(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 22 تـیـر 1392 - شماره 20540

سرمایه سیاسی انتخابات و اعتمادهای شش‌گانه
بازخوانی حادثه 18 تیر 1378
حادثه تا حماسه (قسمت اول)
   


واقعه‌ی انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، حادثه‌ای عظیم، پربركت و تاریخ‌ساز برای ایران اسلامی است. چیستی و چرایی این واقعه، عوامل مؤثر بر آن، فرآیند و پیامدهای آن مهم‌ترین پرسش‌های این پژوهش است. هنوز تمامیت واقعه بر بازیگران و سازندگان این واقعه به مثابه یك امر انسانی آشكار نشده، زیرا حجاب معاصرت مانع از آن است. باید مدتی از حادثه فاصله بگیریم تا بتوانیم تمامیت آن را مشاهده كنیم و امكان تحلیل سیاسی آن را به دست آوریم.
۱. انتخابات و سرمایه سیاسی
سرمایه‌ی سیاسی از آن نوع سرمایه‌های قلمرو سیاست است كه مربوط به قلمرو سیاستمداران، نظام سیاسی و نگاه معطوف به آن از سوی حكومت‌شوندگان است. این سرمایه نیز همچون دیگر سرمایه‌های ملموس اقتصادی یا اجتماعی می‌تواند در هر نظام سیاسی و به‌ویژه معطوف به هر سیاستمداری، همواره در نوسان كاهشی یا افزایشی باشد. سرمایه‌ی سیاسی با مشروعیت سیاسی در ارتباط است و به نوعی وجه ملموس‌تر مشروعیت سیاسی و در واقع پایه‌ی ذهنی ثبات سیاسی حكومت‌ها یا وجه ثابت سیاست‌، یعنی نظام سیاسی و نیز وجه متغیر سیاست، یعنی دولت‌های چهارساله است. سرمایه‌ی سیاسی می‌تواند معطوف به دیگر كشورها نیز باشد.
انتخابات همواره می‌تواند به منزله‌ی شارژكننده‌ی سرمایه‌ی سیاسی هر نظام سیاسی باشد. انتخابات می‌تواند با هوشمندیِ معماران و كارگزاران آن و نیز بازیگران سیاسی -كه مردم باشند- به تولید انرژی برای نظام سیاسی تا اطلاع ثانوی بپردازد. سرشت محذور محور انتخاب‌ها و تصمیمات سیاسی به گونه‌ای است كه همواره ناراضی‌تراشی می‌كند. سرمایه‌ی سیاسی سیاستمدار منتخب در آغاز انتخابات به‌تدریج ریزش می‌كند، مگر آن‌كه بتواند به طور مستمر و مدبرانه و كارآمد، به بازتولید سرمایه‌ی سیاسی خود بپردازد.
اختلافات و شكاف‌ها به‌تدریج بر سر ارزش‌های كمیاب سیاسی مرتباً تولید می‌شود و افزایش می‌یابد و سرانجام، اولویت‌ها و ترجیحات سیاسی و اقتضائات جدید در سیاست‌ داخلی و خارجی بروز می‌كند. یك انتخابات خوب به مثابه یك سوپاپ تخلیه‌ی نارضایتی‌های انباشته شده است و نوعی تخلیه‌ی روانی برای مردم فراهم ‌می‌كند. یك انتخابات خوب، اختلافات احزاب، جناح‌ها و قطب‌های سیاسی موجود در جامعه بر سر موضوعات گوناگون را حل و فصل می‌كند. حل و فصل این اختلافات بر مبنای آراء مردم و منطق «اكثریت» صورت می‌گیرد و اختلافات را مرتفع و سرمایه‌ی سیاسی تولید می‌كند. این همه در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ رخ داد.
انتخابات به مثابه یك شركت سهامی عام و فراگیر است كه سرمایه‌ی سیاسی را افزایش می‌دهد. هر فرد ایرانی یك سهم در این شركت سهامی دارد. رأی و سهم هر فرد با دیگران برابر است. هر فرد هر چند برجسته یا عادی، فقط یك رأی دارد. تراكم قطره‌های آراء تك‌تك مردم سیل سرمایه‌ی سیاسی را راه می‌اندازد. كاری كه یك قطره نمی‌تواند انجام دهد، یك سیل كه انباشت همان قطره‌ها است، می‌تواند انجام دهد. با سرمایه‌ی سیاسی كه اعتماد سیاسیِ شارژشده‌ی نظام سیاسی است، می‌توان كارهای عظیمی را به سرانجام رساند.
۲. بازپرداخت بدهی و ذخیره منفی
بازپرداخت ذخیره‌ی منفی از دیگر دستاوردهای سرمایه‌ی سیاسی انتخابات است. نتایج انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، جبران «ذخیره‌ی منفی» خرداد ۱۳۸۸ است. در آن انتخابات، سرمایه‌ی سیاسی حاصل از مشاركت ۴۰ میلیونی مردم و آن پس‌انداز به یكباره طی چند ماه فتنه‌ی پس از انتخابات از بین رفت و حتی به صورت منفی و بدهی درآمد. این ذخیره‌ی منفی در انتخابات ۹۲ در سه جلوه جبران شد:
اول آن‌كه برخی از آحاد طبقه‌ی متوسط و غیر آن، ادعای دروغین «تقلب در انتخابات» را به مثابه‌ یك امر محقق پذیرفتند. بنابراین اعتماد سیاسی آنان خدشه‌دار شد. برخی افراد تصور كردند در انتخابات ۱۳۸۸ یك تقلب در مقیاس جابه‌جایی ۱۱ میلیون رأی اتفاق افتاده است! با انتخابات ۱۳۹۲ به طور كلی این تصور غلط اصلاح شد و ذخیره‌ی منفی به سرمایه‌ی سیاسی مثبت تبدیل شد. این اقشار دوباره جذب نظام شدند و اعتماد سیاسی آنان بازپروری شد.
دوم آن‌كه انتخابات ۹۲ دلخوری‌ها و زخم‌های كهنه و چهارساله‌ی برخی سیاستمداران عالی‌رتبه را نیز ترمیم كرد. انتخابات مدبرانه به‌خوبی مانند یك پل بر شكاف‌ها و اختلافات سطوح عالی كاركرد پیدا كرد. تقریب دیدگاه‌ها در مقیاس حكومت‌كنندگان نیز نوعی «سرمایه‌ی سیاسی مضاعف» را برای نظام به ارمغان آورد.
سوم آن‌كه انتخابات ۹۲ با مشاركتی در تراز عالی ۷۳ درصدی، بلوغ سیاسی ایرانیان را به رخ جهانیان كشید و تأثیرات مخرب و ذخیره‌ی منفی انتخابات ۸۸ را خنثی كرد.
پس از تسویه‌ی بدهی و كسری اعتماد سیاسی گذشته، سرمایه‌ی سیاسی اضافی را دستمایه‌ی یك سیاست خارجی مؤثر قرار داد. انتخابات ۸۸ به دلیل پیامدهای منفی آن، نوعی علامت منفی به غرب داد كه می‌توان بر روی شكاف درونی كار كرد و با فشار فزاینده و تحریم‌های به‌اصطلاح فلج‌كننده و جنگ نرم، اعتماد سیاسی مردم به نظام سیاسی را از بین برد و آنان را علیه نظام برانگیخت. اما مردم ایران با نبوغ سیاسی شگفت‌آور خود و به شیوه‌ای ماهرانه، سرمایه‌گذاری چهارساله‌ی دشمنان را در یك روز به باد داد و با مشاركت حماسی خود، سرمایه‌ی سیاسی عظیمی فراهم آورد.
انتخابات ۷۳ درصدی نگاه ناظران و كارگزاران رقیب و مخالفان بی‌غرض به‌ویژه در اروپا را نسبت به ایران تغییر داد. بنابراین در صورتی كه كارگزاران سیاست خارجی، تاجران خوبی باشند، می‌توانند با این سرمایه‌ی سیاسی به صورت هوشمندانه و در چهارچوب حفظ اصول تغییرناپذیر و منافع ملی و اسلامی، تحریم‌ها را در مسیر شیب منفی هدایت و به طور تدریجی كمتر و كمتر كنند. سرشت پرونده‌ی هسته‌‌ای ایران بر بی‌اعتمادی سیاسی متقابل استوار است. حال انتخابات ۷۳ درصدی ایران نظریه‌ی بیهودگی تلاش‌ها و هزینه‌های چندساله‌ی آنان را به اثبات رساند، زیرا «فشار» آنان به نتایج معكوس و خلاف انتظار آنان انجامیده است.
۳. اصلاح یك انگاره اجتماعی
انتخابات ۹۲ بار دیگر انگاره‌ی چند هزار ساله و بدبینانه‌ی مردم به حاكمان و نظام سیاسی را تا اطلاع ثانوی از كار انداخت. در طول چند هزار سال نظام پادشاهی جابرانه به دلیل عملكرد حاكمان اعم از قتل، تجاوز، تبعیض و دیكتاتوری و جز آن، در «ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان» یك «بدبینی مزمن» و یك «بی‌اعتمادی سیاسی» از سوی مردم نسبت به سیاستمداران و هر نوع نظام سیاسی شكل گرفت. این ضمیر ناخودآگاه بعد از انقلاب اسلامی با تجربه‌ی حكومت عارفانه و سیاستمدارانه‌ی مهذبی نظیر امام خمینی از كاركرد افتاد. اما همواره با تحریكات مهندسی‌شده -مثل ادعای تقلب در انتخابات- بیدار می‌شود و عمل می‌كند. اما تجربه‌ی انتخابات ۹۲ چنان سیل خروشانی از سرمایه‌ی سیاسی راه انداخت كه تمام ذهنیت‌های منفی را از بین برد.
۴. سرمایه سیاسی انتخابات ۹۲
و اعتمادهای شش‌گانه
سرمایه‌ی سیاسی كسب‌شده در انتخابات ۹۲ بر شش اعتماد سیاسی مبتنی است:
۴-۱. اعتماد سیاسی خداپایه: این نوع اعتماد ناشی از توكل و اتكال رهبری و مردم به خداوند است. باورهای توحیدی و تنفس در جهان مؤمنانه، نوعی اعتماد خاص در مؤمنان می‌آفریند. حسن ظن به خداوند به طور فزاینده این اعتماد سیاسی در جامعه‌ی مؤمنانه را شعله‌ور می‌سازد و زندگی گوارا و دوست‌داشتنی در جهان عقلی و معنویِ مؤمنانه شكل می‌گیرد.
۴-۲. اعتماد سیاسی رهبرپایه: معمار بزرگ انتخابات ۹۲ و تولیدكننده‌ی اعتماد سیاسی آن، رهبری است. نقش پدرانه‌ی ایشان برای میدان‌دادن به همه‌ی سلیقه‌ها در درون قاب قانون اساسی، جلوگیری از مصادره‌ی رأی رهبری و مهار شایعه‌پراكنی بر نیت رهبری به سوی نامزدی خاص، باز كردن راه جدیدی برای به میدان كشیدن عنصر ایرانیت فارغ از نظام جمهوری اسلامی برای اولین‌ بار، نظریه‌پردازی خلاقانه در باب «رأی مردم به مثابه‌ حق‌النّاس» و به‌مثابه‌ «امانت» و ... قطعاتی از پازل اعتمادسازی فزاینده‌ی رهبری در انتخابات ۹۲ است. ولایت‌فقیه نه‌تنها پاسدار «اسلامیت» نظام، در مواردی تنها حافظ سازوكار «جمهوریت» نیز هست.
۴-۳. اعتماد سیاسی فردپایه: اعتماد سیاسی در انتخابات ۹۲ در دو سطح تحلیل رهبری و سطح تحلیل شهروندی چهره‌نمایی كرد. انتخابات ۹۲ جشن بلوغ سیاسی مردم ایران بود. شواهد آن بیشتر ارائه شد. اعتماد به نفس بعد از اعتماد و اتكال به خداوند، تولیدكننده‌ی سرمایه‌ی سیاسی است. مردم ایران با «انقلاب اسلامی» خود را باور كردند و به قدرت اراده‌های متحد خود به عنوان تجلی اراده‌ی الهی پی‌بردند.
۴-۴. اعتماد سیاسی مردم‌پایه: این نوع دیگر اعتماد سیاسی تولیدكننده‌ی سرمایه‌ی سیاسی در انتخابات ۹۲ در نظام جمهوری اسلامی است. امام خمینی رحمه‌الله به مردم ایران باور داشت و آنان را از مسلمانان صدر اسلام هم برتر می‌پنداشت. امام رحمه‌الله هیچ‌گاه نگران ادبار و پشت‌كردن مردم به نظام و اسلام نبود. رهبری معظم نیز بارها از این تجربه‌ی مكرر و اعتماد عمیق خود به مردم سخن گفته‌اند. در منظومه‌ی اعتمادی، صدق نیت و رفتار و گفتار آنان با خود، با خداوند و با مردم و حسن ‌ظن به خداوند، چنین سرمایه‌ای را فراهم ساخته است.
۴-۵. اعتماد سیاسی رقیب‌پایه: سیاست همواره در كنش و واكنش متقابل و در جنگ اراده‌ها تعریف می‌شود. سیاست همواره در عمل و عكس‌العمل معطوف به رقیب یا دشمن هویت می‌یابد. ثبات بر صراط و مسیر مستقیم انسانی و اسلامی، با نشانه‌های قرآن و عترت و وجود شخصیت رهبری، خود، اعتماد سیاسی معطوف به رقیب تولید می‌كند. رقبا و دشمنان معمولاً بر انگیزه، انرژی، هویت و اعتماد سیاسی می‌افزایند. تحریم‌های كم‌نظیر اقتصادی، به‌رغم همه‌ی محدودیت‌ها و فشارها بر مردم، در انتخابات ۹۲ در اعتماد سیاسی و به صحنه آمدن مردم، به طور ناخواسته نقش‌آفرینی نمود و آنان را متوجه انرژی متراكم خود كرد.
۴-۶. اعتماد سیاسی عملكردپایه: این نوع از اعتماد معطوف به كارآمدی، تدبیر و نشان‌دادن عقلانیت اداری و اجرایی رئیس‌جمهور منتخب و تیم وی است. اكثریت مردم با رأی دادن به رئیس‌جمهور منتخب، اعتماد اولیه‌ی خود را به ایشان نشان دادند و گویی «گواهینامه‌ی رانندگی» را به ایشان داده، ماشین دولت را در اختیارش گذاردند، اما این رانندگی هوشمندانه، آرامبخش و مناسب ایشان است كه «اعتماد سیاسی ثانویه» برای او تولید می‌كند و مانع ریزش و زوال سرمایه‌ی سیاسی او می‌شود.
البته میان این اعتمادهای سیاسی شش‌گانه تعاملاتی نیز وجود دارد. مثلاً می‌توانند هم‌افزایی داشته یا مكمل یكدیگر باشند. باید میان سرمایه‌ی سیاسی «دولت‌های چهار ساله» و «نظام سیاسی جمهوری اسلامی» تمایز گذاشت. سرمایه‌ی سیاسی دولت‌های چهارساله می‌تواند زوال‌پذیر باشد و وجه متغیر سرمایه‌ی سیاسی است. سرمایه‌ی سیاسی نظام جمهوری اسلامی اما همواره ماندگار و وجه ثابت این سرمایه است.
جابه‌جایی دولت‌های چهارساله یا هشت‌ساله موجب می‌شود كه نارضایتی‌ها از وضع موجود و از عملكردها و ناكارآمدی‌ها فروكش كند و التیام یابد و آسیبی به سرمایه‌ی سیاسی ثابت، یعنی نظام سیاسی جمهوری اسلامی و ولایت و اسلام وارد نشود. به همین دلیل، امام خمینی رحمه‌الله در تنها انتخاباتی كه رأی خود را آشكار كردند، انتخابات و رفراندوم نظام سیاسی بود. ایشان قبل از انتخابات گفتند: رأی من «جمهوری اسلامی» است. رهبری معظم هم همین مسیر را ادامه داده‌اند و رأی خود به اشخاص را مخفی نگه داشته‌اند تا سرمایه‌ی سیاسی ثابت برای هویت‌های متغیر و اشخاص هزینه نشود.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم انقلاب

 


فاطمه مرسلی
در طول تاریخ هر ملتی قطعاً مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... به هر دلیلی بعضاً منجر به آشوب اجتماعی می گردد. در تاریخ جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب نیز «حادثه کوی دانشگاه تهران در تیر ماه 1378» می تواند یکی از حوادث قابل توجه باشد که نادانان داخلی و دشمنان خارجی با همکاری و همفکری یکدیگر می خواستند نظم کشور را مختل کرده و حرکت را به نفع خودشان به آخر برسانند.
اکنون که 14 سال از حادثه كوي دانشگاه تهران و آشوب هاي پس‌از آن مي گذرد، تحليل ها و تفسيرهاي گوناگوني درباره اين واقعه شوم از سوي روزنامه ها و جناح هاي سياسي ارائه شده و باز هم مي شود. حادثه كوي دانشگاه از جمله حوادثي است كه ممكن است در كشورهاي ديگر هم اتفاق بيفتد، يا حتي اتفاق افتاده باشد، اما آنچه اهميت دارد، اين است كه ايران هر كشوري نيست و مردم آن هم هر مردمي نيستند. بايد روشن شود كه اين گونه حوادث در ايران چرا بايد اتفاق بيفتد؟ دلايل اصلي ايجاد اين گونه بحران ها چيست؟ چرا برخي از جريان هاي سياسي داخل كشور با بحران سازان همنوايي مي كنند؟
***
نارسایی های ناشی از نبود قانون مطبوعاتی دقیق و همه جانبه، که فرصت تهدید علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی را برای معاندین نظام باز می گذاشت، نمایندگان مجلس پنجم را در اوایل سال 1378 به تکاپوی طرحی کارشناسانه برای تغییر قانون مطبوعات انداخت که بر اساس طرح جدید، عنصر ضدانقلاب از فعالیت در عرصه مطبوعات منع می شدند.
تجدیدنظرطلبان که مطبوعات زنجیره ای (و به تعبیر مقام معظم رهبری پایگاه دشمن) را با کارکردی چندگانه به مهم ترین ابزار استحاله و فروپاشی تبدیل کرده بودند، با تصویب قانون مذکور، خود را ناکام می دیدند. از این رو برای پیشبرد پروژه استحاله حاکمیت دینی می باید به هر شیوه ممکن، مانع تصویب شدن آن می شدند.
لذا مطرح شدن اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس پنجم، یکی از دلائل حادث شدن غائله کوی دانشگاه بود. این طرح با عنوان «اصلاحیه قانون مطبوعات» در چهار بند به تصویب رسید كه مواد آن عبارت بودند از :
الف) ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای عوامل بیگانه، اعضای گروهك‌های تروریستی و ضدانقلاب، جاسوسان، وابستگان و سردمداران رژیم طاغوت و... ؛
ب) منع شدن مطبوعات كشور از دریافت كمك مالی از كشورهای بیگانه؛
ج) ضمانت اجرایی برای مقابله با افراد دولتی یا غیردولتی كه نشریات را برای چاپ مطلب یا مقاله ای زیر فشار قرار داده یا آن ها را وادار به سانسور نمایند. (در قانون مطبوعات با تأكید بر آزادی بیان و قلم و برای پیشگیری از اعمال قدرت مسئولان بر مطبوعات، تصریح شده بود كه اگر مطبوعات دولتی یا غیردولتی از این ماده تخلف كنند به حكم دادگاه از خدمات دولتی منفصل و یا تعزیر خواهند شد)؛
د) لزوم التزام عملی مدیران مسئول و صاحبان امتیاز نشریات به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
این قانون تمام حرکات ژورنالیستی و غوغاسالارانه را از استحاله‌طلبان به ویژه حزب مشارکت می گرفت و این برای آنان مرگ حزبی محسوب می شد؛ چراکه کم هزینه ترین و مؤثرترین پایگاه خود را از دست می‌دادند. قانون اصلاح مطبوعات دیگر اجازه نمی داد انتشار امثال، قصه ها و رؤیاهای ساختگی و توهم گونه ی اکبر گنجی در مطبوعات مغرض، بدون هیچ پشتوانه مستدلی تحت عنوان «عالیجنابان خاکستری و عالیجناب سرخپوش»، کلیت نظام و در نتیجه امنیت ملی جمهوری اسلامی را با ادعاهای بی اساس، قربانی کند و با تشویش اذهان عمومی، نظام را از مردم جدا نماید.
کلید خوردن بازی خطرناک
تجدیدنظرطلبان که نمی توانستند پایان عمر خود را باور کنند، دست به بازی خطرناکی می زنند.
با تصویب این طرح بسیاری از مطبوعات و روزنامه های کشور سعی در بهره برداری جناحی از این مصوبه کردند. همزمان با ارسال اصلاحیه قانون مطبوعات به هیأت رئیسه مجلس، مجمع روحانیون مبارز با صدور اطلاعیه ای كه در روزنامه ایران 12 تیر 78 به چاپ رسید، اعلام كرد :
«طرحی توسط تعدادی از نمایندگان مجلس در دستور كار مجلس قرار گرفته كه فقط تحدید كننده مطبوعات است و سایه استبداد را بر فضای مطبوعات كشور می گستراند. اعمال محدودیت و ممنوعیت همان طور كه در گذشته نتیجه ای مطلوب در پی نداشته، اینك نیز چنین دستاوردی نخواهد داشت».
روزنامه سلام – به مدیر مسئولی محمد موسوی خوئینی ها- هم در اقدامی غیرقانونی دست به انتشار یک خبر کاملاً سری و طبقه بندی شده به نقل از یکی از مقامات ارشد وزارت اطلاعات زد و در 15 تیر یعنی یك روز مانده به مطرح شدن اصلاحیه در صحن علنی مجلس، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تیتر درشت نوشت :
«سعید اسلامی (امامی) پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است ».
انتشار این نامه توسط روزنامه سلام، تعجب همگان را برانگیخت. روزنامه نشاط در این باره نوشت :
«خطر ریسک (انتشار نامه محرمانه وزارت اطلاعات) به اندازه ای بود که حتی سعید حجاریان نیز صلاح را در آن دانست که چنین بازی خطرناکی را به موسوی خوئینی ها بسپارد ... سعید حجاریان به سردبیرانش توصیه کرده بود که فیتیله را پایین بکشند و اگر خبری یا نامه ای افشاگرانه در دست دارند، آن را به همکاران دیگری که احتمالاً حاشیه امنیتی قوی تری دارند، بسپارند.»
به صحنه آوردن مدیر مسئول روزنامه سلام با هدف ایجاد هزینه ای غیرقابل پرداخت و در نتیجه عدم تصویب اصلاحیه قانون مطبوعات صورت پذیرفت، اما با شكایت وزارت اطلاعات و تعدادی از نمایندگان مشارکتی مجلس شورای اسلامی، پرونده اتهامی وی به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع داده شد و با احتساب حكم تعلیقی سال 1372، روزنامه سلام تا تعیین تكلیف نهایی تعطیل شد.
جریان تجدیدنظرطلب با اعلام حكم توقیف روزنامه سلام دچار غافلگیری شدند و به هشدار و تهدید روی آوردند. روزنامه های وابسته به آنان در اقدامی هماهنگ، تعطیلی روزنامه سلام را مهم ترین سوژه خبری خود قرار دادند و از آن به عنوان «اقدامی غیرقانونی»، «مقابله با دولت» و «مخالفت با توسعه سیاسی» یاد كردند.
مصطفی تاج زاده از اعضای مرکزی حزب مشارکت و معاون سیاسی وقت وزارت کشور در مورخ 17 تیرماه 1378 – یک روز پیش از واقعه کوی دانشگاه- در سخنانی در جمع اعضای دفتر تحکیم وحدت از روزنامه سلام به عنوان خط قرمز یاد می کند و از اعضای این تشکل دانشجویی می خواهد که برای رفع توقیف از این نشریه اقداماتی را انجام دهند.
هماهنگی روزنامه های پنجشنبه 17 تیر در اختصاص تیترها و سرمقاله‌های خود به عواقب غیرقابل پیش بینی و كنترل توقیف روزنامه سلام، نشان از آن داشت كه یك تیم پشت پرده، هدایت این جریان را برعهده دارد؛ چرا كه خبر توقیف روزنامه سلام ساعت 10 شب اعلام گردید و آن زمانی بود كه اكثر روزنامه می بایست با انجام مراحل نهایی، صفحات روزنامه ها را به چاپخانه می فرستادند تا در توزیع فردا صبح خود دچار مشكل نشوند.
روز پنجشنبه 17 تیر، 10 روزنامه زنجیره ای با تیترهایی چون «محدودیت مطبوعات خشم مردم را شعله ور خواهد كرد»، «زمان حامل حوادث خشونت بار است»، «نظام باید هزینه های سنگینی بپردازد»، «دانشجویان ساكت نخواهند نشست»، «ورود به قلعه چپ گرایان یك ریسك خطرناك برای محافظه كاران است»، «مقابله با دولت و مخالفت با توسعه سیاسی » و «پایان سیاست ورزی»، درصدد القای فضای بحرانی و ناآرامی به جامعه برآمدند.
همه این ها در حالی بود که شواهد فراوانی حتی قبل از آغاز تشنجات وجود داشت که غائله 18 تیر، برنامه ای حساب شده جهت بحران سازی و مظلوم نمایی افراطیون است. پنج روز قبل از سناريوي كوي دانشگاه، روزنامه‌ صبح امروز، وابسته به حزب مشاركت، پا را از تهديدات تلويحي فراتر گذاشته بود و در يادداشت روز 13 تير 1378 خود، مسئولان را به ايجاد شورش و آشوب تهديد كرده و یادآور شده بود كه :
«اگر طرح تصويب گردد، اغتشاش ايجاد مي‌شود».
آيا موارد فوق بدين معنا نيستند که تجدیدنظرطلبان از واقعه اي خشونت‌بار در دانشگاه و سپس در جامعه خبر مي دهند که قرار است در پي برخورد با مطبوعات و در تابستان به وقوع بپيوندد و با اين حساب آيا نمي توان تصور کرد که جريان ليبرال-سکولار در يک هم پيماني با عناصر نفوذي در ميان مهاجمين به کوي دانشگاه اين غائله را طراحي و اجرا کرده است. براي اين تحليل شواهد ديگري نيز مي توان ارائه کرد و آن اينکه جريان ليبرال داخلي، فضاي پس از دوم خرداد 76 را همچون فضاي شوروي سابق در آستانه فروپاشي محاسبه و ارزيابي کرده است و در پي آن با قرار دادن محمد خاتمي در مسير گورباچف، درصدد برآمده اند که پس از يک آشوب اجتماعي همچون يلتسين در صحنه حاضر شده و قدرت را قبضه کنند.
مقطع اول سناریوی بحران آفرینی
اولين تجمع در اعتراض به توقيف روزنامه سلام ساعت 21 در برابر خوابگاه دانشجويان دانشگاه تهران شكل گرفت. برپاكنندگان اين تجمع دو فرد غير دانشجو يعني منوچهر محمدي و اكبر محمدي بودند كه پس از دستگيري، درباره چگونگي دريافت كمك مالي و ارتباط با عناصر خارجي و طراحي تجمعات اعتراض آميز اعترافات قابل تأملي داشته اند. اين دو نفر با ورود به خوابگاه دانشجويان، جلسه اي را با تني چند از اعضاي دفتر تحكيم برگزار مي كنند و سپس با فراخوان تعدادي از دانشجويان در محوطه خوابگاه با شعارهایی چون «طرح سعيد امامي ملغي بايد گردد»، «مجلس فرمایشی، انحلال، انحلال» و «مرگ بر استبداد» دست به تظاهرات مي زنند.
در گوشه ديگر خوابگاه يعني جلوي سينماي كوي دانشگاه، فردي به نام فرخ شفيعي كه از افراد مرتبط و نزديك به مديريت وقت كوي دانشگاه بود، در حالي كه به همراه چند نفر ديگر، تراكت ها و پلاكاردهايي از قبل آماده شده در اختيار داشتند، به بهانه توقيف روزنامه سلام و محكوميت طرح اصلاح قانون مطبوعات در محوطه كوي دانشگاه تجمع مي كنند و با سردادن شعارهايي تحريك آميز خواستار اجتماع دانشجويان در محوطه خوابگاه ها مي شوند. در همين حال عناصري از انجمن اسلامي دانشگاه علوم پزشكي تهران با حضور در خوابگاه گلستان، دانشجويان را به شركت در تجمع ترغيب مي نمايند. ساعت 22 تجمع فرخ شفيعي با منوچهر محمدي در هم ادغام مي شود و آماده حركت و خروج از محوطه خوابگاه مي شوند.
در اين هنگام خبر بازپس گيري شكايت وزارت اطلاعات عليه روزنامه سلام در جمع دانشجويان اعلام مي شود و در حالي كه انتظار مي رفت تا حدودي موج اعتراضات فروكش نمايد، اما تعدادي از اعضاي دفتر تحكيم، اين خبر را به منزله عقب نشيني محافظه كاران مطرح كرده و خواستار خروج جمعيت 300 نفره دانشجويان از محوطه خوابگاه شدند.
با گذشت دقايقي و در حالي كه ممانعتي براي خروج تجمع كنندگان از كوي صورت نمي گيرد، اجتماع كنندگان با تحریکات عده ای از عناصر افراطی در ساعت 45/22 دقیقه با شعار «نگهبان در را باز کن» از كوي خارج شده، به سمت خيابان كارگر شمالی حركت مي كنند و در اين ميان افرادي مشكوك با شعارهاي تحريك كننده و ضدارزش هاي الهي نظام و پرتاب سنگ، جو را ملتهب مي نمايند. تماس فرماندهان نيروي انتظامي با مسئولان وزارت كشور جهت كسب تكليف بي نتيجه مي ماند و هيچ يك از مديران ارشد وزارت كشور در دسترس نمي باشند.
پرتاب سنگ به همراه شعارهاي توهين آميز و ساختارشكني كه از سوي برخي افراد نفوذ كرده در جمع دانشجويان در برابر نيروهاي انتظامي داده شد، باعث تحريك عوامل انتظامي و وادار كردن آنان به اشتباه و قرار گرفتن در مسير سناريويي مي شود كه از پيش طراحي شده بود و آن تعقيب و درگيري با تظاهرات كنندگان و كشيده شدن به داخل خوابگاه دانشجويان بود. در زماني كوتاه، تجمع و راهپيمايي به شورش ضدامنيتي تبديل مي شود و در حالي كه مدت زمان حضور نيروي انتظامي در محوطه كوي دانشگاه براساس گزارش هاي وزارت كشور، اطلاعات و نهاد رياست جمهوري بين 12 تا 20 دقيقه بيشتر نبوده است، اما معاونت دانشجويي وزارت علوم ميزان تخريب را 800 اطاق و 2400 تخت اعلام مي نمايد و اين در حالي بود كه قبل از ورود نيروي انتظامي به محوطه خوابگاه دانشجويان، صداي شكستن شيشه و پرتاب اشيا و وسايل دانشجويان از پنجره خوابگاه ها به بيرون شنيده مي شد كه اين حركت سازمان يافته پس از خروج نيروهاي انتظامي هم تا صبح ادامه يافت به گونه اي كه بسياري از اتاق ها، ميزها و وسايل مطالعه دانشجويان، تخت خواب ها، يخچال ها، كيوسك هاي مطبوعاتي و تلفن و درب و پنجره خوابگاه ها تخريب و دچار آسيب هاي جدي شدند.
شعله های خشم کور
درگيري هاي پراكنده كه از نيمه شب آغاز شده بود، تا صبح روز جمعه 18 تیرماه ادامه يافت و افراد نقابدار مستقر در كوي و پشت بام هاي مشرف به خيابان كارگر با پرتاب سنگ و اشياي سخت و سردادن شعارهايي عليه اركان نظام، درصدد تهييج دانشجويان از يك سو و شدت عمل نيروهاي انتظامي و امنيتي در برخورد با دانشجويان در سوي ديگر بودند.
حدود ساعت 11 صبح، بالاخره جلسه شوراي تأمين استان در استانداري تشكيل مي شود و حادثه شب گذشته را بررسي مي نمايد. حوالي ظهر روز جمعه به نيروهاي انتظامي دستور داده مي شود كه از صحنه خارج شوند. در اين ميان برخي چهره هاي سياسي تجدیدنظرطلب جهت ابراز همدردي با دانشجويان وارد كوي دانشگاه مي شوند. اما سخنان برخي از اين چهره‌هاي سياسي كه به ظاهر براي آرام كردن دانشجويان به داخل كوي رفته بودند، شعله هاي خشم آنان را شعله ورتر مي سازد به گونه اي كه بار ديگر گروه‌هايي سازمان يافته از محوطه كوي خارج شده و در خيابان كارگر ضمن ضرب و شتم مردم و ايراد خسارت به اموال عمومي، درگيري هاي پراكنده اي را با نيروهاي انتظامي مستقر در اطراف كوي دانشگاه شكل مي دهند.
با شروع درگیری های کوی دانشگاه تهران که با تحریک و رهبری برخی عناصر پشت پرده صورت گرفت، جریان های سودجو وارد عرصه شدند. برخی عناصر کهنه کار ضدانقلاب که درصدد بودند تا بین دانشجویان و مردم و دولت تقابل ایجاد کنند، نیروهای خود را در پوشش دانشجو و مردم عادی وارد صحنه کردند.
در همين حال نيروهاي انتظامي و پليس ضد شورش به دعوت مسئولين دانشگاه وارد منطقه مي شوند و با تذكرات پي در پي و دعوت از دانشجويان به حفظ آرامش، از آن ها مي خواهند كه به داخل كوي دانشگاه باز گردند، اما اين تلاش ها هيچ نتيجه اي در بر نداشت.
چندي بعد با ملحق شدن تعدادي از عناصر ضد انقلاب و فرصت طلب در خيابان هاي اطراف دانشگاه، فضا براي اعمال خرابكارانه و خلاف قانون، نظير تعرض به عابران و اشخاص در حال گذر، ضربه زدن به اموال عمومي و خصوصي و اهانت و هتاكي عليه مسئولين بلند پايه نظام فراهم مي شود.
کش و قوس ها ادامه یافت تا اینکه در جریان کنترل این حرکت ها توسط نیروی انتظامی، ناگهان عناصر خودسر به خوابگاه دانشجویان حمله بردند.
در اين ميان پياده نظام هايي از عناصر نهضت آزادي، حزب ملت، نيروهاي ملي ـ مذهبي، سلطنت طلبان و افراد وابسته به كانون نويسندگان خود را به تظاهر كنندگان رساندند و با توزيع اعلاميه ها و بيانيه هايي سعي در تهييج و گسترش دامنه آشوب ها در سطح شهر داشتند. در اين روز تعدادي از نيروهاي حزب اللهي، بسيجي و زنان محجبه توسط اوباش با چاقو و سنگ و پنجه بكس مورد هجوم قرار گرفتند.
عناصر ضد انقلاب پس از اطلاع از اوضاع شهر به دانشگاه هجوم آوردند و تحريك كنندگان حزبي درون حكومت نيز هر از گاهي با دميدن در تنور احساسات با سخنراني ها و شايعات و جعل اخبار صددرصد كذب نظير به خاك و خون كشيده شدن تعدادي از دانشجويان كوي دانشگاه، زبانه‌هاي اين آتش را شعله ور ساختند و فرداي آن روز حادثه، حادثه غم انگيز ديگري شكل مي گيرد و فصل تازه اي از حوادث رقم مي خورد، حوادثي كه به قطع و يقين دست ناپاك دشمن خارجي در ايجاد و هدايت آن نقش آفرين بوده است.
در روز جمعه 18 تیرماه با انتشار شایعه ای مبنی بر کشته شدن پنج دانشجو، ایجاد حساسیت های کاذب و ذهنیت های دروغین، فاز مشروعیت قهقرایی این پروژه کلید زده می شود.
از 18 تير ماه به بعد، اتفاقاتي رخ داد كه كاملاً از تصميم و عزم جدي عاملان آن براي براندازي نظام جمهوري اسلامي حكايت مي كرد. در ادامه خط تشنج و خشونت كه در كوي دانشگاه كليد خورده بود، عده اي اوباش با عنوان جعلی دانشجو و به بهانه ی حمايت از جنبش دانشجويي و انتقام و پس گرفتن خون شهداي دروغين اين حادثه، دست به آشوبي فراگير در سطح شهر زدند.
سردار فرهاد نظري، فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ در كتاب خود با عنوان «براي تاريخ» در این باره مي نويسد:
«با توجه به گستردگي آشوب و شورش در حساس ترين مناطق پايتخت در 18 تير 1378 دستور هرگونه برخورد با تظاهر كنندگان و آشوبگران از سوي موسوی لاری وزير كشور ابلاغ گرديد و 48 ساعت به طول انجاميد. در اين مدت آشوبگران و اراذل و اوباش نقابدار تحت حمايت بعضي از مدعيان اصلاحات، آزادانه هر كاري كه دلشان مي خواست انجام دادند از قبيل: داير كردن پست هاي ايست و بازرسي، خلع سلاح بعضي از مأمورين گشت هاي انتظامي، ضرب و شتم و مجروح ساختن بسياري از مردم و پرسنل شريف نيروي انتظامي و ... »
خيابان جلال آل احمد، كارگر شمالي، ميدان ولي عصر، خيابان فلسطين و بلوار كشاورز از جمله ميادين درگيري و خشونت هاي خياباني بودند، آشوب و شورش در حساس ترين مناطق شهر در جريان بود و لحظه به لحظه بر گستره آن افزوده مي شد. آشوبگران در حالي كه مجهز به پيشرفته‌ترين سيستم هاي ارتباطي، حتي بي سيم هاي سازماني (بعدها تعدادی از بی‌سیم های متعلق به وزارت کشور در میان آنها یافت شد) بودند، آشوب را به هر نقطه اي از اين شهر بزرگ كه مي خواستند مي كشاندند.
هواخواهان لیبرالیسم و پیاده نظام دشمنان تابلودار در ادامه فاز مشروعیت قهقرایی و بی اعتبار نمودن ارزش های الهی نظام، به صورت استظهاری چنین القا می کردند که «حمله به کوی با حمایت نظام صورت گرفته است». !

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10