(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 29 تـیـر 1392 - شماره 20546

اشتباه استراتژیک اصلاح‌طلبان درباره هاشمی
در زندان قزوين‌
   


Research@kayhannews.ir
على شكورى راد (عضو شوراى مركزى حزب مشاركت) هاشمى را عامل اختلاف بين مجموعه نيروهاى دوم خرداد دانست و اظهار داشت : «يكى از انتقادهايى كه جريان چپ به آقاى هاشمى داشت اين بود كه ايشان قبل از آن كه به بهبود اوضاع اقتصادى بپردازد، شعار رفاه را مطرح كردند و باعث شدند كه سطح توقعات مردم بالا برود».230
عبدالكريم سروش (تئوريسين جريان دوم خرداد حزب مشاركت) نيز با انتقاد از كانديداتورى هاشمى گفت: «كسى كه قدرت خود را از طريق غير دموكراتيك به دست آورده، ورود او (به انتخابات مجلس ششم) به سابقه تشويش ايجاد مى‌كند، لذا بهتر است چنين كسى (هاشمى رفسنجانى) از حق خود استفاده نكند و به دموكراتيك بودن سابقه لطمه نزند».231
البته برخىاصلاح‌طلبان مانند ماشاءالله شمس‌الواعظين سردبير چهار روزنامه توقيف شده (جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان) كه مدتها در روزنامه‌هاى خود به اتهام‌پراكنى عليه هاشمى رفسنجانى پرداخته بودند، بعدها به نقش هاشمى رفسنجانى در پيروزى اصلاح‌طلبان و اشتباه تاكتيكى هجمه عليه هاشمى رفسنجانى در مجلس ششم پرداختند.
شمس‌الواعظين در روز 18 شهريور 1380 طى مصاحبه‌اى با راديو آمريكا گفت: «من اوّلين بار مى‌خواهم از طريق راديو آمريكا يك حقيقتى را بازگو كنم. من قائل نبوده و نيستم كه روزنامه‌نگار حرفه‌اى (منظور اكبر گنجى) در نقش تعيين تكليف براى مردم جهت انتخاب نمايندگان مجلس و معرفى نامزدها ظاهر شود».232 وى در ادامه اين مصاحبه افزود: «حذف آقاى هاشمى رفسنجانى از اصلاحات خطاى استراتژيك بود. من معتقد بودم حتى روزنامه‌نگاران مى‌توانند از شخصيتهايى مثل آقاى هاشمى رفسنجانى به عنوان كانديداى نمايندگى تهران دعوت و حمايت بكنند. اين شايد براى عده‌اى مفهوم نبود و حتى متهم به سازشكارى شدم».233
شمس‌الواعظين در مصاحبه با خبرگزارى ايسنا، يك هفته پس از مصاحبه با راديو آمريكا مى‌گويد: «آيا اصلاح‌طلبان استراتژى تبديل مخالف به موافق و موافق به هوادار و هم‌پيمان را فقط براى نيروهاى خارج از حاكميت وضع كرده‌اند يا اين استراتژى درون سيستم سياسى هم وضع شده است؟ اگر آن استراتژى را سامان مى‌داديم و نيروهاى مخالف اصلاحات را جذب مى‌كرديم بويژه آنها كه در ساخت قدرت از جايگاه بلند و مهمى برخوردارند، مى‌توانستند حداقل بمثابه عوامل سدّ كننده راهيابى ادبيات، روشها و هدفهاى اصلاحات به ساختهاى سياسى قدرت ظاهر نشوند از جمله آن شخصيتها آقاى هاشمى رفسنجانى بود».234
وى با بيان اين‌كه جنبش اصلاحات در انتخابات مجلس ششم براى كاهش قدرت هاشمى و حدف او از پروسه اصلاحات خطا كرد، افزود : «در ملاقات با آقاى هاشمى رفسنجانى از وى تقاضا كردم روى باسكول اجتماعى نرود و در ساخت سياسى قدرت به عنوان بالانسر (متعادل‌كننده) باقى بماند و علاوه بر اين در نيمكت ذخيره دولتمردان باقى بماند و به نيروهاى جديد امكان تمرين مديريت سياسى بدهد . . . اگر شخصيت آقاى هاشمى رفسنجانى، شخصيت مردم‌سالارى نبود، ولى توسعه‌گرا كه بود. بنابراين از اين ايستگاه به وى نزديك مى‌شديد و درنتيجه ساخت خود را به توسعه سياسى نزديك‌تر
مى‌كرديد».235
چه كسى باور مى‌كرد كه سردبير تندروترين روزنامه‌هاى مدعى اصلاح‌طلبى و جامعه مدنى، روزى از تندروى بنالد و دم از اعتدال بزند؟ به ادامه سخنان او توجه كنيد: «اصلاحات دوى سرعت نبود، دوى ماراتن بود. متأثر از باورى كه پاره‌اى اصلاح‌طلبان ايجاد كرده بودند، اصلاحات شتاب گرفت و حال به جايى رسيده كه تصور مى‌شود نيرويش را از دست داده و دچار سر خوردگى شده است».236
در آستانه انتخابات مجلس ششم، حسين مرعشى (سخنگوى حزب كارگزاران سازندگى) حضور هاشمى رفسنجانى را مايه تقويت گرايش اصلاح‌طلبانه در كشور مى‌دانست، امّا شركاى مشاركتى به مرحله جديدى از انحصار در ساخت قدرت مى‌انديشيدند، چنان كه حتى از همان زمان در فكر جا گذاشتن افراد محورى جناح خود مثل مهدى كروبى بودند. اين نكته را در چينش ليست انتخاباتى اين افراد و قرار دادن نام كروبى در مراتب پايين ليست مى‌توان مشاهده
كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
230- همان.
231- روزنامه عصر آزادگان، به تاريخ 11/11/1378.
232- روزنامه كيهان، به تاريخ 4/9/1380.
233- همان.
234- مصاحبه با خبرگزارى ايسنا، به تاريخ 26/6/1380.
235- مصاحبه با خبرگزارى ايسنا، به تاريخ 26/6/1380.
236- همان.
پاورقی

 


Research@kayhannews.ir
از ماشين كه پياده شد، احساس خطر كرد، بدون اينكه مرداني را كه پشت درخت‌ها انتظارش را مي‌كشيدند، ببيند احساس خطر كرده بود اما ترس هنوز به سراغش نيامده بود. صبح زود بود، باد نسبتاً سردي از سمت كوير مي‌وزيد و چشم‌ها را آب مي‌انداخت‌. محمدعلي براي چندمين بار با دست چپش پوشه را لمس كرد تا مطمئن شود اعلاميه‌ها سر جايش هستند.
نزديك مدرسه كه رسيد، صدايي گفت‌:
«آقاي رجايي‌!»
لحظه‌اي ايستاد و نگاهي به پشت سر انداخت‌. سه مرد با چهره‌هايي درهم و ناآشنا. با عجله به او نزديك شدند، صورت‌هايي استخواني‌، هيكل‌هايي درشت و دهان‌هايي كه انگار هرگز براي خنديدن باز نشده بود.
«اومدن‌، بالأخره اومدن‌، اينم مأموراي ساواك‌!»
ديگر دير شده بود، مردها او را شناخته بودند، شايد اگر به صدا پاسخي نمي‌داد... اين‌طور نمي‌شد. لااقل نه حالا كه اعلاميه‌هاي نهضت آزادي را بين ورقه‌هاي امتحاني جابه جا مي‌كرد.
* * *
از زير چشم‌بند همه جا تاريك بود، محمدعلي دقيقه‌ها را حساب كرد، 18 دقيقه و 27... عادت كرده بود هميشه حساب همه چيز را داشته باشد. حساب روزهاي رفته‌، حساب دقيقه‌ها و ثانيه‌ها، حساب نگاههاي مهربان‌، حساب سلام‌هاي آشنا، حساب‌...
- محمدحسين‌! چرا اين پولا رو جدا مي‌زاري‌؟
واسه اينكه بابا عبدالصمد همين كار رو مي‌كرد. بابا
هيچ وقت از بهايي‌ها و مأموراي دولتي چيزي نمي‌خريد و بهشون چيزي نمي‌فروخت‌، اگرم مجبور مي‌شد، پولش رو جدا مي‌ذاشت تا بعداً بده به خودشون واسه ماليات‌! تو هم بايد حساب و كتابت رو پاك نگه داري‌؟
و محمدعلي حساب و كتابش پاك مانده بود.
نيم ساعت بعد، محمدعلي را داخل اتاقي انداختند كه هيچ پنجره‌اي نداشت‌. فقط هواي مانده بين ميله‌هاي فلزي مي‌آمد و مي‌رفت‌. براي آفتاب و آسمان هم هيچ پنجره‌اي نبود.
* * *
صبح زود بود كه محمدعلي را بردند به زندان قزوين و بعد روزها آفتاب طلوع كرد و او هنوز گوشه سلول بود و بازجويي پشت بازجويي‌.
- اسم و شهرت‌؟
- محمدعلي رجايي فرزند عبدالصمد، متولد 1312، قزوين‌، معلم‌.
- شما در چه روزهايي از تهران براي تدريس به قزوين رفت‌وآمد مي‌كنيد؟
- چهارشنبه هر هفته به‌طور مرتب‌.
- اعلاميه‌هاي مضره سازمان كارگري نهضت آزادي و اعلاميه مضره زنجير استبداد در كيف شما كشف شد، چه شخصي اين اعلاميه‌ها را به شما داده است‌، معرفي نماييد؟
- اشخاص مختلفي به منزل من مي‌آوردند و همه هفته‌، هر موقع كه اين اعلاميه‌ها به چاپ برسد، بنده به قزوين حمل و پخش مي‌نمايم‌.
- اين اعلاميه‌هاي مضره را به چه اشخاصي مي‌داديد؟
- چون در قزوين همفكر ندارم‌، به هر كسي كه به نظرم مي‌رسيد در هر كجا بود، مي‌دادم و اگر شخص مناسبي پيدا نمي‌كردم‌، اعلاميه‌ها را در صورت امكان در كوچه‌هاي خلوت مي‌ريختم و در غير اين صورت ناچار مراجعت مي‌دادم‌.
- اشخاصي كه به آنها اعلاميه مضره داده‌ايد، معرفي كنيد.
- نام آنها را نمي‌دانم‌...
* * *
مقام تو
ريحانه خودش را با بي‌صبري انداخت توي اتاق‌، دسته ساك را بين انگشت‌ها فشار داد و با خودش گفت‌:
- كاش خبري بشه‌!
ساك را گذاشت روي زانوهايش‌:
- خدا كنه حالش خوب باشه‌!
ساك را بغل زد، حس غريبي آمد و نگرانش كرد:
- ان شأالله كه سلامته‌!
زيپ ساك را تا نصفه باز كرد، دست انداخت داخل ساك و پيراهن سفيدي را بيرون كشيد، پيراهن چركمور شده بود. هيچ وقت تا حالا يقه لباسش اين طوري نشده بود.
بغض كرد; فقط هفت ماه از ازدواجشان گذشته بود.
زيپ ساك را تا آخر باز كرد، پيژامه را بيرون كشيد، ليفه شلوار را با انگشت‌هايش جست وجو كرد.
- پس كجاس‌؟
انگشتانش متوقف شد، خوشحالي توي چشم‌هايش دويد.
- خودشه‌! خودشه‌!
با دستپاچگي كاغذ تا خورده را از ليفه بيرون كشيد، خط را شناخت‌.
- مثل هميشه‌! خوش خط و منظم‌.
چشم‌هايش رفت به واژه‌ها:
«همسر عزيزم‌!... فرض كن كه من براي تحصيل به آمريكا رفته‌ام و بعد از مدتي باز مي‌گردم‌، نگراني و ناراحتي به خودت راه نده‌!»
نوشته را براي بار دوم خواند و زمزمه كرد:
«نه‌! تو مقام خودت رو نمي‌دوني‌، تو كه دعوا نكردي‌...»
دلش تنگ شده بود، كاش مي‌شد همه حرف‌ها را نوشت‌، كاش مي‌شد از لحظات نبودن و از دقيقه‌هاي انتظار گفت‌، قلم را برداشت و گذاشت روي كاغذ:
«همسر عزيزم‌! تو مقام خودت را نمي‌داني‌! اين زندان كه رفته‌اي‌، حق است يا ناحق‌؟ تو كه دعوا نكرده‌اي يا ورشكست نشده‌اي يا اختلاس نكرده‌اي كه زندان بروي و من از زندان رفتن تو ناراحت شوم‌. من به داشتن چنين همسري كه در راه عقيده‌اش به زندان مي‌افتد، افتخار مي‌كنم‌، از قضا اگر به آمريكا رفته بودي‌، ناراحت مي‌شدم‌!»
كاغذ را تا كرد، و لبخندي از رضايت روي لب‌هايش نشست‌!
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10