(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 02 شهریور 1392 - شماره 20573

هدف از تشکیل کمیته صیانت از آرا
روش مبارزه محمد‌علی
   


Research@kayhan.ir
مشاركتى‌ها براى رسيدن به مقاصد خود، القاء تقلب در انتخابات را نيز در دستور كار قرار دادند. ادعا اين بود كه روند برگزارى انتخابات در ايران مخدوش است. اين در حالى بود كه اصلاح‌طلبان و خصوصآ حزب مشاركت با همين سيستم نظارتى و اجرايى، انتخابهايى را در تاريخ انقلاب اسلامى برگزار و حتى در آن پيروز شده بودند و اين را مى‌دانستند كه در چنين سيستمى جابه‌جايى مؤثر آراء امكان‌پذير نيست. متعاقب «طرح تقلب در انتخابات» كه در اعترافات سيد محمدعلى ابطحى (مسئول دفتر خاتمى) پس از حوادث فتنه 1388 از آن به عنوان رمز آشوب ياد شد، موضوع تشكيل كميته صيانت از آراء براى جلوگيرى از تقلب مطرح و به مورد اجرا گذاشته شد. اصلاح‌طلبان براى نخستين‌بار در كنار مكانيسمهاى رسمى نظارت بر انتخابات از جمله حضور ناظران بر سر صندوقهاى اخذ رأى، كميته‌اى را تأسيس كردند كه قرار بود در جريان برگزارى انتخابات به عنوان يك ناظر غير رسمى عمل نمايد.
ابداع‌كنندگان كميته صيانت از آراء از ابتدا سعى داشتند نوعى هويت حقوقى براى آن تعريف نمايند، امّا به خاطر مغايرت با قانون و مخالفتهاى نهادهاى قانونى با آن، اين كميته به عنوان بخشى از ستاد انتخاباتى ميرحسين موسوى شروع به فعاليت كرد.
على‌اكبر محتشمى‌پور (رئيس كميته صيانت از آراء و عضو مجمع روحانيون مبارز) با اتمام حجت به دستگاه هاى مربوط گفت: «اگر دستگاه هاى مربوط جلوى تخلفاتى را كه ناظران ما گزارش مى‌كنند نگيرند، ما با رسانه‌هاى جمعى در ميان مى‌گذاريم. اين بار با هيچ كس شوخى نداريم و اجازه نمى‌دهيم سرنوشت كشور را يك گروه مخفى در اختيار بگيرد و تغيير بدهد».414
وى همچنين در اوّلين كنفرانس مطبوعاتى كميته صيانت از آراء با بيان اين كه موسوى دغدغه صيانت از آراء را دارد، گفت: «اين بار نامزدهاى انتخاباتى به خواب اصحاب كهف نمى‌روند».415
محتشمى‌پور در مصاحبه‌اى با سايت كميته مستقل مردمى صيانت از آراء به صورت واضح هدف از تشكيل چنين كميته‌اى را تقابل با شوراى نگهبان اعلام و اظهار داشت: «تجربه گذشته ما و عملكرد گذشته شوراى نگهبان است كه در دوره‌هاى سابق باعث شد ما كمى بيشتر مراقب باشيم و شكافهايى را كه ممكن است در آنها براى آراى مردم مشكلاتى پيش آيد، مسدود كنيم».416
محمدرضا خاتمى (دبيركل سابق حزب مشاركت) نيز در توجيه اين اقدام اصلاح‌طلبان گفت: «اصولگرايان ممكن است سلامت انتخابات را به خطر بيندازند! ما اوضاع را رصد مى‌كنيم و اگر در سلامت انتخابات ترديد جدى وجود داشته باشد، اصلاح‌طلبان تصميم ديگرى خواهند گرفت».417
طرح تقلب در انتخابات و لزوم تشکیل كميته صيانت از آراء در حالى دامن زده شد كه طى سى سال عمر انقلاب اسلامى به غير از اشكالات جزئى، كليه انتخاباتها در سلامت كامل برگزار شده بود. مسأله‌اى كه حتى سيد محمد خاتمى در گفت وگو با نشريه نيوزويك آمريكايى بدان اشاره كرد و گفت: «فكر نمى‌كنم در انتخابات ايران تقلب به معناى خاص كلمه وجود داشته باشد يا بتواند تأثيرگذار باشد . . . خود من در دوران مسئوليت رياست‌جمهورى چندين انتخابات برگزار كرده‌ام. اگر چنين چيزهايى وجود داشته باشد در مقابل نتايج آن انتخابى كه مردم در آن نقش دارند، متفاوت و ناچيز است».418
حاصل آن‌كه كميته صيانت از آراء گامى بود جهت القاى بحث تقلب در انتخابات كه موجب ايجاد شبهه در ذهن عده‌اى از مردم گرديد و بعضى را به اين باور رساند كه قرار است در انتخابات آتى تقلب صورت پذيرد! در اين راستا احزابى چون حزب مشاركت با تبعيت از فرمول تئورى‌پردازان غربى نظير جين شارپ در گسترش چنين ترديد و شبهه‌اى نقش خود را ايفا كردند و با طرح ادعاى تقلب و توجيه هواداران خود زمينه‌هاى اردوكشى خيابانى را به هنگام شكست فراهم نمودند!
3ـ نماد سبز : يكى ديگر از موضوعاتى كه انتخابات دهم رياست‌جمهورى را نسبت به ديگر انتخابات انجام شده تا آن زمان متمايز مى‌كرد، استفاده از نمادهاى رنگين بود. درواقع نمادهاى رنگين از خصوصيات كودتاهاى رنگين است كه طى سالهاى گذشته در چندين كشور و به كمك بنيادهاى آمريكايى همچون بنياد ملى دموكراسى، بنياد جورج سوروس و . . . انجام شده بود.
ارتباط تنگاتنگ اصلاح‌طلبان با اين بنيادها و استفاده از شيوه‌ها و تجربه‌هاى اين‌گونه كشورها موجب به كارگيرى ابزارهايى چون نماد سبز، سازماندهى تشكلهاى مردم نهاد و ايجاد شبكه‌هاى اجتماعى در انتخابات دهم رياست‌جمهورى شد.
هدف از اتخاذ چنين شيوه‌هايى از سوى گروهها و احزاب دوم خردادى از جمله حزب مشاركت، سازماندهى، همبستگى، بسيج هواداران و استفاده مؤثر از آنها در هر دو وضعيت شكست يا پيروزى بود.
ميرحسين موسوى به عنوان كانديداى اصلى حزب مشاركت با انداختن شال سبز به گردن، در محافل گوناگون، مصاحبه‌ها و سخنرانيها و ميتينگهاى انتخاباتى حضور پيدا كرد و در اين راستا به صورت گسترده‌اى ستادهاى موسوى، مچ‌بند، لباس، پرچم، كلاه و مانتو و . . . با رنگهاى سبز بين هواداران توزيع كردند. گرچه اصلاح‌طلبان استفاده از رنگ سبز را نماد اهل بيت مى‌خواندند، امّا درواقع نوعى الگوبردارى از مدلهاى كودتاى رنگين توصيه شده توسط جين شارپ براى ايجاد نافرمانى مدنى و تقابل با نهادهاى حكومت برای تسخير قدرت بود. دليل اين الگوبردارى در حوادث پس از انتخابات، استفاده گسترده برخى از شخصيتهاى غربى، اپوزيسيون خارج‌نشين، بهائيان و كمونيستها، ضد انقلاب و سازمان منافقين و . . . از نماد سبز بود. به كارگيرى اين نماد توسط كسانى كه هيچ اعتقادى به اهل بيت و سيادت نداشتند، اين كاركرد نماد سبز را به اثبات رسانيد. به ويژه آن‌كه انتشار برخى تصاوير مانند رقصيدن دختران و پسران با لباس سبز و يا لباس سبز بر تن سگ و . . . موجب اعتراض برخى گرديد. استفاده اصلاح‌طلبان و حزب مشاركت از نماد سبز پس از انتخابات و اردوكشى‌هاى خيابانى نيز مور تأكيد واقع شد
و معترضين به نتايج انتخابات با نماد سبز در خيابانها حضور پيدا مى‌كردند و در بيانيه‌ها نيز استفاده از نماد سبز براى وحدت بيشتر و بيش از پيش معترضين مد نظر قرار گرفت.
اصلاح‌طلبان كوشيدند تا با حجم بخشيدن به تبليغات و سيّار ساختن حاميان خود در خيابانها، شكل‌گيرى يك خيزش و يك حمايت گسترده را در اذهان عمومى تداعى و به موازات آن تضعيف روحيه رقيب خود را دنبال كنند. پيشنهاد قرارداد نيم ميليارد تومانى براى چسباندن پوسترهاى تبليغاتى كانديداى اصلاح‌طلبان روى 13 هزار تاكسى بخش خصوصى، سفارش صدها هزار مانتوى سبز براى توزيع ميان حاميان، توزيع هزاران سيم كارت اعتبارى ميان نيروها و اعضاى ستادها و . . . بخشى از اقدامات انجام شده براى موج‌آفرينى است419 كه با نماد سبز بزرگ‌نمايى شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
414- روزنامه آفتاب يزد، به تاريخ 2/3/1388.
415- روزنامه آفتاب يزد، به تاريخ 16/3/1388.
416- همان.
417- روزنامه ايران، به تاريخ 19/3/1388.
418- روزنامه ايران، به تاريخ 31/2/1388.
419- ترور حقيقت، مؤسسه فرهنگى مشكاه، چاپ اوّل، ص 126.
پاورقی

 


پروین مقدم
محمدعلي انديشيد:
«آوار‌گان روز پنجاه هزار سال‌، روز قيامت‌، سرگردان در صحراهاي داغ با انبان گناهان بر دوش‌، لال‌، كر، برهنه‌، گيج‌، وامانده‌، تشنه‌، كجاست آب‌؟»
- تشكيلات گفته بايد بايكوت بشه‌، تا برگرده و توبه كنه‌! هر كسي سرپيچي كنه بايكوت مي‌شه‌.
و تشكيلات اين را گفته بود، مثل روز روشن بود كه با بودن محمدعلي و از جمله آدم‌هايي مثل او، مجاهدين و ماركسيست‌ها جايشان را از دست مي‌دهند، بخصوص اگر كه راست راست بگردند و عقايدشان را نقد كنند. تشكيلات تا زماني برقرار بود كه سياسي‌ها فكر و روحشان را تمام و كمال به آن مي‌دادند، فكر و روح را كه مي‌دادند از جان هم دريغ نبود. پس محمدعلي به هر وسيله‌اي بايد خوار مي‌شد. او بايد خوار مي‌شد تا تشكيلات احساس سرافرازي كند، درست و نادرست فرقي نمي‌كرد. چاره امثال محمدعلي بازي از نوع ديگري بود; بي‌اعتباري‌!
- جاسوس‌! خودفروخته‌!
و اين‌طور بهتر بود، رجايي جاسوس و خودفروخته خطرش خيلي كمتر بود. اصلاً مي‌شد گفت بي‌خطر بود. با اين انگ كسي ديگر پاي صحبت‌ها و عقايد و درس‌هايش نمي‌نشست‌. راست هم كه بگويد چه بهتر. راست را كه او بگويد، از دهان ديگري هم كه بشنوند، كسي باورش نمي‌كند، بي‌اعتباري محمدعلي‌; بي‌اعتباري حقيقت‌!
بخل‌ها قاطي مبارزه شد، چاره‌اي نبود، بعضي‌ها اين‌گونه‌اند كه آبادي خود را در تخريب ديگران مي‌بينند. به هزار زبان‌، گفته و نگفته در برابرت مي‌ايستند كه تو هم نرو، بمان تا خرابي مرا كسي نبيند.
اين‌گونه آدم‌ها از آن جهت كه در نقطه‌اي جامد و وامانده‌اند چشم ديدن هيچ راه و انديشه ديگري را ندارند، حتي اگر در باطن بدانند به بيراهه مي‌روند، كينه توز، افعي‌، افعي سر راه‌، افعي در كمين‌!
- بايكوت‌!
فقط يك كلمه بود، اما همين يك كلمه كافي بود تا هر زنداني را از پا بيندازد، حرف زدن با زنداني ممنوع‌! دادن اخبار ممنوع‌! غذاخوردن ممنوع‌! سلام كردن ممنوع‌! سر تكان دادن ممنوع‌! ممنوع‌! ممنوع‌!
محمدعلي در ديد بود اما ديدنش قدغن شده بود، حرف مي‌زد اما شنيدن صدايش ممنوع بود. پس چه فرقي داشت سلول تنهايي با تنهايي در سلول‌؟
لااقل در زندان كميته مشترك اگر سردش مي‌شد، اگر شكنجه‌اش مي‌كردند، ناخن‌هايش را مي‌كشيدند، باز مي‌شد حرفي نزد و احساس غرور كرد اما اينجا به چه چيزي مي‌شد مغرور شد؟ حتي اگر بداني و حس كني كه راهت از اين جماعت جداست‌، به چاه افتادن ديگران شادي‌ات را مي‌كشد.
و بيم‌، بيم هم گاه و اغلب با اين حس سر خورده مي‌آمد و تحملش سخت‌تر بود. بيم از اينكه در بين اين جماعت همرنگ‌، بي‌رنگي‌اش رسوايش كند و آن وقت بايد منتظر دام زندانبان‌ها بود، چه هر تنهايي يك طعمه بود، اگر كه ديگران طردش مي‌كردند تا به ستوه بياورندش و به ستوه آمده‌ها به خستگي نزديك ترند. زنداني خسته و تنها زود مي‌باخت و بازنده‌ها براي دادوستد بهتر...
چه بايد مي‌كرد؟
تازه واردها! راهش همين بود. كافي بود قبل از اينكه بقيه گروه‌ها دام بگذارند، محمدعلي آماده باشد.
آدم‌هاي جديد; وابسته به تشكيلات كه نفوذ به درونشان سخت‌تر بود، توهيني‌ها كه وابسته به هيچ حزب و گروهي نبودند و با يك توهين ساده به اسم اعليحضرت‌! يا تصوير مباركشان‌! روانه بند سياسي مي‌شدند، بچه مذهبي‌ها كه خودشان دو دسته بودند. بعضي‌ها مثل رجايي به زندگي اشتراكي با بقيه اعتراضي نداشتند و بعضي‌ها هم زندگي جدا اما مسالمت‌آميز را در پيش گرفته بودند و دست آخر بريده‌ها كه به آخر خط رسيده بودند!
و حالا چند ماه گذشته بود و علي‌رغم همه سختي‌ها، محمدعلي ديگر تنها نبود، هر چند موسي خياباني‌، مسعود رجوي و تشكيلات جديد هر روز براي محمدعلي خواب‌هاي تازه‌اي مي‌ديدند; انگ‌هاي جورواجور، توهين و شايعه‌سازي‌. محمدعلي همه را مي‌ديد و با بردباري تحمل مي‌كرد، اين روش مبارزه محمدعلي بود; مبارزه بدون تحقير و توهين و تمسخر.
همسر من‌!
نگهبان در را باز كرد. لباس‌هاي محمدعلي پرت شد توي انفرادي‌.
- بپوش ملاقاتي داري‌.
محمدعلي به سختي بلند شد، تنش از سرما كرخت بود و لب‌ها كبود.
- خودت رو مرتب كن‌، زود باش‌.
نگهبان اين را گفت و در را نيم باز كرد، محمدعلي پاكشان خودش را رساند به دستشويي‌.
پوران آمده بود، بعد از روزها انفرادي‌، سكوت‌، درد، دلواپسي و انتظار حالا چه دلچسب مي‌آمد اين ديدار.
- خوبي‌؟
نشست روي صندلي‌، چشم در چشم همسرش‌. سه سال گذشته بود، گذشت روزها كنار چشم‌ها و پيشاني‌اش را شيار كرده بود، روزها كه نه‌، حتماً انتظار و نگراني‌.
- خوبي‌؟ خيلي اذيتت كردن‌؟
حال غريبي داشت‌، مانده بود چه بگويد؟ چه مي‌توانست بگويد كه او باور كند. دلواپس نباشد. دلواپسي كه از شكنجه بدتر بود. هيچ وقت از شكنجه و درد و سوختن نترسيده بود. دست كم پاداشش غروري بود كه از نااميدي بازجوها به رگ و ريشه‌اش مي‌دويد.
پاورقی

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10