(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 04 شهریور 1392 - شماره 20575

 نقش حزب مشاركت در فتنه 88
شمارش معکوس
   


Research@kayhan.ir
سرانجام روز سرنوشت و روز انتخاب مردم يعنى 22 خرداد فرارسيد و پس از رقابتهاى داغ انتخاباتى نامزدها (محمود احمدى‌نژاد، ميرحسين موسوى، مهدى كروبى، محسن رضايى) حالا نوبت مردم بود كه صحنه‌اى بى‌بديل را براى نظام جمهورى اسلامى خلق كنند.
حضور 85 درصدى مردم، چهل ميليون رأى را در خط انقلاب تثبيت كرد و مردم‌سالارى دينى را على‌رغم تبليغات وسيع استكبار جهانى عليه نظام جمهورى اسلامى به رخ جهانيان كشانيد.
امّا با اين اوصاف، همان طور كه پيش‌بينى مى‌شد و اصلاح‌طلبان كه شكست خود را قطعى مى‌دانستند، فرايند تشكيك در سلامت انتخابات را رقم زدند. آنان با طرح كميته صيانت از آراء تاكتيك فرار به جلو را برگزيده بودند و پس از مشخص شدن نتايج انتخابات و پيروزى رقيب، بر طبل اعتراض و القاء تقلب در انتخابات كوبيدند. نامزد حزب مشاركت و اصلاح‌طلبان در عين ناباورى قبل از پايان شمارش آراء خود را ابتدا پيروز انتخابات ناميد و پس از مدتى بدون دليل و بيان مستندات، خواستار ابطال انتخابات گرديد. اين در حالى بود كه اگر اين ادعا مبنى بر تقلب گسترده در انتخابات وجود داشت، على‌القاعده نبايد درخواست ابطال انتخابات صورت مى‌گرفت، بلكه بايستى بر بازشمارى آراء صندوقهاى اخذ رأى تأكيد مى‌شد! امّا از آن‌جا كه اصلاح‌طلبان و اعضاى حزب مشاركت و نامزد آنان ميرحسين موسوى، اميدى به تغيير نتايج پس از بازشمارى آراء نداشتند، درخواست ابطال انتخابات را مطرح نمودند!
ميرحسين موسوى با صدور بيانيه‌هاى متعدد مسئولان برگزارى انتخابات را زير سؤال برد و از انتخابات به عنوان شعبده‌بازى دست‌اندركاران ياد كرد. وى به بهانه‌هاى مختلف روزانه بيانيه‌هاى متعددى را صادر كرد و سعى نمود تا هواداران خود را براى اردوكشى خيابانى تحريك كند. لذا در شنبه پس از انتخابات، آشوبهاى پراكنده‌اى در مناطق شمالى شهر تهران رخ داد. آنان كه بى‌علاقگى خود را به پيگيرى مسيرهاى قانونى نشان دادند، بحران‌آفرينى و ايجاد درگيرى را در دستور كار خود قرار دادند.
به آتش كشيدن سطلهاى زباله، اماكن و اموال عمومى، اتوبوس و خودروهاى دولتى، شكستن شيشه بانكها و مغازه‌هاى مردم، حمله به پايگاه بسيج و مسجد و . . . از جمله اقدامات آشوب‌طلبانه معترضين بود. حزب مشاركت به عنوان حلقه اصلى ستاد ميرحسين موسوى، ضمن حمايت از وى در اردوكشى خيابانى هواداران، فضاى رسانه‌اى جريان دوم خرداد را در ايجاد وحدت و اتحاد ميان معترضين و اميدبخشى به آنان و همچنين پيوند اين رسانه‌ها با اپوزيسيون خارج‌نشين و فراريان اصلاح‌طلب و مشاركتى مهيا ساخت. اعضاى حزب مشاركت در بسيارى از ناآرامى‌ها حضور داشته و به تحريك اغتشاشگران پرداختند. اين حزب همسو با موسوى و كروبى، پس از تأييد صحت انتخابات توسط شوراى نگهبان در تاريخ 10/4/1388 با صدور بيانيه‌اى نتايج انتخابات را زير سؤال برد. در ابتداى اين بيانيه آمده است: «با اعلام نظر رسمى شوراى نگهبان درباره دهمين انتخابات رياست‌جمهورى ايران دوره جديدى در تاريخ سياسى ايران آغاز مى‌شود. سى سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى كه با شعار آزادى، استقلال و حاكميت ملى استقرار يافت، شاهد بر آمدن دولتى هستيم كه از دل انتخابات مهندسى شده بيرون آمد و اكنون رئيس آن به جاى اين كه نماينده اراده ملى باشد، برآيند خواست از پيش تعيين شده عده قليلى است كه بارها و بارها با گفتار و رفتار خود، جمهوريت نظام و اصل همراهى و سازگارى دين و مردم‌سالارى را زير سؤال برده‌اند . . .».420
حمايت حزب مشاركت و برخى ديگر از احزاب جريان دوم خرداد از اغتشاشگران موجب شد تا جمعى از فعالان سياسى از اعضاى كميسيون مادّه 10 احزاب بخواهند تا در خصوص عملكرد اين حزب طبق قانون تحقيق و تفحص كنند. آنها خواستار لغو مجوز حزب مشاركت و مجمع روحانيون مبارز شدند.421
همچنين در پى اقدامات غيرقانونى و تحريك اغتشاشگران و همنوايى با آنان، چند تن از اعضاى حزب مشاركت از جمله: محسن ميردامادى (دبيركل حزب و رئيس كميسيون امنيت ملى مجلس ششم)، عبدالله رمضان‌زاده (قائم مقام دبيركل حزب و سخنگوى دولت خاتمى)، سعيد حجاريان (تئوريسين و عضو مؤسس حزب)، آذر منصورى (معاون سياسى حزب و نماينده مردم ورامين در شوراى شهر)، مصطفى تاج‌زاده (عضو شوراى مركزى حزب و معاون سياسى وزير كشور دولت خاتمى)، محسن صفايى فراهانى (عضو شوراى مركزى و رئيس هيأت اجرايى حزب و رئيس اسبق فدراسيون فوتبال)، محسن امين‌زاده عضو مؤسس (عضو شوراى مركزى حزب و رئيس ستاد 88)، داود سليمانى (عضو شوراى مركزى حزب و نماينده مجلس ششم) و تعداد ديگرى از اعضاى اين حزب توسط دستگاه امنيتى كشور دستگير شدند. دستگيرى سرشاخه‌هاى افراطى جريان دوم خرداد تأثير بسيارى در آرام‌سازى اوضاع و فروكش كردن فتنه 88 داشت. پرويز سرورى (عضو شوراى مركزى جمعيت رهپويان انقلاب اسلامى) در آن ایام گفت : «هرچه زمان مى‌گذرد مردم نسبت به تأثيرات سويى كه اغتشاشات اخير داشته، بيشتر آگاه مى‌شوند و از همه مهمتر اين است كه صف مردم از كسانى كه در پى تخريب و اغتشاش بوده‌اند، جدا شده است».422 وى با اشاره به بازداشت برخى از سران احزاب اصلاح‌طلب اظهار داشت: «فضاى آرام كنونى جامعه با بازداشت سرشاخه‌هاى افراطى جريان دوم خردادى مانند سازمان مجاهدين و حزب مشاركت رابطه مستقيمى دارد».423
گرچه عناصر اصلى و سران حزب مشاركت دستگير شدند، امّا ديگر اعضاى حزب همچنان فعال بودند و بر خواسته‌هاى غيرقانونى خود پافشارى مى‌كردند. آنان ضمن صدور بيانيه و متهم كردن نظام، قوّه قضائيه و نهادهاى امنيتى سعى در ايجاد فضاى امنيتى در كشور مى‌كردند. دفاع از متهمان حوادث پس از انتخابات از ديگر اقدامات آنان محسوب مى‌شد. آنان با برگزارى مراسم دعاى كميل خواستار آزادى زندانيان هم‌حزبى خود مى‌شدند. در يكى از اين مراسم كه با حضور خانواده‌هاى بازداشت‌شدگان مشاركتى همراه بود، محتشمى‌پور (رئيس كميته غيرقانونى صيانت از آراء) به خواندن دعا و عباس كوشا (عضو جبهه مشاركت) نيز به سخنرانى پرداخت.424 اين محافل در پوشش برگزارى مراسم دعا و نيايش كه با تبليغات وسيعى نيز انجام مى‌گرفت به محفلى براى حمله به اركان نظام جمهورى اسلامى تبديل شد.
حزب مشاركت در جريان خطبه‌هاى نماز جمعه هاشمى رفسنجانى در مورخه 26 تيرماه 1388 نيز به تشويق هواداران موسوى براى حضور در نماز جمعه پرداخت. در اين رابطه على شكورى راد (عضو شوراى مركزى حزب مشاركت) طى يادداشتى در سايت نوروز بر اهميت سياسى شركت در نماز جمعه به امامت هاشمى رفسنجانى تأكيد كرد و نوشت : «ارعاب و اقسام تضييقات رسانه‌اى و اطلاع‌رسانى و نيز مواجه بودن با ممانعت از اجتماعات معترضان را برآن داشته است از اين فرصت براى انجام يك حركت سياسى استفاده نموده و با شركت در نماز جمعه پيام اعتراضى خود را با حضور انبوه خود تكرار نمايند».425 شكورى راد در ادامه ضمن تأكيد بر نكوهيده نبودن و موجه بودن انگيزه سياسى براى شركت در نماز جمعه، از كسانى نيز كه براى نخستين بار در معرض شركت در نماز جمعه قرار گرفته‌اند خواست كه اين را براى خود توفيق بدانند و از همراهى با ملّت بازنمانند!426
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
420- گذر از فتنه 88 ، جلد اوّل، معاونت سياسى حوزه نمايندگى سپاه پاسداران.
421- روزنامه كيهان، به تاريخ 7/4/1388.
422- روزنامه كيهان، به تاريخ 10/4/1388.
423- همان.
424- روزنامه آفتاب يزد، به تاريخ 20/4/1388.
425- تكيه‌گاه، ص 396.
426- همان.
پاورقی

 


Research@kayhan.ir
پروین مقدم
محمدعلي لبخند زد، هيچ وقت زبانش به شكايت نمي‌رفت‌. شكايت بيگانه‌ترين خصلت او بود و رضايت آشناترين آن‌.
- همين طوره كه مي‌گي‌! حالا مي‌خواي اين شعر رو بنويسي‌؟
پوران نگاهش به كاغذ رفت و محمدعلي زمزمه كرد:
همسرم‌، تابشير تابناك روز
دامن گستراند
از فراز كوهسار دور در امان صحرا
بوسه رگبار دشمن‌
دور از چشم عزيزان‌
روي خاك و خون كشاند
پيكر خونين ما را
همسر من‌، زندگي هر چند شيرين است‌
ليك دوست دارم‌
با تمام آرزو
من در راه انسان‌ها بميرم‌
از نشيب جويبار زندگاني‌
قطره‌اي شفاف باشم‌
در دل دريا بميرم‌
همسر من‌
چهره بر دامن نكش‌
تا ياغيان شب بگويند
همسر محكوم از نام شوهر خود ننگ دارد
لاله‌اي پر خون به روي سينه ات بنشان‌
كه گويند
همسر محكوم قلبي كينه توز و گرم دارد
همسر من‌
كودكانت را مواظب باش همچون گرد چشمانت‌
تا نگيرد
چهره مقصودشان را گرد ذلت‌
روزگاري گر كه پرسيدند از احوال بابا
گو كه با لب‌هاي خندان‌، كشته شد در راه ايمان‌.
آزادي‌
نيمه آخر ماه دوم پاييز، طعم خنك و خيس هوا، پاييز كمي دير آمده بود، يك روز مانده بود به عيد غدير; 28 آبان 57.
زنداني را پيش از ظهر آورده بودند، از در بند كه آمد تو زنداني‌ها دوره‌اش كردند، اخبار كم و بيش رسيده بود، تظاهرات ميدان شهدا‌، سوختن سينما ركس آبادان و 13 آبان و كشتار دانش‌آموزان‌، خيلي ديگر از خبرها رسيده بود اما هنوز آن بيرون خبرهايي بود.
- ها؟ چه خبر؟
- مردم با دولت ملي شريف‌امامي آشتي نكردن‌!
- معلومه كه آشتي نمي‌كنن‌!
- امام گفته شاه بايد بره‌! توي همه شهرها مردم تظاهرات كردن‌، تظاهرات همه شهرها به خاك و خون كشيده شده‌! بابل‌، اصفهان‌، شيراز، يزد، همدان‌...
زنداني با شوق دست‌هايش را به هم كوبيد و گفت‌:
«زمزمه‌هاي رفتن شاه مي‌ياد، صداوسيما اعتصاب كرده‌، پالايشگاهها خوابيده‌، ديگه كارتر و آمريكا هم هيچ غلطي نمي‌تونن بكنن‌! ديگه حمايت كارتر هم به درد شاه نمي‌خوره‌...»
محمدعلي چشم از زنداني گرفت‌، گوشه چشمش رفت به چهره‌هاي زرد و كدر، به هم‌بندي‌ها، هم‌سلولي‌ها، بعد نگاهش نشست روي دست‌ها، به جاي زخم‌هايي كه هنوز تازه بود، يك نفر گفت‌:
«باورتون مي‌شه‌، تا چند سال پيش هيشكي جرأت نداشت به عكس شاه توهين كنه‌، ولي حالا جمعيت فرياد مي‌زنه‌: «مرگ بر شاه‌»!»
صداي بلندگو آمد. همهمه زنداني‌ها فروكش كرد.
«فرمان والاحضرت همايوني درباره عفو زندانيان سياسي‌.»
* * *
شمارش معكوس‌
توي خيابان جابه جا پاسبان ايستاده بود. محمدعلي چشم گرداند. جمعيت را ديد كه مثل نقطه‌هاي سياه به هم مي‌رسيدند، خط مي‌شدند، موازي‌، كناربه‌كنار، بعد به هم مي‌پيچيدند، كلافي درهم كه سرش پيدا نبود، يك كلاف‌، همه يك شكل‌، همه يك رنگ‌.
محمدعلي پا تند كرد همراه جمعيت‌، آذر 57 بود. از آزادي‌اش فقط چند روز مي‌گذشت‌. انجمن معلم‌ها را دوباره بر پا كرده بود براي پخش اعلاميه‌هاي امام و دعوت به تحصن‌.
جمعيت ريخت به خيابان سپهسالار، بعد بازاري‌ها از توپخانه آمدند، دانشجوها از سعدي‌، فرهنگي و كارمند و كارگر و... از خيابان پهلوي‌، بعد جمعيت درهم گره خورد و صداها يكي شد:
«نه شاه مي‌خوايم نه شاپور، لعنت به هر دو مزدور.»
محمدعلي به دل جمعيت زد، جمعيت گلوله شد به طرف بهارستان‌. صداها بيشتر شد:
«مرگ بر شاه‌/ مرگ بر شاه‌/ مرگ بر شاه‌...»
صداي تير آمد، جمعيت نايستاد، رفت پيوسته مثل زنجير، تانك‌ها پيش آمدند از سه طرف ميدان بهارستان‌. جمعيت تانك‌ها را ديد و نديد، بعد جيپ ارتشي آمد، فرمانده از ماشين پايين پريد، بعد سربازها از ماشين‌هاي گارد پايين پريدند و دويدند رو به مردم‌.
فرمانده فرياد زد: «دسته به جاي خود!»
سر تفنگ‌ها رو به جمعيت بالا آمد، صداها بيشتر شد:
«واي اگر خميني حكم جهادم دهد، ارتش دنيا نتواند كه جوابم دهد.»
فرمانده دستش بالا رفت‌، سربازها يك قدم پيش رفتند، جمعيت پيش آمد، دست فرمانده پايين افتاد:
«آتش‌»!
از لوله تفنگ‌ها صداي تير آمد، چند نفر روي زمين پرپر زدند، بعد صداها و فريادهاي بلند و كشيده به ميانه ميدان دويد:
«برادر ارتشي‌، چرا برادركشي‌؟»
دسته به جاي خود برگشت‌، دست فرمانده دوباره بالا رفت‌، لوله تفنگ‌ها دوباره تا شانه بالا آمد، گوشه چشم‌ها پشت مگسك‌، نوك مگسك روي سينه يا پيشاني برادر!
سرباز چشم‌هايش را بست‌، عرق سرد روي پيشاني‌اش نشست‌. چشم‌هايش را باز كرد، نوك مگسك روي سينه‌، خم شد، دست‌هايش را روي زانوها گذاشت‌.
فرمانده فرياد زد: «دسته آماده‌.»
جمعيت ايستاد، چشم در چشم سربازها، سرباز چشم‌هايش را باز كرد، چشم گذاشت پشت مگسك‌، جنازه‌ها روي دست‌ها بالا مي‌رفت‌، جمعيت فرياد زد:
«شاه تو را مي‌كشيم‌! شاه تو را مي‌كشيم‌!»
فرمانده فرياد زد: «آتش‌.»
سرباز انگشتش را پشت ماشه گذاشت و كشيد فقط يك تير، جمعيت هورا كشيد، فرمانده به زمين افتاد.
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10