(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 16 مرداد 1392 - شماره 20561

آخرین تیر ترکش مشارکت
باغتون ويرون فرنگيا!
   


Research@kayhannews.ir
على‌رغم تلاشهاى بى‌شمار برخى از اعضاى حزب مشاركت و ديگر تندروهاى اصلاح‌طلب، براى همراهى اقشار مختلف جامعه با متحصنين، اين تلاشها ثمرى نداشت؛ به طورى كه شيرزاد از نمايندگان متحصن مشاركتى در نشست استادان دانشگاهها طى سخنانى دانشجويانى را كه به متحصنين بى‌اعتنايى كرده بودند اين‌گونه خطاب قرار داد: «من نمى‌فهمم دانشجويان چكار مى‌كنند؟ . . . ان‌شاءالله هر كارى داريم در چند روز آخر كنار بگذاريم و همگى به وسط ميدان بياييم، چرا كه وقت كم است».298
متحصنين در مجلس گمان مى‌بردند كه حركات جنجالى تأييد صلاحيت‌شان را درپى خواهد داشت. بنابراين افراطيون تنها يك راه پيش پاى خود ديدند و آن تاكتيكى جز اتخاذ تندترين مواضع نبود. به دنبال بى‌تفاوتى مردم نسبت به تحصن نمايندگان افراطى مجلس ششم
پروژه استعفاى نمايندگان در دستور كار قرار گرفت كه به صورت نمادين در آخرين روزهاى كارى آنها در مجلس صورت گرفت. در اين راستا متحصنين استعفاى دسته‌جمعى را با صدور بيانيه شماره 13 در دستور كار خود قرار دادند. در اين بيانيه با تكرار ادعاهاى قبلى تأكيد شد: «در صورت عدم توقف هرچه سريع تر اين روند و برگزارى انتخابات غيرقانونى، ما از نمايندگى مجلس استعفا و از شركت در انتخابات غيرقانونى فرمايشى خوددارى خواهيم كرد».299
پس از اتخاذ تاكتيك استعفا از سوى نمايندگان متحصن، از ساعت 8 صبح روز 12 بهمن، همزمان با سالروز ورود تاريخى حضرت
امام خمينى(ره) به ايران، متحصنين با در دست داشتن پوشه‌هاى زردرنگ استعفانامه‌هاى خود را به هيأت رئيسه ارائه دادند. اين اقدام نمايندگان مجلس در حالى شكل گرفت كه طبق مادّه 95 آيين‌نامه داخلى مجلس، اين حركت غيرقانونى و غيرقابل اجرا بود. زيرا هرگاه تقاضاى استعفاى تعدادى از نمايندگان به نحوى باشد كه مانع از تشكيل جلسه رسمى گردد، قابل طرح در مجلس نيست و بايستى نمايندگان به صورت انفرادى استعفا داده و استعفاى آنان به رأى بقيه نمايندگان گذاشته شود. از آن‌جا كه از عمر مجلس ششم كمتر از چهار ماه باقى مانده بود در خوشبينانه‌ترين حالت، با توجه به تعطيلات و دستورات ديگر مجلس، تعداد اندكى مى‌توانستند استعفا کنند. بدين‌سان بود كه سياستمداران و كارشناسان اين تاكتيك را كاملا نمايشى و صرفآ براى التهاب فضاى كشور دانسته و پشت پرده آن را فاش ساختند.
اين حركت نيز با بى‌توجهى مردم مواجه گرديد لذا موضوع استعفاى همزمان اعضاى دولت، استانداران و فرمانداران مطرح شد. با اعلام شايعه استعفاى استانداران سيد محمد خاتمى اعلام كرد: «اگر قرار شد برويم همه باهم مى‌رويم».300 وى با تكذيب خبر استعفاى معاونان وزارتخانه‌ها، شايعات را كمرنگ كرد و ادامه خدمت به جمهورى اسلامى را وظيفه خود اعلام كرد و به اين ترتيب اين تير افراطيون نيز به سنگ خورد.
آخرين تير در كمان افراطيون مشاركتى و جريان دوم خرداد طرح تعويق انتخابات مجلس هفتم بود كه به بهانه طرح مسائل امنيتى و فقدان امنيت لازم به دولت فشار آوردند تا از برگزارى انتخابات در رأس موعد مقرر خوددارى كند. مقام معظّم رهبرى در مواضعى قاطعانه پذيرش حتى يك روز تأخير در انتخابات را رد كردند و شانه خالى كردن از مسئوليت، به هر شكل را غير شرعى اعلام فرمودند. ايشان در ديدار اقشار مختلف مردم فرمودند :
«اين روزها مى‌بينيد و مى‌شنويد كه در مسأله انتخابات، مناقشاتى بين دستگاههاى اجرايى و نظارتى وجود دارد، هميشه هم بوده است. بديهى است كه هميشه ممكن است بين دستگاه ناظر و دستگاه مجرى بر سر برخى از مسايل اختلاف پيش آيد. اين چيز تازه‌اى نيست، اما دشمنان دندان تيز كرده‌اند، خوشحال شدند و قضيه را بزرگ كردند، يك عده هم در داخل فريب آنها را خوردند. اگر كسى تبليغات جهانى را بشنود، براى ما هر روز مثل يك طومار، تبليغات جهانى را روى كاغذ مى‌نويسند و مى‌آورند، مى‌بينيم كه چه مى‌گويند و چه مى‌كنند ملاحظه مى‌كند كه همه تلاش آنها اين است كه انتخابات آينده ما را ـ كه پانزده روز بيشتر به زمان اجراى آن نيست ـ تخريب كنند، اين راهبرد كلى آنهاست. تمام تلاش آنها اين است كه انتخابات در كشور برگزار نشود، يعنى يك دولت مردم‌سالار، بدون مجلس، يك دولت اسلامى، بدون نمايندگان مردم، معناى اين تلاش چيست؟ يعنى پشتوانه مردمى را از نظام قطع كنند. همه همت و تلاش محافل سياسى خارجى ـ يعنى كسانى كه دشمن ما هستند ـ و دستگاههاى اطلاعاتى و تبليغاتى‌شان، امروز متوجه به اين مسأله است. راهبرد كلى آنها اين است كه انتخابات را تخريب كنند و نگذارند انتخاباتى برگزار شود. آنها از انتخابات بشدّت ناراحت و ناراضى‌اند و مى‌دانند انتخابات مانع توطئه‌ها و جلوگير خباثتهاى آنها نسبت به اين كشور است، لذا مى‌خواهند انتخابات برگزار نشود».301
حضرت آيت‌الله العظمى خامنه‌اى در ادامه با اشاره به حيله تبليغات جهانى در به تعويق انداختن انتخابات بيان داشتند :
«اين روزها به تبليغات جهانى نگاه كنيد، مى‌بينيد حيله آنها هم در اين قالب ارائه مى‌شود كه انتخابات را به تعويق بيندازيم! آن استراتژيشان است. اين هم تاكتيكشان است. مرتب هم مسئولان كشور و مسئولان اجرايى را تشويق مى‌كنند به اين كه شما نمى‌توانيد انتخابات را راه بيندازيد و نبايد راه بيندازيد. اين تبليغات خارجى، مستقيم و غير مستقيم، راديويى و سياسى و با انواع و اقسام ديگر، همه متوجه اين قضيه است، آنچه وظيفه دولت و ملت ايران است، اين است كه در مقابل توطئه دشمن بايستد. انتخابات بايد در موعد خود ـ روز اوّل اسفند ـ بدون حتى يك روز تأخير انجام گيرد. من متأسفم از اين كه بعضى افراد از روى غفلت، همان حرفهايى را تكرار مى‌كنند كه دشمنان اين ملت مى‌زنند».302
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
298- همان.
299- همان.
300- پشت نقاب سكولارهاى اصلاح‌طلب، حسين پدرام چوبين‌دره، ص 57.
301- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار با اقشار مختلف مردم، به تاريخ 15/11/1382.
302- همان.
پاورقی

 

 


Research@kayhannews.ir
پروین مقدم
صبح بود، آسمان تازه سفيدي زده بود، سردي زهردار هوا به صورتش خورد، لرزش گرفت‌، برگشت و نگاهي به تقويم ميخكوب كنار در كرد; ششم آذرماه 1353.
پوران گفت‌:
«خدا پشت‌وپناهتون باشه‌!»
محمدعلي يقه باراني‌اش را تا چانه بالا كشيد.
- خدا شما رو هم حفظ كنه‌! اگه حمايت و دلگرمي شما نباشه‌!
و بعد مكث كرد و آهسته زير لب با صدايي كه فقط خودش شنيد، گفت‌:
«چي بگم‌؟ شما خودتون بهتر مي‌دونين‌.»
روي پله نشست‌، نگاهي به كفش‌هايش كرد، خوب واكس خورده بود، كفش‌ها را مقابلش گذاشت و پاشنه‌اش را بالا كشيد، مي‌دانست كه اين جور وقت‌ها پوران از پشت پنجره نگاهش مي‌كند.
... پوران پشت پنجره بود و خاموش رفتنش را تماشا مي‌كرد، مثل هر روز.
- پوران خانوم‌، پول رو گذاشتم روي تاقچه‌!
هميشه همين طور بود. پول را هيچ وقت به دست كسي نمي‌داد. محمدعلي قدم به حياط گذاشت‌. از پله‌هاي زيرزمين پايين رفت‌، پوران با خودش فكر كرد:
«نه‌! توي اين شرايط ممكن نيست كسي رو توي خونه پناه داده باشه‌، فقط دو روزه كه محسن رو گرفتن الان همه دوست و آشناها تحت نظرن‌، چه برسه به محمدعلي كه دايي محسنه‌!» سرماي مرطوبي از درزهاي پنجره تو زد، لرزش گرفت‌، بالاپوش را محكم‌تر به خودش پيچيد.
محمدعلي از در زيرزمين بيرون زد و روي آخرين پله ايستاد.
به سمت پنجره برگشت‌، پوران هنوز پشت پنجره بود. لبخند زد، پوران دستش را بالا برد و دست تكان داد.
محمدعلي نگاهي به چشم‌هايش كرد، دلواپسي غريبي به چشم‌ها دويده بود، قبلاً هم دلواپسي آمده بود، اما نه‌! اين يكي فرق داشت‌. حتي آن دفعه كه رضا را توي زيرزمين پنهان كرده بود.
- رضا؟ رضا رضايي‌؟ سردسته تشكيلات مجاهدين‌؟
پوران پرسيده بود و محمدعلي گفته بود:
«پوران خانم‌! شما همسر مني بايد همه چيز رو بدوني و راضي باشي‌. اين روزا مبارزه با رژيم خطرناك تر از قبله‌. مأموراي ساواك با كسي شوخي ندارن اما نمي‌شه بيكار نشست‌. مردم بايد مطلع بشن‌، گاهي هم بايد با اونا جنگيد، اصول اوليه تشكيلات مجاهدين پاي‌بندي به دين اسلامه و بعد مبارزه‌. خب‌! منم واسه همين كمكشون مي‌كنم‌. حالا هم خونه رضا تحت نظره اگه دستگير بشه‌، براي تشكيلات خيلي بد مي‌شه‌. شما كمك مي‌كني فراريش بديم‌؟» و پوران عميق نگاهش كرده و لبخند زده بود.
- چرا كه نه‌!؟
محمدعلي به حياط رسيد، در را باز كرد و بيرون زد، نگاهي به كوچه كرد، كوچه را كه به سمت چپ پيچيد، گداي ژوليده هميشگي را ديد كه كز كرده توي سه كنج و زل زده بود به راه‌، با خودش فكر كرد:
- امروز يه خبرايي هست‌!
در كه پشت سر محمدعلي بسته شد، پوران به اتاق برگشت‌، كشوهاي كمد را باز كرد، پوشه‌ها را يكي‌يكي روي زمين ريخت‌، دسته‌اي كاغذ جدا كرد، كاغذها را توي بخاري ريخت‌، ورقي از دفتر يادداشت جدا كرد، آن را آتش زد و گرفت زير توده كاغذهاي توي بخاري‌، اول دود سفيد و غليظي بلند شد، بعد آتش زبانه كشيد، شعله آتش با خش‌خش و جرق‌جرق تا بالاي لوله بخاري رفت و بعد آهسته آهسته پايين افتاد.
وقتي همه كشوها و گوشه كنار خانه را وارسي كرد، دوباره به فكر فرو رفت‌;
«كتاب‌ها و اعلاميه‌ها!»
كتاب‌ها را بغل زد، به حياط رفت‌. كتاب‌ها را زمين گذاشت و با بيل مشغول پس زدن خاك شد.
صبح و زمين‌، زمين سرد و نمناك‌، دلواپسي و انتظار، كلاغ‌ها، خاك‌... زمين يك زانو گود شده بود.
* * *
محمدعلي پيچيد به سمت داروخانه‌، مقابل داروخانه صف آدم‌ها كلاف شده بود، آدم‌هاي زرد و مفلوك‌، خمار و تكيده كه له‌له مي‌زدند براي شربت ترياك‌، محمدعلي ايستاد. صداي بريده‌بريده پيرمرد پيچيد توي گوشش‌:
«خدا لعنتشون كنه‌، اون وقتا انگليسا توي قهوه‌خونه‌ها مسابقه ترياك كشي مي‌ذاشتن ما هم مفتكي ترياكي شديم‌...»
محمدعلي با اندوه سر تكان داد و زير لب زمزمه كرد:
«باغتون ويرون فرنگيا!»
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10