(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 26 مرداد 1392 - شماره 20567 

گشتی در آنتیک فروشی های پایتخت
عتیقه ایرانی روی طاقچه فراموشی
   

گالیا توانگر
اینجا همه چیزرنگ و بوی رمز و رازی تاریخی می دهد،از تکه پارچه های قدیمی ایرانی گرفته تا لاله های با شکوه و درخشان کریستال.
کسی چه می داند، شاید این لاله کریستالی زیبا پشت ویترین عتیقه فروشی، روزی به دست بانویی در خانه بختش به عنوان زیباترین شیء جهیزیه اش روشن می شده است.
کسی چه می داند، شاید این تکه پارچه ای که تو لمسش می کنی روزی بر سر آستین میرزایی از طبقه متمول دوخته شده بوده و امروز در هزار توی عتیقه فروشی زیر لحافی از غبار به خواب فراموشی رفته باشد.
شاید این کاسه لعابی ترک خورده،روزی، روزگاری بر سفره خانی ، خانزاده ای می نشسته و امروز اگر کسی نداند داستانش چیست،حتی به سختی نیم نگاهی به آن می اندازد. اما باید نگاه کرد و با دقت از تاریخچه اش پرسید.
عتیقه ها هم سرنوشتشان درست مثل سرنوشت ما آدم هاست. دوران برو و بیا و رکودی دارند. یک زمانی همه سراغشان را می گیرند و زمان دیگری تنها توسط افرادی قدر حقیقی شان دانسته می شود که اصل و قیمت واقعی شان را بشناسند.
همیشه قدم زدن در میانه عتیقه ها یک حس نوستالژی خاصی به جان آدم می اندازد،حسی مثل گذر ازتونل زمان.
مرور هنر،ذوق وسلیقه و شیوه زندگی کردن گذشتگان برای کسانی که دوست دارند زوایای پیدا و پنهان هویت ملی خود را بشناسند ،همواره شوق بر‌انگیز بوده است.
اگر عتیقه فروشی ها را موزه های کوچک بدانیم‌،آن‌وقت می توانیم به اهمیت فرهنگی این شغل پی برده و صرفا با دید اقتصادی به آن نگاه نکنیم.اگرچه یک گروه از مشتریان پر و پا قرص عتیقه فروشی ها عتیقه بازهای حرفه ای ، کلکسیونر ها و افرادی هستند که به اصطلاح مثل ریگ پول خرج می کنند ، اما هنوز هم می توان در روزهای تعطیل خانواده هایی را دید که به اتفاق فرزندان برای مرور هویت تاریخی گذشتگانشان به چنین مکان هایی سر می زنند.
جدای از همه این ها گشت و گذار ما بین عتیقه ها بیش از هر چیز ما را به شیوه زندگی گذشتگانمان و نیز سادگی و زیبایی آن نوع زندگی تماما ایرانی پیوند می‌دهد. از همین روست که گروه دیگری از مشتریان شناخته شده عتیقه فروشی ها گردشگران خارجی هستند و رونق این صنف در گرو داغی بازار گردشگری و صنعت توریسم است. ازنگاه دیگرگرایش به اشیای آنتیک ایرانی ما را به این فکر وا می دارد که چرا به جای خرید اشیای وارداتی لااقل به هنر خودی رو نیاوریم و در تزیین محیط زندگی و خانه هایمان از ذوق هنرمندان داخلی بهره نگیریم؟
تفاوت سنی اشیای آنتیک وعتیقه
همین که به اشیای آنتیک پشت ویترین مغازه ها چشم می دوزم،ناخودآگاه این شعر در ذهنم متولد می شود:
مثل خنزل پنزل های خیابان منوچهری لبریز رازم/لاله سوزی که به دست بانویی روشن نشد، /پارچه ای که میرزا فراموش کرد سر آستین کتش بدوزد،/کاسه لعابی ترک خورده ام!/ شاید به باغ شازده نرسیده برگردم/با این حال جایی میان خاطره هایت برایم بگذار!
براین باورم که تنها اشیایی از یک در گذشته به یاد‌گار می ماند که انواری از عشق او به آن شیء دورش را احاطه کرده باشد. مثل قلمدانی که برای یک استاد خوش نویس در زمان حیاتش از لحاظ معنوی خیلی با ارزش بوده ، گل سری ازخاتونی که برای فرزندانش مادری نمونه به حساب می آمده یا چپقی از یک پدر بزرگ که در دوران حیاتش نوادگان دائما او را چپق به لب می دیده اند. حتی هاون مسی ای که نسل به نسل از مطبخ خانه به آشپزخانه مدرن امروزی منتقل شده و در کنار دستگاه تمام اتوماتیک آسیاب،خوش نشسته هنوز هم که هنوز است برای اعضای خانواده با ارزش تر و گاه حتی کاربردی‌تر است،چرا که خاطره مادربزرگ و آشپزی عاشقانه او را به یاد اعضای فامیل و خانواده می آورد.اشیاء آنتیک بیش از این که ارزش مادی داشته باشند،به قدر صبرشان در برابر گذر زمان و این که به اصطلاح چند پیراهن بیشتر پاره کرده باشند،ارزشمند می شوند.
"افشار" آنتیک فروش در حالی که یک پوستین تماما سوزن دوزی شده را جلوی روی خود پهن کرده ،برایمان در تعریف عتیقه و شی ءآنتیک می گوید:«هر شیئی که رنگ و لعابی از هنر با خود دارد و زیبایی هنری در آن دیده می شود، آنتیک محسوب می شود. سن اشیای آنتیک اغلب به 70تا80 سال می رسد.اما اشیایی که بیش از یک قرن قدمت دارند را عتیقه می گویند که خرید و فروششان محدودیت های قانونی دارد. بنابراین بیشتراشیایی که پشت ویترین مغازه های منوچهری می‌بینید ،آنتیک هستند،نه عتیقه.»
ناگهان نگاهم روی یک سینی مدور متوسط با طرح زیبای خاتونی کوزه به دست میخکوب می شود.
افشار توضیح می دهد:«این یک سینی آهنی روسی است که رویش ر ا نقاشی کرده اند. برای شما با تخفیف یک میلیون تومان حساب می کنم.خیلی از عتیقه ها و آنتیک های منوچهری اشیایی وارداتی هستند که در دوران قاجاریه و پهلوی به کشورمان آورده شده اند وهمین جا مانده اند. بخش دیگر آنتیک ها همانند این پوستین که از سر انگشتان هنرمندانه خلق شده اند،ایرانی اند. در واقع صنایع دستی ایرانی با قدمت تاریخی هستند.»
نجات ساعت های عتیقه
از آتش رُب گیری!
کمی پایین تر از میدان فردوسی ، به خیابان منوچهری،قلب عتیقه فروشی های پایتخت می رسی.هر چند این روزها مغازه های این صنف حال خوشی ندارند و نبضشان به کندی می زند،اما هنوز هم مشتریانی هستند که در پی یافتن قطعه ای از هنر و ذوق گذشتگانشان راهی این مکان می شوند.
عتیقه فروشی ها از دو سو مورد هجوم اصناف دیگر واقع شده اند. از یک سو لوازم آرایشی فروشی ها که علی رغم وصله ناجور بودنشان مابین عتیقه فروشی ها، به صورت قارچ گونه در حال تکثیرندوزیبایی هنری این خیابان را که سال های سال ریشه در فرهنگ این مرز و بوم داشته با نمایش برندهای غربی خدشه دار می کنند واز سوی دیگرمغازه های کیف و چمدان فروشی قراردارند که آنها هم لااقل به جای نمایش صنعت داخلی سر و کارشان با برندهای وارداتی است.
علی ایحال در زیر غبار نشسته بر چهره عتیقه فروشی های این خیابان می توان از صفویه تا قاجاریه و پهلوی،عتیقه ها و آنتیک های در خور تامل و صاحب تاریخچه هنر ایرانی را یافت که همچون نگینی لابه لای عتیقه های خارجی و وارداتی پشت ویترین مغازه ها خوش نشسته اند.
در یکی از پاساژهای عتیقه فروشی منوچهری - تنها پاساژی که یکدست در قرق عتیقه فروش هاست و تا‌کنون مغازه هایی ازاصناف دیگر واردآن نشده - میانه یکی ازمغازه ها، گروهی ازمردان عتیقه فروش گرد هم آمده‌اند واز فراز و نشیب حرفه شان - که این روزها بنا به گفته ایشان همه اش نشیب است - صحبت می‌کنند.از خبرنگارها دل خوشی ندارند. یکی از آنها می گوید:«در هر فیلمی که تلویزیون با سوژه اشیای زیر خاکی ساخته،عتیقه فروش را قالتاق،دلال و قاچاقچی نشان داده اند.درحالی که کار ما موزه داری غیر رسمی است. اشیای قدیمی را گیر می آوریم، احیایشان می کنیم و در مکانی حفظشان کرده تا خواهان پیدا کنند.دربرخی از فیلم ها نیز گاه قیمت یک شیء آنتیک دویست ، سیصد هزار تومانی را میلیاردی عنوان می کنند. همین مسئله از هر جهت برایمان مشکل ساز می شود. از نرخ مالیات گرفته تا امنیت مغازه و خودمان.درهمین یکماهه اخیر چندین مورد سرقت و ضرب و جرح در مغازه های صنف ما صورت گرفته اند. »
این عتیقه فروش درآذربایجان آنتیک فروشی دارد و هر از گاهی به هم صنفی های خودش در پایتخت سری می زند تا از رفقایش چند تکه آنتیک با پرداخت نرخ سود منصفانه خریداری کند.
وی در پاسخ به این سوال که اشیای آنتیک چطور به ویترین عتیقه فروشی ها می رسند،می گوید:«ما بیش از آنکه دلال اشیای قیمتی باشیم، موزه داران عاشقی هستیم که به زور خود را سر پا نگه داشته و همچنان علایق شغلی خود را پی می گیریم. وگرنه اگر شما بخواهید شیئی قیمتی را به مدت یک سال نزد کسی امانت بگذارید، مطمئنا باید پول نگهداری اش ر ا پرداخت کنید.آخر ما نباید حق احیا و نگهداری این اشیا را بگیریم؟!پول انبارداری هم بیش ازاینهاست!
تعدادی از این اشیا را خود افراد برای فروش به مغازه‌های منوچهری می آورند.اشیایی که نسل در نسل در خاندانشان بوده و حالا چون به پول احتیاج پیدا کرده‌اند، ناگزیر به فروش آن شده اند.گاهی اوقات هم ما برای یافتن عتیقه به شهرستان ها سفر می کنیم. مثلا یک روز از جلو در خانه ای روستایی در شهرستان خودمان می گذشتم.زنان روستا مشغول فراهم آوردن هیزم به قصد برپا کردن آتش جهت رُب گیری بودند.یکباره در میان هیزم ها چشمم به چند تا ساعت پایه دار قدیمی چوبی افتاد. بلافاصله آنها را از میان هیزم ها جدا کردم،آوردمشان مغازه،پس از تعمیر پشت ویترین عتیقه فروشی خوش درخشیدند و خواهانی یافتند. بعضا خانواده‌ها اشیای قدیمی آنتیکی دارند که حتی از ارزششان بی خبرند وبه دست خود در گذر زمان نابودشان می کنند.»
این عتیقه فروش آذری در تکمیل صحبت هایش می گوید:«ما در شهرستان اتحادیه نداریم. من برای گرفتن جواز مغازه ام مدتها بین صنف فرش فروشان و طلا فروشان در رفت وآمد بودم .اولین قدم در راه بهبود شغل ما این است که با فرهنگ سازی و گفتن حقایق هم این حرفه را به مردم بشناسانیم و هم دیدها رانسبت به آن مثبت ترکنیم.تا اسم عتیقه فروشی به میان می‌آید،اغلب افراد ویترین نقره فروشی های غبار گرفته و تاریکی را به‌خاطر می آورند که اززیر زمین آنها سکه‌های هخامنشی بیرون می ریزند!»
گشایش شیرینی فروشی
به جای آنتیک فروشی!
این روزها در مغازه های عتیقه فروشی کمتر فروشندگانی از دو نسل در یک خانواده را می بینید که شانه به شانه هم این حرفه را دنبال کنند.خیلی از پسرها به حرفه پدر پشت کرده و با گرفتن مجوزجدید به صنف دیگری پیوسته اندکه باشغل پدرشان هیچ نقطه مشترکی ندارد.یکی ازبازماندگان عتیقه فروشی های نسل در نسل پدر و پسری هستند که نقاشی های ایرانی و چینی های آنتیک قدیمی می فروشند.
پسر عتیقه فروش با گلایه از این که کلا در باب صنایع دستی بین اقشار مختلف جامعه تبلیغی صورت نمی گیرد،می گوید:«مردم اغلب به جای اینکه ذهنشان معطوف ارزش هنری و فرهنگی اشیای آنتیک و عتیقه باشد،بیشتر آنها را گنجینه هایی با ارزش مادی بالا می‌پندارند.در حالی که خیلی از اشیای مغازه ما بین 100تا 300هزار تومان بیشتر قیمتشان نیست.
در ثانی خیلی از مشتری ها هم برای مثال پول خرید نقاشی ایرانی را دارند،اما چون فرهنگ سازی نشده وآگاهی ندارند،ترجیح می دهند70هزار تومانی را که می‌توانند برای خرید کار ایرانی هزینه کنند،بابت خرید کار چینی بپردازند! نقاشی های مینیاتوری ایرانی را که آویزان به در مغازه مان می بینید،توریست های ترک برایشان سر و دست می شکنند.با قیمت پایینی از ما می‌خرند و در بازار خودشان به اسم نقاشی ترکی به قیمت 100تا120دلار می فروشند.چرا نباید روی این مشکلات که تیشه به ریشه هنرآنتیک ایرانی می زند،نظارتی وجود نداشته باشد؟!»
این نقاشی ها ، نقاشی های مینیاتوری معاصرند که به سبک و سیاق قدیمی روی کاغذهای« آ چهار» کشیده شده اند و اغلب لابه لای دیوان اشعارنمونه هایی از این طرح ها و سبک های نقاشی مینیاتوررا دیده ایم.
این عتیقه فروش که اخیرا به اصفهان سفری داشته و از نزدیک شاهد بوده در میدان نقش جهان اصفهان – مرکز صنایع دستی و هنر ایرانی – چطور اشیای چینی به وفور دیده می شوند و حتی خریدارانی دارند،می‌گوید:«چینی ها آمده اند نمونه عتیقه جات ایرانی نظیر نمونه نقاشی های ایرانی و یا طرح بشقاب‌های قدیمی را گرفته اند و عین همان شکل و طرح را تولید کرده اند. مشتری ها هم که تخصص چندانی در مورد تشخیص عتیقه جات ندارند ،بعضا جنس چینی را به عنوان جنس عتیقه و کارهای هنری ایرانی خریداری می کنند!»
وی صراحتا می گوید:«متاسفانه به دلیل عدم حمایت از این صنف و نیز کاهش اقبال عمومی،هر روز بر تعداد عتیقه فروشی هایی که از دور خارج می شوند اضافه می‌شود. اخوی خودم در تجریش مغازه عتیقه فروشی‌اش را جمع کرده و شیرینی فروشی باز کرده است!»
گنجینه ساعت تاجر شیرازی
متاسفانه زمان هایی هست که نه قدر آدم های اطرافمان را می دانیم و نه قدر اشیا و خاطراتی که از آنها برایمان به ارث می ماند.
محمدی فر یک شهروند علاقه مند به عتیقه جات برایمان داستان جالبی تعریف می کند.وی می گوید:«سال 57،56یک تاجر شیرازی با سرمایه ای که داشته چند هزار ساعت مچی اصل ژاپنی وارد می کند و می خواهد آنها را وارد بازار کند اما درست در همین زمان دچار تصادف و قطع نخاع می شود. وی که بچه هایش خارج کشور بوده‌اند،سرانجام در سال جاری و در بی کسی فوت می‌کند. با بازگشت فرزندانش به خانه پدری ،ناگهان گنجینه متوفی را در زیر زمین می یابند و تمامی ملک و املاک و ازجمله گنجینه ساعت ها به سرعت فروخته می شود. الان تک و توک از آن ساعت ها را می توان در منوچهری با قیمت بالا پیدا کرد.»
این شهروند عتیقه دوست در حالی که آه می‌کشد،می‌گوید:«خدا کند قدر بزرگ ترها و گنجینه‌هایشان را درزمان حیاتشان بدانیم و همیشه به جای طمع مادی،عشق به هنر و دانستن ما را روانه بازار عتیقه جات کند.بچه های این تاجر شاید ارزش مادی ساعت ها را دریافتند،اما هیچ گاه ارزش چرخش عقربه‌های ساعت و این که زمان بزرگ ترین گنج برای با هم بودن است را درک نکردند.»
گزارش روز

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10