(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 02  مرداد 1392 - شماره 20550

قبضه مجلس ششم توسط حزب مشارکت
این اول بیداریه
   


Research@kayhannews.ir
واكنش مشاركت به نتايج انتخابات
به هر حال انتخابات مجلس ششم در تاريخ 29 بهمن 1378 فرارسيد و اكثريت قاطع اين مجلس در اختيار جبهه اصلاحات قرار گرفت كه اكثر آنان از فهرست انتخاباتى حزب مشاركت بودند. در تهران و از ليست سى نفره حزب مشاركت تعداد 26 نفر به عنوان منتخبين مردم تهران به مجلس راه يافتند و در ساير نقاط كشور نيز كم و بيش همين نتيجه براى حزب مشاركت و احزاب جريان دوم خرداد رقم خورد.
محمدرضا خاتمى (برادر رئيس جمهور)، عليرضا نورى (برادر عبدالله نورى وزير كشور بركنار شده خاتمى)، جميله كديور (همسر عطاءالله مهاجرانى)، فاطمه حقيقت‌جو، الهه كولايى، داود سليمانى، محسن ميردامادى، احمد بورقانى، سهيلا جلودارزاده از جمله مشاركتى‌هايى بودند كه به مجلس ششم راه پيدا كردند. امّا مسأله انتخابات مجلس ششم به همين‌جا ختم نشد و خبرها از تخلفات گسترده در انتخابات تهران حکایت داشت. به طورى كه تا پايان تعطيلات نوروز 1379 صحت انتخابات از سوى شوراى نگهبان تأييد نشده بود. در اين مسأله مصطفى تاج‌زاده (عضو ارشد حزب مشاركت) به عنوان رئيس ستاد انتخابات وزارت كشور متهم اصلى بود. اين تخلفات در بررسى 867 صندوق بازشمارى شده توسط شوراى نگهبان كشف شده بود و مواردى همچون مغايرت تعداد تعرفه‌ها و برگه هاى رأى، وجود آرايى كه داراى مهر نظارت نبودند،
آرايى با دو خط، مغايرت تعداد آراى مردم داخل صندوق با بازشمارى مجدد، پارگى لفاف صندوقها، نبودن لاك و مهر بر روى برخى از صندوقها، را دربر داشت.241 در اين فضاى مسموم كه باعث التهاب در كشور شده بود و در پى محرز شدن اين تخلفات، شوراى نگهبان در نامه‌اى از محضر مقام معظّم رهبرى تقاضاى راهنمايى كرد. مقام معظّم رهبرى به عنوان چراغ هدايت انقلاب - كه در تنگناها بسيارى از مشكلات كشور را حل و فصل نمودند - در پاسخ به نامه شوراى نگهبان، خطاب به آيت‌الله جنتى، پس از تقدير از تلاشهاى شوراى نگهبان مرقوم فرمودند :
«1ـ صندوقهايى كه مخدوش بودن آن از نظر شوراى نگهبان به اثبات رسيده است و با معيارهاى آن شورا قابل تأييد نيست، بايد ابطال گردد. 2ـ به نظر مى‌رسد كه بازشمارى بقيه صندوقها كه طبق آنچه در نامه خود مرقوم داشته‌ايد جز در مدتى طولانى ناممكن و برخلاف مصلحت است وظيفه‌اى شرعى و قانونى را متوجه آن شورا نمى‌سازد. زيرا وجود تخلف در آنها محرز نيست. 3ـ وضعيت منتخبان تهران با توجه به كليه صندوقها به جز آنچه در بند 1 آمده است، ملاحظه و نتايج آن به عنوان نتايج قطعى انتخابات تهران اعلام شود. 4ـ دستگاه قضايى و بازرسى موظفند عاملان تخلف در صندوقهاى مخدوش را شناسايى و تحت تعقيب قانونى قرار دهند».242
شوراى نگهبان بعد از رهنمودهاى رهبرى از ميان 3077 صندوق اقدام به بازشمارى بيش از 1362 صندوق در سه مرحله كرد و از آن ميان 534 صندوق ابطال شد كه تأثير چشمگيرى نيز در نتيجه انتخابات داشت. درنهايت وزارت كشور با انتشار بيانيه‌اى 28 نفر را در مرحله اوّل به عنوان نماينده تهران معرفى كرد. به طور مثال غلامعلى حداد عادل و على‌اكبر محتشمى‌پور به ليست دوم اضافه و هاشمى رفسنجانى از رتبه سى‌ام به رتبه بيستم ارتقاء يافت. به دنبال تخريبها و موضع‌گيريهاى منفى اصلاح‌طلبان عليه هاشمى رفسنجانى، وى از ورود به مجلس ششم انصراف داد و مجلس ششم با اكثريت مشاركتى كار خود را آغاز نمود. بدين‌سان حزب مشاركت توانست اعضاى بلندپايه و كادر خود را در سراسر كشور وارد مجلس كند و مسؤوليتهاى قوّه مقننه از هيأت رئيسه گرفته تا رؤساى كميسيونها را از آن خود كند.
جمعى از نمايندگان مجلس ششم
نتايج انتخابات تهران اگرچه كام رئيس ستاد انتخابات (تاج‌زاده) و دوستان وى در حزب مشاركت را شيرين كرد، امّا در تناقض با شعار توسعه سياسى اين حزب بود. ميزان مشاركت در انتخابات مجلس ششم به رغم داغ‌تر شدن فضاى رقابتهاى سياسى، از 75 درصد در انتخابات مجلس پنجم به 69 درصد كاهش يافت و اين در حالى بود كه جمعيت حائز شرايط رأى، به 5 ميليون نفر افزايش يافته بود. كاهش مشاركت در انتخابات مجلس ششم وزير كشور دولت اصلاحات ـ موسوى لارى ـ و معاون سياسى وزير كشور ـ مصطفى تاج‌زاده ـ را وادار به توجيه نارسا كرد. موسوى لارى ضمن اعتراض به شوراى نگهبان به دليل ابطال انتخابات در برخى شعب اخذ رأى، در بيانيه‌اى تند بر مواضع قوّه قضائيه هجمه برد : «وزارت كشور با تأكيد بر اين‌كه انتخابات ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى از سالم‌ترين انتخابات‌هاست و اين‌كه در عمل به پيمان خويش با ملت سرافراز ايران با به جان خريدن همه تهديدها و فشارها از صحت و سلامت انتخابات دفاع خواهد كرد».243
مصطفى تاج‌زاده (معاون سياسى وزير كشور و عضو ارشد حزب مشاركت) نيز در مصاحبه‌اى دليل مشاركت كمتر مردم در شهر تهران به نسبت ساير مناطق كشور را رقابتهاى سياسى و نبود تعصب قومى و محلى عنوان كرد.244
درنهايت با اصرار شوراى نگهبان بر مواضع صريح، رهبر معظّم انقلاب مبنى بر پايان دادن به قضيه انتخابات، اين غائله پايان يافت و مصطفى تاج‌زاده (معاون سياسى وزير كشور) نيز در دادگاه عمومى تهران محكوم گرديد.
حزب مشاركت با شروع به كار مجلس ششم به رغم در اختيار داشتن رجال سياسى توانمندتر و محبوب‌تر تلاش بسيارى كرد تا محمدرضا خاتمى (دبيركل حزب مشاركت) را به رياست مجلس ششم برساند و بدين ترتيب توجه مردم را بيش از پيش به خود جلب كند، امّا موفق نشد. پس از اين ناكامى اين حزب در يك لابى غيرقانونى و تبعيض‌آميز محمدرضا خاتمى را به واسطه خويشاوندى با رئيس‌جمهور به نايب‌رئيسى مجلس، رياست مركز پژوهشها و ریاست فراكسيون مشاركت مجلس درآورد. البته اين امر مورد اعتراض فراكسيون اقليت مجلس و حتى برخى دوم خردادى‌هاى مجلس قرار گرفت. بويژه آن‌كه محمدرضا خاتمى حداكثر دو سه سال سابقه فعاليت سياسى داشت و يكى از شرطهاى رياست مركز پژوهشهاى مجلس، 10 سال سابقه تدريس و استاديارى دانشگاه بود. همين روا دارى‌ها بود كه باعث شد در انتخابات اعضاى فراكسيونهاى مجلس نيز نگاه جناحى و حزبى بر انتخابهاى وسواس‌آميز و كارشناسى غلبه كند و حزب مشاركت بر كميسيونها غالب شود!
محمدرضا خاتمى كه توأمآ دبيركل حزب مشاركت، نائب‌رئيس مجلس ششم، رئيس مركز پژوهشهاى مجلس و رئيس فراكسيون مشاركت مجلس را برعهده داشت، آن‌چنان شيفته انديشه‌هاى سكولاريستى رامين جهانبگلو - تحليل‌گر آژانس اطلاعات مركزى آمريكا - شده بود كه از او براى شركت در جلسات مشورتى و سخنرانى دعوت مى‌كرد تا ايران، راه توسعه را مبتنى بر تجربه مدرنيته غرب برود و رامين هم معرفت‌شناسى توسعه به پژوهشگران مجلس ششم درس مى‌داد.245 البته خاتمىِ كوچك بر مبناى انديشه برادر بزرگ ـ محمد خاتمى ـ عمل مى‌كرد و محمد خاتمى هم، در كسوت رياست‌جمهورى مى‌انديشيد كه شرط لازم و كافى براى تحول كارساز و پويايى ايران، لمس روح تجدد و تمدن غرب است و بايد بينش و منش غرب را در فرايند توسعه سياسى، بى‌چون و چرا پذيرفت.246
محمدرضا خاتمى زمانى كه مديرمسئولى فصلنامه مجلس و پژوهش را برعهده داشت، از جهانبگلو خواست تا براى نمايندگان ملت در مجلس ششم، از افتراقها و اشتراكات جهانى بودن و جهانى شدن بگويد.247 اين‌گونه بود كه گرى سيك (معاون سابق وزير خارجه آمريكا) با ايفاى نقش در يك جنگ روانى ممتد و در جهت دعوت به خروج از مدار اصلاحات گفت: «آمريكا در انتظار آشوبهايى در ايران است. كسانى كه تصور مى‌كنند مجلس ششم، منشأ اصلاحاتى در ايران خواهد شد پى خواهند برد كه اشتباه كرده‌اند».248
وى همچنين در مقطع ديگرى و در مصاحبه با خبرنگاران آمريكايى
جريانى را كه به آن اميد بسته چنين معرفى مى‌كند: «من در ايران روشنفكرانى را ديدم كه اشارات ما را دنبال مى‌كنند. آنها ششلولى بالا برده‌اند تا هركس و هرچه را كه با ما ناسازگار است، هدف قرار دهند، مثلا ولايت فقيه را كه من فكر مى‌كنم تكنولوژى برتر ما را در اراده خود دفن كرد».249
با شروع به كار مجلس ششم، مقام معظّم رهبرى اولويتهاى كارى نمايندگان محترم را مشخص فرمودند و گوشزد كردند كه اولويت اوّل شما اصلاح وضع معيشتى مردم و اقتصاد كشور است. با اين حال عده‌اى كه ادامه قدرت خويش را در اين هياهو مى‌ديدند، به نصيحتهاى رهبر معظّم انقلاب توجه نكردند و به هشدارهاى بعدى ايشان نيز وقعى ننهادند و پا به ميدان اصلاح قانون مطبوعات مصوب مجلس پنجم گذاشتند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
241- هفته‌نامه صبح صادق، احزاب سياسى ايران، قسمت 97.
242- ماهنامه نسيم بيدارى، شماره 17.
243- چهل تدبير، على الفت‌پور، ص 213.
244- روزنامه كيهان، به تاريخ 12/12/1378.
245- معرفت‌شناسى توسعه، رامين جهانبگلو.
246- روزنامه سلام، به تاريخ 30/2/1375.
247- فصلنامه مجلس و پژوهش، سال يازدهم شماره 43، بهار 1383.
248- روزنامه كيهان، به تاريخ 20/2/1380.
249- همان.

 


Research@kayhannews.ir
بيداري‌
ارديبهشت 1344
شمال آسمان اخرايي بود، تيره بود، همهمه‌اي دلواپس افتاده بود به جان مردم‌، اتفاقي افتاده بود و اتفاقي قرار بود بيفتد و همه چشم به راهش بودند.
محمدعلي صدايش لرزيد:
«اعدامشون مي‌كنن‌!»
صدايش براي خودش هم غريبه آمد، گرفته و خش‌دار.
پوران پرسيد:
«همه رو؟ هر 13 نفر رو؟»
محمدعلي شاخه شكسته شمعداني را نشاند توي باغچه و گفت‌:
«لااقل اصلي هارو!»
و حس كرد گرماي گونه‌هايش رفت‌.
صداي مادر از توي آشپزخانه آمد:
«خدا ازشون نگذره‌، ببين چطور جووناي دسته گل مردم رو پرپر مي‌كنن‌!»
محمدعلي ليوان را پر كرد از آب و ريخت بيخ گلوي شمعداني و چيزي نگفت‌. مادر از آشپزخانه زد بيرون و نشست كنار راديو. آفتاب كمي از ديوار پايين كشيده بود.
- پس اون همه دادگاه‌...؟
پوران پيچ راديو را چرخاند، صداي گوينده پيچيد توي حياط:
«رأي دادگاه متهمين به قتل نخست‌وزير، حسنعلي منصور پس از محاكمه و 23 شور قضات صادر شد.
متهمين محمد بخارايي‌، مرتضي نيك‌نژاد، رضا صفارهرندي و صادق اماني‌، محكوم به اعدام شدند، دادگاه 6 نفر را هم به حبس ابد محكوم كرد، 3 نفر هم به زندان از 5 تا 15 سال محكوم شدند.»
پوران طاقت نياورد و نشست لب باغچه‌، ريحانه لب‌ها را به هم فشار داد و سر تكان داد، محمدعلي زير لب گفت‌:
«بذار بكشن‌، اين تازه اول بيداريه‌!»
بدهكار به كلاس‌
صداي زنگ ساعت كه بلند شد، محمدعلي با يك خيز از جا بلند شد، به چابكي داخل حياط رفت وضو گرفت و دوباره به اتاق برگشت‌، با عجله لباس پوشيد، قرآن را از روي طاقچه برداشت‌، باز كرد، چند خطي خواند، بست و بوسيد و زيرلب چيزي زمزمه كرد.
مادر از پشت پنجره نگاهش كرد. محمدعلي برگشت به سمت پنجره‌.
- صبحونه آماده‌اس‌!
محمدعلي با لبخندي پر از محبت گفت‌:
«سلام مادر! نمي‌خورم‌، دير مي‌شه‌!»
مادر استكان را سر جايش گذاشت و مقابل محمدعلي ايستاد:
«حالا كه خيلي زوده‌، ساعت هنوز شش نشده‌...»
محمدعلي سر فرو انداخت و خاموش از پله‌ها پايين رفت‌.
پاي پله آخر ايستاد و گفت‌:
«ديروز ختم يكي از دوستان بود، از بچه‌هاي كلاس نيم ساعت اجازه گرفتم‌، امروز براي جبران ديروز يك ساعت و نيم كلاس فوق‌العاده گذاشتم‌.»
محمدعلي قفل را باز كرد و لنگه در حياط با صداي خشكي روي پاشنه چرخيد، زير درگاهي كه رسيد برگشت به سمت ايوان‌، دستي براي پوران كه پسر كوچكشان را در آغوش داشت‌، تكان داد.
پوران در رد نگاههاي محمدعلي با خنده گفت‌:
«مادر هنوز عادت نكردين‌؟ يادتون نيست اون دفعه با چه تبي رفت سر كلاس‌؟ يا اون روز...» و بعد ياد روزي افتاد كه‌...
- الو ببخشيد با آقاي رجايي كار دارم‌.
- خانوم ، ايشون سر كلاس درس هستن و وقتي سر كلاس هستن به هيچ عنوان به تلفن جواب نمي‌دن‌.
- بفرماييد خانمشون كار فوري دارن‌.
...
و محمدعلي آمده بود:
«خانوم‌! من خواهش كردم‌، موقع كلاس با من تماس نگيرين‌. اين وقت متعلق به من نيست‌، متعلق به كل بچه‌هاي كلاسه‌.»
و پوران گفته بود:
«اما به خونه دستبرد زدن‌!»
- خب حالا من چكار كنم‌؟
- تلفن كنين به آگاهي يا كلانتري‌، شايد كاري بكنن‌...
و دلخور و جدي گفته بود:
«خانوم‌! اون چه مسلمه اينه كه در اين رابطه ما ضرر كرديم‌، اگه من الان كلاسم رو رها كنم و بيام خونه ضرر دومي رو هم بايد بپذيريم‌، پس اجازه بديد كه من ضرر دوم رو متقبل نشم‌!»
محمدعلي رفته بود. پوران شادمان پسرك را بوسيد و زير گوشش گفت‌:
«پدرت مرد بزرگيه كمال‌! يه معلم خوب‌، معلم خوب زندگي‌!»
حبيب خدا
توي خانه محمدعلي ميهماني جوانان بود، همه آمده بودند، مگر يك نفر، محمدعلي گفت‌:
«پس كجاس‌؟»
- دم در! خجالت مي‌كشه‌، مي‌گه من مشروب خوردم‌. خجالت مي‌كشم از محمدآقا!
محمدعلي از اتاق بيرون رفت‌...
جوان ايستاده بود كنار جدول و گردن كشيده بود به سمت در، نگاهش كه به محمدعلي افتاد، سرش را پايين انداخت‌.
محمدعلي گفت‌:
«بفرما تو!»
جوان اين پا و آن پا شد، با نوك كفش دايره كوچكي روي زمين كشيد و گفت‌: «ولي محمدآقا! من مشروب خوردم‌، حق دارين اگه دلتون نخواد من بيام‌.»
و چشمش به در نيمه باز ماند.
محمدعلي دست جوان را گرفت وبا مهرباني گفت‌:
«ولي من مي‌خوام شما بياين‌!»
جوان سرش را بالا گرفت و توي چشم محمدعلي زل زد و گفت‌:
«شما به پاكي و حلال و حروم اهميت مي‌دين‌، دهن من نجسه‌!»
و بعد ته سيگارش را انداخت روي زمين وبا پاشنه كفش خاموشش كرد.
محمدعلي لبخند زد، لبانش به آرامي از هم باز شد و گفت‌:
«شما ميهمان من هستي‌! ميهمان حبيب خداست‌، بفرما!»
و بعد صدايش بلند شد:
«ياالله!»
جوان قدم به اتاق كه گذاشت‌، كسي چيزي نگفت‌. به محمدعلي نگاه كرد، ديد كه چشمش به تاقچه است‌، جانماز تاشده توي تاقچه بود. با خودش فكر كرد:
«نه لجاجتي‌، نه سرزنشي نه حتي يك اخم ساده‌! با اينكه هيچ وقت لب به مشروب نمي‌زنه‌، واسه اينكه تنها نمونم و گرفتار دوستاي بد نشم‌، در خونه‌اش رو به روم باز گذاشت‌، نه‌! ديگه مشروب نمي‌خورم‌!»

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10