بحران در رسانه بریتانیا زخم چرکین فساد اخلاقی غرب در
BBC سر باز کرد |
|
نگاهی به فیلم «دهلیز» اثر بهروز شعیبی عبور از هزار توی سایه
روشن زندگی |
|
کتاب پرفروش ، برنامه تلویزیونی شد |
|
پخش سری جدید «مشاعره» از مهر |
|
|
|
|
م. حمیدی بنگاه سخن پراکنی بریتانیا(British Boardcasting Corporation) یا
BBC، یکی از قدیمی ترین و بزرگ ترین رسانه های جهان محسوب می شود که در سال 1922
پایهگذاری شد، از سال 1927 با پروانه سلطنتی آغاز به کار کرد و از سال 1932 با نام
سرویس امپراطوری بی بی سی شروع به سخن پراکنی برای خارج از انگلستان نمود1. این
شبکه عظیم رسانه ای- که از همان ابتدا تحت نفوذ خاندان سلطنتی و با حمایت وزارت
خارجه بریتانیا مدیریت و هدایت می شد- با [میانگین] بودجه سالیانه حدود 240 میلیون
پوند در سال2 و پخش برنامه برای تقریباً تمام زبان های جهان، به عنوان با سابقه
ترین رسانه جهان، هم اینک با رسوایی های گسترده اخلاقی موسوم به "پرونده یوتری"، نه
تنها نمایانگر بحران اخلاقی در فرهنگ و به ویژه در عالم رسانه در بریتانیای معاصر
شده است، که اصول و مبانی اخلاق را- آن هم در بالاترین سطوح سیاسی- در آن جامعه به
چالش کشیده است. طی هفته گذشته با متهم شناخته شدن یکی دیگر از مجریان سابق این
شبکه- دیوید پاتریک گریفین- مشهور به دیو لی تراویس به 11 مورد آزار جنسی کودکان و
یک مورد تعرض جنسی، بار دیگر پرونده یوتری در صدر اخبار رسانه ای جهان جای گرفت.
پرونده ای که صدای مهیب آن یک سال پس از مرگ جیمی سویل، مجری مشهور دهه 70 BBC در
برنامه هایی پر رقص و آواز و غالباً تحت پوشش مؤسسات خیریه برای کودکان بیسرپرست
یا معلول، جامعه بریتانیا و فراتر از آن جامعه رسانهای دنیا را در حیرت فروبرد.
طبق اعلام پلیس بریتانیا تاکنون 154 مظنون در این پرونده شناخته شده اند که
اکثر آنها ستارگان پاپ، مجریان و حتی برخی مدیران پیشین BBC از دهه 70 به این سو
هستند که بسیاری از آنها هم اینک بازنشسته شده و یا فوت کرده اند. طی تحقیقات به
عمل آمده پس از افشاگری شبکه ITV1 از جیمی سویل، تنها در ارتباط با او بیش از 450
شکایت و حدود 300 مورد اتهام آزار و تعرض جنسی به کودکان و دختران 10 تا 15 سال
وجود دارد. آنچه در این میان بهت انگیز است، این است که چگونه چنین فساد اخلاقی
گستردهای، طی مدت بیش از چهار دهه در قلب جامعه رسانه ای غرب که خود مدعی به
روزترین و تازه ترین اخبار دنیاست، پنهان میماند؟ چگونه می شود رسانه ای که مدیران
آن همواره بر صیانت اخلاق حرفه ای تأکید میورزند، در درون خود دچار چنین
بیاخلاقیهای فاجعه آمیزی بوده و از آن بی خبر مانده باشند؟ این مسئله وقتی بغرنج
تر می شود که برخی از متهمان این پرونده، از مجریان و مدیران تا هنرپیشگان و ستاره
های پاپ، مستقیم یا غیر مستقیم با عالی ترین سطوح سیاسی و از جمله با خاندان سلطنتی
در بریتانیا مراوده های دور و نزدیک داشته و دارند. چنان که خود سویل در گفت وگویی
با نشریه سلطنتی اسکوایر گفته بود: "چیزی که درباره من و خانواده سلطنتی وجود دارد
این است که من کارها را انجام میدهم و پنهانیترین پوشش را به کار می برم. من
میلیون ها سال است خانواده سلطنتی را می شناسم!" اینک پس از سال ها سکوت، افشای
ناگهانی و گسترده این دست فسادها، این پرسش را در اذهان عمومی و مخاطبان داخلی و
خارجی این ابررسانه بریتانیایی تداعی می کند که آیا همین ارتباطات و مراودات سیاسی
میان رسانه و کانون های قدرت در غرب باعث پنهان ماندن بسیاری از فجایع اخلاقی و
سیاسی نمی شود. آیا نسبتی میان این گونه فسادهای اخلاقی در رسانه هایی مانند BBC
یاستارگان هالیوودی و فسادسیاسی در نهادهایی مانند اینتلجنت سرویس و سازمان سیا که
هرازگاه اسناد جنایات پیشین شان (مانند کودتای 28 مرداد در ایران) برملا می شود،
وجود ندارد؟ و سرانجام اینکه به واقع سیاستمداران غرب -بالاخص در این مورد خاص،
بریتانیا- تا چه حد از این گونه فسادها مطلعند یا اصولاً شریک و عامل ترویج آنند؟
این پرسش ها به ویژه وقتی رنگ جدیتری به خود می گیرند که بدانیم برای نمونه،
همین چند ماه پیش در پی پخش برنامهای در BBC که در آن یکی از نمایندگان حزب محافظه
کار به سوءاستفاده جنسی و فساد اخلاقی متهم می شد، مدیر عامل این شبکه-جورج انت
ویسل- ناچار به استعفا و کناره گیری از سمت خود در این شبکه شد.
پی
نوشت: 1. شایان ذکر است این رسانه دوباره همان نام نخست یعنی بنگاه سخن پراکنی
بریتانیا را جایگزین سرویس امپراطوری نمود. 2. بنا به گفته مسئولان BBC، وزارت
خارجه بریتانیا تنها بودجه بخش خارجی این رسانه را تأمین می نماید.
|
|
|
محمدرضا محقق حقیقت این است که در مواجهه با فیلم «دهلیز» به راستی و روشنی
متوجه میشویم با یک فیلم پاک روبه روییم و این حقیقت را می توان دید و تا حدی هم
تا آنجا که قلم و واژه اجازه دهد و از دستش برآید، توصیف کرد. «دهلیز» داستان
زنی به نام شیواست. او سرپرست خانوار است و با تلاش و کوشش سعی کرده زندگی خوب و
آبرومندی برای خود و تنها پسرش فراهم کند. با رسیدن نامه ای زندگی آنها دچار تحول
میشود و در مسیری جدید قرار میگیرد… «دهلیز» فیلم سالمی است و این سلامت، وقتی
با گره اصلی فیلم همراه می شود، ارزش مضاعفی پیدا می کند. مضمون ملتهب و حساس و
خطیر فیلم یعنی قصاص آنچنان دستمایه فیلم قرارگرفته که نه از آن بوی مقاومت و
مقابله با آموزه ها و احکام دینی برمی آید و نه سیاه نمایی به نظر می رسد، بلکه یک
زمینه اجتماعی با فضایی عاطفی در هم تنیده و نتیجه اش فیلمی می شود پاک و مومنانه
که در جهت طرح درست و اصولی و دغدغه مند یک موضوع اجتماعی و انسانی است. به دست
آوردن و حرکت کردن در چنین فضایی می تواند و باید سرلوحه ای شود برای کارگردان های
اجتماعی کار ما تا به خطرات و آسیب های متداول این حوزه فرونغلتند. خیلی از فیلم
های به اصطلاح اجتماعی سینمای ما در طول سال های اخیر اساسا از اجتماعی بودن، سیاه
نمایی یا شائبه مقابله با احکام دینی مثل قصاص و... نصیبشان شده و این یا به دلیل
کج فهمی است یا به خاطر اشتباه در نوع و شیوه طرح موضوع، البته اگر از گزینه
غرضورزی را صرف نظر کنیم. فیلم هایی بوده اند درباره قصاص یا هر حکم دینی دیگری
که تا مرز مقابله و انکار حکمی از احکام دین پیش رفته اند و هم فضای سینما را آلوده
اند و هم حساسیت های متدینین را برانگیخته اند و هم هیچ بهره درستی نصیب سینما و
خودشان و مردم نکرده اند، جز جنجال و فروش غیرواقعی و کاذب ناشی از شائبه توقیف
و... و چیزهایی از این دست. و نتیجه هم شده است فاصله گیری و شکاف بیش از پیش میان
سینما و اهل دین. اما در «دهلیز» ما به هیچ وجه با چنین رویکرد و فضا و تبعاتی روبه
رو نیستیم. فیلم در منظومه ای از دغدغه و عاطفه اجتماعی و خانوادگی و با قصد طرح
درست یک موضوع و تنبه و توجه دادن آحاد جامعه به آن، داستانش را با آرامی و لطافت
تعریف می کند و شخصیت ها را به درستی معرفی. اساسا نوع مواجهه فیلم با مضمونش چه در
لحن و نرم افزار و چه در ساختار و سخت افزار، همپوشانی و مطابقت دارد. لحن لطیف و
فضای شریفی که بر فیلم حاکم است منبعث از همین موقعیت است. «دهلیز» چه در ریتم و
روایتش و چه در شخصیت پردازی و درامش، فیلم پخته و آرام و در عین حال ملتهب و سختی
به نظر می رسد که قوت و دقت کارگردانی و فیلمنامه درست و بازی های روان و به اندازه
اش، کمک کرده تا این مجموعه منتظم و سخت، به درستی و اصالت، کنار هم گردآمده و حرکت
درخور و خوش نتیجه ای را دنبال کنند. همه شخصیت های فیلم چه اعضای خانواده کوچک
مرد دربند مانده، چه اهالی واسطه رضایتدهی اولیای دم و چه خانواده مقتول و به خصوص
مادرش، با همه کم و بیش حضور نقششان در فیلم، توانسته اند به اندازه و بجا به ایفای
نقش پرداخته و مخاطب را درست و اصولی با درام و روایت همراه کنند. این همه در
حالی است که ما در فیلم «دهلیز» شاهد چند وجه شاخص و خاص هم هستیم در حوزه های
مختلف. اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی برای بهروز شعیبی، اولین نقش
آفرینی جدی و تلخ و ملتهب رضا عطاران در نقشی سخت، و البته شاید بتوان گفت اولین
نمونه از فیلم هایی که در ادعای اجتماعی بودن شان صادقند و آن گونه به موضوع
حساسشان نزدیک شده اند که هم بتوان از مرز باریک و خط برنده سیاه نمایی و زیر سوال
بردن حکم دینی برحذر ماند و از این وادی به سلامت عبور کرد و هم فیلمی قابل دفاع
خاصه از منظر ساختار و رعایت موازین سینمایی و عناصر بصری تحویل مخاطب داد. نوع
نزدیک شدن فیلم ساز به موضوع اصلی یعنی کسب رضایت خانواده مقتول برای رهایی شوهر
دربند مانده اش و نجات یک خانواده کوچک از فروپاشی روحی، نه از جنس فیلمفارسی های
مد روز با ادا و اطوارهای شبه هندی است و نه از جنس سیاه نمایی های مغرضانه یا
ناشیانه. نه در چیزی افراط می کند و نه از واقعیتی فرار. نه به تهییج بی دلیل و
افراطی عواطف بیننده تکیه می کند و نه از بار عاطفی فیلم و داستانش چیزی کم می
گذارد. همه عوامل و عناصر لازم برای چنین میزانسنی را هم به اندازه و درست و بجا در
داستان و روایت اش تدارک می بیند و همه اینها یعنی یک فیلم خوب، پاک و اجتماعی
دغدغه مند که می تواند به سلامت و درستی به حساس ترین مرزهای دینی و اجتماعی نزدیک
شود و مهم ترین سوالات را طرح کند و ضروری ترین و خطیرترین تلنگرها را به جامعه
بزند، اما نه کم فروشی کند و نه فضای کاذب بسازد و نه به هیچ کس و هیچ جا باج بدهد،
چه مخاطب، چه جشنواره های خارجی و چه دیگران. چنین امتیازاتی برای یک فیلم اول
از کارگردانی که برای کارش زحمت و تجربه ای ارزشمند هم اندوخته، براستی قابل ستایش
است. دهلیز اثری شرافتمند و جدی و مومنانه در سینمای اجتماعی سال های اخیر ایران
است که توانسته با یک سینماورزی درست و خوب، به منظری نو از یکی از خطیرترین و تلخ
ترین مواقف اجتماعی و موقعیت های انسانی نگاه کند و سینما و مردم ما و بخصوص خود
فیلمساز باید قدر این نگاه را بدانند و آن را تبدیل کنند به الگویی قابل دفاع و
تجویز برای سینمای ایران و اهالیش. گفتیم که دهلیز فیلم سالمی است و این سلامت،
وقتی با گره اصلی فیلم همراه می شود، ارزش مضاعفی پیدا می کند. و نیز اینکه مضمون
ملتهب و حساس و خطیر فیلم یعنی قصاص آنچنان دستمایه فیلم قرارگرفته که نه از آن بوی
مقاومت و مقابله با آموزهها و احکام دینی برمی آید و نه سیاه نمایی به نظر میرسد،
بلکه یک زمینه اجتماعی با فضایی عاطفی در هم تنیده و نتیجه اش فیلمی می شود پاک و
مومنانه که در جهت طرح درست و اصولی و دغدغه مند یک موضوع اجتماعی و انسانی است.
آقای بهروز شعیبی! به خاطر همه این تلاشهای مجاهدت آمیز و مومنانه تان، خسته
نباشید!
|
|
|
کتاب «پایی که جا ماند» از هفته گذشته در قالب برنامه تلویزیونی روی آنتن رفته
است. این کتاب، شامل خاطرات آزده «سید ناصر حسینی پور» از دوران اسارت در زندان
های رژیم بعث عراق است. کتابی که از پر فروش ترین آثار مکتوب کشورمان در سال های
اخیر بوده است. برنامه «پایی که جا ماند» هر شب پس از اخبار ساعت 22 از شبکه سه
سیما به نمایش در می آید.
|
|
|
تهیهکننده برنامه «مشاعره» از پخش سری جدید این برنامه از ابتدای مهر از شبکه
آموزش خبر داد. امیرحسین آذر، تهیهکننده «مشاعره» در گفتوگو با تسنیم، از پخش
سری جدید این برنامه از مهرماه سال جاری خبر داد و گفت: در برنامه جدید «مشاعره»
جنس و نوع شرکتکنندگان متفاوت بوده و تغییر میکند.وی با بیان اینکه برای سری جدید
«مشاعره» چندین طرح خاص طراحی شده است افزود: این برنامه با ساختار جدید و با کار
استودیویی بسیار خاصی برای مخاطبان در حال شکلگیری است.
|
|