|
گرد آورنده :سید حامد حسینی تهرانی مناجات شعبانیه میراث گرانبهایی از امام
العارفین علی (ع) است. مفاهیم بلند و،عارفانه و عاشقانه آن، ریشه در عمق معرفت
درونی به تجلیات ربوبی دارد. این مناجات ترنمی است مشحون از معارف بلند و حقايق
توحیدی ، که پیاله باطن را از ساغر عشق ربوبی لبریز ساخته،و هستی انسان را سرمست از
شراب ناب توحید ،واله و شیدای حضرت معبود میکند، به طوری که ذائقه انسان عارف را
شیرین تر از شهد ترنم ذِکرِ معبود ، به شهود ذُ کر می رساند تا انسان افروخته از
محبت الهی را فاخته در فنای خویش ، از وادی کثرت به وحدت، رهنمون سازد. این
نیایش آميزه اى از لطايف و معارف اسرارآمیزی است كه تشعشعات روحاني آن، روح خواننده
مشتاق را نوازش مى دهد و دل را از غل و غش صيقل مى بخشد . مفاهیم بلند ،عارفانه و
عاشقانه این مناجات، ریشه در اعماق دریای عرفان علوی دارد ؛ به طوری که در این
نیایش، روح زیبای امیرمومنان (ع) ، خویشتن را در حضور خدای جمیل و جلیل دیده و
عبودیت تام را در ثنای ربوبیت به تصویر کشیده است . امامان دیگر نیز، پیوسته از این
چشمه نوشیده اند و با واژه های سبز و تعبیرات نغز ، سلوک نجوا را در عالی ترین
مراتب نیایش پوئیده اند. بسیاری از عرفا و اهل شهود نیز بر قرائت مستمر،و همراه
با تامل این مناجات جدیت داشته و آنرا به عنوان یکی از تکالیف مهم برای سالکان، و
پویندگان طریق توحید بر شمردند. در این میان میرزا جواد ملکی تبریزی ،از اساتید
معنوی امام خمینی(ره) که انعکاس جلوات نورانیش در دل و قلب امام تجلی یافته،در
کتاب شریف «المراقبات »می نویسد: «این مناجات، مناجات معروفى است و اهلش به خاطر
آن با ماه شعبان مأنوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند. این مناجات
شامل مطالب اساسى در مورد چگونگى معامله بندگان با خداى بزرگ بوده و آداب خواستن،
دعا و طلب آمرزش از او را، آنگونه که شایسته است، بیان مىکند و استدلالهاى جالب
توجهى جهت امیدوار شدن به درگاه خدا که با مناجات با او مناسب است، در بردارد و به
روشنى، ملاقات، نزدیکى و دیدن خدا را معنى مىکند.این مناجات بزرگى است و یکى از
ارمغانهاى آل محمد (ص) است که بزرگى آن را کسى که قلب سالم و گوش شنوایى داشته
باشد، درک مىکند و اهل غفلت از درک فواید و نورهاى آن بى بهره اند.در مناجات
شعبانیه درسهای فراوانی برای اهل تامل وجود دارد و این حقیقت دارد که امامان معصوم
ما در قالب اینچنین دعاهایی والاترین معارف دینی را به شیعیانشان تعلیم می داده
اند.» (1) امام خمینی (ره) نیز با تاسی از مقام ائمه هدی (ع) و اساتید خویش،
گام جای گام آن اولیای قدسی نهاد،و خاطرش در ژرفاى حضور الهی گسترده شد؛ او مدهوش
از فرازهای لاهوتی این مناجات ، از این ساغر قدسی شرب مدام داشت.یکی از نزدیکان وی
از حالات معنوی آن عارف بالله لب به سخن گشوده و می گوید: « امام در ایام ماه
شعبان یک ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد؛و ضو می گرفت؛ و پس از اقامه نماز شب
،وجود خویش را وقف زمزمههای عاشقانه مناجات شعبانیه ساخته و با ترنم مضامین عمیق
آن به آرامی اشک می ریختند.» امام راحل بارها در سخنان و نوشته های خود ،عظمت و
نورانیت ادعیه مأثوره از اهل بیت (ع) را یادآور شده و آنها را معادن عظیمی میداند
که بسیاری از معارف بلند و مکتوم را در دل خویش جای داده اند. و فقط اهل شهود می
توانند معانی بلند آن را ادراک کنند: «ادعيه ائمه هدى همان مسائلى را كه كتاب
خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر، قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت
مىكند و همه مطالب را دارد، منتها بسياريش در رمز است كه ما نمىتوانيم بفهميم و
ادعيه ائمه عليهم السّلام يك وضع ديگرى دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما: ادعيه
كتاب صاعد است و قرآن كتاب نازل كه از آنجا نزول كرده است، و ادعيه ائمه كتاب صاعد
است همان قرآن است که رو به بالا مىرود. كسى که بخواهد بفهمد مقامات ائمه چيست
بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنها است، مهمش ادعيه آنهااست و
خطابههايى كه مىخواندند، مثل «مناجات شعبانية» مثل نهج البلاغه مثل دعاى يوم
العرفه و اينهايى كه انسان نمىداند كه چه بايد بگويد درباره آنها؟» (2) ایشان
در بخشی دیگر از سخنان خود می فرماید: «چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این
مناجاتهای ائمه اطهار(ع) و همین «مناجات شعبانیه» مسائل عرفانی هست که اشخاص،
فلاسفه، عرفا، تا حدودی ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانی
چون حاصل نشده است، نمیتوانند وجدان کنند.» (3) امام خمینی دیگران را به تلاوت
و تامل در این مناجات ترغیب مینمود و این رغبت را گام نهادن در مسیر معرفت و تقرب
درگاه ربوبی می دانست . چه آنکه در وصيتنامه سياسى الهى خود، وجود چنين مناجاتى را
از افتخارات شيعه برشمرده است و در مواردى از سخنرانىها و پيامهاى خود از آن به
عظمت ياد کرده است: (4) «همين جملاتي كه در اين مناجات بزرگ است و بعض جملات
ديگري كه در آن هست , مسائلي است كه به حسب ظاهر سهل است و واقعا ممتنع است ,
رياضات بسيار مي خواهد تا انسان بتواند بفهمد..... اين از دعاهايي است كه من غير از
اين دعا نديدم كه روايت شده است , همه ائمه اين دعا را , اين مناجات را مي خواندند
, اين دليل بر بزرگي اين مناجات است كه همه ائمه اين مناجات را مي خواندند.... اين
ها چيزهايي است كه دست ماها از آن كوتاه است , و دعا كنيد كه خداي تبارك و تعالي به
ما توفيق بدهد كه در اين ماه شريف و ماه شريف رمضان از اين مسائل هم حظي ولو يك
جلوه كوچكي در دلها و قلبهاي ما واقع بشود . » (5 ) شاید همگان به یاد داشته
باشند که وی همواره فرازهایی از این نجوا را با حالت وجد و جذبه تکرار می نمود و سر
در پای این دریای حکمت و عرفان می سود، و بسیار زمزمه می کرد: « الهي هب لي كمال
الانقطاع اليك وانر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصارالقلوب حجب النور
فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك الهي واجعلني ممن ناديته
فاجابك و ناجيته فصعق لجلالك » (خدايا كمال انقطاع به سوي خودت را به من عطا گردان
, و دل و ديده ما را نوراني كن به تابش نظر خود به آن , تا ديده هاي دل پرده هاي
نور را بدرد و به سرچشمه عظمت تو برسد , و ارواح ما به عز قدس تو آويخته گردد.
خداوندا , از آنانم قرار داده كه چون ندا در دهي پاسخ تو را گويد و چون به او توجه
كني , از جلال و عظمت تو بيهوش گردد و غريو برآرد. » (6 ) این فرازی از مناجات
شعبانیه است که امام خمینی (ره ) بارها در وصیتنامه خود و در نامه عرفانی شان به
حاج سید احمد خمینی(ره) از آن یاد کرده اند . از نظر امام راحل در این بخش از
مناجات،آنچه که فیض الهی حجب ظلماني و حجابهاي نوراني را از پيش چشم آدمي
ميزدايد، عشق به پروردگار است؛ اگر كسي به آن دست يابد به معرفت دست يافته است و
به حضور و شهود نايل آمده است. ایشان در تفسیر این مضامین عالی به این مهم اشاره
می کند: «مطلوب در این فراز از دعا، برخورداری از حالات نورانی است که موجب می
شود تا دیدگان قلوب به فروغ نظر به جمال حق تعالی روشن گردد. «کمال انقطاع» آن است
که تمام حجب ظلمانی و نورانی پاره و کنار زده شود، تا به مهمان سرای الهی که «معدن
عظمت» است بتوان وارد گردید؛ لذا در این مناجات از خداوند متعال، بینایی و نورانیّت
قلبی طلب می کنند، تا بتوانند حجب نورانی را دریده به معدن عظمت برسند» (7) از
دیدگاه امام، شرط نیل به کمال انقطاع ،خروج از خویشتن ، گام نهادن در طریق توحید و
گسستن از ما سوی الله است که با تحقق این شرایط انسان از حجاب های میان خویش و
معبود رهیده و کمال انقطاع برای او حاصل می گردد: «اين كمال انقطاع، خروج از
منزل خود و خودي و هرچه و هر كس و پيوستن به او است و گسستن از غير و اين هبه اي
الهي است به اولياي خُلَّص پس از ،صَعق حاصل از جلال كه دنبال گوشه چشم نشان دادن
او است... نجواي سري حق با بنده خاص خود صورت نگيرد، مگر پس از صعق انفكاك جبل هستي
خود.»(8) در حجابيم و حجابيم و حجابيم و حجاب اين حجاب است كه خود راز معماي
من است!(9) در لابه لای کلمات نورانی امام، از سِرّی مکتوم رمز گشایی میشود و
آن اینکه چه بر انسان گذشته است که به این سان از اصل خود فاصله گرفته است و از
حقیقت خویش که همانا ذات باری تعالی است دور مانده است؟! « آنچه انسان را زمینی
می کند و او را وابسته به مادیات می سازد همین تعلقات و مظاهر دنیایی است . تنها
راه رهایی آن است که :انسان انقطاع قلبی و روحی از آنها پیدا کند.این میسور نیست جز
در سایه توجه تام و تمام به خدا از راه ذکر دعا و ارتباط معنوی با پروردگار.»( 10)
از نظر امام راحل برای مقابله با حجب ظلماني و حجابهاي نوراني، باید عاشقانه دست
به محبت الهی یازید؛که اگر كسي به آن دست يابد به معرفت دست يافته و به حضور و شهود
نايل آمده است. از این رو ایشان در تبیین حال جذبه روحی و فنای کلی به حالات عاشق
دلباخته تمثل می جوید: «مثل جذبه روحی... مثل حال عاشق مجذوب و حركات عاشقانه
او که عاشق نباید در عشق بازی مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد بلكه خود حقیقت عشق،
آتشی است كه از قلب عاشق طلوع میكند و جذبه آن به سرّ و علن و باطن و ظاهرش سرایت
میكند و همان تجلیات حبّی در سرّ قلب به صورت عشقبازی در ظاهر در میآید: از كوزه
برون همان تراود كه در اوست. همین طور مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت تجلیات
باطنیه محبوب و تجلیات حبّیه حبیب كه در ملك ظاهرش بروز كند و در مملكت شهادتش صورت
یابد. همین نقشه نماز را تشكیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال كه برای حضرت
ختمی صلوات اللّه علیه و آله در این مكاشفه روحانیه و معاشقه حبیبانه دست داد حال
دیگری دست دهد...»(11) به نظر امام ،وجود انسان در این سیر ، در مسیر تجلی
وتعالی قرار دارد ،که از مرحله رشد و فلاح ،تا مقام لقاء و رضوان ادامه می یابد. بر
این اساس هویت انسان ،سیر تکوینی از اویى و به سوى اویى دارد؛ که همان مفهوم روحانی
آیه شریفه (انا لله و انا الیه راجعون) است. در این قوس صعود و نزول، همه خلق بسان
طفل شيرخواره اند كه از آغوش مادر بيرون كشيده شده و بي قراري مي كند که تنها راه
آرام يافتن او در بازگشت به آغوش مادر است ، از این روآغوش مادر حکایت فطرت آدمى
است که با توجه به اقتضائات ربانی خویش، در تکاپوی نیل به کمال مطلق بی قراری می
کند؛ امام روح الله با بیانی ساده و دلنشین این مساله را به خوبی بازگو می کند:
«در اين راه مستقيم، كه راه اسلام است، وارد بشويد، شما تا آخر عمرتان و همه كسانى
كه نماز تا آخر عمر خواندهاند از خدا هى خواستهاند، روزى چند مرتبه خواستهاند كه
اهْدِنَا الصِّرطَ الْمُسْتَقِيمَ؛ كه ما را به صراط مستقيم هدايت كن. وقتى هدايت
كن، وقتى هدايت شد به آخر رساندنش هم مىشود. عمده اين است كه وارد بشود انسان در
آن راهى كه بايد سير بكند، چه سيرهاى معنوى و چه سيرهاى مادى كه آنها هم معنوى است
به يك معنا؛» (12) و به زبان نغز توجه آدمی را به آنچه نسبت به او غفلت ورزیده
،جلب می کند: ما ندانیم که دلبسته اوییم همه مست و سرگشته آن روى نکوییم همه
فارغ از هر دو جهانیم و ندانیم که ما در پى غمزه او بادیه پوییم همه ساکنان در
میخانه عشقیم مدام از ازل مست از آن طرفه سبوییم همه(13) امام روح الله معتقد
بود که همه انسانها پوینده مسیر تکامل و سعادت هستندو خواهان آن می باشند؛ وجود
انسان ناخود آگاه در عطش نیل به کمال مطلق الهی دست و پا میزند؛ اگر چه شائبه تشخیص
نادرست و اشتباه حاصله از اختیار، او را به انحراف بکشاند. از این رو اگر چه بسیاری
از انسانها در تطبیق مصادیق کمال دچار تشتت و تعدد می شوند. ولی همه به سوی کمال
مطلق در حرکتند: اين شيفتگان كه در صراطند همه جوينده چشمـــه حيـاتند همـــه
حق مي طلبند و خود ندانند آن را در آب به دنبال فراتند همــــــــه(14)
1-المراقبات ،ص130-131 2-صحيفه نور ج 20 ص 157 3- وصيتنامه سياسى الهى امام
خمينى، ص 8 . 4-صحيفه نور، ج 12 ، ص 235 ; ج 17 ، ص 264 ; ج 18 ، ص 30 ; ج 19 ،
ص 158 ; ج 20 ، ص 82 و189 . 5- صحيفه امام , ج 17 , ص 457 -458 6-مفاتيح
الجنان , مناجات شعبانيه , از اعمال مشترك ماه شريف شعبان . 7-جهاد اکبر، ص ۴۶ و
۵۶ – ۶۰، 8-صحيفه امام، تهران، ج 81، ص 444، نامه به خانم فاطمه طباطبايي.
9-ديوان امام، ص 55 10-سرالصلاّه، ص 12 11-صحیفه نور، ج 17، ص 123
12-همان، ج17، ص 265 13-دیوان امام ،ص 141 14-دیوان امام، ص 179
|
|