ما هیچی نیستیم! |
|
چگونه در آرامش زندگي كنيم؟ (خشت اول) |
|
بوی بارون |
|
چقدر شد؟ (ساعت 25) |
|
طنز سوم |
|
زندگي رمضاني با رهبر انقلاب (ويتامينه) |
|
بوی بارون |
|
اس ام اس |
|
|
|
|
محمد حسنلو داستان انسان عصر ارتباطات و اطلاعات داستان عجیب و غریبی است؛
او با وجودی که میداند در اتمسفر دنیای شگفت و پر رمز و راز، تقریبا هیچ است و
تمام فناوریهای روز و پیشرفتهای او به هیچ عنوان دردی از دردهایش را دوا نمیکند
اما باد غرور در مغز کوچکش میاندازد و به اصطلاح دیگر خدا را بنده نیست! این
بیماری مزمن عصر جدید است که فناوریهای نوین، انسان را از منبع اصلی و مرجع
بیبدیل آفرینش منفصل میکند. بعد برای اینکه نداشتههای خودش را جبران کند به
مکتبهای خودساخته و تئوریهای صدمن یه غازی رو میآورد و دست آخر که از همه جا
مانده و از درگاه اصلی رانده میشود، پز نیهیلیسم میدهد و تابلوی «ما هیچی نیستیم»
در دست میگیرد. گزارش امروز هم تلنگری برای سبک زندگی برخی از ما در داخل کشور است
و هم تکانهای برای مسئولانی که قرار است مراقب باشند این خرده فرهنگهای بی منطق و
بیپایان در زندگی ما رسوخ نکند؛ بعید نیست اگر حواسمان جمع نباشد و خودمان را رها
کنیم، سرنوشتی بهتر از جماعت ظاهرا پست مدرن گزارش امروز پیدا کنیم؛ آدمهایی که به
قول قدیمیها لامذهب یا همان لامصب هستند و هیچ راهی برایشان هموار نیست. یادمان
هست که ما روزها و شبهایی داریم برای همین فکرکردنها و بازگشتها. روزها و
شبهایی که اکنون داریم در آن نفس میکشیم. تکرارهای شبانه روزی هر روز که از
خواب بلند می شوم، همان کارهای تکراری روز گذشته را انجام می دهم. انگار ساعتهای
دیروز که در همان دیروز سپری شد امروز هم تکرار می شوند و انگار هیچ چیز جدیدی
اتفاق نمیافتد. همه چیز بر اساس روال قانونی اداره و انجام می شود. همه چیز بر
اساس قوانینی که تعیین شده اند انجام می شوند و همیشه هم گفته می شود که رسیدن به
یک هدف مشخص نیاز به قوانین منظم و سعی و تلاش دارد که باید به طور مرتب تکرار شود.
به نظر می رسد همه چیز تا بی نهایت همین طور تکرار خواهد شد و نسلهای بعد به دنبال
ما میآیند و از الگویی که ما از نسلهای گذشته آموخته بودیم تقلید میکنند و مثل
ما زندگی میکنند و در این میان همه چیز مثل چرخ دندههای داخل یک ساعت قدیمی به
نظر می رسد. اگر به طور ابتدایی به این مسئله نگاه شود انگار انسان امروزی بین خانه
و محل کار مثل عقربه های همان ساعت قدیمی در رفت و آمد باشد و در این میان چیزی که
تغییر نمیکند سوالی است که انسانها درباره زندگی و هدف از آن میپرسند. در اکثر
مناطق جهان که تقریباً زندگی با همین سبک تبدیل به عادت شده است، انسانها برای زنده
ماندن کار میکنند و در عین حالی که از ثروتمندترین کشورهای دنیا هم محسوب می شوند
ولی همین طور پشت سر هم کار می کنند و هر روز به جای اینکه به داشته های خود
اعتماد و بسنده کننده دوست دارند استانداردهای (!) زندگی خود را بالا ببرند و در
رفاه بیشتری به همین زندگی تکراری و تک محوری ادامه دهند. در جست وجوی پوچی
در کشورهای توسعه یافته آمریکای شمالی و اروپای غربی رشد و توسعه تکنولوژی، رفاه
نسبی برای ساکنان این مناطق از دنیا فراهم کرده است ولی طبق شهادت بسیاری از
کارشناسان جامعه شناس و انسان شناس مردم کمتر از زندگی خود رضایت دارند و هر روز هم
آمارهای افسردگی و خودکشی در این جوامع بیشتر از گذشته می شود. آمار انسانهای
افسرده هر روز بیشتر می شود و در کنار آن آمار ظهور تفکرات و مکاتب عجیب و غریب هم
داستان دیگری است که شاید بتوان گفت سرمنشأ تمام این مکاتب غیر الهی امروزی،
نهیلیسم یا همان پوچ گرایی باشد. مارتین فوران جامعه شناس امریکایی و استاد
دانشگاه میگوید در اطراف من همه مردم تقریباً بیشتر ساعتهای شبانه روز کار میکنند
و بدون اینکه به نیازهای روزانه خود توجه داشته باشند. همین طور می خواهند بیشتر
داشته باشند ولی اگر از آنها بپرسیم هدف از این همه درآمد بیشتر چیست جوابی برای آن
نخواهند داشت. وی میگوید اینجا در آمریکا مردمی در حال افزایش هستند که به دلیل
نداشتن هدف درستی از زندگی تقریباً در پوچی نسبی زندگی می کنند و برای پر کردن این
خلأ به سوی روشهای گذراندن عجیب و غریب عمر و ثروت می روند. آزادی بلای جان
آزادیخواهان پیدایش جنبشهای آزادیطلب(!؟) ، فمینیسم، فرقههای مذهبی عجیب و
غریب و در نهایت مکاتب فلسفی مثل نهیلیسم است که میگوید همه چیز در این جهان پوچ
است و هدفی ندارد. اریک فروم روانشناس و جامعه شناس اوایل قرن بیستم در کتاب خود با
عنوان گریز از آزادی نظر قابل تاملی دارد. دیدگاه وی درباره وضعیت انسان این گونه
است که: «در تاریخ تمدن غرب، هر چه افراد آزادی بیشتری کسب کردند، احساس تنهایی،
پوچی و بیگانگی بیشتری کردند. برعکس هر چه افراد آزادی کمتری داشتند، احساس تعلق
پذیری و امنیت آنها بیشتر بود.» فروم معتقد بود که در قرن بیستم افراد بیشتر از هر
دوران دیگری به آزادی دست یافتند و با این حال از افراد قرنهای گذشته احساس
تنهایی، بیگانگی و پوچی بیشتری کردند. در جریان انسانگرایی رواج یافته در
اروپای قرن هجدهم و نوزدهم، اعتقاد به وجود هر گونه مرجع متعالی و ماورای طبیعی،
رنگ باخت و تعالیم آسمانی، انکار شد و انسان، بنیان گذار و ارزش گذار اصول و اخلاق،
شمرده شد و پس از گذشت اندک زمانی، چون نتوانست با تکیه بر عقل و دانش خود، پاسخ
بسیاری از مسائل (بویژه فلسفه حیات) را پیدا کند، وجود خود را پوچ و تهی یافت. چنین
بود که فلسفه پوچ گرایی (nihilism) شکل گرفت. چیزی نیست! برای مفهوم یابی
پوچی در زندگی، باید مفهوم معناداری زندگی، روشن شود. زندگی معنادار، زندگی ای است
که حرکت و سلوک آن بر اساس اهداف و آرمان های فرد باشد. شاید بتوان هدفدار بودن
زندگی را معناداری آن در نظر گرفت. بنابراین، اگر زندگی، به هدف در نظر گرفته شده
برای آن برسد، معنادار خواهد بود و طبعاً پوچی در زندگی، آن است که سلوک انسان، بر
اساس اهداف و آرمان ها و به تبعیت از الگوی خاصی نباشد. پوچ گرایی را می
توان نه گرایی، نیست گرایی، هیچ گرایی و بی گرایشی نامید اما معنای اصطلاحی و
معمول شده آن، عبارت است از نفی همه ارزش های ثابت، یا نپذیرفتن راه حل هایی که
تا کنون در پاسخ سوال «چه باید کرد؟» داده شده است. پوچ گرا کسی است که در اثر
ناامیدی و سرخوردگی فراوان، به هیچ قدرت و آئین مذهبی سر فرود نمی آورد. در نظر یک
انسان پوچ گرا، ارزش ها سقوط می کنند و عظمت ها و پستی ها مخلوط می شوند. نیچه
(فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم) که از بنیان گذاران موثر و مهم این مکتب فلسفی است در
تعریف آن می گوید: «بنیان بی ارزش شدن تمام ارزش ها.» به طور کلی، اساسی ترین
ویژگی پوچ گرایی را میتوان دگرگون شدن احساس زندگی طبیعی دانست. این نوع تفکر، نه
تنها زندگی را از جوشش میاندازد، بلکه آن را در نظر انسان، به صورت یک جبر تنفرآور
جلوه می دهد و واقعیات و قوانین و روابط حاکم بر آن را در نظر معتقدان به آن،
بی ارزش و فاقد هر گونه اعتباری می نمایاند. علامت سوال، علامت تعجب
ولی چرا تمدن غرب به این مکتب و سایر مکتبهای فکری هر روز بیش از پیش وابسته تر
میشود. البته بعضی از مورخان و جامعه شناسان دلیل آن را به اتفاقات دوران رنسانس و
مقاوت مردم در برابر کشیشان و مذهب کاتولیک مرتبط میدانند. آنها می گویند صاحبان
دین در دوره رنسانس خفقانی ایجاد کرده بودند که هیچ صدای غیر مذهبی از کسی بلند نمی
شد و همین دوره نطفه ایجاد مکاتب مختلفی مثل نهیلیسم را پایه گذاشت. در این
دوره اوضاع اجتماعی، به گونه ای بود که بسیاری از مردم، آن را غیر قابل تحمل می
دیدند. در آن زمان، مجال خودنمایی اعتراضات به صورت وسیع وجود نداشت. در این زمان
نویسنده های روشنفکری در اروپا پیدا شدند که دین را نفی کردند و آن را عامل بدبختی
همه مردم معرفی کردند. آنها اعتقاد داشتند تمام ادیانی که تا کنون عرضه شده به نوعی
به جای نجات بخش بودن، انسان را مسخ کرده است و هرگونه آزادی را از وی سلب کرده
است. حتی برخی از آداب و عادات دست و پاگیر که قالب زیبا و مقدس به آنها داده شده
است، شادی و آزادی را از زندگی مردم گرفته و در خدمت سلطه گران قرار داده اند.
مجموعه این گونه جریانهای خفقان آور در کشورهای اروپایی، سبب شد که بذر نوعی
اعتراض و نفی گرایی، در مزرعه افکار مردم، پاشیده شود و از آن موقع مکاتبی مثل
نهیلیسم مثل قارچ از گوشه کنار تاریکخانه های اروپایی و آمریکایی رشد کردند. و
هرچند شاید عواملی مثل ناتوانی انسان در درک مسائل فلسفی مثل معمای آفرینش، راز
مرگ، هدف زندگی، عالم رستاخیز، ثروت و فقر را بتوان در تشدید این مکاتب فکری موثر
دانست ولی از همه مهم تر سبک زندگی شخص محور به نظر می رسد موجب بالا رفتن روحیه
پوچ گرایی در جوامع غربی شده است. دسته گل تازه! از نظر نیچه و دیگر نظریه
پردازان بدبین به انسان در جامعه غربی خدا وجود ندارد و به خاطر همین انجام هرکاری
مجاز شمرده می شود تا جایی که انسان افسرده برای رهایی از وضعیت اسفناک خودش به
کارهای عجیب و غریبی مثل ازدواج با هم جنس خود یا حتی با حیوانات دست می زند. امروز
دیگر ازدواج همجنسگرایان در کشورهای غربی تبدیل به یک قانون شده است ولی ظاهراً
آنها با این کار اشباع نشده به ازدواج با حیوانات روی آوردهاند! ازدواج با حیوانات
که در قانون ملی آمریکا به آن اشاره ای کوتاه شده و به صورت آزاد این اتفاق رخ می
دهد و عنوان آزادی را برای خود گرفته است و حتی شناسنامه ازدواج هم صادر می کنند!
ازدواج با حیوانات آنقدر در آمریکا و فرانسه و برخی کشورهای اروپایی رو به افزایش
است که باعث شده برخی همجنس بازان برای بیان اوج انحطاط اخلاقی شان، به ازدواج با
حیوانات روی آورند! بر اساس خبرهای منتشر شده برخی زنان و مردانی که با حیوانات
ازدواج های رسمی کرده اند حتی مراسم عروسی هم برگزار کرده اند؛ سگ و ببر و الاغ
از بیشترین حیواناتی هستند که در آمریکا زنان و مردان شیطان پرست و همجنس باز با
آنها ازدواج کرده و آسایش و راحتی خود را این طریق طلب می کنند!
|
|
|
ميگفتند اگر خبر را بدهيم سنكوپ ميكند. مانده بودند مستاصل كه نهايت به
ذهنشان رسيد برخي بزرگان را بفرستند براي ديدار و در لابهلاي ديدار خبر شهادت
فرزند را به پدر بدهند. اما نشده بود. همه مات و مبهوت همديگر را نگاه ميكردند. تا
اينكه پدر خودش به صدا در آمد كه چه شده. احمدي طوري شده؟ از مصطفي خبري داريد؟
بزرگان حاضر در مجلس يكباره بغضشان تركيد و زدند زير گريه. همان طور كه نشسته بود و
كف دستش را روي زمين تكيه داده بود، به انگشتان خيره شد و سه مرتبه لا حول و لا قوة
الا بالله گفت و بعدهم انا لله و انا اليه راجعون. همين! * همه اضطراب
داشتند، حتي چندين بار پيغام دادند كه بگوييد الان زمان خوبي نيست. احتمال خطر وجود
دارد. اما «او» تصميمش را گرفته بود؛ گويي همه چيز را از قبل هماهنگ كرده. توي
هواپيما هم اضطراب و استرس را ميشد توي چشمهاي تكتك همراهان ديد. گفته بودند
هواپيما را به محض رويت، توي آسمان ميزنند. خبرنگار كنجكاو خودش را رساند جلوي
صندلي او. باخودش گفت سوال فني و مهمي را مطرح ميكنم: «چه احساسي داريد؟» اين
سوال را از مردي پرسيده بود كه سالها طعم تبعيد را چشيده و حالا در بدترين شرايط
داخلي و با تهديدهاي نظامي دارد به وطن بازميگردد. خيلي ساده نگاهش كرد و پاسخ
داد: هيچ! و بعد نگاهش را دوخت به ابرهاي آغوش گشوده براي هواپيما در دل بيكران
آسمان... *** اينها دو خاطره كوتاه از زندگي مردي است كه در قرن بيستم طلوع
كرد و همچنان در پهنه تاريخ جهان ميدرخشد؛ مردي كه ابراهيم زمان لقب گرفت و
اصليترين خصوصيتش هم آرامش عجيبش بود. چطور ميشود كه فردي اين طور آرامش داشته
باشد؟ آيا جز با معامله با خدا امكان پذير است؟ اصولا آرامش از كجا ميايد و چگونه
انسان خود را آرام ميكند؟ مگر نه اين است كه آرامش يك فرد، يك خانواده و يا حتي يك
كشور و يك جامعه نيازمند يك مرجع قابل اتكا و اعتناست؟وقتي شما وارد يك فروشگاه
بزرگ ميشويد تنها زماني ميتوانيد با خيال راحت در ميان راهروهاي خريد قدم بزنيد و
از علاقه زايدالوصف و البته ذاتي همسر يا فرزندتان براي خريد، پريشان و مضطرب نشويد
كه جيبتان پر باشد يا اينكه مبلغ قابل توجهي در كارت اعتباريتان داشته باشد. آرامش
دروني نيز مانند همين مثال ساده، نيازمند يك پشتوانه محكم است؛ مثل بيمه خودرو يا
بيمه تكميلي درمان. درد و بيماري شما را آن قدر كه هزينهها و تامين مايحتاج پروسه
درمان يا ترميم آزار ميدهد، اذيتكننده نيست. در دنياي پرشتاب امروز كه نفس كشيدن
در شهرهاي بزرگ استرسزاست و هجوم خبرهاي مختلف و رنگارنگ ياسآلود از آلودگي هوا و
آب آشاميدني تا سرب داخل بنزين و كمبود كلسيم و آهن در بدن افراد و...بر اين استرس
ذاتي اضافه ميكند، چه بخواهيم و چه نخواهيم نيازمند يك منبع غيربشري و مطمئن براي
كسب آرامش و يا حفظ آرامش در دل توفانهاي ريز و درشت مسير زندگي هستيم. اين
آرامش هماني است كه در قلب سليم و نفس مطمئنه راه مييابد و نمونه دستيافتنياش،
امام عزيز و سفركرده ماست. «الا بذكر الله تطمئن القلوب» آرامش دلها از ذكر خداي
حكيم برميخيزد و اين ذكر هم تنها لقلقه زبان بودن برخي اذكار مشهور نيست؛ دل متاثر
از زبان نيست اگرچه زبان بر كار دل اثر دارد. دل آرام ميگيرد با ياد خدا. اينكه
دائم تمام مسير را با نقشه او چك كنيم و خودمان را به دست حكيم او بسپاريم؛ معناي
ياد خداست. مگر ميشود كه او را صدا زد و پاسخي نشنيد؟! ايمان قلبي به اين مهم
كه حضرت محبوب بر تمامي احوال و افكار بنده خود نظارت دارد؛ ميتواند آدمي را در
بدترين شرايط نيز، آرامشي باشد تا انسان به درجهاي برسد كه در شيرينترين رفتار
سياسي قرن و در آستانه تولد ماندگارترين انقلاب قرن، در پاسخ به اينكه چه احساسي
داريد، بگويد: هيچ!علت آن است كه خود را در دامن مهربان حضرت خالق ديده است و
موفقيتها را به حساب لطف او ميگذارد و شكستها را برخاسته از اشتباهات شخصي كه با
توكل به او قابل رفع است. شکایت گره دل به روزگار مبر/که هیچکس بجز از کردگار
نگشاید مشكل اين است كه در دنياي امروز، ما روزانه كعبه خود را عوض ميكنيم و
فراموشمان ميشود كعبه يكي است و صاحبخانه هم يگانه. آرامش دل، يعني حواست باشد كه
30 روز مهمان حضرت رحمان هستي، آداب مهماني را رعايت كن و مهمان خوبي باش تا ميزبان
هم بيشتر از هميشه هوايت را داشته باشد. قلبي كه با ياد خدا به رگهاي بدن خون
پمپاژ كند با يك انتخابات و يك دستورالعمل و يك تكان اقتصادي، نا اميد و بيدين
نميشود؛ چه آنكه گفت: تا دادهام عنان توکل ز دست خویش/کارم همیشه در گره از
استخاره هاست در حديث قدسي آمده است «انا عند المنكسره قلوبهم» يعني خداي سبحان
مهمان دلهاي شكسته است و آن انكسار يعني آن فقر و خضوع و بندگي خالص را خدا
ميپذيرد. اين «انا عند المنكسره قلوبهم» جزء مصاديق مهمان شدن خدا نسبت به دلها
است. قلب انسان هرگونه بينديشد و هرگونه فكرش را در ساحت معنوي بدن منتشر كند، ذهن
و زبان آدمي نيز بر همين اساس، رفتار ميكند. براي همين هم دل آرام ميگيرد به ياد
الهي و ذكر الهي؛ چرا كه داروي درمان همه دردهاي بشر، همين ياد خداست. محسن
حدادی
|
|
|
- شبهای ماه رمضان کم حرف بزنید. کم قصه بگویید. این چیزهایی که در تلویزیون
نشان میدهند برای تفریح است یا برای بچهها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را
گوش دهید. - افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، دعایی، ثنایی یک دقیقه خدا را
یاد کنید. با خودتان خلوت کنید. به قرآن نگاه کنید. يا اینکه اصلا ساکت بنشینید.
این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا میکند. افطار حقیقی که خوردن نیست.
ابعث حیا، آن افطار است . نماز پیامبر(ص) است. روزه علی(ع) است. افطار خداست. از
افطار بالاتر هم چیزی نیست. - هر که علی(ع) را قبول کند در دنیا کم حرف میزند،
آلوده نمیشود. ذکر دنیا را کم میکند ادعایش از بین میرود. - نگویمت که همه
ساله می پرستی کن / سه ماه “می” خور و نه ماه پارسا باش تفسیر این بیت حافظ این
است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است. سه ماه کافی است تا نه ماه
دیگر را شراب صافی: یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی، اکفنی ما اهمنی من امر
الدنیا و الآخره آنچه نادیدنی است برایت به تماشا بگذارد . - اولیای خدا چه چیزی
برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز واشتاق الی قربک فی المشتاقین
بودند؟ بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند. آدم ها برایشان فرقی
نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند. مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی
شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین . - هر جا غصّه دار شدی استغفار
کن. استغفار امان انسان است. - چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را،
استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند،
مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد؛ استغفار هم که می کنی به
همه ماسوای خودت نفع می رسانی. - در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست: موت و
حیات، مرض و صحت، فقر و غنا، خواب و بیداری. چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد.
توصیههایی از زنده یاد حاج اسماعیل دولابی
|
|
|
گوینده رادیو، پیامک شنوندهای را میخواند در پاسخ به اینکه اگر بدانید تا دو
روز دیگر خواهید مرد چه میکنید؟ شنونده میگوید: «حتما به سراغ پدر و مادرم
میروم، به همه میگویم دوستشان دارم، دینهایم را ادا میکنم» راننده میگوید:
«شاهکار میکنی این را که همه بلدند». کارشناس میگوید اما از نشانههای مومن همین
به یاد مرگ بودن است. مسافر عقبی کرایهاش را میدهد. کارشناس میگوید با به یاد
مرگ بودن دل از شقاوت دور میشود و مهربان، و انسان از سقوط در ورطه مادیات در امان
میماند. راننده 500 تومان به مسافر میدهد. «حاجی بقیه ما 700 میشه، نه 500». «نه
خیر آقا درسته». «مگه شهر هرته هرروز 100 تومن، 200 تومن اضافه میکنید.» کارشناس
از حق الناس میگوید که بر دو نوع است، مالی و آبرویی. مسافر بغلی میگوید: «حالا
شما کوتاه بیا». «دِ چرا کوتاه بیام. مگه من پولامو از رو زمین جم میکنم». راننده
که دلش میخواهد مرگ را فراموش کند، صدای رادیو را کم میکند. «همینه که هست داداش.
ناراحتی با اتوبوس برو» «به شما چه ربطی داره من با چی میرم...» حالا دیگر صدای
رادیو را هم شنیده نمیشود. با خودم فکر میکنم حتی اگر یک نفر و برای یک لحظه به
یاد مرگ باشد چه اتفاقهای خوبی خواهد افتاد. شرافتمندانه دستم را در کیفم
میکنم و درحالی که به پایان زندگیام میاندیشم؛ در کیفم دنبال پول خرد میگردم تا
کسی حقم را نخورد. شاید باید در رعایت حق الناس به دیگران هم کمک کنم! صحرا
علومي
|
|
|
بعضی خبرها و جریانهای رسانهای ورزشی در کشور ما را میتوان به «آسمان زرد کم
عمق» تشبیه کرد از بس که ادبیات کاربردی فوتبالیها و همکاران رسانهای ما «کل
یومی» است! اینکه در سایر کشورها هم ورزش در فوتبال خلاصه میشود و فوتبال هم
یعنی ادبیات لالهزاری، مشخص نیست و باید کارشناسان برجسته داخلی و خارجی در گفت
وگوی ویژه خبری پاسخ بگویند؛ اما تیترهای زیر شوخی با تیترهای رسانههای ورزشی است؛
البته معلوم نیست که رسانهها روی ادبیات فوتبالیها اثر گذاشتهاند یا فوتبالیها
روی رسانهها! روزنامه شیشتاییا: - رویانیان خطاب به حاجی فتل: بخوابونم
دهنت؟ ما اگر پورشه داشتیم حتما میدادیم آقای فتح الله زاده یه بوق باهاش بزنه
ولی استقلالی ها این قدر مرام ندارن که لکسوزشونو بدن بچه های ما که سه ساله حقوق
نگرفتن، یه دور باهاش بزنن. یا حداقل یه عکس یادگاری باهاش بگیرن. روزنامه آبی
رنگ عشقه تیتر: چه خوبه که برنگشتی! شرح خبر: بیانیه هواداران میلیونی
استقلال خطاب به شماره هشت فنا شده: امیرخان یادت باشه، جباری نباید باشه.../ جباری
یادت باشه/ هیچی نیستی بی ریشه! تیتر: پروفسور فتح الله زاده: مال این حرفا
نیستی! شرح خبر: دکتر پروفسور استاد حاج علی خان فتح الله زاده خطاب به سرمربی
لنگیها: مال این حرفا نیستی که بچههای تیم ما رو بر بزنی. وی در پیامی به
هواداران: هیچ احدی مال این حرفا نیس که استقلال رو اذیت کنه. کفش زیر پام رو هم
میفروشم نمیذارم بچه ها اذیت بشن. سایت سوراخ آنلاین: جباری: عشقم کشید که
رفتم فتح الله زاده: جباری را خودمان دادیم به سپاهان تا ناکامیهای اخیرش کم
شود و دوباره در لیگ سری توی سرها بلند کند. سرمربی کلنگسازی نمک آبرود: لیگ ما
لیگ تیله بازی محلات هم نیست چه برسه به لیگ حرفهای. خسرو حیدری: هوامو نداشتن،
هوایی شدم ولی دلم هوای استقلالو میکنه از بس هوادارهارو دوست دارم. هفته نامه
توپ آتشین - مواد مذاب در حلق دو بازیکن سپاهان/ پرسپولیس: شکایت میکنیم و با
فولاد سپاهان میلگرد درست میکنیم. وکیل حقوقی سرخپوشان همیشه قهرمان گفت: پدر
این دو بازیکن را در میآوریم و روی بند رخت آویزان می کنیم تا عبرتی باشد برای
دیگران. - مدیر عامل استقلال: ولاسکو را من به ایران آوردم/ کیروش یک شب در میون
خونه ما بود و مشورت میگرفت. - رییس فدراسیون فوتبال: لیگ ایران تا سال 2014
بهترین لیگ اروپا خواهد شد. روزنامه آفساید - فتح ا...زاده: لیونل مسی را به
استقلال میآورم تا چشم همه در آد! - رویانیان: نذارین دهن من وا بشه که اون وقت
دهن خیلی ها بسته میشه. - علی دایی: ببخشید، بسه دیگه. ذله کردین ما رو.
آقای...اسم نمیبرم. ولی بسه دیگه! - میثاقیان: آقایون باید برن جلو بوق بزنن با
این تیم داری شون. - وکیل سپاهان: از همون جایی پول میاریم که بقیه میارن. تازه
ما بنزین مردمو به بازیکنا هدیه نمیدیم. - یک عضو هیئت رئیسه فدراسیون: به
هیشکی ربط نداره که ما داریم چیکار میکنیم؛ حرف زیادی موقوف! آقایون هیس! سایت
اگزوز خاور نیوز - علی پروین در واکنش به بیانیه فدراسیون فوتبال: یعنی باید گل
گرفت این برنامه ریزی که ما رو (...). - امیر قلعه نویی خطاب به کارشناس برنامه
نود: دستتو بنداز بابا! اون موقع که به سیب زمینی میگفتی کیوی ما فوتبالی بودیم.
- فصل نقل و انتقالات به جنگ داخلی در کشور تبدیل شد/ بمبها از پی هم میترکند/
مراقب باشید!
|
|
|
ماه مهماني خدا از راه رسيد و بازهم حضرت محبوب فرصت تنفس در ثانيههاي بدون
تکرار اين روزها و شبهاي عزيز را به ما هديه داد. «آداب روزهداري، احوال روزه
داران» گزیدهای از مجموعهی توصیهها، نصایح، تحلیلها و مواعظی است که در ماههای
رمضان در طول 22 سال گذشته از سال 1369 تا 1390 در بیانات حضرت آیتالله العظمی
خامنهای ارائه شده است. کتابي کاربردي و سودمند براي گذراندن بهتر اين اوقات شريف.
مخاطبان این مواعظ عموم مردم بودهاند هرچند گاه این سخنان در دیدار جمعی از قاریان
قرآن کریم، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، نمازگزاران نماز جمعه، اساتید
دانشگاهها، دانشجویان، شاعران و... بیان شدهاند. در انتخاب مطالب این کتاب دو
ویژگی مورد توجّه قرار گرفته است: اول اینکه موضوع بیانات ماه مبارک رمضان، معارف
دینی مربوط به روزهداری، آداب دعا، تکالیف مؤمنان در این ماه از نظر فردی، اجتماعی
و سیاسی و نظایر آن باشد. کتاب را انتشارات انقلاب اسلامي منتشر کرده است. دوم
اینکه صرفاً در محدوده زمانی از حلول ماه مبارک رمضان تا پایان روز عید سعید فطر
هر سال بیان شده باشد. خوانندهای که با دقّت این کتاب را مطالعه کند در فضای معنوی
شریک میشود که گوینده بزرگوارش قصد انتقال آن را داشته است و این فضای معنوی در
ماه رمضان که فضای معنوی و ملکوتی بر عالم و به خصوص بر جامعهی اسلامی و مؤمنین
اهل عبادت حکم فرما است، دو چندان میشود. یکی از وجوه چشمگیر بیانات رهبر
انقلاب در طول 22 سال گذشته پیوستگی و انسجام مطالب در موضوعات مختلف است. البتّه
با این ویژگی که حتّی اگر موضوعی واحد چند بار آن هم در طول سالهای مختلف مورد
تأکید قرار گرفته باشد، هر بار یا از زاویهای جدید به موضوع نگریستهاند یا
نکتهای جدید به ابعاد موضوع یا تحلیل آن افزودهاند. نمونه جالب این نکته را
میتوان در مورد موضوع تقوا یا استغفار که ترجیعبند مهمّ این کتاب است، به وضوح
دید. رهبر انقلاب از ماه مبارک رمضان با تعابیر و صفتهای مختلف یاد کرده است که
هر یک حاکی از توجّه به محتوای آن وصف در معارف اسلامی خصوصاً گنجینه ارزشمند
احادیث اهل عصمت و طهارت علیهم السّلام دارد. نمونه دیگر را میتوان در استفاده
ایشان از تعبیر بهار دید. رهبر انقلاب به کرات از ترکیباتی چون بهار دعا و قرآن،
بهار خودسازی و عبادت، بهار اُنس با خدا، بهار توجّه و ذکر و استغفار و استغاثه به
خدا استفاده کردهاند. امّا این تعابیر از محدوده تقارن بهار طبیعت و ماه رمضان
درمیگذرد و آنگاه با تحلیلی جامع سخن از بهار واقعی بودن رمضان صرفنظر از تقارن
یا عدم تقارن با بهار طبیعت به میان میآید و رمضان مبدأ سال حقیقی برای مؤمنان
شناخته میشود و سال ایمانی مسلمانان با رمضان آغاز میشود و عبادات ماه رمضان به
عنوان سرمایهای برای گذران یازده ماه بعدی تا فرا رسیدن ماه رمضان بعد قلمداد
میشود. بدین ترتیب بهار حقیقی مسلمانان به معنی تحوّل و نوسازی و بازسازی درونی
مورد تأکید قرار میگیرد. توجه به جنبههای اجتماعی توصیههای دینی، از دیگر
مشخّصات بیانات معظم له درباره ماه رمضان و آداب روزهداری است، در مجموعه این
بیانات به معروفهایی همچون اطّلاع از وضع محرومان، رسیدگی به مستضعفان، محبّت به
ایتام، و دستگیری از ضعفا، امر و از منکرهایی چون اسراف، تبذیر، تفرقه، و امثال آن
نهی میشود و بدین ترتیب توصیه به کسب فضایل و پرهیز از رذائل اخلاقی از محدوده
شخصی و فردی خارج شده و به مشخّصاتی برای جامعه مطلوب اسلامی تبدیل میشود. در این
میان تفاوت میان مواعظی که اصلاح فرد و محدوده شخصی و حدّاکثر خانوادگی مسلمانان
را در نظر میگیرد با دیدگاهی که علاوه بر اصلاح محیط فردی و خانوادگی، اصلاح محیط
عمومی جامعه را به عنوان جامعه آرمانی اسلامی هدف میگیرد، به روشنی آشکار است.
پرداختن به مسائل اجتماعی خواه ناخواه به بحث آسیبهای جامعه دینی از نظر سیاسی
میانجامد و آفات و خطراتی که جامعه اسلامی را تهدید میکنند، تحلیل میشوند. در
این مباحث با استفاده از معارف اسلامی و عبرتهای تاریخ پرفراز و نشیب اسلام ،عوامل
انحطاط مسلمین بررسی شده و بر بصیرت و صبر به عنوان پادزهر همه غفلتها و
دنیادوستی، قدرتطلبی، منیّت و خود برتر بینی و فساد اقتصادی و اخلاقی که از
مهمترین عوامل سقوط شخصیتهایی تأثیرگذار و کارگزاران اسلامی است، تاکید شده است.
|
|
|
از خیر بازگشت به ساحل گذشته است موجی که از کران مقابل گذشته است مثل
نسیم هستیاش از رفتن است موج کار از «سلوک» و «سیر منازل» گذشته است تا صخره
دل سپرد به موجی که میرسید یک باره دید ای دل غافل گذشته است دریا! چه سود
از این همه دست نوازشت دیریست آب از سر ساحل گذشته است دریا... دلی که با شفق
از خون خود گذشت امشب خدای من چه بر این دل گذشته است
سید صابر موسوی
|
|
|
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم: خب! برم یه کتابی
بیارم بخونم... هیچی دیگه اصن بیهوش می شم... * غصه هیچ وقت سراغ من نمی
آد، هیچ وقت! در واقع هیچ وقت نرفته که بخواد بیاد، الانم اینجاست! سلام کن به
عمو! * ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺮﺷﯽ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ، ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ
ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﺳﺎﻃﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻮﺵ! * اون موقع که پراید 7 تومن بود، تا پنج
سال نایلون رو صندلیهاشو برنمیداشتن! حالا که شده 61 تومن حتما” تو خونه یه
اتاق خواب براش در نظر می گیرن که خدای نکرده دچار اضطراب شخصیتی نشه! *
سه تا پشه رو ديوار حموم بودن، حمله کردم و دوتاشون رو کُشتم. اون يکي که زنده موند
فرار کرد رفت تو هواکش...حالا نميدونم خودکشي کرده يا رفته بقيهشون رو خبر کنه، شب
بريزن سرم؟ خيلي اضطراب دارم... * يارو صبح تا شب تو خيابون پرسه میزنه، شب
تا صب تو فيس بو! بعد ميگه دنبال نيمه گمشده ام مي گردم! آخه لامروت، پازل
هزار تيکه هم بودي تا حالا تموم شده بود!
|
|