منبع: تایم مترجم: سبحان محقق اشاره: این مقاله بیشتر از آن که نگاه
چین به جهان را نشان دهد، آن طور که عنوان به ما میگوید، نگاه غرب به چین است.
نویسنده میگوید که رشد اقتصادی چین با سیاست خارجی آن متوازن نیست؛ چین درحال
تبدیل شدن به یک ابرقدرت اقتصادی است و ممکن است تا پنج سال دیگر آمریکا را هم پشت
سر بگذارد. اما در همان حال این کشور در سیاست خارجی عقب افتاده است و حتی
نمیتواند مشاجرات مرزی خود با همسایگان را حل کند. در این مقاله رویکردهای
سیاسی رئیسجمهور فعلی به تفصیل ارائه میگردد و به زعم نویسنده، رئيس جمهور فعلی
در مقایسه با قبل از خود رادیکالتر بوده و حتی شعارهای وی مثل آنچه که در ارتباط
با «رؤیای چین» میگوید، میتواند برای سایر کشورها پرهزینه باشد. چین هرگونه که
رفتار کند، این رفتارش بر میلیاردها انسان در سایر کشورها اثر میگذارد، زیرا این
کشور دارای یک «اقتصاد بزرگ» است. به همین خاطر، توجه به رویکردهای سیاسی و اقتصادی
پکن اهمیت پیدا میکند. اما، نویسنده قصد ندارد از محاسن رشد اقتصادی چین و
مدیریت موفق اقتصادی حزب کمونیست این کشور چیزی بنویسد. ماحصل آنچه که در این
مقاله رقم خورده است، به ما القا میکند که نویسندهاش یک فرد از خود راضی غربی
است. این نویسنده به ما میگوید که چینیها انسانهایی خود کمبین هستند و احساس
میکنند که تحقیر شدهاند؛ اما نمیگوید که خود غربیها و ابرقدرتهایی مثل انگلیس،
آمریکا و ژاپن چقدر در ایجاد این احساس در چینیها نقش داشتهاند. سرویس خارجی
«لیومینگفو» دوست دارد در مورد دوران جدید اظهارنظر کند. او یک سرهنگ بازنشسته و
کسی است که حالت یک سرباز حرفهای منضبط را دارد و هرگز در ایالات متحده نبوده است،
با این حال، خودش را متخصص روابط چین و آمریکا میداند. او در ارتباط با این موضوع
در دانشگاه دفاع ملی پکن، یعنی محل آموزش «ارتش آزادیبخش خلق» (پی.ال.ای) سخنرانی
کرد. سه سال قبل «لیو» یک کتاب پرفروش تحت عنوان «رؤیای چین: اندیشه برای قدرت بزرگ
شدن و جایابی راهبردی چین در عصر پسا- آمریکا» را نوشت. لیو در این کتاب قطور توضیح
میدهد که چین به یک رهبر نظامی قوی نیاز دارد. او به ملت تجدید حیات یافته خود
چنین نصیحت میکند: «وقتی چین تهدید میشود، انتخابی جز دستیازی به جنگ برای دفاع
از خود ندارد، تا بتواند بازدارندگی نظامی آمریکا را پشت سر گذارد.» در ماه مارس
«شی جین پینگ» فرزند متنفذ یک انقلابی حزب کمونیست، این جابهجایی قدرت را تکمیل
کرد کسی که (چینیها) شاهد رهبری وی بر این کشور در دهه آینده خواهند بود. «لیو»
(اکنون) سرحال است. از زمان صعود «شی»- او نوامبر (آذر) گذشته رهبری حزب کمونیست
چین را به دست گرفت و سه ماه قبل رئیسجمهور شد- او لحنش را در مورد مشاجرات مرزی
تند کرد و به علاوه پیشبینی نمود که چین تا سال 2049 در منطقه آسیا و اقیانوس آرام
تبدیل به قدرت نظامی برتر خواهد شد. این رهبر 59 ساله که طی روزهای هفتم و هشتم
ژوئن (18 و 19 خرداد) در نشست غیررسمی دو روزه سران در کالیفرنیا با رئیسجمهور
«باراک اوباما» دیدار کرده است، (به مردم خود) هشدار داد که پی.ال.ای باید «برای
جنگ آماده» باشد. او احداث تأسیسات نظامی داخلی ظاهرا بیشماری را در داخل (کشور)
آغاز کرده است. خیلیها میگویند که او «رؤیای چین»- عبارت مورد استفاده لیو- را به
عنوان شعار خود پذیرفته است و تعهد میدهد که «ما باید به جایگاه والایی که در شأن
ملت چین است، نایل شویم، و ما باید مطمئن شویم که میان مردم سعادتمند کشور و ارتش
قوی وحدت وجود دارد.» این اظهارات در دسامبر (آذر) گذشته و در زمانی صورت گرفت
که «شی» طی سفرش به دریای جنوب چین، بر آزمایش موشکهای هدایت شونده ناوشکن نظارت
میکرد، یعنی آبراهی که چین مدعی مالکیت بر بخش اعظم آن است، ادعایی که بیشتر باعث
خشم دیگر کشورهای آسیایی میگردد. چهره تند رئیسجمهور جدید چین در منظر عامه،
مقابل شخصیت آرام شخص قبل از وی یعنی «هو جین تائو» قرار میگیرد، کسی که عبارت
«توسعه صلحآمیز» و «جامعه هماهنگ» را به عنوان شعار رهبری خود انتخاب کرده بود-
شاید این اهداف به قدر کافی خوشایند باشند، اما قویا ظهور یک ابرقدرت را اعلام
میکنند. «دیوید شامبائو» چین شناس و کسی که در کتاب اخیرش «چین جهانی میشود: قدرت
محدود» جا پای جهانی این کشور را بررسی کرده است؛ او میگوید: «شی از زبان خیلی
تندی استفاده میکند. این خیلی نگرانکننده است و نوع ملیگرایی خیلی تندتری را در
مقایسه با «هو» (رئیسجمهور) قبلیاش آشکار میکند. طی دههها نگاه به چین
اینگونه بود که برخورد شرق و غرب چقدر آسان است: یک تمدن باستانی غرورآمیز باعث شد
که قایقهای توپدار خارجی، تریاک انگلیسی و تجاوزات زمان جنگ ژاپن متوجه این کشور
شوند. هر وقت جمهوری خلق (چین) با جهان طرف می شود، مثل یک نفر عقدهای عمل میکند،
و پیشگامان «شی» نیز سخنرانیهایشان را به منابع اتهامآمیزی چون «یک قرن تحقیر» در
بخشهای خارجی مزین میکنند. غرب یکجا به عنوان یک ارباب متکبر، دشمن دموکراسی، و
محرک مخالفان نظام دیده میشود. این حس در مورد بیعدالتی تاریخی (در میان چینیها)
تا آنجا بالا گرفته است که این انتظار در آنها وجود دارد که نبود امنیت حتی قدرت
فزاینده اقتصادی چین را محو کند. اما به قدرت رسیدن رئیسجمهور «شی»- به عنوان یک
وطنپرست متکبر و با اصل و نسب سیاسی- منادی دوره جدیدی از تعامل چین با جامعه
بینالمللی است. «شی» و رؤیای چینی وی به جای اینکه از چین فقط یک وضعیت مغلوب،
حقیر و آزرده بسازند، آن را کشوری قدرتمند در نظر میگیرند که مجددا مدعی جایگاه بر
حق خود در جهان از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. به همین خاطر، گفتوگوی
شی- (باراک) اوباما که رهبر چین آن را «ارتباط حساس» خواند و به گفته وی، میتواند
نشانه «نوع جدیدی از رابطه میان قدرتهای بزرگ» باشد، در چین به عنوان یک دیدار
میان برابرها دانسته میشود. از دیدگاه چینیها، پادشاهی دوره میانه (چین) به جز
چند قرن نامیمون، بر کل کره زمین مسلط بود. چرا در قرن بیست و یکم نباید در این کره
حکومت به حالت طبیعی بازگردد؟ «لیو» میگوید: «شی جین پینگ» تجسم کامل رؤیای چین
است. او کمک خواهد کرد تا چین با غرب رقابت کند و به شکوه سابق خود به عنوان
قدرتمندترین و متمدنترین کشور روی زمین برسد.» رنسانس چین اکنون روایتی آشناست،
ولی داستان مسیر گیجکننده آن تکرار پذیر است. کشوری که نیم قرن پیش آلبانی را به
عنوان یکی از چند شریک تجاری خود به حساب میآورد، اکنون دومین اقتصاد بزرگ دنیاست-
و میتواند طی پنج سال آمریکا را به عنوان بزرگترین اقتصاد تحتالشعاع قرار دهد.
حزب کمونیست چین سریعترین و بزرگترین توسعه ثروت که تاکنون هیچ کشوری آن را تجربه
نکرده بود را مهندسی کرده و 300 میلیون نفر را از فقر مطلق نجات داده است. سنگینی
گنجینه عالی چین را جهان به دوش میکشد: 83 میلیون مسافر ماوراء بحار این کشور
پرهزینهترین مسافران جهان هستند؛ بانکهای این کشور بیشترین ذخیره مبادلات ارزی را
دارند؛ کارخانه ها، نیروگاهها و وسایل نقلیه آن بیشترین گازهای گلخانهای را تولید
میکنند؛ مصرفکنندگان این کشور رتبه نخست را در خرید کالاهای لوکس به خود اختصاص
دادهاند هر چند درآمد سرانه از تولید ناخالص داخلی بر مبنای محاسبه قدرت خرید، و
پایگاههای برابر هنوز پایینتر از کوبا، صربستان، و تونس است. چین احتمالا تا
سال 2015 تبدیل به بزرگترین بازار مصرف جهان میشود. هر چند هماکنون هم بزرگترین
صادرکننده روی سیاره بوده و یکی از پنج کشور اول فروشنده سلاح است. (باید دانسته
شود که) چین چگونه مسائل جهان را میبیند زیرا آرزوها، ذائقهها و ترسهای چینیها
زندگی میلیاردها نفر را در سرتاسر جهان شکل میدهد. درحقیقت، پس از یکی دو قرن
نهفتگی، ممکن است که چین- و نگرش جهانی آن- یک بار دیگر حکایت دوران ما را به ما
دیکته کند. قدرتهای بزرگ تاریخ را مینویسند و اگر رؤیای چین «شی» فرصت اجرا پیدا
کند، این قرن به ملتی تعلق خواهد یافت که در هزاره گذشته خود را پادشاهی میانه
مینامیده است. با وجود این، اوجگیری چین در صحنه جهان نمیتواند برخی از
واقعیتهای ناخوشایند را بپوشاند. علیرغم میلیاردها دلاری که برای بخش قدرت نرم
ریخته (و هزینه) میشود و از ساخت جاده و بیمارستان در کشورهای درحال توسعه تا
حمایت مالی از کلاسهای زبان چینی در غرب را در برمیگیرد، تصویر بینالمللی چین
بیرمق و پژمرده است. یک نظرسنجی که توسط بخش جهانی «بی.بی.سی» ماه گذشته صورت
گرفته است نشان داد که تلقی منفی نسبت به چین طی سال گذشته هشت امتیاز بیشتر شد و
به 39درصد رسید. حتی در بخشهای آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا که به کمکها و
سرمایهگذاری چین متکی هستند، شرکتهای چینی به استثمارکنندگان حریص منابع طبیعی
شهرت یافتهاند. توسعهطلبی نظامی این کشور و ادعاهای ارضی دریایی در جنوب و شرق
دریاهای چین همسایگان این کشور را میترساند، در اینجا به حملات سایبری که گفته
میشود تحت حمایت دولت هستند و دزدیهایی که از (اسناد) سری صنعتی و نظامی آمریکا
میشود اشاره نکردیم، مواردی که اوباما مطمئن است در دوره «شی» افزایش مییابد. او
به این مسئله زمانی که آنها با هم در «سانی لندز» ملک خصوصی در کالیفرنیا دیدار
کردند پی برد. در میان متحدان واقعی اندک پکن- حتی اگر این اصطلاح صرفا کاربرد
ضعیفی داشته باشد- میتوان از کرهشمالی، روسیه و پاکستان نام برد. چین جدای از
نقش برجستهای که متناسب با وزن اقتصادی اش در امور بینالمللی دارد، در سیاست
خارجی عقب مانده باقی میماند؛ موقعی که میتواند از نفوذش برای افزایش ثبات
منطقهای استفاده کند، اغلب جاخالی میکند و زمانی هم که میخواهد به مشکلات
مرزیاش با کشورهای کوچکتری چون ویتنام و فیلیپین بپردازد، سروصدا راه میاندازد.
«ژنگیانگنیان» مدیر موسسه آسیای شرقی در دانشگاه ملی سنگاپور میگوید: «چین از
سایر کشورهای جهان احترام میخواهد، اما احترام واقعی را خیلی کم به دست میآورد.»
درحقیقت، چینیها چه دولت و چه جامعه تجاری این کشور، اغلب واقعا متحیر میشوند
وقتی درمییابند که در پی بالا گرفتن تنشهای مرزی و کوبیدن بر طبل جنگ از جانب
پکن، کمکهای فراوان خارجی و شراکت تجاریشان را افکار جهان نادیده میگیرد. علاوه
بر آن، ادعاهای چین در خارج باعث میشود که رشد ناامنی در داخل نادیده گرفته شود.
در حالی که رشد بیچون و چرای چین ممکن است در غرب امری پذیرفته شده باشد، ولی مردم
چین نسبت به تفوق خود در آینده خیلی مطمئن نیستند. توسعه بزرگترین اقتصاد جهان
نمیتواند تا ابد ادامه یابد. چین باید خودش را از وابستگی به صادرات تکنولوژی
پایین جدا سازد، اما انتقال به اقتصاد دانشمحور و خدمات نیازمند سرمایهگذاری کلان
و مدرن کردن سیستم آموزش ملی برای افزایش خلاقیت است. علاوه بر آن، نابرابری در
درآمد در حال گستردهتر شدن است و فساد نیز حزب کمونیست را خفه میکند. «دالی یانگ»
استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو میگوید: «قبلا در سال 2010 وقتی که چین توانست
از رکود جهانی بگریزد، حس برتری در ارتباط با مدل اقتصادی چین وجود داشت. اما آن
رضایت از بین رفته است و اکنون ما در حال ورود به دورهای از تردید و نگرانی در چین
هستیم.» برخی از اثرات نازیبای سه دهه رشد اقتصادی غیرعادی چین- مثل هوای مسموم،
خاک سمی، آب کثیف- باعث ناآرامیهای شهری می شود. هر روزه اعتراضات کوچک مرتبط با
ضایع شدن محیط زیست، تصرف زمین توسط مقامات فاسد و سرکوب اقلیتهای قومی به دست
دولت رخ میدهد. آنهایی که میتوانند، با پای خودشان (میروند) رأی میدهند: اما
چینیهای ثروتمند گروه گروه به جایی میگریزند که خوشبختی خود را در آنجا ساختهاند
و کودکان و پولهای خود را نیز با خودشان میبرند. آمار در دسترس نشان میدهد
150هزار چینی اقامت دائم در خارج گرفتهاند. نبرد بر سر اقیانوس آرام ناو
«یواس.اس.فریدام» 18 آوریل (29 فروردین) وارد بندر سنگاپور شد. قسمت بیرونی ناو با
رنگ قهوه ای استتار شده است، به طوری که هیچکس توجه نمیکرد که نخستین کشتی از
چهار کشتی نبرد ساحلی آمریکا توسط یک دولت شهر جنوب شرق آسیا میزبانی میشود. این
کشتی جنگی که در دریای مورد مناقشه جنوب چین پرسه خواهد زد، آخرین مدرک از به
اصطلاح چرخ زدن آمریکا در آسیا محسوب میشود، منطقهای که تا سال 2020 شاهد استقرار
60درصد، یعنی بیش از 50درصد کشتیهای فعلی نیروی دریایی آمریکا خواهد بود. قبلا در
نوامبر سال 2011 (آبان 1390) زمانی که اوباما نخستین بار اعلام کرده بود او در
نیروهای موجود در آسیا دوباره توازن ایجاد خواهد کرد، این را نیز گفته بود که
منظورش این نیست که طرح وی چین را هم دربرمیگیرد. هیچکس و حتی یک نفر چینی به آن
اظهارات توجهی نکرد. طبق گزارش مقامات چینی، هزینه دفاعی این کشور از سال 2006
تاکنون دو برابر شده است و شمار نیروهای مسلح آن اکنون مشتمل بر حدودا 5/1 میلیون
نظامی می رسد. به نظر می رسد چین نیاز دارد تا برای یک نبرد نهایی احتمالی در
اقیانوس آرام با ابرقدرت باقیمانده جهان آماده شود. یک گزارش رسمی وزارت دفاع چین
که در ماه آوریل منتشر شده است، یادآور می شود: «قدرت همهجانبه ملی چین بهطور
چشمگیری رشد یافته است.» و در همان حال «یک کشور دیگر (آمریکا) ائتلاف نظامی خود را
در آسیا- اقیانوس آرام تقویت کرده، حضور نظامی خود را در منطقه توسعه داده و بهطور
متناوب شرایط را در آنجا متشنجتر میکند.» از آنجا که سایه چین بزرگ تر (از اندازه
خودش) پدیدار میشود، دیگر کشورهای آسیایی- از جمله کشورهایی که سابقا نسبت به
آمریکا کینه داشتهاند، مثل ویتنام- از آمریکا خواسته اند که حافظ صلح در آبهای
منطقهای باشد. علاوه بر آن، آمریکا ملزم است که طبق پیمان (امضاء شده) از امنیت
ژاپن دفاع کند- و البته تایوان که پکن آن را بخشی از تمامیت ارضی خود میداند نیز
همین احساس را دارد. طی چند ماه اخیر کشتیهای گشتی چین به صورت گروهی در دریای شرق
چین از نزدیکی جزایر کوچک و پراکندهای که چینیها به آن «دیائویو» و ژاپنی ها
«سنکاکو» میگویند، عبور میکردند. این صخرههای غیرمسکونی تحت حاکمیت ژاپن قرار
دارد، اما چین مدعی پیوندهای تاریخی با این منطقه است؛ منطقهای که از لحاظ گاز
طبیعی و منابع ماهیگیری غنی است. چین همچنین درگیر منازعات دریایی در دریای جنوب
چین است؛ موردی که این کشور را مقابل چهار کشور دیگر رقیب که در این آبراه وسیع
شریکند، قرار میدهد: ویتنام، مالزی، برونئی و فیلیپین (و البته تایوان نیز مدعی
است). پکن میگوید حدود 80درصد این دریا را مدتها چین متعلق به خود میدانسته است
اما در قرن گذشته از آنجا که در باتلاق مشکلات بیشمار ملتسازی فرو رفته بود، وقت
کمی را به این مسائل اختصاص داده است. اکنون رفتار چین قلدرمآبانهتر شده است. در
سال جاری چین روی کشتی ویتنامی در آبهای مورد منازعه آتش گشود. سال گذشته شماری از
کشتیهای مسلح چینی ماهیگیران فیلیپینی را از سواحل کمعمق مورد منازعه بیرون
کردند. «شی» کنترل نیروی واکنش سریع که حوزههای دریایی را پوشش میدهد را در دست
گرفته است؛ مدیریت تا این حد و اندازه کوچک توسط رهبر چین، امری غیرمعمول است. یانگ
از دانشگاه شیکاگو میگوید: «این یک پیام یکجانبه از جانب «شی» است مبنی بر اینکه
هر بخش از قلمرو، در هسته منافع ملی قرار دارد و اینکه چین قصد واگذاری هیچ زمینی
را ندارد. این یک بازی بسیار خطرناک است.» رفتار چین حتی کشورهایی که درگیر
مشاجرات مرزی با آن نیستند، را نیز از چین بیزار میکند. سنگاپور را در نظر بگیرید؛
دولت- کشور جمعوجوری که اکثریت جمعیت آن را چینیهای بومی تشکیل میدهند.
«لیکوانیو» بنیانگذار آن، مجدانه پیوندهایی را با پکن ایجاد کرد. با وجود این،
پسرش «لیهسینلونگ» نخستوزیر، سال گذشته درحالی که داشت از مدرسه مرکزی حزب در
پکن بازدید میکرد، یعنی جایی که قلب ایدئولوژیک حزب کمونیست چین محسوب میشود و
«شی» تا سال گذشته ریاست آن را برعهده داشت، یک پیام هشدارآمیز داد؛ «لی» دفاع
جانانهای از آمریکا کرد، و آن طور که او متذکر شد، (آمریکا) «کشوری در حال اضمحلال
نیست»، آن طور که برخی از چینیها در مورد آن سروصدا کردهاند. «لی» گفت: «آمریکا
بینهایت انعطافپذیر بوده و یک جامعه خلاق است، کشوری که استعدادها را از سراسر
جهان، از جمله شمار زیادی را از چین و بقیه آسیا جذب و هضم میکند.» فرار بزرگ
آقای «گوآن» میخواهد (از کشور) خارج شود، این غول ثروت پکن نمیداند که او بالاخره
کجا خواهد رفت، شاید به یک مزرعه در استرالیا یا یک دامپروری در غرب آمریکا. همه
آنچه را که او میداند این است؛ جایی که او را تبدیل به یک میلیونر کرد، دیگر علایق
او را برآورده نمیکند. او با اشاره به اینکه بسیاری از دوستان ثروتمندش اکنون
اقامت دائم در خارج دارند، هر چند که گذرنامه ندارند، میگوید: «بیپرده بگویم من
اعتماد به این کشور را از دست دادهام. همه اصلاحات اقتصادی را که ما انجام
دادهایم، اگر به همراه اصلاحات سیاسی نباشد، بیفایده خواهد بود. اگر من بتوانم
این کشور را تغییر بدهم، آن وقت اینجا بهترین مکان برای زندگی کردن خواهد بود.»
گوآن که خواست نام کامل وی استفاده نشود، در یک روز شنبه دودآلود پکن، بعدازظهرش
را برای بررسی راهبردهای خروج گذرانده است. در یک اتاق پرزرق و برق که با
پیچوتابهای خیالبرانگیز تصویر لویی چهاردهم و پرچم آمریکا مزین شده است، گوآن به
همراه تعدادی دیگر به بازارگرمیهای «لی ژائوهویی» بنیانگذار «کاترین»، یک آژانس
مهاجرت چینی گوش میکنند. به گوآن یک ردیف از موردهای انتخاب برای کسب اقامت دائمی
در خارج پیشنهاد شد: معادل 300 هزار یورو ملک در قبرس، ویلا در پرتغال به ارزش 500
هزار یورو یا حتی 500 هزار یورو سهام آینده هتل «کیمپتون» در میلواکی، شهری که «لی»
آن را «مشهور به خاطر بالا بودن نرخ بیکاریاش» توصیف کرد. (در سال 2012، 70درصد
متقاضیان طرح سرمایهگذاری گذرنامهای «ای.بی-5» آمریکا، که نیازمند صرف حداقل 500
هزار دلار هزینه است، چینی بودند.) وجوه متعلق به خود کاترین چقدر است؟ حداقل 15
هزار دلار. سابقا مهاجرت برای چینیها فرار از جنگ و یا قحطی معنی میداد،
کارگران راهآهن که به طلای کالیفرنیا هجوم میآوردند یا جمعیتهایی که در اماکن
استیجاری نیویورکسیتی به سر میبردند و (برای کشف طلا) ماهیتابهها را تکان
میدادند. اما امروزه بیشترین مهاجران چینی مثل گوآن ثروتمند هستند. در سال 2011
حدود 80هزار چینی گرین کارت آمریکا را دریافت کردند. (پکن اجازه تابعیت دوگانه را
نمیدهد، به همین خاطر برخی از چینیها ترجیح میدهند که اقامت دائمی و شهروندی در
خارج را بپذیرند.) «لییانان» یک زن تاجر چینی که در سال 2002 وارد سنگاپور شد،
میگوید: «من یک زندگی بهتر میخواستم، ولی نتوانستم آنرا در چین بهدست آورم.
بسیاری از معاملهها در کشور زیر میزی انجام می شود و من از این کار خسته شدهام.»
از آن زمان تاکنون مهاجرت گروهی از چین افزایش یافته است. به رغم همه چیز،
ثروتمندان چینی مجبورند همان هوایی را تنفس کنند که هرکس دیگر میکند، دود در مراکز
شهری اوایل سال جاری رکوردها را شکست، و آلودگیای که دودش از دود سیگار یک ولگرد
سیگاری هم جلو افتاده است. رسواییها در مورد سلامت غذایی، که از رودخانه مملو از
خوکهای مرده تا کودکان مسموم به خاطر داروهای تقلبی را دربرمیگیرد، کار ساده
خوردن را پرمخاطره میکند. این نیز مایه نگرانی است که ستاد مرکزی انتخابات «شی» به
خاطر فساد تعطیل شده است، امری که میتواند فرصتهای سرمایهگذاری پرریسک را به خطر
بیندازد. مقامات فاسد چینی عادت دارند که به خارج فرار کنند. در سال 2011 طبق گزارش
ناظر آمریکایی شفافیت مالی جهانی، چین بیش از 600 میلیارد دلار فرار غیرقانونی
سرمایه داشته است. تقریبا 300هزار چینی هر ساله در آن سوی دریاها تحصیل میکنند
و بخش اعظم آنها هزینه خود را کامل میپردازند. حتی اگر مدرسههای منتخب چینی نمرات
بالایی را در سازمان به خاطر صرفهجویی اقتصادی و افزایش نمرات ریاضی، بهبود خواندن
و عملکرد علمی (دانشآموزان) 15ساله کسب کند، باز هم بسیاری از والدین در ارتباط با
شایستگی این سیستم آموزشی که مبتنی بر حفظ کردن دروس است، نگران هستند. در عمل هر
یک از اعضای کمیته حاکم چین، یعنی هر هفت مردی که بر این کشور حاکم هستند، دارای
خانوادههای گستردهای هستند که در خارج درس میخوانند. حتی «شی» دخترش را به
هاروارد فرستاد. وضعیت آموزش و پرورش چین خصوصا بستگی پیدا میکند به اینکه چین
باید با پشتوانه صادرات ارزان، اقتصاد را به جلو ببرد. تاکنون دانشگاههای چین
شغلهای کمدرآمدی را برای کسانی که دست به اختراع میزنند فراهم کرده است. همانطور
که «لی» در سنگاپور سال گذشته متذکر شد، همه هشت برنده جایزه نوبل علمی چینی-
آمریکایی بودهاند یا بعدا آمریکایی شدهاند. «فسی لای» مدیر بازاریاب «روادید
بینالمللی» یکی دیگر از آژانسهای مهاجرت چینی که گزینههای سفر به «سنت کیتس» و
«نویس»، «لاتویا» و «ونواتو» را به صورت دورهگردی میفروشد، میگوید: «دولت ما
نمیتواند آموزش و پرورش خوب، رفاه و حس امنیت بهوجود آورد. چینیها معتقدند که
این موارد را میتوانند در دیگر کشورها بیابند.» رؤیای محترم «شی» پس از صعود
نه چندان آسان به پیشگاه خانه، به کسانی که پرچم تکان میدهند دلگرمی میدهد و
تودهها را علیه دشمن مشترک به اتحاد دعوت میکند؛ این دشمن میتواند آمریکا، ژاپن،
یا حتی فیلیپین باشد. جوانان چینی که بهوسیله آموزش و پرورش وطنپرستانه شارژ
شدهاند، انتظار دارند که رهبرانشان مقابل جهان خارج بایستند. اما بهار امسال نشریه
«پیپول دیلی» روزنامه رسمی دولت به صورت آنلاین از مردم سؤال کرد که آیا با عبارات
«شی» از جمله آرمانهای مرتبط با «رؤیای چین» موافق هستند یا نه؟ از هزاران نفری که
به این سؤال پاسخ دادند، حداقل 70درصد گفتند مخالف اصول و آرمانهای رهبر جدید خود
هستند. این نظرسنجی خیلی سریع از پایگاه اینترنتی برداشته شد. رؤیای چین «شی» به
این خاطر طراحی شد که برخی از مشکلات اجتماعی چین را سروسامان دهد، اما نگرانی
واقعی او شاید درازی عمر حزبی باشد که به مدت بیش از شش دهه حکومت کرده است. «شی»
نخستین سفرش را به عنوان رئیسجمهور چین، به جنوب این کشور انجام داد؛ آزمایشگاه
سرمایهداری و جایی که سه دهه قبل «دنگ شیائوپینگ» اصلاحات بازار را به اجرا گذاشته
بود، اقدامی که کشور را از نو ساخت، اما «شی» هیچ ابتکار جسورانهای انجام نداده
است در عوض، او طی یک سخنرانی درون (حزبی) که بعدا (به بیرون) درز پیدا کرده است،
در مورد خیانت به میراث کمونیسم چین هشدار داد. طبق نقلقولی که درز پیدا کرده است،
او پرسید: «چرا اتحاد شوروی از هم فرو پاشید؟ یک دلیل مهم این بود که آرمانها و
اعتقادات آنها (رهبران شوروی) متزلزل شده بود. این یک درس بزرگ برای ماست. نادیده
گرفتن تاریخ اتحاد شوروی... به معنی مجذوب پوچگرایی تاریخی شدن است، و این افکار
ما را مغشوش می کند و سازمانهای حزب را روبه تحلیل میبرد.» این وسواس برای
اجتناب از دچار شدن به سرنوشت اتحاد شوروی، به خوبی میتواند جلوی حزب کمونیست را
برای انجام اصلاحاتی که ملت را قویتر و تصویرش را در خارج بهتر میکند بگیرد. در
ماه آوریل- حتی روزنامههای دولتی تلاشهای «شی» را علیه سوءاستفادهها منعکس
کردند، این تلاشها شامل برخورد شدید با مهمانیهای گزاف و خودروهای گرانقیمت برای
مقامات دولتی میشد- تعدادی فعال (سیاسی) در پکن بازداشت شدند پس از آنکه پلاکاردی
در دست داشتند که بر روی آن نوشته شده بود: «مگر اینکه ما بخواهیم به کار مقامات
فاسد پایان دهیم، رؤیای چین در حد یک خیالبافی باقی خواهد ماند.» تحقیقاتی که به
وسیله رسانههای خارجی درباره ثروت اعضای خانواده رهبران چین صورت گرفته، از طریق
اینترنت ارایه شده است. تلاشها برای پاکسازی هوا به خاطر دستوراتی که از جانب
رقبا صادر می شد، با شکست مواجه گردید به این خاطر که رشد با همه هزینههایی که
دارد، همچنان حفظ شود. «بوژییو» یک محقق ارشد همکار در دانشگاه ملی سنگاپور
میگوید: «چینیهای متوسط شهرنشین نمیتوانند بگویند که زندگی در حال حاضر بهتر از
پنج سال پیش است. مردم درک میکنند که رشد تولید ناخالص داخلی به اندازه کیفیت
زندگی با اهمیت نیست.» از زمانی که سلطنت باستانی چینیها روبه اضمحلال رفت،
چنین تناقضاتی روبه افزایش نهاد البته ناظران چین مرگ جمهوری خلق را تا نیم قرن
آینده پیشبینی کردهاند، فقط به این خاطر که ثابت میشود اصولا این تجربه یک تجربه
اشتباه بوده است. برای ملتی که پنج هزاره تمدن را به رخ میکشد، درسهایی که در
گذشته تجربه کرده بسیار است، اما موردی از سلطنت «تانگ» (907-618) در اینجا ذکر
میشود؛ یعنی زمانی که چین به درستی میتوانست خود را «زونگگو» یا «سلطنت میانه»
بنامد. نوآوران تانگ به جهان باروت و دستگاه چاپ چوبی را ارایه کردند. بهترین و
درخشانترین چیزها از جهان وارد چین میشد، و پایتخت امپراتوری «چانگ آن» (امروزه
شی یان) مکانی چند زبانه بود و در آنجا یک سوم جمعیت خارجی بودند: بازرگانان پارسی،
راهبهای ژاپنی و سرآشپزهای ترک. امروزه جمعیت خارجی پکن کمتر از یک درصد کل آن
است. (در نیویورک سیتی حدود 35درصد جمعیت را کسانی تشکیل میدهند که در خارج متولد
شدهاند.) به آن باید شست وشوی مغزی نخبگان چینی را نیز بیفزاییم. «وانگ هویی یائو»
که مرکز «چین و جهانی شدن» را در پکن مدیریت میکند، میگوید: «معمولا سرمایهها
هستند که به بیرون از هر کشور سرازیر میشوند. اما چین سرازیر شدن استعداد به داخل
را ندارد. ما با یک کسری عظیم مواجه هستیم، و این امر کار ما را برای ترقی در آینده
مشکلتر میکند. به هر حال، اینکه جهان چین را چگونه مینگرد، اهمیتش به همان
اندازه است که بدانیم چین جهان را چگونه مینگرد.
|