

من در «شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي» اتودهايي زده بودم که همه‌ی آن‌ها به نظر خودم خام مي‌آمد، اما طرح يک گزاره جديد بود؛ مثل گزاره‌هايي که درباره روش‌شناسيِ «کودتاي مخملي» در ايران ارائه شد، اما پس از چاپ شواليه‌ها احساس کردم که بايد بيشتر به مباني فلسفه‌ی سکولاريستي غرب بپردازم، زيرا مبناي جنگ عقيدتي ما با ايدئولوژي اصلاحات، زيربناي فلسفه‌ی سياسي آن است که ناگزير به «الحاد» مي‌رسد؛ چنان که «علوم انسانيِ سکولار» نيز لاجرم راه به براندازي نرم مي‌برد.

وانگهي، از اين هنگام کوشيدم تا در کنار واکاوي ريشه هاي علوم انساني‌، موضوع «روش‌شناسي تاليفِ تاريخ سري» را در کانون توجه و مطالعه قرار دهم، چون با قطع نظر از يک متدولوژي جامع پژوهشي نمي‌توان به «نيمه پنهان» تاريخ سَر کشيد و رمز و رازهاي آن را شناخت. نقطه اتکاء معرفتي من براي پيشنهاد يک متدولوژيِ تاريخ‌نگاري، روش امام خميني(ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي است و بر همين اساس، تعريف کوتاه من از «تاريخ سري» اين است که:
«تاريخ سري» از وجهي، روايت‌گر تاريخ سياسي انديشه‌هاست. به همين اعتبار، حوزه‌ی تداخلِ تکاپوهاي «کانون‌هاي نهان‌روش» (مانند فراماسونري) با حيطه‌ی توليد و بسط «انديشه‌ها» را شامل مي‌شود؛ به نحوي که در روش، يک مدل ترکيبي از 4 مولفه‌ی «فلسفه»، «امنيت و جاسوسي»، «تاريخ انديشه‌ها» و «تئوري سياسي» را دربرمي‌گيرد. بنابراين، «تاريخ سري» را مي‌توان يک مطالعه‌ی تطبيقيِ کاربرديِ ميان‌رشته‌اي دانست که بر آن است تا يک واقعه‌ی تاريخي را «بازنمايي» و از «نيمه‌پنهان» آن رازگشايي کند. بدين‌ترتيب، «تاريخ سري» يک علم است، چون دنبال «کشفِ امر واقع» است؛ آن هم با روشي مستند و مدلل که به يک «رهيافتِ کاربردي» براي امروز ما بينجامد و پتانسيل «آينده‌نگري» نيز داشته باشد.
«تاريخ سري» در قامت يک علم، گذشته و آينده را به هم پيوند مي‌زند. ما از آن انتظار داريم کاري کند که براي فهم يک واقعه، «آغاز» را ببينيم تا «انجام» را بفهميم؛ کاري کند که خيلي ساده، ذهن ما به تصويري شفاف از سر و ته «حادثه» يا شروع و پايان يک «اتفاق» برسد. ما از «تاريخ سري» انتظار داريم تا قطعات پازلِ معماهاي ذهني ما را کامل کند. رازگشايي کند، نه بر رازآلودگي‌ها بيفزايد، اما اين کار بسيار دشوار است، چون با يک «موقعيت ويژه» روبه رو هستيم، موقعيتي شبيه به خود «کار جاسوسي» که بازي با يک «پازل دائمي» است؛ پازلي ساخته شده از شکل‌ها و رنگ‌هاي مختلف که مدام نيز تغيير شکل مي‌دهد. منتها، درست در زماني که يک قطعه جديد پيدا مي‌شود تا سر جايش قرار گيرد، در همان لحظه‌ی آخر حلِ معما، شکل پازل عوض مي‌شود و همه‌ی تصور و تصوير ما از حادثه به هم مي‌ريزد.
«تاريخ سري» جست وجوي بي‌پاياني براي يافتن قطعات اين پازل‌ها است، ولي مي‌خواهد روايتي مستند و مدلل باشد؛ يک تصوير جامع باثبات از واقعيتي که ثابت است. اين کارِ دشوار «تاريخ سري» است. البته ما از اين رشته‌ی علمي، انتظار ديگري نيز داريم. ما از «تاريخ سري» مي‌خواهيم که «کاربردي» باشد و در فهمِ جاري ما از حوادث به کارمان بيايد؛ درست مثل يک علمِ نافع. خواندن ماجراهاي جاسوسي جذاب است، همان‌قدر که دانستن اطلاعات سري؛ ولي داشتن يا نداشتن اين اطلاعات چه فرقي دارد؟ اساساً آنچه رسالت «تاريخ سري» است با رازگشايي از نيمه پنهان يک «واقعيت جذاب» به پايان مي‌رسد؟ يا اين رسالت، رويکردي «کاربردي» دارد؟ اينجا، پاي «کارکردِ تاريخ سري» به ميان مي‌آيد؛ کارکردي که در ذات خود يک رويکرد آينده‌پژوهانه دارد و «آينده‌نگري» نيز حاصل وجه کارکردي- کاربردي اين رشته است. براي همين است که ما از «تاريخ سري» انتظار داريم تا مثلاً «خواندن ذهنيتِ» سرويس‌هاي جاسوسي را براي ما ممکن کند و اينجا، داشتن اطلاعات و چيدمان آن‌ها و روش تحليل‌شان اهميت مي‌يابد. بنابر اين ، دريافت من اين است که ما از «تاريخ سري» قطعاً «داستان‌گويي» و صرفاً «قصه‌گويي» نمي‌خواهيم، در عين حال که قصه (نه تخيل) نيز به نظر مي‌رسد. اين تاريخ هم يک «روايت مستند» است و هم يک «تبيين مدلل». وانگهي، به باور من:
رسالتِ تاريخ سري، رازگشايي تاريخي است؛ با روشي مستند و مدلل که به يک «رهيافت کاربردي» براي امروز ما بينجامد که پتانسيل «آينده‌نگري» نيز داشته باشد. براي اين کار، ما بايد اهميت برخي از اتفاقات را ناديده بگيريم و وضعيت آغازين را دوباره «بازسازي» کنيم. براي کاربردي ساختنِ «تاريخ سري» چاره‌اي جز «بازسازي وضعيتِ آغازين» نداريم؛ يعني بايد به سرچشمه‌هاي تولد و توليد رخدادها و انديشه‌ها بازگرديم، به «نقطه آغاز»، به جايي که کمک کند تا «نقطه نزاغ» براي ما روشن‌تر شود.

اما وقتي چارچوبي علمي از «تاريخ سري» نداشته باشيم، به ورطه‌ی يک آزمون و خطاي پرمخاطره مي‌افتيم؛ پس بايد ابتدا به يک تعريف مشخص از «علم» برسيم که به نظر من استاد «حسن رحيم‌پور ازغدي» جد و جهد راهگشايي در اين باب کرده‌اند. با صورتبندي آراء استاد، مي‌توان به تعريف روشني از «علم» به معناي «کاشفيت از واقع» رسيد. علم يا علم است يا علم‌نما است و جهل. در حکمت اسلامي، «علم سکولار» و «علم غربي» معنا ندارد، چون اساساً «واقعيت» قابل تقسيم به سکولار و غيرسکولار نيست. علم يا «کاشف از واقع» هست و از يک «معلوم» (طبيعي يا ماوراءالطبيعي) خبر مي‌دهد، پس درباره‌ی «فعل خدا» صحبت مي‌کند که يک «امر الهي» است. اينجا، نقطه‌ی تمايزي ميان «امر واقع» و «امر الهي» نمي‌توان گذاشت. فيزيک‌دان و شيمي‌دان، «فعل خدا» را تفسير مي‌کنند و مي‌گويند «خدا چنين کرد.» فقيه و عارف، «قول خدا» را تفسير مي‌کنند و مي‌گويند «خدا چنين گفت.» همه در يک منظومه و در واقع از منظومه‌ی «وحدت و توحيد» حرف مي‌زنند؛ هر يک به ميزان درک خود.

اما مورخ و «علم تاريخ» چه مي‌کنند؟ او هم کاشف واقعيت و هم راوي وقايع است. البته در ايران مانند غرب، اغلب آنان براساس گفتمان غالب و گزاره‌هاي علميِ سکولار مي‌نويسند و به مقتضاي ذاتِ «روش‌شناسي سکولار» - که فراماسونرهايي مانند «فريدون آدميت» را در ايران به عنوان مظهر مورخان سکولار مي‌شناسيم- نتيجه کارشان جز «جعل تاريخ» نيست، چون سکولارها يک بعد از حقيقت را نمي‌بينند. مي‌دانيم که فلسفه‌ی تاريخ در ايدئولوژي‌هاي سکولار سراپا متفاوت از فلسفه تاريخ در مکتب «اسلام ناب» است. براي همين، امام خميني(ره) در بحثي پيرامون «تاريخ‌نويسي» تاکيد دارند «امروز قلمهاي مسموم درصدد تحريف واقعيات هستند بايد نويسندگان امين اين قلمها را بشکنند.» به صراحت سخن از «شکستن قلم‌هاي مسموم تحريف‌گران تاريخ» است؛ بدون تعارف و پرده‌پوشي. کتاب «شاه‌کليد انگليسي» پس از «ارتش سري روشنفکران» برمبناي متدولوژي «تاريخ سري» متولد گشت و اين‌بار نيز دغدغه من، پيگيري و پيشبرد رهنمودهاي مقام معظم رهبري در حيطه «تاريخ‌نگاري» بود.
***
در واپسين بخش انتشار پاورقي «شاه‌کليد انگليسي» در صفحه «نيمه پنهان» بر خود فرض مي‌دانم تا بخشي از علل و انگيزه هاي تحرير و نشر کتاب را با خوانندگان گرانمايه روزنامه «کيهان» در ميان بگذارم . معمولاً تحرير و نشر چنين نوشته‌هايي، آن هم در اوج فعاليت‌هاي سياسي و انتخاباتي، هم طرفداران و هم منتقدان جدي دارد و يک رسانه نيز معمولاً پس از محاسبات دقيق وارد چنين حيطه‌هاي بحث‌برانگيزي مي‌گردد. يکي از سوالات متداول از ما در هنگام انتشار پاورقي، چگونگي دستيابي به «منابع» و «اسناد» کتاب بود تا جايي که حتي برخي از دوستان مي‌پرسيدند که آيا سرويس‌هاي اطلاعاتي نظام مقدس جمهوري اسلامي دسترسي خاصي را براي تو به مخزن اسنادشان قائل شده‌اند؟!
منابع و ارجاعات «شاه‌کليد انگليسي» همگي در نسخه چاپي کتاب منتشر خواهد شد و آن زمان مشخص مي‌شود که اين پروژه بدون استفاده از «اطلاعات محرمانه» نهادهاي امنيتي به سرانجام رسيده است و در اين ميان، نه نويسنده و نه ناشر، هيچ يک از «رانت اطلاعاتي» ويژه‌اي بهره‌مند نبوده‌اند. اگر بتوان در اين پروژه از «رانت اطلاعاتي» سخن گفت، اين رانت سرمايه‌اي جز «مخاطبان کيهان» نيست که به «مشارکت خوانندگان با نويسنده در نگارش کتاب» مي‌انجامد. براي نمونه، چاپ بخش‌هايي از پاورقي «شاه‌کليد انگليسي» مانند زندگي‌نامه «هوشنگ اميراحمدي» به تماس‌هاي برخي از اقوام و آشنايان اين جاسوس CIA با روزنامه انجاميد و اطلاعات مفيد و موثري در اختيار «دفتر پژوهش‌هاي موسسه کيهان» قرار گرفت که بخشي از آن به حضور عوامل اميراحمدي در انتخابات پيش رو اشاره داشت. اين اطلاعات توسط «موسسه» کيهان فوراً به نهادهاي ذي ربط و ذي صلاح منتقل شد و به لطف خدا از بروز برخي مفاسد جلوگيري کرد. «مشارکت خوانندگان با نويسنده» يک سرمايه بي‌بديل است که از هنگام حضور در «کيهان» به معناي واقعي و کارکردهاي شگفت‌انگيز آن پي بردم و در مقدمه کتاب درباره آن بيشتر خواهم نوشت.

بخش ديگري از سوالات مخاطبان ناظر به روش نقد دولت‌هاي نهم و دهم و زمان انتشار پاورقي بود. «شاه‌کليد انگليسي» گفتمان بنيادين رئيس‌جمهور احمدي‌نژاد را به نقد کشيد، همان گونه که محتواي «شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي» و «ارتش سري روشنفکران» نيز معطوف به نقد گفتماني و بازخواني ايده‌هاي گفتماني دولت‌هاي «کارگزاران» و «اصلاحات» بود. و نقد رؤساي جمهور پيشين را مد‌نظر داشت .نرم‌افزار دولت‌هاي حاکم، بي‌ترديد يکي از ارکان بسط و گسترش «سبک زندگي اسلامي» به شمار مي‌رود و اگر اين نرم‌افزار (گفتمان دولت) با «مکتب اسلام ناب» در تعارض باشد، نه تنها «الگوي ايراني- اسلامي پيشرفت» محقق نمي‌گردد، بلکه به روايت مقام معظم رهبري (روز 23 مهرماه 1391 در جمع جوانان خراسان شمالي) همه پيشرفت‌هاي مادي و تکنولوژيک ما به باد مي‌رود. از اين رو، هيچ منتقد منصفي نمي‌تواند پيشرفت‌هاي حاصل در 3 دهه گذشته را ناديده بگيرد، اما منصفانه‌تر اين است که بدانيم با «انحراف از اصول گفتماني جمهوري اسلامي» چنين پيشرفت‌هايي به هيچ وجه ما را به هدف غاييِ انقلاب نخواهد رساند و چنان که رهبر انقلاب فرمودند:

فرهنگ زندگي متأثر از «تفسير» ما از زندگي است و هر هدفي را براي زندگي تعيين كنيم، «سبك خاصي» را به همراه مي‌آورد.... مي شود اين بخش را به منزله‌ى «بخش نرم‌افزارى تمدن» به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سخت‌افزارى به حساب آورد. اگر ما در اين بخشى كه متن زندگى است، پيشرفت نكنيم، همه‌ى پيشرفتهائى كه در بخش اول كرديم، نمي تواند ما را «رستگار» كند؛ نمي تواند به ما امنيت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان كه مى‌بينيد در دنياى غرب نتوانسته... اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟2
گفتمان رئيس‌جمهور احمدي‌نژاد در سال‌هاي گذشته روي مفاهيمي مانند «انسان»، «زندگي»، «عشق» و... متمرکز بود و مي‌کوشيد تا «تفسيري متعارض» با «گفتمان مرجع» و «ادبياتِ معيار» (استاندارد) انقلاب اسلامي از ماهيت و حرکتِ رخدادها و پديده‌ها ارائه دهد؛ چنان‌که با طرح مفاهيمي مانند «مکتب ايراني» اين اتفاق افتاد و براي نمونه، «کوروش» به عنوان «الگوي ناب مديريت ايراني» معرفي شد و ارزش‌هاي «دوران هخامنشي» به مثابه يکي از مراجع سبک زندگي معاصر (نزد دولت) تلقي گشت! اين انحراف گفتماني ضربات سهمگين و آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به دکتر احمدي‌نژاد و بخشي از ظرفيت‌هاي جامعه ايراني زد و هدف انتشار پاورقي کتاب «شاه‌کليد انگليسي» پيش از پايان دولت دهم اين بود که اگر رئيس‌جمهور محترم به ماهيت انگليسي و تبعاتِ گفتمان تحميلي «حلقه انحرافي» آگاه نبوده‌اند، با درکِ زواياي پنهان و واقعيت‌هاي جاري، در 3 ماه پاياني دولت دهم به جبران آن خطاها برآيند و از آسيب‌هاي جاري بکاهند.
شايد اين نخستين‌بار بود که پيش از پايان يک دولت، کارنامه گفتماني آن در ترازوي نقد قرار مي‌گرفت و مي توان گفت بخشي از «تاريخ سياسي» به صورت زنده (آنلاين) نوشته شد. از اين جهت شيوه نگارش و انتشار «شاه‌کليد انگليسي» يک «سنت‌شکني» محسوب مي‌شود، اما اين اتفاق بيش از آنکه به زيان دولتمردان باشد، از جهات متعدد به نفع آنان است. چون از يک سو - چنانکه نوشتم- در فرض پذيرش انتقادات ، فرصتِ رفع آسيب‌ها (هرچند اندک) همچنان باقي است. از سوي ديگر، رئيس‌جمهور احمدي‌نژاد هنوز در مسند قدرت است و از ابزارها و تريبون‌هاي فراواني براي شبهه‌زدايي و پاسخ به نقد منتقدان برخوردار است. بنابراين، حقي از او ضايع نخواهد شد و «کيهان» نيز آماده چاپ پاسخ‌هاي دولت مي‌باشد، اما متاسفانه رويه حاکم نشان داده که «حلقه انحرافي» صرفاً به «منولوگ» (تک‌گويي) عادت دارد تا به «ديالوگ» (گفت وگو) با منتقدان و مخالفان خود.
در پايان لازم مي‌دانم از همکاران گرانقدرم در «دفتر پژوهش‌هاي موسسه کيهان» و نيز بخش‌هاي «آرشيو موسسه» و «صفحه‌آرايي روزنامه» که در يک ماه گذشته با همراهيِ بي‌دريغ و مساعدت خود اينجانب را مورد لطف خود قرار دادند، صميمانه سپاسگزاري کنم.
براي مطالعه ارجاعات، اسناد، منابع و پانوشت‌هاي پاورقي به کتاب «شاه‌کليد انگليسي» (جلد 50 مجموعه نيمه پنهان) نوشته پيام فضلي‌نژاد که در آينده نزديک توسط «دفتر پژوهش‌هاي موسسه کيهان» منتشر مي‌شود، مراجعه فرمائيد.

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10