(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 13 خرداد 1392 - شماره 20509

به مناسبت 25 رجب سالروز شهادت هفتمين ستاره هدايت
ويژگي‌هاي اخلاق اجتماعي از منظر امام کاظم(ع)
اخلاص و خدامحوري در زندگي امام خميني(ره)
   


محمد حمزه‌اي
نويسنده در مقاله پيش‌رو با مراجعه به آموزه‌هاي حضرت امام موسي کاظم(ع) شيوه زندگي اسلامي در حوزه اخلاق اجتماعي را تبيين کرده است. اين شيوه به سبب ثبات، کليت و فراگيري برخاسته از ثبات فطرت انساني مي‌تواند در همه سبک‌هاي زندگي در طول تاريخ بشريت مورد استفاده قرار گيرد.
شيوه زندگي اسلامي، مطابق فطرت انساني
از آيات بسياري از جمله آيه 30 سوره روم اين معنا به دست مي‌آيد که شيوه زندگي اسلامي، مطابق فطرت انساني است. به اين معنا که اصول اصلي و بنيادين آن با نيازهاي فطرت انساني مطابقت دارد و هرگز تحت تأثير مقتضيات زمان و مکان تغيير و تبدل و تحولي در آن راه نمي‌يابد؛ چرا که فطرت انساني هرگز تغييرپذير نيست، مگر آن که از حالت اعتدال و تعادل خارج شده باشد و انسان از انسانيت بيرون رفته و خصوصيات موجودات پست‌تر از چارپايان در او شکل گرفته باشد و يا بدتر از آنها خصوصيات موجودات بي‌جان همچون سنگ خارا در او تحقق يافته باشد. در اين صورت چون از مدار انسانيت خارج شده به طور طبيعي هيچ يک از نظام‌هاي انساني در او وجود ندارد تا مطابقتي ميان وجود چنين شخص ساقط شده‌اي با آموزه‌هاي عقلاني و وحياني باشد. (اعراف، آيه 179؛ فرقان، آيه 44؛ بقره، آيه 74؛ انعام، آيه 43؛ حديد، آيه 16)
از آنجايي که انسان داراي ابعاد و نيازهاي متنوع و متعدد بسياري است، لازم است تا در همه ابعاد شيوه زندگي اسلامي شناسايي و به مردم به عنوان کليات معرفي شود. اين مجموعه متنوع هر چند که از تعدد برخوردار است ولي همواره ثابت است و هيچ تغييري در آن رخ نخواهد داد؛ زيرا اينها کليات و يا جوامع الکلم هستند که به اصول و فرمول‌هاي کلي زندگي اشاره دارد.
با توجه به اينکه پس از مسئله چگونگي ارتباط با خدا و عبادتش، مهم‌ترين مسئله، چگونگي ارتباط با مردم است، بخش عمده شيوه زندگي اسلامي به بيان اين ارتباط و چگونگي آن اختصاص يافته است. در اين بخش تلاش بر آن بوده تا فراتر از حسن عقلي به برترين‌‌هاي اخلاقي در قالب مکارم اخلاقي توجه داده شود.
مکارم اخلاقي در سنت و سيره معصومان(ع)
پيامبر(ص) و ديگر انوار عصمت و طهارت از اهل بيت آن حضرت(ع) که عهده‌دار امامت مسلمانان هستند، در زندگي خود با گفتار و کردار خود نشان دادند که بهترين و برترين حالت کمالي در اخلاق و مکارم اخلاقي کدام است. از اين رو خداوند مردم را به ايشان ارجاع مي‌دهد و از مردم مي‌خواهد که پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت را به عنوان الگوهاي زندگي خود قرار دهند و همه چيز به ويژه نحوه ارتباط برتر با خدا و خلق را از ايشان بياموزند. (احزاب، آيات 21 و 33؛ مائده، آيه 55؛ سوره انسان و آيات ديگر)
شيوه زيستي که اهل بيت عصمت و طهارت(ع) در کلام و عمل به مردم آموختند بهترين و برترين‌هاست. البته ممکن است که ما از عهده آن، چنان که شايسته است برنياييم ولي بايد کوشش کنيم که چنين شويم. تلاش و سعي براي انجام، خود مقدس بوده و پاداش خاص خود را در دنيا و آخرت به دنبال خواهد داشت؛ چرا که انسان مکلف به انجام تکاليف است و نتيجه برعهده او نيست و خداوند به همين ميزان بسنده کرده و پاداش سعي هر بنده‌اي را که در حد توان و استطاعت خويش بکوشد به خوبي و شايستگي ادا کرده و به او مي‌بخشد. (نجم، آيه 39)
شيوه اخلاقي امام موسي کاظم(ع)
امام موسي(ع) شيوه‌اي اخلاقي را در ارتباط با مردم و حاکميت و ديگران بنا مي‌نهد که مي‌تواند اخلاق سياسي، اخلاق اجتماعي، اخلاق فردي، اخلاق مديريتي و ديگر ابعاد آن را به خوبي سامان دهد و موجب کمال رشدي فرد و جامعه شود.
مجموعه‌اي که آن حضرت در سنت و سيره عملي خويش ارائه مي‌دهد حاوي اصول اخلاقي مبتني بر مکارم اخلاقي است. در اينجا تنها به گوشه‌اي از اين مجموعه اشاره مي‌شود.
1- قدرت واقعي در توکل به خدا: هر انساني خواهان آن است که از همگان توانمندتر و قوي‌تر باشد، تا بتواند با قدرت هر آنچه را مي‌خواهد انجام داده و يا ترک کند. قوت است که قدرت را موجب مي‌شود. اگر انساني قوت و نيروي واقعي در اختيار نداشته باشد نمي‌تواند در مقام قدرت، کاري انجام دهد؛ زيرا قدرت به معناي انجام يا ترک کاري به خواست و اراده خودش است؛ اما اگر انساني قوت و توان نداشته باشد، نمي‌تواند از قدرتي برخوردار باشد که او را به ترک و انجام براساس اراده شخصي قادر سازد. از اين رو امام(ع) مي‌فرمايد که اگر خواهان قوت هستيد، به اصل و منشأ قوت مراجعه کنيد؛ چرا که منشأ قوت در تمام هستي خداوند است. پس براي اتصال به چنين منبع انرژي و قوت، بهتر است که به خدا متصل شويم. آن حضرت(ع) مي‌فرمايد: من أراد أن يکون أقوي الناس فليتوکل علي‌الله؛ هر که مي‌خواهد قوي ترين مردم باشد بر خدا توکل نمايد. (بحارالانوار، ج 7، ص 143) بنابراين اگر بخواهيم در ميان مردم داراي قوت و نيرويي باشيم که ما را قادر به انجام هر کاري به اراده خودمان کند و يا امکان ترک هر کاري را به اراده خود داشته باشيم بي‌آنکه کسي ديگر ما را مجبور به کاري يا ترک آن کند، مي‌بايست به خداوند به عنوان منشأ قوت و قدرت توکل کنيم.
2- خوش‌خويي، خير دنيا و آخرت: همه آموزه‌هاي اسلامي بر آن است تا انسان را به خوش‌خويي و حسن خلق سوق دهد. اگر کسي بتواند در زندگي خود از اين امر بهره‌مند شود، خير دنيا و آخرت را براي خود رقم زده است؛ چرا که در بسياري از آيات و روايات بر اين نکته تاکيد شده که اهل بهشت انسان‌هاي خوش‌خلق هستند و کسي که او خوش‌خويي بهره‌اي نبرده، بهشت نصيب او نخواهد بود. امام موسي(ع) به اين مهم توجه مي‌دهد و مي‌فرمايد: والله ما اعطي مومن قط خير الدنيا و الآخره، الا بحسن ظنه بالله عزوجل و رجائه له و حسن خلقه و الکف عن اغتياب المومنين؛ به خدا قسم خير دنيا و آخرت را به مؤمني ندهند مگر به سبب حسن ظن و اميدواري او به خدا و خوش‌اخلاقي‌اش و خودداري از غيبت مؤمنان. (بحارالانوار، ج 6، ص 28، ح 29) البته بايد توجه داشت که خوش‌گماني و خودداري از غيبت ديگران نيز جزيي از مصاديق خوش‌خويي است که امام(ع) به عللي به اين موارد و مصاديق تاکيد کرده است؛ چرا که يکي از علل بدخلقي انسان، بدگماني و يکي از بدترين رفتارهاي ناشايست، غيبت پشت سر ديگران است.
3- ميانه‌روي و قناعت: از ديگر رفتارهاي پسنديده در زندگي، ميانه روي و عدالت در زندگي بويژه در حوزه مصرف نعمت‌هاي الهي است. کسي که عدالت را درمصرف داشته باشد و ميانه‌روي نمايد و نسبت به آنچه که در اختيار دارد قناعت ورزد، هرگز گرفتار رفتارهاي ضداخلاقي و ناپسند نمي‌شود و به زندگي ديگران حسادت نمي‌ورزد و براي دنيا و ارضاي شهوات تلاش نمي‌کند. چنين شيوه‌اي موجب مي‌شود که در زندگي از اخلاق پسنديده‌اي سود برد و رفتارش با ديگران بسيار متواضعانه و خوب باشد. از اين رو امام موسي کاظم(ع) مي‌فرمايد: من اقتصد وقنع بقيت عليه النعمه و من بذر و أسرف زالت عنه النعمه؛ هر که ميانه‌روي کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپايد و هر که بيجا مصرف نمايد و زياده‌روي کند، نعمتش زوال يابد. (تحف‌العقول، ص 403)
انساني که اسراف مي‌کند نه‌تنها به خودش ظلم کرده بلکه به ديگران نيز ظلم کرده است، براي اينکه اجازه نمي‌دهد تا ديگران از آن نعمت بهره‌مند شوند اما اگر قناعت ورزد مي‌تواند از آن مال به ديگران انفاق کند و از آثار انفاق همچون افزايش مهر و محبت برادران بهره‌مند شود.
4- پرهيز از کبر و بدگويي: از نظر اسلام کبر و بزرگي تنها از آن خداست و هيچ کس نمي‌تواند خود را متصف به صفت کبر نمايد و انساني متکبر در درون و مستکبر در عمل اجتماعي باشد؛ چرا که بسياري از بدبختي‌هاي اجتماعي جامعه مرتبط با همين روحيه ضداخلاقي و پست کبر و تکبر و استکبار است. ابليس به سبب همين خصلت است که رفتاري زشت نسبت به حضرت آدم(ع) بلکه خدا درپيش گرفت و براي خود بدبختي و شقاوت ابدي را رقم زد. در آيات قرآني از اين صفت به شدت نهي شده است. از ديگر رفتارهاي زشت و صفات ناپسند بدزباني است که انسان را از مسير خوش خويي دور مي‌کند و جامعه را دچار بدبختي و واگرايي مي‌کند. امام کاظم(ع) درباره تاثير کبر در آينده بشر مي‌فرمايد: اياک و الکبر، فانه لايدخل الجنه من کان في قلبه مثقال حبه من کبر؛ از کبر و خودخواهي بپرهيز، که هر کسي دردلش به اندازه دانه‌اي کبر باشد، داخل بهشت نمي‌شود. (تحف‌العقول، ص 417) آن حضرت(ع) همچنين درباره بدزباني مي‌فرمايد: ان‌الله حرم الجنه علي کل فاحش بذئ قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما قيل فيه؛ خداوند بهشت را بر هر هرزه‌گوي کم‌حيا که باکي ندارد چه مي‌گويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است. (تحف‌العقول، ص 416)
از نظر اسلام انسان بايد فردي متواضع و فروتن باشد از اين‌رو آن حضرت(ع) نيز به بيان تواضع حقيقي مي‌پردازد و در عبارتي در تعريف و تبيين آن مي‌فرمايد: التواضع: ان تعطي الناس ما تحب ان تعطاه؛ تواضع و فروتني آن است که آنچه دوست داري، ديگران درباره تو انجام دهند، تو هم همان را درباره ديگران انجام دهي. (وسائل‌الشيعه: ج15، ص273، ح 20497) اين يک قاعده طلايي در زندگي اجتماعي است؛ زيرا اگر انسان‌ها هر آنچه دوست دارند ديگران درباره آنان بگويند و انجام دهند خود در اين امور پيشگام باشند، جامعه بهشت مي‌شود و هيچ‌کس ناراضي نخواهد شد؛ زيرا هيچ کسي بدي و زشتي و بي‌احترامي و بداخلاقي براي خود نمي‌خواهد و از آنجايي که فطرت همگان در اين اصول مشترک است، رضايت عموم پديدار خواهد شد.
5. صداقت و راستي در قول و عمل: انسان خردمند انساني است که به حکم عقل در قول و عمل صداقت دارد و هرگز عملي را انجام نمي‌دهد که او را از مسير درستي و صداقت بيرون بردو کلامي نمي‌گويد که دروغ باشد؛ چرا که بنياد بسياري از گناهان و رفتارهاي زشت و ناپسند، بي‌صداقتي در قول و فعل است. امام کاظم(ع) مي‌فرمايد: انما شيعه علي من صدق قوله فعله؛ همانا شيعه علي کسي است که قول او فعلش را تصديق کند (کافي، ج8، ص228، ح290) آن حضرت(ع) در جايي ديگر عدم مطابقت قول و عمل را که شيوه منافقان است نقد کرده و مي‌فرمايد: بئس العبد يکون ذاوجهين و ذاللسانين؛ بد کسي است آن‌که داراي دو چهره و دو زبان است که باطن و ظاهرش متفاوت باشد و در پيش رو چيزي گويد و پشت سر چيز ديگر. (تحف‌العقول، ص 291؛ بحارالانوار، ج1، ص150، ضمن ح30) آن حضرت در جايي ديگر درباره صداقت مي‌فرمايد: من صدق لسانه زکي عمله، و من حسنت نيته زيد في رزقه، و من حسن بره باخوانه و اهله مد في عمره؛ هر که زبانش صادق باشد اعمالش پاکيزه است، هر که فکر و نيتش نيک باشد در روزي‌اش توسعه خواهد بود، هر که به دوستان و خانواده‌اش نيکي و احسان کند، عمرش طولاني خواهد شد. (تحف‌العقول، ص388، س17؛ بحارالانوار، ج75، ص303، ضمن حديث 25)
6. امانت‌داري: يکي ديگر از اصول اساسي تقواي عقلاني که عقل و وحي بر فضيلت آن تأکيد دارند، امانت‌داري است. اين کار بارها مورد تأکيد آيات قرآني قرار گرفته است. امامان(ع) در سنت و شيوه زندگي خود نشان دادند که تا چه اندازه امانت‌داري در کنار صداقت و عدالت در زندگي مي‌تواند جان و جامعه را در مسير کمال قرار دهد. امام موسي کاظم(ع) مي‌فرمايد: اداء الامانه و الصدق يجلبان الرزق، والخيانه و الکذب يجلبان الفقر و النفاق؛ فرمود: امانت‌داري و راست‌گوئي، هر دو موجب توسعه روزي مي‌شوند؛ وليکن خيانت در امانت و دروغ‌گوئي موجب فلاکت و بيچارگي و سبب تيرگي دل مي‌باشد. (تحف‌العقول، ص297؛ بحارالانوار، ج75، ص327، ضمن ح4)
7. خوش‌گويي و مسئوليت‌پذيري و خيرخواهي: يکي از ابعاد خوش‌خويي، خوش‌گويي و خيرخواهي در قول و عمل است. در آيات و روايات به اين فضيلت اخلاقي توجه داده شده است. در آيات قرآن از بندگان خواسته شده تا همواره بيان خوش داشته باشند و حتي اگر جاهلان و سفيهان سخنان زشتي بر زبان آوردند و به دشنام پرداختند شما با سلام و کرامت از آنان عبور کنيد و همواره سخني متين، نرم، کريمانه، معروف، محکم و استوار از نظر منطق و عقل بر زبان آريد. (بقره، آيه 102؛ نساء، آيات 5 و 8 و 9؛ اسراء، آيه 123؛ يس، آيه 57 و آيات ديگر) امام موسي کاظم(ع) نيز در عبارت کوتاهي از انسان‌ها مي‌خواهد که در زندگي خود همواره خيرخواه مردم بوده و بر مسئوليت‌پذيري در قبال مردم با آنان برخورد خوشي داشته باشند تا بهترين زندگي تحقق يابد ايشان مي‌فرمايد: ابلغ خيرا و قل خيرا و لاتکن امعه؛ نسبت به همنوع خود خير و نيکي داشته باش و سخن خوب و مفيد بگو و خود را تابع بي‌تفاوت و بي‌مسئوليت قرار مده. (تحف العقول، ص304، بحارالانوار، ج2، ص21، ح62، و ج 75، ص 325، ح2.)
سخن در بيان شيوه اخلاق اسلامي در تعاملات اجتماعي، سياسي و علمي و مانند آن بسيار است ولي به همين مقدار بسنده مي‌شود.

 


عبدالکريم پاک‌نيا تبريزي
در مقاله حاضر با مروري به نقش اخلاص در زندگي امام خميني با جلوه‌هاي اخلاص وخدامحوري در انديشه و سيره عملي ايشان آشنا خواهيم شد، به اميد اين که وجود خود را به گوهر زيباي اخلاص بيارائيم و از آلودگي‌هاي زشت ريا پاک سازيم.
در ضمير ما نمي‌گنجد به غير دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس1
خداوند متعال در مورد ويژگي‌هاي انسان‌هاي شايسته مي‌فرمايد: «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان‌الله لمع المحسنين؛(عنکبوت62) آن‌ها که در راه ما خالصانه تلاش مي‌کنند، قطعا به راه‌هاي خود (در راهيابي به کمال)، هدايتشان خواهيم کرد و خداوند با نيکوکاران است». حضرت امام خميني يکي از مصاديق اين آيه شريفه بود، او مخلصانه در راه خدا تلاش نمود و خداوند هم راه‌هاي برون رفت از مشکلات را به نحو احسن برايش نشان داد و به زيباترين صورت به سوي هدف والايش هدايت نمود. او با تمام وجود خود را وقف ترويج مکتب توحيد کرد و خداوند هم طبق وعده‌اش- که هرگز تخلف نپذيرد- در تمام عرصه‌ها همراهي‌اش نمود.
آري اخلاص ارزشمندترين سرمايه حضرت امام خميني(ره) در طول زندگيش بود که در پرتو آن توانست جهان معاصر را تحت تاثير قرار داده و عظيم‌ترين رخداد معنوي، سياسي و فرهنگي را در قرن حاضر رقم بزند. سرمايه اخلاص چنان نيرويي به ايشان بخشيده بود که دل‌هاي مشتاق کمال، مجذوب او شدند و با تبعيت از آن يگانه دوران، مسير خود را تغيير داده وراه سعادت را انتخاب کردند. خلوص امام، چنان در قلب و روح انسان‌ها آثار معنوي و ظاهري فراواني پديد آوردکه بسياري از جوانان يک شبه ره صد ساله پيمودند.
اخلاص از نگاه امام خميني(ره)
امام خميني در تعريف اخلاص حديث امام صادق(ع) را يادآور مي‌شود که مي‌فرمايد: «العمل الخالص الذي لاتريد ان يحمدک عليه احد الا الله عز وجل والنيه افضل من العمل؛ عمل خالص [آن است] که نخواهي کسي جز خدا مدح و ثناي تو را گويد و نيت برتر از عمل است.»2
ايشان در مورد ريا هم مي‌فرمايد: «ريا» عبارت از نشان دادن و وانمود کردن چيزي از اعمال حسنه يا خصال پسنديده يا عقايد حقه است به مردم، براي منزلت پيدا کردن در قلوب آن‌ها واشتهار پيدا کردن پيش آن‌ها به خوبي و صحت و امانت و ديانت بدون قصد صحيح الهي.3 امام خميني مکنونات قلبي و باور عميق خود را در مورد اخلاص در راه خدا و پرهيز از رياکاري اين‌گونه بيان داشته است:
اي عزيز، نام نيک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را براي خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامتهاي اخروي و نعمت‌هاي آن عالم، در همين عالم هم به تو کرامت‌ها ميکند، تو را محبوب مي‌نمايد، موقعيت تو را در قلوب زياد مي‌کند، تو را در دو دنيا سربلند مي‌فرمايد. ولي اگر بتواني با مجاهده و زحمت، قلب خود را از اين حب هم به کلي خالص نما، باطن را صفا ده تا عمل از اين جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد، روح بي‌آلايش شود، کدورت نفس برطرف گردد. حب و بغض مردم ضعيف، شهرت و اسم نزد بندگان ناچيز، چه فايده‌اي دارد. فرضا فايده داشته باشد، يک فايده ناچيز جزئي چند روزه است. ممکن است اين حب عاقبت کار انسان را به ريا برساند و خداي نخواسته آدم را مشرک و منافق وکافر کند، اگر در اين عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبي، پيش بندگان صالح خدا و انبياي عظام او و ملائکه مقربين رسوا شود، سرافکنده گردد، بيچاره شود.
رسوايي آن روز را نمي‌داني چه رسوايي است. سرشکسته در آن محضر را خدا مي‌داند چه ظلمت‌ها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالي کافر مي‌گويد: «اي کاش خاک بودم.4 و ديگر فايده ندارد. (چهل حديث ص 41)
من هيچکاره‌ام!
ايشان از همان اوايل نهضت، اطرافيان خود را با فرهنگ اخلاص‌طلبي و رياگريزي آشنا کرد. بعضي از روحانيون در قم به زندان افتاده بودند که مرحوم شهيد محلاتي هم از جمله آن‌ها بود. امام در همان اوايل آن‌ها را جمع کرده و فرمودند: «اگر براي من اين کار را کرديد و زندان رفتيد، من نه پاداشي دارم به شما بدهم، نه اين که اقدامي مي‌توانم بکنم. خوب، التماس دعا! براي من اين کار را نکنيد. اگر براي خدا مي‌کنيد، صبر کنيد و از اين چيزها باکي نداشته باشيد و کار خودتان را انجام بدهيد».5
اين رفتار امام مصداق کلام خداست که در آيه 5 سوره بينه مي‌خوانيم: «و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوه و يوتوا الزکوه و ذلک دين القيمه؛ به آنها دستوري داده نشده بود جز اين که خدا را بپرستند در حالي که دين خود را خالص کنند و از شرک به توحيد بازگردند نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و اين است آيين مستقيم و پايدار!»
امام خميني هر اندازه که به خلوص نيت و آثار و برکات آن باور داشت به همان اندازه از ريا و خودنمايي متنفر بود. چرا که ريا نه تنها آثار سوئي درروح و جسم انسان دارد، بلکه انسان را تا مرز کفر و شرک پيش مي‌برد و جامعه را به سوي تملق و دورويي و نفاق سوق مي‌دهد. دو خاطره زير گوياي نمونه‌هايي از اين واقعيت است:
نمي‌توانم قصد قربت کنم!
يکي از علماي همدان به قم مشرف شد و در منزل برادرش ميهمان گرديد. برادرش از شاگردان حضرت امام بود. يک روز صبح بنده و مرحوم حجت‌الاسلام حاج‌آقا مهدي شاه‌آبادي به حضور حضرت امام در منزل ايشان شرفياب شديم. آقاي شاه‌آبادي به ايشان عرض کرد: فلاني از همدان آمده و مرد خوبي است و اهل مبارزه است. خيلي در ايام مبارزه کوشش کرده و الان در قم در منزل برادرش ميهمان است. خوب است که شما از اين شخص ديدار کنيد. امام در پاسخ فرمودند: من حالم مساعد نيست.
مرحوم شاه‌آبادي اصرار نمودند که برادرش شاگرد شماست و خودش هم به شما ارادت دارد. حضرت امام براي بار دوم فرمودند: گفتم حالم مساعد نيست چون تب دارم، البته آن قدر تب ندارم که نتوانم به منزل اين آقا بروم و از او ديدن کنم، بلکه چون نمي‌توانم قصد قربت کنم [نمي‌آيم] زيرا شما گفتيد اين آقا از ارادتمندان شماست، به اين جهت نمي‌آيم. مرحوم آقاي شاه‌آبادي با شنيدن اين سخن حضرت امام، ساکت شد. (همان ص 224)
پرهيز از گريه ريائي
امام در کوچک‌ترين مسائل سعي مي‌کرد از خطر ريا دور باشد و هرگز براي غيرخدا عملي انجام ندهد. در شب شهادت مرحوم حاج‌آقا مصطفي در مسجد هندي نجف مجلس فاتحه گذاشته بودند، آقاي سيدجواد شبر منبر رفتند ايشان نقل مي‌کرد در اين مجلس که امام هم در آن شرکت کرده بودند، روضه حضرت علي‌اکبر(ع) را خوانده و هفت بار هم در منبر به اين روضه اشاره و گريزهايي زده بود اما امام با نهايت آرامش در مجلس نشسته بودند. ايشان با آن گريزهاي متعدد مي‌خواست از امام گريه‌اي بگيرد که دل ايشان سبک شود، ولي موفق نشد. با اينکه مصيبت بزرگي بود يک عده که حال امام را ديدند گفتند از بس مصيبت سنگين است، امام شوکه شده و گريه‌شان نمي‌آيد! لذا پس از مجلس، امام که به منزل تشريف برد به او عرض کردند: آقا شما امشب در روضه گريه نکرديد؟ ايشان فرمودند: وقتي او روضه مي‌خواند به من نگاه مي‌کرد و من ترسيدم اگر گريه کنم براي غيرخدا گريه کنم يعني گريه‌ام بابت مصيبت فرزندم باشد نه براي رضاي خدا. (همان)
آثار اخلاص در زندگي
پرهيز از تظاهر و خالص کردن عمل براي خدا برکات فراواني در زندگي افراد به ويژه رهبران الهي دارد که به برخي از آنان اشاره مي‌کنيم:
1- بصيرت ويژه
در حديث معروفي از رسول خدا(ص) نقل شده است: «ما اخلص عبدلله عزوجل اربعين صباحا الا جرت ينابيع الحکمه من قلبه علي لسانه؛6 چنانچه بنده‌اي از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پيشه خود سازد، چشمه‌هاي حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاري مي‌شود.»
حضرت امام که در تمامي مراحل زندگي همواره خدا را ناظر اعمال خويش مي‌دانست به مقام مخلصين دست يافته بود و با بصيرت ويژه خدادادي، هميشه به موقع و به جا تصميم مي‌گرفتند؛ مثلا زماني که رژيم طاغوت تصميم گرفت که ساعت 5/4 بعدازظهر روز 21 بهمن سال 57 را حکومت نظامي اعلان کند، امام(ره) به موقع، يعني حدود نيم ساعت بعد از اعلان خبر، فرمودند: حکومت نظامي لغو شود و همه مردم به خيابان‌ها بيايند. چنين شد و به دنبال آن سر و صدا و درگيري آغاز شد. انقلابيون به کمک بلندگو و با موتور و ماشين‌هاي شخصي در خيابان‌هاي تهران به راه افتادند و همه مردم را مطلع کردند تا با وجود اعلان حکومت نظامي از سوي رژيم، در خيابان‌ها حضور جدي داشته باشند، البته بعد از انقلاب روشن شد که اگر اين تصميم به موقع گرفته نمي‌شد، همان شب کودتا مي‌شدو محل اقامت امام(ره) و جاهاي حساس ديگر بمباران مي‌گرديد.7
2- عزت و شوکت
امام صادق(ع) فرموده‌اند: «ان المؤمن يخشع له کل شيء و يهابه کل شيء ثم قال اذا کان مخلصا لله اخاف الله منه کل شيء حتي هوام الأرض و سباعها و طير السماء؛8 همه چيز در مقابل مومن خشوع مي‌کند و همه از هيبت او مي‌ترسند.» و در ادامه فرمود: «هرگاه مؤمن براي خدا خالص باشد، خداوند کاري مي‌کند که همه‌چيز، حتي شيران و درندگان زمين و پرندگان هوا، از او بترسند. بنيان‌گذار انقلاب نيز با الهام از ائمه اطهار همواره مي‌فرمود: اگر با خلوص نيت در راه شريعت مطهره خدمت کنيد عزت و عظمت از آن شما است؛‌ فلله العزه و لرسوله و للمؤمنين.9
همين خلوص نيت آن گرامي در راه خدا به وي چنان قدرتي داده بود که با شجاعت تمام در مقابل مستکبران جهان ايستاده و آنان را با تمام قدرت تحقير مي‌کرد. به مسئولين کشور مي‌فرمود: من بار ديگر از مسئولين بالاي نظام جمهوري اسلامي مي‌خواهم که از هيچ‌کس و از هيچ‌چيز جز خداي بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد عليه فساد و فحشاء سرمايه‌داري غرب و پوچي و تجاوز کمونيزم نکشند که ما هنوز در قدم‌هاي اول مبارزه جهاني خود عليه غرب و شرقيم... من باز مي‌گويم: همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند که غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي‌تان - به خيال خام خودشان- بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور. هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان، خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد که اگر آرام گذاريد، لحظه‌اي آرامتان نمي‌گذارند!»10
3- مديريت الهي در زندگي
پيامبر اکرم(ص) فرمود: خداوند عزيز و جليل فرموده است: «لا اطلع علي قلب عبد فاعلم منه حب الاخلاص لطاعتي لوجهي و ابتغاء مرضاتي الا توليت تقويمه و سياسته، بر قلب بنده‌اي که در آن محبت اخلاص براي طاعت خودم و پيروي رضايتم را بيابم، قوام و پايداري زندگي او و اداره امور او را به عهده مي‌گيرم».11
امام خميني اين حديث قدسي را در مدت رهبري خود عينيت بخشيد. مديريت بي‌نظير امام خميني در تمام دوران‌هاي انقلاب اسلامي ايران که همواره با بحران‌هاي غيرقابل تصوري مواجه بود با هيچ منطقي به غير از منطق الهي و خلوص نيت قابل توجيه نيست. هدايت کشتي انقلاب در ميان امواج سهمگين توطئه‌ها، ترورها، ناامني‌ها از داخل و خارج حتي بحران‌هايي که از طريق خواص ايجاد مي‌شد هرگز بدون عنايت الهي و بدون ارتباط محکم با مبدا هستي امکان‌پذير نبود. سخن معروف امام خميني درباره آزادي خرمشهر در همين راستا بيان شده است که فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد.12 و در جاي ديگر فرمود: خداي تبارک و تعالي ما را از قيد و بندهاي استعمار و استبداد آزاد کرد.13 يعني مديريت اصلي دست خداوند است.
با تظاهر و صحنه‌سازي و رياکاري هرگز نمي‌توان با آن همه مشکلات مواجه شد و سربلند بيرون آمد. امام مي‌فرمود: بايد تلاش کنيم زهد و قدس اسلام ناب محمدي را از زنگارهاي تقدس‌مآبي و تحجرگرايي اسلام امريکايي جدا کرده و به مردم مستضعفمان نشان دهيم. ما اگر توانستيم نظامي برپايه‌هاي نه شرقي نه غربي واقعي و اسلام پاک منزه از ريا و خدعه و فريب را معرفي نماييم، انقلاب پيروز شده است. 14
4-رهايي از گرفتاري‌ها
علي«ع» فرموده‌اند: «وبالاخلاص يکون الخلاص،15 رهايي انسان[از گرفتاري‌هاي دنيوي و آخرتي] در اخلاص ورزيدن است.»
خلوص نيت امام موجب شد که از همه مشکلات و گرفتاري‌ها نجات يافته و خلاص شويم که از مهم‌ترين آن‌ها فتنه‌هاي ساختار‌شکن و بحران‌هاي ساختگي، جنگ هشت ساله و حمله نظامي آمريکا بود که به نحو شايسته‌اي کشور اسلامي ما از آن‌ها نجات يافت.
پيامدهاي ريا
1- نفاق
قرآن رياکاران را در رديف منافقان قلمداد کرده و مي‌فرمايد: «ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصلوه قاموا کسالي يراون الناس و لايذکرون الله الا قليلا (نساء 142) منافقان مي‌خواهند خدا را فريب دهند در حالي که او آن‌ها را فريب مي‌دهد و هنگامي که به نماز به مي‌خيزند با کسالت بر مي‌خيزند و در برابر مردم ريا مي‌کنند و خدا را جز اندکي ياد نمي‌نمايند.»
امام هم در مورد نفاق رياکاران مي‌فرمايد: آن که ما امروز مبتلاي به آن هستيم و آن دسته منافقيني که اظهار اسلام مي‌کنند و کمر اسلام را مي‌خواهند بشکنند. کار مسلمان‌ها با اين‌ها مشکل است. حل مسئله اين‌ها بسيار مشکل است. اين غير از آني است که «نصيري» است، که مطلبش معلوم است. و «هويدا» است که مطلبش معلوم است. «هويدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمين است و «نصيري» هم معلوم بود که مردم را چه کرده و تکليف مردم با او معلوم بود و گرفتند آن‌ها را و به جزاي خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس مآبي که تسبيح هم دستش گرفته است و مي‌گويد به اسلام هم من خدمت مي‌کنم. اين مقدس مآب را چه بايد بکنيم...؟ اين طايفه منافقين هم که نمي‌شود با آن‌ها کاري کرد. اسلام از صدر، از اولي که اسلام پيدا شده تا حالا، مبتلاي به اين جمعيت هست و حل مسئله اين‌ها مشکل‌تر از هر مسئله‌اي است براي اسلام و مسلمين. اشخاصي که فرياد براي اسلام مي‌زنند و مي‌زدند و از مليت و از اسلاميت و از اين‌ها مي‌گفتند، بعد معلوم شد که اين آقا که اين قدر اسلام‌مآب است واين قدر ملي است رابطه دارد با امريکا. بعضي از اين روشنفکرهاي ما اين طوري‌اند، منافق‌اند. اگر صاف مي‌ايستادند، مردانه مي‌ايستادند، مثل آن فرض کنيد آدمي که مي‌ايستد، مي‌گويد که من طرفدارم. در بين اين‌هايي که کشتند، يکي‌شان ايستاد گفت که نه خير من طرفدار شاه هستم. حالا هم طرفدار شاهم. کشتندش. اين مردانه ايستاد و مردانه هم مرد. به جهنم هم رفت ... 16
2-سلب توفيق
خداوند متعال رياکاران را انسان‌هاي شکست خورده و ناموفق معرفي کرده مي‌فرمايد: «ولاتکونوا کالذين خرجوا من ديارهم بطرا و رئاء الناس و يصدون عن سبيل‌الله و الله بما يعملون محيط (انفال 47) و مانند کساني نباشيد که از روي هوا‌پرستي و غرور و خودنمايي در برابر مردم از سرزمين خود بيرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مي‌داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مي‌کنند احاطه و آگاهي دارد.»
امام در اين زمينه مي‌نويسد: اي عزيز، براي يک خيال باطل، يک محبوبيت جزئي بندگان ضعيف، يک توجه قلبي مردم بيچاره، خود را مورد سخط و غضب الهي قرار مده، و مفروش آن محبت‌هاي الهي، آن کرامت‌هاي غيرمتناهي، آن
اين جمله‌اي که از امام بزرگوار ما نقل شده است و شما شنيديد که فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، دقيق‌ترين و حکيمانه‌ترين سخني است که در اين باب گفته شده است، عينا همان «و ما رميت اذ رميت ولکن الله رمي». قدرت خداي متعال در دل رزمندگان، در اراده و عزم پولادين رزمندگان، در صبر رزمندگان، در بازوي تواناي رزمندگان، در قدرت ابتکار رزمندگان تجلي پيدا کرد. (پايگاه اطلاع‌رساني دفتر مقام معظم رهبري)
الطاف و مراحم ربوبيت را به يک محبوبيت پيش خلق که مورد هيچ اثري نيست و از او هيچ ثمري نبري جز ندامت و حسرت. وقتي دستت از اين عالم کوتاه شد، که عالم کسب است و عملت منقطع گرديد، ديگر پشيماني نتيجه ندارد و رجوع بي‌فايده است.17
در شرح حال امام آمده است: امام درحالي که فردي متعبد و شب زنده‌دار بودند؛ ولي از تظاهر به تقدس و تقوا در انظار مردم فوق‌العاده بيزار بودند. در طول عمرشان ديده نشد در انظار مردم تسبيح به دست بگيرندو ذکر بگويند. ايشان در حالي که مردي زاهد و وارسته بودند و هرگز دل به دنيا نبسته بودند، سعي مي‌کردند که از نظر لباس و وضع ظاهري در سطح مطلوبي باشند و از پوشيدن لباس‌هاي کهنه و پاره و يا لباس‌هاي کم‌قيمت اجتناب مي‌ورزيدند.18
3- دوري از توحيد و يگانه‌پرستي
امام خميني در اين مورد در شرح حديث ريا مي‌نويسد: مقام سوم که رياي معروف پيش فقها، رضوان‌الله عليهم، است، داراي همين دو درجه است: يکي آن که اتيان به عمل و عبادت شرعي کند يا اتيان به راجحات عقلي نمايد به قصد ارائه به مردم و جلب قلوب، چه آن که ذات عمل را به قصد ريا کند، يا کيفيت، يا شرط، يا جز، آن را، به طوري که در کتب فقهيه (در نيت نماز) متعرض‌اند. ديگر آن که ترک عملي کند به همان مقصود. يزيد بن خليفه از حضرت صادق، عليه‌السلام، نقل مي‌کند که فرمود: کل رياء شرک انه من عمل للناس کان ثوابه علي الناس و من عمل لله کان ثوابه علي الله؛ هر ريايي شرکت است. هر کس براي مردم کار کند، ثواب او بر عهده مردم مي‌باشد، و کسي که براي خدا عمل کند، پاداش او را خدا مي‌دهد.»19
اما در همين زمينه مي‌فرمايد: اگر فطرت توحيد از دست رفت، که فطره الله است، و به جاي آن شرک و کفر جايگزين شد، ديگر شفاعت شافعين نصيب انسان نشود، و انسان مخلد در عذاب است- آن هم چه عذابي؟ عذابي که از قهر الهي و غيرت ربوبي بروز کند. (همان ص 39)
حالا بيايم مشرک بشوم؟
امام خود نيز فقط براي خدا عمل مي‌کرد. آقاي فرقاني مي‌گويد: در نجف بعضي از آقايان و مردم به امام گله مي‌کردند که چرا با بعضي از دوستانتان زياد گرم نمي‌گيريد؟ مثلا مي‌گفتند دو آيت‌الله به هم مي‌رسند، به هم تعظيم مي‌کنند و با همديگر گرم مي‌گيرند. امام مي‌فرمودند: «من در طي مدت چهل سال زحمت کشيدم تا موحد شدم حالا تازه بيايم و مشرک بشوم و سجده کنم براي شما و آقايان؟!»20
4- محروميت از لذت‌هاي معنوي
امام در مورد لذت غيرقابل تصور اخلاص مي‌فرمايد: اين قدر خيانت مکن بر اين امانت الهي! پاک کن آينه قلب را تا نور جمال حق در او جلوه کند، و تو را از عالم و هر چه در اوست بي‌نياز کند، و آتش محبت الهي در قلب افروخته شده تمام محبت‌ها را بسوزاند که همه عالم را به يک لحظه آن ندهي، و چنان لذتي ببري از ياد خدا و ذکر آن که تمام لذات حيواني را بازيچه بداني. اگر اهل اين مقام هم نيستي و اين معاني در نظرت عجيب مي‌آيد، نعمت‌هاي الهي را در عالم ديگر که قرآن مجيد و اخبار معصومين از آن‌ها اطلاع داده‌اند، از دست مده، به واسطه جلب قلوب مخلوق براي شهرت چند روزه موهوم، آن همه ثواب‌ها را ضايع مکن، از آن همه کرامات خود را محروم مکن، سعادت ابدي را به شقاوت هميشگي مفروش. (چهل حديث ص 42)
سعدي در اين معنا چه زيبا گفته است:
اگر لذت ترک لذت بداني
دگر شهوت نفس، لذت نخواني
هزاران در از خلق بر خود ببندي
گرت باز باشد دري آسماني
سفرهاي علوي کند مرغ جانت
گر از چنبر آز بازش پراني
وليکن تو را صبر عنقا نباشد
که در دام شهوت به گنجشک ماني
زصورت پرستيدنت مي‌هراسم
که تا زنده‌اي ره به معني نداني
1-امام خميني معمولا اين شعر اوحدي مراغه‌اي را در موضوع اخلاص مترنم مي‌شد. (چهل حديث ص 333)
2- الکافي، ج2، ص: 16
3- همان، ص 35.
4‌-‌ اشاره است به آيه يوم ينظر المرء من قدمت يداه و يقول الکافر يا ليتني کنت ترابا. (روزي که شخص به آنچه پيش فرستاده است مي‌نگرد و کافر مي‌گويد: اي کاش خاک مي‌بودم.)(نبأ 40).
5‌-‌برداشتهايي از سيره امام خميني، جلد3، ص 222.
6- عيون أخبار الرضا عليه‌السلام، ج 2، ص:‌69
7- پرتوي از خورشيد/ ص 259.
8- جامع الأخبار، ص 100.
9- برگرفته از سوره منافقون، آيه 8: «عزت از آن خدا و پيامبرش و مؤمنان است.»
10- صحيفه امام، ج 21، ص: 328.
11-مستدرک الوسائل، ج 4، ص: 483
12- به نقل از رهبر انقلاب در دانشگاه امام حسين(ع) در سوم خرداد 1389. 13- صحيفه امام، ج 7، ص: 490
14- همان، ج 21، ص 143
15- الکافي (چاپ الاسلاميه)، ج 2، ص: 468
16- صحيفه امام، ج11، ص:234
17- چهل حديث/ ص 39.
18- آيت‌الله جعفر سبحاني، حوزه ش. 32.
19- چهل حديث/ ص 35.
20- برداشت‌هايي از سيره امام خميني، جلد 3، ص 225.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10